گنجور

۱ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز، شفیع المذنبین، جوده بلاء المهیّمین، مقصوده، ضیاء الموحّدین، عهوده، سلوة المحزونین، ذکره، حرفة المستمیحین شکره، رداؤه، کبریاؤه سناؤه، سنائه بهاؤه و بهاؤه علاؤه.

نام خداوندی که صنایع شیرین و بدایع زیبا کرد، سرائر عدم در صحرای وجود آشکارا کرد، طبایع متضاد بسته آب و آتش و خاک و هوا کرد. از قطره باران لؤلؤ لالا کرد، از آب دهن عسل مصفّی کرد، از فضلات طبیعت گاو، عنبر سارا کرد، آب زلال نتیجه سنگ خارا کرد، یاقوت احمر تعبیه صخره صمّا کرد، عیش خلایق مهنّا و اسباب بندگی مهیّا کرد، هر چه بایست عطا کرد، و هر چه شایست پیدا کرد و آنچه کرد بسزای خویش نه بسزای ما کرد. الهی در ذات بی نظیر و در صفات بی‌یاری، عاصیان را آمرزگاری و مفلسان را راز داری، زیبا صنع و شیرین گفتاری، عالم الاسرار و معیوبان را خریداری، درمانده را دستگیر و بیچاره را دستیاری.

هواک سمیر قلبی المستطار
و ذکرک فی مجاری السرّ جار
و کنت ملکت فی امری اختیارا
فحکمک فی الهوی سلب اختیاری‌
ای مونس دیده با ضمیرم یاری
اندر دل من نشسته بیداری‌
گر باد گری قرار گیرد دل من
از جان خودش مباد برخورداری

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ ای پیغامبر مطهّر، ای مقتداء بشر، ای برج دلالت را ماه انور، ای درج رسالت را درّ ازهر، ای بر سر سیادت افسر، ای بر افسر سعادت گوهر، ای عنوان نامه جلالت نام تو، ای طراز جامه رسالت احکام تو، ای سرمایه دین کلام تو، ای پیرایه شریعت اوهام تو، ای فلک چاکر و ملک غلام تو، ای حاملان عرش و ساکنان فرش خدام تو.

سر سروران بسته دام تو
دل دلبران دفتر نام تو
بیک دم دو صد جان آزاد را
کند بنده یک دانه از دام تو
بسا عقل آسوده دل را که کرد
سراسیمه یک قطره از جام تو

فرمان چیست از درگاه عزت بعالم نبوت؟ اتَّقِ اللَّهَ بپناه تقوی شو که همه نیکوئیها در تقوی است، همه شایستگیها در تقوی است، عالم تقوی را بدایت نیست، هر که قدم در راه دین نهاد در هر مقامی که رسد او را از تقوی گزیر نیست، از ابتداء انسانیّت در گیر که ادنی الدرجات است تا انتهاء نبوّت که اعلی الدرجات است، همه را بتقوی فرمودند: قرآن مجید فرمود یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ ای نقطه انسانیّت با تقوی باش که ازوت گزیر نیست. یا ایّها النّبی اتَّقِ اللَّهَ ای نقطه نبوّت بپناه تقوی شو که بی‌تقوی هیچ کار روان نیست. ای سیّد! درجات تقوی را نهایت نیست. آنچه در اوّل قدم پناهگاه تو آمد در تقوی، در قدم ثانی گریزگاه تو آید که حسنات المریدین سیآت المقربین چون از آن قدم در گذری استغفاری میکن و الیه الاشارة

