این سوره سیزده آیت است، دویست و چهل و شش کلمه، هزار و صد و شصت حرف.
جمله به مدینه فرو آمد باجماع مفسّران و در این سوره ناسخ و منسوخ نیست. و عن ابیّ بن کعب قال: قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة یا ایها النبی لم تحرم اعطاه اللَّه توبة نصوحا».
قوله: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ هذا اشدّ ما عوتب به رسول اللَّه (ص) فی القرآن. حقّ تعالی و تقدّس عتاب میکند رسول خویش را که چرا حرام میکنی بر خود آنچه ما حلال کردهایم ترا؟ اکنون خلاف است میان علماء تفسیر که آن چه بود که رسول بر خود حرام کرد؟ قومی گفتند: سریّت وی بود، ماریة القبطیة، مادر ابراهیم نبی (ص)، بیرون مدینه در نخلستان در سرایی مقام داشت که زنان رسول نمیخواستند که در مدینه با ایشان نشیند، و گاه گاه رسول خدا از بهر طهارت بیرون شدی و او را دیدی و سبب تحریم وی آن بود که رسول هر شبانروزی نوبت داشت بحجرهای از حجرههای زنان، در نوبت حفصه دختر عمر خطاب، حفصة دستوری خواست تا بزیارت پدر شود. رسول خدا (ص) او را دستوری داد و خانه خالی گشت. کس فرستاد و ماریه را بخواند و ساعتی با وی خلوت داشت.
حفصه باز آمد و رسول را با ماریه خالی دید، بگریست و کراهیت نمود که حرمت من برداشتی و در نوبت من و حجره من با ماریه خلوت ساختی. رسول خدا (ص) گفت: «أ لیست هی جاریتی احلّها اللَّه لی؟»
این چه ضجرت و دلتنگی است؟ نه کنیزک منست و اللَّه مرا حلال کرده؟ اکنون خاموش باش که از بهر دل تو و برای رضای تو او را بر خود حرام کردم، و نگر که این حدیث پوشیده داری و با هیچ زن از زنان من نگویی. جاء فی التّفسیر: انّه حرّمها علی نفسه فی الحال و حلف ان لا یطأها شهرا. بعضی مفسّران گفتند: این قصّه در نوبت و حجره عایشه (رض) رفت. عایشه حاضر نبود و حفصه بدو در رسید. رسول (ص) او را گفت: این حدیث با عایشه مگوی و از همه زنان من پوشیده دار. حفصه آن ساعت از رسول بپذیرفت که پوشیده دارد. بعد از آن بیرون آمد و با عایشه بگفت. عایشه در خشم شد و ضجرت نمود و با رسول (ص) گفت: ا فی یومی و حجرتی ما فعلت هذا باحد من ازواجک؟ رسول (ص) آن ساعت ماریه را بر خود حرام کرد و سوگند یاد کرد که: در حجره هیچ زنان خود نشود و زنان در این قصّه بگفت و گوی آمدند. و یاران همه بترسیدند، پنداشتند که رسول همه زنان را طلاق داد. ایشان نیز همّت کردند که زنان خود را طلاق دهند، تا بیست و نه روز بگذشت و رسول (ص) بحجرهها و نوبتهای ایشان باز گشت و ربّ العالمین رسول را عتاب کرد که از بهر رضای زنان آن کنیزک را چرا بر خود حرام کردی؟ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ؟ قومی گفتند: رسول خدا (ص) عسل بر خود حرام کرد و سبب آن بود که در خانه زینب بنت جحش الاسدیة عکّهای عسل بود، بعضی خویشان وی بهدیّه برده بودند، و رسول (ص) حلوا و عسل دوست داشتی و هر روز وی را عادت بود که بامداد بهمه حجرهها بگشتی و ایشان را بپرسیدی. در خانه زینب درازتر میبود که عسل پیش وی مینهاد و میخورد. عایشه را و حفصه را غیرت آمد، آن دراز نشستن وی بنزدیک زینب، و ایشان هر دو دوست یکدیگر بودند، بهم برساختند که چون رسول خدا درآید، آن گه که از خانه زینب بازگشته بود و عسل خورده گوئیم از تو بری مغافیر میآید و مغافیر صمغی است که ازو بویی ناخوش دمد و رسول (ص) بوی ناخوش سخت کراهیت داشتی لانّه یأتیه الملک و نیز با بعضی زنان دیگر بگفتند که: چون رسول (ص) درآید با وی همین گوئید. چون رسول این سخن پیاپی از ایشان میشنید، گفت: من عسل خوردهام مگر آن نحل که عسل نهاده عرفط خورده بود، آن گه سوگند یاد کرد که نیز نخورم و بر خود عسل حرام کردم.
ربّ العالمین آیت فرستاد که: لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ. و قیل: حلف یمینا فحرّمها بها فامر بالکفّارة فی الیمین. و قیل: حرّمها علی نفسه من غیر یمین.
و کان التّحریم موجبا لکفّارة الیمین. قال المفسّرون قصّة العسل اسند و قصّة ماریة اشبه.
تَبْتَغِی مَرْضاتَ أَزْواجِکَ ای تبتغی بتحریمها مراد ازواجک. وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ غفر لک ما فعلت من التّحریم.
قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ الفرض: التّقدیر، لذلک سمّیت المقدّرات الفرائض لما فیها من الاعداد و الانصباء، من ذلک قوله عزّ و جلّ: سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها ای فرضنا فیها یعنی: قدّرنا، و التّقدیر: هو تحدید حدّ الزّنا مائة جلدة و حدّ القاذف ثمانین جلدة. و منه قوله تعالی: أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَةً ای تقدروا لهنّ مهرا مقدّرا. و التّحلّة: التّحلیل. و التّعلة: التّعلیل، و کذلک التّبصرة و التّذکرة، و هذا الفرض هو التّحلیل بما فی سورة المائدة و هو الاطعام و الکسوة و العتق و الصّوم. و قوله: تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ ای کفّارة ایمانکم، سمّیت الکفّارة تحلّة لانّها تحلّل الحرج. وَ اللَّهُ مَوْلاکُمْ ای سیّدکم و متولّی امورکم له ان یتعبّدکم بما یشاء. وَ هُوَ الْعَلِیمُ بما کان من النّبی (ص) و من نسائه. الْحَکِیمُ حکم له بکفّارة الیمین و التّحلیل لما حرّمه علی نفسه. قیل: انّه صلّی اللَّه علیه و سلّم کفّر بعتق و عاود ماریة.
وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ ای کلّم النّبی (ص) فی سرّ الی بعض ازواجه، و هی حفصة، «حدیثا». و هو تحریم جاریته او ما کان حرّم علی نفسه ممّا احلّه اللَّه له.
و قیل: حلف ان لا یطأ جاریته. فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ ای اخبرت حفصة بالحدیث الّذی اسرّ الیها رسول اللَّه (ص) صاحبتها یعنی عائشة. وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ الهاء ضمیر النّبی (ص)، ای اطلع اللَّه نبیّه علی انّ حفصة قد انبأت بذلک عائشة. «عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ ای اخبر النّبی (ص) حفصة بعض ذلک الحدیث «وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ» فلم یعرّفها ایّاه و لم یخبرها به علی وجه الکرم و الاغضاء. قال ابن عیینة ما ناقش کریم قطّ. و قال الحسن ما استقصی کریم قطّ. معنی آیت آنست که: رسول خدا (ص) در بدو این قصّه با حفصه دو سخن گفته بود: یکی حدیث ماریه و تحریم وی و دیگر حدیث خلافت که بعد از من خلافت ابو بکر و عمر را خواهد بود. گفتار این دو حدیث پوشیده دار و بر کس آشکارا مدار حفصه. هر دو سخن با عایشه بگفت.
ربّ العالمین رسول خویش را (ص) خبر داد که حفصه سرّ تو آشکارا کرد و آنچه تو گفتی که پوشیده دار با عایشه بگفت. پس رسول (ص) حفصه را عتاب کرد و بعضی از آنچه با عایشه گفته بود باز گفت و بعضی باز نگفت. حدیث تحریم ماریه باز گفت و حدیث خلافت باز نگفت و در پوشیدگی بگذاشت، نمیخواست که منتشر شود.
