گنجور

۲ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: رَفِیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ رافع الدرجات للعصاة بالنجاة و للمطیعین بالمثوبات و لذوی الحاجات بالکفایات و للاولیاء بالکرامات و للعارفین بالمراقبات و المنازلات.

بردارنده درجات بندگان است، هر یکی را بر مقامی بداشته و هر کسی را آنچه سزاست بدو داده. عاصیان را نجات، مطیعان را مثوبات، خواهندگان را کفایات، اولیا را کرامات، عارفان را مراقبات و منازلات. درجات مؤمنان و دوستان یکی امروزست یکی فردا، امروز بعلم و ایمان لقوله: یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ و فردا در روضه رضوان، روح و ریحان، بجوار رحمان لقوله: هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ. امّا درجات اهل صورت فردا در بهشت دیگر است و درجات اهل صفت دیگر، زیرا که اهل صورت دیگراند و اهل صفت دیگر، اهل صورت در وادی تفرقت‌اند و اهل صفت در نقطه جمع، إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ در عالم صورت بود، و آنچه مصطفی علیه الصلاة و السلام فرمود: «المؤمنون کنفس واحدة»

در عالم صفت است. یکی از اجلاء عرب بنزدیک مصطفی (ص) در آمد و سؤال کرد که ما را در بهشت چه نهاده‌اند و درجات ما تا کجاست؟

و این کس از اهل صورت بود، رسول خدا (ص) جواب داد که: «فیها انهار من ماء غیر آسن و فیها کذا و کذا»

از ان آب روان و مرغ بریان و میوه‌های الوان بر می‌داد چنانک قرآن بدان ناطق است. دیگری از اهل صفت هم از این معنی سؤال کرد، رسول اللَّه (ص) دانست که مرد صفت است مرد صورت نیست گفت: «فیها ما لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر».

باش ای درویش دل ریش تا این کالبد را بمرگ درهم شکنند و در خاک لحد ذره ذره کنند، آن گه بکمال قدرت دیگر باره آن را خلعت اعادت پوشانند، آن گه در بوته دوزخ فرو گدازند و از انجا بنهر الحیاة برند و مطهّر کنند و از انجا بفردوس برند و معطّر کنند، هفتاد حلّه در پوشانند، آن حلّه را گریبان یکی بود و دامن هفتاد بر مثال گل صد برگ که از ان حقّه زبرجد بیرون آید گریبان یکی و دامن صد، آن گه طراز اعزاز بقابر کسوت عزت تو کشند، گاه شراب زنجبیل دهندگاه شراب کافور گاه شراب تسنیم، ظاهر باطن شده و باطن ظاهر شده، صورت دل گشته و دل صورت گشته چنانک امروز حق را جل جلاله می‌دانی و تهمت نه، فردا می‌بینی و شبهت نه.

پیر طریقت گفت: بس نماند که آنچه خبر است عیان شود، خورشید وصال از مشرق یافت تابان شود، آب مشاهدت در جوی ملاطفت روان شود، قصه آب و گل نهان شود، دوست ازلی عیان شود، تا دیده و دل و جان هر سه بدو نگران شود.

و قیل: رَفِیعُ الدَّرَجاتِ ای هو جل جلاله عالی الصفات جلیل القدر لا یبلغ کنهه و لا یعرف قدره و لا یدرک حدّه قدر خویش برداشت و صفت خویش در حجب عزت نگه داشت تا هیچ عزیز بعزّ او نرسد، هیچ فهم حدّ او در نیابد، هیچ دانا قدر او بنداند، صفت کس در برابر صفت او نیاید، دانش او کس نداند، توان او کس نتواند، بقدر او کس نرسد.

ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ای ما عظموه حق عظمته، آب و خاک را با لم یزل و لا یزال چه آشنایی، قدم را با حدوث چه مناسبت، حق باقی در رسم فانی چه پیوندد، ماسور تلوین بهیئت تمکین چون رسد؟! او جل جلاله فردا چون دیدار دهد بعطا دهد نه بسزا دهد، سزاوار دیدار او نیست هیچ چشم، سزاوار گفتار او نیست هیچ گوش، سزاوار معرفت او نیست هیچ دل، سزاوار راه او نیست هیچ قدم سزاوار طریق او نیست.

