بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ امیر المؤمنین علی (ع) گفت: «بسم اللَّه فاتقة للرتوق، مسهّلة للوعور، مجنّة للشرور، شفاء لما فی الصدور» بسم اللَّه گشاینده بستگیهاست، آسان کننده دشواریهاست، دور کننده بدیهاست، آرام دلها و شفای دردها و شستن غمهاست. از خزائن غیب تحفهای در صحرای وجود نیاید مگر ببدرقه عزت بسم اللَّه، هیچ دعا در معرض حاجت بقبله اجابت نرسد مگر بمدد حشمت بسم اللَّه، هیچ کس قدم از منزل مجاهدت در مقام مشاهدت ننهد مگر بآثار انوار «بسم اللَّه»، در فرادیس اعلی و جنات مأوی شراب طهور از ملک غیور نتوان یافت مگر بوسیلت و ذریعت بسم اللَّه.
ملیک مالک مولی الموالی
عظیم ماجد فرد التعالی
قریب من جنان العبد دان
بعید عن مطار الوهم عال
جلیل جلّ عن مثل و شبه
عزیز عزّ عن عمّ و خال
ای جوانمرد! امروز که از قطیعت ترسانی و از نهیب قیامت لرزانی و در غم و احزانی پیدا بود که سماع نام و نشان او چند توانی، باش تا فردا که از قطیعت ایمن شوی و عقبه صراط باز گذاری از بلای دنیا جسته و از هوای نفس و شیطان باز رسته در روضه رضوان بر تخت بخت نشسته فریشته بخدمت ایستاده و از کفّ جلال ذو الجلال شراب طهور یافته، بنده را روز شادی آن روز است، روز طوبی و زلفی و حسنی آن روز است.
عظمت همّة عین، طمعت فی ان تراکا
او ما یکفی لعین، ان تری من قد رآکا
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ستایش نیکو و ثنای بسزا مر خدای را که هفت آسمان و هفت زمین آیات و رایات قدرت اوست، شواهد شریعت اشارات اوست، معاهد حقیقت بشارات اوست، قدیم نامخلوق ذات و صفات اوست، خداوندی که مصنوعات در زمین و سماوات از قدرت او نشانست، مخلوقات و محدثات از حکمت او بیانست. موجودات و معلومات بر وجود او برهانست، نه متعاور زیادت نه متداول نقصانست.
وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ، جایی دیگر فرمود: لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولی وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ حمد و شکر مرورا در دو جهان که نعمتها همه ازوست در دو جهان، مدح و ثنا بسزا مرورا در دو جهان، که یکتایی و بیهمتایی خود او راست در دو جهان. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ بدانکه رب العزة جل جلاله خلق را در وجود آورد بفضل خویش و ایشان را کسوه فطرت پوشانید و روزی داد بلطف خویش و از بلاها نگه داشت و طاعات با تقصیر قبول کرد و بیک عذر ازیشان بسیاری زلات و جرائم عفو کرد و توفیق طاعت ارزانی داشت و از معصیت عصمت کرامت کرد و راه بایمان نمود و دل را بمعرفت بیاراست و از کفر نگه داشت و قرآن مجید منشور داد و سید المرسلین و خاتم النبیین را پیغامبر و قدوه کرد، چون بندگان از گزارد شکر این نعمتها عاجز آمدند، فضل و کرم خود پیدا کرد و لسان لطف را نیابت این عاجزان و مفلسان داد و خود را حمد گفت بچند جایگه: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکِتابَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، این همه نیابت داشتن بندگان است در شکر آلا و نعمای خویش و نشان دوستی است، زیرا که در راه محبت از دوست نیابت داشتن شرط دوستی است، چنانستی که رب العزة گفتی: بنده من این نعمتها که دادم بیتو دادم و این قسمت که کردم بیتو کردم و چنان که بیتو قسمت کردم بیتو حمد آوردم و بحکم دوستی ترا نیابت داشتم تا بدانی که دوست مهربانت منم لطیف و کریم و رحیم ببندگان منم.
یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها ادا دفن العبد، یعلم ما الذی کان فی قلبه من اخلاصه و توحیده و وجده و حزنه و حسراته. وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ علی قلوب اولیائه من الالطاف و الکشوف وَ ما یَعْرُجُ فِیها من انفاس الاولیاء و هم الاصفیاء. اخلاص مخلصان و توحید موحّدان و معرفت عارفان بر وی جلّ جلاله هیچ پوشیده نه و علم قدیم وی بهمه رسیده، لا جرم چون بنده در خاک شود از وی اخلاص و توحید و معرفت دیده و دانسته، همان ساعت نواخت خود بر وی نهد و ثواب آن بوی رساند و آثار آن بخلق نماید چنان که در حق ذو النون مصری فرا نمود آن ساعت که جنازه وی برگرفتند جوقی مرغان بر سر جنازه وی آمدند و پروا پر زدند چنانک آن همه خلق و زمین بسایه خود بپوشیدند و هرگز هیچ کس از ان مرغان یکی ندیده بود و نه پس از ان دیدند مگر بر سر جنازه مزنی شاگرد شافعی رحمهما اللَّه، و دیگر روز بر سر خاک ذو النون نبشته یافتند خطّی که نه مانند خطّ آدمیان بود که: ذو النون حبیب اللَّه من الشوق قتیل اللَّه، هر گه که آن نبشته محو میکردند باز آن را هم چنان نبشته مییافتند.
منصور عمار رحمه اللَّه گفت: وقتی در خرابهای شدم جوانی را دیدم در نماز عین خوف و خشیة گشته گویی دوزخ در پیش او بود و قیامت بر قفای او، صبر کردم تا از نماز فارغ گشت، آن گه بر وی سلام کردم و گفتم: ای جوان دوزخ صخرهییای و زیر آن صخره وادیی است که آن را لظی گویند، زندان عاصیان و مجرمان است، جوان چون این سخن بشنید آوازی از وی بیامد بیفتاد و بیهوش گشت چون با هوش آمد گفت: ای جوانمرد هیچ تواند بود که شربتی دیگر دهی این خسته کوفته را؟ این آیت بر خواندم که: وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ، جوان نعره بزد و کالبد خالی کرد، چون او را بر مغتسل نهادند. بر سینه وی خطّی دیدم نبشته: فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ، خواستم که میان دو ابروی وی دهانی نهم، خطی دیگر دیدم نبشته که: فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ، پس چون او را دفن کردند همان شب او را بخواب دیدم در فردوس جامهای سبز پوشیده بر مرکب نور نشسته تاج عزّ بر سر نهاده گفتم: ای جوان حق جل جلاله با تو چه کرد؟
گفت: فعل بی ما فعل بشهداء بدر و زادنی با من همان کرد از نواخت و کرامت که با شهیدان بدر کرد و زیادت از آن، گفتم: سبب چه بود که نواخت تو بر نواخت ایشان زیادت کرد؟ گفت: لانّهم قتلوا بسیف الکفار و قتلت بسیف الجبار، یعنی الخوف و الخشیة.
وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ الطاف کرم است که از درگاه قدم در بعضی اوقات روی بخلق نهد گرد سینهها میگردد هر سینهای که از آن بوی آشنایی آید و در ان خوف و خشیة بود آنجا منزل کند، و فی الخبر: ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها عسی ان تدرککم فلا تشقوا بعدها ابدا.
وَ ما یَعْرُجُ فِیها انفاس و اجدان است و ناله تائبان و آه مفلسان که بوقت سحرگاه از دلی پر درد و جانی پر حسرت بر آید و باد صبحی آن را برباید و بحضرت اعلی برد، انّ للَّه تعالی ریحا تسمّی الصبحیة تهبّ عند الاسحار تحمل الانین و الاستغفار الی عند الملیک الجبار.
ای جوانمرد! بغنیمت دار آن نفس دردناک که از سر نیاز و گداز و سوز دل برآید که تا بحضرت اعلی رسد آن را حجابی پیش نیاید، عجب دانی چیست هفتصد هزار ساله تسبیح ابلیس در صحرای لاابالی بباد بینیازی بر داد و آن یک نفس درویش سوخته و آه آن مفلس بیچاره بحضرت خود برد و این ندا در داد که: «انین المذنبین احبّ الیّ من زجل المسبّحین».
