گنجور

۱ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. ای صیقل آئینه یقین، ای حلقه در سرای قدم، ای کیمیای دولت کلمات، ای علم لشگر قرآن، ای مرغی که پر و بالت از قدم، و منقار از مشیّت، مخلب از حکمت، از هواء فردا نیّت در آمده و بر شاخ قدس آشیان نهاده و صد هزار و اند هزار مرغ نبوّت بزیر آورده و در عالم احکام گذاشته که رائی؟ تا آستانش ببوسیم! یا که باشی؟ تا از تو نشانی جوییم! در کدام بادیه‌ای؟ تا جان‌ها در آن بادیه در طلب تو نفقت کنیم!:

بسیار خلایق‌اند جویان رهت
کشته شده عالمی بهول سپهت‌
تا برمه چارده نهادی کلهت
بینم کله ملوک در خاک رهت.

سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ بر ذوق جوانمردان طریقت، تسبیح اینجا سباحت اسرار دوستانست در بحار اجلال حق، ایشان که در بحر نور اعظم غوص میکنند و جواهر توحید بیرون همی‌آرند و در سلک ایمان میکشند جوانمردانی که قدم بر بساط قرب دارند بحدّ اتّحاد رسیده و دویی برخاسته دست اغیار از ایشان کوتاه شده و سرهاشان بر حقائق حق مطلع شده، از علائق و خلائق ببریدند تا مجاور کعبه وصال گشتند بوسائط و شرایط بگذشتند تا معتکف کوی اقبال شدند.

مردی از شبلی سؤال کرد که: ترا دیده بکا نیست؟ گفت: یا فلان آنچه دل ما را با جان ما افتاده از دیده پنهانست. هر چه برون قالبست بیگانه راهست، تعبیه‌ای در درون باید! جوانمردا اندوه او ازلی است، لکن نه با هر کسی بود. این اندوه چون بر دل عاشقی سایه افکند، در وقت رعد حالت بخروشیدن آید، برق امید بجستن آید، باران مراد بر ساحت دل میبارد و نباتهای گوناگون میروید، گه نرگس رضا، گه ارغوان قناعت، گه سوسن توکّل، گه یاسمین تواضع، و عاشق در کار ایستاده، زیر ابر اندوه، از باغ دل ریاحین گوناگون میدرود، و دسته‌ها می‌بندد:

باش تا خاربن کوی ترا نرگس وار
دسته بندند و سوی مجلس سلطان آرند
عاشقانت سوی تو تحفه اگر جان آرند
عرق سنگ، سوی چشمه حیوان آرند

وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ کلّ واقف علی الباب بشاهد الطلب و لکنّه عزیز لا یدرکه طالبوه و لا یعجزه هاربوه. طالبان بامید ادراک، روی در بادیه طلب نهاده عاشقان بطمع وصال، جان و دل هدف تیر بلا ساخته و حقیقت صمدیّت و کمال احدیت عزیز است از ادراک بشر و منزّه از دریافت عقل مختصر. او جلّ جلاله همه عالم را ببویی و گفتگویی خشنود کرده و قطره‌ای از جرعه قدح عزّت بکس نداده! مرد در آینه مینگرد و صورت خویش در آینه می‌بیند پیش دیده خود از آنجا که ظاهر گمان است، گوید: دست فراز کنم و آن صورت را در قبضه خود آرم. هیهات، آن قربی است که عین بعد است! اگر در طلب آن صورت برخیزد، عمر بپایان رسد و هرگز دست وی بدان نرسد و از وجود آن ذره‌ای نیابد:

در عشق تو صد هزار جانند بسر
رفتند و ندیدند ز وصل تو اثر

هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ الآیة...

