گنجور

۲ - النوبة الثالثة

قوله: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً... القنوت القیام بآداب الخدمة ظاهرا و باطنا من غیر فتور و لا تقصیر یحذر العذاب الموعود فی الآخرة و یرجوا الثواب الموعود.

صفت قومی است که پیوسته بر درگاه اللَّه در مقام خدمت باشند، بوقت نماز نهاد ایشان بکلّیت عین تعظیم گردد و از خجل گناه همواره با سوز و حسرت باشند. یکی از بزرگان دین گفته: فرمانهای اللَّه بزرگ باید داشت، نه پیدا که قرب اللَّه در کدام فرمانست و از منهیّات جمله پرهیز باید کرد، نه پیدا که بعد اللَّه در کدام نهی است. و گفته‌اند: فرمان اللَّه بکار داشتن از دو وجه است: یکی بحکم عبودیّت، یکی بحکم محبّت، و حکم محبّت برتر است از حکم عبودیّت، زیرا که محبّ پیوسته در آرزوی آن باشد که دوست او را خدمتی فرماید، پس خدمت وی همه اختیاری بود، هیچ اکراهی در ان نه، منّت پذیرد و هیچ منّت بر نهادن و گوش بمکافات داشتن نه. باز خدمتی که از روی عبودیّت رود در ان هم اختیار بود هم اکراه هم ثواب جوید هم مکافات طلبد، این مقام عابدان است و عامّه مؤمنان و آن صفت عارفان است و منزلت صدّیقان، هرگز کی برابر باشد این بنعمت قانع شده و از راز ولی نعمت باز مانده و آن بحضرت رسیده و در مشاهده دوست بیاسوده؟

پیر طریقت گفت: من چه دانستم که پاداش بر روی دوستی تاش است، من همی پنداشتم که مهینه خلعت پاداش است، کنون دریافتم که همه یافتها دریافت دوستی لاش است.

«قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» علم سه است: علم خبری و علم الهامی و علم غیبی، علم خبری گوشها شنود، علم الهامی دلها شنود، علم غیبی جانها شنود. علم خبری بظاهر آید تا زبان گوید، علم الهامی بدل آید تا بیان گوید علم غیبی بجان آید تا وقت گوید. علم خبری بروایت است، علم الهامی بهدایت است، علم غیبی بعنایت است. علم خبری را گفت: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ»، علم الهامی را گفت: «إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ»، علم غیبی را گفت: «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً». و ورای این همه علمی است که و هم آدمی بدان نرسد و فهم از ان درماند، و ذلک علم اللَّه عز و جلّ بنفسه علی حقیقته، قال اللَّه: «وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً».

جنید را گفتند: این علم از کجا می‌گویی؟ گفت: اگر از «کجا» بودی پرسیدی.

«قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ...» این خطاب با قومی است که مراد نفس خویش بموافقت حقّ بدادند و رضای اللَّه بهوای نفس برگزیدند تا صفت عبودیّت ایشان را درست گشت، و ربّ العالمین رقم اضافت بر ایشان کشید که: «یا عبادی» مصطفی علیه الصّلاة و السلام گفت: «من مقت نفسه فی ذات اللَّه آمنه اللَّه من عذاب یوم القیمة».

بو یزید بسطامی گوید: اگر فردای قیامت مرا گویند که آرزویی کن، گویم: آرزوی من آنست که بدوزخ اندر آیم و این نفس را بر آتش عرض کنم که در دنیا ازو بسیار بپیچیدم و رنج وی کشیدم. النّفس مرآتیة فی الاحوال کلّها منافقة فی اکثر احوالها مشرکة فی بعض احوالها. خبائث نفس بسیار است و بیهوده‌های وی نهمار است، با دنیا آرام گیرد، بحرام شتابد. از معصیت نیندیشد و آن را خرد دارد، بطاعت کاهلی کند، در خدمت عجب آرد و ریاء خلق جوید، این خصلتها همه آنست که بیم زوال ایمان در آنست.

