قوله تعالی: إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ ابن کثیر و نافع و ابو عمرو «فی شغل» مخفّف خوانند و باقی قرّاء مثقّل خوانند، و هما لغتان مثل السّحت و السّحت، و تفسیر «شغل» بقول ابن عباس افتضاض ابکار است. مصطفی علیه الصلاة و السلام در تفسیر این آیه گفته: «انّ احدهم لیفتضّ فی الغداة الواحدة مائة عذراء» قال: «ففی هذا شغلهم».
و قال عکرمة: فتکون الشهوة فی اخریهنّ کالشهوة فی اولیهنّ و کلّما افتضّها رجعت علی حالها عذراء. و قال: جاء رجل الی النبی (ص) فقال: یا رسول اللَّه انفضی الی نسائنا فی الجنّة کما نفضی الیهنّ فی الدنیا؟ قال: «و الذی نفسی بیده انّ المؤمن لیفضی فی الیوم الواحد الی الف عذراء».
گفتهاند که در صحبت بهشتیان منی و مذی و فضولات نباشد چنانک در دنیا، بلی لذّت صحبت آن باشد که زیر هر تار مویی یک قطره عرق بیاید که رنگ رنگ عرق بود و بوی بوی مشک. و عن عبد اللَّه وهب قال: انّ فی الجنّة غرفة یقال لها العالیة فیها حوراء یقال لها الغنجة اذا اراد ولیّ اللَّه ان یأتیها اتیها جبرئیل فآذنها فقامت علی اطرافها معها اربعة آلاف وصیفة یجمعن اذیالها و ذوائبها یبخرنها بمجامر بلانار.
کلبی گفت: «فی شغل» یعنی عمّا فیه اهل النار، ای لا یهمّهم امرهم فلا یذکرونهم، معنی آنست که: بهشتیان را چندان ناز و نعیم بود که ایشان را پروای اهل دوزخ نبود نه خبر ایشان پرسند نه پرداخت آن دارند که نام ایشان برند. و گفتهاند: قومی عاصیان امّت احمد در عرصات قیامت بمانند از دوزخ رسته و ببهشت نارسیده، ربّ العزة با ایشان خطاب کند که اهل دوزخ در عذاب و سخط ما گرفتاراند و از محنت خویش با کس نپردازند و اهل بهشت در ناز و نعیم غرقاند و بانعام و افضال ما مشغول، ایشان را چندان شغل است در ان ناز و نعیم خویش که با دیگری نمیپردازند، فذلک قوله: «فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ»، آن گه گوید: عبادی چون از هر دو فریق باز ماندید، اینک من با شما رحمت کردم و شما را آمرزیدم. ابن کیسان گفت: شغل ایشان در بهشت زیارت یکدیگر است این بزیارت آن میرود و آن بزیارت این میآید، وقتی پیغامبران بزیارت صدّیقان و اولیا و علما روند، وقتی صدّیقان و اولیا و علما بزیارت پیغامبران روند، وقتی همه بهم جمع شوند بزیارت درگاه عزت و حضرت الهیّت روند. و فی الخبر عن ابن عباس رضی اللَّه عنه عن النبی (ص) قال: «انّ اهل الجنّة یزورون ربّهم عز و جل فی کلّ یوم جمعة فی رمال الکافور و اقربهم منه مجلسا اسرعهم الیه یوم الجمعة و ابکرهم غدوّا».
و عن انس بن مالک رضی اللَّه عنه قال قال رسول اللَّه (ص): «بینما اهل الجنّة علی خیول من یاقوت سروجها من ذهب و لجامها من ذهب یتحدّثون تحت ظلّ الشجرة عن الدنیا اذ اتاهم آت عن ربّهم عز و جل ان اجیبوا ربّکم فینزلون عن خیولهم الی کثب من مسک ابیض اتیح منابر من ذهب و منار من نور و منابر من لؤلؤ و منابر من یاقوت و منابر من فضّة فیجلسون علیها فیقول الجبّار جلّ جلاله: مرحبا بخلقی و زوّاری و اهل طاعتی اطعموهم فیطعمونهم طعاما ما طعموا قبله مثله فی الجنّة ثمّ یقول جل جلاله: مرحبا بخلقی و زوّاری و اهل طاعتی اسقوهم فیسقونهم شرابا ما شربوا مثله فی الجنّة قطّ، ثمّ یقول جل جلاله: مرحبا بخلقی و زوّاری و اهل طاعتی البسوهم فیلبسونهم ثیابا ما لبسوا مثلها قطّ فی الجنّة ثمّ یقول تبارک و تعالی: مرحبا بخلقی و زوّاری و اهل طاعتی عطّروهم فیعطّرونهم بعطر ما عطروا بمثله فی الجنّة قطّ، ثم یقول: مرحبا بخلقی و زوّاری و اهل طاعتی اکلوا و شربوا و کسوا و عطّروا و احق لی ان اتجلّی لهم فیتجلّی لهم تبارک و تعالی فینظرون الی وجهه عز و جل فیغشاهم من نوره ما لولا انّ اللَّه عز و جل قضی ان لا یموتوا لاحترقوا ثم یقال لهم ارجعوا الی منازلکم فیرجعون الی منازلهم و قد خفوا علی ازواجهم بما غشیهم من نوره تبارک و تعالی فیقول لهم ازواجهم لقد خرجتم من عندنا بصورة و رجعتم الینا بغیرها فیقولون تجلّی لنا ربّنا عز و جل فنظرنا الیه».
و قال بعض المفسرین: قوله «فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ» یعنی فی ضیافة اللَّه عز و جل و سیاق الحدیث الذی اوردناه یدل علیه. خدای را عز و جل دو ضیافت است مر بندگان را یکی اندر ربض بهشت بیرون بهشت و یکی اندر بهشت و شرح این دو ضیافت از پیش رفت.
قوله: «فاکهون» و «فکهون» لغتان مثل الحاذر و الحذر و المعنی ناعمون فرحون. و قیل: الفاکه کثیر الفاکهة کاللّابن و التامر، قال الشاعر: و دعوتنی و زعمت انّک لابن فی الضیف تامر و الفکه الّذی یتناول الفاکهة او الطّعام، قوله: «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِی ظِلالٍ» قرأ حمزة و الکسائی: «فی ظلل» بضمّ الظّاء من غیر الف جمع ظلّة. و قراءة العامّة «فی ظلال» بالالف و کسر الظّاء علی جمع ظل نظیره قوله: «وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِیلًا» «وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها». معنی آنست که: ایشان و جفتان ایشان در زیر سایههااند، همانست که فرمود: «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ». و اگر «ظلل» خوانی معنی آنست که: ایشان و جفتان ایشان در سایهوانهااند بناها و خیمهها که از بهر ایشان ساختهاند، در بهشت خیمه هاست از مروارید سپید چهار فرسنگ در چهار فرسنگ آن خیمه زده شصت میل ارتفاع آن و در ان خیمه سریرها و تختها نهاده هر تختی سیصد گز ارتفاع آن، بهشتی چون خواهد که بر ان تخت شود تخت بزمین پهن باز شود تا بهشتی آسان بیرنج بر ان تخت شود، اینست که رب العالمین فرمود: عَلَی الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ یعنی علی السرر فی الحجال.
واحدتها اریکه، قال ثعلب: لا تکون اریکة حتّی تکون علیها حجال. و قیل: هی الوسائد و الفرش، «متّکئون» ای جالسون. و قیل: «متّکئون» ذووا تکأة.
«لَهُمْ فِیها فاکِهَةٌ وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ» یعنی ما یتمنون، تقول: ادّع علیّ، ای تمنّ و قیل: «یدّعون» یفتعلون من الدّعاء، ای لهم فیها ما یدّعون اللَّه به. و قیل: للمؤمنین فی الجنّة ما یدّعون فی الدّنیا من الثّواب و الدرجات فیها و ینکره الکافرون.
«سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ» گفتهاند: آرزوی بهشتیان سلام خداوند رحیم است، معنی هر دو آیت درهم بسته و «سلام» بدل «ما یدّعون» است، میگوید: ایشانراست هر چه آرزو کنند و آرزوی ایشان سلام است، یعنی لهم سلام یقول اللَّه قولا ایشان را آرزوی سلام است و ایشانراست آن سلام که آرزوی ایشانست، سلامی که از گفتار خداوند مهربان است نه واسطه در میان و نه آنجا سفیر و ترجمانست، گفتهاند: معنی سلام آنست که سلمتم عبادی من الحرقة و الفرقة، و آنچه گفت: «مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ» اشارت رحمت درین موضع آنست که ایشان را برحمت خویش قوّت و طاقت دهد تا بیواسطه کلام حق بشنوند و دیدار وی به بینند و ایشان را دهشت و حیرت نبود.
روی جابر بن عبد اللَّه قال قال رسول اللَّه (ص): «بینا اهل الجنّة فی نعیمهم اذ سطع لهم نور فرفعوا رؤسهم فاذا الرّب عزّ و جلّ قد اشرف علیهم من فوقهم فقال: السّلام علیکم یا اهل الجنّة فذلک قوله: «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ» فینظر الیهم و ینظرون الیه فلا یلتفتون الی شیء من النعیم ما داموا ینظرون الیه حتّی یحتجب فیبقی نوره و برکته علیهم فی دیارهم.
«وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ» القول ها هنا مضمر، التأویل: و یقال للکفّار: «امْتازُوا الْیَوْمَ» یعنی تمیّزوا من المؤمنین. و فی معناه قوله تعالی: یَصَّدَّعُونَ یَتَفَرَّقُونَ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ مَوْبِقاً قال قتادة: معناه اعتزلوا عن کلّ خیر. و قال السدیّ: ای کونوا علی حدة. و قال الضحاک: انّ لکل کافر فی النار بیتا یدخل فیه و یردم بابه بالنار فیکون فیه ابد الآبدین لا یری و لا یری، و کان النبی (ص) کثیرا یقول: «اللّهم انّی اعوذ بک من النّار ویل لاهل النّار».
قوله: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ» ای الم آمرکم، الم اوصیکم یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ عبادة الشیطان طاعته، و کذلک تأویل قوله تعالی: اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً یعنی اطاعوهم فی الباطل. و قیل: معناه ان لا تعبدوا الاصنام، فاضاف الی الشیطان لانّهم عبدوها بامره فکانّهم عبدوه، و المراد بالعهد ما عهد الیهم فی قوله: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ.. الآیة. و قیل: أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ بارسال الرسل و انزال الکتب؟ یقول اللَّه لهم هذا یوم القیمة، و یحتمل ان یکون هذا من خطاب اللَّه تعالی عباده فی الدّنیا، إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ظاهر العداوة.
وَ أَنِ اعْبُدُونِی اطیعونی و وحّدونی، هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ دین قیّم.
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیراً نافع و عاصم جِبِلًّا بکسر جیم و باو تشدید لام خوانند، یعقوب بضمّ جیم و با و تشدید لام. ابن عامر و ابو عمرو بضمّ جیم و سکون با. باقی قرّا بضمّ جیم و با و تخفیف لام. و الجبل جمع الجبلّة، و الجبل جمع الجمع و الجبل بالتخفیف جمع جبیل، و کلها لغات معناها الخلق و الجماعة، ای خلقا کثیرا جبلهای خلقه. معنی آنست که شیطان از شما گروهانی انبوه بیراه کرد، و این بر طریق تسبّب است، یعنی سار الشیطان سببا لضلالتهم، کقوله تعالی للاصنام رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ، و بحقیقت هدایت و ضلالت و رشد و غوایت از خداست تعالی و تقدّس.
أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ استفهام تقریع علی ترکهم الانتفاع بالعقل. و قیل: أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ ما اتاکم من هلاک الامم الخالیة بطاعة ابلیس.
و یقال لهم لمّا دنوا من النّار: هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ بها فی الدنیا.
اصْلَوْهَا الْیَوْمَ ادخلوها و الزموها و ذوقوا حرّها بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ قال ابو هریرة: اوقدت النّار الف عام فابیضّت ثمّ اوقدت الف عام فاحمرّت ثمّ اوقدت الف عام فاسودّت فهی سوداء کاللیل المظلم.
الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ روز قیامت عمل کافران بر کافران عرضه کنند و صحیفه های کردگار ایشان بایشان نمایند آن رسواییها بینند و کردهها بر مثال کوههای عظیم، انکار کنند و خصومت در گیرند و بر فریشتگان دعوی دروغ کنند گویند: ما این که در صحیفههاست نه کردهایم و عمل ما نیست و اللَّه ربّنا ما کنّا مشرکین، همسایگان بر ایشان گواهی دهند، همسایگانرا دروغ زن گیرند، اهل و عشیرت گواهی دهند و ایشان را نیز دروغ زن گیرند، پس رب العالمین مهر بر دهنهای ایشان نهد و جوارح ایشان بسخن آرد تا بر کردههای ایشان گواهی دهند، اینست که ربّ العزة فرمود: الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ. و اول چیزی از اعضای ایشان که گواهی دهد استخوان ران چپ بود
لقول النبی (ص): ان اول عظم من الانسان ینطق یوم یختم علی الافواه فخذه من رجله الشمال.
و قال (ص): انکم تدعون یوم القیمة مقدمة افواهکم بالقدام ای مشددة فاول ما یسئل عن احدکم فخذه و کفه.
و روی انّهم یقولون لجوارحهم: ما شهادتکنّ هذه و عنکنّ کنّا نناضل، ای نجادل.
و فی کیفیّة هذا الکلام قولان: احدهما انّ اللَّه یمکنها من الکلام و یجعل لها خلقة تصلح للنطق، و الثّانی انّ المتکلّم هو اللَّه سبحانه الا انّه یسمع من جهتها فنسب الیها.
و فی الخبر عن جابر بن عبد اللَّه قال: لمّا رجعت مهاجرة البحر قال رسول اللَّه (ص): الا تحدّثونی باعجب ما رأیتم بارض الحبشة قالوا بینما نحن جلوس اذ مرّت علینا عجوز من رها بنتهم تحمل علی رأسها قلّة من ماء فمرّت بفتی منهم فجعل احدی یدیه بین کتفیها ثمّ دفعها فخرّت علی رکبتیها فانکسرت قلتها فلمّا ارتفعت التفتت الیه فقالت سوف تعلم یا غدر اذا وضع اللَّه الکرسی و جمع الاوّلین و الآخرین و تکلّمت الایدی و الارجل بما کانوا یکسبون سوف تعلم کیف امری و امرک فقال رسول اللَّه (ص): صدقت ثمّ صدقت کیف یقدّس اللَّه قوما لا یؤخذ من شدیدهم لضعیفهم.
وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یُبْصِرُونَ قال ابن عباس معناه: لو نشاء لفقأنا اعین ضلالتهم فاعمینا هم عن غیّهم و حولنا ابصارهم من الضلالة الی الهدی فابصروا رشدهم فَأَنَّی یُبْصِرُونَ؟ و لم نفعل ذلک بهم. معنی آنست که: اگر ما خواهیم دیده ضلالت ایشان بر کنیم و هدایت دهیم تا راه بینند و براه راست روند، آن گه فرمود: فَأَنَّی یُبْصِرُونَ و لم افعل ذلک بهم. چون فرا راه بینند و این نکردم با ایشان. زجاج گفت: معنی آنست که: ما اگر خواهیم ایشان را نابینا کنیم تا از راه برگردند، و اگر این کنیم از کجا بینایی یابند و چون فرا راه بینند؟
وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی مَکانَتِهِمْ قرأ ابو بکر: علی مکاناتهم یعنی: لو نشاء جعلناهم قردة و خنازیر فی منازلهم اگر خواهیم ایشان را صورت گردانیم با کپیان و خوکان تا بر جای خویش بر منزل خویش میباشند. و قیل لو نشاء لجعلناهم حجارة علی المکان، ای ساعتئذ لا یستطیعون الذهاب و لا الرجوع، و المکان و المکانة واحد.
و قیل: لو نشاء لاقعدناهم عن ارجلهم فلا یقدرون علی ذهاب و لا رجوع. و قیل: فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیًّا ای ما قدروا ان یجاوزوا تکذیبهم، وَ لا یَرْجِعُونَ ای لا یتوبون.
وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ ای من اطلنا عمره رددناه الی ارذل العمر شبّه الصّبی فی اول الخلق و قیل: نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ ای نصیّره الی الضّعف بعد القوّة و الی النقصان بعد الزّیادة. نُنَکِّسْهُ بضمّ نون اول و فتح دوم و تشدید کاف قراءت عاصم و حمزه است، باقی بفتح نون اول و اسکان نون دوم و ضمّ کاف و تخفیف خوانند.
أَ فَلا یَعْقِلُونَ بتاء مخاطبه قراءت نافع و ابن عامر و یعقوب است، باقی بیا خوانند. میگوید: هر کرا عمر دراز دهیم خلق وی برگردانیم به پس و او را بشبه کودکان باز داریم، یعنی که پس از زیادت او را نقصان دهیم و پس از قوت او را ضعف دهیم، همانست که در ان آیت فرمود: اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَیْبَةً... و قال سفیان: اذا بلغ الرّجل ثمانین سنة تغیّر جسمه. أَ فَلا یَعْقِلُونَ فیعتبروا و یعلموا انّ الذی قدر علی تصریف احوال الانسان یقدر علی البعث بعد الموت.
وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ این جواب مشرکان قریش است که میگفتند: رسول خدا شاعر است و آنچه میگوید و میخواند شعر است، و ذلک فی قوله تعالی: أَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ أَ إِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ.
رب العالمین فرمود: ما او را شعر نیاموختیم و او شاعر نیست، شعر گفتن شبهت آر و در وی شبهت نیست و در گفتار وی تهمت نیست وَ ما هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ ای بمتّهم.
او در هر چه خبر داد از غیب متّهم نیست و پیغام که آورده جز وحی پاک نیست إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی. وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ.
روی عن الحسن انّ النبی (ص) کان یتمثّل بهذا البیت: کفی الشیب و الاسلام للمرء ناهیا. فقال: کفی بالاسلام و الشیب للمرء ناهیا.
فقال ابو بکر: یا نبی اللَّه انّما قال الشاعر: کفی الشیب و الاسلام للمرء ناهیا. ثمّ قال ابو بکر او عمر اشهد انّک رسول اللَّه یقول اللَّه عزّ و جلّ: وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ. و عن قتادة قال: بلغنی انّ عائشة سئلت: هل کان النبی (ص) یتمثّل بشیء من الشعر؟ قالت: کان الشعر ابغض الحدیث الیه، قالت: و لم یتمثّل بشیء من الشعر الّا ببیت اخی بنی قیس طرفة:
ستبدی لک الایّام ما کنت جاهلا
و یأتیک بالاخبار من لم تزوّد
فجعل یقول (ص): و یأتیک من لم تزوّد بالاخبار. فقال ابو بکر: لیس هکذا الشعر انّما هو: و یأتیک بالاخبار من لم تزوّد، فقال (ص): ما علمت الشعر و ما ینبغی لی.
إِنْ هُوَ یعنی القرآن إِلَّا ذِکْرٌ ای موعظة وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ فیه الفرائض و الحدود و الاحکام.
لِیُنْذِرَ قرأ اهل المدینة و الشام و یعقوب: لتنذر بتاء المخاطبة و کذلک فی الاحقاف وافقهم ابن کثیر فی الاحقاف، ای لتنذر یا محمد. و قرأ الآخرون بالیاء، ای لینذر القرآن مَنْ کانَ حَیًّا یعنی مؤمنا حیّ القلب لانّ الکافر کالمیّت فی انّه لا یتدبّر و لا یتفکر. وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ ای تجب حجّة العذاب علی الکافرین. حی اینجا بمعنی عاقل و مؤمن است و خصّه بالذکر لانتفاعه به کقوله: إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ. و معنی آنست که: تو کسی را توانی که آگاه کنی که عاقل بود و مؤمن تا سخن دریابد و انذار تو در دل وی اثر کند و پند تو وی را سود دهد، امّا کافر و جاهل دلهای مرده دارند و در شمار مردگاناند نه پند تو ایشان را سود دارد نه انذار تو در دل ایشان اثر کند، این حکم ما در ازل کردیم و در لوح چنان نبشتیم که زنده دلان را پند تو سود دارد و بر مرده دلان عذاب ما واجب آید، اینست که ربّ العزة فرمود: وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ ای و یجب العذاب علی الکافرین واجب شد و درست گشت بر کافران سخن اللَّه در ازل که اهل عذاباند.
أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینا ای تولینا خلقها بابداعنا من غیر اعانة احد، و ذکر الایدی ها هنا یفید ان اللَّه تعالی خلقها بذاته سبحانه من غیر واسطة.
معنی خلق بحقیقت آفریدن است از نیست هست کردن و از نبود بود آوردن و از آغاز نو ساختن، و حقیقت این فعل جز کردگار قدیم و خداوند حکیم را نیست که کمال قدرت و حکمت و جلال عزّت جز وی را نیست. و در قرآن خلق بچند معنی بیاید: خلق است بمعنی تصویر کقوله: وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ ای تصویر، و خلق است بمعنی دروغ کقوله: وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً و خلق است بمعنی دین کقوله: لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ای لدینه، و خلق است بمعنی ابداع و اختراع کقوله: خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ و کقوله: أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینا قال القتیبیّ: الْأَیْدِی هاهنا القدرة و القوّة و قوله: عَمِلَتْ أَیْدِینا حکایت عن الفعل و ان لم یباشر الفعل بالید، هذا کقوله: جری بناء هذه القنطرة و هذا القصر علی یدی فلان.
و فی الخبر: علی الید ما اخذت حتی تؤدیه فالأمانة مؤداة و ان لم تباشر بالید.
و تقول: ما لی فی ید فلان، و الیتیم تحت ید القیّم فالید یکنی بها عن الملکة و الضبط.
أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِکُونَ ضابطون قاهرون، ای لم نخلق الانعام وحشیّة نافرة من بنی آدم لا یقدرون علی ضبطها بل هی مسخّرة لهم، و هی قوله: وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ سخّرناها لهم، فَمِنْها رَکُوبُهُمْ الرکوب و الرکوبة ما یرکب من الإبل، و کذلک الحلوب و الحلوبة ما یحلب منها بالهاء و بحذف الهاء قیل: الرکوب جمع و الرکوبة واحد. وَ مِنْها یَأْکُلُونَ ای سخّرناها لهم لیرکبوا ظهرها و یأکلوا لحمها.
وَ لَهُمْ فِیها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ المنافع الاصواف و الاوبار و الاشعار و الاولاد، و المشارب اللبن، أَ فَلا یَشْکُرُونَ استفهام بمعنی الامر.
وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُونَ یعنی لعلّ اصنامهم تنصرهم اذا حزنهم امر و تمنعهم من ذلک و لا یکون ذلک قط.
لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ و منعهم من العذب، وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ ای الکفّار جند للاصنام یغضبون لها و یحضرونها فی الدنیا هی لا تسوق الیهم خیرا و لا تستطیع لهم نصرا. و قیل: هذا فی الآخرة یؤتی بکلّ معبود من دون اللَّه و معه اتباعه الّذین عبدوه کأنّهم جند محضرون فی النّار.