اینست که اللَّه گفت: عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ. کسایی «عرف» بتخفیف خواند بر معنی وعید، ای جازی علیه کمال تقول: قد عرفت ما صنعت. یعنی: سأجازیک علیه. این چنانست که پارسیان گویند از سر غضب و تهدید: آری بدانستم فعل تو، یعنی که پاداش فعل تو بتو رسانم. رسول خدا (ص) با حفصه همین گفت و پاداش وی آن بود که او را طلاقی داد و با خانه پدر فرستاد.
عمر خطاب گفت: لو کان فی آل الخطّاب خیر لمّا طلّقک رسول اللَّه. مقاتل گفت: رسول خدا او را طلاق نداد، لکن همّت کرد که او را طلاق دهد جبرئیل (ع) آمد و گفت: لا تطلّقها فانّها صوّامة قوّامة و انّها من نسائک فی الجنّة عَرَّفَ بَعْضَهُ عتاب است وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ مسامحت است هم بیم داد و هم مسامحت کرد. فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ ای نبّأ النّبی حفصة بذلک الحدیث «قالت» حفصة مَنْ أَنْبَأَکَ هذا؟
ای من اخبرک بانّی افشیت السّر؟.
«قال» النّبی، (ص): نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ بسرائر عباده و ضمائر قلوبهم.
«الْخَبِیرُ» بجمیع الامور لا یخفی علیه شیء.
إِنْ تَتُوبا إِلَی اللَّهِ این خطاب با عایشه و حفصه است و جواب شرط محذوف است، ای إِنْ تَتُوبا إِلَی اللَّهِ فهذا الواجب. لانّ قلوبکما قد زاغت و مالت عن الحقّ و استوجبتما التّوبة. قال ابن زید: مالت قلوبکما بانّ سرّ کما ما کره رسول اللَّه (ص) من تحریم جاریته. میگوید: اگر توبه کنید از پشتی دادن یکدیگر بایذاء رسول خدا سزای شما و واجب بر شما اینست که دلهای شما از راستی بگشته است، که آنچه رسول خدا کراهیت داشت و برنج دل وی بازگشت از تحریم ماریه شما بآن شادی نمودید. وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ قرأ اهل الکوفة تظاهرا بتخفیف الظّاء، و الآخرون بتشدیدها ای تتعاونا علی اذی النّبی (ص). فلا یضرّه تظاهر کما علیه.
فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ ولیّه و ناصره. «و جبریل» معینه. وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ یعنی ابا بکر و عمر وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ای مع ذلک. «ظهیر» ای اعوان متظاهرون علی من یؤذیه. و قوله «ظهیر» واحد بمعنی الجمع کقوله: «وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً».
عَسی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ ای واجب من اللَّه ان طلّقکنّ رسوله. أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَیْراً مِنْکُنَّ مُسْلِماتٍ ای خاضعات للَّه بالطّاعة «مُؤْمِناتٍ» مصدّقات بتوحید اللَّه. «قانِتاتٍ» مطیعات للَّه مصلّیّات «تائِباتٍ» راجعات من الذّنوب.
«عابِداتٍ» موحّدات. «سائِحاتٍ» صائمات سمّی الصّائم سائحا لانّه یسبّح فی النّهار بلا زاد. و قیل: مهاجرات، و قیل: «سائِحاتٍ» ای یسحن معه حیث ما ساح.
«ثَیِّباتٍ» یعنی آسیة بنت مزاحم امرأة فرعون. «وَ أَبْکاراً» مریم بنت عمران امّ عیسی (ع) یعنی: لو طلّقکنّ بعثناهما له. قیل: الآیة واردة فی الاخبار عن القدرة لا عن الکون، لانّه قال: «إِنْ طَلَّقَکُنَّ» و قد علم انّه لا یطلّقهنّ هذا کقوله: وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ و هذا اخبار عن القدرة لا ان فی الوجود امّة هی خیر من امّة محمد (ص).
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً ای مروهم بالخیر و انهوهم عن الشّرّ و علّموهم و ادّبوهم تقوهم بذلک. ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ ای حطبها و ما توقد به النّاس. اقتصر علی ذکر النّاس دون الجنّ، لانّ المقصود فی الآیة تحذیر الانس. «وَ الْحِجارَةُ» هی حجارة الکبریت لانّها اشدّ حرارة. و یحتمل ان یرید بها الاصنام المعبودة دلیله انّکم و ما تعبدون من دون اللَّه حصب جهنّم «علیها» ای علی النّار «ملائکة» موکّلون و هم الزّبانیة التّسعة عشر و اعوانهم. «غِلاظٌ شِدادٌ» ای غلاظ الاقوال شداد الافعال. و قیل: غلاظ الخلقة شداد اقویاء، یعملون بارجلهم کما یعملون بایدیهم، لم یخلق اللَّه فیهم الرّحمة یدفع الواحد منهم بالدّفعة الواحدة سبعین الفا فی النّار لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ فی عقوبة الکفّار. وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ من غیر تأخیر و زیادة و نقصان. و دلّت الآیة علی وجوب الامر بالمعروف فی الدّین للاقرب فالاقرب.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ القول هاهنا مضمر ای یقال لهم یوم القیامة لا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ اذ لا یقبل منکم الاعتذار، نظیره فَیَوْمَئِذٍ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ. إِنَّما تُجْزَوْنَ بالآخرة ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ فی الدّنیا.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً قرأ ابو بکر عن عاصم «نصوحا» بضمّ النّون و هو مصدر نصح نصحا و نصوحا، ای توبة ذات نصح و نصوح، تنصح صاحبها بترک العود الی ما تاب منه. و قراءة العامّة بفتح النّون مثل صبور و شکور و معناه: الخالص الصّادق. یقال: نصح الشیء اذا خلص و نصح له: اخلص له القول. و قال الزّجاج: هو من النّصح و هو الخیاطة و المنصح و النّصاح الإبرة و النّصاح خیط الخیّاط کان التّوبة سمّیت نصوحا لانّها تخیط ما یخرق الذنب. و فی الخبر انّ رسول اللَّه (ص) قال: «المؤمن واه راقع فطوبی لمن مات علی رقعه».
روی عن عمر رضی اللَّه عنه قال: التّوبة النّصوح ان یتوب ثمّ لا یعود الی الذّنب کما لا یعود اللّبن الی الضّرع. و قال الکلبی: التّوبة النّصوح ان یستغفر باللّسان و یندم بالقلب و یمسک بالبدن. و قال سعید بن جبیر: هی توبة مقبولة و لا تقبل ما لم یکن فیها ثلاث: خوف ان لا تقبل، و رجاء ان تقبل، و ادمان الطّاعات. و قال ابو بکر الورّاق: هی ان تضیق علیک الارض بما رحبت و تضیق علیک نفسک کتوبة الثّلاثة الّذین خلّفوا. و قال ابو بکر الزّقاق المصری: هی ردّ المظالم و استحلال الخصوم و ادمان الطّاعات. و قال ذو النّون: علامتها ثلاث: قلّة الکلام، قلّة الطّعام، و قلّة المنام. و قال سهل بن عبد اللَّه هی: توبة اهل السّنّة و الجماعة، لانّ المبتدع لا توبة له بدلیل
قوله (ص): «حجر اللَّه علی کلّ صاحب بدعة ان یتوب»
عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ ان تبتم. وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ ای یکفّر عنکم سیئاتکم فی یوم لا یخزی اللَّه النّبی، ای لا یذلّه و لا یهینه و لا یشوره فیما یشفع و لا یقع خلف فیما وعد المؤمنین من اللَّه. وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ لا یخزیهم ایضا. و قیل: تمّ الکلام علی النّبی ثمّ استأنف فقال: وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ ای یحیط بهم نور اعمالهم اذا مشوا علی الصّراط. و قیل: اراد بقوله وَ بِأَیْمانِهِمْ ای و بایمانهم کتبهم الّتی فیها بشارتهم بالجنّة. و فی التّفسیر انّ انوارهم متفاوتة علی حسب اعمالهم منهم من یکون نوره الی مسافة بعیدة یسعی بین یدیه و منهم من نوره لا یتعدّی موضع قدمه و هذا عند جوارهم علی الصّراط. یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ انّما یقولون ذلک اذا طفئ نور المنافقین و یبقون فی الظّلمة فیخافون ان یطفأ نورهم ایضا.
