شمارهٔ ۳۴
در پا غمت چو صید زبون میکشد مرا
میافکند به خاک و به خون میکشد مرا
ما خون گرفتهایم و دمادم به زور دست
درپای تیغ، بخت زبون میکشد مرا
زنجیر زلف او اگر این است، عاقبت
سودای عاشقی به جنون میکشد مرا
خواری به آن رسیده که بی گفت او، رقیب
از بزم همچو شحنه برون میکشد مرا
میلی لب فسونگر افسانهساز یار
در تنگنای غم به فسون میکشد مرا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در پا غمت چو صید زبون میکشد مرا
میافکند به خاک و به خون میکشد مرا
هوش مصنوعی: غم تو مانند یک شکارچی بیرحم، مرا به سمتی میکشد که به زمین بیفتم و در بین خون و خاک قرار گیرم.
ما خون گرفتهایم و دمادم به زور دست
درپای تیغ، بخت زبون میکشد مرا
هوش مصنوعی: ما به شدت از مشکلات و سختیها رنج میبریم و هر لحظه با خطر مواجهایم، در حالی که شانس ما به شدت کم است و این وضعیت به ما فشار میآورد.
زنجیر زلف او اگر این است، عاقبت
سودای عاشقی به جنون میکشد مرا
هوش مصنوعی: اگر زلف او چنین زنجیری بر دلم افکنده است، سرانجام عشق باعث خواهد شد که دچار جنون شوم.
خواری به آن رسیده که بی گفت او، رقیب
از بزم همچو شحنه برون میکشد مرا
هوش مصنوعی: به بیاحترامی و خواری دچار شدهام که حتی بدون گفتوگو و بدون نیاز به حضور من، رقیب مرا از جمع دوستانه طرد میکند.
میلی لب فسونگر افسانهساز یار
در تنگنای غم به فسون میکشد مرا
هوش مصنوعی: دوست من با لبهای فریبنده و داستانسازش در زمانهایی که غمگین هستم، به طرز جادویی مرا مجذوب خود میکند.