گنجور

شمارهٔ ۴۲

ناصح نصیحت تو به دل جای‌گیر نیست
ویرانه‌ای است دل که عمارت پذیر نیست
خوانند در شکارگه عشق، بی‌جگر
صیدی که در کمند ملامت اسیر نیست
بسیار بی‌ملاحظه‌ای در جفا، مگر
دانسته‌ای که از تو دلم را گزیر نیست؟
ظالم‌سوار من، چو کند پای در رکاب
از دادخواه، یک سر ره بی نفیر نیست
میلی به صبر خوی کن و با جفا بساز
کان شوخ را خیال وفا در ضمیر نیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ناصح نصیحت تو به دل جای‌گیر نیست
ویرانه‌ای است دل که عمارت پذیر نیست
هوش مصنوعی: نصیحت‌های تو به دل من نفوذ نمی‌کند، زیرا دل من مانند یک ویرانه است که دیگر قابل ساخت و ساز نیست.
خوانند در شکارگه عشق، بی‌جگر
صیدی که در کمند ملامت اسیر نیست
هوش مصنوعی: در جستجوی عشق، کسی که دل ندارد، نمی‌تواند صیدی باشد که در دام سرزنش گرفتار نشده است.
بسیار بی‌ملاحظه‌ای در جفا، مگر
دانسته‌ای که از تو دلم را گزیر نیست؟
هوش مصنوعی: شما خیلی بی‌خيال و بی‌توجه به نارضایی دیگران رفتار می‌کنید، اما آیا نمی‌دانید که قلب من از عشق به شما هیچ راه فراری ندارد؟
ظالم‌سوار من، چو کند پای در رکاب
از دادخواه، یک سر ره بی نفیر نیست
هوش مصنوعی: اگر ظالم سوار بر اسب خود، اقدام به ظلم کند و از حق‌خواهی صرف نظر کند، دیگر هیچ راهی برای نجات از آن ظلم وجود ندارد.
میلی به صبر خوی کن و با جفا بساز
کان شوخ را خیال وفا در ضمیر نیست
هوش مصنوعی: به خودت یادآوری کن که صبور باش و با مشکلات کنار بیایی، زیرا کسی که به او دل بسته‌ای، به وفا و صداقت در درونش فکر نمی‌کند.