گنجور

شمارهٔ ۲۷

مگو که سوختن از عاشقی بتر باشد
که سوز آتش عشاق بیشتر باشد
گر استخوان من از عشق دوست خاک شود
هنوز بر سر پیکان کارگر باشد
سنان حادثه خون ریزدش ز پرده چشم
که بال خیال تواش خواب در نظر باشد
به ملک عشق گرفتم سکون به اقلیمی
که خاک شعله کشد ابر را شرر باشد
دلم زگرمی سودای عشق دریائیست
که موج آن همه از آتش جگر باشد
کنون ز مردم چشم تو راضیم اشراق
که زخم نشتر آن راحت بصر باشد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مگو که سوختن از عاشقی بتر باشد
که سوز آتش عشاق بیشتر باشد
هوش مصنوعی: نگو که سوختن از عشق بدتر است، زیرا شعله آتش عاشقان شدیدتر و بیشتر می‌سوزاند.
گر استخوان من از عشق دوست خاک شود
هنوز بر سر پیکان کارگر باشد
هوش مصنوعی: اگر استخوان من از عشق معشوق به خاک تبدیل شود، هنوز هم تأثیری بر سر پیکان کارگر خواهد داشت.
سنان حادثه خون ریزدش ز پرده چشم
که بال خیال تواش خواب در نظر باشد
هوش مصنوعی: چشم‌های تو مانند پوششی است که حوادث خونین را جلوه‌گر می‌کند و خیال تو در خواب، آن صحنه‌ها را در نظر می‌آورد.
به ملک عشق گرفتم سکون به اقلیمی
که خاک شعله کشد ابر را شرر باشد
هوش مصنوعی: در دنیای عشق آرامش یافتم، در جایی که زمین آتشین است و ابرها مانند جرقه می‌درخشند.
دلم زگرمی سودای عشق دریائیست
که موج آن همه از آتش جگر باشد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق، همچون دریایی است که هر موج آن از آتش درونم نشأت می‌گیرد.
کنون ز مردم چشم تو راضیم اشراق
که زخم نشتر آن راحت بصر باشد
هوش مصنوعی: حال که نگاه تو برای من آرامش‌بخش است، می‌دانم که درد و زخم ناشی از آن، به نوعی راحتی برای چشم‌هایم خواهد بود.