شمارهٔ ۳۷
دامان ناز برزد وتیغ جفا گرفت
سرمست در رسید و گریبان ما گرفت
گردید تیر غمزه مستش به خون من
هر چند دست او به شفاعت حنا گرفت
شب گفتم آنقدر سخن از بیخودی به یار
کش خواب از فسانه بی مدعا گرفت
آن شاخ گل، شکفته ز اهل وفا گذشت
تا از نسیم آه که بوی وفا گرفت؟
میلی ترا کسی که ملامت ز عشق کرد
آهوی نیم جان به کمند بلا گرفت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دامان ناز برزد وتیغ جفا گرفت
سرمست در رسید و گریبان ما گرفت
هوش مصنوعی: دستهای نازک و زیبا پرده را کنار زد و با تندی و بیرحمی، من را که سرمست و شاداب بودم، به دامن خود کشید و به سختی به چنگ آورد.
گردید تیر غمزه مستش به خون من
هر چند دست او به شفاعت حنا گرفت
هوش مصنوعی: چشم نازک او مانند تیری بر قلبم نشسته و مرا به گریه و اندوه انداخته است، هرچند او دستش را به نشانه ی حمایت و مهربانی رنگ کرده است.
شب گفتم آنقدر سخن از بیخودی به یار
کش خواب از فسانه بی مدعا گرفت
هوش مصنوعی: در شب، با خودم فکر میکردم که چقدر درباره بیخود بودن و شیفتگی به محبوبم صحبت کردهام، تا اینکه خواب از قصهای بیادعا به سراغم آمد.
آن شاخ گل، شکفته ز اهل وفا گذشت
تا از نسیم آه که بوی وفا گرفت؟
هوش مصنوعی: شاخ گل که از محبت و وفا شکوفا شده بود، با نگاهی به نسیم آه، بوی وفا را به خود جذب کرد و از آن گذشت.
میلی ترا کسی که ملامت ز عشق کرد
آهوی نیم جان به کمند بلا گرفت
هوش مصنوعی: کسی که به عشق تو خرده گرفت، به مانند آهویی نیمه جان در دام سختی گرفتار شد.