این سورة را دو نام است: سوره «ق» و سوره «الباسقات»، هزار و چهارصد و نود و چهار حرف است. سیصد و پنجاه و هفت کلمت و چهل و پنج آیت، جمله بمکه فرو آمد مگر یک آیت: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ این یک آیت بمدینه فرو آمد بقول ابن عباس و قتاده و باقی همه یکی است و در این سورة دو آیت منسوخ است یکی: فَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ، دیگر: وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ این هر دو آیت منسوخ است بآیت سیف.
و در فضیلت سورة ابیّ بن کعب روایت کند از مصطفی (ص) قال: من قرأ سورة ق هوّن اللَّه علیه ثارات الموت و سکراته.
قوله تعالی: ق اقوال مفسران مختلف است در معنی ق ابن عباس گفت: نامی است از نامهای اللَّه. سوگند بآن یاد کرده چنانک بقرآن یاد کرده.
محمد بن کعب القرظی گفت افتتاح نام اللَّه است قادر و قاهر و قابض قدّوس و قریب و قیّوم و معنی آنست که انا اللَّه القادر القابض انا القدوس القوی، و بر یک حرف اختصار کرد بر مذهب اختصار و عادت عرب که گفتهاند: قد قلت لها قفی فقالت قاف.
قتاده گفت نام قرآن است، شعبی گفت نام سورة است، ضحاک گفت کوهی است گرد زمین درآمده از زمرد سبز و سبزی آسمان از فروغ آنست و هر چه در زمین بدست خلق افتاده از زمرد همه از آنست. وهب منبه آورده که ذو القرنین گرد عالم میگشت تا بکوه قاف رسید و گرد کوه قاف کوههای خرد دید. رب العالمین کوه با وی بسخن آورد تا از وی پرسید که ما انت؟ تو چه باشی و نامت چیست؟
گفت: انا قاف، منم قاف گرد عالم درآمده، گفت این کوههای خرد چیست؟
گفت این رگهای منست و در هر بقعتی و در هر شهری از شهرهای زمین از من رگی است بدو پیوسته، هر آن زمین که بارادت حق آن را زلزله خواهد رسید مرا فرماید تا رگی از رگهای خود بجنبانم که بآن زمین پیوسته تا آن را زلزله افتد. ذو القرنین گفت یا قاف از عظمت اللَّه با ما چیزی بگوی گفت یا ذا القرنین انّ شأن ربنا لعظیم کار خداوند ما عظیم است و از اندازه و هم و فهم بیرونست. بعظمت او خبر کجا رسد و کدام عبارت بوصف او رسد. گفت آخر آنچ کمتر است و در تحت وصف آید چیزی بگوی، گفت وراء من زمینی است آفریده پانصد ساله راه طول آن و پانصد ساله راه عرض آن، همه کوهاناند پر از برف، و رنه آن برف بودی من از حرارت دوزخ چون ار زیر بگداختید، ذو القرنین گفت زدنی یا قاف، نکتهای بگوی دیگر از عظمت و جلال حق گفت جبرئیل امین کمر بسته در حجب هیبت ایستاده، هر ساعتی از عظمت و سیاست درگاه جبروت بر خود بلرزد رعدهای بر وی افتد. رب العالمین از آن رعده وی صد هزار ملک بیافریند، صفها برکشیده در حضرت، بنعت هیبت سر در پیش افکنده و گوش بر فرمان نهاده، تا یک بار از حضرت عزت ندا آید که سخن گوئید، همه گویند «لا اله الا اللَّه» و بیش از این نگویند، اینست که رب العالمین گفت: یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا الی قوله وَ قالَ صَواباً یعنی لا اله الا اللَّه و قیل معنی قوله: ق: قف یا محمد علی اداء الرسالة و العمل بما امرت. و قیل معناه قضی الامر کقوله: حم، ای حمّ ما هو کائن و الاحسن ان یقال هو من الحروف المقطّعة علی ما سبق امثاله.
وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ، ای الشریف الکریم علی اللَّه الکثیر الخیر، العظیم الشأن، هذا قسم جوابه محذوف لدلالة ما بعده من الکلام علیه، تأویله: وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ان الرسول صادق و الساعة حق. و بر قول ایشان که گفتند قضی الامر جواب مقدم است تقدیره: وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ، قضی الامر باین قرآن بزرگوار که کار گزاردند و حکم راندند در ازل و قیل جوابه: بَلْ عَجِبُوا و جوابات القسم سبعة: انّ الشدیدة کقوله: وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْرٍ الی قوله: إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ. و ان الخفیفة کقوله: تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ، و ما النفی کقوله: وَ الضُّحی وَ اللَّیْلِ إِذا سَجی ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ، و اللام المفتوحة، کقوله: فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ، و لا کقوله: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ و قد کقوله: وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها، الی قوله: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها، و بل کقوله: ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ، بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ یعرفون نسبه و صدقه و امانته، فَقالَ الْکافِرُونَ هذا، ای هذا الذی یقول ان نبعث، شَیْءٌ عَجِیبٌ و قیل اختیار اللَّه محمدا للرسالة و الانذار شیء عجیب، اگر کسی گوید در سوره ص و قال الکافرون بواو و گفت و اینجا بفا گفت چه فرق است؟ جواب آنست که عرب استعمال فا جایی کنند که ثانی باول متصل بود که در فا معنی اتصال است و اینجا شَیْءٌ عَجِیبٌ متصل است بآنچه گفت عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ و این معنی اتصال در سوره ص نیست لا جرم بواو گفت نه بفا.
أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً، استفهام انکار و استبعاد و العامل فیه مضمر تقدیره انبعث؟ ا نرجع؟ اذا متنا و کنا ترابا ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ، عن الصدق لا یکون. و لیس المراد بعد الزمان و قیل بعید ای محال هذا کقوله: إِنَّهُ عَلی رَجْعِهِ لَقادِرٌ.
الرجع الجواب و الرجع الرد و الرجع المطر، نطق بکلّها القرآن، فالرجع فی قوله تعالی: فَإِنْ رَجَعَکَ اللَّهُ إِلی طائِفَةٍ مِنْهُمْ، و فی قوله: وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلی رَبِّی، معناهما الرد و الرجع فی قوله: أَلَّا یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلًا معناه الجواب. و الرجع فی قوله: وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ، معناه المطر.
قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ، ای ما تاکل من لحومهم و دمائهم و عظمهم لا یعزب عن علمنا شیء. قال السدی هو الموت یقول قد علمنا من یموت منهم و من یبقی وَ عِنْدَنا ای و مع هذا عندنا کِتابٌ کتب فیه ذلک و هو اللوح المحفوظ مکتوب فیه موتهم و مکثهم فی القبور و مبعثهم یوم القیمة و الحفیظ بمعنی المحفوظ و قیل الحفیظ بمعنی الحافظ ای حافظ لعدّتهم و اسمائهم، قال الحسن هذا وعد من اللَّه لنبیّه بنصرته و اظهار دینه علی سائر الادیان، فقال: قد علمنا ما تنقص منهم بان یقتلوا او یموتوا او ینتقلوا عن دینهم، وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ فیه نصرک علیهم فلا تضیقن صدرک. و قیل قد علمنا ما تنقص الارض، ای ما یبلی منهم و ما یبقی. لانّ العصعص لا تأکله الارض کما جاء فی الحدیث کلّ ابن آدم یبلی الا عجب الذنب و فیه یرکّب و ابدان الانبیاء و الشهداء ایضا لا تبلی وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ محفوظ من الشیاطین و من ان یتغیر.
بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ، ای بمحمد و القرآن، لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ مختلط ملتبس و معنی اختلاط امرهم انّهم یقولون للنبی (ص) مرّة ساحر و مرّة کاهن مجنون و یقولون للقرآن مرّة سحر و مرّة رجز و مرّة مفتری و یقولون فی امر البعث مرّة إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا و مرّة لَئِنْ رُجِعْتُ إِلی رَبِّی و مرّة ما نَدْرِی مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا و قیل فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ ای متناقض بانکارهم القدرة علی الاعادة مع اقرارهم بالقدرة علی الابتداء فکان امرهم مختلطا ملتبسا و کل کلام او امر لیس بثابت مقید فهو مریج فعیل من مرج اذا اضطرب یقال مرج الامر و مرج الدین و مرج الخاتم فی اصبعی اذا قلق من الهزال و فی الحدیث مرجت عهودهم و اماناتهم. و قیل مریج فعیل بمعنی مفعول من قوله مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ معناه خلّاهما.
معنی آنست که دو دریا فرا یکدیگر گذاشت. المرج المرعی لان السّرح فیه مخلاة لیس علیها لجم، مرغزار را مرج گویند یعنی که چرندگان بیلگام سر فرا داده و آنجا فرا گذاشته. ثم دلّهم علی قدرته. فقال: أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَی السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها، بغیر عمد، وَ زَیَّنَّاها، بالکواکب و الشمس و القمر، وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ شقوق و صدوع و عیوب. ای لیس فیها تفاوت و لا اختلاف. و قیل ما لها من فروج یمکن السلوک فیه و اما الملائکة فینزلون من الباب و یعرجون الی الباب ثم یطبق الباب. واحدها فرج و هو الشقّ و لهذا سمی القباء المشقوق فروجا لبس رسول اللَّه (ص) فروجا من حریر ثم نزع. قوله: وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها، ای بسطناها علی وجه الماء الی ما لا یعلمون من غایتها و هذا دلیل علی ان الارض مبسوطة و لیست علی شکل الکرة، وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ، جبالا ثوابت، وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ. ای من کل صنف حسن کریم یبهج به من الاشجار و النبات و قال فی موضع آخر ذات بهجة و قیل الضمیر یعود الی الرواسی. و الزوج البهیج الذهب و الفضة و سائر الفلزات.
تَبْصِرَةً ای جعلنا ذلک تبصرة، وَ ذِکْری، ای تبصیرا و تذکیرا و تنبیها، لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ لان من قدر علی خلق السماوات و الارض و النبات قدر علی بعثهم. گفتهاند تبصرة و ذکری دو ناماند شریعت و حقیقت را، تبصرة حقیقت است و ذکری شریعت است. شریعت بواسطه است و حقیقت بمکاشفت، شریعت خدمت است بر شریطة و حقیقت غربة است بر مشاهده. شریعت بیبدی است و حقیقت بیخودی. اهل شریعت فریضه گزاراناند، و معصیتگذاران، اهل حقیقت از خویش گریزان و بیکی نازان. قبله اهل شریعت کعبه است، قبله اهل حقیقت فوق العرش.
میدان حساب اهل شریعت موقف است، میدان حساب اهل حقیقت حضرت سلطان.
ثمره اهل شریعت بهشت است ثمره اهل حقیقت لقاء و رضاء رحمن.
قوله: وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ، ای من السحاب من جانب السماء ماءً مُبارَکاً، ای مطرا یلبث فی اجزاء الارض فینبع طول السنة و قیل مبارکا للخلق فیه برکات و منافع، فَأَنْبَتْنا، ای اخرجنا من الارض، بِهِ، ای بذلک الماء جَنَّاتٍ، ای الاشجار و الفواکه و الثمار، وَ حَبَّ الْحَصِیدِ ای و حبا یحصد کالبرّ و الشعیر و سائر الحبوب التی تحصد و تدّخر فاضاف الحب الی الحصد و هو اضافة الشیء الی صفته کمسجد الجامع و ربیع الاول و حق الیقین و حبل الورید و نحوها و قیل معناه و حبّ النبت الحصید لان النبت یحصد لا الحبّ.
وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ ای طوالا عجیبة الخلق یقال بسقت بسوقا اذا طالت.
و قیل باسقات، ای حوامل من قولهم بسقت الشاة اذا حملت، لَها طَلْعٌ ای ثمر و حمل، سمّی بذلک لانه یطلع و الطلع اول ما یظهر قبل ان ینشق، نَضِیدٌ ای متراکب متراکم منضود بعضه علی بعض فی اکمامه فاذا خرج من اکمامه فلیس بنضید و المعنی ثمارها فی حلوقها و رؤسها لا کسائر الاشجار تتفرق ثمارها، قال ابو عبیدة: نخل الجنة نَضِیدٌ ما بین اصله الی فرعه کلما نزعت رطبة عادت الین من الزبد و احلی من العسل.
رِزْقاً لِلْعِبادِ، ای جعلناها رزقا للعباد، وَ أَحْیَیْنا بِهِ ای بذلک الماء بَلْدَةً مَیْتاً، فاهتزّت بالنبات و حییت، روی ابو هریرة قال: کان النبی (ص) اذا جاءهم المطر فسالت المیازیب قال: لا محل علیکم العام ای الجدب، کَذلِکَ الْخُرُوجُ من قبورکم یوم البعث بعد ان کنتم امواتا. قال ابن عباس: ینزل اللَّه من السماء مطرا کنطف الرجال فینبت علیه اللحم و العظام و الاجساد فیرجع کلّ روح الی جسده.
قوله: کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ، قوم من بقایا ثمود کانوا علی بئر بارض الیمامة ارسل الیهم نبیّ اسمه حنظلة بن صفوان فقتلوا نبیّهم، و ثَمُودُ هم ثمود بن عابر و هو عاد الآخرة.
وَ عادٌ، و هو عاد ارم و هو عاد الاولی وَ فِرْعَوْنُ موسی اسمه الولید بن مصعب بن الریان، وَ إِخْوانُ لُوطٍ لفظ عربی لا عن اخوة نسب او دین.
وَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الایکة الغیضة من الشجر و ایکة اسم لارض مدین و هم قوم شعیب، وَ قَوْمُ تُبَّعٍ، هو ملک الیمن سمی تبعا لکثرة اتباعه و کان یعبد النار فاسلم و دعا قومه الی الاسلام و هم حمیر فکذّبوه و ذکرنا قصته فی سورة الدخان، کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ، ای کلّ هؤلاء المذکورین، کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ ای وجب انزال ما توعدتهم علی السنة الرسل من العقاب، ثم انزل جوابا لقولهم: ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ: أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ، یعنی أ فعجزنا عن الخلق الاول فنعجز عن الخلق الثانی و هذا تقریر لهم لانهم اعترفوا، بالخلق الاول الذی هو الإبداء و انکروا البعث الذی هو الخلق الثانی.
