شمارهٔ ۳۲
بیا ای قاصد از کویش، زغم آزاد کن مارا
پیامی گر نداری، از دروغی شاد کن مارا
همیگویی که آخر میدهم داد غریبان را
بیا اوّل شهید خنجر بیداد کن مارا
برو عهدی که با اغیار هم نو بستهای، بشکن
بیا یک بار شاد از عهد بیبنیاد کن مارا
چو ما را بی گنه خون ریختی، هرجا شهیدان را
میان خاک و خون افتاده بینی، یاد کن مارا
چو اُفتم در خیال وصل، از هجران دهی یادم
ترا میلی که میگوید که در فریاد کن مارا؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا ای قاصد از کویش، زغم آزاد کن مارا
پیامی گر نداری، از دروغی شاد کن مارا
هوش مصنوعی: بیا ای فرستاده، از کوی او به ما پیام بیاور و ما را از غم رهایی بخش. اگر پیام خوبی نداری، دستکم با دروغی ما را شاد کن.
همیگویی که آخر میدهم داد غریبان را
بیا اوّل شهید خنجر بیداد کن مارا
هوش مصنوعی: تو همواره میگویی که در نهایت حق را به مظلومان میدهم، ولی ابتدا باید به کسانی که با ظلم و ستم کشته شدهاند، رسیدگی کنی و حق آنها را بهجا بیاوری.
برو عهدی که با اغیار هم نو بستهای، بشکن
بیا یک بار شاد از عهد بیبنیاد کن مارا
هوش مصنوعی: برو و آن قول و قرارهایی که با دیگران گذاشتهای را ترک کن، بیا و یکبار با شادمانی از پیمانهای بیاساس دل ما را شاد کن.
چو ما را بی گنه خون ریختی، هرجا شهیدان را
میان خاک و خون افتاده بینی، یاد کن مارا
هوش مصنوعی: وقتی که بیگناه خون ما را ریختی، هر جا که شاهدانی را دیدی که در میان خاک و خون افتادهاند، به یاد ما باش.
چو اُفتم در خیال وصل، از هجران دهی یادم
ترا میلی که میگوید که در فریاد کن مارا؟
هوش مصنوعی: وقتی به یاد وصالی میافتم، از دوری تو به یاد من میافتی. گویی ندا میدهد که فریاد کن و مرا بخوان.