فَلا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ فیه قولان: احدهما قولهم فی اللَّه انّ له شریکا و ولدا، إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ فنجازیهم علی اقوالهم و افعالهم، و الثّانی قولهم فیک یا محمد انّک شاعر و مجنون و ساحر. و قیل: قَوْلُهُمْ ای تهدیدهم ایّاک بالقتل و وعیدهم، إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ فنحول بینک و بینهم.
أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ جدل بالباطل مبین بیّن الخصومة، یعنی انّه مخلوق من نطفة ثمّ یخاصم فکیف لا یتفکر فی بدو خلقه حتّی یدع الخصومة نمیبینند مردم که ما بیافریدیم او را از آبی مهین در قراری مکین، چهل روز او را در طور نطفه نگه داشتیم تا علقه گشت و آن گه در طور علقه چهل روز بداشتیم تا مضغه گشت. مصطفی علیه الصلاة و السلام فرمود: ان خلق احدکم یجمع فی بطن امه اربعین لیلة ثم یکون علقة مثل ذلک ثم یکون مضغة مثل ذلک ثم یبعث اللَّه عز و جل الیه ملکا با ربع کلمات فیقول: اکتب اجله و رزقه و شقی او سعید.
آن گه تقطیع هیکل او و صورت شخص او در ظهور آوردیم و او را کسوت بشریت پوشانیدیم و از آن قرار مکین باین فضای رحیب آوردیم و از پستان پر از خون او را شیر صافی دادیم و بعقل و فهم و سمع و بصر و دل و جان او را بیاراستیم و بقبض و بطش و مشی و حرکات او را قوّت دادیم، با این همه نعمت و کرامت که با وی کردیم و از ان نطفه باین رتبه رسانیدیم همی با ما خصمی کند، اینست که رب العالمین فرمود: فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ خصیم درین موضع ابیّ بن خلف الجمحی است و این آیت در شأن وی آمده، استخوانی ریزیده کهن گشته برداشت، گفت: یا محمد أ تری یحیی اللَّه هذا بعد ما رمّ؟
فقال علیه الصلاة و السلام: نعم و یبعثک و یدخلک النّار، فانزل اللَّه تعالی هذه الآیات.
وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ ای خلقنا ایّاه، مصدر مضاف الی المفعول قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ یقال: رمّ الشیء و رممته فهی رمیم، ککفّ خضیب و عین کحیل.
قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها خلقها أَوَّلَ مَرَّةٍ ابتداء حین وجد، وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ لا یخفی علیه أجزاؤه و ان تفرّقت فی البرّ و البحر فیجمعه و یعیده خلقا کما کان یقال العلم هاهنا مشتمل علی سعة الاقتدار علی الامر فانّ العلم بالخلق اعجب من القدرة علی الخلق.
الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً قال ابن عباس: هما شجرتان یقال لاحدیهما المرخ و للأخری العفار فمن اراد منهم النار قطع غصنین مثل السوّاکین و هما خضراوان یقطر منهما الماء فیستحق المرخ و هو ذکر علی العفار و هی اثنی فتخرج منهما النار باذن اللَّه، و تقول العرب: فی کلّ شجر نار و استمجد المرخ و العفار.
و یقال: فی کلّ عود نار الاعود العناب و الشجر یذکّر و یؤنّث، ففی قوله: وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِیهِ تُسِیمُونَ مذکر، و فی قوله: مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ مؤنّث.
فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ ای تقدحون و توقدون النّار من ذلک الشجر، این آیت از روی اشارت حجت است بر منکران بعث، آن خداوند که آتش در درخت سبز بیافرید قادر است که زندگی در استخوان پوسیده ریزیده بیافریند و بر وی دشوار نیاید و قدرت بر وی تنگ نبود.
پس در حجّت بیفزود و آفرینش آسمان و زمین بر ایشان حجّت آورد فرمود: أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ قرأ یعقوب: یقدر بالیاء علی الفعل، ای یقدر علی ان یخلق مثلهم، ثمّ قال: بَلی ای قل بلی هو قادر علی ذلک إذ لیس له جواب غیر ذلک، وَ هُوَ الْخَلَّاقُ یخلق خلقا بعد خلق، الْعَلِیمُ بجمیع ما خلق.
إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً فرمان او آنست که چون چیزی خواهد که بود، أَنْ یَقُولَ لَهُ ای لذلک الشیء: کُنْ فَیَکُونُ ای فهو یکون علی ما قدّر و اراد. آن چیز را گوید که: باش، هر چند که آن چیز حاضر نبود امّا معلوم حق بود و آنچه معلوم حقّ است بمنزلت حاضر است و خطاب با وی درست. در بعضی اخبارست که حقّ جلّ جلاله فرمود: انی جواد ماجد عطایی کلام و عذابی کلام و اذا اردت شیئا فانما اقول له کن فیکون.
فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ کلمة تعظیم است و اجلال حق جل جلاله و تنزیه و تقدیس وی از ان که در قدرت وی نقصانی آید یا از عجز و عیب در وی نشانی بود، و الملکوت هو الملک با بلغ الالفاظ فلا یکون الّا للَّه وحده. و در قرآن سبحان بدو معنی آید: یکی بمعنی تنزیه، دیگر بمعنی تعجّب، آنچه بمعنی تنزیه است با ذات احدیّت گردد جلّ جلاله، و آنچه بمعنی تعجب است با افعال وی گردد عزّ شأنه، تنزیه آنست که فرمود: سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِیُّ سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیراً و هم ازین باب است حکایت از قول موسی و عیسی و یونس: سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ و آنچه بمعنی تعجّب است: سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ، و هم ازین باب است: سُبْحانَهُ إِذا قَضی أَمْراً، فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ پاکی و بیعیبی خدای را که بدست اوست و بداشت او پادشاهی همه چیز، وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ و بازگشت همه خلق با اوست و بازگشت همه کار با خواست او و بازگشت هر بودنی با حکم او، و قیل: وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ امّا الی الجنّة و امّا الی النار.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ ابن کثیر و نافع و ابو عمرو «فی شغل» مخفّف خوانند و باقی قرّاء مثقّل خوانند، و هما لغتان مثل السّحت و السّحت، و تفسیر «شغل» بقول ابن عباس افتضاض ابکار است. مصطفی علیه الصلاة و السلام در تفسیر این آیه گفته: «انّ احدهم لیفتضّ فی الغداة الواحدة مائة عذراء» قال: «ففی هذا شغلهم».
هوش مصنوعی: خداوند متعال در این آیه میفرماید که اهل بهشت امروز در سرگرمی و لذت هستند. برخی از علمای قرائت کلمه "شغل" را به صورت مخفف خواندهاند، در حالی که بقیه به شکل کامل. این دو شکل مانند واژههای "سحت" و "سحت" به کار میروند. همچنین، ابن عباس به تفسیر "شغل" اشاره کرده و آن را به معنای از بین بردن بکارت توصیف کرده است. پیامبر اسلام (ص) نیز در تفسیر این آیه فرمودهاند که یکی از اهل بهشت در یک صبح میتواند با صد بکارت ملاقات کند و در این باره گفته شده است که این خود مشغولیتی برایشان است.
و قال عکرمة: فتکون الشهوة فی اخریهنّ کالشهوة فی اولیهنّ و کلّما افتضّها رجعت علی حالها عذراء. و قال: جاء رجل الی النبی (ص) فقال: یا رسول اللَّه انفضی الی نسائنا فی الجنّة کما نفضی الیهنّ فی الدنیا؟ قال: «و الذی نفسی بیده انّ المؤمن لیفضی فی الیوم الواحد الی الف عذراء».
هوش مصنوعی: عکرمه میگوید: لذت در آخرین زنان مانند لذت در اولین آنهاست و هر بار که کسی به یکی از آنها نزدیک شود، او به حالت عذری خود بازمیگردد. همچنین، مردی نزد پیامبر (ص) آمد و پرسید: ای رسول خدا، آیا ما در بهشت به زنان خود به همان شیوهای که در دنیا نزدیک میشویم، نزدیک خواهیم شد؟ پیامبر پاسخ داد: «به خدا قسم، مؤمن در یک روز میتواند به هزار عذری نزدیک شود.»
گفتهاند که در صحبت بهشتیان منی و مذی و فضولات نباشد چنانک در دنیا، بلی لذّت صحبت آن باشد که زیر هر تار مویی یک قطره عرق بیاید که رنگ رنگ عرق بود و بوی بوی مشک. و عن عبد اللَّه وهب قال: انّ فی الجنّة غرفة یقال لها العالیة فیها حوراء یقال لها الغنجة اذا اراد ولیّ اللَّه ان یأتیها اتیها جبرئیل فآذنها فقامت علی اطرافها معها اربعة آلاف وصیفة یجمعن اذیالها و ذوائبها یبخرنها بمجامر بلانار.
هوش مصنوعی: در بهشت صحبتهایی وجود دارد که از هرگونه آلودگی و ناخالصی پاک است، به گونهای که در دنیا تجربه میشود. لذت این صحبت به حدی است که حتی یک قطره عرق از زیر هر موی سر میچکد که رنگ و بوی آن همچون مشک است. همچنین، در بهشت اتاقی به نام "العالیة" وجود دارد که در آن حوریهای به نام "الغنجه" زندگی میکند. هرگاه ولیالله بخواهد به این اتاق بیاید، جبرئیل به او خبر میدهد و او با چهار هزار خدمتکار که دامن و موی او را جمع میکنند و با بخور خوشبو او را معطر میکنند، به استقبالش میآید.
کلبی گفت: «فی شغل» یعنی عمّا فیه اهل النار، ای لا یهمّهم امرهم فلا یذکرونهم، معنی آنست که: بهشتیان را چندان ناز و نعیم بود که ایشان را پروای اهل دوزخ نبود نه خبر ایشان پرسند نه پرداخت آن دارند که نام ایشان برند. و گفتهاند: قومی عاصیان امّت احمد در عرصات قیامت بمانند از دوزخ رسته و ببهشت نارسیده، ربّ العزة با ایشان خطاب کند که اهل دوزخ در عذاب و سخط ما گرفتاراند و از محنت خویش با کس نپردازند و اهل بهشت در ناز و نعیم غرقاند و بانعام و افضال ما مشغول، ایشان را چندان شغل است در ان ناز و نعیم خویش که با دیگری نمیپردازند، فذلک قوله: «فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ»، آن گه گوید: عبادی چون از هر دو فریق باز ماندید، اینک من با شما رحمت کردم و شما را آمرزیدم. ابن کیسان گفت: شغل ایشان در بهشت زیارت یکدیگر است این بزیارت آن میرود و آن بزیارت این میآید، وقتی پیغامبران بزیارت صدّیقان و اولیا و علما روند، وقتی صدّیقان و اولیا و علما بزیارت پیغامبران روند، وقتی همه بهم جمع شوند بزیارت درگاه عزت و حضرت الهیّت روند. و فی الخبر عن ابن عباس رضی اللَّه عنه عن النبی (ص) قال: «انّ اهل الجنّة یزورون ربّهم عز و جل فی کلّ یوم جمعة فی رمال الکافور و اقربهم منه مجلسا اسرعهم الیه یوم الجمعة و ابکرهم غدوّا».