قال الحسن الخلق الاول خلق آدم من تراب، بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ، ای فی شکّ، مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ بعد الموت، لبس الشیطان علیهم بشبهة اللبس اختلاط الظن و التباس الامر تقول لبّس فلان هذا الامر تلبیسا و لبسه علیّ خفیفا. قال اللَّه عز و جل: وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ.
قوله: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ، ای یحدث به قلبه و یخطر بباله لم یفعله بعد ای لا یخفی علینا سرائره و ضمائره، وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ هذا قرب العلم ای نحن اعلم بضمیره ممن کان فی القرب منه بمنزلة حبل الورید و الحبل هو الورید فاضاف الی نفسه لاختلاف اللفظین و جمعه اوردة و هی العروق التی تجری فیها النفس و الاوداج التی فیها الدم. و یقال الوریدان عرقان خلف النیاط و یقال خلف الودجین و هو فی العنق و الصدر ورید و فی الساق نسا و فی الید ابجل و فی الظهر ابهر.
إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ، التلقّی و التلقّن واحد قال اللَّه تعالی: فَتَلَقَّی آدَمُ معناه تلقّن و المتلقّیان الملکان الموکّلان بالانسان و هما کاتباه و هو ان اللَّه عز و جل و کلّ بالانسان مع علمه باحواله ملکین باللیل و ملکین بالنهار یحفظان عمله و یکتبان اثره الزاما للحجة، احدهما عن یمینه یکتب الحسنات و الآخر عن شماله یکتب السیّئات فذلک قوله: عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ و لم یقل قعیدان لانه اراد عن الیمین قَعِیدٌ و عن الشمال قَعِیدٌ فاکتفی باحدهما عن الآخر و القعید المقاعد کالجلیس و الاکیل و الشریب. ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ، ای ما یتکلم من کلام فیلفظه أی یرمیه من فیه، إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ، حافظ، عَتِیدٌ. حاضر اینما کان. قال الحسن: انّ الملائکة یجتنبون الانسان علی حالین عند غائطه و عند جماعه. و قال مجاهد: یکتبان علیه حتی انینه فی مرضه، و قال عکرمة: لا یکتبان الا ما یوجر علیه او یوزر فیه. قال الحسن: عجبت لابن آدم ملکاه علی نابیه قعد هذا علی نابه و قعد هذا علی نابه، لسانه قلم لهما و ریقه مداد لهما، کیف یتکلم فیما لا یعنیه. و عن علی بن ابی طالب (ع) قال: قال رسول اللَّه (ص) ان مقعد ملکیک علی ثنیتیک لسانک قلمهما و ریقک مدادهما و انت تجری فیما لا یعنیک لا تستحیی من اللَّه و لا منهما.
و عن ابی امامة: قال قال رسول اللَّه (ص) کاتب الحسنات علی یمین الرجل و کاتب السیئات علی یسار الرجل و کاتب الحسنات امیر علی کاتب السیئات. فاذا عمل حسنة کتبها صاحب الیمین عشرا و اذا عمل سیئة قال صاحب الیمین لصاحب الشمال دعه سبع ساعات لعله یسبح او یستغفر، و عن الحسن عن ابی هریرة و انس قالا: قال رسول اللَّه ما من حافظین یرفعان الی اللَّه ما حفظا فیری اللَّه تعالی فی اول الصحیفة خیرا او فی آخرها خیرا الا قال لملئکته اشهدوا انی قد غفرت لعبدی ما بین طرفی الصحیفة، و عن ثابت عن انس ان رسول اللَّه (ص) قال: ان اللَّه تبارک و تعالی وکّل بعبده المؤمن ملکین یکتبان عمله فاذا مات قال الملکان اللذان وکّلا به یکتبان عمله قد مات فلان فتأذن لنا فنصعد الی السماء فیقول اللَّه عز و جل سمائی مملوءة من ملائکتی یسبّحون فیقولان فاین فیقول قوما علی قبر عبدی فکبّرانی و هلّلانی و اکتبا ذلک لعبدی الی یوم القیمة.
برگردان به زبان ساده
این سورة را دو نام است: سوره «ق» و سوره «الباسقات»، هزار و چهارصد و نود و چهار حرف است. سیصد و پنجاه و هفت کلمت و چهل و پنج آیت، جمله بمکه فرو آمد مگر یک آیت: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ این یک آیت بمدینه فرو آمد بقول ابن عباس و قتاده و باقی همه یکی است و در این سورة دو آیت منسوخ است یکی: فَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ، دیگر: وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ این هر دو آیت منسوخ است بآیت سیف.
هوش مصنوعی: این سوره دو نام دارد: «ق» و «الباسقات». تعداد حروف آن هزار و چهارصد و نود و چهار، تعداد کلمات آن سیصد و پنجاه و هفت و تعداد آیات آن چهل و پنج است. تمامی آیات آن در مكّه نازل شده است به جز یک آیه که در مدینه نازل شده: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ» که به گفته ابن عباس و قتاده، فقط همین آیه در مدینه نازل شده و باقی آیات در مكّه نازل گشتهاند. همچنین در این سوره دو آیت منسوخ وجود دارد: یکی «فَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ» و دیگری «وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ» که هر دو با آیه سیف نسخ شدهاند.
و در فضیلت سورة ابیّ بن کعب روایت کند از مصطفی (ص) قال: من قرأ سورة ق هوّن اللَّه علیه ثارات الموت و سکراته.
هوش مصنوعی: پاداش و فضیلت زیبای سورۀ ق در روایتی از ابیّ بن کعب نقل شده است. ایشان از پیامبر اسلام (ص) نقل میکنند که هر کسی سورۀ ق را بخواند، خداوند سختیها و فشارهای مرگ را بر او آسان میکند.
قوله تعالی: ق اقوال مفسران مختلف است در معنی ق ابن عباس گفت: نامی است از نامهای اللَّه. سوگند بآن یاد کرده چنانک بقرآن یاد کرده.
هوش مصنوعی: در اینجا، تفسیرهای مختلفی از مفسران درباره معنای "ق" ارائه شده است. ابن عباس میگوید که "ق" یکی از اسامی خداوند است و به این نام به اندازهای اهمیت داده شده که مانند خود قرآن به آن سوگند خوردهاند.
محمد بن کعب القرظی گفت افتتاح نام اللَّه است قادر و قاهر و قابض قدّوس و قریب و قیّوم و معنی آنست که انا اللَّه القادر القابض انا القدوس القوی، و بر یک حرف اختصار کرد بر مذهب اختصار و عادت عرب که گفتهاند: قد قلت لها قفی فقالت قاف.
هوش مصنوعی: محمد بن کعب القرظی گفت که نام «الله» شامل ویژگیهای قدرت، قهری، نگهداری، پاکی، نزدیکی و قیومیت است. به این معنا که خداوند قادر و قاهر و نگهدارنده است و پاک و قوی است. او به اختصار این ویژگیها را جمع کرده، بهطور کلی به یک حرف اشاره کرده، که این سنتی است در عرب که در مواردی از یک حرف برای اختصار استفاده میشود، مثل اینکه گفتهاند: «من به او گفتم بایست، او گفت بایست».
