گنجور

۲ - النوبة الثانیة

قوله: وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ، فیقال لهم، أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ. قرأ ابن کثیر آذهبتم بالاستفهام ممدودا و ابن عامر بالاستفهام من غیر مدّ و الباقون بلا استفهام علی الخبر. و المعنی نلتم لذّاتکم و احببتم شهواتکم فی الدنیا غیر متفکرین فی حرامها و حلالها. و استمتعتم بملاذّها و قیل: اذهبتم طیباتکم، من الرزق و الحلالات الذی انفقتموها فی شهواتکم و لذّاتکم و لم تنفقوها فی مرضات اللَّه عز و جل. و قیل: أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فی الآخرة بمعاصیکم، فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا.

روی عمر قال: دخلت علی رسول اللَّه (ص) فاذا هو مضطجع علی زمال حصیر قد اثر الزّمال فی جنبه. فقلت یا رسول اللَّه ادع اللَّه فلیوسّع علی امّتک فان فارس و الروم قد وسّع لهم و هم لا یعبدون اللَّه قال ذاک قوم عجّلوا طیّباتهم فی الحیاة الدّنیا.

و قال جابر بن عبد اللَّه: رأی عمر بن خطاب لحما معلّقا فی یدی. فقال ما هذا یا جابر؟ قلت اشتهیت لحما فاشتریته، فقال او کلّما اشتهیت یا جابر اشتریت، اما تخاف هذه الایة: أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها ثم قال عمر: لو شئت لجعلت اکبادا و اسنمة وصلا و صنابا و صلائق و لکن استبقی حسناتی لان اللَّه تعالی وصف قوما فقال: أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها، الصلا الشواء و الصناب الاصبغة و الصلائق الرقاق العریض و عن عمر ایضا ان رجلا دعاه الی طعام فاکل ثم قدّم شیئا حلوا فامتنع و قال رأیت اللَّه وبّخ قوما بالتمتع بالطیبات فی الدنیا فقال: أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا، فقال الرجل اقرأ یا امیر المؤمنین ما قبلها. وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا، فلست منهم فاکل و سره ما سمع، فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ، الهون و الهوان واحد، بِما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَفْسُقُونَ ای باستکبارکم و فسقکم.

وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ، یعنی هودا، إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ، جمع حقف و هو ما استطال و اعوجّ من الرمل العظیم و هی مساکن عاد و کانوا عربا و هی اکثر ارض رملا.

قال ابن عباس: الاحقاف و ادبین عمان و مهرة و مهرة موضع بحضرموت تنسب الیها الإبل المهریه. و قال قتاده: ذکر لنا انّ عادا کانوا حیا من العرب بالیمن کانوا اهل رمل مشرفین علی البحر بارض یقال لها الشجر و هی الاحقاف.

روی عن علی (ع) قال خیر و ادبین فی الناس واد بمکة و واد نزل به آدم بارض هند و شرّ واد بین فی الناس وادی الاحقاف و واد بحضرموت یدعی برهوت تلقی فیه ارواح الکفار. قال و خیر بئر فی الناس بئر زمزم و شر بئر فی الناس بئر بلهوت فی ذلک الوادی الذی بحضرموت.

قوله: وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ، ای سبقت الرسل، مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ، ای قبل هود و بعده، أَلَّا تَعْبُدُوا ای قال لهم: أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ، ان لم تؤمنوا، عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ هائل یعنی یوم القیمة و قیل یوم عذابهم فی الدنیا.

قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِکَنا ای لتصرفنا، عَنْ آلِهَتِنا، الی دینک و هذا ما لا یکون، فَأْتِنا بِما تَعِدُنا، من العذاب، إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ انّ العذاب نازل بنا قالَ، هود: إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ، یعنی اللَّه یعلم علم تأخر العذاب عنکم، وَ أُبَلِّغُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ ای ابلغکم الذی امرت بتبلیغه الیکم و لیس فیه تعیین وقت العذاب، وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ لاستعجالکم العذاب.

فَلَمَّا رَأَوْهُ، ای راوا ما وعدوا به و استعجلوه و هو العذاب، عارِضاً، ای سحابا عرض فی نواحی السماء، مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا، ای سحاب یأتینا بالمطر و کانوا اصیبوا بالجدب و وجهوا و فدا یستسقونهم بعرفات فیهم لقمان صاحب لبد و کانوا سبعة نفر فبدّوا فسألوا اللَّه الحوائج ثم استسقوه لقومهم فبعث الی قومهم سحابة سوداء فی واد یقال له المغیث فخرجوا من دورهم و ابنیتهم بالطبول و المزامیر و الخمر الی الوادی یستبشرون بالسحاب. فقال هود: بل هو ما بالطبول و المزامیر و الخمر الی الوادی یستبشرون بالسحاب. فقال هود: بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ، من العذاب حیث قلتم: ائْتِنا بِما تَعِدُنا ثم فسره، فقال: رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ‌ قیل کانت ریحا تنسف رمادا حارا و هی رمدد و اول ما عرفوا انها عذاب، راوا ما کان خارجا من دیارهم من الرجال و المواشی تطیر بهم الریح بین السماء و الارض فدخلوا بیوتهم و اغلقوا ابوابهم فجاءت الریح فقلعت ابوابهم فجعلتهم کالرمیم.

و قیل امر اللَّه الریح فامالت علیهم الرمال فکانوا تحت الرّمل سبع لیال و ثمانیة ایام لهم انین ثم امر اللَّه الریح فکشفت عنهم الرمال فاحتملتهم فرمت بهم فی البحر.

روی عن عایشه قالت: کان النبی (ص) اذا رأی مخیلة تغیّر وجهه و تلوّن و دخل و خرج و اقبل و ادبر، فاذا امطرت السماء سرّی عنه فقلت یا رسول اللَّه انّ الناس اذا رأوا الغیم فرحوا رجاء ان یکون فیه المطر و اذا رأیته عرف فی وجهک الکراهیة، فقال یا عایشه ما یؤمّننی ان یکون فیه عذاب. قد عذب قوم بالریح و قد رأی القوم العذاب فقالوا: هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا.

قوله: تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْ‌ءٍ بِأَمْرِ رَبِّها، یعنی تدمّر کلّ شی‌ء مرّت به من رجال عاد و اموالها کقوله: ما تَذَرُ مِنْ شَیْ‌ءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ و التّدمیر اهلاک استیصال، فَأَصْبَحُوا لا یُری‌ إِلَّا مَساکِنُهُمْ قرأ عاصم و حمزة و یعقوب یری بضم الیاء و مساکنهم برفع النون، و قرأ الآخرون بالتاء و فتحها و مساکنهم بالنصب ای لا تری یا محمد الا مساکنهم لو حضرت بلادهم، لانّ السکان و الانعام بادت بالریح فلم یبق الا هود و من آمن معه. و فی الخبر عن النبی (ص) نصرت بالصبا و اهلکت عاد بالدّبور، کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ ای کذلک نجزی من اجرم مثل جرمهم و هذا تحذیر لمشرکی العرب.

وَ لَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فِیما إِنْ مَکَّنَّاکُمْ فِیهِ، ای فیما لم نمکّنکم فیه من قوة الأبدان و طول العمرو کثرة المال. قال المبرّد ما فی قوله فِیما، بمنزلة الذی و «ان» بمنزلة ما و تقدیره: و لقد مکّنّاهم، فی الذی ما مکّنّا کم فیه. و قیل ان للشرط و جزائه مضمر تقدیره: فی الذی ان مکناکم فیه کان بغیکم اکثر، وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً، قال وهب بن منبه: کانوا یرون الشعرة البیضاء فی اللبن فی البیت المظلم لیلا من غیر سراج و یسمعون السرار من میل و یثبون علی الجبال علی الصخور مع الترسة و یقولون هلمّی یا ریح و یدخلون فی الصخرة الصمّاء الی الرّکب، فَما أَغْنی‌ عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِذْ کانُوا یَجْحَدُونَ بِآیاتِ اللَّهِ‌، ای کانت لهم آلة الدفع فلم یقدروا علی دفعها لاقامتهم علی الجحود باعلامه الدالّة علی التوحید و صدق الرسول، وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ای نزل بهم و احاط بهم جزاء استهزائهم.

وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا ما حَوْلَکُمْ، یقوله لقریش، مِنَ الْقُری‌، کحجر ثمود و قری قوم لوط و نحوها مما کان یجاور بلاد الحجاز، وَ صَرَّفْنَا الْآیاتِ، بتکریر ذکرها و اعادة اقاصیص الامم الخالیة بتکذیبها و شرکها، لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ عن شرکهم.

فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ، ای هلّا نصرهم، الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً، یعنی الاوثان اتّخذوها آلهة فیتقربون بها الی اللَّه عز و جل، قُرْباناً مفعول له یعنی للقربة بزعمهم و آلِهَةً مفعول ثان، و القربان کلّ ما یتقرّب به الی اللَّه عز و جل و جمعه قرابین کالرهبان و الرهابین، بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ قال مقاتل ضلّت الالهة عنهم فلم ینفعهم عند نزول العذاب، وَ ذلِکَ إِفْکُهُمْ وَ ما کانُوا یَفْتَرُونَ. ای هذا محصول افکهم الذی کانوا یقولون، انما نقرّبهم الی اللَّه عز و جل و نشفع لهم و قیل: معناه ذلک عاقبة افکهم و افترائهم.

وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ، معطوف علی قوله: وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ، نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ. قال ابن عباس کانوا تسعة نفر من جن نصیبین من ارض الموصل و کانوا یهودا و کانوا من رؤسهم و ملوکهم، و اسماؤهم: حصا و مصا و شاصر و ناصر و افحم و یرد و اینان و زوبعه و عمر بن جابر. مفسران گفتند رسول خدای از مبعث وی ده سال و سه ماه گذشته بود که این جن نصیبین باسلام آمدند و بعد از آن بیک سال و شش ماه او را بمعراج بردند و ابتداء قصه آنست که: بو طالب از دنیا رفته بود و مشرکان او را رنجه میداشتند، رسول تنها برخاست و بطائف شد تا از قبیله ثقیف قومی با دست آرد که او را نصرت کنند و بقوّت ایشان، قریش از خود باز کند و در ثقیف سه برادر بودند سادات و اشراف ایشان یکی عبد یالیل دیگر مسعود، سوم حبیب پسران عمرو بن عمیر، ایشان را باسلام دعوت کرد و ایشان هر سه سروا زدند و ناسزا گفتند، رسول از ایشان نومید برخاست و ایشان سفیهان و جاهلان قوم خویش‌ فرا پی وی داشتند تا بر وی بانگ زدند و ناسزا گفتند و او را در باغی پیچیدند از آن عتبة و شیبة، پسران ربیعة، رسول (ص) در آن باغ شد و در گوشه‌ای بنشست و عتبه و شیبه هر دو در آن باغ بودند و میدیدند که آن سفیهان ثقیف، با وی چه میکنند و تغافل میکردند تا آن سفیهان از وی بازگشتند. رسول در آن حال از سر آن ضجرت و حیرت، زبان تضرع بگشاد و در اللَّه زارید و گفت: اللّهم انی اشکو الیک ضعف قوّتی و قلّة حیلتی و هوانی علی الناس انت ارحم الراحمین، انت رب المستضعفین، انت ربی الی من تکلنی الی بعید یتجهمنی او الی عدوّ ملّکته امری ان لم یکن بک علیّ غضب فلا ابالی و لکن عافیتک هی اوسع لی، اعوذ بنور وجهک الذی اشرقت له الظّلمات و صلح علیه امر الدنیا و الآخرة، من ان تنزل بی غضبک او تحلّ علیّ سخطک، لک العتبی، حتی ترضی لا حول و لا قوّة الا بک.

