شمارهٔ ۲۷
دوش مستی را همآغوش جنون میساختم
بهر خود اسباب رسوایی فزون میساختم
بس که میدیدم ز مستی گوش بر حرف خودش
هر دم اظهار محبت را فزون میساختم
شمارهٔ ۲۶ - از قصیدهای در مدح جلال الدّین اکبر: چه احتیاج سوال است خلق عهد تراشمارهٔ ۲۸: نه صبح وصل در آیینهٔ روی تو حیرانم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش مستی را همآغوش جنون میساختم
بهر خود اسباب رسوایی فزون میساختم
هوش مصنوعی: دیشب در حال مستی، به حالتی دیوانهوار افتاده بودم و تمام تلاش خود را میکردم که برای خودم وسایلی فراهم کنم که باعث شرمندگیام شود.
بس که میدیدم ز مستی گوش بر حرف خودش
هر دم اظهار محبت را فزون میساختم
هوش مصنوعی: چون زیاد نمیدیدم از عشق و محبت خود را در حالی که مست بودم، هر لحظه بیشتر به بیان احساساتم میپرداختم.