بقوله (ص): انه لیغان علی قلبی فاستغفر اللَّه فی الیوم سبعین مرة معاشر المسلمین! تقوی سلطانی قاهر است هم درین سرای و هم در آن سرای، جهد آن کنید بحمایت او شوید تا از رنج هر دو سرای رستگاری یابید، فردا که خلق سر از خاک بر آرند دوزخ را فرمان دهند تا سیاست خویش آشکارا کند، هیچ کس از مکلّفان ازو نجهد، انبیا و اولیا و اصفیا همه را ثعبان‌وار بخویشتن کشد. قرآن عظیم از عموم این حال خبر داد که وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها کانَ عَلی‌ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا هیچ کس از شما نیست که نه در دوزخ شود و آنجا که قضاء ربوبیّت است، شدن شما در دوزخ حتم است و چون در شدید هیچ چیز ازو نجات دهد مگر تقوی، فتوی قرآن چنین است ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا متّقیان ازو رستگاری یابند و آن دیگران که بر خود ظلم کرده‌اند که بی‌سرمایه تقوی از دنیا بیرون شده‌اند در چنگ قهر او بمانند، نوحه و زاری در گیرند که «یا حَسْرَتی‌ عَلی‌ ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ» ای جوانمرد! هر چه تو امروز بپناه او شوی همه با تو تا لب گورست، چون ترا در لحد نهند باز گردد، جز تقوی که درین سرای و در ان سرای مصطفی (ص) گفت: «کلّ حسب و نسب منقطع یوم القیمة الا حسبی و نسبی فاین المتّقون‌ همه حسب‌ها را داغ کنند و همه نسبها را پی کنند و تقوی را گویند بیا که امروز روز بازار تو است هر کرا از تو نصیبی بود در دنیا بر قدر نصیب او او را بمنزلی فرو آر، آشنایان خویش را فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فرو آر، خادمان خویش فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ فرو آر، عاشقان خویش را در حضرت عندیّت عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ فرو آر، ما در ازل حکم چنان کردیم که إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ، فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ. آشنایان تقوی کسانی‌اند که بپناه طاعت شوند، از هر چه معصیت است و حرام بپرهیزند، خادمان تقوی ایشانند که بپناه احتیاط شوند، از هر چه شبهت است بپرهیزند، عاشقان تقوی ایشانند که از حسنات و طاعات خویش از روی نادیدن چنان پرهیز کنند که دیگران از معاصی پرهیز کنند. بو القسم نصر آبادی از خواص متّقیان بود، او را گفتند تقوی چیست؟ از حال خویش در تقوی خبر داد گفت: ان یتقی العبد ما سوی اللَّه قوله: وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی‌ بِاللَّهِ وَکِیلًا التّوکّل سکون القلب بوعد الحقّ. و قیل التّوکّل تحقّق ثم تخلّق ثم توثّق ثم تملّق، تحقّق فی العقیدة و تخلّق باقامة الشّریعة، و توثّق بالمقسوم، و تملّق بین یدیه بحسن العبودیّة. توکّل شرط ایمان است و عماد توحید و محل اخلاص و دخیل محبّت. قال اللَّه تعالی: وَ عَلَی اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ، وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ توکّل از بنده آن گه درست بود که یقین داند که بدست کس چیز نیست، و ز حیلت سود نیست و عطا و منع جز بحکمت نیست و، قسام مهربان است و غافل نیست. بو یزید بسطامی با گروهی از مریدان بر توکّل نشسته بودند مدّتی بگذشت که ایشان را فتوحی بر نیامد و از هیچ کس رفقی نیافتند.

بی‌طاقت شدند، گفتند: ای شیخ اگر دستوری باشد بطلب رزقی رویم؟. شیخ گفت اگر دانید که روزی کجاست روید و طلب کنید. گفتند پس تا اللَّه را خوانیم و دعا کنیم تا این فاقت از ما بردارد؟

گفتا اگر دانید که شما را فراموش کرده برخوانید و دعا کنید، گفتند: ای شیخ بر توکّل می‌نشینیم و خاموش می‌باشیم، گفتا: خدای را آزمایش میکنید تا هیچ می‌گوئید؟ گفتند ای شیخ پس حیلت چیست؟ شیخ گفت: «الحیلة ترک الحیلة» حیلت آنست که اختیار و مراد خود در باقی کنید تا آنچه قضاست خود میرود.