قتاده گفت نام قرآن است، شعبی گفت نام سورة است، ضحاک گفت کوهی است گرد زمین درآمده از زمرد سبز و سبزی آسمان از فروغ آنست و هر چه در زمین بدست خلق افتاده از زمرد همه از آنست. وهب منبه آورده که ذو القرنین گرد عالم میگشت تا بکوه قاف رسید و گرد کوه قاف کوههای خرد دید. رب العالمین کوه با وی بسخن آورد تا از وی پرسید که ما انت؟ تو چه باشی و نامت چیست؟
هوش مصنوعی: قتاده میگوید که به نام قرآن اشاره شده است، شعبی میگوید که به نام سورهای است و ضحاک میگوید که به کوهی اشاره کرده که دور زمین قرار دارد و از زمرد سبز ساخته شده است و رنگ سبز آسمان به خاطر نور آن است و هر چیزی که در زمین به دست مردم میافتد از همان زمرد است. وهب نیز نقل کرده که ذو القرنین در حال گردش در عالم به کوه قاف رسید و دور آن کوه، کوههای کوچکتری را دید. خداوند با او سخن گفت و از او پرسید که تو کیستی و نامت چیست؟
گفت: انا قاف، منم قاف گرد عالم درآمده، گفت این کوههای خرد چیست؟
هوش مصنوعی: گفت: من قاف هستم، که تمام عالم را در بر گرفتهام. سپس پرسید این کوههای کوچک چه هستند؟
گفت این رگهای منست و در هر بقعتی و در هر شهری از شهرهای زمین از من رگی است بدو پیوسته، هر آن زمین که بارادت حق آن را زلزله خواهد رسید مرا فرماید تا رگی از رگهای خود بجنبانم که بآن زمین پیوسته تا آن را زلزله افتد. ذو القرنین گفت یا قاف از عظمت اللَّه با ما چیزی بگوی گفت یا ذا القرنین انّ شأن ربنا لعظیم کار خداوند ما عظیم است و از اندازه و هم و فهم بیرونست. بعظمت او خبر کجا رسد و کدام عبارت بوصف او رسد. گفت آخر آنچ کمتر است و در تحت وصف آید چیزی بگوی، گفت وراء من زمینی است آفریده پانصد ساله راه طول آن و پانصد ساله راه عرض آن، همه کوهاناند پر از برف، و رنه آن برف بودی من از حرارت دوزخ چون ار زیر بگداختید، ذو القرنین گفت زدنی یا قاف، نکتهای بگوی دیگر از عظمت و جلال حق گفت جبرئیل امین کمر بسته در حجب هیبت ایستاده، هر ساعتی از عظمت و سیاست درگاه جبروت بر خود بلرزد رعدهای بر وی افتد. رب العالمین از آن رعده وی صد هزار ملک بیافریند، صفها برکشیده در حضرت، بنعت هیبت سر در پیش افکنده و گوش بر فرمان نهاده، تا یک بار از حضرت عزت ندا آید که سخن گوئید، همه گویند «لا اله الا اللَّه» و بیش از این نگویند، اینست که رب العالمین گفت: یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا الی قوله وَ قالَ صَواباً یعنی لا اله الا اللَّه و قیل معنی قوله: ق: قف یا محمد علی اداء الرسالة و العمل بما امرت. و قیل معناه قضی الامر کقوله: حم، ای حمّ ما هو کائن و الاحسن ان یقال هو من الحروف المقطّعة علی ما سبق امثاله.
هوش مصنوعی: گفت که این رگها به من تعلق دارند و در هر نقطهای از زمین، رگی از من به آنجا پیوسته است. هر زمان که خداوند اراده کند که زمینی زلزله بیافتد، من مأمور میشوم تا رگی از رگهای خود را به حرکت درآورم و آن زمین را به لرزه درآورم. ذو القرنین گفت: ای قاف، از عظمت خداوند به ما چیزی بگویید. او پاسخ داد: ای ذو القرنین، شأن پروردگار ما بسیار بزرگ است و از حد و فهم ما فراتر است. درباره عظمت او چگونه میتوان سخن گفت و کدام کلمات میتوانند وصف او را درست بیان کنند؟ گفت: پس چیزی بگویید که کمتر باشد و قابل وصف باشد. گفت: در آن سوی من زمینی است که راه عرض و طول آن پانصد سال است و تمام آن کوههایی است پر از برف. اگر آن برف نبود، من از حرارت دوزخ به زیر آن میرفتم، اما ذو القرنین گفت: ای قاف، نکتهای دیگر از عظمت و جلال پروردگار بیان کن. گفت: جبرئیل امین در حجابهای هیبت ایستاده است و هر لحظه به خاطر عظمت و سلطنت درگاه خداوند میلرزد و رعدی بر او میافتد. خداوند از آن رعد صد هزار ملک خلق میکند که در صفوفی مقدس در پیشگاه او ایستاده و گوش به فرمان دارند، تا یک بار ندا از درگاه عزت بیفتد که سخن بگویند. همه میگویند «لا اله الا اللَّه» و بیشتر از این نمیگویند. این است که خداوند فرموده است: در روزی که روح و ملائکه به صف به پا میایستند و در ادامه آیهای دیگر وجود دارد که به محمد خطاب میکند و معنای آن میتواند به معنای امر خداوند باشد.
وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ، ای الشریف الکریم علی اللَّه الکثیر الخیر، العظیم الشأن، هذا قسم جوابه محذوف لدلالة ما بعده من الکلام علیه، تأویله: وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ان الرسول صادق و الساعة حق. و بر قول ایشان که گفتند قضی الامر جواب مقدم است تقدیره: وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ، قضی الامر باین قرآن بزرگوار که کار گزاردند و حکم راندند در ازل و قیل جوابه: بَلْ عَجِبُوا و جوابات القسم سبعة: انّ الشدیدة کقوله: وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْرٍ الی قوله: إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ. و ان الخفیفة کقوله: تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ، و ما النفی کقوله: وَ الضُّحی وَ اللَّیْلِ إِذا سَجی ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ، و اللام المفتوحة، کقوله: فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ، و لا کقوله: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ و قد کقوله: وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها، الی قوله: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها، و بل کقوله: ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ، بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ یعرفون نسبه و صدقه و امانته، فَقالَ الْکافِرُونَ هذا، ای هذا الذی یقول ان نبعث، شَیْءٌ عَجِیبٌ و قیل اختیار اللَّه محمدا للرسالة و الانذار شیء عجیب، اگر کسی گوید در سوره ص و قال الکافرون بواو و گفت و اینجا بفا گفت چه فرق است؟ جواب آنست که عرب استعمال فا جایی کنند که ثانی باول متصل بود که در فا معنی اتصال است و اینجا شَیْءٌ عَجِیبٌ متصل است بآنچه گفت عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ و این معنی اتصال در سوره ص نیست لا جرم بواو گفت نه بفا.