عتبه و شیبه که او را چنان دیدند رحم ایشان بجنبید، غلامی داشتند نصرانی نام او عداس. گفتند یا عداس انگور پاره‌ای در آن طبق کن و پیش آن مرد بنه تا بخورد، عداس طبق انگور پیش رسول بنهاد، رسول دست فراز کرد گفت بسم اللَّه.

عداس در روی رسول مینگرد و میگوید: و اللَّه انّ هذا الکلام ما یقوله اهل هذه البلدة، و اللَّه که این سخن که او میگوید اهل این شهر نگویند رسول گفت: تو از کدام شهری یا عداس و چه دین داری؟ عداس گفت: من نصرانی‌ام بر دین ترسایی از شهر نینوی، رسول گفت: تو از شهر یونس بن متی ای، آن مرد صالح نیک رای پاک راه؟ عداس گفت تو چه دانی که یونس بن متی کیست؟. رسول گفت: او برادر منست پیغامبر خدای و من پیغامبر خدای. عداس، بپای رسول در افتاد و بوسه بر پای وی مینهد و دست وی میبوسد و او را تواضع میکند. عتبه و شیبه او را چنان دیدند گفتند غلام ما بتباه برد آن گه گفتند یا عداس چرا بوسه بر دست و پای وی مینهادی، نباید که ترا از دین خود بر گرداند که این دین تو، به است از دین او. عداس گفت: یا سیدی ما فی الارض خیر من هذا الرجل. لقد اخبرنی بامر ما یعلمه الا نبی. پس رسول خدا از آنجا برفت تنها بسوی مکه، چون ببطن نخله رسید میان مکه و طائف شب بود، نماز خفتن آنجا میگزارد. بعضی مفسران گفتند بامداد میکرد و در نماز سوره الرحمن میخواند، در میانه نماز قومی از جن نصیبین بر وی بگذشتند و بکار خویش میرفتند، آواز خواندن رسول بسمع ایشان و از حرص سماع قرآن بسر یکدیگر میافتادند و نزدیک بود که برسول در افتاد ندید.

و ذلک قوله تعالی: کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً و رسول در زیر درخت سمره نماز میکرد، رب العالمین آن درخت بآواز آورد تا رسول را آگاهی داد از ایشان و رسول چون از نماز فارغ شد، ایشان را بر اسلام دعوت کرد و نبوّت خود بر ایشان عرضه کرد. ایشان گفتند: من یشهد لک؟ کیست که در این نبوّت ترا گواهی دهد؟. رسول گفت این درخت سمره. پس رسول از آن درخت گواهی خواست، درخت بآواز فصیح گواهی بداد که وی رسول خواست، ایشان نه کس بودند بر دین جهودی و بروایتی هفتاد کس بودند از بنی اقلیقی، همه مسلمان شدندند و برسول ایمان آوردند و ایشان از نصیبین آمده بودند از نزدیک ابلیس و ابلیس ایشان را بشغلی میفرستاد چون برسول در افتادند و ربّ العزه ایشان را اسلام کرامت کرد نیز با پیش ابلیس نرفتند و مصطفی (ص) ایشان را با قبیله‌های خویش فرستاد تا قوم خود را دعوت کنند بر دین اسلام، آگاه‌کنان و بیم‌نمایان.

اینست که رب العالمین فرمود: فَلَمَّا قُضِیَ ای فرغ النّبی من القراءة، وَلَّوْا إِلی‌ قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ. انصرفوا الیهم مخوّفین داعین بامر رسول اللَّه (ص).

فکانوا رسل رسول اللَّه و قیل لم یکونوا رسلا بل کانوا منذرین. و یجوز ان یکون الرجل نذیرا و لا یکون نبیا، النذارة فی الجن من غیر نبوة. و گفته‌اند رسول خدا در بطن نخله ایشان را وعده داد که بر شما قرآن خوانم و آداب دین در شما آموزم و بعد از آن قصه لیلة الجن رفت در شعب حجون.

عبد اللَّه مسعود روایت کند که رسول خدا روزی گفت: انّی امرت ان اقرء علی الجن اللیلة، فایکم یتبعنی.

مرا فرمودند که امشب قرآن خوانم بر جن. کیست از شما که امشب متابعت من کند و بموافقت من بیاید. عبد اللَّه مسعود گفت: من با وی برفتم و دیگر هیچ کس با ما نبود چون بشعب حجون رسیدیم وادی‌ای است‌ بالاء مکه، رسول خدا خطی کشید و مرا گفت در میان این خط نشین و نگر که قدم از این خط بیرون نه نهی تا من بتو باز آیم. رسول خدا رفت و در آن موضعی بیستاد و قرآن خواندن گرفت و پریان را دیدم بر مثال مرغان کرکس که از بالا در زیر میپریدند و خلقی را دیدم سیاهان با جامه‌های سفید که فراوی مییازیدند و لغطی و شغبی از ایشان بسمع من رسید تا آن حد که بر پیغامبر بترسیدم و چندان آواز و شغب ایشان بود که نیز آواز پیغمبر نشنیدم و از آن سیاهان که گرد وی برآمده بودند پیغامبر را نمی‌دیدم و پیغامبر ایشان را بعصا میزد که اجلسوا، همه شب برین صفت گذشت و من اندیشمند تا شب بآخر رسید و ایشان از پیغامبر باز بریده میشدند چنانک پاره‌های میغ که از هم گسسته میشود. پس پیغامبر از ایشان فارغ شد و بنزدیک من باز آمد و فرمود یا عبد اللَّه هیچ خفتی امشب؟ گفتم لا و اللَّه یا رسول اللَّه، از بیم و اندیشه بارها همت کردم که فریاد خوانم و بگریزم اما قول تو مرا بر جای میداشت که گفته بودی قدم از این خط بیرون منه. رسول (ص) فرمود لو ذهبت ما التقینا الی یوم القیمة، اگر تو از این موضع که من نشان کردم برفتید ملاقات ما جز بقیامت نبودید. گفتم یا رسول اللَّه آن سیاهان با جامه‌های سپید که بودند؟، گفت جن نصیبین بودند که از من متاع و زاد می‌خواستند، فمتعتهم بکل عظم حائل و روثة و بعرة فقالوا یا رسول اللَّه یقذرها الناس علینا فنهی النبی (ص) ان یستنجی بالعظم و الروث. قال: فقلت یا رسول اللَّه و ما یغنی ذلک عنهم قال انهم لا یجدون عظما الا وجدوا علیه لحمه یوم اکل و لا روثة الا وجدوا فیها حبها یوم اکلت.

گفتم یا رسول اللَّه آنچه آشوب و شغب بود که از ایشان بسمع من میرسید.

گفت یکی را کشته بودند از قوم خویش و داوری از من درخواستند، من ایشان را داوری بریدم و براستی حکم کردم. آن گه رسول خواست که وضو کند. گفت‌ هل معک ماء قلت یا رسول اللَّه معی اداوة فیها شی‌ء من نبیذ التمر فاستدعاه فصببت علی یده فتوضأ و قال تمرة طیبة و ماء طهور.

و روی مسلم بن الحجّاج عن محمد بن المثنی عن عبد الاعلی عن داود بن ابی هند عن عامر قال سالت علقمة، هل کان ابن مسعود شهد مع رسول اللَّه (ص) لیلة الجن قال فقال علقمة انا سألت ابن مسعود فقلت هل شهد احد منکم مع رسول اللَّه (ص) لیلة الجن فقال لا و لکنّا کنّا مع رسول اللَّه ذات لیلة ففقدناه فالتمسناه فی الاودیة و الشعاب فقلنا استطیر او اغتیل. قال فبتنا بشر لیلة بات بها قوم فلما اصبحنا اذا هو جاء من قبل حراء قال فقلنا یا رسول اللَّه فقدناک فطلبناک فلم نجدک فبتنا بشر لیلة بات بها قوم، فقال اتانی داعی الجن فذهبت معه فقرأت علیهم القرآن فانطلق بنا فارانا آثارهم و آثار نیرانهم و سألوه الزاد فقال لکم کل عظم ذکر اسم اللَّه علیه یقع فی ایدیکم اوفر ما یکون لحم و کل بعرة علف لدوابکم فقال رسول اللَّه (ص) فلا تستنجوا بهما فانهما طعام اخوانکم من الجن.

و فی الحدیث ان الجن ثلاثة اصناف صنف لهم اجنحة یطیرون فی الهواء و صنف حیّات و کلاب و صنف یحلون و یظعنون.

قالُوا یا قَوْمَنا إِنَّا سَمِعْنا کِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی‌ مُصَدِّقاً، موافقا، لِما بَیْنَ یَدَیْهِ، من الکتب، یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ، یعنی الی دین الحق، وَ إِلی‌ طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ.

قال ابن عباس: فاستجاب لهم من قومهم نحو من سبعین رجلا من الجن فرجعوا الی رسول اللَّه (ص) فوافوه بالبطحاء فقرأ علیهم القرآن و امرهم و نهاهم.

و فیه دلیل انه (ص) کان مبعوثا الی الجن و الانس جمیعا. قال مقاتل: لم یبعث قبله نبی الی الانس و الجن جمیعا.

یا قَوْمَنا أَجِیبُوا داعِیَ اللَّهِ، یعنی محمدا (ص)، وَ آمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ.

وَ مَنْ لا یُجِبْ داعِیَ اللَّهِ، ای کفر بمحمد (ص)، فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ فِی الْأَرْضِ، لا یعجز اللَّه فیفوته وَ لَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءُ یمنعونه من اللَّه، أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ.

