شمارهٔ ۸۵
زپا فتادهام و سر بر آستانه اوست
فسانه گشتهام و بر زبان فسانه اوست
گمان آنکه ز عشقم هنوز بیخبر است
مرا زهمرهی بیتکلّفانه اوست
به هر طرف که نمایم عزیمت رفتن
چو نیک در نگرم، رو به سوی خانه اوست
دهد نشستن یار آنچنان ز رفتن یاد
که نانشسته مرا گوش بر بهانه اوست
دمی که دست ندامت به هم زند میلی
شود به ناله تسلی، مگر ترانه اوست؟
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زپا فتادهام و سر بر آستانه اوست
فسانه گشتهام و بر زبان فسانه اوست
هوش مصنوعی: من بر زمین افتادهام و سرم بر آستان او است، داستان من تبدیل به افسانهای شده که بر زبان او جاری است.
گمان آنکه ز عشقم هنوز بیخبر است
مرا زهمرهی بیتکلّفانه اوست
هوش مصنوعی: به گمانم او هنوز از عشق من بیخبر است و همین بیتوجهیاش به من، باعث شده که به راحتی با او ارتباط برقرار کنم.
به هر طرف که نمایم عزیمت رفتن
چو نیک در نگرم، رو به سوی خانه اوست
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه میکنم و قصد رفتن دارم، وقتی خوب دقت میکنم، میبینم که جهت سفرم به سوی خانه اوست.
دهد نشستن یار آنچنان ز رفتن یاد
که نانشسته مرا گوش بر بهانه اوست
هوش مصنوعی: نشستن یار به گونهای است که یاد رفتن را به من میدهد، چون به خاطر او هنوز به چیزی نخوردهام و گوشم به بهانههای اوست.
دمی که دست ندامت به هم زند میلی
شود به ناله تسلی، مگر ترانه اوست؟
هوش مصنوعی: وقتی لحظهای از احساس پشیمانی به وجود میآید، آدم به ناله و گریه روی میآورد تا کمی آرام بگیرد، اما آیا این تنها صدای غمگین اوست که روح را تسلی میدهد؟

میلی