گنجور

شمارهٔ ۸۷

نداری غم،‌ دلم گر از تو ناخشنود می‌گردد
ز بس کز ناامیدیها تسلّی زود می‌گردد
چنان در جنگ داد بی‌وفایی داد آن بدخو
که نام آشتی نشنیده شرم‌آلود می‌گردد
به راه انتظارش هر دم از بی‌اعتمادیها
گمانها گرد جان آرزو فرسود می‌گردد
من دیوانه را بر ساده لوحی خنده می‌آید
که دنبال تو بدخو از پی مقصود می‌گردد
همانا کرده حاصل رخصت منع مرا امشب
که در بیرون بزمش مدّعی خشنود می‌گردد
چه خواهد بود میلی، اعتماد وعده وصلی
که غیری گر ازان آگه شود، نابود می‌گردد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نداری غم،‌ دلم گر از تو ناخشنود می‌گردد
ز بس کز ناامیدیها تسلّی زود می‌گردد
هوش مصنوعی: اگر غم و اندوهی نداری، دل من اگر از تو ناراضی شود، به خاطر این است که از ناامیدی‌ها مدام آرامش می‌گرفتم.
چنان در جنگ داد بی‌وفایی داد آن بدخو
که نام آشتی نشنیده شرم‌آلود می‌گردد
هوش مصنوعی: در جنگ، آن شخص بدخلق به حدی خیانت و ناپایداری از خود نشان داد که حتی کلمه آشتی هم برایش شرم‌آور است و نمی‌تواند آن را بشنود.
به راه انتظارش هر دم از بی‌اعتمادیها
گمانها گرد جان آرزو فرسود می‌گردد
هوش مصنوعی: هر لحظه در انتظار او، از عدم اعتماد و گمان‌ها، آرزویم به شدت آسیب می‌بیند.
من دیوانه را بر ساده لوحی خنده می‌آید
که دنبال تو بدخو از پی مقصود می‌گردد
هوش مصنوعی: من به سادگی بی‌خبر از حقیقت می‌خندم، چرا که در پی تو، کسی که بدی‌ها را می‌شناسد و نیت ناامیدکننده‌ای دارد، در جستجوی هدف خود است.
همانا کرده حاصل رخصت منع مرا امشب
که در بیرون بزمش مدّعی خشنود می‌گردد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که امشب به من اجازه داده‌اند که در بزم او شرکت کنم و این باعث خوشحالی مدعیان بزم می‌شود.
چه خواهد بود میلی، اعتماد وعده وصلی
که غیری گر ازان آگه شود، نابود می‌گردد
هوش مصنوعی: اگر کسی از وعده‌ای که به او داده شده آگاه شود، تمایل و اعتمادش نسبت به آن وعده از بین می‌رود و این ارتباط و امید نابود می‌شود.