این سورة الحشر هزار و نهصد و سیزده حرفست و چهار صد و چهل و پنج کلمه و بیست و چهار آیه جمله به مدینه فرو آمد باجماع مفسّران.
روی عن ابن عباس رضی اللَّه عنه قال: قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة الحشر لم یبق جنة و لا نار و لا کرسی و لا حجاب و لا السماوات السمع و الارضون السبع و الهوامّ و الطّیر و الشّجر و الدّواب و الجبال فالشّمس و القمر و الملائکة الّا صلّوا علیه فان مات من یومه و لیلته مات شهیدا».
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ افتتح اللَّه سبحانه هذه السورة بتقدیسه و تمجیده و قدرته علی اهل السماوات و الارض و انّ کلّ شیء منها ینقاد و انّ کلّ شیء منها یبرّئه من السوء و هو العزیز المنیع المنتقم من اعدائه، المعزّ لاولیائه، المحکم لافعاله.
هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مفسّران گفتند: این سوره جمله در شأن بنی النضیر فرو آمد. مردی نزدیک ابن عباس گفت: ما سورة الحشر؟ ابن عباس گفت: هی سورة بنی النضیر این سورة بنی النضیر است که جمله در شان و قصه ایشان فرو آمده و گفتهاند: قریظه و نضیر دو قبیله بودند از دو سبط بنی اسرائیل و هر دو جهودان بتپرست بودند، و کثرت و شوکت بنی النضیر بیشتر بود، و مسکن ایشان در نواحی مدینه بود، در دهی که آن را زهره میخواندند و نیز قلعهها و حصارهای محکم داشتند در نواحی مدینه، و از مدینه تا بمنازل و مساکن ایشان یک میل بود، و رئیس ایشان کعب اشرف بود و در عداوت رسول (ص) با کفّار عرب همداستان بودند و منافقان ایشان را تربیت و تقویت میدادند و بر محاربت رسول (ص) و مؤمنان تحریض میکردند و شرح قصه ایشان آنست که: رسول خدا (ص) چون در مدینه شد، بنو النضیر از روی مصالحت پیش آمدند و عهد بستند که با یکدیگر قتال نکنند و هر کس بر جای خود ایمن نشیند رسول خدا (ص) این مصالحت از ایشان بپذیرفت و در آن روزگار غزای بدر پیش آمد که نصرت مسلمانان بود و ایشان گفتند: و اللَّه انّه النّبی الّذی وجدنا نعته فی التوریة لا تردّ له رایة، و اللَّه که وی آن پیامبر است که مانعت و صفت وی در تورات خواندهایم و نتواند بود که کسی بر وی ظفر یابد یا رایت اقبال وی کسی بیفکند. پس دیگر سال در غزای احد چون هزیمت و شکستگی بر مسلمانان افتاد، ایشان در کار رسول (ص) بشک افتادند و از آن کلمات که پیشین سال گفته بودند باز گشتند و عداوت را میان بستند و نیز نامه قریش از مکه بایشان رسید، بتهدید و وعید، که شما محمد را بپذیرفتید و با وی عقد مصالحت بستید اگر شما با وی قتال نکنید، ناچار ما با شما قتال کنیم. پس کعب اشرف با چهل سوار جهود برنشست و روی به مکه نهادند و در مسجد حرام برابر کعبه با قریش عهد کردند و پیمان بستند که در عداوت رسول (ص) و قتال با وی دست یکی دارند و خلاف نکنند. کعب اشرف با قوم خود به مدینه باز آمد و جبرئیل امین (ع) رسول (ص) را خبر داد از آن عهد و پیمان که در مکه میان ایشان رفت و رسول را قتل کعب اشرف فرمود. و رسول محمد مسلمه را فرستاد بخانه کعب اشرف و او را کشت و قصه قتل وی در سورة النساء بشرح رفت. پس از آنکه کعب اشرف کشته شد، رسول (ص) با لشگر اسلام روی نهاد بحرب بنی النضیر و ایشان را دید بر قتل کعب مجمع ساخته و بر نایافت وی جزع نموده و نوحه در گرفته، چون رسول (ص) را دیدند و لشگر اسلام، گفتند: یا محمد واعیة علی اثر واعیة و باکیة علی اثر باکیة یا محمد درد بر دردی نهی و حسرت بر حسرت میافزایی. بگذار تا نخست برنایافت مهتر خویش بگرییم و آن گه هر چه فرمایی فرمانبردار باشیم رسول (ص) فرمود: «اخرجوا من ارض المدینة»
شما را نیز در زمین مدینه نگذاریم، بیرون شوید ازین دیار و نواحی. گفتند: یا محمد الموت اقرب الینا من ذلک، ما بمرگ زودتر از آن شتابیم که بآنچه فرمایی. پس ایشان با حصار و قلعهها نشستند و ساز قتال و جنگ ساختند و عبد اللَّه ابیّ سلول منافق و اصحاب وی بحصارها پیغام پنهان میفرستادند که حصارها گوش دارید و روی از قتال بمگردانید که در همه احوال ما با شمائیم و نصرت شما کنیم و ذلک فی قوله تعالی: وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ. پس ایشان مکر ساختند و از روی تلبیس کس فرستادند برسول خدا (ص) که از میان قوم بیرون آی با سه کس و خلوتساز تا ما سه کس از احبار و دانشمندان خویش بر تو فرستیم تا با تو سخن گویند و دعوت تو بشنوند اگر ایشان ترا تصدیق کنند و بتو ایمان آرند، ما همه ایمان آریم و تصدیق کنیم. و آن سه کس خنجرها با خود داشتند تا ناگاه بر رسول خدا (ص) ضربت زنند. رسول خدا (ص) بطمع ایمان ایشان فرا راه بود. زنی جهود برادری مسلمان داشت، در میان مسلمانان، کس فرستاد بوی و او را خبر کرد که جهودان چنین فکری ساختند و با رسول غدر خواهند کرد. آن مرد چون این خبر بوی رسید، بشتاب رفت و رسول (ص) را خبر کرد رسول (ص) پارهای رفته بود، هم از آنجا بازگشت و با جمع انبوه روی بایشان نهاد و ایشان را در حصارها پیچید. بیست و یک روز ایشان را حصار داد و ایشان از نصرت منافقان نومید گشتند و رب العزّة در دلهای ایشان رعب افکنده و ذلک فی قوله: وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ. ایشان چون بتنگ رسیدند و کار بر ایشان دشخوار گشت، از رسول خدا طلب صلح کردند. رسول (ص) با ایشان بصلح سر در نیاورد و حکم کرد که ایشان را از زمین مدینه بیرون کنند و به اذرعات و اریحای شام فرستند که ربّ العالمین گفت: هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ یعنی بنی النضیر. مِنْ دِیارِهِمْ یعنی المدینة. قال الضحاک: صالحهم علی ان یحمل کل اهل ثلاثة ابیات علی بعیر و سقاء ففعلوا ذلک و خرجوا من المدینة الی الشام الی اذرعات من دمشق و اریحاء فلسطین، الّا اهل بیتین منهم آل ابی الحقیق و آل حیی بن اخطب، فانّهم لحقوا بخیبر و لحقت طائفة منهم بالحیرة و قیل: صالحهم علی انّ لهم ما اقلّت الإبل من اموالهم الّا الحلقة و هی السلاح، و علی أن یخلوا له دیارهم و عقارهم و سائر اموالهم. و فی روایة: الّا السلاح و الذّهب و الفضّة. و قال ابن عباس: صالحهم علی ان یحمل کلّ اهل ثلاثة ابیات علی بعیر ما شاؤوا من متاعهم. و لنبی اللَّه (ص) ما بقی.
