گنجور

۱ - النوبة الثانیة

این سوره یس سه هزار حرف است و هفتصد و بیست و نه کلمت و هشتاد و سه آیت، جمله به مکه فرو آمد و در مکّیات شمرند، و درین سوره نه ناسخ است نه منسوخ.

روی عن ابی بکر الصدیق (رض) قال قال رسول اللَّه (ص): یس تدعی المعمة قیل: یا رسول اللَّه و ما المعمّة؟ قال: یعم صاحبها خیر الدنیا و خیر الآخرة و تدعی الدافعة و القاضیة تدفع عنه کل سوء و تقضی له کل حاجة.

و عن عائشة قالت قال رسول اللَّه (ص): ان فی القرآن سورة یشفع قارئها و یغفر لمستمعها الا و هی سورة یس.

و روی عنه صلی اللَّه علیه و سلم قال: من قرأها عدلت له عشرین حجة و من سمعها کانت له الف دینار فی سبیل اللَّه و من کتبها ثم شربها ادخلت جوفه الف دواء و الف نور و الف برکة و الف رحمة و نزع منه کل داء.

و عن ابی هریرة قال قال رسول اللَّه (ص): من قرأ سورة یس فی لیلة اصبح مغفورا له.

و قال صلی اللَّه علیه و سلّم: من دخل المقابر و قرأ سورة یس خفف عنهم یومئذ و کان له بعدد من فیها حسنات.

و عن یحیی بن ابی کثیر قال: بلغنا انّ من قرأ یس حین یصبح لم یزل فی فرح حتّی یمسی و من قرأها حین یمسی لم یزل فی فرح حتّی یصبح.

یس باخفاء نون قراءت ابن عامر و کسایی و ابو بکر و نافع است و باماله یاء قراءت حمزه و کسایی و ابو بکر. مفسران گفتند: یس معنی آنست که: یا انسان، یعنی محمدا صلی اللَّه علیه و سلّم. ابو العالیة گفت: معناه یا رجل. بو بکر و راق گفت: یا سیّد البشر. ابن عباس گفت: تأویل این تأویل حروف مقطّعه است در اوائل سور و شرح آن هر جای در موضع خویش رفت.

وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ قسم است که رب العزّة یاد میفرماید به قرآن. میگوید: باین قرآن راست درست بی‌غلط که تو ای محمد از فرستادگانی، یعنی تو یکی از پیغامبران مرسل، جواب بو جهل است و ولید مغیرة که میگفتند: لست مرسلا. و حکیم اینجا صفت قرآن است بمعنی محکم، ای احکمه اللَّه، کالسعید اسعده اللَّه همانست که جای دیگر فرمود: کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ. و قیل: الحکیم الحاکم.

عَلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ در موضع حال است و صفت مصطفی است، یعنی که تو از مرسلانی بر طریقی راست بر دینی درست و شریعتی پاک و سیرتی پسندیده، همانست که جایی دیگر فرمود: إِنَّکَ لَعَلی‌ هُدیً مُسْتَقِیمٍ. و روا باشد که صراط مستقیم صلة مرسلین بود و المعنی: انّک لمن المرسلین الذی ارسلوا علی صراط مستقیم و هو الاسلام تو از ان فرستادگانی که ایشان را بر راه راست و دین اسلام فرستادند.

تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ حمزه و کسایی و ابن عامر و حفص تنزیل بنصب خوانند بر مصدر یعنی نزل تنزیلا. باقی برفع خوانند بر خبر مبتدای محذوف کانّه قال: هو تنزیل العزیز الرّحیم. و قیل: المراد به المنزل و لهذا نظائر فی القرآن و تقول العرب: هذا الدّرهم ضرب الامیر، ای مضروبه. و تنزیل بناء کثرت و مبالغت است، اشارت است که این قرآن نه بیکبار از آسمان فرو آمد بلکه بکرّات و مرّات فرو آمد بمدّت بیست و سه سال سیزده سال به مکه و ده سال به مدینه نجم نجم آیت آیت سوره سوره چنانک حاجت بود و لایق وقت بود. تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ ای عزیز بالأعداء، رحیم بالمؤمنین. عزیزم تا دشمن در دنیا مرا نداند، رحیم‌ام تا مؤمن در عقبی مرا به بیند.

لِتُنْذِرَ قَوْماً این سخن متّصل است بارسال، ای ارسلت لتنذر قوما. ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ قَوْماً درین موضع دو وجه دارد یکی آنکه صلت است و معنی آنست که ترا فرستادیم تا آگاه کنی قومی را که پدران ایشان را آگاه کرده‌اند، چنان که انبیا پدران ایشان را آگاه کردند تو ایشان را آگاه کن. و قیل: معناه لتنذر قوما العذاب الّذی انذر آباؤهم، ذلک کقوله:نَّا أَنْذَرْناکُمْ عَذاباً قَرِیباً. وجه دیگر آنست که: این مای نفی است یعنی: لم ینذر آباؤهم، کقوله: وَ ما أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذِیرٍ یعنی العرب و المراد: آباؤهم الادنون و هم قریش فانّ آباءهم الاقدمین اتاهم المنذرین لا محالة.