بنده آن گه در صفت عبودیّت درست آید که در خدمت خود را مقصّر بیند تا عجب نیارد، دنیا بچشم فنا بیند تا با وی نیارامد، خلق بچشم عاجزی نگرد تا از ریا آمن گردد، نفس را دشمن گیرد تا با وی موافقت نکند، و خویشتن را بحقیقت بنده داند تا پای از بند بندگی بیرون ننهد، چون این صفات در وی موجود گشت ثمره وی آن بود که ربّ العزّة گفت: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ» در دنیا او را صحّت و عافیت بود ثنای نیکو و ذکر پسندیده نور دل افزوده و سیمای صالحان یافته، و در عقبی باین دولت و منزلت رسیده که: «لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ» آمنین من تکدّر الصّفوة و الإخراج من الجنّة، قال اللَّه عزّ و جلّ: وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ. مؤمن از خاک برخاسته و از شمار پرداخته و از دوزخ رسته و در بهشت آمن نشسته، از عذاب قطعیت رسته و با وصال دوست آرامیده، همه راحت بیند شدّت نه، همه اکرام بیند اهانت نه، همه شادی بیند اندوه نه، همه عزّ بیند مذلّت نه، همه جوانی بیند پیری نه، همه زندگی بیند مرگ نه، همه رضا بیند سخط نه، دیدار بیند حجاب نه. مصطفی علیه الصّلاة و السلام گفت: «من یدخل الجنّة ینعم لا یبوس و لا تبلی ثیابه و لا یفنی شبابه ینادی مناد: انّ لکم ان تصحّوا فلا تسقموا ابدا و انّ لکم ان تحیوا فلا تموتوا ابدا و انّ لکم ان تشبّوا فلا تهرموا ابدا و انّ لکم ان تنعموا فلا تبؤسوا ابدا».

قوله: وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعادَ وعد المطیعین الجنّة و لا محالة لا یخلفه و وعد التّائبین المغفرة و لا محالة یغفر لهم و وعد المریدین القاصدین الوجود و الوصول و اذا لم تقع لهم فترة فلا محالة یصدق وعده.

