۱ - النوبة الثالثة
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که قدر او بیمنتهاست و صحبت او با دوستان بیبهاست، در قدر نهان و در صنع آشکار است. بنام او که از مانندگی دور و از اوهام جداست، دل را بدوستی و خرد را بهستی پیداست. بنام او که نه در صفت او چون و نه در حکم چراست، در شنوایی و دانایی و بینایی یکتاست.
آن عزیزی گوید در مناجات: الهی در دل دوستانت نور عنایت پیداست، جانها در آرزوی وصالت حیران و شیداست، چون تو مولی کراست و چون تو دوست کجاست، هر چه دادی نشانست و آیین فرداست، آنچه یافتیم پیغامست و خلعت برجاست، نشانت بیقراری دل و غارت جانست، خلعت وصال در مشاهده جلال چگویم که چون است.
«حم» حا اشارتست بمحبت و میم اشارت است بمنت، میگوید ای بحای محبت من دوست گشته نه بهنر خود، ای بمیم منت من مرا یافته نه بطاعت خود، ای من ترا دوست گرفته و تو مرا ناشناخته، ای من ترا خواسته و تو مرا نادانسته، ای من ترا بوده و تو مرا نابوده، صد هزار کس بر درگاه ما ایستاده، ما را خواستند و دعاها کردند بایشان التفات نکردیم و شما را ای امت احمد بیخواست شما گفتیم: «اعطیتکم قبل ان تسئلونی و اجبتکم قبل ان تدعونی و غفرت لکم قبل ان تستغفرونی».
آن رغبت و شوق انبیای گذشته بتو تا خلیل میگفت: وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ، و کلیم میگفت: اجعلنی من امّة احمد، نه از ان بود که افعال تو با ایشان شرح دادیم که اگر ما افعال شما با ایشان گفتید، همه دامن از شما در چیدندید، لکن از ان بود که افضال و انعام خود با شما ایشان را شرح دادیم، پیش از شما هر که را برگزیدیم یکان یکان را برگزیدیم، چنان که اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ. چون نوبت بشما رسید علی العموم و الشمول گفتیم: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ همه برگزیدگان ما اید، جای دیگر فرمود: اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا، در تحت این خطاب هم زاهد و هم عابد است هم ظالم و عاصی.
غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ توبه مؤخر آمد و غفران مقدّم بر مقتضی فضل و کرم، اگر من گفتمی توبه پذیرم پس گناه آمرزم، خلق بپنداشتندی که تا از بنده توبه نبود از اللَّه مغفرت نیاید نخست بیامرزم آن گه توبت پذیرم تا عالمیان دانند که چنانک بتوبت آمرزم بیتوبت هم آمرزم. اگر توبه مقدّم غفران بودی تو به علت غفران بودی و غفران ما را علّت نیست و فعل ما بحیلت نیست، نخست بیامرزم و بزلال افضال بند مرا پاک گردانم، تا چون قدم بر بساط ما نهد بر پاکی نهد چون بر ما آید بصفت پاکی آید، همانست که جای دیگر فرمود: ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا. غافرم آن معاصی را که توبه نکرد، قابلم آن را که توبه کرد، مراد از غفران ذنب درین موضع غفران ذنب غیر تائب است بدلیل آنکه و او عطف در میان آورد و معطوف دیگر باشد و معطوف علیه دیگر لکن در حکم یکسان باشد چنانک گویی: جاءنی زید و عمرو، زید دیگر است و عمرو دیگر، لکن هر دو را حکم یکیست در آمدن، اگر حکم مخالف بودی عطف خطا بودی و اگر هر دو یکی بودی هر دو غلط بودی. لطیفهای نیکو شنو در غفران ذنب و قبول توبه اوّل صفت خود کرد جلّ جلاله فرمود: غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ، و