ای جوانمرد! حقیقت توکل آنست که مرد از راه اختیار برخیزد دیده تصرف را میل در کشد، خیمه رضا و تسلیم بر سر کوی قضا و قدر زند، دیده مطالعت بر مطالع مجاری احکام گذارد تا از پرده عزت چه آشکارا شود و بهر چه پیش آید در نظاره حال چون مرد بدین مقام رسد کلید گنج مملکت در کنار وی نهند، توانگر دل گردد و فردا که روز بازار و هنگام بار بود و خلق را بر عموم سؤال کنند که میفرماید: فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ، این جوانمردان که بر مقام توکّل بر استقامت بودند و در منازل عبودیّت صدق بجای آوردند، ایشان را سؤال کنند، و لکن سؤال تشریف نه سؤال تعنیف و سؤال عتاب.

و ذلک قوله: لِیَسْئَلَ الصَّادِقِینَ عَنْ صِدْقِهِمْ، مصطفی را (ص) پرسیدند که کمال در چیست؟ جواب داد که: گفتار بحق و کردار بصدق. و گفته‌اند صدق را دو درجه است یکی ظاهر یکی باطن، اما ظاهر سه چیز است: در دین صلابت و در خدمت سنت و در معاملت حسبت و آنچه باطن است سه چیز است آنچه گویی کنی و آنچه نمایی داری و آنجا که آواز دهی باشی و بدان که هر رونده که منازل راه دین برد و مقامات اعمال و احوال گذاره کند، بهر منزل که رسد فرض عین وی آنست که صدق از خود طلب کند و حقیقت ان از خویشتن باز جوید، و بظواهر آن قناعت نکند، تا آن مقام او را درست شود، زاهد در زهد و محبّ در محبّت و مشتاق در شوق و متوکّل در توکّل و خائف در خوف و راجی در رجا و راضی در رضا، و هیچ مؤمن ازین احوال خالی نباشد، ورچه اندکی بود لکن ضعیف بود و چون قوّتی در وی آید بتأیید الهی و مددی در پیوندد از توفیق ربّانی او را در آن مقام صادق، و هو المشار الیه بقوله: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ.

