شمارهٔ ۲۸ - ممدوح شناخته نیست
ای ز یزدان تا ابد ملک سلیمان یافته
هر چه کرده آرزو از لطف یزدان یافته
وی ز رشک رونق ملکت، سلیمان از خدا
از تضرّع کردن مست پشیمان یافته
ملّت از رایت خطاب خطبه عالی ساخته
دولت از نامت دهان سکّه خندان یافته
هرچه دعوی کرده از رتبت امیرالمؤمنین
روزگار از پایهٔ تخت تو برهان یافته
اختران را شوکتت بر سمت فرمان تو کرد(کذا)
آسمان را حشمتت در تحت فرمان یافته
بارها از شرم رایت آسمان خورشید را
زیر سیلاب عرق در موج توفان یافته
پیش چوگان مرادت، گوی گردون را قضا
بیتصرّف سالها چون گوی چوگان یافته
کرده موزون حلّ و عقد آفرینش را قدر
تا ز عدل شاملت معیار و میزان یافته
مُنهیان ربع مسکون ز آبروی عدل تو
فتنه را پنجاهساله نان در انبان یافته
بارها ... نسر چرخ را
در پناه شیر شادروان ایوان یافته
حادثه در نرد درد و فتنه در شطرنج رنج
بد سگالت را حریف آب دندان یافته
زلفوارش سر ز تن ببریده جلّاد اجل
بر دل هرک از خلافت خال عصیان یافته
از مصافت قایل تکبیر، حیران مانده باز
وز ... نامهٔ تقدیر، عنوان یافته
هم ز بیم طعنهٔ تیغ تو، جاسوس ظفر(کذا)
مرگ را در چشمهٔ تیغ تو پنهان یافته
جرم خاک از بس که چون خصمت خاسته (کذا)
ابلق ایّام را افتان و خیزان یافته
زان اثرها کز سنانت یاد دارد روزگار
یک نشان از معجز موسیّ عمران یافته
سالها میدان رزم از میزبان تیغ تو
وحش و طیر و دام و دد را ... مهمان یافته
هرکجا طوطییران لعل است حاک بندم(کذا)
اژدهای رایت از باد ظفر، جان یافته
آسمان از سمت رزمت چون به مغرب آمده
چهره چون قوس قزح از اشک الوان یافته
وز گشادت، دور گیتی چون به خود پرداخته
دیده چون رخسار مه پر زخم پیکان یافته
از بخار خون خصامت هوای معرکه
بیمزاج انجم استعداد باران یافته
بس به مدّتها ز خاک رزمگاهت سایلان
رُستنی را صورت و ترکیب مرجان یافته
خسروا! من بنده در اثنای این خدمت که هست
گوش هوش از گوهرش سرمایهٔ کان یافته
قصد آن کردم که ذوالقرنین ثانی گویمت
عقل گفت ای خاطرت آسیب و نقصان یافته
چون بگویم هرچه ذوالقرنین ملک و مال داشت
هر غلامی از تو در هر مکرمت آن یافته
گوش کی بر گفتوگوی خرقهپوشان میکند
آنکه ذوق مستی و چاک گریبان یافته
دل میان آتش و آب است از بیم و امید
کز عتاب آشکارا، لطف پنهان یافته
وصل غر آشنا بادست اسک (کذا)
بر جراحتهای دل از تیغ هجران یافته
زندگان لعل جانان را ز انفاس مسیح
دیدهٔ دل زنگ بر آیینهٔ جان یافته
یوسف رایت چو در مرآت دل افکنده عکس
مصر عقل اندر سیاهی آب حیوان یافته
جان به عزم رحلت و من شاد زین معنی که تن
درد چندین ساله را امّید درمان یافته
آنکه کان را جسته از بهر نثار بزم تو
لعل را از خرّمی چون غنچه خندان یافته
بس که در ایّام تو تشریف توفیق است عام
بتپرست از سجدهٔ بت، بوی ایمان یافته
تا توان گفتن همین با حریر (کذا)
کای ز کیوان پاسبان، از ماه دربان یافته
یادت اندر خسروی سیار از فوج چشم (کذا)
ای مه منجوق فرقت قدر کیوان یافته
هرچه پنهان قضا، حزم تو کرده آشکار
هرچه دشوار قدر، عزم تو آسان یافته
شمارهٔ ۲۷ - در مدح نورنگخان: کدام است آن حقهٔ سیم پر زرشمارهٔ ۲۹ - در مدح صدر دیوان نجف: للّهالحمد که دارم به کف از بحر شرف
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ز یزدان تا ابد ملک سلیمان یافته
هر چه کرده آرزو از لطف یزدان یافته
هوش مصنوعی: تو که از جانب خدا تا ابد، سلطنت سلیمان را به دست آوردهای، هرچه آرزو کردهای، به برکت و لطف الهی به دست آوردهای.