و مپندار که چون آن نفس درویش مفلس بردارد او را با بار معصیت بگذارد که آن بار معصیت او همه بردارد. بو بکر واسطی گفت: مطیعان حمّالاناند و حمّالان جز باری ندارند و این درگاه بینیازان است، و عاصیان مفلساناند و این بساط مفلسان است، ای خداوندان طاعت! طاعتها که کردهاید بکوی افلاس فرو گذارید و مفلسوار با دو دست تهی از در رحمت او باز شوید، بزبان انکسار بنعت افتقار گوئید: پادشاها! ما نه توانگرانیم که بستد و داد آمدیم، ما مفلسانیم که بتقاضا آمدهایم، ما نه توانگرانیم که بار ثواب میجوئیم، ما مفلسانیم که نثار رحمت میجوئیم. به داود (ع) وحی آمد که: ای داود آن زلّت که از تو بیامد بس مبارک بود بر تو، داود گفت: بار خدایا زلّت چون مبارک باشد؟ گفت: ای داود پیش از ان زلّت هر بار که بدرگاه ما آمدی ملکوار میآمدی با کرشمه و ناز طاعت و اکنون که میآیی بندهوار میآیی با سوز و نیاز مفلسی «یا داود انین المذنبین احبّ الیّ من صراخ العابدین»، این آن فضل است که رب العالمین داود را داد و بر وی منت نهاد که: وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا، و در اخبار داود است که زبور میخواند و نام گناهکاران بسیار برمیآمد از روی غیرت و صلابت در دین گفت: اللّهم لا تغفر للخطّائین بار خدایا! گنهکاران را میامرز.
گفتند: ای داود نهمار بیشفقتی بر گناهکاران! باش تا محمد عربی قدم در دایره وجود نهد و بر گناه ناکرده امّت استغفار کند که: «اغفر لی ما قدّمت و ما اخّرت»، و لسان قدر میگوید که: ای داود تو در بند پاکی خود ماندهای باش تا از دست قضا و قدر قفا خوری آن گه بدانی که چه گفتی و کجا ایستادهای، و جبرئیل در راه آمده که ای داود تیر قضا از کمان قدر جدا شد هان خود را نگهدار! اگر توانی، داود از سر تحیّر و پشیمانی در محراب نشسته دیده بر زبور داشته و با ذکر و عبادت پرداخته تا حدیث مرغ در پیش آمد و نظر وی بزن اوریا افتاد، و این قصه در سوره ص بشرح گفته آید ان شاء اللَّه، پس بعاقبت داود میگفت: اللّهم اغفر للمذنبین فعسی ان تغفر لداود فیما بینهم.
اطلاعات
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ امیر المؤمنین علی (ع) گفت: «بسم اللَّه فاتقة للرتوق، مسهّلة للوعور، مجنّة للشرور، شفاء لما فی الصدور» بسم اللَّه گشاینده بستگیهاست، آسان کننده دشواریهاست، دور کننده بدیهاست، آرام دلها و شفای دردها و شستن غمهاست. از خزائن غیب تحفهای در صحرای وجود نیاید مگر ببدرقه عزت بسم اللَّه، هیچ دعا در معرض حاجت بقبله اجابت نرسد مگر بمدد حشمت بسم اللَّه، هیچ کس قدم از منزل مجاهدت در مقام مشاهدت ننهد مگر بآثار انوار «بسم اللَّه»، در فرادیس اعلی و جنات مأوی شراب طهور از ملک غیور نتوان یافت مگر بوسیلت و ذریعت بسم اللَّه.
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: «بسم اللَّه» کلید گشایش مشکلات و رفع موانع است، که دشواریها را آسان کرده، بدیها را دور میکند و دلها را آرامش میبخشد و دردها را شفا میدهد. هیچ نعمت یا برکت از خزائن غیب به کسی نخواهد رسید مگر با برکت «بسم اللَّه»، هیچ دعایی بدون کمک «بسم اللَّه» به اجابت نمیرسد و هیچ کسی نمیتواند در مسیر مجاهدت و دیدار حق قدمی بردارد مگر با نور «بسم اللَّه». همچنین، در باغهای بهشت و نعمتهای پاک، جز به واسطه «بسم اللَّه» نمیتوان به آنها دست یافت.
ملیک مالک مولی الموالی
عظیم ماجد فرد التعالی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک شخصیت بزرگ و با مقام عالی میپردازد که دارای ویژگیهای برجستهای است. او نه تنها دارای قدرت و نفوذ است، بلکه به خاطر بزرگی و عظمتش مورد احترام و ارادت دیگران قرار دارد. این شخص به عنوان یک رهبر و سرپرست شناخته میشود و صفات مثبتی همچون عزت، شرافت و بزرگواری را نمایندگی میکند.