چشمم همی بخواهد دیدارت
گوشم همی بخواهد گفتارت‌
همّت بلند کردند این هر دو
هر چند نیستند سزاوارت‌

لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ، یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ صفت روز رستاخیز است، روزی که رازها در ان روز آشکارا شود، پرده‌های متواریان فرو درند، توانگران بی‌شکر را در مقام حساب‌ بدارند، درویشان بی‌صبر را جامه نفاق از سر برکشند، آتش فضیحت در طیلسان عالمان بی‌عمل زنند، خاک ندامت بر فرق قرّاء مرائی ریزند، یکی از خاک وحشت بیرون آید چنانک خاکستر از میان آتش، یکی چنانک درّ از میان صدف، یکی میگوید: این الفرار من اللَّه، یکی میگوید: این الطریق الی اللَّه، یکی بزاری و خواری خاک حسرت بر سر می‌ریزد و میگوید: ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصاها، یکی بآستین شکر گرد اندوه از فرق شوق می‌فشاند و میگوید: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ.

آن روز پادشاهان روی زمین را می‌آرند و دست سلطنت ایشان برشته عزل بر پس پشت بسته و ملک ایشان بر خاک مذلت افتاده و این ندای عزت در عالم قیامت روان شده که: لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ پادشاهی کرا سزد مگر آن پادشاه را که بر همه شاهان پادشاهست و پادشاهی وی نه بحشم و سپاه است، آفریننده زمین و آسمان و آفتاب و ماه است، خلق را دارنده و دوستان را نیک پناهست سلطانان جهان لشکر را عرض دهند و خدم و حشم را برنشانند و خیل و خول را آشکارا کنند پس بملک و ملک خود فخر کنند و بنعمت و تنعم و سوار و پیاده و درگاه و بارگاه خود سر افتخار برافرازند، و ملک الهی بر خلاف اینست که او جل جلاله اطلال و رسوم کون را آتش بی‌نیازی در زند و عالم را هباء منثور گرداند و تیغ قهر بر هیاکل افلاک زند همه نهادها را ذرّه ذرّه کند و غبار اغیار از دامن قدرت بیفشاند و لگام اعدام بر سر مرکب وجود کند، پس ندا در دهد که: لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ، کرا زهره آن بود که این خطاب را بجواب پیش آید؟ تا هم جلال احدیتت جمال صمدیتت را پاسخ دهد که: لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ ای مسکین! فردای قیامت که سران و سرهنگان دین در پناه کرم و لطف قدم جای دهند، ندانم که ترا با این سینه آلوده و عمل شوریده کجا نشانند و رختت کجا فرو نهند؟ زخمی که نهادی را درد نکند نشان آن بود که در ان نهاد حیاة نیست. ای مسکین! اگر بیماری آخر ناله‌ای کو؟ ور بی‌یاری آخر طلبی کو؟

طیلسان موسی و نعلین هارونت چه سود
چون بزیر یک ردا فرعون داری صد هزار

الْیَوْمَ تُجْزی‌ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْیَوْمَ... هر که اعتقاد کرد که او را روزی در پیش است که در ان روز با وی سؤالی و جوابی و حسابی و عتابی رود شب و روز بیقرار بود، دم بدم مشغول و مستغرق کار بود، میزان تصرف از دست فرو نهد، بعیب کس ننگرد، همه عیب خود را مطالعت کند، همه حساب خود کند در خبر است که: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و تهیّؤا للعرض الاکبر».

یکی از بزرگان دین روزی نامه‌ای نوشت و در خانه‌ای عاریتی بود، گفتا خواستم که آن نامه را خاک برکنم تا خشک شود، بر خاطرم گذشت: نباید که فردا از عهده این مظلمه بیرون نتوانم آمد. هاتفی آواز داد: سیعلم المستجف بتتریب الکتاب ما یلقی عند اللَّه غدا من طول الحساب آری فردا روز عرض و حساب بداند که چه کرد آن کس که نامه خویش بخاک خانه کسان خشک کرد! یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ خیانت چشمها می‌بیند، اندیشه دلها می‌داند، روش قدمها می‌شمرد و بعدل و راستی فردا مر آن را حکم کند. کس هست که هر قدم که برگیرد و بنهد آن قدم بلسان حال مرو را لعنت میکند، و کس هست که هر قدم که برگیرد آن قدم از عالم خلّت خلیل و کرامت کلیم و اندوه و شادی یحیی زکریا خبر میدهد. در عالم هیچ قدم عزیزتر از قدم حرمت نیست، بخدمت بهشت یابند و نعمت، و بحرمت برضا و لقا رسند و براز ولی نعمت.

