گنجور

شمارهٔ ۴۱

از منع غیر، دوش که خندان گذشت و رفت
امروز با تبسّم پنهان گذشت و رفت
زود آشنای من به که شد گرم اختلاط
کز پیش من رقیب پریشان گذشت و رفت
بی تابی‌اش ز وعده فراموشی که بود؟
کز اضطراب، بر زده دامان گذشت و رفت
بود از پی رقیب و نهان آشنای من
چون پیش من رسید هراسان گذشت و رفت
در راه آرزو، اثر نامیدی‌ام
گوید که آن پری ز تو پنهان گذشت و رفت
میلی چو بود رشته جان پای بند او
بیمار آرزو ز سر جان گذشت و رفت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از منع غیر، دوش که خندان گذشت و رفت
امروز با تبسّم پنهان گذشت و رفت
هوش مصنوعی: دیروز کسی که به خاطر دیگران مانع ایجاد کرده بود، با شادی و خنده‌ای نهان گذشت و رفت. امروز هم با همان حالت خندان و پنهانی از کنار ما گذشت و رفت.
زود آشنای من به که شد گرم اختلاط
کز پیش من رقیب پریشان گذشت و رفت
هوش مصنوعی: دوست من به سرعت با دیگران آشنا شد و در حال گفتگو بود، در حالی که رقیب من از کنار ما گذشت و رفت و نتوانست توجه ما را جلب کند.
بی تابی‌اش ز وعده فراموشی که بود؟
کز اضطراب، بر زده دامان گذشت و رفت
هوش مصنوعی: او بی‌تابی‌اش به خاطر وعده فراموشی بود؟ که از روی اضطراب، دستش را بر لباسش زد و رفت.
بود از پی رقیب و نهان آشنای من
چون پیش من رسید هراسان گذشت و رفت
هوش مصنوعی: مادرم را در پی رقابت‌ها و نهان‌سازی دوستی‌ام، وقتی به من رسید، با ترس و هراس از کنارم گذشت و رفت.
در راه آرزو، اثر نامیدی‌ام
گوید که آن پری ز تو پنهان گذشت و رفت
هوش مصنوعی: در مسیر دستیابی به آرزوهایم، نشانه‌ی ناامیدی‌ام نشان می‌دهد که آن پری (آرزو) از تو پنهانی عبور کرده و رفته است.
میلی چو بود رشته جان پای بند او
بیمار آرزو ز سر جان گذشت و رفت
هوش مصنوعی: عشق و میل به چیزی، انسان را به شدت وابسته می‌کند. این وابستگی گاهی اوقات باعث می‌شود که فرد تمام وجودش را برای خواسته‌اش فدا کند و حتی از جانش بگذرد.