گنجور

۲ - النوبة الاولى

قوله تعالی: إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ ما کوه‌ها مسخر کردیم فرمان بردار و گویا با داود، یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِشْراقِ (۱۸) تا مرا می‌ستایند با داود بشبانگاه و چاشتگاه.

وَ الطَّیْرَ مَحْشُورَةً و مرغان فراهم آورده نرم نرم کردیم و فرمان بردار، کُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ (۱۹) همه خدای را ستاینده و فرمان برنده.

وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ قوی کردیم بر جای بداشته ملک او او را، وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ و او را دادیم زیرک سخنی و دانش، وَ فَصْلَ الْخِطابِ (۲۰) و سخن گشادن و برگزاردن.

وَ هَلْ أَتاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ رسید بتو خبر آن خصمان؟ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ (۲۱) آن هنگام که بران کوشک شدند.

إِذْ دَخَلُوا عَلی‌ داوُدَ آن گه که بر داود در شدند، فَفَزِعَ مِنْهُمْ و بیم زد داود را ازیشان، قالُوا لا تَخَفْ گفتند مترس، خَصْمانِ و تن‌ایم با یکدیگر بداوری، بَغی‌ بَعْضُنا عَلی‌ بَعْضٍ از ما دو تن یکی بر دیگر افزونی میجوید، فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ داوری کن میان ما براستی، وَ لا تُشْطِطْ و در حکم بیداد مکن و اندازه داد در مگذران، وَ اهْدِنا إِلی‌ سَواءِ الصِّراطِ (۲۲) و ما را راه داد راست بنمای.

إِنَّ هذا أَخِی این برادر منست، لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً او را نود و نه میش است، وَ لِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ و مرا یک میش، فَقالَ أَکْفِلْنِیها میگوید آن گوسفند فرامن و مرا خداوند آن کن، وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ (۲۳) و می‌بازشکند مرا در سخن گفتن و می‌زور کند بر من بچیره زبانی.

قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ داود گفت ستم کرد بر تو، بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی‌ نِعاجِهِ بخواستن میش تو که با میشان وی بهم بود، وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ فراوانی از انبازان و هم کاران افزونی میجویند بر یکدیگر، إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مگر گرویدگان و نیک‌کاران، وَ قَلِیلٌ ما هُمْ و ایشان اندکی‌اند، وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ داود بدانست بدرستی که ما او را می‌آزمودیم، فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ آمرزش خواست از خداوند خویش، وَ خَرَّ راکِعاً و سجود را در آمد، وَ أَنابَ (۲۴) و بدل و آهنگ با ما گشت.

فَغَفَرْنا لَهُ ذلِکَ بیامرزیدیم او را آن گناه، وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی‌ و او راست بنزدیک ما نزدیکی، وَ حُسْنَ مَآبٍ (۲۵) و نیکویی بازگشتن گاه.

یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ گفتیم ای داود ما ترا خلیفه و پس رو حکم خویش کردیم در زمین.

فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ داوری کن میان مردمان براستی، وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی‌ و پس رو دل مباش و خواست خود را، فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ که گمراه کند ترا از راه خدای و از راه داد، إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ایشان که گمراه بودند از راه خدای، لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ ایشان را عذابی است سخت، بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ (۲۶) بآنچه فراموش کردند روز شمار و بگذاشتند کار کردن آن را.

وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلًا نیافریدیم آسمان و زمین و آنچه در میان آن بناکاری تا همه این گیتی بود و بس، ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا آن پنداره ناگرویدگان است، فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ (۲۷) وای بر ناگرویدگان از آتش.

أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ ما گرویدگان نیک‌کاران را چون گزاف کاران کنیم که بتباه کاری میروند در زمین؟! أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ (۲۸) یا پرهیزگاران چون بدکاران کنیم؟!

کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ نامه‌ایست که فرو فرستادیم بتو برکت کرده، لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ تا بر پی آن میروند و در وی اندیشند، وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ (۲۹) و تا پند گیرند زیرکان.

۱ - النوبة الثالثة: «بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم» اسم عزیز اعترفت المعارف بالقصور عن ادراکه، اسم جلیل تقنّعت العلوم خجلا من الطمع فی احاطته، اسم کریم صغرت الحوائج عن ساحة جوده، اسم رحیم تلاشت قطرات زلات عباده فی تلاطم امواج رحمته بنام او که وجود ما بعنایت او و سجود ما بهدایت او، بنام او که صلاح ما بولایت او و فلاح ما برعایت او، بنام او که حیاة ما بنعمت او و نجاة ما برحمت او، خداوندی که از او بسر نه، و از درگاه او گذر نه، با احسان او عصیان را خطر نه، با عنایت او جنایت را اثر نه، بر عاصیان و مفلسان از او رحیم‌تر و کریم‌تر نه. ای خداوندی که در الهیت یکتایی و در احدیت بی‌همتایی، در ذات و صفات از خلق جدایی، متصف بعلایی، متحد بکبریایی، مایه هر بینوایی، پناه هر گدایی، همه را خدایی تا دوست کرائی.۲ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ فیه تقدیم و تأخیر، تأویله: انا سخرنا الجبال یسبّحن معه، و کان داود علیه السلام یسمع و یفهم تسبیح الجبال علی وجه تخصیصه به کرامة له معجزة. و قیل: تسخیرها انها کانت تسیر معه اذا اراد سیرها الی حیث یرید معجزة له، هذا کقوله: وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.