آن مرد اعرابی را دیدند که با روی سیاه و دلی چون ماه در طواف کعبه بود.

چون بدان سنگ سیاه رسید که آن را حجر الاسود گویند خواست که دهانی بران سنگ سیاه نهد، از راه حرمت قدم خود فرو گرفت، چون نگاه کرد صورت روی خود در ان سنگ سیاه چنانک بود بدید، نعره‌ای برکشید و گفت: سوّد وجهی فی الدارین، و در ان حال جان بحضرت فرستاد. فردای قیامت که عالم صفت است و صورتها آن روز تبع صفت بود، آن مرد اعرابی همی آید با روی چون ماه از صفت بر صورت تافته و صورت برنگ صفت گشته، همچنین بلال حبشی را بینی روی وی چون ماه دو هفته، و عالم قیامت از نور روی وی روشن گشته. آن عزیزی گوید در حق وی:

آن سیاهی کز پی ناموس حق ناقوس زد
در عرب بو اللیل بود اندر قیامت بو النهار
باش تا کلّ یابی آنها را که امروزند جزو
باش تا گل بینی آنها را که اکنونند خار
۲ - النوبة الثانیة: قوله: رَفِیعُ الدَّرَجاتِ رفیع بمعنی رافع است همچون سمیع بمعنی سامع، میگوید: بردارنده درجه‌های بندگان است زبر یکدیگر چه در دنیا چه در عقبی. در دنیا آنست که فرمود: وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ برداشت شما را از بر یکدیگر درجه‌ها افزونی، یکی را بدانش یکی را بنسب یکی را بمال یکی را بشرف یکی را بصورت یکی را بصوت یکی را بقوّت. جای دیگر فرمود: وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا برداشتیم ایشان را زبر یکدیگر در عز و مال در رزق و معیشت یکی مالک یکی مملوک یکی خادم یکی مخدوم یکی فرمان ده یکی فرمان بر. اما درجات عقبی آنست که گفت: وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلًا سرای آن جهانی مه در کما بیشی و مه در افزونی دادن بر یکدیگر، هر که در دنیا بمعرفت و طاعت افزون‌تر در عقبی بحق نزدیک‌تر و کرامت وی بیشتر. مصطفی علیه الصلاة و السلام گفت: «ان ادنی اهل الجنة منزلة لمن ینظر الی جنانه و ازواجه و نعیمه و خدمه و سرره مسیرة الف سنة و اکرمهم علی اللَّه من ینظر الی وجهه غدوة و عشیة».۳ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ قالَ الَّذِی آمَنَ و آن مرد گرویده گفت: یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ ای قوم پی برید بمن، أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ (۳۸) تا راه نمایم شما را براه راستی.