وی ز رشک رونق ملکت، سلیمان از خدا
از تضرّع کردن مست پشیمان یافته
هوش مصنوعی: او از حسادت به زیبایی و رونق کشورش، سلیمان را از خدا به خاطر تضرع و ناله کردن شرمسار و پشیمان میبیند.
ملّت از رایت خطاب خطبه عالی ساخته
دولت از نامت دهان سکّه خندان یافته
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که ملت، به خاطر رهبری و هدایت خوبی که دریافت کرده است، به یک وحدت و انسجام دست یافته و از جانب رهبری، آوازهای پر اعتبار و ارزشی پیدا کرده است. همچنین، دولت نیز به واسطه نام و جایگاه این رهبری، به موفقیتی دست یافته که مورد تحسین و توجه قرار گرفته است.
هرچه دعوی کرده از رتبت امیرالمؤمنین
روزگار از پایهٔ تخت تو برهان یافته
هوش مصنوعی: هر ادعایی که دربارهٔ مقام و مرتبهٔ امیرالمؤمنین شده، این روزها از پا و اساس تخت تو به اثبات رسیده است.
اختران را شوکتت بر سمت فرمان تو کرد(کذا)
آسمان را حشمتت در تحت فرمان یافته
هوش مصنوعی: ستارگان به خاطر زیبایی و عظمت تو به حالت تسلیم درآمدهاند و آسمان به خاطر بزرگی و جلال تو تحت فرمان تو قرار گرفته است.
بارها از شرم رایت آسمان خورشید را
زیر سیلاب عرق در موج توفان یافته
هوش مصنوعی: بسیاری اوقات از شدت شرم، تابش خورشید را در بستر آسمان و در دل طوفان به شکل قطرات عرق پیدا کردهام.
پیش چوگان مرادت، گوی گردون را قضا
بیتصرّف سالها چون گوی چوگان یافته
هوش مصنوعی: در مقابل هدف خود، تقدیر مانند گوی در دست توست و تا سالها به شکل گوی چوگان باقی میماند و تحت کنترل تو نیست.
کرده موزون حلّ و عقد آفرینش را قدر
تا ز عدل شاملت معیار و میزان یافته
هوش مصنوعی: خداوند، با دقت و نظم، قوانین و اندازهگیریهای آفرینش را به گونهای تنظیم کرده است که بر اساس عدالت، سنجش و معیاری از آن به وجود آمده است.
مُنهیان ربع مسکون ز آبروی عدل تو
فتنه را پنجاهساله نان در انبان یافته
هوش مصنوعی: در روزگار ما، کسانی که در این سرزمین زندگی میکنند، به واسطهی حسن و عدالت تو، توانستهاند از مشکلات و فتنهها به مدت پنجاه سال بهرهمند شوند و در زندگی خود از برکتهای آن استفاده کنند.
بارها ... نسر چرخ را
در پناه شیر شادروان ایوان یافته
هوش مصنوعی: بارها موفق شدهام که بر اقبال و شانس خود در زیر سایهی حمایت شیرین و دلپذیر ایوانساز پیروز شوم.
حادثه در نرد درد و فتنه در شطرنج رنج
بد سگالت را حریف آب دندان یافته
هوش مصنوعی: در بازی نرد و شطرنج، هر کدام با چالشها و مشکلات خاص خود مواجهیم، اما در این میان، کسی که با درد و رنج دستوپنجه نرم میکند، در نهایت بر دشمنان و سختیها غلبه میکند و بر سختیها پیروز میشود.