هوش مصنوعی: کلبی میگوید که بهشتیان در نعمت و خوشی به اندازهای غرقاند که اصلاً به حال اهل دوزخ توجهی ندارند و نه به آنها فکر میکنند. به عبارتی، بهشتیان آنقدر در لذتهای خود مشغولند که نه تنها از عذاب اهل دوزخ بیخبرند، بلکه حتی نام آنها را هم نمیبرند. روایت شده که برخی از گنهکاران از امّت پیامبر در روز قیامت در میانه دوزخ و بهشت باقی میمانند؛ در این حال، خداوند به آنها میگوید که اهل دوزخ در عذاب و ناامیدیاند و اهل بهشت در شادی و نعمت غرقاند و به قدری مشغول لذتهای خود هستند که به هیچ چیز دیگری توجه نمیکنند. در این زمان، خداوند به گناهکاران میگوید: شما که از دو گروه جا ماندهاید، من به شما رحمت کردم و شما را آمرزیدم. ابن کیسان بیان میکند که شغل بهشتیان دیدار یکدیگر است؛ آنها به دیدن هم میروند و در کنار یکدیگر قرار میگیرند و وقتی پیامبران به دیدن راستگویان و اولیا و علمای دین میروند، آنها نیز به دیدار پیامبران میآیند. در نهایت، همه به درگاه خداوند متعال میشتابند. همچنین از ابن عباس روایت شده که پیامبر (ص) فرمودند: اهل بهشت هر روز جمعه به دیدار پروردگارشان میروند و نزدیکترین افراد به خداوند، کسانی هستند که سریعتر و زودتر به این دیدار میشتابند.
و عن انس بن مالک رضی اللَّه عنه قال قال رسول اللَّه (ص): «بینما اهل الجنّة علی خیول من یاقوت سروجها من ذهب و لجامها من ذهب یتحدّثون تحت ظلّ الشجرة عن الدنیا اذ اتاهم آت عن ربّهم عز و جل ان اجیبوا ربّکم فینزلون عن خیولهم الی کثب من مسک ابیض اتیح منابر من ذهب و منار من نور و منابر من لؤلؤ و منابر من یاقوت و منابر من فضّة فیجلسون علیها فیقول الجبّار جلّ جلاله: مرحبا بخلقی و زوّاری و اهل طاعتی اطعموهم فیطعمونهم طعاما ما طعموا قبله مثله فی الجنّة ثمّ یقول جل جلاله: مرحبا بخلقی و زوّاری و اهل طاعتی اسقوهم فیسقونهم شرابا ما شربوا مثله فی الجنّة قطّ، ثمّ یقول جل جلاله: مرحبا بخلقی و زوّاری و اهل طاعتی البسوهم فیلبسونهم ثیابا ما لبسوا مثلها قطّ فی الجنّة ثمّ یقول تبارک و تعالی: مرحبا بخلقی و زوّاری و اهل طاعتی عطّروهم فیعطّرونهم بعطر ما عطروا بمثله فی الجنّة قطّ، ثم یقول: مرحبا بخلقی و زوّاری و اهل طاعتی اکلوا و شربوا و کسوا و عطّروا و احق لی ان اتجلّی لهم فیتجلّی لهم تبارک و تعالی فینظرون الی وجهه عز و جل فیغشاهم من نوره ما لولا انّ اللَّه عز و جل قضی ان لا یموتوا لاحترقوا ثم یقال لهم ارجعوا الی منازلکم فیرجعون الی منازلهم و قد خفوا علی ازواجهم بما غشیهم من نوره تبارک و تعالی فیقول لهم ازواجهم لقد خرجتم من عندنا بصورة و رجعتم الینا بغیرها فیقولون تجلّی لنا ربّنا عز و جل فنظرنا الیه».
هوش مصنوعی: انس بن مالک نقل میکند که پیامبر (ص) فرمود: «در حالی که اهل بهشت بر اسبهای یاقوتی سوار هستند و زینهایشان از طلا و لامهایشان نیز از طلاست و زیر سایه درختی در مورد دنیا صحبت میکنند، ناگهان شخصی از طرف خدا میآید و به آنها میگوید: به سوی پروردگارتان بیایید.» سپس آنها از اسبهایشان پیاده میشوند و به مکانی از مشک سفید میروند که بر روی منابر طلا، نور، مروارید، یاقوت و نقره نشستهاند. خداوند میفرماید: «به خلق و مهمانانم خوش آمدید، اهل طاعتم، غذا بدهید به آنها.» و آنها غذایی میخورند که هرگز مانند آن را در بهشت نچشیدهاند. سپس خداوند میگوید: «به خلق و مهمانانم خوش آمدید، اهل طاعتم، آب بدهید به آنها.» و آنها نوشیدنی مینوشند که هرگز مشابهش را در بهشت نداشتهاند. سپس میگوید: «به خلق و مهمانانم خوش آمدید، اهل طاعتم، لباس بپوشانید به آنها.» و لباسهایی به آنها میپوشانند که هرگز مشابهش را در بهشت نپوشیدهاند. سپس میگوید: «به خلق و مهمانانم خوش آمدید، اهل طاعتم، عطر بزنید به آنها.» و آنها با عطری معطر میشوند که هرگز مانند آن را در بهشت تجربه نکردهاند. سپس میفرماید: «به خلق و مهمانانم خوش آمدید، بخورید، بنوشید، بپوشید و عطر بزنید، و شایسته است که خودم را به شما نشان دهم.» و خود را به آنها نشان میدهد، به طوری که نورش آنها را فرا میگیرد و اگر خداوند تعیین نکرده بود که آنها نروند، احترار میکردند. سپس به آنها گفته میشود: «به خانههایتان برگردید.» و آنها به خانههایشان برمیگردند و با نوری که از خداوند دریافت کردهاند به همسرانشان میرسند. همسرانشان میگویند: «شما از پیش ما به شکلی آمدید و به شکل دیگری برمیگردید.» و آنها پاسخ میدهند: «ربّ ما به ما تجلی کرد و ما به او نگاه کردیم.»
و قال بعض المفسرین: قوله «فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ» یعنی فی ضیافة اللَّه عز و جل و سیاق الحدیث الذی اوردناه یدل علیه. خدای را عز و جل دو ضیافت است مر بندگان را یکی اندر ربض بهشت بیرون بهشت و یکی اندر بهشت و شرح این دو ضیافت از پیش رفت.
هوش مصنوعی: برخی از مفسران گفتهاند که عبارت «فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ» به معنای این است که در مهمانی و ضیافت خداوند هستند و متن حدیثی که نقل کردهایم نیز بر این مطلب دلالت دارد. خداوند دو نوع ضیافت دارد: یکی در محوطه بهشت و دیگری در داخل بهشت. توضیحات مربوط به این دو نوع ضیافت قبلاً بیان شده است.
قوله: «فاکهون» و «فکهون» لغتان مثل الحاذر و الحذر و المعنی ناعمون فرحون. و قیل: الفاکه کثیر الفاکهة کاللّابن و التامر، قال الشاعر: و دعوتنی و زعمت انّک لابن فی الضیف تامر و الفکه الّذی یتناول الفاکهة او الطّعام، قوله: «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِی ظِلالٍ» قرأ حمزة و الکسائی: «فی ظلل» بضمّ الظّاء من غیر الف جمع ظلّة. و قراءة العامّة «فی ظلال» بالالف و کسر الظّاء علی جمع ظل نظیره قوله: «وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِیلًا» «وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها». معنی آنست که: ایشان و جفتان ایشان در زیر سایههااند، همانست که فرمود: «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ». و اگر «ظلل» خوانی معنی آنست که: ایشان و جفتان ایشان در سایهوانهااند بناها و خیمهها که از بهر ایشان ساختهاند، در بهشت خیمه هاست از مروارید سپید چهار فرسنگ در چهار فرسنگ آن خیمه زده شصت میل ارتفاع آن و در ان خیمه سریرها و تختها نهاده هر تختی سیصد گز ارتفاع آن، بهشتی چون خواهد که بر ان تخت شود تخت بزمین پهن باز شود تا بهشتی آسان بیرنج بر ان تخت شود، اینست که رب العالمین فرمود: عَلَی الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ یعنی علی السرر فی الحجال.
هوش مصنوعی: واژههای «فاکهون» و «فکهون» دو واژه مشابه هستند که به معنای شاد و خوشحال هستند. همچنین، «فاکه» به کسی اطلاق میشود که میوه و خوراکیهای متنوعی دارد. در ادامه، به این نکته اشاره شده است که در بهشت، آنها و همسرانشان در سایههایی خواهند بود. قرائتهای مختلفی برای این آیه وجود دارد که برخی از آنها به صورت «فی ظلل» است که به معنای سایههای بزرگتر و بدون جمع است و قرائت رایج به صورت «فی ظلال» خوانده میشود که جمع سایهها را نشان میدهد. این به آن معناست که آنها و همسرانشان در زیر سایهها و سایهبانهایی که برایشان ساخته شدهاند، قرار دارند. در بهشت، خیمههایی از مروارید سفید به ابعاد بسیار بزرگ وجود دارد و این خیمهها ارتفاع زیادی دارند. درون این خیمهها تختها و مکانهایی برای نشستن وجود دارد که بهشتیها میتوانند در آنها راحت استراحت کنند. به همین دلیل، خداوند فرموده است که آنان بر تختهای زیبا نشستهاند.
واحدتها اریکه، قال ثعلب: لا تکون اریکة حتّی تکون علیها حجال. و قیل: هی الوسائد و الفرش، «متّکئون» ای جالسون. و قیل: «متّکئون» ذووا تکأة.
هوش مصنوعی: واحده «اریکه» به معنای تخت یا صندلی است. ثعلب گفته است که اریکه زمانی اریکه نامیده میشود که بر روی آن لحاف یا تشکهایی وجود داشته باشد. همچنین گفته شده که «متّکئون» به معنی افرادی است که نشستهاند یا تکیه دادهاند. در تفسیری دیگر گفته شده که «متّکئون» به معنای افرادی است که تکیهگاهی دارند.
«لَهُمْ فِیها فاکِهَةٌ وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ» یعنی ما یتمنون، تقول: ادّع علیّ، ای تمنّ و قیل: «یدّعون» یفتعلون من الدّعاء، ای لهم فیها ما یدّعون اللَّه به. و قیل: للمؤمنین فی الجنّة ما یدّعون فی الدّنیا من الثّواب و الدرجات فیها و ینکره الکافرون.
هوش مصنوعی: در بهشت، میوههایی برای آنان وجود دارد و آنها هر آنچه را که آرزو کنند، خواهند داشت. این عبارت به این معنی است که آنها در بهشت به آرزوهای خود دست مییابند. برخی میگویند که «یَدَّعُون» به معنای چیزی است که از خداوند طلب میکنند. همچنین گفته شده است که مؤمنان در بهشت پاداشها و درجاتی را که در دنیا آرزو کردهاند، دریافت خواهند کرد، در حالی که کافرها این موضوع را انکار میکنند.
«سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ» گفتهاند: آرزوی بهشتیان سلام خداوند رحیم است، معنی هر دو آیت درهم بسته و «سلام» بدل «ما یدّعون» است، میگوید: ایشانراست هر چه آرزو کنند و آرزوی ایشان سلام است، یعنی لهم سلام یقول اللَّه قولا ایشان را آرزوی سلام است و ایشانراست آن سلام که آرزوی ایشانست، سلامی که از گفتار خداوند مهربان است نه واسطه در میان و نه آنجا سفیر و ترجمانست، گفتهاند: معنی سلام آنست که سلمتم عبادی من الحرقة و الفرقة، و آنچه گفت: «مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ» اشارت رحمت درین موضع آنست که ایشان را برحمت خویش قوّت و طاقت دهد تا بیواسطه کلام حق بشنوند و دیدار وی به بینند و ایشان را دهشت و حیرت نبود.