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیلن (مضارع مسدس اخرب مکفوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: رَفِیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ رافع الدرجات للعصاة بالنجاة و للمطیعین بالمثوبات و لذوی الحاجات بالکفایات و للاولیاء بالکرامات و للعارفین بالمراقبات و المنازلات.
هوش مصنوعی: خدای تعالی دارای درجات بسیار عالی است و او که بر عرش نشسته، برای گنهکاران نجات می‌بخشد و برای اطاعت کنندگان پاداش می‌دهد. همچنین، او نیازمندان را برآورده می‌کند، به اولیا کرامات عطا می‌نماید، و به عارفان در مراقبت‌ها و منازلات کمک می‌کند.
بردارنده درجات بندگان است، هر یکی را بر مقامی بداشته و هر کسی را آنچه سزاست بدو داده. عاصیان را نجات، مطیعان را مثوبات، خواهندگان را کفایات، اولیا را کرامات، عارفان را مراقبات و منازلات. درجات مؤمنان و دوستان یکی امروزست یکی فردا، امروز بعلم و ایمان لقوله: یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ و فردا در روضه رضوان، روح و ریحان، بجوار رحمان لقوله: هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ. امّا درجات اهل صورت فردا در بهشت دیگر است و درجات اهل صفت دیگر، زیرا که اهل صورت دیگراند و اهل صفت دیگر، اهل صورت در وادی تفرقت‌اند و اهل صفت در نقطه جمع، إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ در عالم صورت بود، و آنچه مصطفی علیه الصلاة و السلام فرمود: «المؤمنون کنفس واحدة»
هوش مصنوعی: خداوند مقام‌های بندگان را بالا می‌برد و هرکدام را در جایگاه خاص خود قرار می‌دهد و به آنان آنچه استحقاقش را دارند می‌بخشد. کسانی که از فرمان او سرپیچی می‌کنند نجات می‌یابند، بندگان مطیع پاداش‌هایی دریافت می‌کنند، خواستاران به آنچه نیاز دارند می‌رسند، اولیا کرامت‌هایی می‌یابند و عارفان در مراقبت‌ها و چالش‌ها قرار می‌گیرند. درجات مؤمنان و دوستان در حال حاضر متفاوت است و در آینده نیز متفاوت خواهد بود؛ امروز بر اساس علم و ایمان آنان مقام‌شان ارتقا می‌یابد و فردا در بهشت جاویدان و در نزد خداوند رحمان در مقام‌های دیگری قرار خواهند گرفت. اما درجات اهل ظاهر و اهل باطن متفاوت است، زیرا اهل ظاهر به وادی تفرقه تعلق دارند و اهل باطن در نقطه‌ی جمع قرار دارند. در عالم ظاهر مؤمنان با یکدیگر برادرند، و آنچه پیامبر اسلام فرمود: "مؤمنان مانند یک نفس‌اند."
در عالم صفت است. یکی از اجلاء عرب بنزدیک مصطفی (ص) در آمد و سؤال کرد که ما را در بهشت چه نهاده‌اند و درجات ما تا کجاست؟
هوش مصنوعی: در دنیای ویژگی‌ها، یکی از شخصیت‌های برجسته عرب، نزد پیامبر (ص) آمد و پرسید که در بهشت چه چیز برای ما آماده شده و درجات ما تا چه حدی خواهد بود؟
و این کس از اهل صورت بود، رسول خدا (ص) جواب داد که: «فیها انهار من ماء غیر آسن و فیها کذا و کذا»
هوش مصنوعی: این فرد از اهل تصویر بود. پیامبر اسلام (ص) پاسخ داد که: «در آنجا نهرهایی از آب پاک وجود دارد و همچنین ویژگی‌های دیگری که این‌چنین است و آن‌چنان.»
از ان آب روان و مرغ بریان و میوه‌های الوان بر می‌داد چنانک قرآن بدان ناطق است. دیگری از اهل صفت هم از این معنی سؤال کرد، رسول اللَّه (ص) دانست که مرد صفت است مرد صورت نیست گفت: «فیها ما لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر».
هوش مصنوعی: از آن آب زلال و مرغ کبابی و میوه‌های رنگارنگ بهشتی می‌داد، چنانکه در قرآن نیز اشاره شده است. یکی دیگر از اهل معرفت از این موضوع پرسشی کرد و پیامبر (ص) متوجه شد که او اهل باطن است و ظاهری ندارد. پیغمبر فرمود: "در آنجا چیزهایی است که نه چشمی آن را دیده و نه گوش چیزی از آن شنیده و بر دل هیچ انسانی خیالی از آن نگذشته است."