قوله: أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی الْأَرْضِ... الاشارة فی هذه الآیة الی الانسان یکون طفلا ثمّ شابا ثمّ کهلا ثمّ شیخا ثمّ یصیر الی ارذل العمر ثمّ آخره یخترم، و یقال: انّ الزرع ما لم یأخذ بالجفاف لا یؤخذ منه الحبّ الّذی هو المقصود منه کذلک الانسان ما لم یخل من نفسه لا یکون له قدر و لا قیمة.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً... القنوت القیام بآداب الخدمة ظاهرا و باطنا من غیر فتور و لا تقصیر یحذر العذاب الموعود فی الآخرة و یرجوا الثواب الموعود.
هوش مصنوعی: کسی که در طول شب خالصانه و با طمانینه در حالت سجده و قیام مشغول عبادت است، به معنای این است که او با احترام و توجه به انجام وظایف عبادی خود می‌پردازد و در این کار از کسالت یا کوتاهی پرهیز می‌کند. او به عذاب promised در آخرت بیم دارد و در عین حال به پاداش promised امید دارد.
صفت قومی است که پیوسته بر درگاه اللَّه در مقام خدمت باشند، بوقت نماز نهاد ایشان بکلّیت عین تعظیم گردد و از خجل گناه همواره با سوز و حسرت باشند. یکی از بزرگان دین گفته: فرمانهای اللَّه بزرگ باید داشت، نه پیدا که قرب اللَّه در کدام فرمانست و از منهیّات جمله پرهیز باید کرد، نه پیدا که بعد اللَّه در کدام نهی است. و گفته‌اند: فرمان اللَّه بکار داشتن از دو وجه است: یکی بحکم عبودیّت، یکی بحکم محبّت، و حکم محبّت برتر است از حکم عبودیّت، زیرا که محبّ پیوسته در آرزوی آن باشد که دوست او را خدمتی فرماید، پس خدمت وی همه اختیاری بود، هیچ اکراهی در ان نه، منّت پذیرد و هیچ منّت بر نهادن و گوش بمکافات داشتن نه. باز خدمتی که از روی عبودیّت رود در ان هم اختیار بود هم اکراه هم ثواب جوید هم مکافات طلبد، این مقام عابدان است و عامّه مؤمنان و آن صفت عارفان است و منزلت صدّیقان، هرگز کی برابر باشد این بنعمت قانع شده و از راز ولی نعمت باز مانده و آن بحضرت رسیده و در مشاهده دوست بیاسوده؟
هوش مصنوعی: صفت افرادی است که همواره در درگاه خداوند در حال خدمت هستند. هنگام نماز، این افراد تمام وجودشان را با احترام و تعظیم وقف می‌کنند و از خطاهای خود همواره با دل‌سوزی و حسرت احساس عذاب می‌کنند. یکی از بزرگان دین می‌گوید که باید به دستورات خداوند با توجه و احترام پرداخته شود، نه از این بابت که مشخص شود نزدیکی به خدا در کدام دستور است و باید از تمام ممنوعات دوری کرد، نه از این خاطر که در کدام نهی خداوند است. گفته شده که عمل به فرمان خدا از دو جنبه است: یکی به عنوان بندگی و دیگری به عنوان محبت. محبت بر بندگی برتری دارد، زیرا عاشق همیشه در آرزوی خدمت به محبوب خود است و این خدمت بر اساس انتخاب و اختیار است، بدون هیچ گونه اکراه یا نارضایتی. در حالی که خدمتی که بر اساس بندگی انجام می‌شود، ممکن است هم شامل اختیار باشد و هم اکراه، و در آن نیز انسان به دنبال پاداش و جزا است. این ویژگی خاص عابدان و مؤمنان است، در حالی که صفت عارفان و مقام صدّیقان این است که هیچ‌گاه در برابر نعمتی که دارند قانع نشده و از راز ولی نعمت خود غافل نمانند، بلکه در نزدیکی و مشاهده محبوب خود آرامش یابند.
پیر طریقت گفت: من چه دانستم که پاداش بر روی دوستی تاش است، من همی پنداشتم که مهینه خلعت پاداش است، کنون دریافتم که همه یافتها دریافت دوستی لاش است.
هوش مصنوعی: پیر طریقت گفت: من نمی‌دانستم که پاداش واقعی در دوستی نهفته است. همیشه فکر می‌کردم که پاداش فقط یک هدیه مادی است، اما حالا فهمیده‌ام که همه چیز در حقیقت از دوستی و ارتباطات عمیق انسانی ناشی می‌شود.
«قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» علم سه است: علم خبری و علم الهامی و علم غیبی، علم خبری گوشها شنود، علم الهامی دلها شنود، علم غیبی جانها شنود. علم خبری بظاهر آید تا زبان گوید، علم الهامی بدل آید تا بیان گوید علم غیبی بجان آید تا وقت گوید. علم خبری بروایت است، علم الهامی بهدایت است، علم غیبی بعنایت است. علم خبری را گفت: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ»، علم الهامی را گفت: «إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ»، علم غیبی را گفت: «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً». و ورای این همه علمی است که و هم آدمی بدان نرسد و فهم از ان درماند، و ذلک علم اللَّه عز و جلّ بنفسه علی حقیقته، قال اللَّه: «وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً».