قال ابن اسحاق کان اجلاء بنی النضیر عند مرجع النبی من احد و کان فتح قریظة عند مرجعه من الاحزاب. قوله تعالی: لِأَوَّلِ الْحَشْرِ هذه اللام لام العلّة و المعنی: اخرجوا، لیکون حشرهم الی الشام اوّل الحشر و اختلفوا فی اوّل الحشر، قال بعضهم: اوّل الحشر حشر الیهود من المدینة الی خیبر و الحشر الثانی من جزیرة العرب الی الشام فی ایّام عمر بن الخطاب رضی اللَّه عنه و قیل: الحشر الاوّل حشرهم الی الشام من المدینة و الحشر الثانی حشر الخلق جمیعهم یوم القیامة الی الشام. قال ابن عباس من شکّ انّ المحشر بالشام فلیقرأ هذه الآیة و ذلک
انّ النبی (ص) قال لهم یومئذ: اخرجوا. قالوا: الی این؟ قال: الی ارض المحشر، فانزل اللَّه عزّ و جلّ «لِأَوَّلِ الْحَشْرِ»
و قال حسن البصری: اظعنوا الی الشام و نحن بالاثر و قال قتادة کان هذا اوّل الحشر و الحشر الثانی اذا کان آخر الزمان جاءت نار من قبل المشرق فحشرت الناس الی ارض الشام تبیت معهم حیث باتوا و تقیل معهم حیث قالوا و تأکل منهم من تخلّف و بها تقوم علیهم القیامة.
و قال الکلبی: معناه انّ بنی النضیر اوّل من حشروا من اهل الکتاب و نفوا عن جزیرة العرب. قال خلیل بن احمد: مبدأها من حفر ابی موسی الی الیمن فی الطّول و من رمل یبرین الی منقطع السماوة فی العرض و سمّیت جزیرة لان بحر الحبش و بحر فارس و دجلة و الفرات قد احاطت بها. قوله: «ما ظَنَنْتُمْ» ایّها المؤمنون «أَنْ یَخْرُجُوا» من المدینة لعزّهم و منعتهم و ذلک انّهم کانوا اهل حصون و عقار و نخل کثیرة. «وَ ظَنُّوا» ای و ظنّ بنو النضیر أنّ حصونهم الّتی کانوا یتحصّنون بها تمنعهم من امر اللَّه و قضائه، المنع: الحفظ و فی اسماء اللَّه عزّ و جلّ المانع و فلان فی منعة من قومه. و الامتناع: الآباء و التحفّظ، و المنیع: الحافظ و المحفوظ ایضا فَأَتاهُمُ اللَّهُ هذا کقوله: «فَأَتَی اللَّهُ بُنْیانَهُمْ» و التأویل من الآیتین اتی امر اللَّه و عذابه مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا ای من حیث لم یرتقبوا من قتل کعب غیلة و احضار النبی (ص) ایّاهم وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ بقتل سیدهم کعب بن الاشرف. و قال النبی (ص): «نصرت بالرّعب مسیرة شهر»
یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ قرأ ابو عمرو بالتشدید و الآخرون بالتخفیف و معناهما واحد و قیل: الإخراب: التعطیل و الاخلاء و التخریب: الهدم. قال ابو عمرو: انّما اخترت التشدید لانّ الإخراب ترک الشیء خرابا بغیر ساکن و انّ بنی النضیر لم یترکوا منازلهم فیرتحلوا عنها و لکنّهم خربوها بالنقض و الهدم لانّها کانت مزخرفة و حسدوا المسلمین ان یسکنوها فخربوها «بِأَیْدِیهِمْ» من داخل و خربها المسلمون من خارج لیتّسع لهم موضع القتال. قال الزهری: لمّا صالحهم النبی (ص) علی انّ لهم ما اقلّت الإبل، کانوا ینظرون الی الخشب فی منازلهم فیهدمونها و ینزعون منها ما یستحسنونه فیحملونه علی ابلهم و یخرب المؤمنون باقیها و قیل: یخرب المؤمنون الجدران لیرتقوا الیها و قیل: اضاف التخریب الی «الْمُؤْمِنِینَ» لانّهم مکّنوهم منه و تسبّبوا له «فَاعْتَبِرُوا» ای اتّعظوا و اعبروا من الشک الی الیقین.
یا أُولِی الْأَبْصارِ: یا ذوی العقول.
وَ لَوْ لا أَنْ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ کان اللَّه عزّ و جلّ کتب علی بنی اسرائیل الجلاء و کانت النضیر سبطا لم یصبهم جلاء اراد اللَّه ان یمضی ما کتب و لو لا ذلک لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا بالقتل و السبی کما فعل ببنی قریظة. وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابُ النَّارِ و هو اشدّ من ذلک.
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ ای ذلک الّذی لحقهم بسبب انّهم شاقّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ خالفوهما و عصوهما و صاروا فی شقّ آخر وَ مَنْ یُشَاقِّ اللَّهَ ای یخالف امر اللَّه فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ اذا عاقب.
ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ الآیة، و ذلک انّ رسول اللَّه (ص) لمّا نزل ببنی النضیر و تحصّنوا بحصونهم، امر بقطع نخیلهم و احراقها فجزع اعداء اللَّه عند ذلک و قالوا: یا محمد زعمت انّک ترید الصّلاح! أ فمن الصلاح عقر الشجر و قطع النخل؟ و هل وجدت فیما زعمت انّه انزل علیک: الفساد فی الارض. فشقّ ذلک علی النّبی (ص) و وجد المسلمون فی انفسهم من قولهم و خشوا ان یکون ذلک فسادا و اختلفوا فی ذلک.
فقال بعضهم: لا تقطعوا فانّه ممّا «أَفاءَ اللَّهُ» علینا، و قال بعضهم: بل نغیظهم بقطعها، فانزل اللَّه هذه الآیة بتصدیق من نهی عن قطعه و تحلیل من قطعه من الاثم، اخبر أنّ ما قطعوه و ما ترکوه فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقِینَ ای و لیذلّ الیهود و یخزیهم و یغیظهم بذلک. اللینة. النخلة و الجمع لین و هی الوان النخل ما لم تکن العجوة و البرنی. و قیل: العجوة تسمّی لینة ایضا، و العجوة کانت قوتهم الّتی یعتمدون علیه و تمرها یغدو ما لا یغدو غیره و اصل اللینة اللونة فقلبت الواو یاء لانکسار ما قبلها و تجمع لیانا کانه قیل: لون من النخل، ای ضرب منه. و قیل: لینة من لان یلین و جمعها الیان و الاوّل اصحّ و قیل: اللینة کرام النخل.
قوله: وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ ای و ما ردّ اللَّه علی رسوله منهم من اموال بنی النضیر. فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ ای لم تنالوا فیها مشقة و لم تلقوا حربا و لم تبلغوا مؤمنة و انّما کانت بالمدینة فمشوا الیها مشیا و لم یرکبوا خیلا و لا ابلا الّا النّبی (ص) فانّه رکب جملا فافتتحها صلحا و اجلاهم و احرز اموالهم فطلب المسلمون من رسول اللَّه (ص) أن یقسمها بینهم کما فعل بغنائم خیبر، فبیّن اللَّه فی هذه الآیة انّها فیء لم یوجف المسلمون علیها خیلا و لا رکابا و جعلها لرسول اللَّه (ص) خاصة یقسمها حیث یشاء، فقسمها رسول اللَّه بین المهاجرین و لم یعط الانصار منها شیئا الّا ثلاثة نفر کان بهم حاجة و هم: ابو دجّانه، سمّاک بن خرشة، و سهل بن حنیف و الحارث بن الصمة و لم یسلم من بنی النضیر الّا رجلان احدهما سفیان بن عمیر بن وهب و الثانی سعد بن وهب، اسلما علی اموالهما فاحرزاها. قال اهل اللغة: الرکاب الإبل و الوجیف السّیر السّریع، ای لم تسیروا الیه فرسا و لا بعیرا و ذلک انّهم اتوا الحصن مشاة علی ارجلهم و کان بینهم و بین بنی النضیر من المدینة مسیرة میل فجعل اللَّه اموالهم فیئا و لم یجعلها غنیمة. وَ لکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلی مَنْ یَشاءُ کما سلّط محمدا علی بنی النضیر و علی قریظة بعدهم. وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ذو قدرة کاملة.
روی عن عمر بن الخطاب رضی اللَّه عنه قال: انّ اموال بنی النضیر کانت ممّا أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ ممّا لم یوجف المسلمون علیه و کانت لرسول اللَّه (ص) خالصا و کان رسول اللَّه (ص) ینفق علی اهله منه نفقة سنة و ما بقی جعله فی الکراع و السّلاح عدّة فی سبیل اللَّه.