گفته‌اند: این در روزگار فترت بود میان رفع عیسی و بعثت محمد مصطفی علیهما السلام که در مکه مشرکان عرب بودند که نه کتاب داشتند و نه بایشان پیغامبری آمد و هو المشار الیه بقوله عزّ و جلّ: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا الی قوله: وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ.

فَهُمْ غافِلُونَ عن الایمان و الرّشد کنایة عن القوم. و من جعله نفیا جاز ان یعود الی الآباء و الغفلة ذهاب المعنی عن النفس و النّسیان ذهاب المعنی عن النفس بعد حضوره.

لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلی‌ أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ ای وجب العذاب و السخط لانّهم لا یؤمنون، و القول حکم اللَّه عزّ و جلّ انّهم اهل النّار. و قیل: قوله لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ نظیره قوله: وَ لکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَی الْکافِرِینَ.

قول درین آیت قضیّت از لیست، میگوید: واجب شد و درست گشت سخن خدای در ازل که بیشترین کافران و بیگانگان ایمان نیارند، ای محمد تو ایشان را میخوان لکن پیش از خواندن تو هر کس که خشم من در وی رسید هرگز ایمان نیارد، و هم ازین باب است آنچه گفت: غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا، جای دیگر فرمود: إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ.

و فی الخبر الصحیح روی عبد اللَّه بن عمرو بن عاص قال: خرج رسول اللَّه (ص) و فی یده کتابان فقال للّذی فی یده الیمنی: هذا کتاب من ربّ العالمین فیه أسماء اهل الجنّة و أسماء آبائهم و قبائلهم ثمّ اجمل علی آخرهم فلا یزاد فیهم و لا ینقص منهم ابدا ثمّ قال للّذی فی شماله: هذا کتاب من رب العالمین فیه اسماء اهل النار و أسماء آبائهم و قبائلهم ثمّ اجمل علی آخرهم فلا یزاد فیهم و لا ینقص منهم ابدا، ثمّ قال بیده فنبذاهما ثمّ قال: فرغ ربّکم من العباد فریق فی الجنّة و فریق فی السعیر.

قوله: إِنَّا جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا، التأویل: جعلنا فی ایدیهم اغلالا الی اعناقهم لانّ الغلّ لا یکون فی العنق دون الید. و فی قراءة ابن عباس و ابن مسعود: جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِیَ إِلَی الْأَذْقانِ فهی راجعة الی الایمان المحذوفة فی الایة، یعنی فتلک الایمان مجموعة الی اذقانهم فَهُمْ مُقْمَحُونَ غاضوا الأبصار رافعو الرّؤس لانّ المغلول اذا ردّ یده الی ذقنه رفع رأسه، و اصل الاقماح غضّ البصر و رفع الرّأس یقال: بعیر مقمح و مقامح اذا روی من الماء فاقمح، معنی آنست که مادر گردنهای ایشان زنجیرها کردیم تا دستهای ایشان بزنخها وا بر گردن بستیم، فَهُمْ مُقْمَحُونَ تا سرهای ایشان برداشته آمد یعنی که نتوانند که سر در پیش افکنند یا در پیش نگرند که هر آن کس که دست او بغلّ با گردن و زنخ بسته شود سرش برداشته بماند و از متحیّری چشمش در آسمان خیره بماند. ابو عبید گفت: این مثلی است که ربّ العالمین زد از بهر آن بیگانگان ناگرویده، و معنی آنست که ما دستهای ایشان از نفقه کردن در راه خدای و سعی کردن در تقرّب بخدای فرو بستیم استوار تا هیچ نتواند که دستی بخیر فرا کنند یا تقرّبی باللّه کنند. مفسران گفتند: این آیت علی الخصوص در شأن بو جهل فرو آمد و آن یا روی از قبیلة مخزوم، و سبب آن بود که بو جهل سوگند یاد کرد به لات و عزی که بروم و چون محمد نماز کند سنگی بسر وی فروگذارم و عرب را ازو باز رهانم، رفت و سنگ برداشت و رسول خدا در نماز بود، بو جهل دست برداشت تا سنگ بیندازد بتقدیر الهی آن دست وی با سنگ در بر گردن وی بسته شد، بو جهل نومید بازگشت و با یاران خود بگفت آنچه دید و آن سنگ از دست وی بیفتاد، آن مخزومی گفت: انا اقتله بهذا الحجر. سنگ برداشت و رفت، چون نزدیک مصطفی (ص) رسید اللَّه چشم وی نابینا کرد تا حس و آواز می‌شنید و کس را می‌ندید، پس رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد.

ابن عباس گفت: رسول خدا در نماز قراءت بلند میخواند و مشرکان قریش را خوش نمی‌آمد همه فراهم آمدند تا بیکبار بسر وی زخم برند و او را هلاک کنند، در آن حال که قصد کردند دستهاشان و ابر گردن بسته شد و نابینا گشتند، پس همه از روی عجز پیش مصطفی (ص) آمدند، گفتند: ای محمد خدا ترا بر تو سوگند می‌نهیم و حرمت قرابت و حقّ رحم شفیع می‌آریم دعا کن تا ما بحال خود باز شویم و نیز قصد تو نکنیم.

آن گه رب العالمین در بیان این قصّه آیت فرستاد و باز نمود که ایشان از ان ایمان می‌نیارند که ما ایشان را از راه هدی باز داشته‌ایم و چشم دل ایشان از دیدن حق نابینا کرده‌ایم و دست همّت ایشان از عروه اسلام دور داشته‌ایم وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً.

