شمارهٔ ۳
بر در دوست که قدر گهر پاک آنجا
خاک باشد چه بود قیمت این خاک آنجا
بر سر کوی غم او چه جگرها چاک است
شرمم اید که برم پیرهن چاک آنجا
ای دل آسیمه سر از کوی بلا می آئی
مگرت بار نداد آن بت بیباک آنجا
بر در دوست شنیدم که دوا میبخشند
درد ما عرضه نما ای دل غمناک آنجا
مجلس یار مرا جان ملائک عود است
که بر آتش نهد ای دل خس وخاشاک آنجا
خاک میخانه شو اشراق که از همت عشق
برگ کاهی نبود خرمن افلاک آنجا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر در دوست که قدر گهر پاک آنجا
خاک باشد چه بود قیمت این خاک آنجا
هوش مصنوعی: در دروازه دوست، جایی که ارزش گوهر پاک بسیار بالاست، چه ارزشی دارد این خاک؟
بر سر کوی غم او چه جگرها چاک است
شرمم اید که برم پیرهن چاک آنجا
هوش مصنوعی: در خیابان عشق و اندوه او، چه دلهایی که در حال زheritance و پارهپاره شدن هستند. احساس شرم میکنم که بخواهم در آنجا پیراهنی پاره بپوشم.
ای دل آسیمه سر از کوی بلا می آئی
مگرت بار نداد آن بت بیباک آنجا
هوش مصنوعی: ای دل نگران و مضطرب، چرا به جایی میروی که پر از درد و رنج است؟ مگر آن معشوق دلیر و بیپروا، به تو اجازه ورود به آنجا را داده است؟
بر در دوست شنیدم که دوا میبخشند
درد ما عرضه نما ای دل غمناک آنجا
هوش مصنوعی: در کنار در دوست شنیدم که برای درمان دردهایمان دارو میدهند. ای دل غمناک، اینجا احساسات و غمهایت را به نمایش بگذار.
مجلس یار مرا جان ملائک عود است
که بر آتش نهد ای دل خس وخاشاک آنجا
هوش مصنوعی: محفل یار من برای روح ملائکه مانند عود است، که دل را به آتش میکشاند و در آنجا جز خس و خاشاک چیزی نمییابی.
خاک میخانه شو اشراق که از همت عشق
برگ کاهی نبود خرمن افلاک آنجا
هوش مصنوعی: به مکانی برو که در آن عشق و شور و شوق به اوج خود رسیده و ارزشی بیشتر از هر چیز دیگر دارد، زیرا در آنجا فقط یک برگه از عشق وجود ندارد و فضا پر از عظمت و شکوه است.