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ بالسّیف. وَ الْمُنافِقِینَ باللّسان و اظهار الحجّة.
وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ لا تلاینهم و لا تضعف فی مجاهدة الکفّار و مقاتلتهم و جدال المنافقین و محاجّتهم و اغلظ علیهم عاید علی الفریقین جمیعا، ثمّ اخبر تعالی عن مقامهم فی الآخرة و ما اعدّ لهم، فقال: وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ. قیل: النّفاق امر مستتر فی القلب و لم یکن للنّبی (ص) سبیل الی ما فی القلوب من النّفاق و الاخلاص الّا بعد اعلام من قبل اللَّه تعالی فامر صلّی اللَّه علیه و سلّم بمجاهدة من علمه منافقا باعلام اللَّه ایّاه باللّسان دون السّیف لحرمة تلفّظه بالشّهادتین و ان یجری علیه احکام المسلمین ما دام کذلک الی ان یموت.
قوله: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ ختم السّورة بما یعود الی اوّلها من وعظ نساء النّبی و اعلامهنّ انّ اتّصالهنّ برسول اللَّه (ص) لا یدفع عنهنّ العذاب کما لم یدفع و لم ینفع امرأة نوح و اسمها واعلة و امرأة لوط و اسمها واهلة، و انّما ینفع العمل الصّالح، کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما بالنّفاق و ابطان الکفر و افشاء اسرارهما. کانت امرأة نوح تقول انّه مجنون و تخبر الجبابرة بایمان من آمن به لیقتلوه و یفتنوه. و کانت امرأة لوط تخبر القوم اذا اتاه ضیف لیتعرّضوا له بالفجور و لم یکن خیانتهما فی الفرج، فقد عصم اللَّه انبیاء من ذلک. فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً ای لم یغنیا عن امرأتیهما من اللَّه دفع عذاب. وَ قِیلَ ادْخُلَا ای قیل: لزوجتی نوح و لوط ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ ای یقال لهما فی القیامة. و ذکر بلفظ جمع المذکّر لانّهنّ لا ینفردن بالدّخول و اذا اجتمعا فالغلبة للذّکور. و کذلک قوله: مِنَ الْقانِتِینَ.
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ نصب قوله امرأة فرعون بدلا من قوله مثلا. و یجوز ان یکون معناه ضرب مثلا بامرأة فرعون فلمّا حذف الباء نصب إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ قیل: لمّا آمنت امرأة فرعون امر بها فشدّت باربعة اوتاد و وضعت علی صدرها صخرة عظیمة، ف قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ فاراها اللَّه بیتها فی الجنّة من درّة و کانت الملائکة تظلّها باجنحتها و قیل: لمّا اتوها بالصّخرة: قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ فابصرت بیتها فی الجنّة من درّة و انتزع اللَّه روحها فالقیت الصّخرة علی جسد لیس فیه روح و لم تجد ألما من عذاب فرعون. وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ ای من کفره و شرکه، و قیل: من تعذیبه، و قیل: من جزاء اعماله و هو النّار.
وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ یعنی: اهل مصر، قوم فرعون، امر اللَّه تعالی ازواج النّبی (ص) بان یسلکن سبیلها فی الایمان و الصّبر للَّه و ترک الکفر باللّه.
وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا یعنی: نفخ جبرئیل بامرنا فیه، ای فی جیب درعها و قیل: فی فرجها، و قیل: فی عیسی من روحنا المخلوقة لنا. وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها یعنی: الشّرائع الّتی شرعها اللَّه للعباد بکلماته المنزلة. و قیل: صدّقت بعیسی و هو کلمة اللَّه قرأ ابو عمرو و یعقوب و حفص عن عاصم و کتبه علی الجمع، اراد الکتب الّتی انزلت علی ابراهیم و موسی و داود و عیسی علیهم السّلام. و قرأ الآخرون بکتابه علی التّوحید و المراد به الانجیل ای قبلته منه.
و کانت من القانتین المطیعین لربّها و قیل: یرید بالقانتین رهطها و عشیرتها فانّهم کانوا اهل صلاح مطیعین للَّه .
روی عن النّبی (ص) قال: «حسبک من نساء العالمین مریم بنت عمران و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد و آسیة امرأة فرعون.
و روی عن معاذ بن جبل: انّ النّبی (ص) دخل علی خدیجة و هی تجود بنفسها، فقال: أ تکرهین ما نزل بک یا خدیجة و قد جعل اللَّه فی الکره خیرا کثیرا، فاذا قدمت علی صراتک فاقرئهنّ منّی السّلام. قالت: یا رسول اللَّه و من هنّ؟ قال مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم، و حلیمة اخت موسی. فقالت بالرّفاء و البنین.
برگردان به زبان ساده
این سوره سیزده آیت است، دویست و چهل و شش کلمه، هزار و صد و شصت حرف.
هوش مصنوعی: این سوره شامل سیزده آیه، دویست و چهل و شش کلمه و هزار و صد و شصت حرف است.
جمله به مدینه فرو آمد باجماع مفسّران و در این سوره ناسخ و منسوخ نیست. و عن ابیّ بن کعب قال: قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة یا ایها النبی لم تحرم اعطاه اللَّه توبة نصوحا».
هوش مصنوعی: کلمه "مدینه" در اینجا به اتفاق تمام مفسرین به عنوان مکانی که آیات خاصی بر آن نازل شده، شناخته میشود و در این سوره هیچ گونه نسخ و تغییر آیات وجود ندارد. همچنین از ابیّ بن کعب روایت شده که پیامبر (ص) فرمودهاند: «هر کس سورهای را بخواند، خداوند به او توبهای خالص عطا خواهد کرد».
قوله: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ هذا اشدّ ما عوتب به رسول اللَّه (ص) فی القرآن. حقّ تعالی و تقدّس عتاب میکند رسول خویش را که چرا حرام میکنی بر خود آنچه ما حلال کردهایم ترا؟ اکنون خلاف است میان علماء تفسیر که آن چه بود که رسول بر خود حرام کرد؟ قومی گفتند: سریّت وی بود، ماریة القبطیة، مادر ابراهیم نبی (ص)، بیرون مدینه در نخلستان در سرایی مقام داشت که زنان رسول نمیخواستند که در مدینه با ایشان نشیند، و گاه گاه رسول خدا از بهر طهارت بیرون شدی و او را دیدی و سبب تحریم وی آن بود که رسول هر شبانروزی نوبت داشت بحجرهای از حجرههای زنان، در نوبت حفصه دختر عمر خطاب، حفصة دستوری خواست تا بزیارت پدر شود. رسول خدا (ص) او را دستوری داد و خانه خالی گشت. کس فرستاد و ماریه را بخواند و ساعتی با وی خلوت داشت.
هوش مصنوعی: در این متن، خداوند پیامبر را توبیخ میکند که چرا چیزی را که او حلال کرده است، بر خود حرام میکند. در میان دانشمندان تفسیر اختلاف نظر وجود دارد که پیامبر چه چیزی را بر خود حرام کرده است. برخی معتقدند که این موضوع مربوط به ماریه قبطیة، مادر ابراهیم، است که در خارج از مدینه سکونت داشت و زنان پیامبر نمیخواستند او در مدینه با آنها زندگی کند. پیامبر بهطور مرتب به دیدن او میرفت و پس از آنکه حفصه، دختر عمر خطاب، خواستار اجازه برای دیدن پدرش شد و خانه خالی شد، پیامبر مدتی را با ماریه خلوت کرد.