صفت او جلّ جلاله محلّ تصرّف نیست، و پذیرنده تغییر و تبدیل نیست پس چون حدیث عقوبت کرد شَدِیدِ الْعِقابِ گفت، شدید صفت عقوبت نهاد و عقوبت محلّ تصرّف هست و پذیرنده تغییر و تبدیل هست، گفت سخت عقوبتم لکن اگر خواهم سست کنم و آن را بگردانم که در ان تصرّف گنجد و تغییر و تبدیل پذیرد. و گفتهاند: شَدِیدِ الْعِقابِ اشارت بملک دارد و اگر همه ملک عالم نیست کند در جلال و کمال وی نقصان و قصور نیاید. غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ اشارت بصفت دارد و در صفات او جلّ جلاله هرگز تغیّر و تحوّل نیاید، و یقال: غافِرِ الذَّنْبِ للظّالمین وَ قابِلِ التَّوْبِ للمقتصدین شَدِیدِ الْعِقابِ للمشرکین ذِی الطَّوْلِ للسابقین. سنت خداوند است جلّ جلاله که بنده را بآیت وعید بترساند تا بنده در ان شکسته و کوفته گردد سوزی و نیازی در بندگی بنماید زاریی و خواریی بر خود نهد، آن گه رب العزة بنعت رأفت و رحمت بآیت وعد تدارک دل وی کند و بفضل و رحمت خود او را بشارت دهد، نه بینی که شَدِیدِ الْعِقابِ گفت تابنده در زاری و خواهش آید، ذِی الطَّوْلِ در ان پیوست تا بنده در ناز و در رامش آید، بنده در سماع شَدِیدِ الْعِقابِ بسوزد و بگدازد بزبان انکسار گوید:
چون بدل غاشیه حکم و قضای تو کشم
بو بکر شبلی یک روز چون مبارزان دست اندازان همی رفت و میگفت: لو کان بینی و بینک بحار من نار لخضتها اگر درین راه صد هزار دریای آتش است همه بدیده گذاره کنم و باک ندارم، دیگر روز او را دیدند که میآمد سر فرو افکنده چون محرومی درمانده نرم نرم میگفت: المستغاث منک بک فریاد از حکم تو زینهار از قهر تو، نه با تو مرا آرام نه بیتو کارم بنظام، نه روی آنکه بازآیم نه زهره آنکه بگریزم.
گفتند: ای شبلی آن دی چه بود و امروز چیست؟ گفت: آری جغد که طاووس نبیند لاف جمال زند، لکن جغد جغد است و طاوس طاوس.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
7- غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ توبه مؤخر آمد و غفران مقدّم بر مقتضی فضل و کرم، اگر من گفتمی توبه پذیرم پس گناه آمرزم، خلق بپنداشتندی که تا از بنده توبه نبود از اللَّه مغفرت نیاید نخست بیامرزم آن گه توبت پذیرم تا عالمیان دانند که چنانک بتوبت آمرزم بیتوبت هم آمرزم.
***
[قرآن کریم]
غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدیدِ الْعِقابِ ذِی الطَّوْلِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ إِلَیْهِ الْمَصیرُ – غافر : 3
***
[یزدانپناه عسکری]
در همسویی و پیوستن و تطابق با انوار وجود؛ انسان، أَغْفَرَ شَدیدِ الْعِقاب است، مقابله و تعقیب نمی کند دیگر شدت های نعمت وجود را. همه مخلوقات بهره مند از نعمات طولانی معبود خود هستند. هیچ موجود دیگری در قبول توبه و مصیر و دگرگونی حال و بازگشت به معبود، چون انسان به خود متمرکز نمی شود.
یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزیزِ الْحَکیم - الجمعه : 1
غافر، غفر : عدم پیوستن و حرکت در انوار تار های فیض فیاض
أَغْفَرَ- إغْفَاراً [غفر] هُ: روی آن چیز را پوشانید، او را پنهان کرد.
الذَّنْب: دنبال کردن.
الذَّنْبِ = پیوستن
تَذَانَبَ- تَذَانُباً [ذنب] السحابُ: ابرها بهم پیوستند.
قابل، مُقَابَلَة: بیننده
عقاب : تَعْقِیب: آوردن چیزی از پی دیگری.