قوله: وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا قرا حمزة و الکسائی و حفص سدا بفتح السین، و الباقون بضمّها، و هما لغتان، و قیل: السدّ بالفتح ما کان معمولا من فعل بنی آدم، و بالضّم ما کان خلقة من فعل اللَّه. و قیل: بالفتح المصدر و بالضّم الاسم و هو معنی قوله عز و جل: جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً.

فَأَغْشَیْناهُمْ ای اعمیناهم، من التغشیة و هی التغطیة، فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ سبیل الهدی این آیت هم در شأن ایشانست که قصد رسول خدا کردند یعنی که ایشان را بمنزلت کسی کرد که پس و پیش وی دیواری برآرند و دو دست وی بغلّ با گردن بندند و نابینا گردانند تا چنانک این کس به هیچ چیز و هیچکس راه نبرد و درماند ایشان نیز درماندند و برسول خدا دست نیافتند. و گفته‌اند: این آیت حرزی نیکوست، کسی که از دشمن ترسد این آیت بر روی دشمن خواند، اللَّه تعالی شر ان دشمن از وی باز دارد و دشمن را از وی در حجاب کند چنانک با رسول خدا کرد آن شب که کافران قصد وی کردند بدر سرای وی آمدند تا بسر وی هجوم برند و رسول خدای علی (ع) را بجای خود خوابانید و بیرون آمد بایشان بر گذشت و این آیت میخواند: وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا... الی آخرها، و دشمنان او را ندیدند و در حجاب بماندند رسول برگذشت به ایشان و قصد مدینه کرد و آن ابتدای هجرت وی بود صلوات اللَّه و سلامه علیه.

وَ سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ ای من اضلّه اللَّه هذا الضّلال لم ینفعه الانذار روی انّ عمر بن عبد العزیز دعا غیلان القدری فقال: یا غیلان بلغنی انّک تکلّم فی القدر فقال: یا امیر المؤمنین انهم یکذّبون علیّ. قال: یا غیلان اقرأ اوّل سورة یس فقرأ: یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ... الی قوله: وَ سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ، فقال غیلان: یا امیر المؤمنین و اللَّه لکأنّی لم اقرأها قطّ قبل الیوم اشهدک یا امیر المؤمنین انّی تائب ممّا کنت اقول فی القدر، فقال عمر بن عبد العزیز: اللّهم ان کان صادقا فتب علیه و ثبّته و ان کان کاذبا فسلّط علیه من لا یرحمه و اجعله آیة للمؤمنین، قال فاخذه هشام فقطع یدیه و رجلیه، قال ابن عون: انا رأیته مصلوبا علی باب دمشق.

إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ ای انّما ینفع انذارک من اتّبع الذّکر یعنی القرآن فعمل بما فیه، وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ ای و خاف عقاب اللَّه و لم یره.