هوش مصنوعی: به قرآن کریم قسم یاد میشود، ای عزیز و بزرگوار با خیر بسیار، و دارای شان عظیم. این قسم، جواب آن مخفی است که از متن بعدی روشن میشود. معنی آن این است که قرآن مجید نشاندهنده صداقت پیامبر و حق بودن قیامت است. بر اساس سخنی کهMention شده، گفته میشود که امر از پیش تعیینشده است و تقدیرش این است: با قرآن بزرگوار، امر محقق شد. و در پاسخ به آن، بله، آنها تعجب کردند. پاسخهای قسم به هفت نوع تقسیم میشود: نوع شدید، مانند آیههایی که به فجر و ده شب اشاره دارد، و نوع خفیف که میگوید به خدا قسم اگر در گمراهی آشکاری بودیم. و نفی، مانند آیه درباره صبح و شب. و لام مفتوح، مانند قسم به پروردگار، و نیز در موارد دیگر. همچنین به قرآن مجید به عنوان یک امر بزرگ اشاره میشود که آنها تعجب کردند چرا که پیامبری از خودشان آمده بود که نسب و صداقت و امانت او را میشناختند. آنها گفتند: «این، چیزی عجیب است» و گفتند انتخاب خدا از میان پیامبران، محمد برای رسالت و هشدار، چیز شگفتانگیزی است. اگر کسی بگوید که در سوره ص کافران گفتند و اینجا با «بفا» گفته شده، فرق آن چیست؟ جواب این است که عربها از «فا» در مواردی استفاده میکنند که دو جمله به یکدیگر متصل باشند و در اینجا، «چیزی عجیب است» به آنچه که قبلاً گفته شده متصل است، اما در سوره ص این اتصال وجود ندارد و به همین دلیل «بواو» گفته شده نه به «فا».
أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً، استفهام انکار و استبعاد و العامل فیه مضمر تقدیره انبعث؟ ا نرجع؟ اذا متنا و کنا ترابا ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ، عن الصدق لا یکون. و لیس المراد بعد الزمان و قیل بعید ای محال هذا کقوله: إِنَّهُ عَلی رَجْعِهِ لَقادِرٌ.
هوش مصنوعی: آیا وقتی که مردیم و به خاک تبدیل شدیم، امکان بازگشت وجود دارد؟ آیا ممکن است پس از مرگ و تبدیل به خاک دوباره زنده شویم؟ این بازگشت دور از حقیقت و غیرواقعی به نظر میرسد. این موضوع به زمان مربوط نمیشود و بیان شده که این امر غیرممکن است، مانند این گفته که خداوند بر قدرت بازگشتش تواناست.
الرجع الجواب و الرجع الرد و الرجع المطر، نطق بکلّها القرآن، فالرجع فی قوله تعالی: فَإِنْ رَجَعَکَ اللَّهُ إِلی طائِفَةٍ مِنْهُمْ، و فی قوله: وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلی رَبِّی، معناهما الرد و الرجع فی قوله: أَلَّا یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلًا معناه الجواب. و الرجع فی قوله: وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ، معناه المطر.
هوش مصنوعی: در متن قرآن، واژه "رجع" به معانی مختلفی به کار رفته است. به عنوان مثال، در آیهای که میگوید: "اگر خدا تو را به جمعیتی از آنها برگرداند"، مفهوم آن به معنی "برگشتن" است و در جایی دیگر که میگوید: "و اگر به سوی پروردگارم برگردم"، نیز معنای آن "بازگشت" است. همچنین در آیهای دیگر که میفرماید: "که سخنی به سوی آنها بازنگردد"، به معنی "جواب" است. در نهایت، در آیهای که به آسمان دارای بارش اشاره دارد، "رجع" به معنای "باران" است.
قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ، ای ما تاکل من لحومهم و دمائهم و عظمهم لا یعزب عن علمنا شیء. قال السدی هو الموت یقول قد علمنا من یموت منهم و من یبقی وَ عِنْدَنا ای و مع هذا عندنا کِتابٌ کتب فیه ذلک و هو اللوح المحفوظ مکتوب فیه موتهم و مکثهم فی القبور و مبعثهم یوم القیمة و الحفیظ بمعنی المحفوظ و قیل الحفیظ بمعنی الحافظ ای حافظ لعدّتهم و اسمائهم، قال الحسن هذا وعد من اللَّه لنبیّه بنصرته و اظهار دینه علی سائر الادیان، فقال: قد علمنا ما تنقص منهم بان یقتلوا او یموتوا او ینتقلوا عن دینهم، وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ فیه نصرک علیهم فلا تضیقن صدرک. و قیل قد علمنا ما تنقص الارض، ای ما یبلی منهم و ما یبقی. لانّ العصعص لا تأکله الارض کما جاء فی الحدیث کلّ ابن آدم یبلی الا عجب الذنب و فیه یرکّب و ابدان الانبیاء و الشهداء ایضا لا تبلی وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ محفوظ من الشیاطین و من ان یتغیر.
هوش مصنوعی: ما میدانیم که زمین چه مقدار از آنها را میخورد، یعنی ما از گوشت، خون و استخوانهایشان مطلع هستیم و هیچ چیزی از علم ما پنهان نمیماند. گفته شده است که این به معنای مرگ است؛ ما میدانیم چه کسی از آنها میمیرد و چه کسی زنده میماند. و همچنین در نزد ما کتابی است که در آن این مسائل نوشته شده است و آن لوح محفوظ است که در آن مرگ و ماندن آنها در قبرها و برانگیخته شدنشان در روز قیامت ذکر شده است. "حفیظ" به معنای محفوظ است و برخی نیز گفتهاند به معنای حافظ، یعنی حافظ برای شمارش و نام آنها. یکی از مفسران گفته است این وعدهای از سوی خداوند به پیامبرش است برای یاری و نمایش دینش بر دیگر ادیان. بنابراین، ما میدانیم که چه مقدار از آنها از بین میروند، چه از طریق قتل، مرگ یا تغییر دین. همچنین گفته شده است که ما میدانیم زمین چه چیزهایی را از آنها میخورد، یعنی چه چیزهایی فاسد میشود و چه چیزهایی باقی میماند. زیرا عجیبهالذنب (خردل) نمیپوسد، همانطور که در حدیث آمده است که تمامی فرزندان آدم از بین میروند به جز عجبالذنب و در آن مجدد ترکیب میشوند. و بدنهای پیامبران و شهدا نیز نمیپوسند و در نزد ما کتابی محفوظ وجود دارد که از دست شیاطین و تغییر مصون است.
بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ، ای بمحمد و القرآن، لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ مختلط ملتبس و معنی اختلاط امرهم انّهم یقولون للنبی (ص) مرّة ساحر و مرّة کاهن مجنون و یقولون للقرآن مرّة سحر و مرّة رجز و مرّة مفتری و یقولون فی امر البعث مرّة إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا و مرّة لَئِنْ رُجِعْتُ إِلی رَبِّی و مرّة ما نَدْرِی مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا و قیل فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ ای متناقض بانکارهم القدرة علی الاعادة مع اقرارهم بالقدرة علی الابتداء فکان امرهم مختلطا ملتبسا و کل کلام او امر لیس بثابت مقید فهو مریج فعیل من مرج اذا اضطرب یقال مرج الامر و مرج الدین و مرج الخاتم فی اصبعی اذا قلق من الهزال و فی الحدیث مرجت عهودهم و اماناتهم. و قیل مریج فعیل بمعنی مفعول من قوله مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ معناه خلّاهما.