قریب من جنان العبد دان
بعید عن مطار الوهم عال
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که نزدیکترین چیز به بهشت، شناخت دقیق و عمیق از خود انسان است و دوری از افکار و اوهام غیرواقعی، برای دستیابی به چنین شناختی ضروری است. شناخت صحیح از خود میتواند انسان را به سمت تعالی و نزدیکتر شدن به حقیقت رهنمون کند.
جلیل جلّ عن مثل و شبه
عزیز عزّ عن عمّ و خال
هوش مصنوعی: خداوند بزرگتر و بالاتر از هر مشابه و شبیه است و همانطور که عزیز و باارزش است، از نسبت به دیگران نیز متمایز و برتر است.
ای جوانمرد! امروز که از قطیعت ترسانی و از نهیب قیامت لرزانی و در غم و احزانی پیدا بود که سماع نام و نشان او چند توانی، باش تا فردا که از قطیعت ایمن شوی و عقبه صراط باز گذاری از بلای دنیا جسته و از هوای نفس و شیطان باز رسته در روضه رضوان بر تخت بخت نشسته فریشته بخدمت ایستاده و از کفّ جلال ذو الجلال شراب طهور یافته، بنده را روز شادی آن روز است، روز طوبی و زلفی و حسنی آن روز است.
هوش مصنوعی: ای جوانمرد! امروز که از سختیها میترسی و از هشدارت قیامت میلرزی و در غم و اندوهی، بدان که این حال موقتی است. صبر کن تا فردا که از مشکلات و ترسها رهایی یابی و از فراز پل صراط عبور کنی، و از آلودگیهای دنیوی و ناملایمات رها شوی. آنگاه در باغ رضوان در آرامش و سربلندی خواهی بود و فرشتگان به خدمت تو خواهند ایستاد و از شراب پاک الهی بهرهمند خواهی شد. این روز، روز شادمانی و خوشبختی است؛ روزی که در آن نعمتها و زیباییها فراهم است.
عظمت همّة عین، طمعت فی ان تراکا
او ما یکفی لعین، ان تری من قد رآکا
هوش مصنوعی: عظمت و بلند همتی چشمان تو، مرا به این فکر واداشت که آیا قادر هستم تو را ببینم یا اینکه کافی است که تو کسی را ببینی که تو را دیده است.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ستایش نیکو و ثنای بسزا مر خدای را که هفت آسمان و هفت زمین آیات و رایات قدرت اوست، شواهد شریعت اشارات اوست، معاهد حقیقت بشارات اوست، قدیم نامخلوق ذات و صفات اوست، خداوندی که مصنوعات در زمین و سماوات از قدرت او نشانست، مخلوقات و محدثات از حکمت او بیانست. موجودات و معلومات بر وجود او برهانست، نه متعاور زیادت نه متداول نقصانست.
هوش مصنوعی: ستایش مخصوص خداوندی است که دارای همه چیز در آسمانها و زمین است. او قدرتش را در هفت آسمان و هفت زمین نمایان کرده است. نشانهها و شواهدی که به شریعت و راهنماییهای او اشاره دارند، به خوبی نشاندهنده حقیقت او هستند. خداوند، ذات و صفاتش قدیم و غیرمخلوقاند. مصنوعات و مخلوقاتی که در زمین و آسمان وجود دارند، گواهی بر قدرت او هستند و حکمتش در خلقت موجودات نمایان است. همه موجودات و دانستهها دلیلی بر وجود او هستند؛ او نه در عدد افزون است و نه در نقصان.
وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ، جایی دیگر فرمود: لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولی وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ حمد و شکر مرورا در دو جهان که نعمتها همه ازوست در دو جهان، مدح و ثنا بسزا مرورا در دو جهان، که یکتایی و بیهمتایی خود او راست در دو جهان. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ بدانکه رب العزة جل جلاله خلق را در وجود آورد بفضل خویش و ایشان را کسوه فطرت پوشانید و روزی داد بلطف خویش و از بلاها نگه داشت و طاعات با تقصیر قبول کرد و بیک عذر ازیشان بسیاری زلات و جرائم عفو کرد و توفیق طاعت ارزانی داشت و از معصیت عصمت کرامت کرد و راه بایمان نمود و دل را بمعرفت بیاراست و از کفر نگه داشت و قرآن مجید منشور داد و سید المرسلین و خاتم النبیین را پیغامبر و قدوه کرد، چون بندگان از گزارد شکر این نعمتها عاجز آمدند، فضل و کرم خود پیدا کرد و لسان لطف را نیابت این عاجزان و مفلسان داد و خود را حمد گفت بچند جایگه: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکِتابَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، این همه نیابت داشتن بندگان است در شکر آلا و نعمای خویش و نشان دوستی است، زیرا که در راه محبت از دوست نیابت داشتن شرط دوستی است، چنانستی که رب العزة گفتی: بنده من این نعمتها که دادم بیتو دادم و این قسمت که کردم بیتو کردم و چنان که بیتو قسمت کردم بیتو حمد آوردم و بحکم دوستی ترا نیابت داشتم تا بدانی که دوست مهربانت منم لطیف و کریم و رحیم ببندگان منم.