و قیل: بالغیب فی سریرته، فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ کَرِیمٍ حسن و هو الجنّة، نظیره قوله: إِنَّ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این سوره یس سه هزار حرف است و هفتصد و بیست و نه کلمت و هشتاد و سه آیت، جمله به مکه فرو آمد و در مکّیات شمرند، و درین سوره نه ناسخ است نه منسوخ.
هوش مصنوعی: این سوره یس شامل سه هزار حرف و هفتصد و بیست و نه کلمه و هشتاد و سه آیه است. تمامی این آیات در مکه نازل شده‌اند و به آنچه در مکیات گفته شده، مربوط می‌شوند. همچنین، در این سوره هیچ آیه‌ای که ناسخ یا منسوخ باشد وجود ندارد.
روی عن ابی بکر الصدیق (رض) قال قال رسول اللَّه (ص): یس تدعی المعمة قیل: یا رسول اللَّه و ما المعمّة؟ قال: یعم صاحبها خیر الدنیا و خیر الآخرة و تدعی الدافعة و القاضیة تدفع عنه کل سوء و تقضی له کل حاجة.
هوش مصنوعی: ابو بکر صدیق (رض) نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمودند: «معمّت» به عنوان یک چیز با ارزش معرفی می‌شود. از پیامبر پرسیده شد: «یا رسول‌الله، معنای معمّت چیست؟» پیامبر پاسخ دادند: «معمّت، خیر دنیا و آخرت را به صاحبش می‌رساند و به «دافعة» و «قاضیة» شناخته می‌شود که از او هر گونه بدی را دور می‌کند و تمامی نیازهایش را برآورده می‌سازد.»
و عن عائشة قالت قال رسول اللَّه (ص): ان فی القرآن سورة یشفع قارئها و یغفر لمستمعها الا و هی سورة یس.
هوش مصنوعی: عائشه می‌گوید که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قرآن سوره‌ای وجود دارد که برای خواننده‌اش شفاعت می‌کند و برای شنونده‌اش آمرزش می‌آورد و آن سوره، یس است.
و روی عنه صلی اللَّه علیه و سلم قال: من قرأها عدلت له عشرین حجة و من سمعها کانت له الف دینار فی سبیل اللَّه و من کتبها ثم شربها ادخلت جوفه الف دواء و الف نور و الف برکة و الف رحمة و نزع منه کل داء.
هوش مصنوعی: هر کس این آیه را بخواند، برای او مانند بیست حجه حساب می‌شود و اگر کسی آن را بشنود، برای او هزار دینار در راه خدا نوشته می‌شود. همچنین اگر کسی آن را بنویسد و سپس بنوشد، درون او هزار دارو، هزار نور، هزار برکت و هزار رحمت وارد می‌شود و هر دردی از او برداشته می‌شود.
و عن ابی هریرة قال قال رسول اللَّه (ص): من قرأ سورة یس فی لیلة اصبح مغفورا له.
هوش مصنوعی: حضرت ابی هریره نقل می‌کند که رسول خدا (ص) فرمودند: هر کسی که سوره یس را در شب بخواند، در صبح بخشیده شده است.
و قال صلی اللَّه علیه و سلّم: من دخل المقابر و قرأ سورة یس خفف عنهم یومئذ و کان له بعدد من فیها حسنات.
هوش مصنوعی: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: کسی که وارد قبرستان شود و سوره یس را بخواند، در آن روز از عذاب آن‌ها کاسته می‌شود و به تعداد افرادی که در قبرستان هستند، برای او حسنات ثبت می‌شود.
و عن یحیی بن ابی کثیر قال: بلغنا انّ من قرأ یس حین یصبح لم یزل فی فرح حتّی یمسی و من قرأها حین یمسی لم یزل فی فرح حتّی یصبح.
هوش مصنوعی: یحیی بن ابی کثیر می‌گوید: از ما شنیده شده است که اگر کسی سوره یس را در صبح بخواند، تا عصر در خوشحالی و شادی خواهد بود و اگر آن را در عصر بخواند، تا صبح در خوشحالی باقی خواهد ماند.
یس باخفاء نون قراءت ابن عامر و کسایی و ابو بکر و نافع است و باماله یاء قراءت حمزه و کسایی و ابو بکر. مفسران گفتند: یس معنی آنست که: یا انسان، یعنی محمدا صلی اللَّه علیه و سلّم. ابو العالیة گفت: معناه یا رجل. بو بکر و راق گفت: یا سیّد البشر. ابن عباس گفت: تأویل این تأویل حروف مقطّعه است در اوائل سور و شرح آن هر جای در موضع خویش رفت.
هوش مصنوعی: یس با مخفی بودن نون به قرائت ابن عامر، کسایی، ابوبکر و نافع خوانده می‌شود و با افزودن یاء به قرائت حمزه، کسایی و ابوبکر. مفسران گفته‌اند که معنی یس این است: "ای انسان" که به محمد (صلی الله علیه و آله) اشاره دارد. ابوالعالیه گفته است: این به معنای "ای مرد" است. ابوبکر و راق نیز گفته‌اند: "ای سید بشر". ابن عباس بیان کرده است که این تأویل از حروف مقطعه در آغاز سوره‌هاست و هر جا که قرار گیرد، شرح خود را دارد.
وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ قسم است که رب العزّة یاد میفرماید به قرآن. میگوید: باین قرآن راست درست بی‌غلط که تو ای محمد از فرستادگانی، یعنی تو یکی از پیغامبران مرسل، جواب بو جهل است و ولید مغیرة که میگفتند: لست مرسلا. و حکیم اینجا صفت قرآن است بمعنی محکم، ای احکمه اللَّه، کالسعید اسعده اللَّه همانست که جای دیگر فرمود: کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ. و قیل: الحکیم الحاکم.