اختلف العلماء فی حکم مؤمنی الجن فقال قوم لیس لهم ثواب الا نجاتهم من النار و تأوّلوا قوله: یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ. و الیه ذهب ابو حنیفة. و قال الحسن: ثوابهم ان یجاروا من النار ثم یقال لهم: کونوا ترابا مثل البهائم. و عن ابی الزناد قال: اذا قضی بین الناس قیل لمؤمنی الجن عودوا ترابا فیعودون ترابا فعند ذلک‌قُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً

و قال آخرون یکون لهم الثواب فی الاحسان کما یکون علیهم العقاب فی الاساءة کالانس و الیه ذهب مالک و ابن ابی لیلی. و قال الضحاک یدخلون الجنة و یأکلون و یشربون و ذکر النقاش فی تفسیره حدیثا انّهم یدخلون الجنة، فقیل هل یصیبون من نعیمها قال یلهمهم اللَّه تسبیحه و ذکره فیصیبون من لذته ما یصیبه بنو آدم من نعیم الجنة و قال ارطاة ابن المنذر: سألت ضمرة بن حبیب هل للجن ثواب قال نعم و قرأ: لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ. قال فالانسانیات للانس و الجنیات للجن و قال عمر بن عبد العزیز: ان مؤمنی الجن حول الجنة فی ربض و رحاب و لیسوا فیها.

أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ، ای لم یعجز عن ابداعهن بِقادِرٍ هکذا قراءة العامة و الباء زائدة دخلت للتأکید، کقوله تنبت بالدهن و کقوله کفی باللّه و قیل الباء دخلت لمکان النفی فی اول الکلام لان المعنی: أ لیس اللَّه بقادر علی ان یحیی الموتی بَلی‌، جواب للنفی، إِنَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ، من الاحیاء و الاماتة، قَدِیرٌ. و قرأ یعقوب یقدر بالیاء علی الفعل و هو اختیار ابی حاتم.

وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ، فیقال لهم أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ، یعنی ا لیس هذا الجزاء بالعدل، قالُوا بَلی‌ وَ رَبِّنا، انه لحق اعترفوا به و حلفوا علیه، قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ یعنی بکفرکم فی الدنیا.

فَاصْبِرْ، یا محمد علی اذی الکفار، کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ، ذووا الحزم. و قال الضحاک: ذووا الجد و الصبر و قیل العزم القوة و الثبات و اختلفوا فیهم. قال ابن زید: جمیع رسل اللَّه اولوا العزم لم یبعث اللَّه نبیا الا کان ذا عزم و حزم و رأی و کمال عقل و من، هاهنا للتبیین لا للتبعیض کقوله: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ و قال بعضهم الانبیاء کلهم اولوا العزم الا یونس لعجلة کانت منه ا لا تری انه قیل للنبی (ص) وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ.

و قیل هم الذین ذکرهم اللَّه فی سورة الانعام، لقوله بعد ذکرهم: أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ، و قیل هم ستة: نوح و هود و صالح و لوط و شعیب و موسی و هم المذکورون علی النسق فی سورة الاعراف و الشعراء. و قال مقاتل: هم ستة: نوح صبر علی اذی قومه و ابراهیم صبر علی النار و اسحاق صبر علی الذبح و یعقوب صبر علی فقد ولده و ذهاب بصره و یوسف صبر فی البئر و السجن و ایّوب صبر علی الضّرّ. و قال ابن عباس و قتادة: هم نوح و ابراهیم و موسی و عیسی اصحاب الشرائع فهم مع محمد (ص) خمسة ذکرهم اللَّه علی التخصیص فی قوله: وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی‌ وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ. و فی قوله: شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً... الایة

روی عن الشعبی عن مسروق، قال قالت عائشة قال لی رسول اللَّه (ص): یا عائشة ان الدنیا لا تنبغی لمحمد و لا لال محمد. یا عائشة انّ اللَّه لم یرض من اولی العزم الا بالصبر علی مکروهها و الصبر عن محبوبها لم یرض الی ان کلّفنی ما کلّفهم و قال: فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ، و انی و اللَّه ما بدّ لی من طاعته و اللَّه لاصبرن کما صبروا و اجهدن و لا قوة الّا باللّه.

قوله: وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ، ای لا تستعجل العذاب لهم، فانه نازل بهم لا محالة، کانه ضجر بعض الضجر فاحب ان ینزل العذاب بمن ابی منهم فامر بالصّبر و ترک الاستعجال ثم اخبر عن قرب العذاب فقال: کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ، من العذاب فی الآخرة، لَمْ یَلْبَثُوا، فی الدنیا، إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ، ای اذا عاینوا العذاب، فصار طول لبثهم فی الدنیا و البرزخ کانه ساعة من نهار لانّ ما مضی و ان کان طویلا کان لم یکن و قیل ینسیهم هول ما ینزل بهم مدة اللبث. ثم قال: بَلاغٌ، ای هذا القرآن و ما فیه من البیان بلاغ من اللَّه الیکم و البلاغ بمعنی التبلیغ و قیل هذا بلاغ ای الایمان بالرسالة بلاغ، یعنی اذا بلّغت فقد فعلت ما وجب علیک و قیل بلاغ واقع موقع بلغ ای بلّغ الرسالة، فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ. ای لن یهلک بعد هذا البلاغ بعذاب اللَّه الا من خرج من طاعة اللَّه.

