گنجور

شمارهٔ ۱۸

گر بیخودی مجال دهد اضطراب را
بنیاد برکند دل و جان خراب را
در عشق می گدازم و می سوزم و خوشم
با آتش است صحبت گرمی کباب را
صحبت میان ما نشود گرم از حجاب
کو محرمی که رفع کند این حجاب را
میدان حرف داد سوال توام، ولی
برتافت دست شرم، عنان جواب را
گر خاطرت به سختی جان کندنم خوش است
منت نهم به جان و کشم این عذاب را
در خوابگاه دیده بختم قرار یافت
از چشم من چو گریه برون کرد خواب را
میلی خوش آنکه مست رسد آن سوار و من
گاهی عنان ببوسم و گاهی رکاب را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر بیخودی مجال دهد اضطراب را
بنیاد برکند دل و جان خراب را
هوش مصنوعی: اگر بی‌خبری اجازه دهد، اضطراب می‌تواند اساس دل و جان ویران را از بین ببرد.
در عشق می گدازم و می سوزم و خوشم
با آتش است صحبت گرمی کباب را
هوش مصنوعی: در عشق غرق شده‌ام و در حال سوختن هستم، اما برایم لذت‌بخش است. صحبت کردن درباره آتش و گرمی کباب، برایم خوشایند است.
صحبت میان ما نشود گرم از حجاب
کو محرمی که رفع کند این حجاب را
هوش مصنوعی: گفت‌وگوهای ما به خاطر وجود مانع و حجاب نمی‌تواند گرم و صمیمی باشد، زیرا کسی وجود ندارد که بتواند این مانع را بردارد.
میدان حرف داد سوال توام، ولی
برتافت دست شرم، عنان جواب را
هوش مصنوعی: من درباره سوال تو می‌توانستم صحبت کنم، اما شرم باعث شد نتوانم پاسخی بدهم.
گر خاطرت به سختی جان کندنم خوش است
منت نهم به جان و کشم این عذاب را
هوش مصنوعی: اگر یاد تو باعث شود که جانم به تنگی بیفتد و سختی بکشد، خوشحال می‌شوم و به خاطر تو، تحمل این درد را به جان می‌خرم.
در خوابگاه دیده بختم قرار یافت
از چشم من چو گریه برون کرد خواب را
هوش مصنوعی: در خوابگاه، سرنوشت من به آرامش رسید، اما وقتی که از چشمانم اشک ریخت، خواب به طور ناگهانی از من دور شد.
میلی خوش آنکه مست رسد آن سوار و من
گاهی عنان ببوسم و گاهی رکاب را
هوش مصنوعی: علاقه‌ام این است که وقتی سوارکار خوش‌تیپی به من نزدیک می‌شود، گاهی برای احترام به او عنان اسب را ببویم و گاهی هم به رکاب او دست بزنم.