اطلاعات

قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز، شفیع المذنبین، جوده بلاء المهیّمین، مقصوده، ضیاء الموحّدین، عهوده، سلوة المحزونین، ذکره، حرفة المستمیحین شکره، رداؤه، کبریاؤه سناؤه، سنائه بهاؤه و بهاؤه علاؤه.
هوش مصنوعی: با نام خداوند بخشنده مهربان، نامی که مورد احترام است، شفیع گناهکاران، بخشنده رحمت به بندگانش، هدفی که همگان به سوی آن می‌شتابند، نوری برای یکتاپرستان، یادآور دل‌تنگان، روزنه امید برای ناامیدان، سپاسگزاری برای نعمت‌ها، نشانه بزرگی و جلال او، درخشش و زیبایی‌اش.
نام خداوندی که صنایع شیرین و بدایع زیبا کرد، سرائر عدم در صحرای وجود آشکارا کرد، طبایع متضاد بسته آب و آتش و خاک و هوا کرد. از قطره باران لؤلؤ لالا کرد، از آب دهن عسل مصفّی کرد، از فضلات طبیعت گاو، عنبر سارا کرد، آب زلال نتیجه سنگ خارا کرد، یاقوت احمر تعبیه صخره صمّا کرد، عیش خلایق مهنّا و اسباب بندگی مهیّا کرد، هر چه بایست عطا کرد، و هر چه شایست پیدا کرد و آنچه کرد بسزای خویش نه بسزای ما کرد. الهی در ذات بی نظیر و در صفات بی‌یاری، عاصیان را آمرزگاری و مفلسان را راز داری، زیبا صنع و شیرین گفتاری، عالم الاسرار و معیوبان را خریداری، درمانده را دستگیر و بیچاره را دستیاری.
هوش مصنوعی: نام خداوندی که زیبایی‌ها و ویژگی‌های جالب را خلق کرد، وجود را در بستر عدم به نمایش گذاشت و عناصر متضاد مانند آب، آتش، زمین و هوا را کنار هم قرار داد. از قطرات باران مروارید درست کرد و از آب دهان عسل خالص ساخت. از فضولات طبیعی گاو، عطر خوشبو به وجود آورد و آب زلال را از سنگ سخت استخراج کرد. یاقوت قرمز را در دل کوه‌ها قرار داد و لذت مخلوقات را فراهم کرد و وسایل بندگی را مهیا نمود. هر آنچه لازم بود بخشید و هر آنچه شایسته بود پدید آورد، و کارهایش تنها مختص خودش بود و نه برای ما. ای معبود، تو در ذات خود بی‌نظیری و در صفاتت یاری‌دهنده‌ای، گنهکاران را می‌آمرزی و بی‌پول‌ها را در راز نگه می‌داری. تو خالق زیبایی‌ها و سخنان دلنشینی، آگاه به اسرار و خریدار کسانی که نقص دارند، یاری‌دهنده درماندگان و کمک‌رسان بیچارگان هستی.
هواک سمیر قلبی المستطار
و ذکرک فی مجاری السرّ جار
هوش مصنوعی: هوای عشق دل من را مسحور کرده و یاد تو در دل من جاری است.
و کنت ملکت فی امری اختیارا
فحکمک فی الهوی سلب اختیاری‌
هوش مصنوعی: من بر کار خود اختیار داشتم، اما حکم تو در عشق، اختیارم را از من گرفت.
ای مونس دیده با ضمیرم یاری
اندر دل من نشسته بیداری‌
هوش مصنوعی: ای همدم چشم من، تو در قلبم نشسته‌ای و بیداری و آگاهی را برای من به ارمغان آورده‌ای.
گر باد گری قرار گیرد دل من
از جان خودش مباد برخورداری
هوش مصنوعی: اگر باد تند و بی‌قرار بوزد، دل من از جانش هم بی‌نیاز نخواهد بود.
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ ای پیغامبر مطهّر، ای مقتداء بشر، ای برج دلالت را ماه انور، ای درج رسالت را درّ ازهر، ای بر سر سیادت افسر، ای بر افسر سعادت گوهر، ای عنوان نامه جلالت نام تو، ای طراز جامه رسالت احکام تو، ای سرمایه دین کلام تو، ای پیرایه شریعت اوهام تو، ای فلک چاکر و ملک غلام تو، ای حاملان عرش و ساکنان فرش خدام تو.
هوش مصنوعی: ای پیامبر پاک، ای پیشوای بشر، ای ماه روشن کننده راه، ای درخشش رسالت بر زینت آفرینش، ای تاج سیادت، ای گوهر سعادت، ای نام تو عنوان جلالت و احکام تو لباس رسالت، ای سخن تو سرمایه دین و اندیشه های تو زینت شریعت، ای آسمان و زمین در خدمت تو، ای نگهدارندگان عرش و ساکنان زمین در خدمت تو.
سر سروران بسته دام تو
دل دلبران دفتر نام تو
هوش مصنوعی: دل‌های عاشقان به دام محبت تو گرفتار است و نام تو در بین آنها در دفتر دل ثبت شده است.
بیک دم دو صد جان آزاد را
کند بنده یک دانه از دام تو
هوش مصنوعی: در یک لحظه، صدها جان آزاد را به بندگی یک نفر در می‌آورد که به دام تو گرفتار است.
بسا عقل آسوده دل را که کرد
سراسیمه یک قطره از جام تو
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد با دل آرام، به خاطر یک قطره از نوشیدنی تو دچار نگرانی و آشفتگی می‌شوند.