هوش مصنوعی: آیا کسانی که علم دارند با کسانی که علم ندارند، برابرند؟ علم به سه دسته تقسیم می‌شود: علم خبری، علم الهامی و علم غیبی. علم خبری از طریق گوش‌ها دریافت می‌شود، علم الهامی توسط دل‌ها احساس می‌شود و علم غیبی با جان درک می‌شود. علم خبری فقط در کلمات ظاهر می‌شود، علم الهامی در دل‌ها شکل می‌گیرد و علم غیبی به زمان مربوط است. علم خبری مبتنی بر روایت است، علم الهامی بر اساس هدایت و علم غیبی بر اساس عنایت است. برای علم خبری گفته شده: «بدان که هیچ معبودی جز الله نیست»، برای علم الهامی آمده: «همانگونه که به عالمان پیشین علم داده شده»، و برای علم غیبی بیان شده: «و ما به او علمی از جانب خود آموختیم». فراتر از این سه نوع علم، علمی وجود دارد که برای انسان قابل دسترسی نیست و از فهم او خارج است، و این علم، علم خداوند است که حقیقتی برتر دارد. خداوند فرموده: «و آنها به دانش او احاطه نخواهند داشت».
جنید را گفتند: این علم از کجا می‌گویی؟ گفت: اگر از «کجا» بودی پرسیدی.
هوش مصنوعی: جنید را پرسیدند: این علم را از کجا می‌دانی؟ او در جواب گفت: اگر تو از «کجا» بودی، این سوال را نمی‌کردی.
«قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ...» این خطاب با قومی است که مراد نفس خویش بموافقت حقّ بدادند و رضای اللَّه بهوای نفس برگزیدند تا صفت عبودیّت ایشان را درست گشت، و ربّ العالمین رقم اضافت بر ایشان کشید که: «یا عبادی» مصطفی علیه الصّلاة و السلام گفت: «من مقت نفسه فی ذات اللَّه آمنه اللَّه من عذاب یوم القیمة».
هوش مصنوعی: این متن به گروهی از مؤمنان خطاب می‌کند که به اراده خود و مطابق حق زندگی کرده و خواسته‌های الهی را بر خواسته‌های نفسانی خود ترجیح داده‌اند. به همین دلیل، مقام عبودیت آن‌ها به درستی مشخص شده است. در اینجا خداوند به آن‌ها می‌گوید: «ای بندگان من» و پیامبر اسلام نیز اشاره کرده که کسی که برای خداوند در زندگی خود تلاش کند، از عذاب روز قیامت در امان خواهد بود.
بو یزید بسطامی گوید: اگر فردای قیامت مرا گویند که آرزویی کن، گویم: آرزوی من آنست که بدوزخ اندر آیم و این نفس را بر آتش عرض کنم که در دنیا ازو بسیار بپیچیدم و رنج وی کشیدم. النّفس مرآتیة فی الاحوال کلّها منافقة فی اکثر احوالها مشرکة فی بعض احوالها. خبائث نفس بسیار است و بیهوده‌های وی نهمار است، با دنیا آرام گیرد، بحرام شتابد. از معصیت نیندیشد و آن را خرد دارد، بطاعت کاهلی کند، در خدمت عجب آرد و ریاء خلق جوید، این خصلتها همه آنست که بیم زوال ایمان در آنست.
هوش مصنوعی: بوی یزید بسطامی می‌گوید: اگر در روز قیامت از من خواسته شود که آرزویی کنم، آرزوی من این است که به جهنم بروم و این نفس را بر آتش قرار دهم؛ زیرا در دنیا بسیار به آن مشغول شدم و رنج آن را کشیدم. نفس در تمام حالاتش مانند آینه‌ای است که در بسیاری از موارد منافق و در برخی دیگر مشرک است. زشتی‌های نفس فراوان و خواسته‌های بیهوده‌اش نیز بسیار است. این نفس با دنیا آرام می‌گیرد و به سمت حرام شتاب می‌کند. به معصیت فکر نمی‌کند و آن را کوچک می‌شمارد، در طاعت کاهلی می‌کند، در خدمت به خود دچار عجب می‌شود و در پی ریاکاری است. این ویژگی‌ها همه از جمله چیزهایی هستند که خطر زوال ایمان را به همراه دارند.