باش ای درویش دل ریش تا این کالبد را بمرگ درهم شکنند و در خاک لحد ذره ذره کنند، آن گه بکمال قدرت دیگر باره آن را خلعت اعادت پوشانند، آن گه در بوته دوزخ فرو گدازند و از انجا بنهر الحیاة برند و مطهّر کنند و از انجا بفردوس برند و معطّر کنند، هفتاد حلّه در پوشانند، آن حلّه را گریبان یکی بود و دامن هفتاد بر مثال گل صد برگ که از ان حقّه زبرجد بیرون آید گریبان یکی و دامن صد، آن گه طراز اعزاز بقابر کسوت عزت تو کشند، گاه شراب زنجبیل دهندگاه شراب کافور گاه شراب تسنیم، ظاهر باطن شده و باطن ظاهر شده، صورت دل گشته و دل صورت گشته چنانک امروز حق را جل جلاله می‌دانی و تهمت نه، فردا می‌بینی و شبهت نه.
هوش مصنوعی: ای درویش، تا زمانی که این جسم را به مرگ نابود کنند و آن را به خاک بسپارند، ذره ذره تجزیه شود، آن‌گاه با قدرت کامل دوباره آن را با نعمت‌های تازه پوشش دهند. سپس آن را در آتش دوزخ قرار دهند و از آنجا به نهر حیات ببرند تا پاک شود و بعد به بهشت برسانند و معطر سازند. هفتاد لایه بر آن می‌پوشند، یک لایه که گریبان است و دامن هفتاد، مانند گل صد برگ که از آن سنگ زبرجد خارج می‌شود. سپس آن را در لباس عزت می‌زنند و در برخی موارد شراب زنجبیل، در برخی شراب کافور و در مواقعی دیگر شراب تسنیم به او می‌دهند. ظاهر و باطن به یکدیگر بدل می‌شوند؛ دل به صورت و صورت به دل تبدیل می‌شود، به گونه‌ای که امروز خدا را به روشنی می‌شناسی و فردا او را بدون تردید می‌بینی.
پیر طریقت گفت: بس نماند که آنچه خبر است عیان شود، خورشید وصال از مشرق یافت تابان شود، آب مشاهدت در جوی ملاطفت روان شود، قصه آب و گل نهان شود، دوست ازلی عیان شود، تا دیده و دل و جان هر سه بدو نگران شود.
هوش مصنوعی: استاد طریقت بیان کرد که زمان زیادی به‌درنگ نمانده است تا حقیقت‌ها آشکار شوند. خورشید وصل به طلوع خود نزدیک شده و روشنایی‌اش را می‌تاباند. آب معرفت در جوی محبت روان می‌شود و داستان آب و گل دیگر پنهان نخواهد ماند. دوست ازلی که همواره وجود داشته، آشکار می‌شود و این باعث می‌شود که چشم، دل و جان همه به سوی او خیره شوند.
و قیل: رَفِیعُ الدَّرَجاتِ ای هو جل جلاله عالی الصفات جلیل القدر لا یبلغ کنهه و لا یعرف قدره و لا یدرک حدّه قدر خویش برداشت و صفت خویش در حجب عزت نگه داشت تا هیچ عزیز بعزّ او نرسد، هیچ فهم حدّ او در نیابد، هیچ دانا قدر او بنداند، صفت کس در برابر صفت او نیاید، دانش او کس نداند، توان او کس نتواند، بقدر او کس نرسد.
هوش مصنوعی: خداوند، که دارای درجات رفیع و صفات عالی است، تا آنجا بزرگوار و ارجمند است که هیچ‌کس نمی‌تواند به عمق وجود او پی ببرد و ارزش حقیقی‌اش را درک کند. او جلال و عزت خود را در حجاب‌های عظمت نگه داشته است، به‌گونه‌ای که هیچ کسی به عزت و مقام او نرسد، هیچ فهمی نتواند حد و مرز او را درک کند، و هیچ فردی نتواند ارزش و مرتبه او را اندازه‌گیری کند. صفات دیگران در برابر صفات او نمی‌تواند قرار گیرد، نه کسی می‌تواند به دانش او برسد و نه توان او را درک کند.
ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ای ما عظموه حق عظمته، آب و خاک را با لم یزل و لا یزال چه آشنایی، قدم را با حدوث چه مناسبت، حق باقی در رسم فانی چه پیوندد، ماسور تلوین بهیئت تمکین چون رسد؟! او جل جلاله فردا چون دیدار دهد بعطا دهد نه بسزا دهد، سزاوار دیدار او نیست هیچ چشم، سزاوار گفتار او نیست هیچ گوش، سزاوار معرفت او نیست هیچ دل، سزاوار راه او نیست هیچ قدم سزاوار طریق او نیست.