حفصه باز آمد و رسول را با ماریه خالی دید، بگریست و کراهیت نمود که حرمت من برداشتی و در نوبت من و حجره من با ماریه خلوت ساختی. رسول خدا (ص) گفت: «أ لیست هی جاریتی احلّها اللَّه لی؟»
هوش مصنوعی: حفصه به خانه برگشت و وقتی رسول خدا (ص) را با ماریه تنها دید، گریه کرد و ابراز نارضایتی کرد که حرمتش نادیده گرفته شده و در نوبت او و اتاقش با ماریه خلوت کردهاند. رسول خدا (ص) پاسخ داد: «آیا او همسایه من نیست که خداوند او را برای من حلال کرده است؟»
این چه ضجرت و دلتنگی است؟ نه کنیزک منست و اللَّه مرا حلال کرده؟ اکنون خاموش باش که از بهر دل تو و برای رضای تو او را بر خود حرام کردم، و نگر که این حدیث پوشیده داری و با هیچ زن از زنان من نگویی. جاء فی التّفسیر: انّه حرّمها علی نفسه فی الحال و حلف ان لا یطأها شهرا. بعضی مفسّران گفتند: این قصّه در نوبت و حجره عایشه (رض) رفت. عایشه حاضر نبود و حفصه بدو در رسید. رسول (ص) او را گفت: این حدیث با عایشه مگوی و از همه زنان من پوشیده دار. حفصه آن ساعت از رسول بپذیرفت که پوشیده دارد. بعد از آن بیرون آمد و با عایشه بگفت. عایشه در خشم شد و ضجرت نمود و با رسول (ص) گفت: ا فی یومی و حجرتی ما فعلت هذا باحد من ازواجک؟ رسول (ص) آن ساعت ماریه را بر خود حرام کرد و سوگند یاد کرد که: در حجره هیچ زنان خود نشود و زنان در این قصّه بگفت و گوی آمدند. و یاران همه بترسیدند، پنداشتند که رسول همه زنان را طلاق داد. ایشان نیز همّت کردند که زنان خود را طلاق دهند، تا بیست و نه روز بگذشت و رسول (ص) بحجرهها و نوبتهای ایشان باز گشت و ربّ العالمین رسول را عتاب کرد که از بهر رضای زنان آن کنیزک را چرا بر خود حرام کردی؟ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ؟ قومی گفتند: رسول خدا (ص) عسل بر خود حرام کرد و سبب آن بود که در خانه زینب بنت جحش الاسدیة عکّهای عسل بود، بعضی خویشان وی بهدیّه برده بودند، و رسول (ص) حلوا و عسل دوست داشتی و هر روز وی را عادت بود که بامداد بهمه حجرهها بگشتی و ایشان را بپرسیدی. در خانه زینب درازتر میبود که عسل پیش وی مینهاد و میخورد. عایشه را و حفصه را غیرت آمد، آن دراز نشستن وی بنزدیک زینب، و ایشان هر دو دوست یکدیگر بودند، بهم برساختند که چون رسول خدا درآید، آن گه که از خانه زینب بازگشته بود و عسل خورده گوئیم از تو بری مغافیر میآید و مغافیر صمغی است که ازو بویی ناخوش دمد و رسول (ص) بوی ناخوش سخت کراهیت داشتی لانّه یأتیه الملک و نیز با بعضی زنان دیگر بگفتند که: چون رسول (ص) درآید با وی همین گوئید. چون رسول این سخن پیاپی از ایشان میشنید، گفت: من عسل خوردهام مگر آن نحل که عسل نهاده عرفط خورده بود، آن گه سوگند یاد کرد که نیز نخورم و بر خود عسل حرام کردم.
هوش مصنوعی: این چه احساس ناراحتی و دلتنگی است؟ آیا این شخص به من تعلق دارد و من او را برای خود حلال کردهام؟ حالا سکوت کن، چون من به خاطر رضای تو او را بر خود حرام کردهام. مراقب باش که این موضوع را پنهان نگهداری و به هیچ یک از همسران من نگویی. در تفاسیر آمده که او در آن لحظه او را بر خود حرام کرده و قسم خورده که یک ماه با او همبستر نخواهد شد. برخی از مفسران گفتهاند که این داستان در نوبت و اتاق عایشه اتفاق افتاد. عایشه در آن زمان حضور نداشت و حفصه به او رسید. پیامبر به حفصه گفت: این موضوع را با عایشه در میان نگذار و از همه زنان من پنهان نگهدار. حفصه نیز در آن لحظه پذیرفت که این موضوع را مخفی نگه دارد، اما به زودی پس از آن با عایشه درباره آن صحبت کرد. عایشه عصبانی شد و به پیامبر گفت: آیا در روز و اتاق من این کار را با یکی از همسرانت کردی؟ پیامبر در آن لحظه ماریه را بر خود حرام کرد و قسم خورد که به اتاق هیچ یک از همسرانش نرود. این موضوع باعث شد که همسران پیامبر به هم بگویند و دوستان نیز نگران شدند و فکر کردند که پیامبر همه همسرانش را طلاق داده است. آنها نیز تصمیم گرفتند که همسران خود را طلاق دهند. تا بیست و نه روز گذشت و پیامبر به اتاقهای همسرانش بازگشت و خداوند او را سرزنش کرد که چرا به خاطر رضایت همسرانش، آن کنیز را بر خود حرام کرده است. همچنین گفته شده که پیامبر عسل را بر خود حرام کرد چون در خانه زینب بنت جحش عسل بود و پیامبر، عسل و حلوا را دوست داشت. عایشه و حفصه به دلیل حضور طولانی پیامبر در خانه زینب ناراحت شدند و به هم گفتند که وقتی پیامبر به خانه میآید، به او بگویند که بوی بدی از او میآید. وقتی پیامبر این سخنان را از آنها شنید، گفت که عسل خوردهام و قسم خورد که دیگر عسل نخورد و آن را بر خود حرام کرد.
ربّ العالمین آیت فرستاد که: لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ. و قیل: حلف یمینا فحرّمها بها فامر بالکفّارة فی الیمین. و قیل: حرّمها علی نفسه من غیر یمین.
هوش مصنوعی: پروردگار عالم آیتی نازل کرد که: چرا چیزی را که خدا برای تو حلال کرده، حرام میکنی؟ همچنین گفته شده است که او قسمی خورده و به واسطه آن، چیزی را حرام کرده و به او دستور داده شده تا کفارهاش را بدهد. و همچنین گفته شده که او چیزی را بدون قسم، بر خود حرام کرده است.
و کان التّحریم موجبا لکفّارة الیمین. قال المفسّرون قصّة العسل اسند و قصّة ماریة اشبه.
هوش مصنوعی: تحریم موجب وجوب کفاره سوگند است. مفسرین داستان عسل را معتبر و داستان ماریه را شبیهتر میدانند.
تَبْتَغِی مَرْضاتَ أَزْواجِکَ ای تبتغی بتحریمها مراد ازواجک. وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ غفر لک ما فعلت من التّحریم.
هوش مصنوعی: شما به دنبال خشنودی همسرتان هستید و میخواهید از چیزهایی که برای همسرتان حرام شده است پرهیز کنید. خداوند بخشنده و مهربان است و آنچه را که شما از تحریمها انجام دادهاید میآمرزد.
قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ الفرض: التّقدیر، لذلک سمّیت المقدّرات الفرائض لما فیها من الاعداد و الانصباء، من ذلک قوله عزّ و جلّ: سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها ای فرضنا فیها یعنی: قدّرنا، و التّقدیر: هو تحدید حدّ الزّنا مائة جلدة و حدّ القاذف ثمانین جلدة. و منه قوله تعالی: أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَةً ای تقدروا لهنّ مهرا مقدّرا. و التّحلّة: التّحلیل. و التّعلة: التّعلیل، و کذلک التّبصرة و التّذکرة، و هذا الفرض هو التّحلیل بما فی سورة المائدة و هو الاطعام و الکسوة و العتق و الصّوم. و قوله: تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ ای کفّارة ایمانکم، سمّیت الکفّارة تحلّة لانّها تحلّل الحرج. وَ اللَّهُ مَوْلاکُمْ ای سیّدکم و متولّی امورکم له ان یتعبّدکم بما یشاء. وَ هُوَ الْعَلِیمُ بما کان من النّبی (ص) و من نسائه. الْحَکِیمُ حکم له بکفّارة الیمین و التّحلیل لما حرّمه علی نفسه. قیل: انّه صلّی اللَّه علیه و سلّم کفّر بعتق و عاود ماریة.