هوش مصنوعی: آنها حقیقت را انکار کردند، ای محمد و قرآن، وقتی که به سویشان آمد. آنها در وضعیتی متناقض و گیجکننده قرار داشتند. به این معنا که گاهی به پیامبر (ص) میگفتند که ساحر است و گاهی او را دیوانه و کاهن میخواندند. درباره قرآن نیز برخی مواقع میگفتند که سحر است و گاهی دیگر آن را افتراء نامیدند. در مورد مسئله بعث (برخاستن مردگان) نیز گاهی میگفتند که «این تنها زندگی دنیای ماست» و گاهی میگفتند «اگر به سوی پروردگارم برگردم» و در مواردی دیگر میگفتند که اصلاً نمیدانیم ساعت قیامت چه زمانی است و تنها به ظن و گمان نظر داریم. این تناقض در ادعاهای آنها نشاندهنده عدم ثبات در افکارشان است، چون در عین حال که قدرت بر آغاز را تصدیق میکردند، قدرت بر بازگشت را انکار میکردند. هر گونه سخن یا امر ناپایدار و نامشخص، به معنای درهمریختگی و پیچیدگی است. به عبارت دیگر، وقتی میگویند که اموری در حال اختلاط و عدم وضوح هستند، نشاندهنده تزلزل عقاید و وعدههای آنهاست.
معنی آنست که دو دریا فرا یکدیگر گذاشت. المرج المرعی لان السّرح فیه مخلاة لیس علیها لجم، مرغزار را مرج گویند یعنی که چرندگان بیلگام سر فرا داده و آنجا فرا گذاشته. ثم دلّهم علی قدرته. فقال: أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَی السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها، بغیر عمد، وَ زَیَّنَّاها، بالکواکب و الشمس و القمر، وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ شقوق و صدوع و عیوب. ای لیس فیها تفاوت و لا اختلاف. و قیل ما لها من فروج یمکن السلوک فیه و اما الملائکة فینزلون من الباب و یعرجون الی الباب ثم یطبق الباب. واحدها فرج و هو الشقّ و لهذا سمی القباء المشقوق فروجا لبس رسول اللَّه (ص) فروجا من حریر ثم نزع. قوله: وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها، ای بسطناها علی وجه الماء الی ما لا یعلمون من غایتها و هذا دلیل علی ان الارض مبسوطة و لیست علی شکل الکرة، وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ، جبالا ثوابت، وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ. ای من کل صنف حسن کریم یبهج به من الاشجار و النبات و قال فی موضع آخر ذات بهجة و قیل الضمیر یعود الی الرواسی. و الزوج البهیج الذهب و الفضة و سائر الفلزات.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف عجایب خلقت و قدرت الهی میپردازد. در ابتدا به وجود دو دریا که در کنار هم قرار دارند اشاره شده و سپس به دشتها و مراتع سرسبز که حیوانات در آنها بدون زنجیر و رها زندگی میکنند، پرداخته میشود. بعد از آن، به آسمان اشاره میشود که بدون ستون ساخته شده و با ستارهها، خورشید و ماه تزئین شده است، به طوری که هیچ نقصی در آن وجود ندارد. همچنین بر این نکته تأکید میشود که زمین به طور وسیع و بینهایت گسترش یافته و دارای کوههای ثابت و گیاهانی زیبا و دلانگیز است. در این توصیف به ویژگیهای زمین و آسمان به گونهای اشاره میشود که آشکار میسازد آفرینش جهان نشانهای از قدرت و عظمت خداوند است.
تَبْصِرَةً ای جعلنا ذلک تبصرة، وَ ذِکْری، ای تبصیرا و تذکیرا و تنبیها، لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ لان من قدر علی خلق السماوات و الارض و النبات قدر علی بعثهم. گفتهاند تبصرة و ذکری دو ناماند شریعت و حقیقت را، تبصرة حقیقت است و ذکری شریعت است. شریعت بواسطه است و حقیقت بمکاشفت، شریعت خدمت است بر شریطة و حقیقت غربة است بر مشاهده. شریعت بیبدی است و حقیقت بیخودی. اهل شریعت فریضه گزاراناند، و معصیتگذاران، اهل حقیقت از خویش گریزان و بیکی نازان. قبله اهل شریعت کعبه است، قبله اهل حقیقت فوق العرش.
هوش مصنوعی: در این متن به توضیح مفاهیم تبصرة و ذکر پرداخته شده است که به نوعی به شریعت و حقیقت ارتباط دارند. تبصرة به معنای حقیقت و دیدن واقعیات است، در حالی که ذکر به شریعت و یادآوری آموزههای دینی اشاره میکند. شریعت به عنوان یک رویه و قواعد اجتماعی و دینی دیده میشود، در حالی که حقیقت به تجلیات باطنی و درک عمیقتر از وجود اشاره دارد. پیروان شریعت به اجرای دستورات و فرایض متمایلاند، در حالی که اهل حقیقت به نوعی از خود رهایی و فرار از تعلقات دنیوی پرداختهاند. در نهایت، اهل شریعت قبله خود را کعبه قرار میدهند، در حالی که اهل حقیقت به مرتبهای فراتر از آن و بالاتر از عرش مینگرند.
میدان حساب اهل شریعت موقف است، میدان حساب اهل حقیقت حضرت سلطان.
هوش مصنوعی: حساب و ارزیابی افراد متدین و پیرو شریعت در یک سطح خاص صورت میگیرد، در حالی که ارزیابی و حساب افرادی که به حقیقت و باطن مسائل پی بردهاند، در سطحی بالاتر و با برخورداری از مقام والاتری انجام میشود.
ثمره اهل شریعت بهشت است ثمره اهل حقیقت لقاء و رضاء رحمن.
هوش مصنوعی: نتیجه و پاداش کسانی که به احکام و قوانین شریعت پایبند هستند، بهشت است، در حالی که پاداش کسانی که به حقیقت ایمان دارند، دیدار و رضایت از خداوند رحمان است.
قوله: وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ، ای من السحاب من جانب السماء ماءً مُبارَکاً، ای مطرا یلبث فی اجزاء الارض فینبع طول السنة و قیل مبارکا للخلق فیه برکات و منافع، فَأَنْبَتْنا، ای اخرجنا من الارض، بِهِ، ای بذلک الماء جَنَّاتٍ، ای الاشجار و الفواکه و الثمار، وَ حَبَّ الْحَصِیدِ ای و حبا یحصد کالبرّ و الشعیر و سائر الحبوب التی تحصد و تدّخر فاضاف الحب الی الحصد و هو اضافة الشیء الی صفته کمسجد الجامع و ربیع الاول و حق الیقین و حبل الورید و نحوها و قیل معناه و حبّ النبت الحصید لان النبت یحصد لا الحبّ.
هوش مصنوعی: در این متن به نزول باران از آسمان اشاره شده است که از ابرها میآید و به عنوان آبی مبارک توصیف شده است. این باران مدتها در زمین قرار میگیرد و موجب رویش سالانه گیاهان و درختان میشود. همچنین گفته شده که این آب باعث ایجاد برکت و منفعت برای خلقت میشود. بعد از آن، با اشاره به این آب، گیاهان و میوهها و همچنین حبوبات حاصله، مانند گندم و جو که قابل برداشت و ذخیره هستند، ذکر شده است. در اینجا همچنین توضیحاتی درباره معنای «حب» و ارتباط آن با برداشت گیاهان ارائه شده است.
وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ ای طوالا عجیبة الخلق یقال بسقت بسوقا اذا طالت.
هوش مصنوعی: درختان نخل بلندی هستند که به شکل عجیبی رشد کردهاند و وقتی که قد کشیده و بلند میشوند، به آنها میگویند "باسقت".
و قیل باسقات، ای حوامل من قولهم بسقت الشاة اذا حملت، لَها طَلْعٌ ای ثمر و حمل، سمّی بذلک لانه یطلع و الطلع اول ما یظهر قبل ان ینشق، نَضِیدٌ ای متراکب متراکم منضود بعضه علی بعض فی اکمامه فاذا خرج من اکمامه فلیس بنضید و المعنی ثمارها فی حلوقها و رؤسها لا کسائر الاشجار تتفرق ثمارها، قال ابو عبیدة: نخل الجنة نَضِیدٌ ما بین اصله الی فرعه کلما نزعت رطبة عادت الین من الزبد و احلی من العسل.
هوش مصنوعی: در این متن، به صفات درختان و میوههای بهشتی اشاره شده است. گفته شده که درختان بهشتی میوههای خود را به صورت متراکم و در لابهلای برگها و شاخههایشان نگه میدارند و این میوهها به محض چیده شدن، مجدداً به حالت بهتر و شیرینتری برمیگردند. درختان بهشتی میوههای خود را به صورتی در دسترس و منظم ارائه میدهند که بر خلاف سایر درختان که میوههایشان پراکنده است، انگار به صورت دستهای و متراکم رشد میکنند. این تفصیل نشاندهنده زیبایی و خاصیتهای منحصر به فرد درختان بهشتی است.
رِزْقاً لِلْعِبادِ، ای جعلناها رزقا للعباد، وَ أَحْیَیْنا بِهِ ای بذلک الماء بَلْدَةً مَیْتاً، فاهتزّت بالنبات و حییت، روی ابو هریرة قال: کان النبی (ص) اذا جاءهم المطر فسالت المیازیب قال: لا محل علیکم العام ای الجدب، کَذلِکَ الْخُرُوجُ من قبورکم یوم البعث بعد ان کنتم امواتا. قال ابن عباس: ینزل اللَّه من السماء مطرا کنطف الرجال فینبت علیه اللحم و العظام و الاجساد فیرجع کلّ روح الی جسده.
هوش مصنوعی: خداوند باران را بهعنوان روزی برای بندگانش نازل میکند و با این آب، سرزمینهای مرده را زنده میسازد؛ بهطوریکه گیاهان میرویند و زمین دوباره جان میگیرد. ابو هریره روایت میکند که پیامبر (ص) هنگامی که باران میبارید و آب از بامها سرازیر میشد، میفرمود: در این سال شما در دچار کمبود محصول نخواهید بود. او به این موضوع اشاره میکرد که مانند این باران، روز قیامت نیز انسانها از قبور خود خارج خواهند شد، بعد از اینکه مرده بودند. ابن عباس نیز میگوید: خداوند از آسمان بارانی بهسان قطرات مردان نازل میکند که باعث رشد گوشت و استخوانها و اجساد میشود و سپس هر روح به بدن خود بازمیگردد.
قوله: کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ، قوم من بقایا ثمود کانوا علی بئر بارض الیمامة ارسل الیهم نبیّ اسمه حنظلة بن صفوان فقتلوا نبیّهم، و ثَمُودُ هم ثمود بن عابر و هو عاد الآخرة.
هوش مصنوعی: قبل از اینها، قوم نوح و اصحاب رس نیز به پیامبرانشان دروغ گفتند. همچنین قوم ثَمُود که از بازماندگان قوم عاد بودند، در کنار چاه آب در سرزمین یمامه قرار داشتند. به سوی آنها پیامبری به نام حنظله بن صفوان فرستاده شد، اما او را کشتند. قوم ثَمُود در واقع نسل آخر قوم عاد محسوب میشوند.
وَ عادٌ، و هو عاد ارم و هو عاد الاولی وَ فِرْعَوْنُ موسی اسمه الولید بن مصعب بن الریان، وَ إِخْوانُ لُوطٍ لفظ عربی لا عن اخوة نسب او دین.
هوش مصنوعی: عاد قوم عاد هستند که به عاد اولی نیز معروفند، و فرعون موسی که نامش الولید بن مصعب بن الریان است. همچنین "إخوان لوط" به معنای برادران لوط است که در واقع به ارتباط خونی یا دینی اشاره ندارد، بلکه واژهای عربی است.
وَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الایکة الغیضة من الشجر و ایکة اسم لارض مدین و هم قوم شعیب، وَ قَوْمُ تُبَّعٍ، هو ملک الیمن سمی تبعا لکثرة اتباعه و کان یعبد النار فاسلم و دعا قومه الی الاسلام و هم حمیر فکذّبوه و ذکرنا قصته فی سورة الدخان، کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ، ای کلّ هؤلاء المذکورین، کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ ای وجب انزال ما توعدتهم علی السنة الرسل من العقاب، ثم انزل جوابا لقولهم: ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ: أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ، یعنی أ فعجزنا عن الخلق الاول فنعجز عن الخلق الثانی و هذا تقریر لهم لانهم اعترفوا، بالخلق الاول الذی هو الإبداء و انکروا البعث الذی هو الخلق الثانی.
هوش مصنوعی: مردم یکه دشت، که درختان زیادی در آن وجود دارد، پیروان شعیب بودند و همچنین قوم تبع که پادشاه یمن بود و به خاطر تعداد بالای دنبالکنندگانش تبع نامیده میشد. او در ابتدا آتش را عبادت میکرد، اما بعد ایمان آورد و قومش را به اسلام دعوت کرد، اما آنها به او کذب گفتند. داستان او در سوره دخان ذکر شده است. همه این اقوام به پیامبران دروغ گفتند و این امر سبب شد تا عذاب الهی بر آنان نازل شود. سپس به این ادعای آنان که «این بازگشت دور است» پاسخ داده شد: آیا در آفریدن نخستین موجودات ناتوان بودیم که اکنون نتوانیم دوباره آنها را خلق کنیم؟ این پاسخ به اعتراف آنها به آفریدن نخستین اشاره دارد، در حالی که به بعثت و دوباره زنده شدن کافر بودند.
قال الحسن الخلق الاول خلق آدم من تراب، بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ، ای فی شکّ، مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ بعد الموت، لبس الشیطان علیهم بشبهة اللبس اختلاط الظن و التباس الامر تقول لبّس فلان هذا الامر تلبیسا و لبسه علیّ خفیفا. قال اللَّه عز و جل: وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ.