زلفوارش سر ز تن ببریده جلّاد اجل
بر دل هرک از خلافت خال عصیان یافته
هوش مصنوعی: مشخص است که زیبایی و جذابیت او مانند زلفهایش است که جذبه و تأثیر بزرگی بر دلها دارد. کسی که به حکم مرگ دچار شده، تحت تأثیر خواستههای سرکش و ناپسند قرار گرفته و در واقع در دام آن زیبایی گرفتار شده است.
از مصافت قایل تکبیر، حیران مانده باز
وز ... نامهٔ تقدیر، عنوان یافته
هوش مصنوعی: از فاصلهای که تا تکبیر (ندای اللهاکبر) وجود دارد، گیج و سردرگم ماندهام و نامهای که مقدر شده، به عنوانی رسیده است.
هم ز بیم طعنهٔ تیغ تو، جاسوس ظفر(کذا)
مرگ را در چشمهٔ تیغ تو پنهان یافته
هوش مصنوعی: از ترس انتقادهای تیز تو، پیروزی به مرگ در چ blade تو پناه برده است.
جرم خاک از بس که چون خصمت خاسته (کذا)
ابلق ایّام را افتان و خیزان یافته
هوش مصنوعی: گناه زمین از آن است که به خاطر خصومت تو، روزهای زندگی را با افت و خیز و سردرگمی سپری کرده است.
زان اثرها کز سنانت یاد دارد روزگار
یک نشان از معجز موسیّ عمران یافته
هوش مصنوعی: از نشانههایی که زمان از سنانت به یاد دارد، یک علامت معجزه موسی پسر عمران را یافته است.
سالها میدان رزم از میزبان تیغ تو
وحش و طیر و دام و دد را ... مهمان یافته
هوش مصنوعی: سالهاست که میدان جنگ به دلیل شمشیر تو، میزبان وحوش، پرندگان، دامها و جانوران شده است.
هرکجا طوطییران لعل است حاک بندم(کذا)
اژدهای رایت از باد ظفر، جان یافته
هوش مصنوعی: هرجا که طوطی با ارزش و زیبا وجود دارد، من هم حاکم آنجا میشوم. اژدهای پرچم من از باد پیروزی جان گرفته است.
آسمان از سمت رزمت چون به مغرب آمده
چهره چون قوس قزح از اشک الوان یافته
هوش مصنوعی: هنگامی که به سمت مغرب نگاه میکنیم، آسمان به زیبایی رنگین شده و همچون قوس قزح، چهرهاش با رنگهای مختلف و اشکهای رنگی تزیین شده است.
وز گشادت، دور گیتی چون به خود پرداخته
دیده چون رخسار مه پر زخم پیکان یافته
هوش مصنوعی: به خاطر گشایش و شکوفاییات، جهان دور و برت مانند صورت ماهی است که از زخم تیرها پر شده است.
از بخار خون خصامت هوای معرکه
بیمزاج انجم استعداد باران یافته
هوش مصنوعی: بخارات خون دشمنی، هوای میدان جنگ را به گونهای تغییر داده که حالا از آن انتظار باران میرود.
بس به مدّتها ز خاک رزمگاهت سایلان
رُستنی را صورت و ترکیب مرجان یافته
هوش مصنوعی: مدتهاست که از خاک میدان نبرد تو گیاهانی روییدهاند که به جلوه و زیبایی مرجانها درآمدهاند.
خسروا! من بنده در اثنای این خدمت که هست
گوش هوش از گوهرش سرمایهٔ کان یافته
هوش مصنوعی: ای کاش! من در این حین که در حال خدمت هستم، گوشم به جواهر این گفتگو توجه کرده و از آن بهرهمند شدهام.
قصد آن کردم که ذوالقرنین ثانی گویمت
عقل گفت ای خاطرت آسیب و نقصان یافته
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتم تو را ذوالقرنین دوم بخوانم، اما عقل به من گفت که تو در فکر و خیال خود آسیبپذیر و ناقص هستی.