هوش مصنوعی: خداوند را به درستی نشناخته‌اند و عظمت او را آن‌گونه که باید درک نکرده‌اند. آب و خاک چه پیوندی با وجود ابدی او دارند؟ واقعا قدمی که از حدوث پدید آمده چه ارتباطی با حق باقی دارد؟ چگونه می‌تواند رنگ و شکل به حقیقتی که همیشه پابرجاست بدهد؟ وقتی خداوند در روز قیامت خود را به بندگانش نشان دهد، عطا خواهد کرد، اما هیچ چشمی شایستهٔ دیدارش نیست، هیچ گوشی لایق سخن گفتن با او نیست، هیچ دلی قادر به شناخت او نیست و هیچ قدمی شایستهٔ پیروی از راه او نیست.
چشمم همی بخواهد دیدارت
گوشم همی بخواهد گفتارت‌
هوش مصنوعی: چشمم علاقه‌مند به دیدن تو است و گوشم مشتاق شنیدن صدای تو.
همّت بلند کردند این هر دو
هر چند نیستند سزاوارت‌
هوش مصنوعی: این دو نفر با اراده و تلاش بالا به این هدف رسیدند، هرچند که ممکن است شایستگی لازم را نداشته باشند.
لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ، یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ صفت روز رستاخیز است، روزی که رازها در ان روز آشکارا شود، پرده‌های متواریان فرو درند، توانگران بی‌شکر را در مقام حساب‌ بدارند، درویشان بی‌صبر را جامه نفاق از سر برکشند، آتش فضیحت در طیلسان عالمان بی‌عمل زنند، خاک ندامت بر فرق قرّاء مرائی ریزند، یکی از خاک وحشت بیرون آید چنانک خاکستر از میان آتش، یکی چنانک درّ از میان صدف، یکی میگوید: این الفرار من اللَّه، یکی میگوید: این الطریق الی اللَّه، یکی بزاری و خواری خاک حسرت بر سر می‌ریزد و میگوید: ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصاها، یکی بآستین شکر گرد اندوه از فرق شوق می‌فشاند و میگوید: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف روز قیامت می‌پردازد؛ روزی که در آن اسرار اشخاص فاش می‌شود و افرادی که در دنیا دچار تزویر و نفاق بودند، حساب و کتاب خود را می‌پسندند. ثروتمندان بی‌دردسر در آن روز محاکمه می‌شوند و افرادی که در دنیا خود را در زمره عالمان قرار داده بودند اما عمل نیکو نکردند، به عذاب گرفتار می‌آیند. در این روز، برخی از افراد از زندگی خود پشیمان می‌شوند و ندامت را احساس می‌کنند، در حالی که برخی دیگر به رحمت و شکرگزاری خداوند می‌پردازند. این روز، روزی تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز است که بر اعمال هر فرد نظارت دارد و هیچ جزئیات و خطایی از آن دور نخواهد ماند.
آن روز پادشاهان روی زمین را می‌آرند و دست سلطنت ایشان برشته عزل بر پس پشت بسته و ملک ایشان بر خاک مذلت افتاده و این ندای عزت در عالم قیامت روان شده که: لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ پادشاهی کرا سزد مگر آن پادشاه را که بر همه شاهان پادشاهست و پادشاهی وی نه بحشم و سپاه است، آفریننده زمین و آسمان و آفتاب و ماه است، خلق را دارنده و دوستان را نیک پناهست سلطانان جهان لشکر را عرض دهند و خدم و حشم را برنشانند و خیل و خول را آشکارا کنند پس بملک و ملک خود فخر کنند و بنعمت و تنعم و سوار و پیاده و درگاه و بارگاه خود سر افتخار برافرازند، و ملک الهی بر خلاف اینست که او جل جلاله اطلال و رسوم کون را آتش بی‌نیازی در زند و عالم را هباء منثور گرداند و تیغ قهر بر هیاکل افلاک زند همه نهادها را ذرّه ذرّه کند و غبار اغیار از دامن قدرت بیفشاند و لگام اعدام بر سر مرکب وجود کند، پس ندا در دهد که: لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ، کرا زهره آن بود که این خطاب را بجواب پیش آید؟ تا هم جلال احدیتت جمال صمدیتت را پاسخ دهد که: لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ ای مسکین! فردای قیامت که سران و سرهنگان دین در پناه کرم و لطف قدم جای دهند، ندانم که ترا با این سینه آلوده و عمل شوریده کجا نشانند و رختت کجا فرو نهند؟ زخمی که نهادی را درد نکند نشان آن بود که در ان نهاد حیاة نیست. ای مسکین! اگر بیماری آخر ناله‌ای کو؟ ور بی‌یاری آخر طلبی کو؟
