گنجور

شمارهٔ ۱۵

کدام بت شده رهزن دل چو سنگ ترا
که آفتاب محبت، شکسته رنگ ترا
شد از عتاب تو افزون، امیدواری غیر
زبس که مصلحت آمیز دید جنگ ترا
درآمدی و ندارم چو باد گستاخی
که همچو گل بگشایم قبای تنگ ترا
ز ننگ غیر، دلم جان سپرد و نام نبرد
زبس ملاحظه می کرد نام و ننگ ترا
کرشمه های تو از بس که هست نازآمیز
نه آشتی تو داند کسی، نه جنگ ترا
دلم ز زخم تو آسوده است و می نالم
که غیر پی نبرد لذت خدنگ ترا
ز بس که میلی امیدوار، ساده دل است
خیال مهر و وفا کرده ریو ورنگ ترا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کدام بت شده رهزن دل چو سنگ ترا
که آفتاب محبت، شکسته رنگ ترا
هوش مصنوعی: کدام معشوقی مانند تو دل را دچار این درد کرده است؟ تو مانند سنگی هستی که نور محبت، رنگ و جلوه‌ات را از بین برده است.
شد از عتاب تو افزون، امیدواری غیر
زبس که مصلحت آمیز دید جنگ ترا
هوش مصنوعی: از سرزنش‌ها و عتاب‌های تو، امید من بیشتر شد، به‌خاطر اینکه جنگ تو را به گونه‌ای شایسته و مناسب دیدم.
درآمدی و ندارم چو باد گستاخی
که همچو گل بگشایم قبای تنگ ترا
هوش مصنوعی: تو آمدی و من هیچ ندارم، مانند بادی جسور که می‌خواهم همچون گلی، لباس تنگ تو را باز کنم و به دل بزنم.
ز ننگ غیر، دلم جان سپرد و نام نبرد
زبس ملاحظه می کرد نام و ننگ ترا
هوش مصنوعی: دل من از شرم دیگران به تنگ آمده و جانم را تسلیم کرده است و هیچگاه نامی از تو نبردم، زیرا به قدری در فکر و ملاحظهٔ نام و ننگ تو بودم.
کرشمه های تو از بس که هست نازآمیز
نه آشتی تو داند کسی، نه جنگ ترا
هوش مصنوعی: جذبه‌های تو به اندازه‌ای دلربا و فریبنده است که هیچ‌کس نمی‌تواند به درستی بفهمد نه با تو آشتی‌کردنی وجود دارد و نه جنگ و درگیری.
دلم ز زخم تو آسوده است و می نالم
که غیر پی نبرد لذت خدنگ ترا
هوش مصنوعی: دل من از زخم‌های تو آرام است و من شکایت می‌کنم که کسی جز خودم لذت تیرنگاری تو را نمی‌فهمد.
ز بس که میلی امیدوار، ساده دل است
خیال مهر و وفا کرده ریو ورنگ ترا
هوش مصنوعی: به خاطر امید و آرزوی زیادی که دارد، دلش به سادگی به محبت و وفاداری شما خیال بافی کرده و نسبت به شما تمایل دارد.