قال الزّجاج تأویله لا یهلک مع رحمة اللَّه و فضله، إِلَّا الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ الخارجون من امر اللَّه و هم المشرکون و لهذا. قال قوم ما فی الرجاء لرحمة اللَّه آیة اقوی من هذه الایة و قال مقاتل: انها نزلت یوم احد.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله: وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ، فیقال لهم، أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ. قرأ ابن کثیر آذهبتم بالاستفهام ممدودا و ابن عامر بالاستفهام من غیر مدّ و الباقون بلا استفهام علی الخبر. و المعنی نلتم لذّاتکم و احببتم شهواتکم فی الدنیا غیر متفکرین فی حرامها و حلالها. و استمتعتم بملاذّها و قیل: اذهبتم طیباتکم، من الرزق و الحلالات الذی انفقتموها فی شهواتکم و لذّاتکم و لم تنفقوها فی مرضات اللَّه عز و جل. و قیل: أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فی الآخرة بمعاصیکم، فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا.
هوش مصنوعی: در روزی که کسانی که کافر شده‌اند به آتش عرضه می‌شوند، به آنها گفته می‌شود: «شما لذت‌های دنیوی خود را گذرانده‌اید.» برخی قراء در اینجا از سوال استفاده کرده‌اند، برخی دیگر به شکل بیان خبر و از دیگران بدون سوال صحبت کرده‌اند. معنای این جمله این است که شما از لذت‌ها و شهوات خود در دنیا بهره‌برداری کردید و در این کار به حلال و حرام فکر نکردید. آنچه که به دست آوردید و در لذتی که داشتید، صرف کرده‌اید، به جای این که آن را در راه خشنودی خداوند خرج کنید. همچنین ممکن است منظور این باشد که شما با گناهان و معاصی‌تان در دنیا، پاداش‌های خود را در آخرت از بین بردید.
روی عمر قال: دخلت علی رسول اللَّه (ص) فاذا هو مضطجع علی زمال حصیر قد اثر الزّمال فی جنبه. فقلت یا رسول اللَّه ادع اللَّه فلیوسّع علی امّتک فان فارس و الروم قد وسّع لهم و هم لا یعبدون اللَّه قال ذاک قوم عجّلوا طیّباتهم فی الحیاة الدّنیا.
هوش مصنوعی: عمر گفت: به نزد پیامبر خدا (ص) رفتم و او را دیدم که بر روی حصیری دراز کشیده است و ردّ حصیر بر پهلویش نقش بسته است. گفتم: ای رسول خدا، از خدا بخواه که بر امتت وسعت دهد، زیرا پارسیان و رومانی‌ها برایشان وسعت داده شده در حالی که آن‌ها خدا را نمی‌پرستند. پیامبر (ص) فرمود: این‌ها قومی هستند که نعمت‌های خود را در زندگی دنیا زودتر به دست آورده‌اند.
و قال جابر بن عبد اللَّه: رأی عمر بن خطاب لحما معلّقا فی یدی. فقال ما هذا یا جابر؟ قلت اشتهیت لحما فاشتریته، فقال او کلّما اشتهیت یا جابر اشتریت، اما تخاف هذه الایة: أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها ثم قال عمر: لو شئت لجعلت اکبادا و اسنمة وصلا و صنابا و صلائق و لکن استبقی حسناتی لان اللَّه تعالی وصف قوما فقال: أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها، الصلا الشواء و الصناب الاصبغة و الصلائق الرقاق العریض و عن عمر ایضا ان رجلا دعاه الی طعام فاکل ثم قدّم شیئا حلوا فامتنع و قال رأیت اللَّه وبّخ قوما بالتمتع بالطیبات فی الدنیا فقال: أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا، فقال الرجل اقرأ یا امیر المؤمنین ما قبلها. وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا، فلست منهم فاکل و سره ما سمع، فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ، الهون و الهوان واحد، بِما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَفْسُقُونَ ای باستکبارکم و فسقکم.
هوش مصنوعی: جابر بن عبدالله می‌گوید: عمر بن خطاب، تکه‌ای گوشت را در دست من دید و پرسید: «این چیست ای جابر؟» پاسخ دادم که به گوشت اشتیاق پیدا کرده و آن را خریده‌ام. عمر گفت: «آیا هر زمان که اشتیاقی به چیزی داری، آن را می‌خری؟ پس آیا از این آیه نمی‌ترسی: "نعمت‌های خود را در زندگی دنیوی‌تان تلف کرده‌اید و از آن بهره‌مند شده‌اید؟" سپس عمر ادامه داد: "اگر می‌خواستم می‌توانستم غذاهایی مانند کبد و دُم و سایر چیزهای دیگر را جمع کنم، اما می‌خواهم حسنات خود را حفظ کنم." او اشاره کرد به این که خداوند گروهی را توصیف کرده که نعمت‌های خود را در دنیا فانی کرده‌اند. همچنین، عمر داستانی از مردی نقل می‌کند که او را به غذا دعوت کرد و بعد از خوردن، شیرینی آورد که عمر از تناول آن امتناع کرد و گفت: "خداوند گروهی را به خاطر لذت‌بردن از نعمت‌ها در دنیا سرزنش کرده است." آن مرد از او خواست تا آیه قبلی را بخواند که به عذاب آنانی که کافر شده‌اند اشاره دارد و عمر گفت که او از آن‌ها نیست و با خوشحالی شروع به خوردن کرد. در انتها، عذاب خفت و ذلت به خاطر بزرگ‌منشی و نافرمانی‌شان یادآوری شد.
وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ، یعنی هودا، إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ، جمع حقف و هو ما استطال و اعوجّ من الرمل العظیم و هی مساکن عاد و کانوا عربا و هی اکثر ارض رملا.
هوش مصنوعی: و یاد کن برادر عاد، یعنی پیامبر هود، زمانی که قومش را در احقاف (منطقه‌ای با تپه‌های شنی بزرگ) هشدار داد. احقاف جمع حقف است و به معنای تپه‌های بلند و کج شنی است. این منطقه مسکن قوم عاد بود که از عرب‌ها بودند و بیشتر زمین آنجا را شن پوشانده بود.
قال ابن عباس: الاحقاف و ادبین عمان و مهرة و مهرة موضع بحضرموت تنسب الیها الإبل المهریه. و قال قتاده: ذکر لنا انّ عادا کانوا حیا من العرب بالیمن کانوا اهل رمل مشرفین علی البحر بارض یقال لها الشجر و هی الاحقاف.
هوش مصنوعی: ابن عباس می‌گوید: الأحقاف و عدن و عمان و مهره، یک منطقه‌ای در حضرموت است که شترهای مهری به آن نسبت داده می‌شوند. قتاده هم اشاره کرده که به ما گفته‌اند که عادا یک قوم عربی در یمن بودند که در ناحیه‌ای با زمین‌های شنی نزدیک به دریا زندگی می‌کردند و آنجا به نام الشجر مشهور بود که همان الأحقاف است.
روی عن علی (ع) قال خیر و ادبین فی الناس واد بمکة و واد نزل به آدم بارض هند و شرّ واد بین فی الناس وادی الاحقاف و واد بحضرموت یدعی برهوت تلقی فیه ارواح الکفار. قال و خیر بئر فی الناس بئر زمزم و شر بئر فی الناس بئر بلهوت فی ذلک الوادی الذی بحضرموت.
هوش مصنوعی: امام علی (ع) فرمودند: بهترین دره‌ها در میان مردم دره‌ای در مکه است و دره‌ای که آدم در سرزمین هند فرود آمد. بدترین دره‌ها در میان مردم، دره احقاف و دره‌ای در حضرموت است که برهوت نامیده می‌شود و ارواح کافران در آنجا تلقی می‌شوند. همچنین، بهترین چاه در میان مردم، چاه زمزم است و بدترین چاه، چاه بلهوت در آن دره‌ی حضرموت است.
قوله: وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ، ای سبقت الرسل، مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ، ای قبل هود و بعده، أَلَّا تَعْبُدُوا ای قال لهم: أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ، ان لم تؤمنوا، عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ هائل یعنی یوم القیمة و قیل یوم عذابهم فی الدنیا.
هوش مصنوعی: خداوند در این آیه به پیامبران گذشته اشاره می‌کند و می‌گوید که آن‌ها پیش از هود و بعد از او نیز به مردم هشدار داده‌اند که جز خداوند کسی را نپرستند، زیرا اگر به او ایمان نیاورند، من از عذاب روز بزرگی، که روز قیامت نام دارد، بر آن‌ها نگران هستم. همچنین گفته شده که این عذاب ممکن است در زندگی دنیا نیز شامل حالشان شود.
قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِکَنا ای لتصرفنا، عَنْ آلِهَتِنا، الی دینک و هذا ما لا یکون، فَأْتِنا بِما تَعِدُنا، من العذاب، إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ انّ العذاب نازل بنا قالَ، هود: إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ، یعنی اللَّه یعلم علم تأخر العذاب عنکم، وَ أُبَلِّغُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ ای ابلغکم الذی امرت بتبلیغه الیکم و لیس فیه تعیین وقت العذاب، وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ لاستعجالکم العذاب.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: آیا تو آمده‌ای تا ما را از خداوندانمان به دین خود بگردانی و این چیزی نیست که ممکن باشد. پس اگر راست می‌گویی، عذابی که به ما وعده می‌دهی را بر سرمان بیاور. هود پاسخ داد: علم عذاب تنها نزد خداست و او می‌داند که عذاب کی بر شما نازل خواهد شد. من فقط پیام‌هایی که به من واگذار شده را به شما می‌رسانم و در آنها زمان مشخصی برای عذاب تعیین نشده است، اما می‌بینم که شما مردمی هستید که عجله دارید و درک درستی از این موضوع ندارید.
فَلَمَّا رَأَوْهُ، ای راوا ما وعدوا به و استعجلوه و هو العذاب، عارِضاً، ای سحابا عرض فی نواحی السماء، مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا، ای سحاب یأتینا بالمطر و کانوا اصیبوا بالجدب و وجهوا و فدا یستسقونهم بعرفات فیهم لقمان صاحب لبد و کانوا سبعة نفر فبدّوا فسألوا اللَّه الحوائج ثم استسقوه لقومهم فبعث الی قومهم سحابة سوداء فی واد یقال له المغیث فخرجوا من دورهم و ابنیتهم بالطبول و المزامیر و الخمر الی الوادی یستبشرون بالسحاب. فقال هود: بل هو ما بالطبول و المزامیر و الخمر الی الوادی یستبشرون بالسحاب. فقال هود: بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ، من العذاب حیث قلتم: ائْتِنا بِما تَعِدُنا ثم فسره، فقال: رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ‌ قیل کانت ریحا تنسف رمادا حارا و هی رمدد و اول ما عرفوا انها عذاب، راوا ما کان خارجا من دیارهم من الرجال و المواشی تطیر بهم الریح بین السماء و الارض فدخلوا بیوتهم و اغلقوا ابوابهم فجاءت الریح فقلعت ابوابهم فجعلتهم کالرمیم.
هوش مصنوعی: وقتی که آن‌ها عذاب را دیدند، گفتند: این ابرها، ابری است که وعده‌اش به ما داده شده و ما به آمدنش شتاب کرده بودیم. آن‌ها فکر کردند که این ابر نشانه بارندگی است، در حالی که در واقع به خاطر خشکسالی به تنگ آمده بودند و به یک گروه هفت نفره به نام لقمان درخواست باران کرده بودند. این گروه در عرفات از خدا خواسته بودند که باران را برای قومشان ببارد و خدا نیز برای آن‌ها ابر سیاهی را فرستاد به وادی‌ای به نام مغیث. وقتی مردم این ابر را دیدند، با شادی و به همراه طبل و نی و شراب به طرف وادی رفتند. اما هود به آن‌ها گفت: این چیزی که شما با طبل و نی و شراب به آن شادمانی می‌کنید، در واقع چیزی است که شما به آن شتاب کردید. او توضیح داد که این باد است که در آن عذابی دردناک وجود دارد. باد به قدری شدید بود که خاک داغ را بلند می‌کرد و آن‌ها زمانی متوجه عذاب شدند که دیدند مردان و احشامشان به دلیل باد از خانه‌هایشان به پرواز درآمده بودند. مردم به داخل خانه‌هایشان پناه بردند و درها را بستند، اما باد درها را کند و آن‌ها را مانند زباله‌ای بدون ارزش کرد.
و قیل امر اللَّه الریح فامالت علیهم الرمال فکانوا تحت الرّمل سبع لیال و ثمانیة ایام لهم انین ثم امر اللَّه الریح فکشفت عنهم الرمال فاحتملتهم فرمت بهم فی البحر.
هوش مصنوعی: خداوند به باد فرمان داد و باد باعث شد که شن‌ها به سمت آن‌ها بیفتد، به طوری که آن‌ها به مدت هفت شب و هشت روز زیر شن‌ها بودند و صدای ناله‌شان به گوش می‌رسید. سپس خداوند به باد فرمان داد که شن‌ها را کنار بزند و آن‌ها را از زیر شن‌ها بیرون آورد و به دریا پرتاب کند.
روی عن عایشه قالت: کان النبی (ص) اذا رأی مخیلة تغیّر وجهه و تلوّن و دخل و خرج و اقبل و ادبر، فاذا امطرت السماء سرّی عنه فقلت یا رسول اللَّه انّ الناس اذا رأوا الغیم فرحوا رجاء ان یکون فیه المطر و اذا رأیته عرف فی وجهک الکراهیة، فقال یا عایشه ما یؤمّننی ان یکون فیه عذاب. قد عذب قوم بالریح و قد رأی القوم العذاب فقالوا: هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا.
هوش مصنوعی: عایشه نقل می‌کند که پیامبر (ص) وقتی ابرها را می‌دید، چهره‌اش تغییر می‌کرد و نشانه‌های ناراحتی در او نمایان می‌شد. او به این سمت و آن سمت می‌رفت و متوجه اطرافش می‌شد. وقتی باران می‌بارید، آرام می‌شد. عایشه به او گفت: «یا رسول‌الله، مردم وقتی ابرها را می‌بینند خوشحال می‌شوند و امیدوارند که باران ببارد، اما من در چهره‌ات عدم رضایت را می‌بینم.» پیامبر در پاسخ گفت: «عایشه، چه چیزی می‌تواند مرا مطمئن کند که ممکن است عذابی در این ابرها نهفته نباشد؟ قوم‌هایی به سبب باد عذاب شدند در حالی که مردم آن‌ها فکر می‌کردند که این ابرها باران‌زا هستند.»
قوله: تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْ‌ءٍ بِأَمْرِ رَبِّها، یعنی تدمّر کلّ شی‌ء مرّت به من رجال عاد و اموالها کقوله: ما تَذَرُ مِنْ شَیْ‌ءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ و التّدمیر اهلاک استیصال، فَأَصْبَحُوا لا یُری‌ إِلَّا مَساکِنُهُمْ قرأ عاصم و حمزة و یعقوب یری بضم الیاء و مساکنهم برفع النون، و قرأ الآخرون بالتاء و فتحها و مساکنهم بالنصب ای لا تری یا محمد الا مساکنهم لو حضرت بلادهم، لانّ السکان و الانعام بادت بالریح فلم یبق الا هود و من آمن معه. و فی الخبر عن النبی (ص) نصرت بالصبا و اهلکت عاد بالدّبور، کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ ای کذلک نجزی من اجرم مثل جرمهم و هذا تحذیر لمشرکی العرب.
هوش مصنوعی: این متن به توضیح عذاب الهی بر قوم عاد می‌پردازد. در آن آمده است که به فرمان پروردگار، همه چیز نابود شد و سرنوشت قوم عاد و اموالشان به گونه‌ای بود که هیچ چیز از آن‌ها باقی نماند. اشاره شده است که تنها ویرانه‌های خانه‌های آن‌ها باقی مانده و دیگر نشانی از ساکنان و مواشی آن‌ها دیده نمی‌شود. در اینجا به مسأله عذاب الهی و تأثیر آن بر قوم مجرم نیز اشاره شده و به این نکته تأکید می‌شود که پیامبر (ص) با توجه به تجارب گذشته به قوم خود هشدار می‌دهد تا از طغیان و شرک پرهیز کنند.
وَ لَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فِیما إِنْ مَکَّنَّاکُمْ فِیهِ، ای فیما لم نمکّنکم فیه من قوة الأبدان و طول العمرو کثرة المال. قال المبرّد ما فی قوله فِیما، بمنزلة الذی و «ان» بمنزلة ما و تقدیره: و لقد مکّنّاهم، فی الذی ما مکّنّا کم فیه. و قیل ان للشرط و جزائه مضمر تقدیره: فی الذی ان مکناکم فیه کان بغیکم اکثر، وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً، قال وهب بن منبه: کانوا یرون الشعرة البیضاء فی اللبن فی البیت المظلم لیلا من غیر سراج و یسمعون السرار من میل و یثبون علی الجبال علی الصخور مع الترسة و یقولون هلمّی یا ریح و یدخلون فی الصخرة الصمّاء الی الرّکب، فَما أَغْنی‌ عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِذْ کانُوا یَجْحَدُونَ بِآیاتِ اللَّهِ‌، ای کانت لهم آلة الدفع فلم یقدروا علی دفعها لاقامتهم علی الجحود باعلامه الدالّة علی التوحید و صدق الرسول، وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ای نزل بهم و احاط بهم جزاء استهزائهم.
هوش مصنوعی: ما به آنان قدرت و امکاناتی دادیم که ممکن بود به شما نیز عطا کنیم، مانند نیروی بدنی، طول عمر و ثروت. مبرّد بیان کرده که در عبارت «فِیما»، معنا مانند «الذی» است و «ان» به معنی «ما» می‌باشد. بنابراین، عبارت به این صورت است: ما به آنان قدرت دادیم در آنچه که به شما نداده‌ایم. همچنین گفته شده که برای شرط و نتیجه، مفهوم مضمر وجود دارد که به این معناست: در صورتی که ما شما را در آن زمینه‌توانمند می‌کردیم، شما از نعمت‌ها بیشتر استفاده می‌کردید. ما برای آنان گوش، چشم و دل قرار دادیم. وهب بن منبه می‌گوید: آنان می‌توانستند تار مویی را در شیر ببینند در حالی که در بیت تاریکی بودند و بدون هیچ روشنایی، می‌توانستند حرف‌های پنهانی را از مسافتی بشنوند و بر روی کوه‌ها و صخره‌ها بپرند. به ندا خواندن باد پاسخ می‌دادند و وارد صخره‌های سخت می‌شدند تا به زانو برسند. اما هیچ‌یک از این توانایی‌ها نتوانست آن‌ها را از عذاب نجات دهد، چرا که به نشانه‌های خداوند که دال بر توحید و صداقت پیامبر بود، کفر ورزیدند. سرانجام عذاب و جزای مسخره کردنشان به آن‌ها رسید و به طور کامل گرفتار آن شدند.
وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا ما حَوْلَکُمْ، یقوله لقریش، مِنَ الْقُری‌، کحجر ثمود و قری قوم لوط و نحوها مما کان یجاور بلاد الحجاز، وَ صَرَّفْنَا الْآیاتِ، بتکریر ذکرها و اعادة اقاصیص الامم الخالیة بتکذیبها و شرکها، لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ عن شرکهم.
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: ما اقوامی را که در اطراف شما بودند، هلاک کردیم، از جمله قوم ثمود و قوم لوط که در کنار سرزمین حجاز زندگی می‌کردند. ما نشانه‌ها و عبرت‌های این اقوام را بارها و بارها ذکر کردیم و داستان‌های آن‌ها را تکرار کردیم تا شاید شما از شرک و کفر خود بازگردید.
فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ، ای هلّا نصرهم، الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً، یعنی الاوثان اتّخذوها آلهة فیتقربون بها الی اللَّه عز و جل، قُرْباناً مفعول له یعنی للقربة بزعمهم و آلِهَةً مفعول ثان، و القربان کلّ ما یتقرّب به الی اللَّه عز و جل و جمعه قرابین کالرهبان و الرهابین، بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ قال مقاتل ضلّت الالهة عنهم فلم ینفعهم عند نزول العذاب، وَ ذلِکَ إِفْکُهُمْ وَ ما کانُوا یَفْتَرُونَ. ای هذا محصول افکهم الذی کانوا یقولون، انما نقرّبهم الی اللَّه عز و جل و نشفع لهم و قیل: معناه ذلک عاقبة افکهم و افترائهم.
هوش مصنوعی: پس اگر آنها را یاری نکرد، چه کسی آنها را یاری خواهد کرد؟ این افرادی که غیر از خدا، موجوداتی را به عنوان نزدیک‌کننده به خدا انتخاب کرده‌اند، یعنی بت‌ها را به عنوان خدایان خود قرار داده و به وسیله آن‌ها به خدا نزدیک می‌شوند. قربانی کردن در واقع به معنای نزدیکی به خدا به ادعای خودشان است و بت‌ها به عنوان موجوداتی که هم‌چنین به آن‌ها نزدیک می‌شوند، شناخته می‌شوند. قربانی به معنای هر چیزی است که به وسیله آن به خدا نزدیک می‌شوند و جمع آن قربانی‌ها است. اما در میانه بحران، این بت‌ها به آنها کمکی نکردند و در زمان عذاب، نتوانستند نجاتشان دهند. و این در واقع دروغ و افترای آنهاست که می‌گفتند ما فقط برای نزدیک شدن به خدا این کارها را می‌کنیم و از آن‌ها شفاعت می‌طلبیم. در اینجا منظور از این سخنان، نتیجه دروغ‌پردازی و افترای آنهاست.
وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ، معطوف علی قوله: وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ، نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ. قال ابن عباس کانوا تسعة نفر من جن نصیبین من ارض الموصل و کانوا یهودا و کانوا من رؤسهم و ملوکهم، و اسماؤهم: حصا و مصا و شاصر و ناصر و افحم و یرد و اینان و زوبعه و عمر بن جابر. مفسران گفتند رسول خدای از مبعث وی ده سال و سه ماه گذشته بود که این جن نصیبین باسلام آمدند و بعد از آن بیک سال و شش ماه او را بمعراج بردند و ابتداء قصه آنست که: بو طالب از دنیا رفته بود و مشرکان او را رنجه میداشتند، رسول تنها برخاست و بطائف شد تا از قبیله ثقیف قومی با دست آرد که او را نصرت کنند و بقوّت ایشان، قریش از خود باز کند و در ثقیف سه برادر بودند سادات و اشراف ایشان یکی عبد یالیل دیگر مسعود، سوم حبیب پسران عمرو بن عمیر، ایشان را باسلام دعوت کرد و ایشان هر سه سروا زدند و ناسزا گفتند، رسول از ایشان نومید برخاست و ایشان سفیهان و جاهلان قوم خویش‌ فرا پی وی داشتند تا بر وی بانگ زدند و ناسزا گفتند و او را در باغی پیچیدند از آن عتبة و شیبة، پسران ربیعة، رسول (ص) در آن باغ شد و در گوشه‌ای بنشست و عتبه و شیبه هر دو در آن باغ بودند و میدیدند که آن سفیهان ثقیف، با وی چه میکنند و تغافل میکردند تا آن سفیهان از وی بازگشتند. رسول در آن حال از سر آن ضجرت و حیرت، زبان تضرع بگشاد و در اللَّه زارید و گفت: اللّهم انی اشکو الیک ضعف قوّتی و قلّة حیلتی و هوانی علی الناس انت ارحم الراحمین، انت رب المستضعفین، انت ربی الی من تکلنی الی بعید یتجهمنی او الی عدوّ ملّکته امری ان لم یکن بک علیّ غضب فلا ابالی و لکن عافیتک هی اوسع لی، اعوذ بنور وجهک الذی اشرقت له الظّلمات و صلح علیه امر الدنیا و الآخرة، من ان تنزل بی غضبک او تحلّ علیّ سخطک، لک العتبی، حتی ترضی لا حول و لا قوّة الا بک.
هوش مصنوعی: نویسنده به داستانی اشاره می‌کند که در آن گروهی از جن به نام "نصیبین" به پیامبر اسلام گوش می‌دهند و به اسلام می‌گروند. ابن عباس می‌گوید که این جن‌ها نه نفر از یهودیان بودند که از منطقه موصل آمده بودند و برخی از سران و ملوک آن‌ها بودند. پس از اینکه رسول خدا دچار مشکلاتی از سمت مشرکان قریش شد، از مکه به طائف رفت تا حمایت قبیله ثقیف را جلب کند. او به سه برادر از سادات قبیله ثقیف که نام‌هایشان عبد یالیل، مسعود و حبیب بود، دعوت به اسلام کرد، اما آن‌ها به او توهین کردند و به او پاسخ منفی دادند. رسول خدا از ناکامی‌اش دل‌سرد شد و در باغی پنهان شد. در آنجا که عده‌ای از جاهلان قبیله ثقیف به او توهین می‌کردند، پیامبر به خداوند دعا کرد و از وضع خودش شکایت کرد. او ابراز کرد که اگر خداوند بر او خشم نمی‌آید، او نگرانی ندارد اما از طرد شدن و نرسیدن به عافیت خداوند بیشتر خوف داشت. رسالت او در نهایت با توکل به خدا و درخواست عفو و رحمت ادامه یافت.
عتبه و شیبه که او را چنان دیدند رحم ایشان بجنبید، غلامی داشتند نصرانی نام او عداس. گفتند یا عداس انگور پاره‌ای در آن طبق کن و پیش آن مرد بنه تا بخورد، عداس طبق انگور پیش رسول بنهاد، رسول دست فراز کرد گفت بسم اللَّه.
هوش مصنوعی: عتبه و شیبه که او را دیدند، به او رحم کردند. غلامی به نام عداس داشتند که مسیحی بود. به عداس گفتند: "ای عداس، کمی انگور بیاور و آن را برای این مرد بگذار تا بخورد." عداس طبق انگور را پیش پیامبر گذاشت و پیامبر دستش را بالا برد و گفت: "به نام خدا."
عداس در روی رسول مینگرد و میگوید: و اللَّه انّ هذا الکلام ما یقوله اهل هذه البلدة، و اللَّه که این سخن که او میگوید اهل این شهر نگویند رسول گفت: تو از کدام شهری یا عداس و چه دین داری؟ عداس گفت: من نصرانی‌ام بر دین ترسایی از شهر نینوی، رسول گفت: تو از شهر یونس بن متی ای، آن مرد صالح نیک رای پاک راه؟ عداس گفت تو چه دانی که یونس بن متی کیست؟. رسول گفت: او برادر منست پیغامبر خدای و من پیغامبر خدای. عداس، بپای رسول در افتاد و بوسه بر پای وی مینهد و دست وی میبوسد و او را تواضع میکند. عتبه و شیبه او را چنان دیدند گفتند غلام ما بتباه برد آن گه گفتند یا عداس چرا بوسه بر دست و پای وی مینهادی، نباید که ترا از دین خود بر گرداند که این دین تو، به است از دین او. عداس گفت: یا سیدی ما فی الارض خیر من هذا الرجل. لقد اخبرنی بامر ما یعلمه الا نبی. پس رسول خدا از آنجا برفت تنها بسوی مکه، چون ببطن نخله رسید میان مکه و طائف شب بود، نماز خفتن آنجا میگزارد. بعضی مفسران گفتند بامداد میکرد و در نماز سوره الرحمن میخواند، در میانه نماز قومی از جن نصیبین بر وی بگذشتند و بکار خویش میرفتند، آواز خواندن رسول بسمع ایشان و از حرص سماع قرآن بسر یکدیگر میافتادند و نزدیک بود که برسول در افتاد ندید.
هوش مصنوعی: عداس به رسول خدا نگاه می‌کند و می‌گوید: «به خدا قسم، این سخن را اهل این شهر نمی‌گویند.» رسول خدا از او می‌پرسد: «تو از کدام شهری هستی و چه دینی داری؟» عداس پاسخ می‌دهد: «من نصرانی هستم، بر آیین ترسایی از شهر نینوی.» رسول می‌فرماید: «تو از شهر یونس بن متی هستی، آن مرد صالح و نیکوکار؟» عداس اظهار تعجب می‌کند که چطور رسول خدا درباره یونس بن متی می‌داند. رسول توضیح می‌دهد: «او برادر من است، پیامبر خدا و من نیز پیامبر خدا هستم.» سپس عداس به پای رسول افتاده و آن را می‌بوسد و به او احترام می‌گذارد. عتبه و شیبه، که این صحنه را می‌بینند، می‌گویند: «غلام ما را فریب داده است.» سپس از عداس می‌پرسند: «چرا بر دست و پای او بوسه می‌زنی؟ نباید دین خود را رها کنی، چرا که دین تو بهتر از دین اوست.» عداس پاسخ می‌دهد: «ای سرور من، هیچ کس در زمین بهتر از این مرد نیست. او مرا به خبری از مسائل آگاه کرد که جز یک پیامبر نمی‌داند.» بعد از این گفتگو، رسول خدا به سمت مکه می‌رود و در بطن نخله، در نیمه شب نماز می‌گذارد. برخی مفسران می‌گویند که در صبح نیز نماز می‌خواند و سوره الرحمن را تلاوت می‌کند. در میانه نماز، گروهی از جن‌های نصیبین از کنار او می‌گذرند و صدای او را می‌شنوند و به همدیگر می‌گویند و به شدت مشتاق شنیدن قرآن می‌شوند.
و ذلک قوله تعالی: کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً و رسول در زیر درخت سمره نماز میکرد، رب العالمین آن درخت بآواز آورد تا رسول را آگاهی داد از ایشان و رسول چون از نماز فارغ شد، ایشان را بر اسلام دعوت کرد و نبوّت خود بر ایشان عرضه کرد. ایشان گفتند: من یشهد لک؟ کیست که در این نبوّت ترا گواهی دهد؟. رسول گفت این درخت سمره. پس رسول از آن درخت گواهی خواست، درخت بآواز فصیح گواهی بداد که وی رسول خواست، ایشان نه کس بودند بر دین جهودی و بروایتی هفتاد کس بودند از بنی اقلیقی، همه مسلمان شدندند و برسول ایمان آوردند و ایشان از نصیبین آمده بودند از نزدیک ابلیس و ابلیس ایشان را بشغلی میفرستاد چون برسول در افتادند و ربّ العزه ایشان را اسلام کرامت کرد نیز با پیش ابلیس نرفتند و مصطفی (ص) ایشان را با قبیله‌های خویش فرستاد تا قوم خود را دعوت کنند بر دین اسلام، آگاه‌کنان و بیم‌نمایان.
هوش مصنوعی: در این متن آمده است که پیامبر در زیر درخت سمره مشغول نماز بود و خداوند آن درخت را به صدا درآورد تا پیامبر را از حضور مردم آگاه کند. پس از پایان نماز، پیامبر آن‌ها را به اسلام دعوت کرد و نبوّت خود را بر آن‌ها عرضه نمود. آن‌ها پرسیدند که چه کسی گواهی بر نبوّت او می‌دهد. پیامبر درخت سمره را به عنوان شاهد معرفی کرد و درخت با زبان فصیح گواهی داد که او رسول خداست. این افراد که هفتاد نفر از بنی اقلیقی بودند و از نصیبین آمده بودند، به اسلام ایمان آوردند. ابلیس به تلاش برای منحرف کردن آن‌ها ادامه داد، اما آن‌ها با رحمت خداوند به اسلام گرویدند و پیامبر آن‌ها را به قبیله‌های خود فرستاد تا قومشان را به دین اسلام دعوت کنند و آنان را آگاه کرده و بترسانند.
اینست که رب العالمین فرمود: فَلَمَّا قُضِیَ ای فرغ النّبی من القراءة، وَلَّوْا إِلی‌ قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ. انصرفوا الیهم مخوّفین داعین بامر رسول اللَّه (ص).
هوش مصنوعی: بدین معناست که زمانی که پیامبر از خواندن آیات فارغ شد، آن‌ها به سوی قوم خود برگشتند و شروع به هشدار دادن کردند. آن‌ها به سمت مردم خود رفتند و با ترس و به عنوان دعوت‌کنندگان به دستور پیامبر خدا (ص) عمل کردند.
فکانوا رسل رسول اللَّه و قیل لم یکونوا رسلا بل کانوا منذرین. و یجوز ان یکون الرجل نذیرا و لا یکون نبیا، النذارة فی الجن من غیر نبوة. و گفته‌اند رسول خدا در بطن نخله ایشان را وعده داد که بر شما قرآن خوانم و آداب دین در شما آموزم و بعد از آن قصه لیلة الجن رفت در شعب حجون.
هوش مصنوعی: آن‌ها پیام‌آوران خدا بودند و گفته شده که ممکن است که آنها پیامبر نباشند، بلکه تنها هشداردهندگانی باشند. ممکن است که یک فرد هشداردهنده باشد اما پیامبر نباشد، چرا که هشداردهی در میان جن بدون نبوت نیز ممکن است. همچنین گفته شده که رسول خدا در دل نخل آنها را وعده داد که قرآن را بر آنها تلاوت کرده و آداب دین را به آنها بیاموزد و پس از آن، داستان لیلة الجن در شعب حجون روی داد.
عبد اللَّه مسعود روایت کند که رسول خدا روزی گفت: انّی امرت ان اقرء علی الجن اللیلة، فایکم یتبعنی.
هوش مصنوعی: عبدالله مسعود نقل می‌کند که پیامبر اسلام روزی فرمود: «من به دستور آمده‌ام که امشب بر جن‌ها بخوانم، آیا کسی هست که از من پیروی کند؟»
مرا فرمودند که امشب قرآن خوانم بر جن. کیست از شما که امشب متابعت من کند و بموافقت من بیاید. عبد اللَّه مسعود گفت: من با وی برفتم و دیگر هیچ کس با ما نبود چون بشعب حجون رسیدیم وادی‌ای است‌ بالاء مکه، رسول خدا خطی کشید و مرا گفت در میان این خط نشین و نگر که قدم از این خط بیرون نه نهی تا من بتو باز آیم. رسول خدا رفت و در آن موضعی بیستاد و قرآن خواندن گرفت و پریان را دیدم بر مثال مرغان کرکس که از بالا در زیر میپریدند و خلقی را دیدم سیاهان با جامه‌های سفید که فراوی مییازیدند و لغطی و شغبی از ایشان بسمع من رسید تا آن حد که بر پیغامبر بترسیدم و چندان آواز و شغب ایشان بود که نیز آواز پیغمبر نشنیدم و از آن سیاهان که گرد وی برآمده بودند پیغامبر را نمی‌دیدم و پیغامبر ایشان را بعصا میزد که اجلسوا، همه شب برین صفت گذشت و من اندیشمند تا شب بآخر رسید و ایشان از پیغامبر باز بریده میشدند چنانک پاره‌های میغ که از هم گسسته میشود. پس پیغامبر از ایشان فارغ شد و بنزدیک من باز آمد و فرمود یا عبد اللَّه هیچ خفتی امشب؟ گفتم لا و اللَّه یا رسول اللَّه، از بیم و اندیشه بارها همت کردم که فریاد خوانم و بگریزم اما قول تو مرا بر جای میداشت که گفته بودی قدم از این خط بیرون منه. رسول (ص) فرمود لو ذهبت ما التقینا الی یوم القیمة، اگر تو از این موضع که من نشان کردم برفتید ملاقات ما جز بقیامت نبودید. گفتم یا رسول اللَّه آن سیاهان با جامه‌های سپید که بودند؟، گفت جن نصیبین بودند که از من متاع و زاد می‌خواستند، فمتعتهم بکل عظم حائل و روثة و بعرة فقالوا یا رسول اللَّه یقذرها الناس علینا فنهی النبی (ص) ان یستنجی بالعظم و الروث. قال: فقلت یا رسول اللَّه و ما یغنی ذلک عنهم قال انهم لا یجدون عظما الا وجدوا علیه لحمه یوم اکل و لا روثة الا وجدوا فیها حبها یوم اکلت.
هوش مصنوعی: مرا به خواندن قرآن شب هنگام بر جن‌ها دستور دادند. از میان شما چه کسی حاضر است که دنبالم بیفتد و با من بیاید؟ عبدالله مسعود گفت: من با او رفتم و هیچ کس دیگر با ما نبود. وقتی به شعب حجون رسیدیم که منطقه‌ای در بالای مکه است، پیامبر خطی کشید و به من گفت درون این خط بنشین و مراقب باش که قدمت از این خط بیرون نرود تا من به تو برگردم. پیامبر رفت و در آنجا ایستاد و شروع به خواندن قرآن کرد. من پریان را دیدم که مانند پرندگان بزرگ از بالا پرواز می‌کردند و همچنین افرادی را مشاهده کردم که جامه‌های سفیدی بر تن داشتند و به طرف پیامبر می‌آمدند. صدا و همهمه‌ای از آنها به گوشم رسید تا جایی که از پیامبر ترسیدم و به قدری صدایشان بلند بود که صدای پیامبر را نشنیدم. از جمعیت سیاه‌پوشانی که دور پیامبر بودند هم نمی‌توانستم او را ببینم و پیامبر آنها را با عصا می‌زد و می‌گفت بنشینید. کل شب به همین صورت گذشت و من فکر می‌کردم تا اینکه شب به پایان رسید و آنها از پیامبر جدا شدند، مانند ابرهایی که از هم پراکنده می‌شوند. سپس پیامبر به نزد من برگشت و گفت: «ای عبدالله، آیا شب خواب‌ت برد؟» گفتم: نه، به خدا قسم، ای رسول خدا، به خاطر ترس و فکر کردن بارها خواستم فریاد بزنم و فرار کنم، اما سخن تو مرا سرجایم نگه داشت که گفته بودی قدم از این خط بیرون نبر. پیامبر فرمود: «اگر رفته بودی، تا روز قیامت ما ملاقات نمی‌کردیم.» پرسیدم: «ای رسول خدا، آن سیاه‌پوشان با لباس‌های سفید چه کسانی بودند؟» فرمود: «آنها جن‌هایی از نصیبین بودند که از من متاع و زاد و توشه درخواست کردند و من به آنها هر چیزی که خواسته بودند را دادم.» گفتند: «ای رسول خدا، مردم این چیزها را بر ما ناپسند می‌دانند.» بنابراین پیامبر (ص) دستور داد که با استخوان و فضولات نجس نشوید. سپس من پرسیدم: «ای رسول خدا، این برای آنها چه منفعتی دارد؟» فرمود: «آنها هیچ وقت استخوانی پیدا نمی‌کنند مگر اینکه در آن گوشت روزی که خورده‌اند، باقی مانده است، و هیچ فضله‌ای نیست مگر اینکه در آن دانه‌ای است که در روز غذا خوردن آن را پیدا می‌کنند.»
گفتم یا رسول اللَّه آنچه آشوب و شغب بود که از ایشان بسمع من میرسید.
هوش مصنوعی: گفتم یا پیامبر خدا، آنچه که از آنها به گوش من می‌رسید، آشفتگی و غوغایی بود.
گفت یکی را کشته بودند از قوم خویش و داوری از من درخواستند، من ایشان را داوری بریدم و براستی حکم کردم. آن گه رسول خواست که وضو کند. گفت‌ هل معک ماء قلت یا رسول اللَّه معی اداوة فیها شی‌ء من نبیذ التمر فاستدعاه فصببت علی یده فتوضأ و قال تمرة طیبة و ماء طهور.
هوش مصنوعی: یکی از افراد قبیله‌ای را کشته بودند و از من خواستند که درباره این موضوع قضاوت کنم. من قضاوت خود را انجام دادم و انصافاً حکم کردم. سپس پیامبر درخواست کرد که وضو بگیرد. او از من پرسید که آیا آب همراه دارم و من گفتم که در کنار من ظرفی است که کمی از نبیذ خرما در آن است. او خواست که آن را بیاورم، من آن را بر دستانش ریختم و او وضو گرفت و گفت که این خرما پاکیزه و آبش طاهر است.
و روی مسلم بن الحجّاج عن محمد بن المثنی عن عبد الاعلی عن داود بن ابی هند عن عامر قال سالت علقمة، هل کان ابن مسعود شهد مع رسول اللَّه (ص) لیلة الجن قال فقال علقمة انا سألت ابن مسعود فقلت هل شهد احد منکم مع رسول اللَّه (ص) لیلة الجن فقال لا و لکنّا کنّا مع رسول اللَّه ذات لیلة ففقدناه فالتمسناه فی الاودیة و الشعاب فقلنا استطیر او اغتیل. قال فبتنا بشر لیلة بات بها قوم فلما اصبحنا اذا هو جاء من قبل حراء قال فقلنا یا رسول اللَّه فقدناک فطلبناک فلم نجدک فبتنا بشر لیلة بات بها قوم، فقال اتانی داعی الجن فذهبت معه فقرأت علیهم القرآن فانطلق بنا فارانا آثارهم و آثار نیرانهم و سألوه الزاد فقال لکم کل عظم ذکر اسم اللَّه علیه یقع فی ایدیکم اوفر ما یکون لحم و کل بعرة علف لدوابکم فقال رسول اللَّه (ص) فلا تستنجوا بهما فانهما طعام اخوانکم من الجن.
هوش مصنوعی: مسلم بن حجّاج نقل کرده که محمد بن المثنی از عبد الاعلی نقل کرده که او هم از داود بن ابی هند درباره عامر شنیده است. عامر می‌گوید که از علقمه سوال کردم آیا ابن مسعود در شب جن‌ها با رسول‌الله (ص) بود؟ علقمه جواب داد که من از ابن مسعود پرسیدم آیا کسی از شما شب جن‌ها با رسول‌الله (ص) بود؟ او گفت نه، اما ما یک شب با رسول‌الله بودیم که او را گم کردیم و به دنبال او در دره‌ها و دره‌ها گشتیم و گفتیم شاید به جایی رفته یا کشته شده باشد. ما شب بدی را گذراندیم و صبح که شد، او از سمت حراء آمد. ما به او گفتیم یا رسول‌الله، شما را گم کردیم و ما به دنبالتان گشتیم و شبی بدی را سپری کردیم. او گفت که دعوت جن‌ها به او رسیده و با آنها رفته و قرآن را برایشان خوانده. سپس او ما را به آثار و آتش‌های آنها راهنمایی کرد. جن‌ها از او خوراک خواستند و او گفت که هر استخوانی که بر آن نام خدا ذکر شود، بهترین گوشت برای شما خواهد بود و هر نوع فضله هم علفی برای قربانی‌هایتان است. سپس رسول‌الله (ص) فرمود که با این دو چیز خود را تمییز نکنید، زیرا آنها غذای برادران شما از جن هستند.
و فی الحدیث ان الجن ثلاثة اصناف صنف لهم اجنحة یطیرون فی الهواء و صنف حیّات و کلاب و صنف یحلون و یظعنون.
هوش مصنوعی: در حدیث آمده است که جن‌ها سه دسته هستند: یک دسته دارای بال‌هایی هستند که می‌توانند در هوا پرواز کنند، دسته‌ای دیگر شبیه مارها و سگ‌ها هستند، و دسته سوم نیز قادر به حرکت و سفر هستند.
قالُوا یا قَوْمَنا إِنَّا سَمِعْنا کِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی‌ مُصَدِّقاً، موافقا، لِما بَیْنَ یَدَیْهِ، من الکتب، یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ، یعنی الی دین الحق، وَ إِلی‌ طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ.
هوش مصنوعی: گفتند: ای قوم ما، ما کتابی را شنیدیم که بعد از موسی نازل شده و آن را تأیید می‌کند و با آنچه قبلاً بوده همخوانی دارد. این کتاب به راه حق هدایت می‌کند و به دین راستین و به راهی مستقیم راهنمایی می‌کند.
قال ابن عباس: فاستجاب لهم من قومهم نحو من سبعین رجلا من الجن فرجعوا الی رسول اللَّه (ص) فوافوه بالبطحاء فقرأ علیهم القرآن و امرهم و نهاهم.
هوش مصنوعی: ابن عباس در این روایت می‌گوید: گروهی از جن که حدود هفتاد نفر بودند به خواست قوم خود پاسخ دادند و به سوی رسول الله (ص) آمدند. آن‌ها در محلی به نام بطحاء حضور یافتند و پیامبر قرآن را بر آن‌ها خواند و به آن‌ها دستوراتی داد و مسائلی را نیز نهی کرد.
و فیه دلیل انه (ص) کان مبعوثا الی الجن و الانس جمیعا. قال مقاتل: لم یبعث قبله نبی الی الانس و الجن جمیعا.
هوش مصنوعی: در اینجا دلیلی ارائه شده است که نشان می‌دهد پیامبر اسلام (ص) به سوی تمام انسان‌ها و جن‌ها فرستاده شده است. مقاتل می‌گوید که پیش از او، هیچ پیامبری به سمت همه انسان‌ها و جن‌ها فرستاده نشده بود.
یا قَوْمَنا أَجِیبُوا داعِیَ اللَّهِ، یعنی محمدا (ص)، وَ آمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ.
هوش مصنوعی: ای مردم، به دعوت پیامبر خدا پاسخ دهید و به او ایمان آورید. اگر این کار را کنید، خداوند گناهان شما را می‌آمرزد و از عذاب دردناک نجاتتان می‌دهد.
وَ مَنْ لا یُجِبْ داعِیَ اللَّهِ، ای کفر بمحمد (ص)، فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ فِی الْأَرْضِ، لا یعجز اللَّه فیفوته وَ لَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءُ یمنعونه من اللَّه، أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ.
هوش مصنوعی: و هر کس دعوت خدا را نپذیرد، یعنی به پیامبر محمد (ص) کافر شود، نمی‌تواند در زمین بر خدا غلبه کند. خداوند قادر است که او را به مجازات درآورد و هیچ ولی و یاوری نمی‌تواند او را از عذاب خدا حفظ کند. این افراد در گمراهی آشکاری هستند.
اختلف العلماء فی حکم مؤمنی الجن فقال قوم لیس لهم ثواب الا نجاتهم من النار و تأوّلوا قوله: یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ. و الیه ذهب ابو حنیفة. و قال الحسن: ثوابهم ان یجاروا من النار ثم یقال لهم: کونوا ترابا مثل البهائم. و عن ابی الزناد قال: اذا قضی بین الناس قیل لمؤمنی الجن عودوا ترابا فیعودون ترابا فعند ذلک‌قُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً
هوش مصنوعی: علمای اسلامی در مورد سرنوشت مؤمنان از جن اختلاف نظر دارند. برخی بر این باورند که برای آن‌ها تنها نجات از آتش دوزخ ثواب محسوب می‌شود و به آیه‌ای از قرآن استناد می‌کنند که می‌گوید خداوند گناهان آن‌ها را می‌آمرزد و از عذاب دردناک آن‌ها را حفظ می‌کند. این نظریه مربوط به ابو حنیفه است. از سوی دیگر، الحسن معتقد است که ثواب مؤمنان جن این است که از آتش نجات پیدا کنند، اما سپس به آن‌ها گفته می‌شود که مانند دیگر جانوران به خاک تبدیل شوند. یکی از اقوال دیگر نیز از ابی الزناد نقل شده که می‌گوید پس از قضاوت خداوند در بین مردم، به مؤمنان جن گفته می‌شود که به خاک بازگردند و آن‌ها چنین خواهند شد. در آن زمان کافران خواهند گفت: ای کاش من نیز به خاک تبدیل می‌شدم.
و قال آخرون یکون لهم الثواب فی الاحسان کما یکون علیهم العقاب فی الاساءة کالانس و الیه ذهب مالک و ابن ابی لیلی. و قال الضحاک یدخلون الجنة و یأکلون و یشربون و ذکر النقاش فی تفسیره حدیثا انّهم یدخلون الجنة، فقیل هل یصیبون من نعیمها قال یلهمهم اللَّه تسبیحه و ذکره فیصیبون من لذته ما یصیبه بنو آدم من نعیم الجنة و قال ارطاة ابن المنذر: سألت ضمرة بن حبیب هل للجن ثواب قال نعم و قرأ: لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ. قال فالانسانیات للانس و الجنیات للجن و قال عمر بن عبد العزیز: ان مؤمنی الجن حول الجنة فی ربض و رحاب و لیسوا فیها.
هوش مصنوعی: گروهی دیگر بر این باورند که به نیکوکاران پاداش داده می‌شود، همان‌طور که بدکاران مجازات می‌شوند. ابوموسی به این نظریه اشاره کرده و می‌گوید که در روز قیامت، گروهی از جن وارد بهشت خواهند شد و از نعمت‌های آن خوردن و نوشیدن خواهند کرد. یکی از مفسران حدیثی نقل کرده است که این جن‌ها به بهشت می‌روند و از آنچه در آن هست، بهره‌مند می‌شوند. به گفته یکی از علمای دیگر، جن‌ها دارای پاداش نیز هستند و این نشان‌دهنده این است که نعمت‌ها و لذت‌های بهشت مختص انسان‌ها نیست. برخی دیگر نیز اشاره کرده‌اند که مؤمنان جن در اطراف بهشت زندگی می‌کنند، اما در خود بهشت حضور ندارند.
أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ، ای لم یعجز عن ابداعهن بِقادِرٍ هکذا قراءة العامة و الباء زائدة دخلت للتأکید، کقوله تنبت بالدهن و کقوله کفی باللّه و قیل الباء دخلت لمکان النفی فی اول الکلام لان المعنی: أ لیس اللَّه بقادر علی ان یحیی الموتی بَلی‌، جواب للنفی، إِنَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ، من الاحیاء و الاماتة، قَدِیرٌ. و قرأ یعقوب یقدر بالیاء علی الفعل و هو اختیار ابی حاتم.
هوش مصنوعی: آیا آنها ندیده‌اند که خداوندی که آسمان‌ها و زمین را خلق کرده است، در ایجاد آنها دچار خستگی نشده و بر ایجاد آنها تواناست؟ این خوانش عمومی است و حرف "با" برای تأکید وارد شده است، مانند جمله "تنبت بالدهن" و همچنین "کفی باللّه". برخی گفته‌اند که "با" به خاطر نفی در ابتدای صحبت آمده، زیرا منظور این است که آیا خداوند قادر نیست مردگان را زنده کند؟ پاسخ نفی این است که او بر هر چیزی، از زنده کردن و مردن، تواناست. همچنین یعقوب "یقدر" را با "یاء" می‌خواند که این انتخاب ابی حاتم است.
وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ، فیقال لهم أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ، یعنی ا لیس هذا الجزاء بالعدل، قالُوا بَلی‌ وَ رَبِّنا، انه لحق اعترفوا به و حلفوا علیه، قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ یعنی بکفرکم فی الدنیا.
هوش مصنوعی: در روزی که افرادی که کافر بودند به آتش جهنم عرضه می‌شوند، به آن‌ها گفته می‌شود: آیا این حقیقت نیست؟ آیا این جزا عادلانه نیست؟ آن‌ها پاسخ می‌دهند: آری، این حقیقت است و قسم می‌خوریم که آن را قبول داریم. سپس به آن‌ها گفته می‌شود: پس بخاطر کفرهایتان در دنیا، عذاب را بچشید.
فَاصْبِرْ، یا محمد علی اذی الکفار، کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ، ذووا الحزم. و قال الضحاک: ذووا الجد و الصبر و قیل العزم القوة و الثبات و اختلفوا فیهم. قال ابن زید: جمیع رسل اللَّه اولوا العزم لم یبعث اللَّه نبیا الا کان ذا عزم و حزم و رأی و کمال عقل و من، هاهنا للتبیین لا للتبعیض کقوله: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ و قال بعضهم الانبیاء کلهم اولوا العزم الا یونس لعجلة کانت منه ا لا تری انه قیل للنبی (ص) وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ.
هوش مصنوعی: این متن به پیامبر محمد (ص) توصیه می‌کند که در برابر آزار و اذیت کافران صبر پیشه کند، همچنان که پیامبران دیگر که اهل عزم و اراده بودند صبر کردند. به گفته برخی مفسرین، همه پیامبران دارای اراده و قاطعیت بوده‌اند و هیچ пророка بدون این ویژگی‌ها فرستاده نشده است. برخی نیز اشاره کرده‌اند که تمامی پیامبران اهل عزم هستند، به جز یونس که به سبب شتابی که از خود نشان داد، مورد انتقاد قرار گرفت. در این زمینه، به پیامبر (ص) یادآوری شده که نباید مانند صاحب ماهی باشد.
و قیل هم الذین ذکرهم اللَّه فی سورة الانعام، لقوله بعد ذکرهم: أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ، و قیل هم ستة: نوح و هود و صالح و لوط و شعیب و موسی و هم المذکورون علی النسق فی سورة الاعراف و الشعراء. و قال مقاتل: هم ستة: نوح صبر علی اذی قومه و ابراهیم صبر علی النار و اسحاق صبر علی الذبح و یعقوب صبر علی فقد ولده و ذهاب بصره و یوسف صبر فی البئر و السجن و ایّوب صبر علی الضّرّ. و قال ابن عباس و قتادة: هم نوح و ابراهیم و موسی و عیسی اصحاب الشرائع فهم مع محمد (ص) خمسة ذکرهم اللَّه علی التخصیص فی قوله: وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی‌ وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ. و فی قوله: شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً... الایة
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که برخی از پیامبران که در سوره انعام ذکر شده‌اند، مورد توجه قرار گرفته‌اند و به آن‌ها به عنوان نمونه‌هایی از هدایت الهی اشاره شده است. این پیامبران شامل نوح، هود، صالح، لوط، شعیب و موسی هستند که در سوره‌های دیگر نیز نامشان آمده است. همچنین بیان شده که هر یک از این پیامبران در برابر مشکلات و مصیبت‌ها صبر کرده‌اند، به عنوان مثال نوح در برابر ظلم قومش، ابراهیم در برابر آتش، و یوسف در زندان و چاه. در نهایت، گروهی از پیامبران که شامل نوح، ابراهیم، موسی و عیسی هستند به عنوان پیامبران صاحب شریعت شناخته شده‌اند و ارتباط آن‌ها با پیامبر اسلام نیز توضیح داده شده است.
روی عن الشعبی عن مسروق، قال قالت عائشة قال لی رسول اللَّه (ص): یا عائشة ان الدنیا لا تنبغی لمحمد و لا لال محمد. یا عائشة انّ اللَّه لم یرض من اولی العزم الا بالصبر علی مکروهها و الصبر عن محبوبها لم یرض الی ان کلّفنی ما کلّفهم و قال: فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ، و انی و اللَّه ما بدّ لی من طاعته و اللَّه لاصبرن کما صبروا و اجهدن و لا قوة الّا باللّه.
هوش مصنوعی: این پاراگراف به بیان کلامی از عایشه، همسر پیامبر اسلام، اشاره دارد که نشان می‌دهد پیامبر (ص) به او فرمودند که دنیا نه برای او و نه برای خاندان او مناسب است. همچنین پیامبر به او یادآوری کردند که خداوند از پیامبران اولوالعزم جز صبر بر مشکلات و دوری از خواسته‌های محبوب راضی نیست و خود او نیز به این صبر متعهد است و تنها به خداوند قدرت می‌دهد. در نهایت، او تأکید می‌کند که برای انجام وظیفه‌اش، به صبر و استقامت ادامه می‌دهد.
قوله: وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ، ای لا تستعجل العذاب لهم، فانه نازل بهم لا محالة، کانه ضجر بعض الضجر فاحب ان ینزل العذاب بمن ابی منهم فامر بالصّبر و ترک الاستعجال ثم اخبر عن قرب العذاب فقال: کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ، من العذاب فی الآخرة، لَمْ یَلْبَثُوا، فی الدنیا، إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ، ای اذا عاینوا العذاب، فصار طول لبثهم فی الدنیا و البرزخ کانه ساعة من نهار لانّ ما مضی و ان کان طویلا کان لم یکن و قیل ینسیهم هول ما ینزل بهم مدة اللبث. ثم قال: بَلاغٌ، ای هذا القرآن و ما فیه من البیان بلاغ من اللَّه الیکم و البلاغ بمعنی التبلیغ و قیل هذا بلاغ ای الایمان بالرسالة بلاغ، یعنی اذا بلّغت فقد فعلت ما وجب علیک و قیل بلاغ واقع موقع بلغ ای بلّغ الرسالة، فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ. ای لن یهلک بعد هذا البلاغ بعذاب اللَّه الا من خرج من طاعة اللَّه.
هوش مصنوعی: آیه اشاره دارد که نباید عجله کرد برای عذاب کسانی که کافرند، چون عذاب به یقین بر آنان نازل خواهد شد. گویا این عذاب به اندازه‌ای نزدیک است که عذاب‌کشیدگان احساس ناامیدی می‌کنند و خواستار عذاب فوری هستند. لذا امر به صبر و انتظار کرده و سپس از نزدیکی عذاب صحبت می‌کند و می‌گوید: وقتی آنها عذاب را ببینند، احساس می‌کنند که در دنیا تنها یک ساعت از روز را سپری کرده‌اند. حتی اگر زمان زیادی گذشته باشد، به دلیل هول و هراس عذاب، برایشان گویی لحظه‌ای بیشتر نبوده است. بعداً می‌فرماید: این قرآن و آنچه در آن است، پیام مهمی از سوی خداوند به شماست و در حقیقت، رسالت را به شما ابلاغ کرده است. در این حالت، کسانی که از فرمان خدا سرپیچی کرده‌اند، مورد عذاب قرار می‌گیرند و تنها آنها هستند که هلاک خواهند شد.
قال الزّجاج تأویله لا یهلک مع رحمة اللَّه و فضله، إِلَّا الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ الخارجون من امر اللَّه و هم المشرکون و لهذا. قال قوم ما فی الرجاء لرحمة اللَّه آیة اقوی من هذه الایة و قال مقاتل: انها نزلت یوم احد.
هوش مصنوعی: زجاج می‌گوید که هیچ کس با رحمت و فضل خدا هلاک نمی‌شود، مگر کسانی که فاسق هستند و از فرمان خدا خارج شده‌اند، که آنها مشرکان هستند. بر این اساس، برخی گفته‌اند که هیچ آیه‌ای در اثبات امید به رحمت خدا قوی‌تر از این آیه وجود ندارد و مقاتل اشاره می‌کند که این آیه در روز احد نازل شده است.

