گنجور

۱ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که قدر او بی‌منتهاست و صحبت او با دوستان بی‌بهاست، در قدر نهان و در صنع آشکار است. بنام او که از مانندگی دور و از اوهام جداست، دل را بدوستی و خرد را بهستی پیداست. بنام او که نه در صفت او چون و نه در حکم چراست، در شنوایی و دانایی و بینایی یکتاست.

آن عزیزی گوید در مناجات: الهی در دل دوستانت نور عنایت پیداست، جانها در آرزوی وصالت حیران و شیداست، چون تو مولی کراست و چون تو دوست کجاست، هر چه دادی نشانست و آیین فرداست، آنچه یافتیم پیغامست و خلعت برجاست، نشانت بیقراری دل و غارت جانست، خلعت وصال در مشاهده جلال چگویم که چون است.

روزی که سر از پرده برون خواهی کرد
دانم که زمانه را زبون خواهی کرد
گر زیب و جمال ازین فزون خواهی کرد
یا رب چه جگرهاست که خون خواهی کرد

«حم» حا اشارتست بمحبت و میم اشارت است بمنت، میگوید ای بحای محبت من دوست گشته نه بهنر خود، ای بمیم منت من مرا یافته نه بطاعت خود، ای من ترا دوست گرفته و تو مرا ناشناخته، ای من ترا خواسته و تو مرا نادانسته، ای من ترا بوده و تو مرا نابوده، صد هزار کس بر درگاه ما ایستاده، ما را خواستند و دعاها کردند بایشان التفات نکردیم و شما را ای امت احمد بی‌خواست شما گفتیم: «اعطیتکم قبل ان تسئلونی و اجبتکم قبل ان تدعونی و غفرت لکم قبل ان تستغفرونی».

آن رغبت و شوق انبیای گذشته بتو تا خلیل میگفت: وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ، و کلیم میگفت: اجعلنی من امّة احمد، نه از ان بود که افعال تو با ایشان شرح دادیم که اگر ما افعال شما با ایشان گفتید، همه دامن از شما در چیدندید، لکن از ان بود که افضال و انعام خود با شما ایشان را شرح دادیم، پیش از شما هر که را برگزیدیم یکان یکان را برگزیدیم، چنان که اصْطَفی‌ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ. چون نوبت بشما رسید علی العموم و الشمول گفتیم: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ همه برگزیدگان ما اید، جای دیگر فرمود: اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا، در تحت این خطاب هم زاهد و هم عابد است هم ظالم و عاصی.

غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ توبه مؤخر آمد و غفران مقدّم بر مقتضی فضل و کرم، اگر من گفتمی توبه پذیرم پس گناه آمرزم، خلق بپنداشتندی که تا از بنده توبه نبود از اللَّه مغفرت نیاید نخست بیامرزم آن گه توبت پذیرم تا عالمیان دانند که چنانک بتوبت آمرزم بی‌توبت هم آمرزم. اگر توبه مقدّم غفران بودی تو به علت غفران بودی و غفران ما را علّت نیست و فعل ما بحیلت نیست، نخست بیامرزم و بزلال افضال بند مرا پاک گردانم، تا چون قدم بر بساط ما نهد بر پاکی نهد چون بر ما آید بصفت پاکی آید، همانست که جای دیگر فرمود: ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا. غافرم آن معاصی را که توبه نکرد، قابلم آن را که توبه کرد، مراد از غفران ذنب درین موضع غفران ذنب غیر تائب است بدلیل آنکه و او عطف در میان آورد و معطوف دیگر باشد و معطوف علیه دیگر لکن در حکم یکسان باشد چنانک گویی: جاءنی زید و عمرو، زید دیگر است و عمرو دیگر، لکن هر دو را حکم یکیست در آمدن، اگر حکم مخالف بودی عطف خطا بودی و اگر هر دو یکی بودی هر دو غلط بودی. لطیفه‌ای نیکو شنو در غفران ذنب و قبول توبه اوّل صفت خود کرد جلّ جلاله فرمود: غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ، و صفت او جلّ جلاله محلّ تصرّف نیست، و پذیرنده تغییر و تبدیل نیست پس چون حدیث عقوبت کرد شَدِیدِ الْعِقابِ گفت، شدید صفت عقوبت نهاد و عقوبت محلّ تصرّف هست و پذیرنده تغییر و تبدیل هست، گفت سخت عقوبتم لکن اگر خواهم سست کنم و آن را بگردانم که در ان تصرّف گنجد و تغییر و تبدیل پذیرد. و گفته‌اند: شَدِیدِ الْعِقابِ اشارت بملک دارد و اگر همه ملک عالم نیست کند در جلال و کمال وی نقصان و قصور نیاید. غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ اشارت بصفت دارد و در صفات او جلّ جلاله هرگز تغیّر و تحوّل نیاید، و یقال: غافِرِ الذَّنْبِ للظّالمین وَ قابِلِ التَّوْبِ للمقتصدین شَدِیدِ الْعِقابِ للمشرکین ذِی الطَّوْلِ للسابقین. سنت خداوند است جلّ جلاله که بنده را بآیت وعید بترساند تا بنده در ان شکسته و کوفته گردد سوزی و نیازی در بندگی بنماید زاریی و خواریی بر خود نهد، آن گه رب العزة بنعت رأفت و رحمت بآیت وعد تدارک دل وی کند و بفضل و رحمت خود او را بشارت دهد، نه بینی که شَدِیدِ الْعِقابِ گفت تابنده در زاری و خواهش آید، ذِی الطَّوْلِ در ان پیوست تا بنده در ناز و در رامش آید، بنده در سماع شَدِیدِ الْعِقابِ بسوزد و بگدازد بزبان انکسار گوید:

