گنجور

شمارهٔ ۲۱

چشم مستی باز رهزن شد دل دیوانه را
کز نگاهی آشناه زد راه صد بیگانه را
زین گمان کز غیر ناگه پیشتر بیخود شوم
خون شود دل در برم، چون پر دهی پیمانه را
چشم او کز اول آویزد به مردم، از فریب
همچو صیادی به روی دام پاشد دانه را
سوی بزمش می روم ناخوانده و شادم ازین
گرچه از شادی نخواهم یافت راه خانه را
از شراب عاشقی، کیفیتی دارد مگر؟
شعله کز یک جرعه بیخود می کند پروانه را
بس که شد ناخوانده میلی سوی یار، از خشم او
بست بر همصحبتان راه و در کاشانه را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم مستی باز رهزن شد دل دیوانه را
کز نگاهی آشناه زد راه صد بیگانه را
هوش مصنوعی: چشمان زیبای کسی که مست است، باعث فریب دل عاشق و دیوانه می‌شود. این نگاه آشنا می‌تواند راهی را که به سوی صدها بیگانه می‌رود، باز کند.
زین گمان کز غیر ناگه پیشتر بیخود شوم
خون شود دل در برم، چون پر دهی پیمانه را
هوش مصنوعی: از این فکر که ناگهان از خود بیخود شوم و دل‌ام به خون بنشیند، مثل وقتی که پیمانه را پر کنی.
چشم او کز اول آویزد به مردم، از فریب
همچو صیادی به روی دام پاشد دانه را
هوش مصنوعی: چشم او که در آغاز به انسان‌ها می‌نگرد، مانند یک صیاد که از فریب استفاده می‌کند، با ترفند خود دانه را بر روی دام می‌پاشد.
سوی بزمش می روم ناخوانده و شادم ازین
گرچه از شادی نخواهم یافت راه خانه را
هوش مصنوعی: من به سوی مجلس او می‌روم، بدون دعوت و با خوشحالی؛ هرچند می‌دانم که از این شادی ممکن است به منزل و هدفی نرسم.
از شراب عاشقی، کیفیتی دارد مگر؟
شعله کز یک جرعه بیخود می کند پروانه را
هوش مصنوعی: عاشقی را از شراب چقدر ویژگی خاصی می‌توان یافت؟ همانطور که شعله‌ای که از یک جرعه برمی‌خیزد، پروانه را دیوانه می‌کند.
بس که شد ناخوانده میلی سوی یار، از خشم او
بست بر همصحبتان راه و در کاشانه را
هوش مصنوعی: چون دلش به سوی محبوب کشیده شد و از خشم او دیگر نتوانست با دوستانش گفتگو کند، درِ خانه‌اش را نیز به روی آنها بست.