هوش مصنوعی: حسن میگوید که خلق اول، آدم بود که از خاک خلق شد. اما آنها در شک و تردید هستند، یعنی در مورد خلقت جدید بعد از مرگ در تردیدند. شیطان با شبهات و شبههافکنی به آنها لباس تردید پوشانده است، به گونهای که آنها به درستی نمیتوانند قضاوت کنند. خداوند نیز فرموده است: "ما به آنها چیزی میپوشاند که خودشان میپوشانند."
قوله: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ، ای یحدث به قلبه و یخطر بباله لم یفعله بعد ای لا یخفی علینا سرائره و ضمائره، وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ هذا قرب العلم ای نحن اعلم بضمیره ممن کان فی القرب منه بمنزلة حبل الورید و الحبل هو الورید فاضاف الی نفسه لاختلاف اللفظین و جمعه اوردة و هی العروق التی تجری فیها النفس و الاوداج التی فیها الدم. و یقال الوریدان عرقان خلف النیاط و یقال خلف الودجین و هو فی العنق و الصدر ورید و فی الساق نسا و فی الید ابجل و فی الظهر ابهر.
هوش مصنوعی: ما انسان را آفریدیم و به آنچه نفس او در دلش خطور میکند، آگاهیم؛ یعنی خداوند به تمامی افکار و وسوسههای قلبی او از آنچه ممکن است در آینده بخواهد انجام دهد، اطلاع دارد. هیچ چیزی بر ما پوشیده نیست و ما از سر تا سر وجود او باخبر هستیم. ما به او نزدیکتر هستیم از رگ گردن، یعنی ما به اندیشههای او مسلطتریم تا کسی که از نظر جسمی به او نزدیک است. رگ گردن به علت شباهت لفظی به خود رباط میشود و رگها نیز عروق هستند که در آنها خون و نفس جریان دارد. همچنین، در بدن نقاط مشخصی وجود دارد که به آنها رگ، عرق و ورید گفته میشود.
إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ، التلقّی و التلقّن واحد قال اللَّه تعالی: فَتَلَقَّی آدَمُ معناه تلقّن و المتلقّیان الملکان الموکّلان بالانسان و هما کاتباه و هو ان اللَّه عز و جل و کلّ بالانسان مع علمه باحواله ملکین باللیل و ملکین بالنهار یحفظان عمله و یکتبان اثره الزاما للحجة، احدهما عن یمینه یکتب الحسنات و الآخر عن شماله یکتب السیّئات فذلک قوله: عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ و لم یقل قعیدان لانه اراد عن الیمین قَعِیدٌ و عن الشمال قَعِیدٌ فاکتفی باحدهما عن الآخر و القعید المقاعد کالجلیس و الاکیل و الشریب. ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ، ای ما یتکلم من کلام فیلفظه أی یرمیه من فیه، إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ، حافظ، عَتِیدٌ. حاضر اینما کان. قال الحسن: انّ الملائکة یجتنبون الانسان علی حالین عند غائطه و عند جماعه. و قال مجاهد: یکتبان علیه حتی انینه فی مرضه، و قال عکرمة: لا یکتبان الا ما یوجر علیه او یوزر فیه. قال الحسن: عجبت لابن آدم ملکاه علی نابیه قعد هذا علی نابه و قعد هذا علی نابه، لسانه قلم لهما و ریقه مداد لهما، کیف یتکلم فیما لا یعنیه. و عن علی بن ابی طالب (ع) قال: قال رسول اللَّه (ص) ان مقعد ملکیک علی ثنیتیک لسانک قلمهما و ریقک مدادهما و انت تجری فیما لا یعنیک لا تستحیی من اللَّه و لا منهما.
هوش مصنوعی: در این متن به این موضوع اشاره شده است که دو فرشته مراقب اعمال انسان هستند. یکی از آنها کارهای خوب را ثبت میکند و دیگری کارهای بد را. این فرشتگان دائماً در کنار انسان هستند و هر چه از دهان او خارج میشود، تحت نظر آنهاست. اگر انسان چیزی بگوید، به آن توجه دارند و آن را ثبت میکنند. همچنین بیان شده که فرشتگان در برخی شرایط، مانند هنگام رفتن به دستشویی یا هنگام روابط زناشویی، از انسان دور میشوند. در نهایت، تأکید شده است که انسان باید از گفتن سخنانی که به او مربوط نیست پرهیز کند و در حضور خداوند و فرشتگان از خود شرم نکند.
و عن ابی امامة: قال قال رسول اللَّه (ص) کاتب الحسنات علی یمین الرجل و کاتب السیئات علی یسار الرجل و کاتب الحسنات امیر علی کاتب السیئات. فاذا عمل حسنة کتبها صاحب الیمین عشرا و اذا عمل سیئة قال صاحب الیمین لصاحب الشمال دعه سبع ساعات لعله یسبح او یستغفر، و عن الحسن عن ابی هریرة و انس قالا: قال رسول اللَّه ما من حافظین یرفعان الی اللَّه ما حفظا فیری اللَّه تعالی فی اول الصحیفة خیرا او فی آخرها خیرا الا قال لملئکته اشهدوا انی قد غفرت لعبدی ما بین طرفی الصحیفة، و عن ثابت عن انس ان رسول اللَّه (ص) قال: ان اللَّه تبارک و تعالی وکّل بعبده المؤمن ملکین یکتبان عمله فاذا مات قال الملکان اللذان وکّلا به یکتبان عمله قد مات فلان فتأذن لنا فنصعد الی السماء فیقول اللَّه عز و جل سمائی مملوءة من ملائکتی یسبّحون فیقولان فاین فیقول قوما علی قبر عبدی فکبّرانی و هلّلانی و اکتبا ذلک لعبدی الی یوم القیمة.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند که دو فرشته برای نوشتن اعمال انسانها تعیین شدهاند؛ یکی در سمت راست (کاتب حسنات) و دیگری در سمت چپ (کاتب سیئات). وقتی شخصی کار نیکی انجام میدهد، فرشته سمت راست آن را ده برابر مینویسد و اگر کار بدی انجام دهد، فرشته سمت چپ به فرشته سمت راست میگوید که برای مدت هفت ساعت آن را نادیده بگیرد، شاید او توبه کند یا از خداوند طلب بخشش نماید. همچنین بیان شده که هرگاه دو فرشتهای که اعمال انسان را ثبت میکنند، کار خوبی را در ابتدای یا انتهای لیست اعمال او ببینند، خداوند به فرشتگانش اعلام میکند که او را بخشیده است. علاوه بر این، وقتی یک مؤمن از دنیا میرود، آن دو فرشته که مسئول نوشتن اعمالش بودند میگویند که او فوت کرده است و از خدا اجازه میخواهند که به آسمان بروند. خداوند به آنها میگوید که آسمان مملو از فرشتگانی است که تسبیح میگویند، اما فرشتگان مکلف میشوند تا در کنار قبر او نماز بخوانند و این کارشان تا روز قیامت برای او نوشته میشود.