هوش مصنوعی: خداوند به قرآن سوگند می‌خورد و آن را به عنوان کتابی راست و بدون خطا معرفی می‌کند. او به پیامبر محمد می‌گوید که تو یکی از پیام‌آوران الهی هستی و به جهل و انکار ولید مغیره پاسخ می‌دهی که می‌گفت تو فرستاده نشده‌ای. در اینجا کلمه «حکیم» به معنای محکم و استوار است، مشابه به سخن دیگر خداوند که می‌فرماید: «کتابی که آیاتش محکم شده‌اند». همچنین برخی گفته‌اند که «حکیم» به معنای حاکم هم می‌باشد.
عَلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ در موضع حال است و صفت مصطفی است، یعنی که تو از مرسلانی بر طریقی راست بر دینی درست و شریعتی پاک و سیرتی پسندیده، همانست که جایی دیگر فرمود: إِنَّکَ لَعَلی‌ هُدیً مُسْتَقِیمٍ. و روا باشد که صراط مستقیم صلة مرسلین بود و المعنی: انّک لمن المرسلین الذی ارسلوا علی صراط مستقیم و هو الاسلام تو از ان فرستادگانی که ایشان را بر راه راست و دین اسلام فرستادند.
هوش مصنوعی: علی صراط مستقیم به معنای قرار گرفتن در وضعیتی درست و بر اساس شریعت پاک و سیرتی پسندیده است. این جمله به نوعی نشان‌دهنده این است که فرد در مسیری صحیح و با هدایت درست قرار دارد. همچنین اشاره دارد که ممکن است این مسیر، ارتباطی با فرستادگان الهی داشته باشد و به نوعی نشان می‌دهد که این فرد از جمله پیام‌آورانی است که بر طبق اصول دین اسلام به انجام مأموریت خود پرداخته است.
تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ حمزه و کسایی و ابن عامر و حفص تنزیل بنصب خوانند بر مصدر یعنی نزل تنزیلا. باقی برفع خوانند بر خبر مبتدای محذوف کانّه قال: هو تنزیل العزیز الرّحیم. و قیل: المراد به المنزل و لهذا نظائر فی القرآن و تقول العرب: هذا الدّرهم ضرب الامیر، ای مضروبه. و تنزیل بناء کثرت و مبالغت است، اشارت است که این قرآن نه بیکبار از آسمان فرو آمد بلکه بکرّات و مرّات فرو آمد بمدّت بیست و سه سال سیزده سال به مکه و ده سال به مدینه نجم نجم آیت آیت سوره سوره چنانک حاجت بود و لایق وقت بود. تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ ای عزیز بالأعداء، رحیم بالمؤمنین. عزیزم تا دشمن در دنیا مرا نداند، رحیم‌ام تا مؤمن در عقبی مرا به بیند.
هوش مصنوعی: تعبیر "تنزیل العزيز الرحیم" به معنای نازل شده از سوی خداوندی است که قدرتمند و رحیم است. در قرائت‌های مختلف، بعضی این کلمه را به صورت منصوب و برخی دیگر به صورت مرفوع خوانده‌اند. در واقع، این بیان نشان‌دهنده آن است که قرآن یک بار به طور کامل نازل نشده، بلکه در طول بیست و سه سال به تدریج و به تناسب نیاز و شرایط آن زمان نازل شده است؛ سیزده سال در مکه و ده سال در مدینه، به صورت تدریجی و از آیتی به آیت دیگر. این تعبیر همچنین دلالت بر مقام عزت خداوند در برابر دشمنان و رحمت او نسبت به مؤمنان دارد. در حقیقت، خداوند قدرتمند است تا دشمنانش را نشناسند و در عین حال رحیم است تا مؤمنان در روز قیامت به او نزدیک شوند.
لِتُنْذِرَ قَوْماً این سخن متّصل است بارسال، ای ارسلت لتنذر قوما. ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ قَوْماً درین موضع دو وجه دارد یکی آنکه صلت است و معنی آنست که ترا فرستادیم تا آگاه کنی قومی را که پدران ایشان را آگاه کرده‌اند، چنان که انبیا پدران ایشان را آگاه کردند تو ایشان را آگاه کن. و قیل: معناه لتنذر قوما العذاب الّذی انذر آباؤهم، ذلک کقوله:نَّا أَنْذَرْناکُمْ عَذاباً قَرِیباً. وجه دیگر آنست که: این مای نفی است یعنی: لم ینذر آباؤهم، کقوله: وَ ما أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذِیرٍ یعنی العرب و المراد: آباؤهم الادنون و هم قریش فانّ آباءهم الاقدمین اتاهم المنذرین لا محالة.
هوش مصنوعی: تو برای هشداردادن به قومی فرستاده شده‌ای که پدرانشان نیز هشدار داده شده‌اند. یکی از تفسیرها این است که منظور این است که تو باید آنها را آگاه کنی همانطور که دیگر پیامبران پدرانشان را آگاه کردند. تفسیر دیگری نیز وجود دارد که به این معناست که پدرانشان عذابی که تو هشدار می‌دهی را دریافت نکرده‌اند. این به این معنی است که قبل از تو هیچ هشداردهنده‌ای به آنها نرسیده است، به ویژه در مورد قریش و نزدیکانشان، زیرا پدران قدیم آنها بدون شک پیامبران را دریافت کرده‌اند.
گفته‌اند: این در روزگار فترت بود میان رفع عیسی و بعثت محمد مصطفی علیهما السلام که در مکه مشرکان عرب بودند که نه کتاب داشتند و نه بایشان پیغامبری آمد و هو المشار الیه بقوله عزّ و جلّ: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا الی قوله: وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ.
هوش مصنوعی: در آن زمان که فاصله‌ای بین پیامبری عیسی و ظهور پیامبر اسلام محمد (ص) وجود داشت، مردم مکه که عرب بودند، در جهل و نا آگاهی به سر می‌بردند. این افراد نه کتاب مقدسی داشتند و نه پیامبرانی به میانشان آمده بود. قرآن به این وضعیت اشاره کرده و می‌گوید که خداوند پیامبری را به سوی این ملت‌های بی‌سواد فرستاد، در حالی که آنها قبلاً در گمراهی آشکار بودند.