هوش مصنوعی: خداوند برای شما کفارهی قسمهای شما را قرار داده است. فرض به معنای تعیین و اندازهگیری است، به همین خاطر به مقدرات فرائض گفته میشود. به عنوان مثال، تعیین حد زنا به تعداد 100 ضربه شلاق و حد قذف به 80 ضربه شلاق. در قرآن آمده است که اگر شما برای زنان خود مهری تعیین کنید، یعنی آن را مشخص نمایید. تحلّه به معنی تحلیل و آزاد شدن است. همچنین، تعلیل، تبصیر و تذکر نیز به همین معنا هستند. این فرض به تحلیل در سوره مائده مرتبط است که شامل اطعام، پوشاک، آزاد کردن بنده و روزه گرفتن است. همچنین، کفاره قسمها به عنوان تحلّه تلقی میشود زیرا آن حرج و سختی را برطرف میکند. خداوند مولای شماست و سرپرست امور شماست و میتواند شما را به هر چیزی که بخواهد موظف کند. او به آنچه که از پیامبر و همسرانش گذشته، علم دارد و او حکیم است و حکم کرده که کفاره برای قسمها لازم است و تحلیل آنچه را که پیامبر بر خود حرام کرده، مورد تأکید قرار داده است. گفته شده که پیامبر (ص) با آزاد کردن بندهای کفاره قسم خود را ادا کرده و دوباره با ماریه ارتباط برقرار کرده است.
وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ ای کلّم النّبی (ص) فی سرّ الی بعض ازواجه، و هی حفصة، «حدیثا». و هو تحریم جاریته او ما کان حرّم علی نفسه ممّا احلّه اللَّه له.
هوش مصنوعی: زمانی که پیامبر (ص) مطلبی را به طور پنهانی به یکی از همسرانش، حفصه، گفت. این موضوع مربوط به حرمت یک کنیز یا چیزی بود که او بر خود حرام کرده بود، در حالی که خداوند آن را برای او حلال کرده بود.
و قیل: حلف ان لا یطأ جاریته. فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ ای اخبرت حفصة بالحدیث الّذی اسرّ الیها رسول اللَّه (ص) صاحبتها یعنی عائشة. وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ الهاء ضمیر النّبی (ص)، ای اطلع اللَّه نبیّه علی انّ حفصة قد انبأت بذلک عائشة. «عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ ای اخبر النّبی (ص) حفصة بعض ذلک الحدیث «وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ» فلم یعرّفها ایّاه و لم یخبرها به علی وجه الکرم و الاغضاء. قال ابن عیینة ما ناقش کریم قطّ. و قال الحسن ما استقصی کریم قطّ. معنی آیت آنست که: رسول خدا (ص) در بدو این قصّه با حفصه دو سخن گفته بود: یکی حدیث ماریه و تحریم وی و دیگر حدیث خلافت که بعد از من خلافت ابو بکر و عمر را خواهد بود. گفتار این دو حدیث پوشیده دار و بر کس آشکارا مدار حفصه. هر دو سخن با عایشه بگفت.
هوش مصنوعی: در این متن آمده است که وقتی حفصه خبری را که پیامبر (ص) به او گفته بود برای عایشه فاش کرد، خداوند پیامبر را مطلع کرد که حفصه این موضوع را به عایشه گفته است. سپس پیامبر (ص) بخشی از آنچه را که به حفصه گفته بود به او یادآوری کرد، اما برخی از جزئیات را نادیده گرفت تا با او با احترام و حسننظر رفتار کند. در ادامه گفته شده که این دو صحبت که یکی دربارهی ماریه و دیگری دربارهی خلافت است، باید بهطور مخفیانه باقی میماند و نباید به کسی گفته میشد. هر دو موضوع برای عایشه توضیح داده شده بود.
ربّ العالمین رسول خویش را (ص) خبر داد که حفصه سرّ تو آشکارا کرد و آنچه تو گفتی که پوشیده دار با عایشه بگفت. پس رسول (ص) حفصه را عتاب کرد و بعضی از آنچه با عایشه گفته بود باز گفت و بعضی باز نگفت. حدیث تحریم ماریه باز گفت و حدیث خلافت باز نگفت و در پوشیدگی بگذاشت، نمیخواست که منتشر شود.
هوش مصنوعی: خداوند به پیامبرش (ص) اطلاع داد که حفصه راز او را فاش کرده و آنچه را که پیامبر به او گفته بود، به عایشه منتقل کرده است. لذا پیامبر به حفصه تذکری داد و بخشی از صحبتهایش را که با عایشه داشت، دوباره برای او مطرح کرد اما بعضی دیگر از این صحبتها را نگفت. او درباره مسأله تحریم ماریه توضیح داد، ولی در مورد موضوع خلافت سکوت کرد و تصمیم گرفت این موضوع را پنهان نگه دارد، زیرا نمیخواست که 공개 شود.
اینست که اللَّه گفت: عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ. کسایی «عرف» بتخفیف خواند بر معنی وعید، ای جازی علیه کمال تقول: قد عرفت ما صنعت. یعنی: سأجازیک علیه. این چنانست که پارسیان گویند از سر غضب و تهدید: آری بدانستم فعل تو، یعنی که پاداش فعل تو بتو رسانم. رسول خدا (ص) با حفصه همین گفت و پاداش وی آن بود که او را طلاقی داد و با خانه پدر فرستاد.
هوش مصنوعی: خداوند فرموده است: برخی از کارها را شناخته و از برخی دیگر چشم پوشیده است. کسایی «عرف» را به معنی تهدید و عذاب تعبیر کرده است، به این معنا که وقتی کسی میگوید: "من از کار تو آگاه شدم"، به نوعی اعلام میکند که به خاطر عملش با او برخورد خواهد کرد. این مانند گفتار پارسیان است که در هنگام خشم و تهدید میگویند: "آری، من فعل تو را میدانم"، یعنی میخواهم نتایج عمل تو را به تو نشان دهم. رسول خدا (ص) نیز همین را به حفصه گفت و نتیجهاش این بود که او را طلاق داد و به خانه پدرش فرستاد.
عمر خطاب گفت: لو کان فی آل الخطّاب خیر لمّا طلّقک رسول اللَّه. مقاتل گفت: رسول خدا او را طلاق نداد، لکن همّت کرد که او را طلاق دهد جبرئیل (ع) آمد و گفت: لا تطلّقها فانّها صوّامة قوّامة و انّها من نسائک فی الجنّة عَرَّفَ بَعْضَهُ عتاب است وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ مسامحت است هم بیم داد و هم مسامحت کرد. فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ ای نبّأ النّبی حفصة بذلک الحدیث «قالت» حفصة مَنْ أَنْبَأَکَ هذا؟
هوش مصنوعی: عمر خطاب گفت: اگر در خانواده خطّاب خیری بود، رسول خدا تو را طلاق نمیداد. مقاتل گفت: پیامبر خدا او را طلاق نداد، بلکه قصد داشت که طلاق دهد، اما جبرئیل آمد و گفت: او را طلاق نده، چون او زنی روزهدار و قیامدار است و از زنان تو در بهشت خواهد بود. او به برخی از این موضوعات اشاره کرد و از برخی دیگر گذشت. هم تهدید کرد و هم چشمپوشی نشان داد. وقتی پیامبر به حفصه این حدیث را نقل کرد، حفصه پرسید: چه کسی به تو این را گفت؟
ای من اخبرک بانّی افشیت السّر؟.
«قال» النّبی، (ص): نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ بسرائر عباده و ضمائر قلوبهم.
هوش مصنوعی: آیا به تو گفتهام که رازها را فاش کردهام؟ پیامبر (ص) فرمودند: «دانای آگاه به اسرار بندگان و درونهای آنها مرا مطلع کرد.»
«الْخَبِیرُ» بجمیع الامور لا یخفی علیه شیء.
هوش مصنوعی: «الْخَبِیرُ» در تمام امور آگاه است و هیچ چیزی از او پنهان نمیماند.