هوش مصنوعی: در آن روز، پادشاهان بر زمین گرد هم می‌آیند و سلطنتشان از آن‌ها گرفته شده و در ذلت قرار می‌گیرد. نداهایی در عالم قیامت بلند می‌شود که می‌پرسد: "امروز مالکیت از آن کیست؟" کسی جز پادشاه واقعی که بر همه پادشاهان سلطنت دارد و سلطنت او نه به لشکر و نه به سپاه بلکه به اینکه خالق آسمان و زمین، خورشید و ماه است، سزاوار است. او سرپرستی مخلوقات را بر عهده دارد و حمایت خوبی برای دوستان خود است. در آن روز، پادشاهان جهان با لشکریانشان به نمایش می‌پردازند و به ثروت و نعمت‌های خود افتخار می‌کنند. اما سلطنت الهی بر خلاف این است، زیرا خداوند با تمام عظمتش، آوارگی و مادیات را بی‌ارزش می‌سازد و جهان را به ذرات پراکنده تبدیل می‌کند. او بر ساختارهای آسمانی فرمان قهر می‌زند و تمام موجودات را خرد می‌کند و غبار بی‌ارزشی را از دامن قدرت خود می‌زاید. سپس ندا می‌دهد که: "امروز مالکیت از آن کیست؟" و کسی نمی‌تواند به این سوال پاسخ دهد. در قیامت، بزرگان و سران دین در پناه رحمت و لطف خداوند قرار می‌گیرند و هیچ‌کس نمی‌داند که با دسته‌ای از گناهکاران چگونه رفتار خواهد شد. زخمی که بر نهاد شخصی تأثیری نگذارد، نشانه‌ای از نبودن زندگی در آن نهاد است. پس ای مسکین، اگر به آخرین درد خود دچار هستی، آیا در جستجوی یاری هستی؟
طیلسان موسی و نعلین هارونت چه سود
چون بزیر یک ردا فرعون داری صد هزار
هوش مصنوعی: اگرچه تو لباس و نشانه‌های پیامبری موسی و هارون را داری، اما وقتی که تحت حمایت و سلطه‌ی فرعون هستی، این نشانه‌ها چه فایده‌ای خواهند داشت؟
الْیَوْمَ تُجْزی‌ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْیَوْمَ... هر که اعتقاد کرد که او را روزی در پیش است که در ان روز با وی سؤالی و جوابی و حسابی و عتابی رود شب و روز بیقرار بود، دم بدم مشغول و مستغرق کار بود، میزان تصرف از دست فرو نهد، بعیب کس ننگرد، همه عیب خود را مطالعت کند، همه حساب خود کند در خبر است که: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و تهیّؤا للعرض الاکبر».
هوش مصنوعی: امروز، هر شخص بر اساس اعمال خود جزا داده می‌شود و امروز هیچ ظلمی وجود نخواهد داشت. هر کس به این ایمان داشته باشد که روزی در پیش دارد که در آن روز با او پرسش و پاسخ و محاسبه‌ای انجام خواهد شد، باید همیشه هوشیار و مشغول باشد. او باید بر خود نظارت کند و به عیوب دیگران نگاه نکند. بهتر است فقط به عیوب خود بپردازد و حساب کارهای خود را در نظر بگیرد. گفته شده است که: «پیش از آنکه مورد حساب قرار گیرید، خودتان را محاسبه کنید و برای روز بزرگ آمادگی داشته باشید».
یکی از بزرگان دین روزی نامه‌ای نوشت و در خانه‌ای عاریتی بود، گفتا خواستم که آن نامه را خاک برکنم تا خشک شود، بر خاطرم گذشت: نباید که فردا از عهده این مظلمه بیرون نتوانم آمد. هاتفی آواز داد: سیعلم المستجف بتتریب الکتاب ما یلقی عند اللَّه غدا من طول الحساب آری فردا روز عرض و حساب بداند که چه کرد آن کس که نامه خویش بخاک خانه کسان خشک کرد! یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ خیانت چشمها می‌بیند، اندیشه دلها می‌داند، روش قدمها می‌شمرد و بعدل و راستی فردا مر آن را حکم کند. کس هست که هر قدم که برگیرد و بنهد آن قدم بلسان حال مرو را لعنت میکند، و کس هست که هر قدم که برگیرد آن قدم از عالم خلّت خلیل و کرامت کلیم و اندوه و شادی یحیی زکریا خبر میدهد. در عالم هیچ قدم عزیزتر از قدم حرمت نیست، بخدمت بهشت یابند و نعمت، و بحرمت برضا و لقا رسند و براز ولی نعمت.