قوله: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری الفیء فی اللغة: الرجوع و هو فی الشّرع عبارة عن کلّ مال یرجع من الکفّار الی المسلمین بغیر قتال و لا ایجاف خیل و رکاب کمال یصالحون علیه او ینهزمون عنه، و کالجزیة و عشور تجارتهم و مال من مات منهم فی دار الاسلام لا وارث له. و معنی الآیة: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ من اموال «أَهْلِ الْقُری» یعنی: قریظة و النضیر و فدکا و خیبرا. و قری عرنیة و ینبع جعلها اللَّه سبحانه لرسوله (ص). وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ و اختلف العلماء فی حکم هاتین الآیتین. قال بعضهم: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری هی الغنائم الّتی یاخذها المسلمون من اموال الکفّار عنوة و غلبة. و الفیء و الغنیمة واحد، و کان فی بدو الاسلام تقسیم الغنیمة علی هذه الاصناف و لم یکن لمن قاتل علیها شیء الّا ان یکون من هذه الاصناف ثمّ نسخ ذلک بقوله فی سورة الانفال: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ... الآیة فجعل لهؤلاء الخمس و جعل الاربعة اخماس للمقاتلة الغانمین الموجفین علیها و هذا قول قتادة و یزید بن رومان. و قال بعضهم: الآیة الاولی بیان حکم اموال بنی النضیر خاصّة لقوله تعالی: وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْهُمْ و الآیة الثانیة بیان حکم سایر الاموال الّتی اصیبت بغیر قتال و لم یوجف علیها بالخیل و الجمال، و قال بعضهم: هما واحد، و الآیة بیان قسم المال الّذی ذکره اللَّه فی الآیة الاولی.
و اعلم انّ جملة الاموال الّتی للائمة و الولاة فیها تدخل علی ثلاثة اضرب، احدها ما اخذ من المسلمین علی تطهیر بدنهم کالصدقات. و الثانی الغنائم و هو ما یحصل فی ایدی المسلمین من اموال الکفّار بالحرب و القهر. و الثالث الفیء و هو ما رجع الی المسلمین من اموال الکافرین عفوا وصفوا من غیر قتال و لا ایجاف خیل و لا رکاب.
فامّا صدقات المسلمین فمصرفها اهل السهام علی ما قال اللَّه تعالی: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ... الآیة... و اما الغنائم فانها کانت فی بدو الاسلام لرسول اللَّه یصنع بها ما یشاء کما قال اللَّه تعالی: قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ. ثمّ نسخ بقوله: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ الآیة. و امّا الفیء فانّه کان یقسم علی عهد رسول اللَّه (ص) علی خمسة و عشرین سهما اربعة اخماسها و هی عشرون سهما لرسول اللَّه (ص) یفعل بها ما یشاء و یحکم فیها بما اراد، و الخمس الباقی یقسم علی ما یقسم علیه خمس الغنیمة. و اختلفوا فی مصرف الفیء بعد رسول اللَّه (ص) فقال قوم: هو للائمة بعده و للشافعی فیه قولان: احدهما للمقاتلة و الثانی لمصالح المسلمین و یبدأ بالمقاتلة ثمّ بالاهمّ فالاهمّ من المصالح و اختلفوا فی تخمیس مال الفیء فذهب بعضهم الی انّه یخمس فخمسه لاهل خمس الغنیمة و اربعة اخماسه للمقاتلة او للمصالح، و ذهب الاکثرون الی انّه لا یخمس بل مصرف جمیعه واحد و لجمیع المسلمین فیه حقّ. قرأ عمر بن الخطّاب رضی اللَّه عنه قال: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری حتی بلغ لِلْفُقَراءِ «وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ» وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ ثمّ قال هذه استوعبت المسلمین عامّة و ما علی وجه الارض مسلم الّا له فی هذا الفیء حقّ الّا ما ملکت ایمانهم، قوله: «کَیْ لا یَکُونَ» ای الفیء، «دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ» و الأقویاء فیغلبوا علیه الفقراء و الضعفاء و ذلک انّ اهل الجاهلیّة کانوا اذا غنموا غنیمة اخذ الرئیس ربعها لنفسه و هو المرباع، ثمّ اصطفی بعد المرباع ما یشاء و فیه یقول شاعرهم:
لک المرباع منها و الصّفایا
و حکمک و النشیطة و الفضول
فجعل اللَّه تعالی هذا لرسوله (ص) یقسمه فی المواضع الّتی امر بها. «و الدّولة» و الدّولة لغتان عند بعض اهل اللغة و فرّق بینهما قوم فقالوا: الدّولة بفتح الدال: المرّة الواحدة من استیلاء و غلبة. و الدّولة بضمّ الدّال نقلة النّعمة من قوم الی قوم، و قیل: الدّولة بالفتح فی الحرب و الدّوله بالضّم فی المال و قرأ ابو جعفر: کی لا تکون بالتاء «دولة» بالرّفع علی اسم کان، فجعل الکینونة بمعنی الوقوع، یعنی: کی لا تقع «دولة» و حینئذ لا تحتاج الی الخبر. ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ ای ما اعطاکم من الفیء و الغنیمة فخذوه وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ من الغلول و غیره فَانْتَهُوا و هذا نازل فی اموال الفیء و هو عامّ فی کلّ ما امر به النبی (ص) و نهی عنه. روی عن عبد اللَّه بن مسعود رضی اللَّه عنه قال لعن اللَّه الواشمات و المستوشمات و المشمصات للحسن المغیرات خلق اللَّه. فبلغ ذلک امرأة من بنی اسد یقال لها: امّ یعقوب، فجاءت فقالت: انّه قد بلغنی انّک قلت کیت و کیت. فقال: و مالی لا العن من لعن رسول اللَّه (ص) و من هو فی کتاب اللَّه، فقالت: لقد قرأت ما بین اللوحتین فما وجدت فیه ما تقول، قال: لئن کنت قرأته لقد وجدته. اما قرأت ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا قالت بلی. قال: فانّه قد نهی عنه. قال اهل اللغة: الوشم: ما یوشم به الید من نور او نیل، یقال وشمت الجاریة و استوشمت و المشمّصة هی الّتی تنتف شعرها و کذلک قرأ ابن عباس هذه الآیة للنّهی عن الدّباء و الختم و النّقر و المزفت. و روی عن النبی (ص) قال: انّ القرآن صعب عسر علی من کرهه، متیسّر علی من تبعه و حدیثی صعب مستصعب و هو الحکمة فمن استمسک بحدیثی و حفظه کان مع القرآن، و من تهاون بالقرآن و بحدیثی خسر الدّنیا و الآخرة و امرتم ان تأخذوا بقولی و تتّبعوا سنّتی، فمن رضی بقولی فقد رضی بالقرآن، و من استهزأ بقولی فقد استهزأ بالقران.
قال اللَّه عزّ و جلّ: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا و روی انّ ابن مسعود لقی محرما ثیابه فقال انزع عنک هذا. فقال الرّجل: اتّقوا علیّ بهذه الآیة من کتاب اللَّه، قال: نعم ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. وَ اتَّقُوا اللَّهَ فی اوامره و نواهیه إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ لمن عصاه و انتهک محارمه.
برگردان به زبان ساده
این سورة الحشر هزار و نهصد و سیزده حرفست و چهار صد و چهل و پنج کلمه و بیست و چهار آیه جمله به مدینه فرو آمد باجماع مفسّران.
هوش مصنوعی: این سوره، که به نام الحشر شناخته میشود، شامل ۱۹۱۳ حرف، ۴۴۵ کلمه و ۲۴ آیه است و به اتفاق مفسران، در مدینه نازل شده است.
روی عن ابن عباس رضی اللَّه عنه قال: قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة الحشر لم یبق جنة و لا نار و لا کرسی و لا حجاب و لا السماوات السمع و الارضون السبع و الهوامّ و الطّیر و الشّجر و الدّواب و الجبال فالشّمس و القمر و الملائکة الّا صلّوا علیه فان مات من یومه و لیلته مات شهیدا».
هوش مصنوعی: هر کس سوره حشر را بخواند، هیچ موجودی در آسمانها و زمین از جمله بهشت، دوزخ، عرش، پردهها، آسمانها، زمینهای هفتگانه، حشرات، پرندگان، درختان، حیوانات و کوهها باقی نمیماند مگر اینکه بر او درود بفرستند. و اگر کسی در آن روز یا شب بمیرد، مثل یک شهید خواهد مرد.
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ افتتح اللَّه سبحانه هذه السورة بتقدیسه و تمجیده و قدرته علی اهل السماوات و الارض و انّ کلّ شیء منها ینقاد و انّ کلّ شیء منها یبرّئه من السوء و هو العزیز المنیع المنتقم من اعدائه، المعزّ لاولیائه، المحکم لافعاله.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در آسمانها و زمین وجود دارد، به پروردگار تسبیح میگوید و او عزتمند و حکیم است. خداوند با تقدیس و تمجید خود آغاز میکند و به قدرتش بر تمام اهل آسمانها و زمین اشاره میکند. همچنین، هر چیزی در آنها به او تسلیم است و او میتواند هر چیز را از بدیها پاک کند. او عزتمند و محفوظ است و از دشمنانش انتقام میگیرد، در حالی که دوستانش را عزیز میدارد و کارهایش را با حکمت انجام میدهد.
هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مفسّران گفتند: این سوره جمله در شأن بنی النضیر فرو آمد. مردی نزدیک ابن عباس گفت: ما سورة الحشر؟ ابن عباس گفت: هی سورة بنی النضیر این سورة بنی النضیر است که جمله در شان و قصه ایشان فرو آمده و گفتهاند: قریظه و نضیر دو قبیله بودند از دو سبط بنی اسرائیل و هر دو جهودان بتپرست بودند، و کثرت و شوکت بنی النضیر بیشتر بود، و مسکن ایشان در نواحی مدینه بود، در دهی که آن را زهره میخواندند و نیز قلعهها و حصارهای محکم داشتند در نواحی مدینه، و از مدینه تا بمنازل و مساکن ایشان یک میل بود، و رئیس ایشان کعب اشرف بود و در عداوت رسول (ص) با کفّار عرب همداستان بودند و منافقان ایشان را تربیت و تقویت میدادند و بر محاربت رسول (ص) و مؤمنان تحریض میکردند و شرح قصه ایشان آنست که: رسول خدا (ص) چون در مدینه شد، بنو النضیر از روی مصالحت پیش آمدند و عهد بستند که با یکدیگر قتال نکنند و هر کس بر جای خود ایمن نشیند رسول خدا (ص) این مصالحت از ایشان بپذیرفت و در آن روزگار غزای بدر پیش آمد که نصرت مسلمانان بود و ایشان گفتند: و اللَّه انّه النّبی الّذی وجدنا نعته فی التوریة لا تردّ له رایة، و اللَّه که وی آن پیامبر است که مانعت و صفت وی در تورات خواندهایم و نتواند بود که کسی بر وی ظفر یابد یا رایت اقبال وی کسی بیفکند. پس دیگر سال در غزای احد چون هزیمت و شکستگی بر مسلمانان افتاد، ایشان در کار رسول (ص) بشک افتادند و از آن کلمات که پیشین سال گفته بودند باز گشتند و عداوت را میان بستند و نیز نامه قریش از مکه بایشان رسید، بتهدید و وعید، که شما محمد را بپذیرفتید و با وی عقد مصالحت بستید اگر شما با وی قتال نکنید، ناچار ما با شما قتال کنیم. پس کعب اشرف با چهل سوار جهود برنشست و روی به مکه نهادند و در مسجد حرام برابر کعبه با قریش عهد کردند و پیمان بستند که در عداوت رسول (ص) و قتال با وی دست یکی دارند و خلاف نکنند. کعب اشرف با قوم خود به مدینه باز آمد و جبرئیل امین (ع) رسول (ص) را خبر داد از آن عهد و پیمان که در مکه میان ایشان رفت و رسول را قتل کعب اشرف فرمود. و رسول محمد مسلمه را فرستاد بخانه کعب اشرف و او را کشت و قصه قتل وی در سورة النساء بشرح رفت. پس از آنکه کعب اشرف کشته شد، رسول (ص) با لشگر اسلام روی نهاد بحرب بنی النضیر و ایشان را دید بر قتل کعب مجمع ساخته و بر نایافت وی جزع نموده و نوحه در گرفته، چون رسول (ص) را دیدند و لشگر اسلام، گفتند: یا محمد واعیة علی اثر واعیة و باکیة علی اثر باکیة یا محمد درد بر دردی نهی و حسرت بر حسرت میافزایی. بگذار تا نخست برنایافت مهتر خویش بگرییم و آن گه هر چه فرمایی فرمانبردار باشیم رسول (ص) فرمود: «اخرجوا من ارض المدینة»
هوش مصنوعی: این سوره درباره بنیالنضیر نازل شده است. بنیالنضیر دو قبیله از یهودیان بودند که در نزدیکی مدینه زندگی میکردند و به بتپرستی مشغول بودند. آنها در مقایسه با قبیله دیگر، یعنی قریظه، قدرت و نفوذ بیشتری داشتند و قلعهها و حصارهای محکمی داشتند. رئیس آنها کعب اشرف بود و او و قومش با کفار عرب همدست بودند تا علیه پیامبر اسلام و مؤمنان فعالیت کنند. زمانی که پیامبر به مدینه رسید، بنیالنضیر با او مصالحه کردند و قرار گذاشتند که با یکدیگر نباید جنگ کنند. اما پس از شکست مسلمانان در غزوه احد و فشارهایی که از قبیله قریش دریافت کردند، به دشمنی خود با پیامبر ادامه دادند. کعب اشرف به مکه رفت و با قریش علیه پیامبر عهد بست. پیامبر از این موضوع مطلع شد و دستور قتل کعب اشرف را صادر کرد. پس از قتل او، پیامبر به بنیالنضیر حمله کرد و آنها را به خاطر همکاری با کعب اشرف مجازات کرد.
شما را نیز در زمین مدینه نگذاریم، بیرون شوید ازین دیار و نواحی. گفتند: یا محمد الموت اقرب الینا من ذلک، ما بمرگ زودتر از آن شتابیم که بآنچه فرمایی. پس ایشان با حصار و قلعهها نشستند و ساز قتال و جنگ ساختند و عبد اللَّه ابیّ سلول منافق و اصحاب وی بحصارها پیغام پنهان میفرستادند که حصارها گوش دارید و روی از قتال بمگردانید که در همه احوال ما با شمائیم و نصرت شما کنیم و ذلک فی قوله تعالی: وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ. پس ایشان مکر ساختند و از روی تلبیس کس فرستادند برسول خدا (ص) که از میان قوم بیرون آی با سه کس و خلوتساز تا ما سه کس از احبار و دانشمندان خویش بر تو فرستیم تا با تو سخن گویند و دعوت تو بشنوند اگر ایشان ترا تصدیق کنند و بتو ایمان آرند، ما همه ایمان آریم و تصدیق کنیم. و آن سه کس خنجرها با خود داشتند تا ناگاه بر رسول خدا (ص) ضربت زنند. رسول خدا (ص) بطمع ایمان ایشان فرا راه بود. زنی جهود برادری مسلمان داشت، در میان مسلمانان، کس فرستاد بوی و او را خبر کرد که جهودان چنین فکری ساختند و با رسول غدر خواهند کرد. آن مرد چون این خبر بوی رسید، بشتاب رفت و رسول (ص) را خبر کرد رسول (ص) پارهای رفته بود، هم از آنجا بازگشت و با جمع انبوه روی بایشان نهاد و ایشان را در حصارها پیچید. بیست و یک روز ایشان را حصار داد و ایشان از نصرت منافقان نومید گشتند و رب العزّة در دلهای ایشان رعب افکنده و ذلک فی قوله: وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ. ایشان چون بتنگ رسیدند و کار بر ایشان دشخوار گشت، از رسول خدا طلب صلح کردند. رسول (ص) با ایشان بصلح سر در نیاورد و حکم کرد که ایشان را از زمین مدینه بیرون کنند و به اذرعات و اریحای شام فرستند که ربّ العالمین گفت: هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ یعنی بنی النضیر. مِنْ دِیارِهِمْ یعنی المدینة. قال الضحاک: صالحهم علی ان یحمل کل اهل ثلاثة ابیات علی بعیر و سقاء ففعلوا ذلک و خرجوا من المدینة الی الشام الی اذرعات من دمشق و اریحاء فلسطین، الّا اهل بیتین منهم آل ابی الحقیق و آل حیی بن اخطب، فانّهم لحقوا بخیبر و لحقت طائفة منهم بالحیرة و قیل: صالحهم علی انّ لهم ما اقلّت الإبل من اموالهم الّا الحلقة و هی السلاح، و علی أن یخلوا له دیارهم و عقارهم و سائر اموالهم. و فی روایة: الّا السلاح و الذّهب و الفضّة. و قال ابن عباس: صالحهم علی ان یحمل کلّ اهل ثلاثة ابیات علی بعیر ما شاؤوا من متاعهم. و لنبی اللَّه (ص) ما بقی.
هوش مصنوعی: شما را در مدینه نمیگذاریم و باید از این سرزمین و نواحی آن خارج شوید. آنها پاسخ دادند: ای محمد، مرگ برای ما نزدیکتر از این کار است و ما از آنچه میگویی از مرگ نمیهراسیم. آنها در دژها و قلعهها مستقر شدند و برای جنگ آماده شدند. عبد اللَّه ابیسلول و یارانش پیامهای مخفیانه به قلعهها فرستادند که باید از جنگ پرهیز کنید و در هر حال ما با شما خواهیم بود و به شما کمک خواهیم کرد. آنها نقشهای کشیدند و افرادی را به سوی پیامبر (ص) فرستادند تا از او بخواهند که با سه نفر از علما ملاقات کند و اگر آنها به او ایمان آوردند، دیگران نیز ایمان خواهند آورد. آن سه نفر چاقوهایی با خود داشتند تا به پیامبر ضربه بزنند. پیامبر (ص) به خاطر امید به ایمان آنها در مسیر بود. زن یهودی که برادرش مسلمان بود، خبری به او رساند که یهودیان قصد خیانت به پیامبر را دارند. آن مرد به سرعت رفت و پیامبربا جمعیت زیادی به سمت آنها بازگشت و آنها را محاصره کرد. پس از بیست و یک روز محاصره، آنها از یاری منافقان ناامید شدند و خداوند رعب را در دلهایشان انداخت. زمانی که اوضاع برایشان سخت شد، از پیامبر درخواست صلح کردند. پیامبر (ص) با آنها به صلح نپیوست و دستور داد آنها از مدینه بیرون روند و به اذرعات و اریحای شام بروند. طبق آیات قرآن، او کسی است که کافران اهل کتاب یعنی بنیالنضیر را از خانههایشان بیرون کرد. قرارداد بسته شد که هر خانواده سه خانه را بر روی یک شتر و با مقدار کمی از اموالشان تخلیه کنند و این کار را انجام دادند و از مدینه به سوی شام رفتند، به جز دو خانواده که به خیبر رفتند. در روایتی دیگر آمده که آنها تنها سلاح و طلا و نقره و داراییهای دیگر خود را نگه داشتند و قرار شد که هر خانواده سه خانه را بر روی شتر از متاع خود برگرداند. پیامبر (ص) نیز از آنها طلب نکرد.
قال ابن اسحاق کان اجلاء بنی النضیر عند مرجع النبی من احد و کان فتح قریظة عند مرجعه من الاحزاب. قوله تعالی: لِأَوَّلِ الْحَشْرِ هذه اللام لام العلّة و المعنی: اخرجوا، لیکون حشرهم الی الشام اوّل الحشر و اختلفوا فی اوّل الحشر، قال بعضهم: اوّل الحشر حشر الیهود من المدینة الی خیبر و الحشر الثانی من جزیرة العرب الی الشام فی ایّام عمر بن الخطاب رضی اللَّه عنه و قیل: الحشر الاوّل حشرهم الی الشام من المدینة و الحشر الثانی حشر الخلق جمیعهم یوم القیامة الی الشام. قال ابن عباس من شکّ انّ المحشر بالشام فلیقرأ هذه الآیة و ذلک
هوش مصنوعی: ابن اسحاق میگوید که بزرگان قبیله بنیالنضیر در زمان بازگشت پیامبر از غزوه احد بودند و فتح قریظه نیز در زمان بازگشت او از غزوه احزاب اتفاق افتاد. واژهای که خداوند فرمود "لِأَوَّلِ الْحَشْرِ" به معنی این است که آنها بیرون بروند تا حشرشان به سمت شام نخستین حشر باشد. در مورد اولین حشر نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی میگویند اولین حشر، حشر یهود از مدینه به خیبر است و حشر دوم از جزیره العرب به شام در زمان عمر بن خطاب رضیالله عنه. همچنین گفته شده که اولین حشر، خروج آنها به سمت شام از مدینه است و حشر دوم، حشر تمام انسانها در روز قیامت به سمت شام. ابن عباس نیز میگوید هر کس شک دارد که محشر در شام است، باید این آیه را بخواند.
انّ النبی (ص) قال لهم یومئذ: اخرجوا. قالوا: الی این؟ قال: الی ارض المحشر، فانزل اللَّه عزّ و جلّ «لِأَوَّلِ الْحَشْرِ»
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) در آن روز به آنها فرمود: بیرون بروید. آنها پرسیدند: به کجا؟ فرمود: به سرزمین محشر، چرا که خداوند عز و جل نازل کرده است: «برای اولین محشر».
و قال حسن البصری: اظعنوا الی الشام و نحن بالاثر و قال قتادة کان هذا اوّل الحشر و الحشر الثانی اذا کان آخر الزمان جاءت نار من قبل المشرق فحشرت الناس الی ارض الشام تبیت معهم حیث باتوا و تقیل معهم حیث قالوا و تأکل منهم من تخلّف و بها تقوم علیهم القیامة.
هوش مصنوعی: حسن بصری گفت: به سمت شام بروید و ما نیز در پی شما خواهیم آمد. قتاده اشاره کرد که این موقعیتی است که اولین جمعآوری مردم برای حساب و کتاب است و جمعآوری دوم زمانی است که در آخرالزمان آتشی از سمت شرق به وجود میآید که مردم را به زمین شام میکشد. این آتش با مردم میماند و در کنار آنها شب را میگذرانند و روز را سپری میکنند و از میان آنها افرادی که باقی ماندهاند را میخورد و سپس بر آنها قیامت برپا خواهد شد.
و قال الکلبی: معناه انّ بنی النضیر اوّل من حشروا من اهل الکتاب و نفوا عن جزیرة العرب. قال خلیل بن احمد: مبدأها من حفر ابی موسی الی الیمن فی الطّول و من رمل یبرین الی منقطع السماوة فی العرض و سمّیت جزیرة لان بحر الحبش و بحر فارس و دجلة و الفرات قد احاطت بها. قوله: «ما ظَنَنْتُمْ» ایّها المؤمنون «أَنْ یَخْرُجُوا» من المدینة لعزّهم و منعتهم و ذلک انّهم کانوا اهل حصون و عقار و نخل کثیرة. «وَ ظَنُّوا» ای و ظنّ بنو النضیر أنّ حصونهم الّتی کانوا یتحصّنون بها تمنعهم من امر اللَّه و قضائه، المنع: الحفظ و فی اسماء اللَّه عزّ و جلّ المانع و فلان فی منعة من قومه. و الامتناع: الآباء و التحفّظ، و المنیع: الحافظ و المحفوظ ایضا فَأَتاهُمُ اللَّهُ هذا کقوله: «فَأَتَی اللَّهُ بُنْیانَهُمْ» و التأویل من الآیتین اتی امر اللَّه و عذابه مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا ای من حیث لم یرتقبوا من قتل کعب غیلة و احضار النبی (ص) ایّاهم وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ بقتل سیدهم کعب بن الاشرف. و قال النبی (ص): «نصرت بالرّعب مسیرة شهر»
هوش مصنوعی: در این متن اشاره به این است که بنی نضیر نخستین کسانی بودند که از میان اهل کتاب جمعآوری و از جزیرة العرب رانده شدند. برای توضیح جغرافیای این منطقه، گفته شده که جزیرة العرب از حفر ابی موسی تا یمن در طول و از رمل یبرین تا منقطع السماوة در عرض گسترده شده است. این مناطق به نام جزیرة معروفاند زیرا در احاطه دریاهای حبشه و فارس و همچنین رودهای دجله و فرات قرار دارند.
از مؤمنان خواسته میشود که به یاد بیاورند که بنی نضیر هرگز گمان نمیکردند که از مدینه بیرون خواهند رفت، چرا که آنها در حصارها و مزارع و نخلستانهای خود از امنیت برخوردار بودند. آنها به داشتن این حصون ایمان داشتند و فکر میکردند که این مکانها از آنها در برابر امر خدا و قضا و قدرش محافظت میکند. اما در واقع خداوند به آنها ضربهای را خواهد زد که هرگز انتظارش را نداشتند، و این امر به دلیل قتل کعب بن الاشرف و ترس و وحشتی بود که در دلهایشان ایجاد شد. پیامبر (ص) نیز به پیروزی خود بر اساس وحشت و ترس اشاره داشته است.
یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ قرأ ابو عمرو بالتشدید و الآخرون بالتخفیف و معناهما واحد و قیل: الإخراب: التعطیل و الاخلاء و التخریب: الهدم. قال ابو عمرو: انّما اخترت التشدید لانّ الإخراب ترک الشیء خرابا بغیر ساکن و انّ بنی النضیر لم یترکوا منازلهم فیرتحلوا عنها و لکنّهم خربوها بالنقض و الهدم لانّها کانت مزخرفة و حسدوا المسلمین ان یسکنوها فخربوها «بِأَیْدِیهِمْ» من داخل و خربها المسلمون من خارج لیتّسع لهم موضع القتال. قال الزهری: لمّا صالحهم النبی (ص) علی انّ لهم ما اقلّت الإبل، کانوا ینظرون الی الخشب فی منازلهم فیهدمونها و ینزعون منها ما یستحسنونه فیحملونه علی ابلهم و یخرب المؤمنون باقیها و قیل: یخرب المؤمنون الجدران لیرتقوا الیها و قیل: اضاف التخریب الی «الْمُؤْمِنِینَ» لانّهم مکّنوهم منه و تسبّبوا له «فَاعْتَبِرُوا» ای اتّعظوا و اعبروا من الشک الی الیقین.
هوش مصنوعی: آنها با دستان خود خانههایشان را خراب میکنند. ابوعمرو این کلمه را با تشدید خوانده و دیگران با تخفیف. معنی هر دو یکی است و گفته شده که "خراب" به معنی تعطيلي و خالی کردن و "تخریب" به معنای هدم و ویرانی است. ابوعمرو اظهار کرده که تشدید را انتخاب کرده زیرا "خراب" به این معناست که چیزی را بدون سکون رها کنی و بنیالنضیر خانههای خود را ترک نکردند، اما آنها را با تخریب و هدم ویران کردند زیرا آن خانهها زیبا و زینتدار بودند و حسادت میکردند که مسلمانان در آنها سکونت کنند، بنابراین آنها خانهها را از درون خراب کردند و مسلمانان از بیرون تا میدان جنگ گسترش پیدا کند. زهری گفته که وقتی پیامبر (ص) با آنها صلح کرد که آنها چیزی را که شترهاشان برمیدارند، خواهند داشت، آنها به چوبهای موجود در خانههایشان نگاه میکردند و آنها را میشکستند و چیزهایی را که دوست داشتند، از آنجا جدا کرده و بر شترهایشان حمل میکردند و مؤمنان باقی ماندهها را خراب میکردند. همچنین گفته شده که مؤمنان دیوارها را خراب میکردند تا به آنجا صعود کنند و این نسبت به مؤمنان داده شده زیرا آنها باعث وقوع این اتفاق شدند. لذا به خودتان عبرت بگیرید و از شک به یقین بروید.
یا أُولِی الْأَبْصارِ: یا ذوی العقول.
هوش مصنوعی: ای کسانی که بینش و بصیرت دارید: ای صاحبان خرد و عقل.
وَ لَوْ لا أَنْ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ کان اللَّه عزّ و جلّ کتب علی بنی اسرائیل الجلاء و کانت النضیر سبطا لم یصبهم جلاء اراد اللَّه ان یمضی ما کتب و لو لا ذلک لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا بالقتل و السبی کما فعل ببنی قریظة. وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابُ النَّارِ و هو اشدّ من ذلک.
هوش مصنوعی: اگر خداوند تبعید را مقدر نکرده بود، بر بنیاسرائیل نیز تبعید لازم بود و قبیله نضیر نیز به تبعید مبتلا میشدند. خداوند خواسته است که آنچه را که مقدر کرده، محقق شود و اگر این حکم نبود، آنها را در دنیا با مرگ و اسارت تنبیه میکرد، همانطور که با بنی قریظه کرد. در آخرت نیز عذاب آتش در انتظارشان است که شدیدتر از عذابهای دنیوی است.
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ ای ذلک الّذی لحقهم بسبب انّهم شاقّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ خالفوهما و عصوهما و صاروا فی شقّ آخر وَ مَنْ یُشَاقِّ اللَّهَ ای یخالف امر اللَّه فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ اذا عاقب.
هوش مصنوعی: این به این دلیل است که آنها با خدا و پیامبرش مخالفت کردند و به نافرمانی از آنها پرداختند و در طرف دیگری قرار گرفتند. هر کس که با خدا مخالفت کند، باید بداند که خداوند در مجازات بسیار سختگیر است.
ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ الآیة، و ذلک انّ رسول اللَّه (ص) لمّا نزل ببنی النضیر و تحصّنوا بحصونهم، امر بقطع نخیلهم و احراقها فجزع اعداء اللَّه عند ذلک و قالوا: یا محمد زعمت انّک ترید الصّلاح! أ فمن الصلاح عقر الشجر و قطع النخل؟ و هل وجدت فیما زعمت انّه انزل علیک: الفساد فی الارض. فشقّ ذلک علی النّبی (ص) و وجد المسلمون فی انفسهم من قولهم و خشوا ان یکون ذلک فسادا و اختلفوا فی ذلک.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده است که وقتی پیامبر اسلام (ص) به قلعههای بنی نضیر رسید و آنها خود را درون قلعهها مستحکم کردند، دستور داد که درختان نخل آنها را قطع کنند و آتش بزنند. دشمنان خدا از این اقدام ناراحت شدند و به پیامبر گفتند: "ای محمد، تو ادعا کردی که به دنبال اصلاح هستی! آیا از میان رفتن درختان جزء اصلاح است؟ آیا در آنچه ادعا میکنی که بر تو نازل شده، چیزی درباره فساد در زمین پیدا کردهای؟" این موضوع پیامبر را خاطرش را آشفته کرد و مسلمانان نیز از گفتار آنها تأثیر گرفتند و نگران شدند که مبادا این کار فساد باشد و در این باره دچار تردید شدند.
فقال بعضهم: لا تقطعوا فانّه ممّا «أَفاءَ اللَّهُ» علینا، و قال بعضهم: بل نغیظهم بقطعها، فانزل اللَّه هذه الآیة بتصدیق من نهی عن قطعه و تحلیل من قطعه من الاثم، اخبر أنّ ما قطعوه و ما ترکوه فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقِینَ ای و لیذلّ الیهود و یخزیهم و یغیظهم بذلک. اللینة. النخلة و الجمع لین و هی الوان النخل ما لم تکن العجوة و البرنی. و قیل: العجوة تسمّی لینة ایضا، و العجوة کانت قوتهم الّتی یعتمدون علیه و تمرها یغدو ما لا یغدو غیره و اصل اللینة اللونة فقلبت الواو یاء لانکسار ما قبلها و تجمع لیانا کانه قیل: لون من النخل، ای ضرب منه. و قیل: لینة من لان یلین و جمعها الیان و الاوّل اصحّ و قیل: اللینة کرام النخل.
هوش مصنوعی: برخی گفتهاند: قطع نکنید، زیرا این از آن چیزهایی است که خدا بر ما بخشیده است. و عدهای دیگر معتقد بودند که با قطع کردن آنها، میتوانیم آنها را عصبانی کنیم. بنابراین، خدا این آیه را نازل کرد تا به کسانی که نهی کردند از قطع کردن، تأیید کند و بیان کند که کسی که قطع کند، گناهکار است. خداوند خبر میدهد که چه چیزی را قطع کردند و چه چیزی را نگه داشتند، همه با اجازه خداوند بوده و این به منظور خفت و رسوایی فاسقین است، به ویژه یهودیان.
لینه به معنای نوعی خرماست و جمع آن الیوان است. از آنجا که بعضی از انواع خرما مانند عجوه، که قوت اصلی آنها بود، در نظر گرفته نمیشود. گفته شده که عجوه به لینه نیز معروف است و این نوع خرما، غذایی است که تنها برای آنها قابل دسترسی است. همچنین، کلمه لینه به رنگ اشاره دارد و به علت ویژگیهای آن، واو به یاء تبدیل شده است. به طور کلی، لینه به نوع خاصی از خرما اشاره دارد که در اینجا به آن پرداخته شده است.
قوله: وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ ای و ما ردّ اللَّه علی رسوله منهم من اموال بنی النضیر. فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ ای لم تنالوا فیها مشقة و لم تلقوا حربا و لم تبلغوا مؤمنة و انّما کانت بالمدینة فمشوا الیها مشیا و لم یرکبوا خیلا و لا ابلا الّا النّبی (ص) فانّه رکب جملا فافتتحها صلحا و اجلاهم و احرز اموالهم فطلب المسلمون من رسول اللَّه (ص) أن یقسمها بینهم کما فعل بغنائم خیبر، فبیّن اللَّه فی هذه الآیة انّها فیء لم یوجف المسلمون علیها خیلا و لا رکابا و جعلها لرسول اللَّه (ص) خاصة یقسمها حیث یشاء، فقسمها رسول اللَّه بین المهاجرین و لم یعط الانصار منها شیئا الّا ثلاثة نفر کان بهم حاجة و هم: ابو دجّانه، سمّاک بن خرشة، و سهل بن حنیف و الحارث بن الصمة و لم یسلم من بنی النضیر الّا رجلان احدهما سفیان بن عمیر بن وهب و الثانی سعد بن وهب، اسلما علی اموالهما فاحرزاها. قال اهل اللغة: الرکاب الإبل و الوجیف السّیر السّریع، ای لم تسیروا الیه فرسا و لا بعیرا و ذلک انّهم اتوا الحصن مشاة علی ارجلهم و کان بینهم و بین بنی النضیر من المدینة مسیرة میل فجعل اللَّه اموالهم فیئا و لم یجعلها غنیمة. وَ لکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلی مَنْ یَشاءُ کما سلّط محمدا علی بنی النضیر و علی قریظة بعدهم. وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ذو قدرة کاملة.
هوش مصنوعی: این متن به توضیح بخشی از تاریخ اسلام میپردازد و به ماجرای اموال بنی نضیر اشاره میکند. این اموال به رسول خدا (ص) رسید بدون اینکه مسلمانان در جمعآوری آنها زحمتی متحمل شوند یا جنگی رخ دهد. مسلمانان خواستند که رسول خدا (ص) این اموال را بین آنها تقسیم کند، اما خداوند در قرآن به این نکته اشاره کرده است که این اموال باید به طور خاص به رسول خدا داده شود تا او بر اساس صلاحدید خود آنها را توزیع کند. رسول خدا (ص) اموال را میان مهاجرین تقسیم کرد و تنها به تعدادی از انصار که نیاز داشتند، چیزی داد. همچنین، توضیحاتی درباره راهی که به سمت این اموال پیموده شده، و اینکه مسلمانان پیاده به آنجا رفتند، ارائه شده است. در پایان، بر قدرت خداوند در تسلط بر بندگان و پیامبراناش تأکید میشود.
روی عن عمر بن الخطاب رضی اللَّه عنه قال: انّ اموال بنی النضیر کانت ممّا أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ ممّا لم یوجف المسلمون علیه و کانت لرسول اللَّه (ص) خالصا و کان رسول اللَّه (ص) ینفق علی اهله منه نفقة سنة و ما بقی جعله فی الکراع و السّلاح عدّة فی سبیل اللَّه.
هوش مصنوعی: عمر بن خطاب رضیاللهعنه میفرماید: اموال بنیالنضیر از آن داراییهایی بود که خداوند آن را به پیامبر اسلام (ص) بخشید و مسلمانان برای آن جنگی نکرده بودند. این اموال بهصورت خالص متعلق به پیامبر (ص) بود و ایشان از آن، هزینه زندگی خانوادهاش را برای یک سال تأمین میکرد و بقیه را در راه تهیه اسلحه و ادوات جنگی برای جهاد در راه خدا صرف مینمود.
قوله: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری الفیء فی اللغة: الرجوع و هو فی الشّرع عبارة عن کلّ مال یرجع من الکفّار الی المسلمین بغیر قتال و لا ایجاف خیل و رکاب کمال یصالحون علیه او ینهزمون عنه، و کالجزیة و عشور تجارتهم و مال من مات منهم فی دار الاسلام لا وارث له. و معنی الآیة: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ من اموال «أَهْلِ الْقُری» یعنی: قریظة و النضیر و فدکا و خیبرا. و قری عرنیة و ینبع جعلها اللَّه سبحانه لرسوله (ص). وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ و اختلف العلماء فی حکم هاتین الآیتین. قال بعضهم: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری هی الغنائم الّتی یاخذها المسلمون من اموال الکفّار عنوة و غلبة. و الفیء و الغنیمة واحد، و کان فی بدو الاسلام تقسیم الغنیمة علی هذه الاصناف و لم یکن لمن قاتل علیها شیء الّا ان یکون من هذه الاصناف ثمّ نسخ ذلک بقوله فی سورة الانفال: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ... الآیة فجعل لهؤلاء الخمس و جعل الاربعة اخماس للمقاتلة الغانمین الموجفین علیها و هذا قول قتادة و یزید بن رومان. و قال بعضهم: الآیة الاولی بیان حکم اموال بنی النضیر خاصّة لقوله تعالی: وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْهُمْ و الآیة الثانیة بیان حکم سایر الاموال الّتی اصیبت بغیر قتال و لم یوجف علیها بالخیل و الجمال، و قال بعضهم: هما واحد، و الآیة بیان قسم المال الّذی ذکره اللَّه فی الآیة الاولی.
هوش مصنوعی: در این متن به معنی اصطلاح "فیء" پرداخته شده است که به مالهایی گفته میشود که از کفار به مسلمانان بدون جنگ و نبرد برگشتهاند. این مال ممکن است شامل اموال مردمی باشد که در جنگها شکست خوردهاند و هیچ کسی از آنها ارثی ندارد. همچنین، مشخص شده است که این مالها به چه مناطقی تعلق دارند و شامل چه کسانی از جمله نزدیکان پیامبر، یتیمان، مسکینان و مسافران میشود. علمای دین در مورد این آیات نظرات مختلفی دارند. برخی اعتقاد دارند که فیء و غنائم مشابه هستند و اشاره به غنایم جنگی دارد، در حالی که برخی دیگر این آیات را به اموال خاصی مانند اموال بنی نضیر میدانند و اموال به دست آمده از سایر منابع را بدون جنگ دستهبندی کردهاند. در نهایت، در متن به تقسیمبندی این اموال و حکم شرعی آنها اشاره شده است.
و اعلم انّ جملة الاموال الّتی للائمة و الولاة فیها تدخل علی ثلاثة اضرب، احدها ما اخذ من المسلمین علی تطهیر بدنهم کالصدقات. و الثانی الغنائم و هو ما یحصل فی ایدی المسلمین من اموال الکفّار بالحرب و القهر. و الثالث الفیء و هو ما رجع الی المسلمین من اموال الکافرین عفوا وصفوا من غیر قتال و لا ایجاف خیل و لا رکاب.
هوش مصنوعی: بدان که تمامی اموالی که برای امامان و زمامداران وجود دارد به سه دسته تقسیم میشود: نخست، اموالی که از مسلمانان به عنوان تصفیه و پاکی بدنشان دریافت میشود، مانند صدقات. دسته دوم غنائم است، که به اموالی اطلاق میشود که مسلمانان در جریان جنگ و تسلط بر کفار به دست میآورند. دسته سوم، فیئه نامیده میشود، که به اموالی تعلق دارد که بدون جنگ و درگیری و به صورت مسالمتآمیز از کفار به مسلمانان بازمیگردد.
فامّا صدقات المسلمین فمصرفها اهل السهام علی ما قال اللَّه تعالی: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ... الآیة... و اما الغنائم فانها کانت فی بدو الاسلام لرسول اللَّه یصنع بها ما یشاء کما قال اللَّه تعالی: قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ. ثمّ نسخ بقوله: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ الآیة. و امّا الفیء فانّه کان یقسم علی عهد رسول اللَّه (ص) علی خمسة و عشرین سهما اربعة اخماسها و هی عشرون سهما لرسول اللَّه (ص) یفعل بها ما یشاء و یحکم فیها بما اراد، و الخمس الباقی یقسم علی ما یقسم علیه خمس الغنیمة. و اختلفوا فی مصرف الفیء بعد رسول اللَّه (ص) فقال قوم: هو للائمة بعده و للشافعی فیه قولان: احدهما للمقاتلة و الثانی لمصالح المسلمین و یبدأ بالمقاتلة ثمّ بالاهمّ فالاهمّ من المصالح و اختلفوا فی تخمیس مال الفیء فذهب بعضهم الی انّه یخمس فخمسه لاهل خمس الغنیمة و اربعة اخماسه للمقاتلة او للمصالح، و ذهب الاکثرون الی انّه لا یخمس بل مصرف جمیعه واحد و لجمیع المسلمین فیه حقّ. قرأ عمر بن الخطّاب رضی اللَّه عنه قال: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری حتی بلغ لِلْفُقَراءِ «وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ» وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ ثمّ قال هذه استوعبت المسلمین عامّة و ما علی وجه الارض مسلم الّا له فی هذا الفیء حقّ الّا ما ملکت ایمانهم، قوله: «کَیْ لا یَکُونَ» ای الفیء، «دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ» و الأقویاء فیغلبوا علیه الفقراء و الضعفاء و ذلک انّ اهل الجاهلیّة کانوا اذا غنموا غنیمة اخذ الرئیس ربعها لنفسه و هو المرباع، ثمّ اصطفی بعد المرباع ما یشاء و فیه یقول شاعرهم:
هوش مصنوعی: صدقات مسلمانان باید به افرادی که حق دریافت آن را دارند، مانند فقرا و نیازمندان داده شود. غنائمی که در ابتدای اسلام به دست میآمد، در اختیار پیامبر (ص) بود و او میتوانست با آن هر کاری که میخواست انجام دهد. اما بعد از آن، خط مشی در مورد غنائم تغییر کرد و به این شکل درآمدها تقسیم شد. در زمان پیامبر (ص)، فیء (اموال به دست آمده بدون جنگ) به پنج بخش تقسیم میشد که چهار بخش آن به پیامبر اختصاص داشت و بخش باقیمانده میان دیگران تقسیم میشد. بعد از پیامبر (ص)، در مورد نحوه تقسیم فیء اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی معتقدند این اموال باید به ائمه داده شود و برخی دیگر معتقدند باید بین مجاهدان و مصالح مسلمانان تقسیم گردد. بعضی بر این باورند که فیء باید خمس شود و پنجاه درصد آن به مجاهدان یا مصالح تعلق گیرد، اما بیشتر فقها معتقدند که این اموال باید به طور کلی به تمام مسلمانان تعلق داشته باشد. عمر بن الخطاب (رضیالله عنه) بیان میکند که فیء باید بین همه مسلمانان تقسیم شود تا هیچکسی از آن محروم نماند و این کار به خاطر جلوگیری از غصب اموال فقرا و ناتوانان است. در زمان جاهلیت، رؤسا بخشی از غنائم را برای خود برمیداشتند و سپس بقیه را تقسیم میکردند.
لک المرباع منها و الصّفایا
و حکمک و النشیطة و الفضول
هوش مصنوعی: بخشی از آن چیزی که تو به دست آوردهای، شامل میدانها و صفاهاست و همچنین احکام و فعالیتها و اضافات.
فجعل اللَّه تعالی هذا لرسوله (ص) یقسمه فی المواضع الّتی امر بها. «و الدّولة» و الدّولة لغتان عند بعض اهل اللغة و فرّق بینهما قوم فقالوا: الدّولة بفتح الدال: المرّة الواحدة من استیلاء و غلبة. و الدّولة بضمّ الدّال نقلة النّعمة من قوم الی قوم، و قیل: الدّولة بالفتح فی الحرب و الدّوله بالضّم فی المال و قرأ ابو جعفر: کی لا تکون بالتاء «دولة» بالرّفع علی اسم کان، فجعل الکینونة بمعنی الوقوع، یعنی: کی لا تقع «دولة» و حینئذ لا تحتاج الی الخبر. ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ ای ما اعطاکم من الفیء و الغنیمة فخذوه وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ من الغلول و غیره فَانْتَهُوا و هذا نازل فی اموال الفیء و هو عامّ فی کلّ ما امر به النبی (ص) و نهی عنه. روی عن عبد اللَّه بن مسعود رضی اللَّه عنه قال لعن اللَّه الواشمات و المستوشمات و المشمصات للحسن المغیرات خلق اللَّه. فبلغ ذلک امرأة من بنی اسد یقال لها: امّ یعقوب، فجاءت فقالت: انّه قد بلغنی انّک قلت کیت و کیت. فقال: و مالی لا العن من لعن رسول اللَّه (ص) و من هو فی کتاب اللَّه، فقالت: لقد قرأت ما بین اللوحتین فما وجدت فیه ما تقول، قال: لئن کنت قرأته لقد وجدته. اما قرأت ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا قالت بلی. قال: فانّه قد نهی عنه. قال اهل اللغة: الوشم: ما یوشم به الید من نور او نیل، یقال وشمت الجاریة و استوشمت و المشمّصة هی الّتی تنتف شعرها و کذلک قرأ ابن عباس هذه الآیة للنّهی عن الدّباء و الختم و النّقر و المزفت. و روی عن النبی (ص) قال: انّ القرآن صعب عسر علی من کرهه، متیسّر علی من تبعه و حدیثی صعب مستصعب و هو الحکمة فمن استمسک بحدیثی و حفظه کان مع القرآن، و من تهاون بالقرآن و بحدیثی خسر الدّنیا و الآخرة و امرتم ان تأخذوا بقولی و تتّبعوا سنّتی، فمن رضی بقولی فقد رضی بالقرآن، و من استهزأ بقولی فقد استهزأ بالقران.
هوش مصنوعی: خداوند متعال برای پیامبر (ص) این اختیار را قرار داد که آن را در جاهایی که دستور داده تقسیم کند. واژه "دولت" در زبان بعضی از اهل لغت دو معنا دارد و برخی آنها را متمایز کردهاند: "دولت" با فتح دال به معنای یک بار سلطه و غلبه است و "دولت" با ضم دال به معنای انتقال نعمت از قومی به قوم دیگر. گفتهشده که "دولت" در جنگ به صورت فتح و در مورد مال به صورت ضم خوانده میشود. درباره قرآن نیز آمده که باید آنچه را که پیامبر (ص) به شما عطا کرده دریافت کنید و در برابر آنچه که از آن نهی کرده است توقف کنید. این آیات مربوط به اموال غنیمت بوده و شامل هر آنچه که پیامبر دستور داده و نهی کرده، میشود. عبد الله بن مسعود از پیامبر (ص) نقل کرده که خداوند لعنت کرده است بر کسانی که کارهایی همچون تتو و دستکاری در خلقت خدا انجام میدهند. زنی از بنی اسد به نام ام یعقوب به او گفت که او چیزی خوانده است که با گفتههای عبد الله در تضاد است. اما عبد الله پاسخ داد که خداوند در قرآن نهی کرده است و این ناهماهنگی را تصحیح کرد. همچنین در زبانشناسی واژه "وشم" به معنای تتو و "مشمصه" به معنای از بین بردن موهای صورت است. پیامبر نیز اشاره کرد که قرآن برای کسی که آن را نمیپسندد دشوار است، اما برای کسی که از آن پیروی کند آسان است. او هشدار داد که کسانی که به احادیث او عمل کنند، در کنار قرآن خواهند بود و کسانی که نسبت به آنها بیتوجه باشند، در دنیا و آخرت زیان میبینند.
قال اللَّه عزّ و جلّ: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا و روی انّ ابن مسعود لقی محرما ثیابه فقال انزع عنک هذا. فقال الرّجل: اتّقوا علیّ بهذه الآیة من کتاب اللَّه، قال: نعم ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. وَ اتَّقُوا اللَّهَ فی اوامره و نواهیه إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ لمن عصاه و انتهک محارمه.
هوش مصنوعی: خداوند متعال فرموده است: آنچه رسول (ص) برای شما آورد، بگیرید و از آنچه شما را از آن نهی کرده است، خودداری کنید. درباره این موضوع، ابن مسعود شخصی را دید که لباس احرامی بر تن داشت و به او گفت: این لباس را از خود دور کن. آن مرد پاسخ داد: با اتکا به این آیه از کتاب خدا بر من تهمت نزنید. ابن مسعود تأکید کرد: بله، آنچه رسول برای شما آورد، بگیرید و از آنچه شما را نهی کرده، خودداری کنید. و از خداوند در بررسی دستورات و نواهیاش پرهیز کنید، زیرا خداوند برای کسی که نافرمانی کند و محرماتش را زیر پا بگذارد، عذاب سختی دارد.