گنجور

شمارهٔ ۲۹

از زلف تو شکوه‌هاست مارا
کان سلسله بلاست مارا
هر چند که کشته جفاییم
چشمی به ره وفاست مارا
گفتی که شبی به بزم ما آی
گستاخی آن کجاست مارا
از ناز چو خون ما بریزی
هم ناز تو خونبهاست مارا
خواریم چنانکه شرمساری
از مردم آشناست مارا
افغان که به جلوه‌گاه آن ماه
در دیده، گل حیاست مارا
میلی شب غم، خیال تیغش
اندیشه جانفزاست مارا

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از زلف تو شکوه‌هاست مارا
کان سلسله بلاست مارا
هوش مصنوعی: از مجرای زلف تو، همواره شکایت‌ها و ناله‌ها وجود دارد و این زنجیرها، باعث مشکلات و دشواری‌های ماست.
هر چند که کشته جفاییم
چشمی به ره وفاست مارا
هوش مصنوعی: هرچند که ما به خاطر بی‌وفایی دچار آسیب و دردسر شده‌ایم، اما همچنان منتظر وفای تو هستیم.
گفتی که شبی به بزم ما آی
گستاخی آن کجاست مارا
هوش مصنوعی: تو گفتی یک شب به مهمانی ما بیا، اما این جسارت و شهامت را از کجا پیدا کردم؟
از ناز چو خون ما بریزی
هم ناز تو خونبهاست مارا
هوش مصنوعی: اگر تو به خاطر زیبایی و ناز خود، خون ما را بریزی، باید بدانی که ناز تو به اندازه‌ای ارزش دارد که خون ما هم بهای آن است.
خواریم چنانکه شرمساری
از مردم آشناست مارا
هوش مصنوعی: ما به قدری خوار و ذلیل شده‌ایم که شرم و خجالت ما از مردم آشنا به وضوح قابل مشاهده است.
افغان که به جلوه‌گاه آن ماه
در دیده، گل حیاست مارا
هوش مصنوعی: افغانی که زیبایی و جلوه‌اش مانند ماه در چشمان ماست، برای ما گل و زندگی می‌آورد.
میلی شب غم، خیال تیغش
اندیشه جانفزاست مارا
هوش مصنوعی: در دل شب، غمی وجود دارد که به یاد تیغی می‌اندیشم که جان را زنده می‌کند و ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد.