شمارهٔ ۲۳
خوش آنکه بپرسی دل دیوانه ما را
آباد کنی گوشه ویرانه ما را
با آنکه بپرسیدن ما آمده، مردیم
کآیا زکه پرسیده ره خانه ما را
با غیر نشینی و فرستی ز پی ما
آن کس که نداند ره کاشانه ما را
آن شاخ گل از خنده فزون ساخت به مجلس
شرمندگی گوشه ویرانه ما را
از بس که شود باعث نومیدی عشاق
خواهم که کسی نشنود افسانه ما را
میلی به جنون شهره چنانیم، که طفلان
پرسند ز مردم ره کاشانه ما را
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش آنکه بپرسی دل دیوانه ما را
آباد کنی گوشه ویرانه ما را
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که از دل دیوانه ما بپرسد و با این پرسش، گوشه خراب و ویران ما را سامان بخشد و آباد کند.
با آنکه بپرسیدن ما آمده، مردیم
کآیا زکه پرسیده ره خانه ما را
هوش مصنوعی: اگرچه ما سراغی گرفتیم و سوال کردیم، اما همچنان در حیرتیم که از چه کسی باید راه خانهمان را بپرسیم.
با غیر نشینی و فرستی ز پی ما
آن کس که نداند ره کاشانه ما را
هوش مصنوعی: تو به خاطر دیگران مینشینی و از پی ما میروی، اما کسی که راه خانه ما را نمیداند، نمیتواند به ما ملحق شود.
آن شاخ گل از خنده فزون ساخت به مجلس
شرمندگی گوشه ویرانه ما را
هوش مصنوعی: آن شاخه گل به خاطر شادی و خندهاش، زیبایی را به مجلس آورد و درعین حال باعث شرمندگی و غم ما شد که در گوشهای از ویرانه به سر میبردیم.
از بس که شود باعث نومیدی عشاق
خواهم که کسی نشنود افسانه ما را
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه عشقها به شدت ناامید و دلbroken شدهاند، من میخواهم که هیچکس داستان ما را نشنود.
میلی به جنون شهره چنانیم، که طفلان
پرسند ز مردم ره کاشانه ما را
هوش مصنوعی: ما به قدری دیوانهایم که حتی کودکان از مردم دربارهی خانهمان سؤال میکنند.