پر آب دو دیده و پر آتش جگرم
باز در سماع ذِی الطَّوْلِ بنازد و دل بیفروزد، بزبان افتخار گوید:
پر باد دو دستم و پر از خاک سرم‌
چکند عرش که او غاشیه من نکشد

چون بدل غاشیه حکم و قضای تو کشم‌

بو بکر شبلی یک روز چون مبارزان دست اندازان همی رفت و میگفت: لو کان بینی و بینک بحار من نار لخضتها اگر درین راه صد هزار دریای آتش است همه بدیده گذاره کنم و باک ندارم، دیگر روز او را دیدند که می‌آمد سر فرو افکنده چون محرومی درمانده نرم نرم میگفت: المستغاث منک بک فریاد از حکم تو زینهار از قهر تو، نه با تو مرا آرام نه بی‌تو کارم بنظام، نه روی آنکه بازآیم نه زهره آنکه بگریزم.

گر باز آیم همی نبینم جاهی
ور بگریزم همی ندانم راهی‌

گفتند: ای شبلی آن دی چه بود و امروز چیست؟ گفت: آری جغد که طاووس نبیند لاف جمال زند، لکن جغد جغد است و طاوس طاوس.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که قدر او بی‌منتهاست و صحبت او با دوستان بی‌بهاست، در قدر نهان و در صنع آشکار است. بنام او که از مانندگی دور و از اوهام جداست، دل را بدوستی و خرد را بهستی پیداست. بنام او که نه در صفت او چون و نه در حکم چراست، در شنوایی و دانایی و بینایی یکتاست.
هوش مصنوعی: به نام خداوندی که عظمتش بی‌پایان است و سخنش با دوستانش بی‌قیمت. او در پنهانی و در آثارش به وضوح نمایان است. به نام او که از هر شباهتی دور و از خیالات جداست، عشق به او در دل و خرد انسان نمایان می‌شود. به نام او که نه در صفاتش شبیه‌سازی وجود دارد و نه در احکامش پرسشی، او در شنیدن، دانستن و بینایی یکتا و بی‌همتاست.
آن عزیزی گوید در مناجات: الهی در دل دوستانت نور عنایت پیداست، جانها در آرزوی وصالت حیران و شیداست، چون تو مولی کراست و چون تو دوست کجاست، هر چه دادی نشانست و آیین فرداست، آنچه یافتیم پیغامست و خلعت برجاست، نشانت بیقراری دل و غارت جانست، خلعت وصال در مشاهده جلال چگویم که چون است.
هوش مصنوعی: دوست عزیز در دعا می‌گوید: ای خدای بزرگ، در دل دوستانت نور محبت تو روشن است، جان‌ها در آرزوی وصالت حیران و مشتاق‌اند. تو سرور چه کسی هستی و دوست چه کسی می‌تواند باشد؟ هر چه تو بخشیده‌ای نشانه‌ای از محبت توست و نشانه‌ای برای روز آینده است. آنچه که به دست آورده‌ایم پیام و نشانی از مقام توست. نشانه‌ات بی‌قراری دل و غم جان است. چطور می‌توانم توصیف کنم خلعت وصال را در مشاهده جلال تو؟
روزی که سر از پرده برون خواهی کرد
دانم که زمانه را زبون خواهی کرد
هوش مصنوعی: روزی که تو از حجاب و پنهان بودن بیرون بیایی، می‌دانم که دنیای اطراف را به زانو درخواهی آورد.
گر زیب و جمال ازین فزون خواهی کرد
یا رب چه جگرهاست که خون خواهی کرد
هوش مصنوعی: اگر بخواهی زیبایی و جوانی را بیشتر از این ها داشته باشی، ای خدا، چه قلب هایی را باید به درد و رنج مبتلا کنی؟
«حم» حا اشارتست بمحبت و میم اشارت است بمنت، میگوید ای بحای محبت من دوست گشته نه بهنر خود، ای بمیم منت من مرا یافته نه بطاعت خود، ای من ترا دوست گرفته و تو مرا ناشناخته، ای من ترا خواسته و تو مرا نادانسته، ای من ترا بوده و تو مرا نابوده، صد هزار کس بر درگاه ما ایستاده، ما را خواستند و دعاها کردند بایشان التفات نکردیم و شما را ای امت احمد بی‌خواست شما گفتیم: «اعطیتکم قبل ان تسئلونی و اجبتکم قبل ان تدعونی و غفرت لکم قبل ان تستغفرونی».
هوش مصنوعی: در این متن، اشاره می‌شود که حرف "حم" نماد محبت و حرف "میم" نشان‌دهنده منت و لطف خداوند است. گفته می‌شود که به خاطر محبت، خداوند دوستانش را به خود نزدیک کرده، نه به خاطر کارهای خوب آنان. همین‌طور بیان می‌شود که خداوند به رغم ناشناخته بودن عده‌ای از مردم، آنها را می‌پذیرد و محبت می‌کند. در نهایت، خداوند به گروهی که به سوی او آمده‌اند توجه می‌کند، بی‌آنکه خودشان درخواست کنند، و پیش از آنکه درخواست کنند، جوابشان را می‌دهد و گناهانشان را می‌بخشد.