فَهُمْ غافِلُونَ عن الایمان و الرّشد کنایة عن القوم. و من جعله نفیا جاز ان یعود الی الآباء و الغفلة ذهاب المعنی عن النفس و النّسیان ذهاب المعنی عن النفس بعد حضوره.
هوش مصنوعی: آن‌ها نسبت به ایمان و رشد خود غافل هستند، که این عبارتی کنایه‌آمیز درباره آن گروه است. اگر کسی این موضوع را به صورت نفی بیان کند، می‌تواند به والدین بازگردد و غفلت به معنای از دست دادن معنا در ذهن و فراموشی به معنای از دست دادن خاصیت چیزی در نظر گرفته می‌شود، حتی پس از آنکه به آن معنا آگاه شده‌ایم.
لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلی‌ أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ ای وجب العذاب و السخط لانّهم لا یؤمنون، و القول حکم اللَّه عزّ و جلّ انّهم اهل النّار. و قیل: قوله لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ نظیره قوله: وَ لکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَی الْکافِرِینَ.
هوش مصنوعی: به راستی که سخن حق بر بسیاری از آنها ثابت شده است و آنها ایمان نخواهند آورد. بنابراین عذاب و خشم بر آنان واجب است، زیرا به حقیقت ایمان نمی‌آورند. این سخن بیان حکم الهی است که آنها اهل آتش هستند. همچنین گفته شده است که خداوند فرمود: «قطعاً جهنم را از جن و مردم پر خواهم کرد» که مشابه آن است با بیان اینکه: «و لیکن سخن عذاب بر کافران محقق شده است».
قول درین آیت قضیّت از لیست، میگوید: واجب شد و درست گشت سخن خدای در ازل که بیشترین کافران و بیگانگان ایمان نیارند، ای محمد تو ایشان را میخوان لکن پیش از خواندن تو هر کس که خشم من در وی رسید هرگز ایمان نیارد، و هم ازین باب است آنچه گفت: غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا، جای دیگر فرمود: إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ.
هوش مصنوعی: این آیه به این موضوع اشاره دارد که اراده خداوند از ابتدا مشخص کرده است که اکثر کافران و بیگانگان ایمان نخواهند آورد. پیامبر محمد (ص) می‌تواند آن‌ها را دعوت کند، اما هر کسی که از غضب خداوند متاثر شود، هرگز به ایمان نخواهد رسید. همچنین، در جایی دیگر اشاره شده است که تقدیر و شقاوت بعضی افراد بر آن‌ها غالب شده و خداوند در میان بندگانش حکم کرده است.
و فی الخبر الصحیح روی عبد اللَّه بن عمرو بن عاص قال: خرج رسول اللَّه (ص) و فی یده کتابان فقال للّذی فی یده الیمنی: هذا کتاب من ربّ العالمین فیه أسماء اهل الجنّة و أسماء آبائهم و قبائلهم ثمّ اجمل علی آخرهم فلا یزاد فیهم و لا ینقص منهم ابدا ثمّ قال للّذی فی شماله: هذا کتاب من رب العالمین فیه اسماء اهل النار و أسماء آبائهم و قبائلهم ثمّ اجمل علی آخرهم فلا یزاد فیهم و لا ینقص منهم ابدا، ثمّ قال بیده فنبذاهما ثمّ قال: فرغ ربّکم من العباد فریق فی الجنّة و فریق فی السعیر.
هوش مصنوعی: در یک گزارش صحیح آمده است که عبد الله بن عمرو بن عاص نقل کرده: پیامبر اکرم (ص) بیرون آمد و در دستش دو کتاب داشت. به کسی که کتاب در دست راستش بود، گفت: این کتابی است از سوی پروردگار جهانیان که در آن نام‌های اهل بهشت و نام‌های پدران و قبایلشان آمده است، و سپس ذکر نام آخرین افراد آنها را آورد و اعلام کرد که نه به آن افزوده می‌شود و نه از آن کاسته می‌شود. سپس به کسی که کتاب در دست چپش بود، گفت: این کتابی است از سوی پروردگار جهانیان که در آن نام‌های اهل جهنم و نام‌های پدران و قبایلشان آمده است، و باز هم ذکر نام آخرین افراد آنها را آورد و اعلام کرد که نه به آن افزوده می‌شود و نه از آن کاسته می‌شود. سپس با دست خود آنها را دور انداخت و گفت: پروردگارتان از بندگانش کار را پایان داده است، به طوری که یک گروه به بهشت و گروهی دیگر به آتش تعلق دارند.
قوله: إِنَّا جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا، التأویل: جعلنا فی ایدیهم اغلالا الی اعناقهم لانّ الغلّ لا یکون فی العنق دون الید. و فی قراءة ابن عباس و ابن مسعود: جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِیَ إِلَی الْأَذْقانِ فهی راجعة الی الایمان المحذوفة فی الایة، یعنی فتلک الایمان مجموعة الی اذقانهم فَهُمْ مُقْمَحُونَ غاضوا الأبصار رافعو الرّؤس لانّ المغلول اذا ردّ یده الی ذقنه رفع رأسه، و اصل الاقماح غضّ البصر و رفع الرّأس یقال: بعیر مقمح و مقامح اذا روی من الماء فاقمح، معنی آنست که مادر گردنهای ایشان زنجیرها کردیم تا دستهای ایشان بزنخها وا بر گردن بستیم، فَهُمْ مُقْمَحُونَ تا سرهای ایشان برداشته آمد یعنی که نتوانند که سر در پیش