شمارهٔ ۷۶
چو دل فتاد ز پا، غمزهاش ز کین برخاست
چو زخم خورده که خونریزیش از کمین برخاست
ز ناامیدی همصحبتان او خجلم
که از نشستنم آن سرو نازنین برخاست
به خواب اگر نه شهیدی گرفت دامانش
چرا ز خوابگه ناز شرمگین برخاست
رقیب از نگه دور دوست، شادم یافت
به غایتی، که ز پهلوی او غمین برخاست
چنان شکفته برآمد به دار، میلی زار
که از نظارگیان بانگ آفرین برخاست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو دل فتاد ز پا، غمزهاش ز کین برخاست
چو زخم خورده که خونریزیش از کمین برخاست
هوش مصنوعی: وقتی دل از پا افتاد، نگاه طعنهآمیزش به خاطر کینهای که دارد، بالا آمد مثل زخمی که خونش به یکباره از کمین خارج میشود.
ز ناامیدی همصحبتان او خجلم
که از نشستنم آن سرو نازنین برخاست
هوش مصنوعی: از ناامیدی دوستانش شرمندهام، زیرا وقتی نشستم، آن سرو نازنین (دختر زیبا) از کنار من بلند شد.
به خواب اگر نه شهیدی گرفت دامانش
چرا ز خوابگه ناز شرمگین برخاست
هوش مصنوعی: اگر شهیدی در خواب کسی را نگیرد، چرا آن شخص با شرمندگی از جایش برخاست؟
رقیب از نگه دور دوست، شادم یافت
به غایتی، که ز پهلوی او غمین برخاست
هوش مصنوعی: رقیب از نگاه دور دوست، خوشحالم کرد و به نتیجهای رسیدم که از کنارش با دلگیری برخاستم.
چنان شکفته برآمد به دار، میلی زار
که از نظارگیان بانگ آفرین برخاست
هوش مصنوعی: او چنان خوشگل و زیبا به دار آویخته شد که از تماشاگران صدای تحسین بلند شد.

میلی