آن رغبت و شوق انبیای گذشته بتو تا خلیل میگفت: وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ، و کلیم میگفت: اجعلنی من امّة احمد، نه از ان بود که افعال تو با ایشان شرح دادیم که اگر ما افعال شما با ایشان گفتید، همه دامن از شما در چیدندید، لکن از ان بود که افضال و انعام خود با شما ایشان را شرح دادیم، پیش از شما هر که را برگزیدیم یکان یکان را برگزیدیم، چنان که اصْطَفی‌ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ. چون نوبت بشما رسید علی العموم و الشمول گفتیم: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ همه برگزیدگان ما اید، جای دیگر فرمود: اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا، در تحت این خطاب هم زاهد و هم عابد است هم ظالم و عاصی.
هوش مصنوعی: شوق و علاقه‌ی پیامبران گذشته به تو، مانند خلیل که می‌گفت: «برای من زبانی راستگو بگذار میان آخرین» و کلیم که می‌گفت: «مرا از امت احمد قرار بده» نه به خاطر این بود که ما اعمال تو را برای آنان توضیح دادیم، زیرا اگر ما رفتارهای تو را با آن‌ها مقایسه می‌کردیم، همه از تو دور می‌شدند. بلکه این به دلیل آن بود که ما خیرات و نعمت‌های خود را از قبل برای آن‌ها شرح دادیم. پیش از تو، هر کسی را که برگزیدیم، به‌صورت فردی و مشخص انتخاب کردیم، مانند انتخاب آدام و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران. وقتی نوبت به شما رسید، به‌طور کلی و جامع گفتیم: «شما بهترین امت هستید» و در جای دیگری فرمودیم: «ما از بندگان خود برگزیدیم» که در زیر این خطاب هم زاهد و هم عابد و هم ظالم و خطاکار حضور دارند.
غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ توبه مؤخر آمد و غفران مقدّم بر مقتضی فضل و کرم، اگر من گفتمی توبه پذیرم پس گناه آمرزم، خلق بپنداشتندی که تا از بنده توبه نبود از اللَّه مغفرت نیاید نخست بیامرزم آن گه توبت پذیرم تا عالمیان دانند که چنانک بتوبت آمرزم بی‌توبت هم آمرزم. اگر توبه مقدّم غفران بودی تو به علت غفران بودی و غفران ما را علّت نیست و فعل ما بحیلت نیست، نخست بیامرزم و بزلال افضال بند مرا پاک گردانم، تا چون قدم بر بساط ما نهد بر پاکی نهد چون بر ما آید بصفت پاکی آید، همانست که جای دیگر فرمود: ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا. غافرم آن معاصی را که توبه نکرد، قابلم آن را که توبه کرد، مراد از غفران ذنب درین موضع غفران ذنب غیر تائب است بدلیل آنکه و او عطف در میان آورد و معطوف دیگر باشد و معطوف علیه دیگر لکن در حکم یکسان باشد چنانک گویی: جاءنی زید و عمرو، زید دیگر است و عمرو دیگر، لکن هر دو را حکم یکیست در آمدن، اگر حکم مخالف بودی عطف خطا بودی و اگر هر دو یکی بودی هر دو غلط بودی. لطیفه‌ای نیکو شنو در غفران ذنب و قبول توبه اوّل صفت خود کرد جلّ جلاله فرمود: غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ، و صفت او جلّ جلاله محلّ تصرّف نیست، و پذیرنده تغییر و تبدیل نیست پس چون حدیث عقوبت کرد شَدِیدِ الْعِقابِ گفت، شدید صفت عقوبت نهاد و عقوبت محلّ تصرّف هست و پذیرنده تغییر و تبدیل هست، گفت سخت عقوبتم لکن اگر خواهم سست کنم و آن را بگردانم که در ان تصرّف گنجد و تغییر و تبدیل پذیرد. و گفته‌اند: شَدِیدِ الْعِقابِ اشارت بملک دارد و اگر همه ملک عالم نیست کند در جلال و کمال وی نقصان و قصور نیاید. غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ اشارت بصفت دارد و در صفات او جلّ جلاله هرگز تغیّر و تحوّل نیاید، و یقال: غافِرِ الذَّنْبِ للظّالمین وَ قابِلِ التَّوْبِ للمقتصدین شَدِیدِ الْعِقابِ للمشرکین ذِی الطَّوْلِ للسابقین. سنت خداوند است جلّ جلاله که بنده را بآیت وعید بترساند تا بنده در ان شکسته و کوفته گردد سوزی و نیازی در بندگی بنماید زاریی و خواریی بر خود نهد، آن گه رب العزة بنعت رأفت و رحمت بآیت وعد تدارک دل وی کند و بفضل و رحمت خود او را بشارت دهد، نه بینی که شَدِیدِ الْعِقابِ گفت تابنده در زاری و خواهش آید، ذِی الطَّوْلِ در ان پیوست تا بنده در ناز و در رامش آید، بنده در سماع شَدِیدِ الْعِقابِ بسوزد و بگدازد بزبان انکسار گوید:
هوش مصنوعی: خداوندی است که گناه را می‌بخشاید و توبه را می‌پذیرد. او ابتدا گناهان را می‌آمرزد و سپس توبه را می‌پذیرد تا همه بدانند که حتی بدون توبه نیز می‌تواند گناهان را ببخشد. اگر توبه قبل از آمرزش بود، یعنی آمرزش به توبه بستگی داشت، اما خداوند به این شکل عمل نمی‌کند. او اول گناهان را می‌بخشد و سپس بندگانش را پاک می‌سازد تا وقتی که به درگاه او می‌آیند، در پاکی و صفا وارد شوند. خداوند می‌فرماید که غفران مخصوص گناهان غیر تائب و قبول توبه مربوط به تائبین است. این به این معناست که خداوند می‌تواند ابتدا بخشنده باشد و سپس توبه را بپذیرد، بدون اینکه در این میان تغییر یا کم و کاسبی ناچیزی رخ دهد. همچنین اشاره می‌شود که مجازات خداوند ممکن است شدید باشد اما او می‌تواند آن را کم کند و در نتیجه بر این اساس، بندگانش را به دعا و زاری تشویق کند. خداوند با وعده رحمت و رأفت خود دل بندگان را تسلی می‌بخشد و آنان را از ترس و عذاب نجات می‌دهد.
پر آب دو دیده و پر آتش جگرم
باز در سماع ذِی الطَّوْلِ بنازد و دل بیفروزد، بزبان افتخار گوید:
هوش مصنوعی: چشمانم پر از اشک و دلم پر از آتش است. در حالتی روحانی و شاد، کسی که ثروتمند و صاحب قدرت است، با pride و افتخار صحبت می‌کند و دل مرا می‌سوزاند.
پر باد دو دستم و پر از خاک سرم‌
چکند عرش که او غاشیه من نکشد
هوش مصنوعی: دست‌هایم پر از باد و سرم پر از خاک است، آیا آسمان به خاطر من نمی‌خواهد که خود را زیر پایم بیندازد؟
چون بدل غاشیه حکم و قضای تو کشم‌
هوش مصنوعی: زیرا که به خاطر تو و به خاطر حکمت و قضاوت‌ات، دلم به تپش می‌افتد.
بو بکر شبلی یک روز چون مبارزان دست اندازان همی رفت و میگفت: لو کان بینی و بینک بحار من نار لخضتها اگر درین راه صد هزار دریای آتش است همه بدیده گذاره کنم و باک ندارم، دیگر روز او را دیدند که می‌آمد سر فرو افکنده چون محرومی درمانده نرم نرم میگفت: المستغاث منک بک فریاد از حکم تو زینهار از قهر تو، نه با تو مرا آرام نه بی‌تو کارم بنظام، نه روی آنکه بازآیم نه زهره آنکه بگریزم.
هوش مصنوعی: بو بکر شبلی روزی در حالی که در مسیر به مبارزه می‌رفت، می‌گفت: "اگر بین من و تو دریاهایی از آتش باشد، آن را می‌گذرانم. اگر در این راه صد هزار دریای آتش وجود داشته باشد، همه را به چشم می‌بینم و ترسی ندارم." اما روز بعد او را دیدند که با سر پایین و حالتی درمانده به آرامی می‌گفت: "ای یاری دهنده! فریاد من از حکم توست. از قهر تو به کمک بخواه. نه با تو آرامش دارم و نه بدون تو کارم سامان می‌گیرد. نه جرأت بازگشت دارم و نه توان فرار."
گر باز آیم همی نبینم جاهی
ور بگریزم همی ندانم راهی‌
هوش مصنوعی: اگر دوباره بازگردم، جایی را نخواهم دید و اگر فرار کنم، راهی را هم نخواهم شناخت.
گفتند: ای شبلی آن دی چه بود و امروز چیست؟ گفت: آری جغد که طاووس نبیند لاف جمال زند، لکن جغد جغد است و طاوس طاوس.
هوش مصنوعی: گفتند: ای شبلی، در گذشته چه حالتی بود و امروز چه تغییراتی کرده است؟ او پاسخ داد: بله، جغدی که طاووس را نمی‌بیند، از زیبایی خود صحبت می‌کند، اما در نهایت جغد همیشه جغد باقی می‌ماند و طاووس هم همیشه طاووس خواهد بود.