هوش مصنوعی: بهشتیان آرزو میکنند که سلام خداوند رحیم بر آنها نازل شود. این سلام نشانهای از خواستههای ایشان است و در واقع، آنها آرزوی سلامی دارند که مستقیماً از سوی خداوند گفته میشود، بدون هیچ واسطهای. در اینجا، مفهوم سلام بیانگر این است که بندگان خدا از تفرقه و مشکلات رهایی مییابند. همچنین، اشاره به رحمت خداوند در این آیه به معنای قدرت و توانایی دادن به بهشتیان برای شنیدن کلام حق و دیدار اوست، بدون هیچ گونه ترس و حیرتی.
روی جابر بن عبد اللَّه قال قال رسول اللَّه (ص): «بینا اهل الجنّة فی نعیمهم اذ سطع لهم نور فرفعوا رؤسهم فاذا الرّب عزّ و جلّ قد اشرف علیهم من فوقهم فقال: السّلام علیکم یا اهل الجنّة فذلک قوله: «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ» فینظر الیهم و ینظرون الیه فلا یلتفتون الی شیء من النعیم ما داموا ینظرون الیه حتّی یحتجب فیبقی نوره و برکته علیهم فی دیارهم.
هوش مصنوعی: در یک روایت آمده است که در حالی که اهل بهشت در نعمتهای خود هستند، ناگهان نوری درخشید و آنان سرهای خود را بلند کردند تا ببینند که پروردگارشان از بالای سرشان به آنها نگاه میکند و میگوید: «سلام بر شما ای اهل بهشت». این همان معنای آیهای است که میگوید: «سلامی است از سوی پروردگار مهربان». آنها به پروردگارشان نگاه میکنند و به هیچیک از نعمتهای بهشتی توجهی ندارند، تا اینکه او از دیدگانشان پنهان میشود و نور و برکت او همچنان بر آنها در سرزمینهایشان باقی میماند.
«وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ» القول ها هنا مضمر، التأویل: و یقال للکفّار: «امْتازُوا الْیَوْمَ» یعنی تمیّزوا من المؤمنین. و فی معناه قوله تعالی: یَصَّدَّعُونَ یَتَفَرَّقُونَ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ مَوْبِقاً قال قتادة: معناه اعتزلوا عن کلّ خیر. و قال السدیّ: ای کونوا علی حدة. و قال الضحاک: انّ لکل کافر فی النار بیتا یدخل فیه و یردم بابه بالنار فیکون فیه ابد الآبدین لا یری و لا یری، و کان النبی (ص) کثیرا یقول: «اللّهم انّی اعوذ بک من النّار ویل لاهل النّار».
هوش مصنوعی: «امروز ای مجرمان، از یکدیگر جدا شوید.» این جمله به معنای این است که به کافران گفته میشود که از مؤمنان متمایز شوند. این مفهوم در آیات دیگر نیز بیان شده که گروهی در بهشت و گروهی در آتش جهنم قرار میگیرند و میان آنها فاصلهای ایجاد میشود. برخی گفتهاند که این جدا شدن به معنای دوری از هر نیکی است و برخی دیگر اشاره کردهاند که باید در یک وضعیت جداگانه قرار بگیرند. همچنین گفته شده که هر کافر در جهنم خانهای خواهد داشت که در آنجا محبوس شده و درب آن با آتش بسته میشود و او در آنجا برای همیشه خواهد ماند و نه چیزی میبیند و نه کسی او را میبیند. پیامبر (ص) نیز بارها دعا میکردند: «خدایا، من به تو پناه میبرم از آتش، وای بر اهل آتش!»
قوله: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ» ای الم آمرکم، الم اوصیکم یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ عبادة الشیطان طاعته، و کذلک تأویل قوله تعالی: اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً یعنی اطاعوهم فی الباطل. و قیل: معناه ان لا تعبدوا الاصنام، فاضاف الی الشیطان لانّهم عبدوها بامره فکانّهم عبدوه، و المراد بالعهد ما عهد الیهم فی قوله: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ.. الآیة. و قیل: أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ بارسال الرسل و انزال الکتب؟ یقول اللَّه لهم هذا یوم القیمة، و یحتمل ان یکون هذا من خطاب اللَّه تعالی عباده فی الدّنیا، إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ظاهر العداوة.
هوش مصنوعی: آیا با شما عهد نکردم که از شیطان پرستش نکنید؟ پرستش شیطان به معنی اطاعت از اوست. همچنین، در آیهای دیگر گفته شده است که عدهای از مردم علمای خود را و روحانیونشان را به عنوان پروردگار قبول کردند، به این معنا که از آنها در باطل پیروی کردند. برخی هم معتقدند این اشاره به پرستش بتها دارد، زیرا آنان به موجب دستور شیطان، به آن بتها پرستی میکردند، پس انگار که شیطان را پرستیدهاند. این عهد به معنای پیمانی است که خداوند در آیهای دیگر با فرزندان آدم بسته است. همچنین ممکن است اشاره به این باشد که آیا با شما عهد نکردم که پیامبران را بفرستم و کتابهای آسمانی نازل کنم؟ خداوند در روز قیامت به آنها میگوید، و همچنین ممکن است این سخن در دنیا با بندگانش باشد که به آنها میفرماید: شیطان برای شما دشمنی آشکار است.
وَ أَنِ اعْبُدُونِی اطیعونی و وحّدونی، هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ دین قیّم.
هوش مصنوعی: و به من عبادت کنید و از من اطاعت کنید و من را یگانه بشمارید، این راهی است راست و دینی ارزشمند.
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیراً نافع و عاصم جِبِلًّا بکسر جیم و باو تشدید لام خوانند، یعقوب بضمّ جیم و با و تشدید لام. ابن عامر و ابو عمرو بضمّ جیم و سکون با. باقی قرّا بضمّ جیم و با و تخفیف لام. و الجبل جمع الجبلّة، و الجبل جمع الجمع و الجبل بالتخفیف جمع جبیل، و کلها لغات معناها الخلق و الجماعة، ای خلقا کثیرا جبلهای خلقه. معنی آنست که شیطان از شما گروهانی انبوه بیراه کرد، و این بر طریق تسبّب است، یعنی سار الشیطان سببا لضلالتهم، کقوله تعالی للاصنام رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ، و بحقیقت هدایت و ضلالت و رشد و غوایت از خداست تعالی و تقدّس.
هوش مصنوعی: شیطان از میان شما گروههای زیادی را گمراه کرده است. این عبارت به نوعی به این معناست که شیطان باعث شده که گروههای زیادی از مسیر حق منحرف شوند. مانند جملهای که در قرآن درباره بتها آمده است که میگویند: "به درستی که آنها بسیاری از مردم را گمراه کردند." در واقع، هدایت و گمراهی، رشد و انحراف از جانب خداوند است.
أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ استفهام تقریع علی ترکهم الانتفاع بالعقل. و قیل: أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ ما اتاکم من هلاک الامم الخالیة بطاعة ابلیس.
هوش مصنوعی: آیا شما عقل نمیورزید؟ این سوال به منزلهی توبیخی است بر اینکه چرا از عقل خود بهره نمیگیرید. همچنین گفته شده است: آیا شما عقل نمیورزید نسبت به هلاکت مللی که در گذشته به دلیل اطاعت از ابلیس به آن دچار شدند؟
و یقال لهم لمّا دنوا من النّار: هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ بها فی الدنیا.
هوش مصنوعی: و به آنها گفته میشود زمانی که به جهنم نزدیک میشوند: این همان جهنمی است که در دنیا به شما وعده داده شده بود.
اصْلَوْهَا الْیَوْمَ ادخلوها و الزموها و ذوقوا حرّها بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ قال ابو هریرة: اوقدت النّار الف عام فابیضّت ثمّ اوقدت الف عام فاحمرّت ثمّ اوقدت الف عام فاسودّت فهی سوداء کاللیل المظلم.
هوش مصنوعی: امروز وارد آتش جهنم شوید و در آن بمانید و طعم سوزش آن را بچشید، این نتیجهی کسانی است که در دنیا به آیات الهی کافر بودند. ابو هریره گفته است: آتش به مدت هزار سال روشن شد و رنگ آن سفید شد، سپس به مدت هزار سال دیگر شعلهور شد و رنگ آن قرمز شد، و پس از آن، به مدت هزار سال دیگر روشن بود و رنگش سیاه شد، به طوری که سیاهی آن همانند شب تاریک است.
الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ روز قیامت عمل کافران بر کافران عرضه کنند و صحیفه های کردگار ایشان بایشان نمایند آن رسواییها بینند و کردهها بر مثال کوههای عظیم، انکار کنند و خصومت در گیرند و بر فریشتگان دعوی دروغ کنند گویند: ما این که در صحیفههاست نه کردهایم و عمل ما نیست و اللَّه ربّنا ما کنّا مشرکین، همسایگان بر ایشان گواهی دهند، همسایگانرا دروغ زن گیرند، اهل و عشیرت گواهی دهند و ایشان را نیز دروغ زن گیرند، پس رب العالمین مهر بر دهنهای ایشان نهد و جوارح ایشان بسخن آرد تا بر کردههای ایشان گواهی دهند، اینست که ربّ العزة فرمود: الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ. و اول چیزی از اعضای ایشان که گواهی دهد استخوان ران چپ بود
هوش مصنوعی: در روز قیامت، اعمال کافران به آنها نشان داده میشود و نوشتههای خداوند در مورد آنها رونمایی میشود. در آن روز، کافران به تماشای رسواییهای خود مینشینند و اعمالشان را مانند کوههای بزرگ انکار میکنند. آنها با فرشتگان به جدل میپردازند و ادعا میکنند که آنچه در نوشتهها آمده، متعلق به آنها نیست و میگویند ما هرگز مشرک نبودهایم. همسایگان و اعضای خانوادهشان نیز علیه آنها شهادت میدهند، اما آنها نیز به کذب گواهی میدهند. در نهایت، خداوند بر دهانهای آنها مهر میزند و اعضای بدنشان به سخن در میآیند تا بر اعمالشان شهادت دهند. این حقیقتی است که خداوند فرموده است. اولین عضوی که شهادت میدهد، استخوان ران چپ آنها خواهد بود.
لقول النبی (ص): ان اول عظم من الانسان ینطق یوم یختم علی الافواه فخذه من رجله الشمال.
هوش مصنوعی: در روایتی از پیامبر اسلام (ص) آمده است که در روز قیامت، اولین عضو بدن انسان که صحبت میکند و گواهی میدهد، پای چپ او خواهد بود. این در حالی است که در آن روز بر روی دهانها مهر میزنند و آنها نمیتوانند صحبت کنند.
و قال (ص): انکم تدعون یوم القیمة مقدمة افواهکم بالقدام ای مشددة فاول ما یسئل عن احدکم فخذه و کفه.
هوش مصنوعی: و فرمود: شما در روز قیامت با پیشانیهایتان به جلو فراخوانده میشوید، یعنی با حالت شدیدتر. پس اولین چیزی که از یک نفر پرسیده میشود، درباره دست و پای اوست.
و روی انّهم یقولون لجوارحهم: ما شهادتکنّ هذه و عنکنّ کنّا نناضل، ای نجادل.
هوش مصنوعی: آنها به اعضای بدن خود میگویند: شما چه چیزی را شاهد خواهید گرفت و ما به خاطر شما مبارزه میکردیم، یعنی جدل میکردیم.
و فی کیفیّة هذا الکلام قولان: احدهما انّ اللَّه یمکنها من الکلام و یجعل لها خلقة تصلح للنطق، و الثّانی انّ المتکلّم هو اللَّه سبحانه الا انّه یسمع من جهتها فنسب الیها.