إِنْ تَتُوبا إِلَی اللَّهِ این خطاب با عایشه و حفصه است و جواب شرط محذوف است، ای إِنْ تَتُوبا إِلَی اللَّهِ فهذا الواجب. لانّ قلوبکما قد زاغت و مالت عن الحقّ و استوجبتما التّوبة. قال ابن زید: مالت قلوبکما بانّ سرّ کما ما کره رسول اللَّه (ص) من تحریم جاریته. میگوید: اگر توبه کنید از پشتی دادن یکدیگر بایذاء رسول خدا سزای شما و واجب بر شما اینست که دلهای شما از راستی بگشته است، که آنچه رسول خدا کراهیت داشت و برنج دل وی بازگشت از تحریم ماریه شما بآن شادی نمودید. وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ قرأ اهل الکوفة تظاهرا بتخفیف الظّاء، و الآخرون بتشدیدها ای تتعاونا علی اذی النّبی (ص). فلا یضرّه تظاهر کما علیه.
هوش مصنوعی: اگر به سوی خدا توبه کنید، این خطاب به عایشه و حفصه است و در واقع پاسخ به یک شرط نهفته است، یعنی اگر توبه کنید، این واجب است. زیرا دلهای شما از حقیقت دور شده و نیاز به توبه دارید. ابن زید گفته است دلهای شما به این دلیل منحرف شده که راز شما از آنچه رسول الله (ص) نسبت به تحریم کنیز خود، ماریه، کراهت داشت، پنهان مانده است. او میگوید اگر شما علیه پیامبر (ص) به یکدیگر کمک کنید، این به شما آسیب نخواهد زد.
فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ ولیّه و ناصره. «و جبریل» معینه. وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ یعنی ابا بکر و عمر وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ای مع ذلک. «ظهیر» ای اعوان متظاهرون علی من یؤذیه. و قوله «ظهیر» واحد بمعنی الجمع کقوله: «وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً».
هوش مصنوعی: همانا خداوند سرپرست و یاور اوست. «و جبریل» هم به او کمک میکند. و همچنین صالحان مؤمن مانند ابوبکر و عمر نیز از او حمایت میکنند. فرشتگان هم بعد از آن با او هستند. واژه «ظهیر» به معنای یارانی است که در مقابل کسانی که به او آسیب میزنند، به یاریاش میآیند. و کلمه «ظهیر» به صورت مفرد آمده اما به معنای جمع است، مانند عبارت «و حسن اولئک رفیقاً».
عَسی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ ای واجب من اللَّه ان طلّقکنّ رسوله. أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَیْراً مِنْکُنَّ مُسْلِماتٍ ای خاضعات للَّه بالطّاعة «مُؤْمِناتٍ» مصدّقات بتوحید اللَّه. «قانِتاتٍ» مطیعات للَّه مصلّیّات «تائِباتٍ» راجعات من الذّنوب.
هوش مصنوعی: پروردگار او ممکن است اگر شما را طلاق دهد، همسرانی بهتر از شما که مسلمان و مطیع خداوند هستند، برای او قرار دهد. آنها مؤمنانی هستند که به یکتایی خداوند ایمان دارند و در برابر او فرمانبردارند، نماز میخوانند و از گناهان خود بازمیگردند.
«عابِداتٍ» موحّدات. «سائِحاتٍ» صائمات سمّی الصّائم سائحا لانّه یسبّح فی النّهار بلا زاد. و قیل: مهاجرات، و قیل: «سائِحاتٍ» ای یسحن معه حیث ما ساح.
هوش مصنوعی: عبادتی از نوع موحدان است. «سائحات» به معنی روزهداران است، زیرا روزهدار در طول روز بدون غذا به عبادت مشغول است. برخی دیگر نیز میگویند که این واژه به مهاجران اشاره دارد، و یا اینکه «سائحات» به معنای کسانی است که در هر جا که میروند، با او (خدا) هستند.
«ثَیِّباتٍ» یعنی آسیة بنت مزاحم امرأة فرعون. «وَ أَبْکاراً» مریم بنت عمران امّ عیسی (ع) یعنی: لو طلّقکنّ بعثناهما له. قیل: الآیة واردة فی الاخبار عن القدرة لا عن الکون، لانّه قال: «إِنْ طَلَّقَکُنَّ» و قد علم انّه لا یطلّقهنّ هذا کقوله: وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ و هذا اخبار عن القدرة لا ان فی الوجود امّة هی خیر من امّة محمد (ص).
هوش مصنوعی: «ثَیِّبات» به معنای زنان شوهردار است و در اینجا به آسیة بنت مزاحم، همسر فرعون اشاره دارد. «وَ أَبْکاراً» نیز به مریم بنت عمران، مادر عیسی (ع) اشاره دارد. این متن بیان میکند که اگر پیامبر (ص) این زنان را طلاق دهد، خداوند زنان دیگری را به جای آنها معرفی خواهد کرد. در ادامه، گفته شده که این آیه به قدرت الهی اشاره دارد و نه به واقعیت موجود، زیرا خداوند به وضوح میداند که این طلاق صورت نخواهد گرفت. همچنین به این نکته اشاره میشود که اگر قوم دیگری به جای مسلمانان بیایند، آنها قابل مقایسه با مسلمانان نخواهند بود و این موضوع هم به بیان قدرت خداوند مرتبط است، نه به وجود قومی برتر از امّت پیامبر (ص).
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً ای مروهم بالخیر و انهوهم عن الشّرّ و علّموهم و ادّبوهم تقوهم بذلک. ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ ای حطبها و ما توقد به النّاس. اقتصر علی ذکر النّاس دون الجنّ، لانّ المقصود فی الآیة تحذیر الانس. «وَ الْحِجارَةُ» هی حجارة الکبریت لانّها اشدّ حرارة. و یحتمل ان یرید بها الاصنام المعبودة دلیله انّکم و ما تعبدون من دون اللَّه حصب جهنّم «علیها» ای علی النّار «ملائکة» موکّلون و هم الزّبانیة التّسعة عشر و اعوانهم. «غِلاظٌ شِدادٌ» ای غلاظ الاقوال شداد الافعال. و قیل: غلاظ الخلقة شداد اقویاء، یعملون بارجلهم کما یعملون بایدیهم، لم یخلق اللَّه فیهم الرّحمة یدفع الواحد منهم بالدّفعة الواحدة سبعین الفا فی النّار لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ فی عقوبة الکفّار. وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ من غیر تأخیر و زیادة و نقصان. و دلّت الآیة علی وجوب الامر بالمعروف فی الدّین للاقرب فالاقرب.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانوادهتان را از آتش دوزخ حفظ کنید. به آنها چیزهای نیکو بیاموزید و از کارهای زشت و نامناسب دورشان کنید تا به این وسیله خود را از آتش نجات دهید. آتش دوزخ سوختش انسانها هستند و اشاره به مخلوقات دیگر ندارد، زیرا هدف این آیه هشدار به انسانهاست. همچنین در آیه به سنگها اشاره شده که ممکن است به سنگهای آتشین اشاره داشته باشد که دمای بالایی دارند، یا ممکن است به بتهای پرستیده شده اشاره شود. به علاوه، در این آیه به فرشتگانی که بر عذاب گناهکاران گماشته شدهاند اشاره شده و توصیفی از آنها به عنوان افرادی نیرومند و بدون رحم آمده است که در مجازات کافران هیچ کوتاهی نمیکنند و بدون هیچ تعللی دستورات الهی را انجام میدهند. این آیه همچنین بر ضرورت امر به معروف در دین تأکید میکند، بهویژه برای نزدیکان.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ القول هاهنا مضمر ای یقال لهم یوم القیامة لا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ اذ لا یقبل منکم الاعتذار، نظیره فَیَوْمَئِذٍ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ. إِنَّما تُجْزَوْنَ بالآخرة ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ فی الدّنیا.
هوش مصنوعی: ای کسانی که کافر هستید، امروز بهانهتراشی نکنید. در اینجا به وضوح گفته شده است که در روز قیامت به شما گفته خواهد شد که امروز نمیتوانید عذر و بهانه بیاورید، زیرا هیچ عذری از شما پذیرفته نخواهد شد. در روز قیامت، به کسانی که ظلم کردهاند، هیچ عذری کمک نخواهد کرد. شما تنها در آخرت بابت اعمالی که در دنیا انجام دادهاید، جزا خواهید دید.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً قرأ ابو بکر عن عاصم «نصوحا» بضمّ النّون و هو مصدر نصح نصحا و نصوحا، ای توبة ذات نصح و نصوح، تنصح صاحبها بترک العود الی ما تاب منه. و قراءة العامّة بفتح النّون مثل صبور و شکور و معناه: الخالص الصّادق. یقال: نصح الشیء اذا خلص و نصح له: اخلص له القول. و قال الزّجاج: هو من النّصح و هو الخیاطة و المنصح و النّصاح الإبرة و النّصاح خیط الخیّاط کان التّوبة سمّیت نصوحا لانّها تخیط ما یخرق الذنب. و فی الخبر انّ رسول اللَّه (ص) قال: «المؤمن واه راقع فطوبی لمن مات علی رقعه».