بنده آن گه در صفت عبودیّت درست آید که در خدمت خود را مقصّر بیند تا عجب نیارد، دنیا بچشم فنا بیند تا با وی نیارامد، خلق بچشم عاجزی نگرد تا از ریا آمن گردد، نفس را دشمن گیرد تا با وی موافقت نکند، و خویشتن را بحقیقت بنده داند تا پای از بند بندگی بیرون ننهد، چون این صفات در وی موجود گشت ثمره وی آن بود که ربّ العزّة گفت: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ» در دنیا او را صحّت و عافیت بود ثنای نیکو و ذکر پسندیده نور دل افزوده و سیمای صالحان یافته، و در عقبی باین دولت و منزلت رسیده که: «لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ» آمنین من تکدّر الصّفوة و الإخراج من الجنّة، قال اللَّه عزّ و جلّ: وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ. مؤمن از خاک برخاسته و از شمار پرداخته و از دوزخ رسته و در بهشت آمن نشسته، از عذاب قطعیت رسته و با وصال دوست آرامیده، همه راحت بیند شدّت نه، همه اکرام بیند اهانت نه، همه شادی بیند اندوه نه، همه عزّ بیند مذلّت نه، همه جوانی بیند پیری نه، همه زندگی بیند مرگ نه، همه رضا بیند سخط نه، دیدار بیند حجاب نه. مصطفی علیه الصّلاة و السلام گفت: «من یدخل الجنّة ینعم لا یبوس و لا تبلی ثیابه و لا یفنی شبابه ینادی مناد: انّ لکم ان تصحّوا فلا تسقموا ابدا و انّ لکم ان تحیوا فلا تموتوا ابدا و انّ لکم ان تشبّوا فلا تهرموا ابدا و انّ لکم ان تنعموا فلا تبؤسوا ابدا».
هوش مصنوعی: انسان زمانی در حقیقت بنده‌ی خداوند قرار می‌گیرد که خود را در خدمت به او کوتاهی کننده ببیند تا دچار خودپسندی نشود، دنیا را زودگذر و فانی بداند تا به آن وابسته نشود، خلق را در حال ناتوانی ببیند تا از ریاکاری دور بماند، نفس خود را دشمن خویش فرض کند تا با آن سازش نکند، و خود را به واقع بنده‌ی خدا بداند تا از بندگی خود خارج نشود. وقتی این صفات در او پدیدار شود، ثمره‌اش آن خواهد بود که خداوند فرموده است: «برای نیکوکاران در این دنیا چیز خوبی هست». در این دنیا، او به سلامتی و عافیت دست می‌یابد و ستایش‌های نیکو به دل او نور می‌بخشد و چهره‌اش شبیه صالحان می‌شود. در عالم آخرت نیز به جایگاه و منزلتی می‌رسد که در آن به حیات امن و آرامش دست پیدا می‌کند. مؤمن از خاک برخواسته، از عذاب گناه رسته، و در بهشت آرام نشسته است. او از عذاب فاصله گرفته و به وصال دوست خود رسیده است. در بهشت، تمام زیبایی‌ها و راحتی‌ها را می‌بیند و از هیچ درد و رنجی خبری نیست. به طور کلی، او از تمامی چالش‌ها و رنج‌ها رهایی یافته و با رضایت زندگی می‌کند. پیامبر اکرم فرمودند که هر کس وارد بهشت شود، همیشه جوان و شاداب خواهد ماند و هیچ گاه در رنج و سستی نخواهد افتاد.
قوله: وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعادَ وعد المطیعین الجنّة و لا محالة لا یخلفه و وعد التّائبین المغفرة و لا محالة یغفر لهم و وعد المریدین القاصدین الوجود و الوصول و اذا لم تقع لهم فترة فلا محالة یصدق وعده.
هوش مصنوعی: خداوند وعده داده است که هیچگاه به وعده‌هایش خلف نمی‌کند. او به اطاعت‌کنندگانش وعده بهشت داده و این وعده حتمی است و به هیچ وجه نقض نمی‌شود. همچنین به توبه‌کنندگان وعده آمرزش داده و آنها بدون شک مورد بخشش قرار خواهند گرفت. به جدی‌ترین و پیگیرترین جویندگان حقیقت نیز وعده داده شده است که اگر از مسیرشان باز نمانند، قطعاً به وعده‌اش عمل خواهد کرد.
قوله: أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی الْأَرْضِ... الاشارة فی هذه الآیة الی الانسان یکون طفلا ثمّ شابا ثمّ کهلا ثمّ شیخا ثمّ یصیر الی ارذل العمر ثمّ آخره یخترم، و یقال: انّ الزرع ما لم یأخذ بالجفاف لا یؤخذ منه الحبّ الّذی هو المقصود منه کذلک الانسان ما لم یخل من نفسه لا یکون له قدر و لا قیمة.
هوش مصنوعی: آیا ننگریسته‌ای که خداوند از آسمان آبی نازل کرده و آن را در زمین به صورت جوی‌ها جاری ساخته است؟ در این آیه به مراحل مختلف زندگی انسان اشاره شده است: از دوران کودکی شروع می‌کند، سپس به جوانی و میانسالی می‌رسد و در نهایت به پیری می‌انجامد و در نهایت به نقطه‌ای می‌رسد که عمرش تمام می‌شود. همچنین گفته می‌شود که تا زمانی که گیاه خشک نشود، دانه‌ای از آن برداشت نمی‌شود؛ به همین ترتیب، تا زمانی که انسان از خود خالی نشود و به تکامل نرسد، ارزش و بها نخواهد داشت.