هوش مصنوعی: تمام سپاسها ویژه خداوند است که در آخرت نیز مورد ستایش قرار میگیرد و او حکیم و آگاه است. در مکانی دیگر آمده است که سپاس مختص اوست هم در این دنیا و هم در آخرت و او حاکم است و به سوی او برمیگردید. شکر و ستایش بر نعمتهای او در دو جهان سزاوار است، چرا که یکتایی و بیهمتایی او در دو جهان آشکار است.
خداوند مالک آسمانها و زمین است و با لطف خود مخلوقات را آفرید و آنها را به فطرت خود آراست و به آنها روزی داد و از بلاها نگهداشت. او عبادتها را با وجود ضعفها پذیرفت و بسیاری از خطاها و گناهان را بدون عذر بخشید و توفیق عبادت را عطا کرد و از گناه معصوم نگهداشت. او راه ایمان را نشان داد و دلها را به معرفت آراست و از کفر محافظت کرد. قرآن مجید را نازل کرد و پیامبر خاتم را به عنوان راهنما و الگو قرار داد.
چون بندگان از عهده شکرگزاری این نعمتها برنیامدند، خداوند فضل و کرم خود را به نمایش گذاشت و زبان لطف را به کسانی داد که در شکرگزاری عاجز بودند. او در چندین مورد خود را حمد گفت و به بندگان یادآور شد که سپاسگزاری آنان در حقیقت نیابت از نعمتها و محبت اوست، زیرا در راه محبت، نیابت نشانه دوستی است. خداوند به بندگانش میفرماید که این نعمتها را بدون آنها عطا کرده و قسمتهایی که کرده هم همینگونه بوده است و آنها را در شکرگزاری نیابت داده تا بدانند که او دوست مهربان، لطیف، کریم و رحیم است.
یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها ادا دفن العبد، یعلم ما الذی کان فی قلبه من اخلاصه و توحیده و وجده و حزنه و حسراته. وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ علی قلوب اولیائه من الالطاف و الکشوف وَ ما یَعْرُجُ فِیها من انفاس الاولیاء و هم الاصفیاء. اخلاص مخلصان و توحید موحّدان و معرفت عارفان بر وی جلّ جلاله هیچ پوشیده نه و علم قدیم وی بهمه رسیده، لا جرم چون بنده در خاک شود از وی اخلاص و توحید و معرفت دیده و دانسته، همان ساعت نواخت خود بر وی نهد و ثواب آن بوی رساند و آثار آن بخلق نماید چنان که در حق ذو النون مصری فرا نمود آن ساعت که جنازه وی برگرفتند جوقی مرغان بر سر جنازه وی آمدند و پروا پر زدند چنانک آن همه خلق و زمین بسایه خود بپوشیدند و هرگز هیچ کس از ان مرغان یکی ندیده بود و نه پس از ان دیدند مگر بر سر جنازه مزنی شاگرد شافعی رحمهما اللَّه، و دیگر روز بر سر خاک ذو النون نبشته یافتند خطّی که نه مانند خطّ آدمیان بود که: ذو النون حبیب اللَّه من الشوق قتیل اللَّه، هر گه که آن نبشته محو میکردند باز آن را هم چنان نبشته مییافتند.