چون بگویم هرچه ذوالقرنین ملک و مال داشت
هر غلامی از تو در هر مکرمت آن یافته
هوش مصنوعی: هرگاه بگویم که ذوالقرنین چقدر پادشاهی و ثروت داشت، تو باید بدانی که هر بندهای از تو در هر نوع بزرگواری و کرم، چیزهایی یافته است که برابر نیست.
گوش کی بر گفتوگوی خرقهپوشان میکند
آنکه ذوق مستی و چاک گریبان یافته
هوش مصنوعی: گوش کس به حرفهای درویشان توجه نمیکند، جز آنکه خود طعم خوشی و آزادی را چشیده باشد.
دل میان آتش و آب است از بیم و امید
کز عتاب آشکارا، لطف پنهان یافته
هوش مصنوعی: دل انسان در میان دو احساس متضاد، یعنی ترس و امید، در تلاطم است. از طرفی به خاطر عتاب و انتقادها، نگرانی دارد و از سوی دیگر به لطف و محبتهایی که به صورت پنهانی به او میشود، امیدوار است.
وصل غر آشنا بادست اسک (کذا)
بر جراحتهای دل از تیغ هجران یافته
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر از امید به وصال و دیدار محبوب صحبت میکند و به زخمهای دل که از جدایی و دوری ایجاد شدهاند، اشاره دارد. او آرزو میکند که این وصال به مرهمی بر جراحتهای عشق تبدیل شود.
زندگان لعل جانان را ز انفاس مسیح
دیدهٔ دل زنگ بر آیینهٔ جان یافته
هوش مصنوعی: افراد زنده و با روح، مانند لعل درخشان جان محبوب را از نفسهای مسیحی احساس میکنند؛ در نتیجه، چشم دلشان زنگار بر آیینه جان را از بین برده و پاک میگردد.
یوسف رایت چو در مرآت دل افکنده عکس
مصر عقل اندر سیاهی آب حیوان یافته
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویر یوسف اشاره شده که در آیینه دل خود، تصویری از مصر عقل را میبیند. این تصویر به گونهای است که در عمق آب حیات، رنگ سیاهی وجود دارد. به نوعی، شاعر به تأمل در عواطف و اندیشههای عمیق انسان و روشنگری عقلانی اشاره میکند که در آن جزئیاتی اندوهبار نیز وجود دارد.
جان به عزم رحلت و من شاد زین معنی که تن
درد چندین ساله را امّید درمان یافته
هوش مصنوعی: زندگی من با تصمیم سفر به پایان میرسد و من از این موضوع خوشحالم، زیرا احساس میکنم که بدنم که سالها درد کشیده، به امید درمان نزدیک شده است.
آنکه کان را جسته از بهر نثار بزم تو
لعل را از خرّمی چون غنچه خندان یافته
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر زیبا و باصفا بودن مجالست با تو، سنگ قیمتی را جستجو کرده و از شادابی لعل مانند غنچهای خندان یافته است.
بس که در ایّام تو تشریف توفیق است عام
بتپرست از سجدهٔ بت، بوی ایمان یافته
هوش مصنوعی: در دوران تو، برکت و توفیق به قدری زیاد است که حتی بتپرستان از سجدهکردن به بتها، عطر ایمان را احساس میکنند.
تا توان گفتن همین با حریر (کذا)
کای ز کیوان پاسبان، از ماه دربان یافته
هوش مصنوعی: تا وقتی که میتوانم به همین زیبایی بگویم که پاسبان کیوان، از ماه نگهبانی گرفته است.
یادت اندر خسروی سیار از فوج چشم (کذا)
ای مه منجوق فرقت قدر کیوان یافته
هوش مصنوعی: یاد تو در دل من مانند پادشاهی میدرخشد و چشمانم مانند ارتشی به دنبال تو هستند. ای ماه، که در جداییات، ارزش و مقام کیوان را یافتم.
هرچه پنهان قضا، حزم تو کرده آشکار
هرچه دشوار قدر، عزم تو آسان یافته
هوش مصنوعی: هر چیزی که از سرنوشت پنهان بود، با احتیاط و تدبیر تو نمایان شده و هر کدام از مشکلات و سختیها که به نظر غیرقابل حل میرسید، با اراده و تصمیم تو آسان شده است.