هوش مصنوعی: روزی یکی از بزرگان دین در حال نوشتن نامه‌ای بود که در خانه‌ای امانتی قرار داشت. او تصمیم گرفت نامه را به خاک بگذارد تا خشک شود، اما ناگهان فکر کرد که فردا نتواند از عهده این کار برآید و نتواند جوابگوی اعمالش باشد. در آن لحظه، صدایی به او هشدار داد که در روز قیامت، عواقب اعمالش مشخص خواهد شد و او خواهد دانست که چه بر سر نامه‌اش آمده است. همه ما باید آگاه باشیم که خداوند به همه چیز واقف است و اراده‌اش را به حق اجرا خواهد کرد. هر قدمی که برمی‌داریم، مشهود است و پیامدهای آن در روز جزا در معرض قضاوت قرار خواهد گرفت. برخی افراد با هر قدمی که برمی‌دارند، به نکوبیدن خود ادامه می‌دهند و برخی دیگر با رویه‌ای نیکو و کرامت، نشانه‌هایی از بزرگی و شادی به ارمغان می‌آورند. در این جهان، هیچ قدمی به اندازه قدمی که به خاطر حرمت و قدس برداشته شود، ارزشمند نیست و چنین قدمی می‌تواند انسان را به بهشت و نعمت الهی نزدیک کند.
آن مرد اعرابی را دیدند که با روی سیاه و دلی چون ماه در طواف کعبه بود.
هوش مصنوعی: مردی عرب را دیدند که با چهره‌ای تیره و دلی زیبا در حال دور زدن به دور کعبه بود.
چون بدان سنگ سیاه رسید که آن را حجر الاسود گویند خواست که دهانی بران سنگ سیاه نهد، از راه حرمت قدم خود فرو گرفت، چون نگاه کرد صورت روی خود در ان سنگ سیاه چنانک بود بدید، نعره‌ای برکشید و گفت: سوّد وجهی فی الدارین، و در ان حال جان بحضرت فرستاد. فردای قیامت که عالم صفت است و صورتها آن روز تبع صفت بود، آن مرد اعرابی همی آید با روی چون ماه از صفت بر صورت تافته و صورت برنگ صفت گشته، همچنین بلال حبشی را بینی روی وی چون ماه دو هفته، و عالم قیامت از نور روی وی روشن گشته. آن عزیزی گوید در حق وی:
هوش مصنوعی: زمانی که به سنگ سیاه معروف به حجر الاسود رسید، خواست که دهانی بر روی این سنگ بگذارد، اما به خاطر احترامی که برای آن قائل بود، قدم خود را عقب کشید. وقتی به سنگ نگاه کرد، صورت خود را در آن دید و چنان زیبا بود که فریادی زد و گفت: "سیاه‌تر از چهره‌ام در دو دنیا نیست"، و در همان حال جانش را به خدا سپرد. در روز قیامت، که عالم به صفات خواهد بود و صورت‌ها به تبع آن صفات می‌تابند، آن مرد عرب به سوی خدا می‌آید و چهره‌اش چون ماه می‌درخشد و صورتش به رنگ صفات تبدیل شده است. همین‌طور می‌توانی چهره بلال حبشی را ببینی که چهره‌اش مانند ماه دو هفته درخشان شده و عالم قیامت از نور چهره او روشن شده است. درباره او گفته می‌شود:
آن سیاهی کز پی ناموس حق ناقوس زد
در عرب بو اللیل بود اندر قیامت بو النهار
هوش مصنوعی: آن سیاهی که به خاطر حفظ حرمت حق صدا سر داد، در زمان پیامبر اسلام شب و در روز قیامت صبح خواهد بود.
باش تا کلّ یابی آنها را که امروزند جزو
باش تا گل بینی آنها را که اکنونند خار
هوش مصنوعی: این شعر اشاره دارد به اینکه باید به یاد داشته باشیم که افراد زیادی در زندگی ما هستند که امروز موجودند، اما شاید در آینده دیگر نباشند. همچنین، در دنیای امروز ممکن است با مشکلات و چالش‌هایی روبه‌رو شویم که در ابتدا به نظر ناخوشایند بیایند، اما در طول زمان می‌توانند به زیبایی و مفاهیم ارزشمندی تبدیل شوند. به طور کلی، باید به آینده نگاه کنیم و به دنبال زیبایی‌ها و فرصت‌ها باشیم، حتی اگر در حال حاضر همه‌چیز به خوبی پیش نمی‌رود.