گنجور

شمارهٔ ۹۴

شب، خواب پی به حال خرابم نمی‌برد
در سینه می‌خلی تو و خوابم نمی‌برد
نومیدی‌ام ببین که رقیب آشنایی‌ات
رشکم نمی‌فزاید و تابم نمی‌برد
رنجیده آن‌چنان، که گرم خود طلب کند
سویش کسی ز بیم عتابم نمی‌برد
وقت سوال یار ز بس مضطرب شوم
از شرم، انتظار جوابم نمی‌برد
رسوایی‌ام رسیده به جایی که همنشین
دیگر به بزم او ز حجابم نمی‌برد
قاصد ندیده در طلبم رغبتی ز یار
کآهسته آمد و به شتابم نمی‌برد
میلی شدم چو کاه و ز بار گران غم
توفان اشک بر سر آبم نمی‌برد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب، خواب پی به حال خرابم نمی‌برد
در سینه می‌خلی تو و خوابم نمی‌برد
هوش مصنوعی: شب‌ها خواب، از حال بد من خبر ندارد و در سینه‌ام عشق تو وجود دارد، اما این عشق هم نمی‌گذارد بخوابم.
نومیدی‌ام ببین که رقیب آشنایی‌ات
رشکم نمی‌فزاید و تابم نمی‌برد
هوش مصنوعی: نگران نباش، من از کمبود رقیب تو ناراحت نمی‌شوم، اما تحمل این وضعیت برایم سخت است.
رنجیده آن‌چنان، که گرم خود طلب کند
سویش کسی ز بیم عتابم نمی‌برد
هوش مصنوعی: او آن‌قدر ناراحت است که هیچ‌کس جرأت نمی‌کند به سمت او برود، زیرا می‌ترسد که از او خشمگین شود.
وقت سوال یار ز بس مضطرب شوم
از شرم، انتظار جوابم نمی‌برد
هوش مصنوعی: وقتی یار از من سوال می‌کند، به شدت مضطرب و شرمنده می‌شوم و این حالت باعث می‌شود که نتوانم به سرعت جوابی بدهم.
رسوایی‌ام رسیده به جایی که همنشین
دیگر به بزم او ز حجابم نمی‌برد
هوش مصنوعی: شرم و رسوایی من به جایی رسیده که حتی دوستانم هم دیگر مایل نیستند در جمعشان حاضر شوم و با من از حجاب و دوری صحبت کنند.
قاصد ندیده در طلبم رغبتی ز یار
کآهسته آمد و به شتابم نمی‌برد
هوش مصنوعی: پیام‌آوری که به دنبال من آمده، به خاطر اینکه به آهستگی حرکت می‌کند، نتوانسته است از یارم تمایل و شوقی را جلب کند و این رفتار او باعث شده است که من به سرعت بروم و چیزی را با خود نبرم.
میلی شدم چو کاه و ز بار گران غم
توفان اشک بر سر آبم نمی‌برد
هوش مصنوعی: احساس سبکی و ناپایداری دارم، مانند کاهی که در باد می‌رود؛ اما وزن سنگین غم تو باعث شده که اشک‌هایم روی آب باقی بمانند و نمی‌توانم آنها را برطرف کنم.