هوش مصنوعی: خداوند آنچه در زمین وارد میشود و آنچه از آن خارج میشود را میداند. او از حال قلب بندگانش، از اخلاص و توحید و احساسات و غمها و حسرتهایشان آگاه است. همچنین از الطاف و کشفهای آسمانی که بر قلبهای اولیای خود نازل میشود و از نفسی که اولیا به آسمان میفرستند، آگاهی دارد. اخلاص مخلصان، توحید موحدان و معرفت عارفان هیچگاه بر او پوشیده نیست و علم او به همه چیز ازلی و ابدی است. به همین دلیل، زمانی که بندهای به زیر خاک میرود، اخلاص و توحید و معرفت او را در نزد خدا میبیند و در آن لحظه رحمت و ثواب الهی بر او نازل میشود و آثار آن در دیگران ظاهر میگردد. به عنوان مثال، در مورد ذو النون مصری، زمانی که جنازهاش را برداشتند، گروهی از پرندگان بر سر جنازهاش آمدند و بال زدند، بهطوری که زمین و آسمان را پوشاندند و هیچکس قبلاً تا آن زمان آن پرندگان را ندیده بود. همچنین در روز بعد، بر سر خاک ذو النون نوشتهای یافتند که به خطی متفاوت از خط انسانها بود و در آن نوشته آمده بود: "ذو النون، محبوب خدا، از شوق کشته خدا". هرگاه آن نوشته را محو میکردند، دوباره همان نوشته را مییافتند.
منصور عمار رحمه اللَّه گفت: وقتی در خرابهای شدم جوانی را دیدم در نماز عین خوف و خشیة گشته گویی دوزخ در پیش او بود و قیامت بر قفای او، صبر کردم تا از نماز فارغ گشت، آن گه بر وی سلام کردم و گفتم: ای جوان دوزخ صخرهییای و زیر آن صخره وادیی است که آن را لظی گویند، زندان عاصیان و مجرمان است، جوان چون این سخن بشنید آوازی از وی بیامد بیفتاد و بیهوش گشت چون با هوش آمد گفت: ای جوانمرد هیچ تواند بود که شربتی دیگر دهی این خسته کوفته را؟ این آیت بر خواندم که: وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ، جوان نعره بزد و کالبد خالی کرد، چون او را بر مغتسل نهادند. بر سینه وی خطّی دیدم نبشته: فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ، خواستم که میان دو ابروی وی دهانی نهم، خطی دیگر دیدم نبشته که: فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ، پس چون او را دفن کردند همان شب او را بخواب دیدم در فردوس جامهای سبز پوشیده بر مرکب نور نشسته تاج عزّ بر سر نهاده گفتم: ای جوان حق جل جلاله با تو چه کرد؟
هوش مصنوعی: منصور عمار رحمه اللَّه گفت: زمانی که در یک خرابه حضور داشتم، جوانی را دیدم که با حالتی از ترس و خشوع در حال نماز بود، گویی جهنم در مقابلش و قیامت پشت سرش بود. منتظر ماندم تا نماز او تمام شود، سپس بر او سلام کرده و گفتم: ای جوان، جهنم سنگی است زیر آن وادیی وجود دارد که به آن لظی میگویند، زندان گنهکاران و مجرمان است. وقتی این را به او گفتم، او به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و بیهوش شد. وقتی به هوش آمد، از من خواست که نوشیدنی دیگری به او دهم. من آیهای خواندم که میگوید: «وَ قُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ». جوان به شدت نعرهای کشید و جان خود را از دست داد. وقتی او را به حمام بردند، روی سینهاش نوشتهای دیدم که نوشته بود: «فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ». خواستم که میان ابروهایش خطی دیگر بگذارم و دیدم نوشتهای دیگر وجود دارد که میگوید: «فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ». پس از دفن او، در همان شب او را در خواب دیدم که در بهشت نشسته و لباس سبزی پوشیده و بر مرکب نورانی نشسته است و تاج عزت بر سر دارد. از او پرسیدم: ای جوان، خداوند جلال و عزت با تو چه کرد؟
گفت: فعل بی ما فعل بشهداء بدر و زادنی با من همان کرد از نواخت و کرامت که با شهیدان بدر کرد و زیادت از آن، گفتم: سبب چه بود که نواخت تو بر نواخت ایشان زیادت کرد؟ گفت: لانّهم قتلوا بسیف الکفار و قتلت بسیف الجبار، یعنی الخوف و الخشیة.
هوش مصنوعی: او گفت: عمل من به کمی از عمل شهیدان بدر نیست، بلکه مانند آنچه با آنها کرد، به من نیز لطف و کرامت عطا کرد و حتی بیشتر از آن. من پرسیدم: چه دلیلی وجود داشت که لطف و کرمت به من بیشتر از آنان بود؟ او پاسخ داد: زیرا آنها با شمشیر کافران کشته شدند، اما من با شمشیر جبّاران و از ترس و خشیت به قتل رسیدم.
وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ الطاف کرم است که از درگاه قدم در بعضی اوقات روی بخلق نهد گرد سینهها میگردد هر سینهای که از آن بوی آشنایی آید و در ان خوف و خشیة بود آنجا منزل کند، و فی الخبر: ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها عسی ان تدرککم فلا تشقوا بعدها ابدا.
هوش مصنوعی: هرگاه رحمتهایی از سوی آسمان نازل میشود، این لطف و کرم خداوند است که در برخی اوقات بر روی بندگانش میآید و به قلبها نفوذ میکند. هر قلبی که بوی آشنایی و محبت خدا را احساس کند و در آن حال، ترس و خشیتی نیز باشد، در آنجا سکونت خواهد کرد. همچنین در اخبار آمده است که در روزهای زندگی شما لحظات خاصی از رحمت الهی وجود دارد، پس خود را در معرض این لحظات قرار دهید؛ شاید این رحمتها به شما برسد و برکت آن، شما را در آینده رستگار سازد.
وَ ما یَعْرُجُ فِیها انفاس و اجدان است و ناله تائبان و آه مفلسان که بوقت سحرگاه از دلی پر درد و جانی پر حسرت بر آید و باد صبحی آن را برباید و بحضرت اعلی برد، انّ للَّه تعالی ریحا تسمّی الصبحیة تهبّ عند الاسحار تحمل الانین و الاستغفار الی عند الملیک الجبار.
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره میشود که در فضا، نفسها و احساسات وجود دارد. صداهای توبهکنندگان و آههای کسانی که در تنگنا قرار دارند، در سحرگاه از دلهایی پر از درد و جانی مملو از حسرت بلند میشود. این صداها به وسیلهی باد صبحگاهی منتقل میشوند و به مقام بلند الهی میرسند. خداوند تعالی نسیم خاصی به نام نسیم صبحگاهی دارد که در زمان سحر میوزد و این صداهای ناامیدی و استغفار را به درگاه خداوند قدرتمند میبرد.
ای جوانمرد! بغنیمت دار آن نفس دردناک که از سر نیاز و گداز و سوز دل برآید که تا بحضرت اعلی رسد آن را حجابی پیش نیاید، عجب دانی چیست هفتصد هزار ساله تسبیح ابلیس در صحرای لاابالی بباد بینیازی بر داد و آن یک نفس درویش سوخته و آه آن مفلس بیچاره بحضرت خود برد و این ندا در داد که: «انین المذنبین احبّ الیّ من زجل المسبّحین».
هوش مصنوعی: ای جوانمرد! غنیمت شمار آن نفس دردناک را که از عمق نیاز و شعف دل برمیخیزد؛ چرا که این نفس تا به درگاه اعلی برسد، هیچ مانعی نخواهد داشت. شگفتا که بدانید ابلیس هفتصد هزار سال در بیابان بینیازی مشغول تسبیح بوده است، اما آن یک نفس از درویش سوخته و آه آن بیچارهای که دردمند است، به درگاه حق میرسد و ندا میدهد که: «ناله گنهکاران در نزد من محبوبتر از تسبیح و ذکر مسبحین است.»
و مپندار که چون آن نفس درویش مفلس بردارد او را با بار معصیت بگذارد که آن بار معصیت او همه بردارد. بو بکر واسطی گفت: مطیعان حمّالاناند و حمّالان جز باری ندارند و این درگاه بینیازان است، و عاصیان مفلساناند و این بساط مفلسان است، ای خداوندان طاعت! طاعتها که کردهاید بکوی افلاس فرو گذارید و مفلسوار با دو دست تهی از در رحمت او باز شوید، بزبان انکسار بنعت افتقار گوئید: پادشاها! ما نه توانگرانیم که بستد و داد آمدیم، ما مفلسانیم که بتقاضا آمدهایم، ما نه توانگرانیم که بار ثواب میجوئیم، ما مفلسانیم که نثار رحمت میجوئیم. به داود (ع) وحی آمد که: ای داود آن زلّت که از تو بیامد بس مبارک بود بر تو، داود گفت: بار خدایا زلّت چون مبارک باشد؟ گفت: ای داود پیش از ان زلّت هر بار که بدرگاه ما آمدی ملکوار میآمدی با کرشمه و ناز طاعت و اکنون که میآیی بندهوار میآیی با سوز و نیاز مفلسی «یا داود انین المذنبین احبّ الیّ من صراخ العابدین»، این آن فضل است که رب العالمین داود را داد و بر وی منت نهاد که: وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا، و در اخبار داود است که زبور میخواند و نام گناهکاران بسیار برمیآمد از روی غیرت و صلابت در دین گفت: اللّهم لا تغفر للخطّائین بار خدایا! گنهکاران را میامرز.