حاشیه ها

1402/02/09 09:05
یزدانپناه عسکری

4- وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ، یعنی هودا، إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ، جمع حقف و هو ما استطال و اعوجّ من الرمل العظیم و هی مساکن عاد و کانوا عربا و هی اکثر ارض رملا.

***

[یزدانپناه عسکری]

الأحقاف : 21 - وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ

به یاد باشید در قصد و اراده عزیمت و رسیدن به بعد دیگر وجود خود (نفس ناطقه) سخت است نفس کشیدن در گذر از سرزمین رمل‌هایی که چپ و راست می‌روند (مانع ادراک) محققاً این عزیمت منوط به خروج اراده از شکاف مرکز وجود (الاِسب) و تعقل قلب است فقط عبدِ الله باشید إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ (الأعراف/59 ؛ الشعراء/135)

***

[محمدرضا آدینه ‏وند لرستانی]

الأحقاف : 21 - وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ

(ای پیامبرم) و برادر قوم عاد را به آنها یادآوری کن آن زمان که قومش را در سرزمین احقاف (رملها) انذار کرد در حالی که پیامبران زیادی قبل از او در گذشته‏ های دور و نزدیک آمده بودند به آنها گفته بودند که جز خداوند یگانه را نپرستید که من بر شما از عذاب روز بزرگی می‏ ترسم.