حاشیه ها

1402/04/25 05:06
یزدانپناه عسکری

7- غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ توبه مؤخر آمد و غفران مقدّم بر مقتضی فضل و کرم، اگر من گفتمی توبه پذیرم پس گناه آمرزم، خلق بپنداشتندی که تا از بنده توبه نبود از اللَّه مغفرت نیاید نخست بیامرزم آن گه توبت پذیرم تا عالمیان دانند که چنانک بتوبت آمرزم بی‌توبت هم آمرزم.

***

[قرآن کریم]

غافِرِ الذَّنْبِ‏ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدیدِ الْعِقابِ ذِی الطَّوْلِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ إِلَیْهِ الْمَصیرُ – غافر : 3

***

[یزدانپناه عسکری]

در همسویی و پیوستن و تطابق با انوار وجود؛ انسان، أَغْفَرَ شَدیدِ الْعِقاب است، مقابله و تعقیب نمی کند دیگر شدت های نعمت وجود را. همه مخلوقات بهره مند از نعمات طولانی معبود خود هستند. هیچ موجود دیگری در قبول توبه و مصیر و  دگرگونی حال و بازگشت به معبود، چون انسان به خود متمرکز نمی شود.

__________

یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزیزِ الْحَکیم‏ - الجمعه : 1

غافر، غفر : عدم پیوستن و حرکت در انوار تار های فیض فیاض

أَغْفَرَ- إغْفَاراً [غفر] هُ: روی آن چیز را پوشانید، او را پنهان کرد.

الذَّنْب‏: دنبال کردن.

الذَّنْبِ = پیوستن

تَذَانَبَ‏- تَذَانُباً [ذنب‏] السحابُ: ابرها بهم پیوستند.

قابل، مُقَابَلَة: بیننده‏

عقاب : تَعْقِیب‏: آوردن چیزی از پی دیگری.