هوش مصنوعی: در مورد کیفیت این کلام دو نظر وجود دارد: یکی این که خداوند به آن قابلیت سخن گفتن میدهد و خلقتی برای آن میآفریند که مناسب کلام باشد. نظر دیگر این است که گویا سخنران خود خداوند است، اما او از طریق آن شنیده میشود و به همین دلیل نسبت به آن نسبت داده میشود.
و فی الخبر عن جابر بن عبد اللَّه قال: لمّا رجعت مهاجرة البحر قال رسول اللَّه (ص): الا تحدّثونی باعجب ما رأیتم بارض الحبشة قالوا بینما نحن جلوس اذ مرّت علینا عجوز من رها بنتهم تحمل علی رأسها قلّة من ماء فمرّت بفتی منهم فجعل احدی یدیه بین کتفیها ثمّ دفعها فخرّت علی رکبتیها فانکسرت قلتها فلمّا ارتفعت التفتت الیه فقالت سوف تعلم یا غدر اذا وضع اللَّه الکرسی و جمع الاوّلین و الآخرین و تکلّمت الایدی و الارجل بما کانوا یکسبون سوف تعلم کیف امری و امرک فقال رسول اللَّه (ص): صدقت ثمّ صدقت کیف یقدّس اللَّه قوما لا یؤخذ من شدیدهم لضعیفهم.
هوش مصنوعی: جابر بن عبدالله روایت میکند که زمانی که مهاجران دریا به وطن برگشتند، پیامبر (ص) گفت: آیا چیزی شگفتانگیز از سرزمین حبشه به من نمیگویید؟ آنها گفتند: در حالی که نشسته بودیم، زنی مسن از قبیله رها به ما گذشت که آبی را بر روی سرش حمل میکرد. او از کنار جوانی عبور کرد و او یکی از دستانش را بین شانههای او گذاشت و او را هل داد، به طوری که او روی زانوهایش افتاد و ظرف آبش شکست. وقتی او از زمین بلند شد، به او نگریست و گفت: «شما خواهید دانست، ای خائن، زمانی که خدا کرسی را قرار دهد و اولین و آخرین را جمع کند و دستها و پاها درباره کارهایی که کردهاند سخن بگویند. آن زمان شما خواهید فهمید وضعیت من و شما چگونه است.» پیامبر (ص) فرمود: راست گفتی، و چطور میتواند خدا قومی را مقدس کند که از قویترینشان برای ضعیفترینشان نمیگیرند؟
وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یُبْصِرُونَ قال ابن عباس معناه: لو نشاء لفقأنا اعین ضلالتهم فاعمینا هم عن غیّهم و حولنا ابصارهم من الضلالة الی الهدی فابصروا رشدهم فَأَنَّی یُبْصِرُونَ؟ و لم نفعل ذلک بهم. معنی آنست که: اگر ما خواهیم دیده ضلالت ایشان بر کنیم و هدایت دهیم تا راه بینند و براه راست روند، آن گه فرمود: فَأَنَّی یُبْصِرُونَ و لم افعل ذلک بهم. چون فرا راه بینند و این نکردم با ایشان. زجاج گفت: معنی آنست که: ما اگر خواهیم ایشان را نابینا کنیم تا از راه برگردند، و اگر این کنیم از کجا بینایی یابند و چون فرا راه بینند؟
هوش مصنوعی: اگر ما بخواهیم، میتوانیم چشمان آنها را بپوشانیم تا نتوانند راه را ببینند. در این صورت، چگونه میتوانند چیزی را ببینند؟ ابن عباس توضیح میدهد که اگر ما بخواهیم، میتوانیم چشمان آنها را از ضلالت بپوشانیم و آنها را از گمراهی دور کنیم تا به هدایت برسند و راه صحیح را ببینند. اما این کار را نکردیم. زجاج نیز میگوید که اگر بخواهیم آنها را نابینا کنیم تا نتوانند راه را پیدا کنند، چگونه میتوانند دوباره بینا شوند و به راه درست دست یابند؟
وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی مَکانَتِهِمْ قرأ ابو بکر: علی مکاناتهم یعنی: لو نشاء جعلناهم قردة و خنازیر فی منازلهم اگر خواهیم ایشان را صورت گردانیم با کپیان و خوکان تا بر جای خویش بر منزل خویش میباشند. و قیل لو نشاء لجعلناهم حجارة علی المکان، ای ساعتئذ لا یستطیعون الذهاب و لا الرجوع، و المکان و المکانة واحد.
هوش مصنوعی: اگر میخواستیم، میتوانستیم آنها را به حالتهای مختلفی تغییر دهیم. ابوبکر میگوید: "علی مکاناتهم"، بدین معنا که اگر بخواهیم، میتوانیم آنها را به میمونها و خوکها تبدیل کنیم در مکانهای خودشان. این بدان معناست که اگر بخواهیم، میتوانیم آنها را به سنگ تبدیل کنیم و در آن صورت نمیتوانند نه بروند و نه برگردند. واژهی "مکان" و "مکانت" به یک مفهوم اشاره دارد.
و قیل: لو نشاء لاقعدناهم عن ارجلهم فلا یقدرون علی ذهاب و لا رجوع. و قیل: فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیًّا ای ما قدروا ان یجاوزوا تکذیبهم، وَ لا یَرْجِعُونَ ای لا یتوبون.
هوش مصنوعی: و گفته شده است: اگر بخواهیم، میتوانیم آنها را از پاهایشان بنشانیم به طوری که نه بتوانند بروند و نه برگردند. همچنین گفته شده است: آنها نتوانستند از کفر خود عبور کنند و همچنین برنمیگردند یعنی توبه نمیکنند.
وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ ای من اطلنا عمره رددناه الی ارذل العمر شبّه الصّبی فی اول الخلق و قیل: نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ ای نصیّره الی الضّعف بعد القوّة و الی النقصان بعد الزّیادة. نُنَکِّسْهُ بضمّ نون اول و فتح دوم و تشدید کاف قراءت عاصم و حمزه است، باقی بفتح نون اول و اسکان نون دوم و ضمّ کاف و تخفیف خوانند.
هوش مصنوعی: وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ به این معناست که اگر عمر کسی را طولانی کنیم، او را به نقطهای از ضعف و نقص برمیگردانیم. به عبارت دیگر، مانند کودکی که در ابتدای زندگیاش است، او را به ناتوانی در اواخر عمر میکشاند. در اینجا منظور از "نُنَکِّسْهُ" این است که فرد به ضعف و کاستی بعد از قوت و توانمندی دچار میشود. نکتهای در قرائت این واژه نیز وجود دارد که برخی از قاریان با قواعد خاصی آن را میخوانند.
أَ فَلا یَعْقِلُونَ بتاء مخاطبه قراءت نافع و ابن عامر و یعقوب است، باقی بیا خوانند. میگوید: هر کرا عمر دراز دهیم خلق وی برگردانیم به پس و او را بشبه کودکان باز داریم، یعنی که پس از زیادت او را نقصان دهیم و پس از قوت او را ضعف دهیم، همانست که در ان آیت فرمود: اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَیْبَةً... و قال سفیان: اذا بلغ الرّجل ثمانین سنة تغیّر جسمه. أَ فَلا یَعْقِلُونَ فیعتبروا و یعلموا انّ الذی قدر علی تصریف احوال الانسان یقدر علی البعث بعد الموت.
هوش مصنوعی: آیا تفکر نمیکنند؟ این جمله به این موضوع اشاره دارد که خداوند انسان را از ضعف خلق کرده و سپس به او قدرت داده و بعد از آن دوباره به ضعف و پیری دچار میسازد. در واقع، با افزایش سن، بدن انسان دچار تغییراتی میشود. این رویکرد نشان میدهد که کسی که توانسته چنین مراحل را در زندگی انسان تنظیم کند، قطعاً میتواند انسان را پس از مرگ نیز زنده کند.
وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ این جواب مشرکان قریش است که میگفتند: رسول خدا شاعر است و آنچه میگوید و میخواند شعر است، و ذلک فی قوله تعالی: أَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ أَ إِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ.
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید که ما به او (پیامبر) شعر نیاموختهایم و برای او مناسب نیست که شاعر باشد. این پاسخ به مشرکان قریش است که میگفتند پیامبر شاعر است و آنچه میگوید شعر است. آنها میگفتند: آیا او شاعر است که ما منتظر هستیم عاقبت او چه خواهد بود؟ آیا ما باید پرستش خدایانمان را به خاطر شاعر دیوانهای ترک کنیم؟
رب العالمین فرمود: ما او را شعر نیاموختیم و او شاعر نیست، شعر گفتن شبهت آر و در وی شبهت نیست و در گفتار وی تهمت نیست وَ ما هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ ای بمتّهم.
هوش مصنوعی: پروردگار جهانیان فرمود: ما به او شعر یاد ندادیم و او شاعر نیست؛ گفتن شعر شبیه به آنچه در شعر است، در او وجود ندارد و در سخنان او هیچ دروغ و تهمتی نیست. او نسبت به غیب در موضع اتهام نیست.
او در هر چه خبر داد از غیب متّهم نیست و پیغام که آورده جز وحی پاک نیست إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی. وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ.
هوش مصنوعی: او در هر چیزی که درباره رازها و مسائل غیبی میگوید، متهم نیست و پیامهایی که میآورد، جز وحی خالص نمیباشد. او چیزی جز وحی نمیگوید و ما نیز به او شعر نیاموختهایم و او نباید به شعر بپردازد.
روی عن الحسن انّ النبی (ص) کان یتمثّل بهذا البیت: کفی الشیب و الاسلام للمرء ناهیا. فقال: کفی بالاسلام و الشیب للمرء ناهیا.
هوش مصنوعی: طبق روایت از حسن، پیامبر (ص) به این بیت شعر اشاره میکرد: "به بسنده است برای انسان که پیری و اسلام او را از کارهای ناپسند بازدارد." او همچنین فرمود: "برای انسان، اسلام و پیری به تنهایی کافی است که او را از بدیها دور کند."
فقال ابو بکر: یا نبی اللَّه انّما قال الشاعر: کفی الشیب و الاسلام للمرء ناهیا. ثمّ قال ابو بکر او عمر اشهد انّک رسول اللَّه یقول اللَّه عزّ و جلّ: وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ. و عن قتادة قال: بلغنی انّ عائشة سئلت: هل کان النبی (ص) یتمثّل بشیء من الشعر؟ قالت: کان الشعر ابغض الحدیث الیه، قالت: و لم یتمثّل بشیء من الشعر الّا ببیت اخی بنی قیس طرفة:
هوش مصنوعی: ابو بکر گفت: ای پیامبر خدا، شاعر گفته است: «پیرى و اسلام، مانع انسان مىشود.» سپس ابو بکر یا عمر گواهى دادند که تو پیامبر خدا هستى، زیرا خداوند عزّ و جلّ میفرماید: «و ما به او شعر نیاموختهایم و نباید او به آن اهتمام ورزد.» قتاده نیز گفت: به من گزارش شده که از عایشه پرسیده شد: آیا پیامبر (ص) شعرى را نقل مىکرد؟ او پاسخ داد: شعر، نزد او از همه گفتارها بیشتر مورد تنفر بود و او هیچ شعری را جز یک بیت از برادران بنی قیص در این زمینه نقل نکرد.
ستبدی لک الایّام ما کنت جاهلا
و یأتیک بالاخبار من لم تزوّد
هوش مصنوعی: زمانه به تو نشان خواهد داد که چقدر نادان بودهای، و خبرها را به تو میرساند کسانی که خود را برای آن آماده نکردهاند.