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آوردهاید، به درگاه خداوند با توبهایی خالص و راستین به توبه بپردازید. خواندن «نَصُوحاً» به معنای توبهای است که صاحب آن را نصیحت میکند تا به گناهان بازنگردد. این واژه به معنای خالص و صادق هم به کار میرود و بیانگر این است که چیزهایی که خلوص دارند، باید از آنها دفاع کرد. از سوی دیگر، توبه به این دلیل «نصوح» نامیده شده که نقصها و عیبهای ناشی از گناهان را ترمیم میکند. همچنین در روایتی آمده که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «مؤمن همچون وصلهکار است و خوشا به حال کسی که با وصلهاش بمیرد.»
روی عن عمر رضی اللَّه عنه قال: التّوبة النّصوح ان یتوب ثمّ لا یعود الی الذّنب کما لا یعود اللّبن الی الضّرع. و قال الکلبی: التّوبة النّصوح ان یستغفر باللّسان و یندم بالقلب و یمسک بالبدن. و قال سعید بن جبیر: هی توبة مقبولة و لا تقبل ما لم یکن فیها ثلاث: خوف ان لا تقبل، و رجاء ان تقبل، و ادمان الطّاعات. و قال ابو بکر الورّاق: هی ان تضیق علیک الارض بما رحبت و تضیق علیک نفسک کتوبة الثّلاثة الّذین خلّفوا. و قال ابو بکر الزّقاق المصری: هی ردّ المظالم و استحلال الخصوم و ادمان الطّاعات. و قال ذو النّون: علامتها ثلاث: قلّة الکلام، قلّة الطّعام، و قلّة المنام. و قال سهل بن عبد اللَّه هی: توبة اهل السّنّة و الجماعة، لانّ المبتدع لا توبة له بدلیل
هوش مصنوعی: توبه خالص و حقیقی به این معناست که شخص از گناه خود پشیمان شود و هرگز به آن بازنگردد، همانطور که شیر به پستان برنمیگردد. یکی از دانشمندان میگوید که توبه حقیقی مستلزم این است که فرد با زبان خود از خدا آمرزش بخواهد، با دلش احساس ندامت کند و با اعمالش از گناه دوری کند. فرد دیگری میگوید که نشانه توبه پذیرش شامل سه عنصر است: ترس از عدم قبول توبه، امید به پذیرش آن، و پیوسته انجام دادن کارهای نیک. همچنین گفته شده که توبه در بعضی مواقع باید به اندازهای سخت باشد که فرد زمین را برای خود تنگ بیابد و از گناهکارانی که ترک فعل کردند بیاموزد. دیگران نیز بر این باورند که جبران ظلم به دیگران، تأمین آشتیها، و مداومت بر عبادات جزو شرایط توبه است. همچنین نشانههای توبه واقعی شامل کمگویی، کمخوری و کمخوابی است. در نهایت، یکی از دانشمندان بیان کرده که توبه درست متعلق به اهل سنت و جماعت است، زیرا کسانی که در بدعت هستند، توبهای برایشان اعتبار ندارد.
قوله (ص): «حجر اللَّه علی کلّ صاحب بدعة ان یتوب»
هوش مصنوعی: حضرت (ص) فرمودند: «خداوند بر هر کسی که به بدعت روی آورد، رحمتش را منع کرده است تا اینکه از کار خود توبه کند.»
عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ ان تبتم. وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ ای یکفّر عنکم سیئاتکم فی یوم لا یخزی اللَّه النّبی، ای لا یذلّه و لا یهینه و لا یشوره فیما یشفع و لا یقع خلف فیما وعد المؤمنین من اللَّه. وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ لا یخزیهم ایضا. و قیل: تمّ الکلام علی النّبی ثمّ استأنف فقال: وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ ای یحیط بهم نور اعمالهم اذا مشوا علی الصّراط. و قیل: اراد بقوله وَ بِأَیْمانِهِمْ ای و بایمانهم کتبهم الّتی فیها بشارتهم بالجنّة. و فی التّفسیر انّ انوارهم متفاوتة علی حسب اعمالهم منهم من یکون نوره الی مسافة بعیدة یسعی بین یدیه و منهم من نوره لا یتعدّی موضع قدمه و هذا عند جوارهم علی الصّراط. یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ انّما یقولون ذلک اذا طفئ نور المنافقین و یبقون فی الظّلمة فیخافون ان یطفأ نورهم ایضا.
هوش مصنوعی: امید است که پروردگارتان گناهانتان را ببخشد اگر توبه کنید و شما را به بهشتهایی وارد کند که از زیر درختان آن نهرها جاری است، در روزی که خداوند پیامبر را رسوا نخواهد کرد. در آن روز نه پیامبر مورد خفت و ذلت قرار میگیرد و نه در شفاعتاش به او آسیبی میرسد و نه در آنچه خداوند به مؤمنان وعده داده است دچار مشکل میشود. همچنین، کسانی که با او ایمان آوردهاند نیز رسوا نخواهند شد. سپس گفتگو درباره پیامبر تمام میشود و ادامه میدهد: کسانی که با او ایمان آوردهاند، نورشان در پیش رو و در سمت راستشان سیر میکند، یعنی نور اعمالشان آنها را احاطه کرده است هنگامی که بر صراط راه میروند. برخی بر این باورند که منظور از سمت راست، ایمان آنهاست و نوشتارهایی است که نوید ورودشان به بهشت را میدهد. در تفسیر آمده است که انوارشان بسته به اعمالشان متفاوت است؛ برخی نورشان تا فاصلهای دور میدرخشد و برخی نورشان تنها به اندازه قدمی که برمیدارند محدود میشود. این در حین عبور از صراط است. آنها میگویند: "پروردگارا، نور ما را کامل کن و ما را ببخش زیرا تو بر هر کاری قادر هستی." آنها این دعا را زمانی میگویند که نور نفاقکنندگان خاموش میشود و در تاریکی باقی میمانند و از خاموش شدن نور خود نیز هراس دارند.
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ بالسّیف. وَ الْمُنافِقِینَ باللّسان و اظهار الحجّة.
هوش مصنوعی: ای پیامبر! با کافران با شمشیر بجنگ و با منافقان با زبان و بیان برهان مقابله کن.
وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ لا تلاینهم و لا تضعف فی مجاهدة الکفّار و مقاتلتهم و جدال المنافقین و محاجّتهم و اغلظ علیهم عاید علی الفریقین جمیعا، ثمّ اخبر تعالی عن مقامهم فی الآخرة و ما اعدّ لهم، فقال: وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ. قیل: النّفاق امر مستتر فی القلب و لم یکن للنّبی (ص) سبیل الی ما فی القلوب من النّفاق و الاخلاص الّا بعد اعلام من قبل اللَّه تعالی فامر صلّی اللَّه علیه و سلّم بمجاهدة من علمه منافقا باعلام اللَّه ایّاه باللّسان دون السّیف لحرمة تلفّظه بالشّهادتین و ان یجری علیه احکام المسلمین ما دام کذلک الی ان یموت.
هوش مصنوعی: به آنها سخت بگیر و در برابرشان نرمش نکن. در جهاد با کافران و مبارزه با آنها و همچنین در بحث و مجادله با منافقین، جدی باش. این سختگیری باید شامل هر دو گروه شود. سپس خداوند درباره جایگاه آنها در آخرت و آنچه برایشان آماده کرده، میفرماید: "و مأوانشان جهنم است و چه بد سرنوشت." همچنین گفته شده است که نفاق امری پنهان در دل است و پیامبر (ص) نمیتوانست به آنچه در دلها نهفته است، پی ببرد مگر با وحی و اعلام الهی. بنابراین، پیامبر (ص) مأمور شد با کسی که از او به عنوان منافق آگاه میشد، به شیوهای غیر از سلاح و به وسیله کلام خداوند جنگ کند، زیرا او به خاطر بیان شهادتین، از حقوق مسلمانان برخوردار است تا زمانی که به همین شکل زندگی کند و بميرد.