افکنند یا در پیش نگرند که هر آن کس که دست او بغلّ با گردن و زنخ بسته شود سرش برداشته بماند و از متحیّری چشمش در آسمان خیره بماند. ابو عبید گفت: این مثلی است که ربّ العالمین زد از بهر آن بیگانگان ناگرویده، و معنی آنست که ما دستهای ایشان از نفقه کردن در راه خدای و سعی کردن در تقرّب بخدای فرو بستیم استوار تا هیچ نتواند که دستی بخیر فرا کنند یا تقرّبی باللّه کنند. مفسران گفتند: این آیت علی الخصوص در شأن بو جهل فرو آمد و آن یا روی از قبیلة مخزوم، و سبب آن بود که بو جهل سوگند یاد کرد به لات و عزی که بروم و چون محمد نماز کند سنگی بسر وی فروگذارم و عرب را ازو باز رهانم، رفت و سنگ برداشت و رسول خدا در نماز بود، بو جهل دست برداشت تا سنگ بیندازد بتقدیر الهی آن دست وی با سنگ در بر گردن وی بسته شد، بو جهل نومید بازگشت و با یاران خود بگفت آنچه دید و آن سنگ از دست وی بیفتاد، آن مخزومی گفت: انا اقتله بهذا الحجر. سنگ برداشت و رفت، چون نزدیک مصطفی (ص) رسید اللَّه چشم وی نابینا کرد تا حس و آواز می‌شنید و کس را می‌ندید، پس رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد.
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده که خداوند به گردن‌های کافران زنجیرهایی بسته تا نتوانند به سوی خیر و نیکی دست یازند و به درگاه خداوند تقرب پیدا کنند. همچنین اشاره شده که این زنجیرها باعث می‌شوند که سرهای آن‌ها بالا بماند و نتوانند به پایین نگاه کنند. این حالت به نوعی نمایانگر سرکشی و ناپسند بودن آن‌ها است. برخی مفسران بیان کرده‌اند که این آیه به ویژه در مورد ابوجهل، یکی از دشمنان پیامبر، نازل شده است. او در تلاش بود تا به پیامبر حمله کند، اما به خاطر اراده الهی، دستش به زنجیری بسته شد و نتوانست اقدام کند. در نتیجه، این آیه نمادی از محدودیت الهی بر کسانی است که در مقابل حقیقت ایستادگی می‌کنند و از تقرب به خداوند عاجز می‌مانند.
ابن عباس گفت: رسول خدا در نماز قراءت بلند میخواند و مشرکان قریش را خوش نمی‌آمد همه فراهم آمدند تا بیکبار بسر وی زخم برند و او را هلاک کنند، در آن حال که قصد کردند دستهاشان و ابر گردن بسته شد و نابینا گشتند، پس همه از روی عجز پیش مصطفی (ص) آمدند، گفتند: ای محمد خدا ترا بر تو سوگند می‌نهیم و حرمت قرابت و حقّ رحم شفیع می‌آریم دعا کن تا ما بحال خود باز شویم و نیز قصد تو نکنیم.
هوش مصنوعی: ابن عباس می‌گوید: پیامبر خدا در هنگام نماز با صدای بلند قرآن می‌خواند و این مسئله برای مشرکان قریش خوشایند نبود. آنها تصمیم گرفتند که به‌طور یکجا به او حمله کنند و او را از پا درآورند. اما در زمانی که قصد انجام این کار را داشتند، ناگهان دست‌ها و گردن‌هایشان بسته شد و نابینا شدند. آنها از شدت ناتوانی نزد پیامبر آمدند و گفتند: ای محمد، ما به خدا سوگند می‌دهیم و به حرمت خویشاوندی و حق رحم، از تو درخواست می‌کنیم دعا کنی تا به حال خود بازگردیم و دیگر قصد آسیب رساندن به تو را نداشته باشیم.
آن گه رب العالمین در بیان این قصّه آیت فرستاد و باز نمود که ایشان از ان ایمان می‌نیارند که ما ایشان را از راه هدی باز داشته‌ایم و چشم دل ایشان از دیدن حق نابینا کرده‌ایم و دست همّت ایشان از عروه اسلام دور داشته‌ایم وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً.
هوش مصنوعی: سپس پروردگار جهانیان در بیان این داستان آیتی فرستاد و نشان داد که این افراد از ایمان واقعی بهره‌مند نمی‌شوند، زیرا ما آنها را از راه هدایت باز داشته‌ایم، و چشم دلشان را از مشاهده حقیقت نابینا کرده‌ایم و عزم و تلاششان را نیز از مسیر اسلام دور کرده‌ایم. و هر کس که خداوند بخواهد او را دچار فتنه کند، تو هیچ چیزی از جانب خداوند نمی‌توانی برای او انجام دهی.
قوله: وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا قرا حمزة و الکسائی و حفص سدا بفتح السین، و الباقون بضمّها، و هما لغتان، و قیل: السدّ بالفتح ما کان معمولا من فعل بنی آدم، و بالضّم ما کان خلقة من فعل اللَّه. و قیل: بالفتح المصدر و بالضّم الاسم و هو معنی قوله عز و جل: جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً.
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند می‌فرماید که موانعی در پیش و پشت آنها قرار داده‌ایم. روایت‌های مختلفی درباره نحوه تلفظ کلمه "سد" وجود دارد: برخی آن را با فتحه می‌خوانند و برخی دیگر با ضمه. این دو شیوه خواندن، به دو معنا اشاره دارد. یکی از تفاسیر این است که "سد" با فتحه به موانعی ساخته‌شده توسط انسان‌ها اشاره دارد، در حالی که "سد" با ضمه به موانع طبیعی اشاره دارد که توسط خداوند خلق شده است. همچنین گفته شده است که شکل با فتحه به معنای مصدر و شکل با ضمه به معنای اسم است، که به آیه‌ای دیگر اشاره دارد که در آن خداوند می‌فرماید موانعی بین مؤمنان و کسانی که به آخرت ایمان ندارند، قرار داده است.
