۴ - النوبة الاولى
قوله تعالی: إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ بهشتیان آن روز در ناپرداختند، فاکِهُونَ (۵۵) شادان و نازان میوه خواران.
هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِی ظِلالٍ ایشان و جفتان ایشان در زیر سایههااند، عَلَی الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ (۵۶) بر تختهای آراسته و بر حجلههای تکیه زده.
لَهُمْ فِیها فاکِهَةٌ ایشانراست در ان هر میوه، وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ (۵۷) و ایشانراست هر چه آرزو کنند و خواهند.
سَلامٌ قَوْلًا سلامی بگفتار، مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ (۵۸) از خداوند مهربان که خود گوید.
وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ (۵۹) و گویند فرا کافران که از هم جدا شوید امروز ای ناگرویدگان.
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ نه پیمان بستم با شما ای فرزندان آدم، أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ که دیو مپرستید، إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (۶۰) که او شما را دشمنی آشکار است؟
وَ أَنِ اعْبُدُونِی و مرا پرستید، هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ (۶۱) که راه راست اینست؟
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ بدرستی که بیراه کرد از شما، جِبِلًّا کَثِیراً گروهانی انبوه، أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ (۶۲) خرد نداشتید ؟
هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ (۶۳) این آن دوزخ است که شما را میگفتند و وعده میدادند.
اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بآتش آن در شوید امروز، بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ (۶۴) بآن که کافر شدید و ناسپاس.
الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ آن روز مهر نهیم بر دهانهای ایشان، وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ و دستهای ایشان با ما بسخن آید، وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ و پایهای ایشان بر ایشان گواهی دهد، بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (۶۵) بآنچه میکردند
وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْیُنِهِمْ ما اگر خواهیم چشمهای ایشان ناپیدا کنیم فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ تا آهنگ راه کنند، فَأَنَّی یُبْصِرُونَ (۶۶) هرگز چون فرا راه ببینند؟
وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی مَکانَتِهِمْ و اگر ما خواهیم ایشان را صورت بگردانیم بر جای خویش، فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیًّا وَ لا یَرْجِعُونَ (۶۷) تا نه از پیش توانند که روند و نه از بس.
وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ و هر کرا عمر دراز دهیم، نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ خلق وی برگردانیم بپس، أَ فَلا یَعْقِلُونَ (۶۸) در نمییابند؟
وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ ما وی را شعر نیاموختیم، وَ ما یَنْبَغِی لَهُ و او را خود نسزد شعر گفتن، إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ نیست آن مگر یادی، وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ (۶۹) و قرآنی آشکارا پیدا کننده.
لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا تا بیم نماید و آگاه کند هر که زنده دل بود، وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ (۷۰) و عذاب واجب شود بر ناگرویدگان.
أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ نمیبینند که بیافریدیم ما ایشان را، مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینا از آنچه ما کردیم و آفریدیم، أَنْعاماً چهار پایان شتران و گاوان و گوسپندان فَهُمْ لَها مالِکُونَ (۷۱) تا ایشان را زیر دست میدارند و با ایشان میتاوند.
وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ و آن چهارپایان نرم کردیم ایشان را، فَمِنْها رَکُوبُهُمْ از ان لغتی بر نشستنیاند بر ان مینشینند، وَ مِنْها یَأْکُلُونَ (۷۲) و از ان لختی خوردنیاند از ان میخورند.
وَ لَهُمْ فِیها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ و ایشان را در ان سودهاست و بکار آمدها، أَ فَلا یَشْکُرُونَ (۷۳) بآزادی نیند و سپاس داری نکنند ؟
وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً کافران فرود از اللَّه خدایان گرفتند، لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُونَ (۷۴) تا ایشان را بکار آیند و یاری دهند.
لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ یاری دادن ایشان نتوانند، وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ (۷۵) این کافران فردا بتان را سیاهیاند حاضر کرده
فَلا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ سخن ایشان اندهگن مدارد ترا، إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ (۷۶) که آنچه میگویند بر ما پوشیده نیست، میدانیم آنچه نهان میدارند و آنچه آشکارا میدارند.
أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ نمیبیند این مردم، أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ که ما بیافریدیم او را از نطفهای، فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ (۷۷) آن گه با ما خصمی کند خصمیی آشکارا.
وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا ما را مثل زد، وَ نَسِیَ خَلْقَهُ و آفرینش او فراموش کرد، قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ گفت آن کیست که استخوان را زنده خواهد کرد؟ وَ هِیَ رَمِیمٌ (۷۸) و آن ریزیده و تباه گشته.
قُلْ یُحْیِیهَا گوی زنده کند آن استخوانهای پوسیده تباه گشته، الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ او که بیافرید نخست بار آن را، وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ (۷۹) و او بهمه آفریدهای و همه آفرینش داناست
الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ آن خدایی که شما را کرد و آفرید، مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً از درخت سبز آتشی، فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ (۸۰) که تا شما از ان آتش میفروزید.
أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ نیست آن کس که آسمان.
و زمین آفرید توانا، عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بران که چون ایشان را آفریند؟ بَلی وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ (۸۱) آری اوست آن آفریدگار آسان آفرین دانا، إِنَّما أَمْرُهُ فرمان او آنست، إِذا أَرادَ شَیْئاً که چیزی خواهد که بود، أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (۸۲) آن را گوید که باش و میبود
فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ پاکی و بیعیبی او را که بدست اوست پادشاهی همه چیز، وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (۸۳) و بازگشت همگان با اوست.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.