گنجور

شمارهٔ ۷۵

پروانه گر ز خلق نهان درد و داغ داشت
دست زمانه عاقبتش بر چراغ داشت
اظهار سرّ خویش مگر کرده‌ای به غیر
کامروز پیشتر ز تو آهنگ باغ داشت
شب در گرفت پنبه داغ دلم ز آه
بیمار عشق بر سر بالین چراغ داشت
بر جست‌وجوی من ز چه رو خنده زد رقیب
آن مست را اگرنه به جایی سراغ داشت
میلی ز بوی مشک،‌ شب از هوش رفته بود
سودای زلف یار مگر در دماغ داشت؟

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پروانه گر ز خلق نهان درد و داغ داشت
دست زمانه عاقبتش بر چراغ داشت
هوش مصنوعی: اگر پروانه هم در دلش از درد و رنجی پنهان داشته باشد، سرانجام زمانه او را به سوی چراغ می‌برد.
اظهار سرّ خویش مگر کرده‌ای به غیر
کامروز پیشتر ز تو آهنگ باغ داشت
هوش مصنوعی: آیا امروز غیر از این، رازی از خود را به کسی گفته‌ای؟ پیش از این، تو به باغی فکر می‌کردی.
شب در گرفت پنبه داغ دلم ز آه
بیمار عشق بر سر بالین چراغ داشت
هوش مصنوعی: شب فرا رسید و دل پر درد من مانند پنبه‌ای داغ می‌سوزد. آه و ناله‌های عاشقانه‌ام در کنار بستر، همچون نوری در تاریکی می‌درخشد.
بر جست‌وجوی من ز چه رو خنده زد رقیب
آن مست را اگرنه به جایی سراغ داشت
هوش مصنوعی: چرا رقیب من به دنبال من خندید، در حالی که اگر نمی‌دانست کجا باید برود، بی‌دلیل این کار را نمی‌کرد؟
میلی ز بوی مشک،‌ شب از هوش رفته بود
سودای زلف یار مگر در دماغ داشت؟
هوش مصنوعی: در هوای شب، بوی خوش مشک چنان مست‌کننده بود که به نظر می‌رسد کسی از شدت شوق و عشق به زلف محبوب به خواب رفته است. آیا او واقعاً چنین احساسی را در سر داشت؟