فَأَغْشَیْناهُمْ ای اعمیناهم، من التغشیة و هی التغطیة، فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ سبیل الهدی این آیت هم در شأن ایشانست که قصد رسول خدا کردند یعنی که ایشان را بمنزلت کسی کرد که پس و پیش وی دیواری برآرند و دو دست وی بغلّ با گردن بندند و نابینا گردانند تا چنانک این کس به هیچ چیز و هیچکس راه نبرد و درماند ایشان نیز درماندند و برسول خدا دست نیافتند. و گفته‌اند: این آیت حرزی نیکوست، کسی که از دشمن ترسد این آیت بر روی دشمن خواند، اللَّه تعالی شر ان دشمن از وی باز دارد و دشمن را از وی در حجاب کند چنانک با رسول خدا کرد آن شب که کافران قصد وی کردند بدر سرای وی آمدند تا بسر وی هجوم برند و رسول خدای علی (ع) را بجای خود خوابانید و بیرون آمد بایشان بر گذشت و این آیت میخواند: وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا... الی آخرها، و دشمنان او را ندیدند و در حجاب بماندند رسول برگذشت به ایشان و قصد مدینه کرد و آن ابتدای هجرت وی بود صلوات اللَّه و سلامه علیه.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که خداوند قوم مربوطه را به گونه‌ای نابینا و ناتوان کرده که نتوانند راه هدایت را ببینند. این حالت به تشبیه کسی است که دورش دیواری کشیده‌اند و دستانش را بسته‌اند تا نتواند به چیزی دسترسی پیدا کند. در این وضعیت، آن‌ها نیز درمانده شدند و نتوانستند به پیامبر دسترسی پیدا کنند. همچنین گفته شده است که این آیه می‌تواند به عنوان یک ذکر حفاظتی برای کسی که از دشمن ترس دارد، موثر باشد. اگر این آیه را در مواجهه با دشمن بخواند، خداوند او را از شر دشمن حفظ خواهد کرد. مثالی از این موضوع مربوط به زمانی است که دشمنان قصد حمله به پیامبر را داشتند، اما او با خواندن این آیه، از چشم آن‌ها پنهان شد و توانست به مدینه برود.
وَ سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ ای من اضلّه اللَّه هذا الضّلال لم ینفعه الانذار روی انّ عمر بن عبد العزیز دعا غیلان القدری فقال: یا غیلان بلغنی انّک تکلّم فی القدر فقال: یا امیر المؤمنین انهم یکذّبون علیّ. قال: یا غیلان اقرأ اوّل سورة یس فقرأ: یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ... الی قوله: وَ سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ، فقال غیلان: یا امیر المؤمنین و اللَّه لکأنّی لم اقرأها قطّ قبل الیوم اشهدک یا امیر المؤمنین انّی تائب ممّا کنت اقول فی القدر، فقال عمر بن عبد العزیز: اللّهم ان کان صادقا فتب علیه و ثبّته و ان کان کاذبا فسلّط علیه من لا یرحمه و اجعله آیة للمؤمنین، قال فاخذه هشام فقطع یدیه و رجلیه، قال ابن عون: انا رأیته مصلوبا علی باب دمشق.
هوش مصنوعی: این متن به نوعی اشاره به مفهوم تقدیر و قدرت الهی دارد. در اینجا، شخصیتی به نام غیلان القدری مورد بررسی قرار می‌گیرد که به دلیل نظراتش درباره تقدیر مورد سؤال و مؤاخذه قرار می‌گیرد. عمر بن عبد العزیز او را به خواندن آیات آغازین سوره یس دعوت می‌کند و وقتی غیلان این آیات را می‌خواند، به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد و از نظرات قبلی خود پشیمان می‌شود. او به عمر اعلام می‌کند که از اعتقاداتی که داشته است توبه کرده است. عمر نیز دعا می‌کند که اگر غیلان راستگو است، خدا او را ببخشد، و اگر دروغگوست، عذاب بر او نازل کند. در پایان، گزارشی از مجازات سختی که بر غیلان اعمال می‌شود ذکر می‌شود، به طوری که او را به صلیب می‌کشند. این ماجرا به نوعی می‌تواند نشان‌دهنده تأثیر عظیم اعتقادات و نحوه برخورد با انحرافات فکری در آن زمان باشد.
إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ ای انّما ینفع انذارک من اتّبع الذّکر یعنی القرآن فعمل بما فیه، وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ ای و خاف عقاب اللَّه و لم یره.
هوش مصنوعی: تو فقط می‌توانی افرادی را که به یادآوری‌ها و آموزش‌ها توجه کرده‌اند، هشدار دهی. این یعنی هشدار تو فقط به کسانی می‌رسد که قرآن را دنبال کرده و به آن عمل می‌کنند و در عین حال از عذاب خدا می‌ترسند، هرچند او را نمی‌بینند.
و قیل: بالغیب فی سریرته، فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ کَرِیمٍ حسن و هو الجنّة، نظیره قوله: إِنَّ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ.
هوش مصنوعی: گفته شده است: کسی که در دل خود ایمان دارد، به او بشارت بدهید به بخشش و پاداش نیکو که همان بهشت است. این موضوع مشابه گفته‌ای است که می‌فرماید: کسانی که در غیاب خدا را می‌ترسند، برایشان آمرزش و پاداشی بزرگ وجود دارد.