هوش مصنوعی: به هیچوجه فکر نکنید که اگر روح یک درویش مفلس بار گناهی به دوش داشته باشد، او را رها میکند. بار گناه او را نهتنها رها نمیکند بلکه تماماً بر دوش او مینهد. بو بکر واسطی میگوید: پیروان خدا همچون باربران هستند و باربران تنها باری دارند و این درگاه فاقدان است. گناهکاران همچون مفلسان هستند و این جا مسکن مفلسان است. ای صاحبان طاعت! کارهای نیکوی خود را در آستان فقر و نیاز رها کنید و با دستان خالی و قلبی پُر از نیاز، به سوی رحمت او بیایید و به زبان انکسار و نیاز بگویید: ای پادشاه! ما توانگران نیستیم که بینیاز بیاییم، ما مفلسانیم که با طلب و نیاز آمدهایم. ما خواهان ثواب نیستیم، بلکه در جستجوی رحمت تو هستیم. به داود (ع) وحی شد که آن لغزشی که پیش آمد، بر تو مبارک بود. داود از خدا پرسید: چگونه لغزش میتواند مبارک باشد؟ و خدا پاسخ داد: ای داود، زمانی که میآمدی بر درگاه من با ناز و کرشمه و حالتی ملکوار بودی، اما اکنون که میآیی با حالتی بندگی و نیازمندانه آمدهای. دعای گنهکاران نزد من محبوبتر از فریاد عابدین است. این عطایتی است که پروردگار عالم به داود داده و بر او منت نهاده است. همچنین در اخبار آمده است که داود در حین خواندن زبور نام بسیاری از گناهکاران را با غیرت و استقامت بر دین خود ذکر میکرد و میگفت: بار خدایا! گنهکاران را میامرز.
گفتند: ای داود نهمار بیشفقتی بر گناهکاران! باش تا محمد عربی قدم در دایره وجود نهد و بر گناه ناکرده امّت استغفار کند که: «اغفر لی ما قدّمت و ما اخّرت»، و لسان قدر میگوید که: ای داود تو در بند پاکی خود ماندهای باش تا از دست قضا و قدر قفا خوری آن گه بدانی که چه گفتی و کجا ایستادهای، و جبرئیل در راه آمده که ای داود تیر قضا از کمان قدر جدا شد هان خود را نگهدار! اگر توانی، داود از سر تحیّر و پشیمانی در محراب نشسته دیده بر زبور داشته و با ذکر و عبادت پرداخته تا حدیث مرغ در پیش آمد و نظر وی بزن اوریا افتاد، و این قصه در سوره ص بشرح گفته آید ان شاء اللَّه، پس بعاقبت داود میگفت: اللّهم اغفر للمذنبین فعسی ان تغفر لداود فیما بینهم.
هوش مصنوعی: گفتند: ای داود، چرا بر گنهکاران بیرحمی میکنی! بمان تا محمد عربی قدم در این جهان بگذارد و به خاطر گناه نکرده امت، برایشان درخواست بخشش کند که: «خدایا، بر من ببخش آنچه را پیش از این و پس از آن انجام دادهام». از سوی دیگر، تقدیر به تو میگوید که: ای داود، تو به پاکی خود چنگ زدهای. بمان تا از قضا و قدر سر برگردانی و بفهمی چه گفتهای و در کجای این ماجرا ایستادهای. جبرئیل در مسیر میگوید: ای داود، تیر قضا از کمان تقدیر جدا شده، پس خود را حفظ کن! اگر میتوانی، داود از سر حیرت و پشیمانی در محراب نشسته و به زبور نگاه کرده، ذکر و عبادت میکند تا اینکه داستان پرنده پیش میآید و نظرش به اوریا میافتد، و این قصه در سوره ص به تفصیل بیان میشود ان شاء اللَّه، و در پایان داود میگوید: خدایا، برای گنهکاران بخشش فرست، شاید که تو نیز در میان آنها به داود بخششی عطا کنی.