فجعل یقول (ص): و یأتیک من لم تزوّد بالاخبار. فقال ابو بکر: لیس هکذا الشعر انّما هو: و یأتیک بالاخبار من لم تزوّد، فقال (ص): ما علمت الشعر و ما ینبغی لی.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمود: "به تو خبر میآورد کسی که خود را برای این کار آماده نکرده است." ابو بکر گفت: "شعر اینگونه نیست، بلکه باید گفت: "به تو خبر میآورد کسی که خود را آماده کرده است." پیامبر (ص) پاسخ داد: "من شعر نمیدانم و این کار به من مربوط نیست."
إِنْ هُوَ یعنی القرآن إِلَّا ذِکْرٌ ای موعظة وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ فیه الفرائض و الحدود و الاحکام.
هوش مصنوعی: قرآن تنها یک یادآوری و موعظه است که شامل احکام، قوانین و دستورات روشن میباشد.
لِیُنْذِرَ قرأ اهل المدینة و الشام و یعقوب: لتنذر بتاء المخاطبة و کذلک فی الاحقاف وافقهم ابن کثیر فی الاحقاف، ای لتنذر یا محمد. و قرأ الآخرون بالیاء، ای لینذر القرآن مَنْ کانَ حَیًّا یعنی مؤمنا حیّ القلب لانّ الکافر کالمیّت فی انّه لا یتدبّر و لا یتفکر. وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ ای تجب حجّة العذاب علی الکافرین. حی اینجا بمعنی عاقل و مؤمن است و خصّه بالذکر لانتفاعه به کقوله: إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ. و معنی آنست که: تو کسی را توانی که آگاه کنی که عاقل بود و مؤمن تا سخن دریابد و انذار تو در دل وی اثر کند و پند تو وی را سود دهد، امّا کافر و جاهل دلهای مرده دارند و در شمار مردگاناند نه پند تو ایشان را سود دارد نه انذار تو در دل ایشان اثر کند، این حکم ما در ازل کردیم و در لوح چنان نبشتیم که زنده دلان را پند تو سود دارد و بر مرده دلان عذاب ما واجب آید، اینست که ربّ العزة فرمود: وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ ای و یجب العذاب علی الکافرین واجب شد و درست گشت بر کافران سخن اللَّه در ازل که اهل عذاباند.
هوش مصنوعی: دو قرائت متفاوت در مورد عبارت "لِیُنذِرَ" وجود دارد. برخی مانند اهل مدینه و شام و یعقوب آن را با تاء خطاب خواندهاند که به معنای "تنذر" است، یعنی "ای محمد، تو باید هشدار دهی". دیگران آن را با یاء خواندهاند که به معنای "لیُنذر" است، یعنی "قرآن به هشدار دادن کسانی که زندهاند" اشاره دارد، یعنی مؤمنانی که دارای قلب زنده هستند، زیرا کافران مانند مردگان هستند و نمیتوانند درک کنند و تفکر کنند.
آنگاه در مورد کافران گفته میشود که با آنها حکم عذاب برقرار است، زیرا عذاب بر کافران واجب است. اینجا "زنده" به معنای عاقل و مؤمن است و به همین خاطر از آنها یاد شده است؛ زیرا کسی که عاقل و مؤمن است، میتواند از پند و هشدار بهرهمند شود، اما کافران و جاهلان دلهای مرده دارند و در حقیقت شایسته پند و هشدار نیستند. خداوند از ازل چنین حکمی را در لوح ثبت کرده که پندها فقط به زندهدلان میرسد و بر دلهای مرده عذاب واجب میشود. به همین دلیل است که خداوند فرمود هشدار و عذاب بر کافران حق و درست است.
أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینا ای تولینا خلقها بابداعنا من غیر اعانة احد، و ذکر الایدی ها هنا یفید ان اللَّه تعالی خلقها بذاته سبحانه من غیر واسطة.
هوش مصنوعی: آیا آنها نمیبینند که ما برایشان از آنچه دستهای خود ما آفریدند، خلق کردهایم؟ ما اینها را به طور ابتدایی و بدون کمک هیچکس دیگری ایجاد کردهایم. اشاره به "دستها" در اینجا نشاندهنده این است که خداوند بهطور مستقیم و بدون واسطهای این موجودات را خلق کرده است.
معنی خلق بحقیقت آفریدن است از نیست هست کردن و از نبود بود آوردن و از آغاز نو ساختن، و حقیقت این فعل جز کردگار قدیم و خداوند حکیم را نیست که کمال قدرت و حکمت و جلال عزّت جز وی را نیست. و در قرآن خلق بچند معنی بیاید: خلق است بمعنی تصویر کقوله: وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ ای تصویر، و خلق است بمعنی دروغ کقوله: وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً و خلق است بمعنی دین کقوله: لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ای لدینه، و خلق است بمعنی ابداع و اختراع کقوله: خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ و کقوله: أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینا قال القتیبیّ: الْأَیْدِی هاهنا القدرة و القوّة و قوله: عَمِلَتْ أَیْدِینا حکایت عن الفعل و ان لم یباشر الفعل بالید، هذا کقوله: جری بناء هذه القنطرة و هذا القصر علی یدی فلان.
هوش مصنوعی: خلق به معنای آفریدن و به وجود آوردن است، یعنی از عدم و نیستی چیزی را به وجود آوردن و از نداشتن، داشتن ایجاد کردن و از آغاز، نو ساختن. این عمل تنها از خالق بزرگ و خداوند حکیم ناشی میشود که کمال قدرت، حکمت و عظمت مخصوص اوست. در قرآن، واژه «خلق» معانی مختلفی دارد: گاهی به معنای تصویر است، مانند جایی که گفته شده "و إذ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ" که به معنای تصویر میباشد، و گاهی به معنای دروغ است، مانند "و تَخْلُقُونَ إِفْکاً". همچنین میتواند به معنای دین باشد، به عبارتی "لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ"، و یا به معنای ابداع و اختراع استفاده شود، مانند "خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ". در جایی دیگر گفته شده "أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینا"، که در اینجا کلمه «دست» به معنای قدرت و توانایی است و اشاره به عمل دارد، حتی اگر عمل به وسیله دست صورت نگرفته باشد، همانطور که گفته میشود "جری بناء هذه القنطرة علی یدی فلان".
و فی الخبر: علی الید ما اخذت حتی تؤدیه فالأمانة مؤداة و ان لم تباشر بالید.
هوش مصنوعی: در خبر آمده است: انسان مسئول است در قبال چیزی که در دست دارد تا زمانی که آن را به صاحبش برگرداند. بنابراین، امانتداری زمانی محقق میشود که چیزی را که در دست داریم، حتی اگر با دست خود نیز به آن دسترسی نداشته باشیم، به صاحبش بازگردانیم.
و تقول: ما لی فی ید فلان، و الیتیم تحت ید القیّم فالید یکنی بها عن الملکة و الضبط.
هوش مصنوعی: او میگوید: چه چیزی در اختیار فلانی دارم، و اینکه یتیم تحت سرپرستی قیم است. در این جا دست به مثابهای از مالکیت و کنترل تعبیر میشود.
أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِکُونَ ضابطون قاهرون، ای لم نخلق الانعام وحشیّة نافرة من بنی آدم لا یقدرون علی ضبطها بل هی مسخّرة لهم، و هی قوله: وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ سخّرناها لهم، فَمِنْها رَکُوبُهُمْ الرکوب و الرکوبة ما یرکب من الإبل، و کذلک الحلوب و الحلوبة ما یحلب منها بالهاء و بحذف الهاء قیل: الرکوب جمع و الرکوبة واحد. وَ مِنْها یَأْکُلُونَ ای سخّرناها لهم لیرکبوا ظهرها و یأکلوا لحمها.
هوش مصنوعی: انعامها حیواناتی هستند که در اختیار انسانها قرار دارند و تحت کنترل و سلطه آنها هستند. ما آنها را به شکل وحشی و غیر قابل کنترل نیافریدیم، بلکه آنها را به خدمت انسانها درآوردهایم. تعبیر "و ذللناها لهم" به این معناست که ما آنها را تسلیم و رام انسانها کردیم. از این حیوانات میتوان برای سوار شدن استفاده کرد، مانند شترها که برای رکابزنی به کار میروند. همچنین برخی از آنها برای دوشیدن شیر و تامین غذا نیز مورد استفاده قرار میگیرند. به این ترتیب، انسانها از این حیوانات برای سواری و خوردن گوشتشان بهرهبرداری میکنند.
وَ لَهُمْ فِیها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ المنافع الاصواف و الاوبار و الاشعار و الاولاد، و المشارب اللبن، أَ فَلا یَشْکُرُونَ استفهام بمعنی الامر.
هوش مصنوعی: برای آنها در این چیزها سودها و آبهایی وجود دارد؛ سودهایی از پشم، موی حیوانات، و فرزندان، و آبهایی که مربوط به شیر هستند. آیا پس نمیخواهند شکرگذاری کنند؟ این سؤال به گونهای است که میخواهد آنها را به شکرگزاری ترغیب کند.
وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُونَ یعنی لعلّ اصنامهم تنصرهم اذا حزنهم امر و تمنعهم من ذلک و لا یکون ذلک قط.
هوش مصنوعی: آنها غیر از الله، بتهایی را برگزیدند تا شاید در مواقع سختی به یاری آنها بیایند و از ذلت و افت آنها جلوگیری کنند، در حالی که چنین امری هرگز محقق نخواهد شد.
لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ و منعهم من العذب، وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ ای الکفّار جند للاصنام یغضبون لها و یحضرونها فی الدنیا هی لا تسوق الیهم خیرا و لا تستطیع لهم نصرا. و قیل: هذا فی الآخرة یؤتی بکلّ معبود من دون اللَّه و معه اتباعه الّذین عبدوه کأنّهم جند محضرون فی النّار.
هوش مصنوعی: آنها نمیتوانند به یاری کافران بیایند و مانع عذاب آنها شوند، در حالی که این افراد، خود سربازانی هستند که در کنار بتها جمع شدهاند. این بتها هیچ خیری برای آنها به ارمغان نمیآورند و نمیتوانند به یاری آنها بیایند. همچنین گفته شده که در روز قیامت هر معبودی غیر از خدا همراه با پیروانش به محضر خداوند آورده میشوند، طوری که انگار آنها نیز سربازانی هستند که در آتش حضور دارند.
فَلا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ فیه قولان: احدهما قولهم فی اللَّه انّ له شریکا و ولدا، إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ فنجازیهم علی اقوالهم و افعالهم، و الثّانی قولهم فیک یا محمد انّک شاعر و مجنون و ساحر. و قیل: قَوْلُهُمْ ای تهدیدهم ایّاک بالقتل و وعیدهم، إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ فنحول بینک و بینهم.
هوش مصنوعی: هرگز به خاطر گفتههایشان درباره تو ناراحت نشو. دو موضوع در این گفتهها وجود دارد: یکی اینکه آنها درباره خدا گفتند که شریکی و فرزندی دارد، و ما به خوبی میدانیم که آنها چه چیزهایی را پنهان میکنند و چه چیزهایی را آشکار میسازند، و بر اساس سخنان و اعمالشان مجازات خواهند شد. موضوع دوم هم این است که آنها درباره تو، ای محمد، میگویند که تو شاعر، دیوانه و جادوگری. همچنین ممکن است بگویند که تهدیدشان به قتل و وعیدشان به توست. ما به خوبی میدانیم که آنها چه چیزهایی را پنهان میکنند و چه چیزهایی را بیان میکنند و ما بین تو و آنها حائل خواهیم شد.
أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ جدل بالباطل مبین بیّن الخصومة، یعنی انّه مخلوق من نطفة ثمّ یخاصم فکیف لا یتفکر فی بدو خلقه حتّی یدع الخصومة نمیبینند مردم که ما بیافریدیم او را از آبی مهین در قراری مکین، چهل روز او را در طور نطفه نگه داشتیم تا علقه گشت و آن گه در طور علقه چهل روز بداشتیم تا مضغه گشت. مصطفی علیه الصلاة و السلام فرمود: ان خلق احدکم یجمع فی بطن امه اربعین لیلة ثم یکون علقة مثل ذلک ثم یکون مضغة مثل ذلک ثم یبعث اللَّه عز و جل الیه ملکا با ربع کلمات فیقول: اکتب اجله و رزقه و شقی او سعید.
هوش مصنوعی: آیا انسان نمیبیند که ما او را از نطفهای خلق کردیم و سپس به جدل و خصومت میپردازد؟ چگونه او در مورد آغاز خلق خود تفکر نمیکند و نزاع را ترک نمیکند؟ مردم نمیبینند که ما او را از میعان آب ضعیف در مکانی استوار خلق کردیم. چهل روز او را به عنوان نطفه نگهداشتیم تا به مرحله علقه برسد و سپس چهل روز دیگر در این حالت باقی ماند تا به مرحله مضغه تبدیل شود. پیامبر اسلام فرمودهاند که خلق هر یک از شما به مدت چهل شبانهروز در رحم مادر جمع میشود، سپس به مرحله علقه و بعد به مرحله مضغه درمیآید. آنگاه خداوند عز و جل فرشتهای را میفرستد تا چهار امر را به او بگوید: طول عمر او، روزیش و اینکه خوشبخت یا بدبخت خواهد بود.
آن گه تقطیع هیکل او و صورت شخص او در ظهور آوردیم و او را کسوت بشریت پوشانیدیم و از آن قرار مکین باین فضای رحیب آوردیم و از پستان پر از خون او را شیر صافی دادیم و بعقل و فهم و سمع و بصر و دل و جان او را بیاراستیم و بقبض و بطش و مشی و حرکات او را قوّت دادیم، با این همه نعمت و کرامت که با وی کردیم و از ان نطفه باین رتبه رسانیدیم همی با ما خصمی کند، اینست که رب العالمین فرمود: فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ خصیم درین موضع ابیّ بن خلف الجمحی است و این آیت در شأن وی آمده، استخوانی ریزیده کهن گشته برداشت، گفت: یا محمد أ تری یحیی اللَّه هذا بعد ما رمّ؟
هوش مصنوعی: سپس به بدن و چهره او شکل و قیافه انسانی دادیم و او را در لباس بشریت پوشاندیم. از آن حالت نازک، او را به این فضای وسیع آوردیم و از پستان او، شیر صاف و پاک به او دادیم. عقل، فهم، شنوایی، بینایی، دل و جان او را زیبا و آراسته کردیم و توانایی در حرکت، قدرت و کارهای او را بخشیدیم. با وجود این همه نعمت و برکاتی که به او عطا کردیم و از نطفه، به این درجه از کمال رساندیم، او همچنان با ما به خصومت میپردازد. به همین خاطر است که پروردگار جهان فرموده است: "هنگامی که او به خصومت درمیآید، حقایق را به وضوح بیان میکند." در اینجا خصم مورد نظر، ابی بن خلف است و این آیه در خصوص او نازل شده است، که استخوانی پوسیده و کهنه را برداشت و گفت: "ای محمد! آیا میبینی که خداوند این را بعد از پوسیدگی زنده خواهد کرد؟"
فقال علیه الصلاة و السلام: نعم و یبعثک و یدخلک النّار، فانزل اللَّه تعالی هذه الآیات.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: بله، او تو را به قیامت خواهد آورد و به جهنم میبرد. در این رابطه، خداوند متعال این آیات را نازل کرد.
وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ ای خلقنا ایّاه، مصدر مضاف الی المفعول قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ یقال: رمّ الشیء و رممته فهی رمیم، ککفّ خضیب و عین کحیل.
هوش مصنوعی: و مثالی برای ما زد و آفرینش خود را فراموش کرد. او گفت: چه کسی میتواند استخوانها را زنده کند در حالی که متلاشی شدهاند؟ گفته میشود که رمّ به معنای ترمیم و مرمت چیزی است.
قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها خلقها أَوَّلَ مَرَّةٍ ابتداء حین وجد، وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ لا یخفی علیه أجزاؤه و ان تفرّقت فی البرّ و البحر فیجمعه و یعیده خلقا کما کان یقال العلم هاهنا مشتمل علی سعة الاقتدار علی الامر فانّ العلم بالخلق اعجب من القدرة علی الخلق.
هوش مصنوعی: بگو: آن کسی که این را زنده میکند همان کسی است که اولین بار آن را خلق کرده است، وقتی که ایجاد شد. او به هر نوع خلقی آگاه است و هیچچیز از اجزای آن بر او مخفی نیست، هرچند که در خشکی و دریا پراکنده باشند. او آنها را جمعآوری کرده و به همان حالت اولیهاش برمیگرداند. در اینجا علم به معنای توانایی گسترده بر اعمال است، زیرا علم به خلق از قدرت بر خلق شگفتانگیزتر است.
الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً قال ابن عباس: هما شجرتان یقال لاحدیهما المرخ و للأخری العفار فمن اراد منهم النار قطع غصنین مثل السوّاکین و هما خضراوان یقطر منهما الماء فیستحق المرخ و هو ذکر علی العفار و هی اثنی فتخرج منهما النار باذن اللَّه، و تقول العرب: فی کلّ شجر نار و استمجد المرخ و العفار.
هوش مصنوعی: خداوند برای شما از درختان سبز آتش قرار داده است. ابن عباس میگوید: دو درخت وجود دارد که یکی از آنها "مرخ" و دیگری "عفار" نام دارد. کسی که بخواهد آتش از آنها بگیرد، باید دو شاخه به مانند مسواک از آنها جدا کند. این دو درخت که آب از آنها چکه میکند، درخت مرخ که مذکر است و درخت عفار که مؤنث است، آتش را با اجازه خداوند تولید میکنند. همچنین عربها میگویند: در هر درختی آتش وجود دارد و درختان مرخ و عفار نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
و یقال: فی کلّ عود نار الاعود العناب و الشجر یذکّر و یؤنّث، ففی قوله: وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِیهِ تُسِیمُونَ مذکر، و فی قوله: مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ مؤنّث.
هوش مصنوعی: در هر چوبی میتواند آتش وجود داشته باشد و درختان هم به دو صورت مذکر و مؤنث شناخته میشوند. در جملهای به ذکر درختان مذکر پرداخته شده و در جملهای دیگر به درختان مؤنث اشاره شده است.
فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ ای تقدحون و توقدون النّار من ذلک الشجر، این آیت از روی اشارت حجت است بر منکران بعث، آن خداوند که آتش در درخت سبز بیافرید قادر است که زندگی در استخوان پوسیده ریزیده بیافریند و بر وی دشوار نیاید و قدرت بر وی تنگ نبود.
هوش مصنوعی: وقتی شما از آن درخت آتش روشن میکنید، اشارهای به این دارد که خداوندی که آتش را در درخت سبز ایجاد کرده، قادر است زندگی را در استخوانهای پوسیده نیز به وجود آورد و این برای او دشوار نیست و بر او سخت نمیآید.
پس در حجّت بیفزود و آفرینش آسمان و زمین بر ایشان حجّت آورد فرمود: أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ قرأ یعقوب: یقدر بالیاء علی الفعل، ای یقدر علی ان یخلق مثلهم، ثمّ قال: بَلی ای قل بلی هو قادر علی ذلک إذ لیس له جواب غیر ذلک، وَ هُوَ الْخَلَّاقُ یخلق خلقا بعد خلق، الْعَلِیمُ بجمیع ما خلق.
هوش مصنوعی: در این متن به قدرت الهی اشاره شده که آفرینش آسمان و زمین نشانهای از توانایی اوست. گویا میگوید آیا کسی که آسمانها و زمین را خلق کرده نمیتواند مانند آنها موجوداتی دیگر خلق کند؟ در اینجا به درستی تأکید میشود که خداوند قادر به این کار است و او خالق ابدی است که همیشه موجودات جدیدی میآفریند و به تمامی آثار آفرینش خود علم دارد.
إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً فرمان او آنست که چون چیزی خواهد که بود، أَنْ یَقُولَ لَهُ ای لذلک الشیء: کُنْ فَیَکُونُ ای فهو یکون علی ما قدّر و اراد. آن چیز را گوید که: باش، هر چند که آن چیز حاضر نبود امّا معلوم حق بود و آنچه معلوم حقّ است بمنزلت حاضر است و خطاب با وی درست. در بعضی اخبارست که حقّ جلّ جلاله فرمود: انی جواد ماجد عطایی کلام و عذابی کلام و اذا اردت شیئا فانما اقول له کن فیکون.
هوش مصنوعی: فرمان خدا این است که زمانی که اراده کند چیزی واقع شود، تنها باید به آن بگوید: باش، تا آن چیز وجود پیدا کند. هر چند که آن چیز در حال حاضر وجود نداشته باشد، اما دانستههای خدا به مانند واقعیت موجود هستند و خطاب به آنها درست است. در برخی از احادیث آمده است که خداوند فرموده: من بخشنده و بزرگوار هستم و عطای من از طریق کلام است، و اگر چیزی را بخواهم، تنها میگویم «باش»، تا آن چیز محقق شود.
فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ کلمة تعظیم است و اجلال حق جل جلاله و تنزیه و تقدیس وی از ان که در قدرت وی نقصانی آید یا از عجز و عیب در وی نشانی بود، و الملکوت هو الملک با بلغ الالفاظ فلا یکون الّا للَّه وحده. و در قرآن سبحان بدو معنی آید: یکی بمعنی تنزیه، دیگر بمعنی تعجّب، آنچه بمعنی تنزیه است با ذات احدیّت گردد جلّ جلاله، و آنچه بمعنی تعجب است با افعال وی گردد عزّ شأنه، تنزیه آنست که فرمود: سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِیُّ سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیراً و هم ازین باب است حکایت از قول موسی و عیسی و یونس: سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ و آنچه بمعنی تعجّب است: سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ، و هم ازین باب است: سُبْحانَهُ إِذا قَضی أَمْراً، فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ پاکی و بیعیبی خدای را که بدست اوست و بداشت او پادشاهی همه چیز، وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ و بازگشت همه خلق با اوست و بازگشت همه کار با خواست او و بازگشت هر بودنی با حکم او، و قیل: وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ امّا الی الجنّة و امّا الی النار.
هوش مصنوعی: پاک و منزه است او که سلطه بر همه چیز در دست اوست. این جمله نشاندهندهی عظمت و جلال خداوند و دوری او از هرگونه نقص و عیبی است. ملکوت به معنی سلطه و فرمانروایی بوده و تنها مخصوص خداوند است. در قرآن، واژه "سبحان" به دو معنا به کار رفته است: یکی برای نشان دادن پاکی و دوری از نقص، و دیگری برای ابراز شگفتی. در حالت اول، با ذات و یکتایی خداوند مرتبط است و در حالت دوم با اعمال و کارهای او. پاکی خداوند از توصیفاتی که به او نسبت داده میشود، بیان شده و همچنین اشاره به عبارات پیامبران کرده که در آنها از خدایی میگویند که از هر عیبی دور است. همچنین، در مواردی مانند خلقت موجودات و فرمانروایی هم به ظهور قدرت خداوند اشاره شده است. در نهایت، همه موجودات به سوی او باز میگردند و همه امور به خواست او ختم میشود.