اذا اراد اللَّه نصرة قوم استأسد ارنبهم، و اذا اراد اللَّه قهر قوم استرنب اسدهم. چون اللَّه تعالی قومی را بر دشمن نصرت دهد، روباه ایشان شیر شود و قومی را که بر ایشان خذلان آرد و مقهور کند، شیر ایشان روباه گردد. آن مدبران بنی النضیر بخصمی پیغامبر (ص) برخاستند و پناه با حصارها بردند و از مکر و قهر اللَّه ایمن نشستند «فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ» لا جرم بطش جبّاری و قهّاری روی بایشان نهاد تا بدست خویش خانه خویش خراب کردند یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ نخست دل و دین خویش از روی باطن خراب کردند، تا خرابی باطن بظاهر سرایت کرد، و خانه خود نیز خراب کردند ربّ العالمین گفت: فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ: ای زیرکان و دانایان و خردمندان اگر پند می‌پذیرید و عبرت میگیرید، جای پند پذیرفتن هست و جای عبرت گرفتن. مؤمنان و مخلصان بتوفیق‌ موافق و سعادت مساعد گفتند: خداوندا بنظر عبرت مینگریم و باندیشه صادق پند می‌پذیریم، اکنون چه کنیم تا درین حال بمانیم؟ فرمان آمد از حقّ، جلّ جلاله که: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا هر شربتی که از دست اقبال محمد عربی، پیغمبر هاشمی (ص)، درآید بستانید، که حیات شما در آنست.

آن لوح خوانید که او نویسد. بندگی از خلق وی آموزید، طالبی از همّت وی گیرید، سنّت وی بکار دارید، در همه احوال پس رو او باشید. غایت روش بندگان و کمال حال ایشان محبّت ماست و محبّت ما در متابعت سنّت و سیرت پیغامبر شماست هر که بر پی وی رفت راست، او بحقیقت دوست ماست. قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ آن مؤمنان صحابه بوفاء عهد ازل باز آمدند و قدم در متابعت و سنّت مصطفی (ص) راست داشتند و صدق در عمل بجای آوردند، تا ربّ العالمین ایشان را در آن صدق ستود، گفت: أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ، الصّدق صدقة السرّ و صداق الجنّة و صدیق الحقّ. صدق صدقه ملک سرّ و صداق سرای سرور است و صدیق پادشاه حق است:

