گنجور

شمارهٔ ۶۰

باز تیر مژه بر جان بلاکش زد و رفت
همچو برق آمد و در خرمنم آتش زد و رفت
باز سر در پی دیوانه سواری دارم
که ره قافله عقل، پری وش زد و رفت
دادخواهانه دویدم که عنانش گیرم
در عتاب آمد و مهمیز بر ابرش زد و رفت
زلف او با همه آشفتگی آمد به دلم
طعنه تفرقه بر جان مشوش زد و رفت
میلی آمد به خود از مستی شب، وقت صبوح
بار دیگر دو سه جام می بی غش زد و رفت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز تیر مژه بر جان بلاکش زد و رفت
همچو برق آمد و در خرمنم آتش زد و رفت
هوش مصنوعی: چشم او مانند تیر زهرآلودی به دل عاشق زخم زد و رفت. مانند برقی که ناگهان می‌درخشد، آمد و دل مرا در آتش عشق سوزاند و بی‌درنگ رفت.
باز سر در پی دیوانه سواری دارم
که ره قافله عقل، پری وش زد و رفت
هوش مصنوعی: دوباره به دنبال فردی بی‌پروا و سرکش هستم که مسیر منطقی را رها کرده و به سمت زیبایی‌های زندگی رفته است.
دادخواهانه دویدم که عنانش گیرم
در عتاب آمد و مهمیز بر ابرش زد و رفت
هوش مصنوعی: با شوق و اشتیاق تلاش کردم تا او را متوقف کنم، اما او با عصبانیت به من پاسخ داد و با شتاب به راهش ادامه داد.
زلف او با همه آشفتگی آمد به دلم
طعنه تفرقه بر جان مشوش زد و رفت
هوش مصنوعی: موهای او با تمام بی‌نظمی‌اش، به دلم طعنه‌ای از جدایی زد و با حالتی ناآرام از پیشم رفت.
میلی آمد به خود از مستی شب، وقت صبوح
بار دیگر دو سه جام می بی غش زد و رفت
هوش مصنوعی: در زمان صبح، بعد از یک شب پر از مستی، شخصی دوباره دو یا سه جام شراب صاف و بدون ناخالصی نوشید و سپس رفت.