قوله: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ ختم السّورة بما یعود الی اوّلها من وعظ نساء النّبی و اعلامهنّ انّ اتّصالهنّ برسول اللَّه (ص) لا یدفع عنهنّ العذاب کما لم یدفع و لم ینفع امرأة نوح و اسمها واعلة و امرأة لوط و اسمها واهلة، و انّما ینفع العمل الصّالح، کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما بالنّفاق و ابطان الکفر و افشاء اسرارهما. کانت امرأة نوح تقول انّه مجنون و تخبر الجبابرة بایمان من آمن به لیقتلوه و یفتنوه. و کانت امرأة لوط تخبر القوم اذا اتاه ضیف لیتعرّضوا له بالفجور و لم یکن خیانتهما فی الفرج، فقد عصم اللَّه انبیاء من ذلک. فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً ای لم یغنیا عن امرأتیهما من اللَّه دفع عذاب. وَ قِیلَ ادْخُلَا ای قیل: لزوجتی نوح و لوط ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ ای یقال لهما فی القیامة. و ذکر بلفظ جمع المذکّر لانّهنّ لا ینفردن بالدّخول و اذا اجتمعا فالغلبة للذّکور. و کذلک قوله: مِنَ الْقانِتِینَ.
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف حال زنانی پرداخته میشود که به پیامبرانی چون نوح و لوط متصل بودند، اما این ارتباط نتوانست آنها را از عذاب الهی نجات دهد. مانند زوجه نوح و زوجه لوط که با وجود آنکه در کنار دو پیامبر صالح بودند، تحت تأثیر نفاق و کفر خود قرار گرفتند و به جای حمایت و پشتیبانی از شوهرانشان، به دشمنان آنها کمک کردند. زوجه نوح، پیامبر را مجنون میخواند و به مراجع قدرتمند خبر میداد که چه کسانی به او ایمان آوردهاند تا آنها را تحت فشار قرار دهند. همچنین زوجه لوط نیز به کسانی که به مهمانان او احترام نمیگذاشتند، اطلاع میداد. در نهایت، نه تنها ارتباط آنان با این دو پیامبر موجب نجاتشان نشد، بلکه در روز قیامت به آنها اعلام میشود که به جهنم وارد شوند.
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ نصب قوله امرأة فرعون بدلا من قوله مثلا. و یجوز ان یکون معناه ضرب مثلا بامرأة فرعون فلمّا حذف الباء نصب إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ قیل: لمّا آمنت امرأة فرعون امر بها فشدّت باربعة اوتاد و وضعت علی صدرها صخرة عظیمة، ف قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ فاراها اللَّه بیتها فی الجنّة من درّة و کانت الملائکة تظلّها باجنحتها و قیل: لمّا اتوها بالصّخرة: قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ فابصرت بیتها فی الجنّة من درّة و انتزع اللَّه روحها فالقیت الصّخرة علی جسد لیس فیه روح و لم تجد ألما من عذاب فرعون. وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ ای من کفره و شرکه، و قیل: من تعذیبه، و قیل: من جزاء اعماله و هو النّار.
هوش مصنوعی: خداوند برای کسانی که ایمان آوردهاند، مثالی آورد: همسر فرعون. هنگامی که او ایمان آورد، دستور داد تا او را با چهار میخ به زمین ببندند و سنگ بزرگی بر روی سینهاش بگذارند. او در آن حال گفت: "پروردگارا! برای من در نزد تو خانهای در بهشت بساز". سپس خداوند خانهاش را از مروارید به او نشان داد و فرشتگان با بالهایشان او را سایهبان کردند. وقتی که سنگ را به او آوردند، او دوباره همان درخواست را کرد و به همین ترتیب، خداوند روحش را گرفت و سنگ بر بدن او افتاد در حالی که دیگر جانی در آن نبود و او از عذاب فرعون هیچ دردی احساس نکرد. او همچنین دعا کرد: "پروردگارا! مرا از فرعون و کارهایش نجات ده"، که این اشاره به کفر و شرک او دارد و همچنین به تعذیب و پاداش اعمالش که آتش است.
وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ یعنی: اهل مصر، قوم فرعون، امر اللَّه تعالی ازواج النّبی (ص) بان یسلکن سبیلها فی الایمان و الصّبر للَّه و ترک الکفر باللّه.
هوش مصنوعی: به من از قوم ظالمین نجات بده. منظور اهل مصر و قوم فرعون است که به فرمان خدا، همسران پیامبر (ص) باید در مسیر ایمان و صبر بر خداوند حرکت کنند و کفر را ترک کنند.
وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا یعنی: نفخ جبرئیل بامرنا فیه، ای فی جیب درعها و قیل: فی فرجها، و قیل: فی عیسی من روحنا المخلوقة لنا. وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها یعنی: الشّرائع الّتی شرعها اللَّه للعباد بکلماته المنزلة. و قیل: صدّقت بعیسی و هو کلمة اللَّه قرأ ابو عمرو و یعقوب و حفص عن عاصم و کتبه علی الجمع، اراد الکتب الّتی انزلت علی ابراهیم و موسی و داود و عیسی علیهم السّلام. و قرأ الآخرون بکتابه علی التّوحید و المراد به الانجیل ای قبلته منه.
هوش مصنوعی: و مریم دختر عمران که خود را از آلودگی حفظ کرد، به دستور ما جبرئیل در او دمید. برخی گفتهاند که این دمیدن در درون لباسش بود و برخی دیگر گفتهاند که در خودش بود. همچنین گفته شده که در عیسی روح ما دمیده شد. او به کلمات پروردگارش ایمان آورد، یعنی به دستورهایی که خداوند برای بندگانش نازل کرده است. در برخی روایات گفته شده که او به عیسی که کلمه خداست ایمان آورد. ابو عمرو و یعقوب و حفص نیز از عاصم به شکلی خواندهاند که اشاره به کتابهایی دارد که بر ابراهیم و موسی و داود و عیسی نازل شده است. دیگران این آیه را به معنای کتاب توحید، یعنی انجیل، تعبیر کردهاند.
و کانت من القانتین المطیعین لربّها و قیل: یرید بالقانتین رهطها و عشیرتها فانّهم کانوا اهل صلاح مطیعین للَّه .
هوش مصنوعی: و او از کسانی بود که تسلیم و مطیع پروردگارش بود و گفته شده که منظور از تسلیم، قوم و خانوادهاش است زیرا آنها روزگاری صالح و مطیع خداوند بودند.
روی عن النّبی (ص) قال: «حسبک من نساء العالمین مریم بنت عمران و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد و آسیة امرأة فرعون.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «از میان زنان جهان، برای تو کافی است مریم دختر عمران، خدیجه بنت خویلد، فاطمه دختر محمد و آسیه، همسر فرعون.»
و روی عن معاذ بن جبل: انّ النّبی (ص) دخل علی خدیجة و هی تجود بنفسها، فقال: أ تکرهین ما نزل بک یا خدیجة و قد جعل اللَّه فی الکره خیرا کثیرا، فاذا قدمت علی صراتک فاقرئهنّ منّی السّلام. قالت: یا رسول اللَّه و من هنّ؟ قال مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم، و حلیمة اخت موسی. فقالت بالرّفاء و البنین.
هوش مصنوعی: روزی پیامبر اکرم (ص) به دیدار خدیجه رفت که در حال احتضار بود. ایشان به خدیجه گفت: آیا از سرنوشتت ناراحت هستی؟ خداوند در ناراحتیها خیر بسیاری قرار داده است. وقتی به نزد پروردگارت رسیدی، سلام من را به آنها برسان. خدیجه پرسید: آنها که هستند، ای رسول خدا؟ پیامبر پاسخ داد: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم و حلیمه خواهر موسی. خدیجه در پاسخ گفت: انشاالله با خوشی و فرزندان شایستهای به پیشوازشان خواهی رفت.