راستکاری پیشه کن، کاندر مصاف رستخیز
نیستند از خشم حقّ جز راست کاران رستگار

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. ای صیقل آئینه یقین، ای حلقه در سرای قدم، ای کیمیای دولت کلمات، ای علم لشگر قرآن، ای مرغی که پر و بالت از قدم، و منقار از مشیّت، مخلب از حکمت، از هواء فردا نیّت در آمده و بر شاخ قدس آشیان نهاده و صد هزار و اند هزار مرغ نبوّت بزیر آورده و در عالم احکام گذاشته که رائی؟ تا آستانش ببوسیم! یا که باشی؟ تا از تو نشانی جوییم! در کدام بادیه‌ای؟ تا جان‌ها در آن بادیه در طلب تو نفقت کنیم!:
هوش مصنوعی: خداوند بخشنده و مهربان را به نام می‌خوانیم. ای روشن‌کننده دل‌ها، ای راهنما در مسیر ایمان، ای منبع ثروت کلمات، ای دنیا‌دار علم قرآن، ای پرنده‌ای که بال و پر تو از قدمت و نوک‌ات از اراده الهی و چنگال‌هایت از حکمت الهی است. از هوای آینده در آمده‌ای و بر درخت مقدس نشسته‌ای و هزاران پیامبر را در آغوش گرفته‌ای و در دنیای احکام نازل کرده‌ای. ما بی‌صبرانه منتظریم تا به آستان تو دست بوسیم یا نشانه‌ای از تو پیدا کنیم. در کدام بیابان حضور داری که جان‌هایمان در جستجوی تو در آن بادیه پرواز کنند؟
بسیار خلایق‌اند جویان رهت
کشته شده عالمی بهول سپهت‌
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم در جستجوی راه تو هستند و تعدادی از آن‌ها در این مسیر به محنت و عذاب افتاده‌اند.
تا برمه چارده نهادی کلهت
بینم کله ملوک در خاک رهت.
هوش مصنوعی: من می‌خواهم تا زمانی که به سرزمین برم برسم، چهره‌ات را ببینم؛ چهره‌ای که همچون تاج ملوک، در خاک و مسیر زندگی‌ات باشد.
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ بر ذوق جوانمردان طریقت، تسبیح اینجا سباحت اسرار دوستانست در بحار اجلال حق، ایشان که در بحر نور اعظم غوص میکنند و جواهر توحید بیرون همی‌آرند و در سلک ایمان میکشند جوانمردانی که قدم بر بساط قرب دارند بحدّ اتّحاد رسیده و دویی برخاسته دست اغیار از ایشان کوتاه شده و سرهاشان بر حقائق حق مطلع شده، از علائق و خلائق ببریدند تا مجاور کعبه وصال گشتند بوسائط و شرایط بگذشتند تا معتکف کوی اقبال شدند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در آسمان‌ها و زمین وجود دارد، برای خداوند تسبیح می‌گوید. در دیدگاه جوانمردان مسیری که در پیش دارند، تسبیح به معنای آشکار شدن اسرار دوستان خداست در دریای عظمت حق. این افراد در دریای نور عمیق می‌شوند و جواهرهای توحید را به دست می‌آورند و در مسیر ایمان پیش می‌روند. آنها جوانمردانی هستند که به مقام قرب الهی رسیده‌اند و به وحدت دست یافته‌اند، به گونه‌ای که وابستگی‌های دنیوی را رها کرده و به حقایق الهی آگاهی یافته‌اند. آنها از مخلوقات جدا شده و به جوار کعبه عشق رسیده‌اند، با گذر از موانع و شرایط، به مقام اعتکاف در کوی محبت دست یافته‌اند.
مردی از شبلی سؤال کرد که: ترا دیده بکا نیست؟ گفت: یا فلان آنچه دل ما را با جان ما افتاده از دیده پنهانست. هر چه برون قالبست بیگانه راهست، تعبیه‌ای در درون باید! جوانمردا اندوه او ازلی است، لکن نه با هر کسی بود. این اندوه چون بر دل عاشقی سایه افکند، در وقت رعد حالت بخروشیدن آید، برق امید بجستن آید، باران مراد بر ساحت دل میبارد و نباتهای گوناگون میروید، گه نرگس رضا، گه ارغوان قناعت، گه سوسن توکّل، گه یاسمین تواضع، و عاشق در کار ایستاده، زیر ابر اندوه، از باغ دل ریاحین گوناگون میدرود، و دسته‌ها می‌بندد:
هوش مصنوعی: مردی از شبلی پرسید که آیا او را دیده‌ای تا برایش بگویی؟ شبلی پاسخ داد که آنچه در دل ما وجود دارد، در باطن پنهان است. هر آنچه که به ظاهر مشخص است، برای ما بی‌اهمیت است و آنچه مهم است باید در درون ما قرار گیرد. این اندوه ازلی مخصوص افراد خاصی است و هر کسی نمی‌تواند آن را احساس کند. زمانی که این اندوه بر دل عاشق سایه می‌افکند، او مانند رعد و برق به هیجان می‌آید و به دنبال امید می‌گردد. باران آرزوهایش بر دلش می‌بارد و نتیجه آن رویش گل‌های مختلف است؛ گلی از نرگس رضا، گلی از ارغوان قناعت، گلی از سوسن توکّل و گلی از یاسمین تواضع. عاشق در این حال، زیر ابر اندوه، از باغ دلش گل‌های متنوعی می‌چیند و دسته‌های زیبایی از آن‌ها تشکیل می‌دهد.
باش تا خاربن کوی ترا نرگس وار
دسته بندند و سوی مجلس سلطان آرند
هوش مصنوعی: بگذار تا نازنینان، مانند نرگس، به دور تو جمع شوند و تو را به سوی محفل پادشاه ببرند.
عاشقانت سوی تو تحفه اگر جان آرند
عرق سنگ، سوی چشمه حیوان آرند
هوش مصنوعی: عاشقانت اگر بخواهند جان خود را به تو هدیه دهند، باید عرق سنگ را به دلیل سختی و تلخی‌اش به چشمه حیوان ببرند.
وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ کلّ واقف علی الباب بشاهد الطلب و لکنّه عزیز لا یدرکه طالبوه و لا یعجزه هاربوه. طالبان بامید ادراک، روی در بادیه طلب نهاده عاشقان بطمع وصال، جان و دل هدف تیر بلا ساخته و حقیقت صمدیّت و کمال احدیت عزیز است از ادراک بشر و منزّه از دریافت عقل مختصر. او جلّ جلاله همه عالم را ببویی و گفتگویی خشنود کرده و قطره‌ای از جرعه قدح عزّت بکس نداده! مرد در آینه مینگرد و صورت خویش در آینه می‌بیند پیش دیده خود از آنجا که ظاهر گمان است، گوید: دست فراز کنم و آن صورت را در قبضه خود آرم. هیهات، آن قربی است که عین بعد است! اگر در طلب آن صورت برخیزد، عمر بپایان رسد و هرگز دست وی بدان نرسد و از وجود آن ذره‌ای نیابد:
هوش مصنوعی: او بسیار قادر و حکیم است و همه بر دروازه‌ای ایستاده‌اند که خواسته‌ها را می‌بیند، اما او بزرگ و بی‌نظیر است و هیچ یک از خواستاران او را درک نمی‌کنند و هیچ فراری نمی‌تواند از او دور شود. خواستاران با امید درک حقیقت، راهی دشت طلب شده‌اند و عاشقان با آرزوی وصال، جان و دل خود را هدف تیرهای بلا قرار داده‌اند. حقیقت وجود او بی‌نهایت است و از درک انسان‌ها فراتر است و عقل‌های محدود نمی‌توانند آن را بفهمند. او جلّ جلاله همه عالم را با زیبایی و سخن خود خشنود کرده و حتی قطره‌ای از جرعه عزت خویش را به کسی نداده است! آدمی در آینه به خود می‌نگرد و تصویری از خویش را می‌بیند، در نظر خود گمان می‌کند که می‌تواند دستش را دراز کند و آن تصویر را در دستانش بگیرد. اما این خواسته، آرزوییست دور از دسترس! اگر به دنبال رسیدن به آن تصویر برآید، عمرش به سر می‌رسد و هیچ وقت به آن نخواهد رسید و حتی ذره‌ای از وجود آن را نخواهد یافت.
در عشق تو صد هزار جانند بسر
رفتند و ندیدند ز وصل تو اثر
هوش مصنوعی: در عشق تو، هزاران جان فدای تو شدند، اما هیچ‌کدام نتوانستند اثری از وصالت را ببینند.
هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ الآیة...
هوش مصنوعی: او کسی است که افرادی را که کافر بودند و از اهل کتاب بودند، از خانه‌ها و دیارشان بیرون کرد...
اذا اراد اللَّه نصرة قوم استأسد ارنبهم، و اذا اراد اللَّه قهر قوم استرنب اسدهم. چون اللَّه تعالی قومی را بر دشمن نصرت دهد، روباه ایشان شیر شود و قومی را که بر ایشان خذلان آرد و مقهور کند، شیر ایشان روباه گردد. آن مدبران بنی النضیر بخصمی پیغامبر (ص) برخاستند و پناه با حصارها بردند و از مکر و قهر اللَّه ایمن نشستند «فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ» لا جرم بطش جبّاری و قهّاری روی بایشان نهاد تا بدست خویش خانه خویش خراب کردند یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ نخست دل و دین خویش از روی باطن خراب کردند، تا خرابی باطن بظاهر سرایت کرد، و خانه خود نیز خراب کردند ربّ العالمین گفت: فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ: ای زیرکان و دانایان و خردمندان اگر پند می‌پذیرید و عبرت میگیرید، جای پند پذیرفتن هست و جای عبرت گرفتن. مؤمنان و مخلصان بتوفیق‌ موافق و سعادت مساعد گفتند: خداوندا بنظر عبرت مینگریم و باندیشه صادق پند می‌پذیریم، اکنون چه کنیم تا درین حال بمانیم؟ فرمان آمد از حقّ، جلّ جلاله که: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا هر شربتی که از دست اقبال محمد عربی، پیغمبر هاشمی (ص)، درآید بستانید، که حیات شما در آنست.
هوش مصنوعی: اگر خداوند اراده کند که قومی پیروز شود، حتی ضعیف‌ترین آنان به قوت درمی‌آیند و اگر بخواهد قومی را شکست دهد، قدرتمندترین آنان نیز ضعیف می‌شوند. وقتی خداوند حمایتی به قومی عطا کند، آن قوم حتی با وجود ضعف نیز قوی خواهند شد، و برعکس، وقتی از آن قوم روی برگرداند، حتی قوی‌ترین‌شان نیز ضعیف می‌شود. در داستان بنی نضیر، آنان برای مقابله با پیامبر اسلام (ص) به مواضع خود پناه بردند و تصور کردند که از عذاب و مکر خداوند در امان هستند. اما خداوند توان دیدن عواقب کارهایشان را به آنان نداد و به سبب ظلم و نافرمانی‌شان، خانه‌های خود را با دستان خود ویران کردند. ابتدا ایمان و دیانت خود را از بین بردند و این خرابی در ظاهرشان نیز نمایان شد. خداوند به آنها فرمان داد که متوجه عبرت‌ها باشند و خردمندان را به تفکر و پند گرفتن دعوت کرد. مومنان و راستگویان تصمیم گرفتند که از این تجربیات درس بگیرند و در پی آن بودند که چگونه در چنین شرایطی باقی بمانند. دستوری از سوی خداوند بیان شد که باید از هر آنچه پیامبر به آنها می‌آورد، پیروی کنند، زیرا حیات و سعادتشان در دستان پیامبر است.
آن لوح خوانید که او نویسد. بندگی از خلق وی آموزید، طالبی از همّت وی گیرید، سنّت وی بکار دارید، در همه احوال پس رو او باشید. غایت روش بندگان و کمال حال ایشان محبّت ماست و محبّت ما در متابعت سنّت و سیرت پیغامبر شماست هر که بر پی وی رفت راست، او بحقیقت دوست ماست. قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ آن مؤمنان صحابه بوفاء عهد ازل باز آمدند و قدم در متابعت و سنّت مصطفی (ص) راست داشتند و صدق در عمل بجای آوردند، تا ربّ العالمین ایشان را در آن صدق ستود، گفت: أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ، الصّدق صدقة السرّ و صداق الجنّة و صدیق الحقّ. صدق صدقه ملک سرّ و صداق سرای سرور است و صدیق پادشاه حق است:
هوش مصنوعی: به آنچه علیم و دانا می‌نویسد، گوش کنید. از بندگی و خدمت به مخلوق بیاموزید، تلاش و کوشش را از او بگیرید و سنت‌های او را در زندگی‌تان به کار ببندید. در تمامی مراحل زندگی، پیرو او باشید. بالاترین روش بندگان و نشانه کمال آن‌ها، محبت به ماست و این محبت در پیروی از سنت و سیرت پیامبر شماست. هر کس به دنبال او برود، در حقیقت دوست ماست. اگر در حقیقت خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست داشته باشد. مؤمنان و صحابه با وفای عهد با خدا به راه پیروی از پیامبر (ص) برگشتند و با صداقت در عمل، مسیر درست را پیش گرفتند. خداوند نیز به خاطر صداقت آن‌ها، آن‌ها را ستود و فرمود: «این‌ها حقیقتاً صادقان هستند.» صداقت، صدقه‌ی پنهانی و نشان بهشتی است و دوست واقعی، پادشاهی است که به حق می‌انجامد.
راستکاری پیشه کن، کاندر مصاف رستخیز
نیستند از خشم حقّ جز راست کاران رستگار
هوش مصنوعی: در زندگی صداقت و راستگویی را سرلوحه قرار بده؛ زیرا در روز رستاخیز، تنها افرادی که با صداقت زیسته‌اند، از غضب خداوند نجات پیدا می‌کنند.