فرمان چیست از درگاه عزت بعالم نبوت؟ اتَّقِ اللَّهَ بپناه تقوی شو که همه نیکوئیها در تقوی است، همه شایستگیها در تقوی است، عالم تقوی را بدایت نیست، هر که قدم در راه دین نهاد در هر مقامی که رسد او را از تقوی گزیر نیست، از ابتداء انسانیّت در گیر که ادنی الدرجات است تا انتهاء نبوّت که اعلی الدرجات است، همه را بتقوی فرمودند: قرآن مجید فرمود یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ ای نقطه انسانیّت با تقوی باش که ازوت گزیر نیست. یا ایّها النّبی اتَّقِ اللَّهَ ای نقطه نبوّت بپناه تقوی شو که بی‌تقوی هیچ کار روان نیست. ای سیّد! درجات تقوی را نهایت نیست. آنچه در اوّل قدم پناهگاه تو آمد در تقوی، در قدم ثانی گریزگاه تو آید که حسنات المریدین سیآت المقربین چون از آن قدم در گذری استغفاری میکن و الیه الاشارة
هوش مصنوعی: فرمان الهی در مورد پیروی از تقوا چیست؟ تقوا را در پناهگاه خود قرار دهید، زیرا همه خوبی‌ها و شایستگی‌ها در تقوا است. تقوا همواره با انسان است و هیچ کسی که به دنبال دین است، نمی‌تواند از آن فرار کند. از مراحل ابتدایی انسانیت تا بالاترین مقام نبوّت، همه به تقوا اشاره می‌کنند. قرآن به انسان‌ها می‌فرماید که از پروردگار خود بترسید و به تقوا عمل کنید. حتی پیامبر نیز به تقوای الهی تاکید می‌کند، زیرا بدون تقوا هیچ کاری پیش نمی‌رود. در واقع، مراحل تقوا پایانی ندارد و آنچه در قدم اول به عنوان پناهگاه شما آمده، در مراحل بعدی به عنوان پناهگاه شما ادامه خواهد داشت. افرادی که در این مسیر قدم برمی‌دارند، همواره در پی جبران اشتباهات خود هستند.
بقوله (ص): انه لیغان علی قلبی فاستغفر اللَّه فی الیوم سبعین مرة معاشر المسلمین! تقوی سلطانی قاهر است هم درین سرای و هم در آن سرای، جهد آن کنید بحمایت او شوید تا از رنج هر دو سرای رستگاری یابید، فردا که خلق سر از خاک بر آرند دوزخ را فرمان دهند تا سیاست خویش آشکارا کند، هیچ کس از مکلّفان ازو نجهد، انبیا و اولیا و اصفیا همه را ثعبان‌وار بخویشتن کشد. قرآن عظیم از عموم این حال خبر داد که وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها کانَ عَلی‌ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا هیچ کس از شما نیست که نه در دوزخ شود و آنجا که قضاء ربوبیّت است، شدن شما در دوزخ حتم است و چون در شدید هیچ چیز ازو نجات دهد مگر تقوی، فتوی قرآن چنین است ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا متّقیان ازو رستگاری یابند و آن دیگران که بر خود ظلم کرده‌اند که بی‌سرمایه تقوی از دنیا بیرون شده‌اند در چنگ قهر او بمانند، نوحه و زاری در گیرند که «یا حَسْرَتی‌ عَلی‌ ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ» ای جوانمرد! هر چه تو امروز بپناه او شوی همه با تو تا لب گورست، چون ترا در لحد نهند باز گردد، جز تقوی که درین سرای و در ان سرای مصطفی (ص) گفت: «کلّ حسب و نسب منقطع یوم القیمة الا حسبی و نسبی فاین المتّقون‌ همه حسب‌ها را داغ کنند و همه نسبها را پی کنند و تقوی را گویند بیا که امروز روز بازار تو است هر کرا از تو نصیبی بود در دنیا بر قدر نصیب او او را بمنزلی فرو آر، آشنایان خویش را فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فرو آر، خادمان خویش فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ فرو آر، عاشقان خویش را در حضرت عندیّت عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ فرو آر، ما در ازل حکم چنان کردیم که إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ، فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ. آشنایان تقوی کسانی‌اند که بپناه طاعت شوند، از هر چه معصیت است و حرام بپرهیزند، خادمان تقوی ایشانند که بپناه احتیاط شوند، از هر چه شبهت است بپرهیزند، عاشقان تقوی ایشانند که از حسنات و طاعات خویش از روی نادیدن چنان پرهیز کنند که دیگران از معاصی پرهیز کنند. بو القسم نصر آبادی از خواص متّقیان بود، او را گفتند تقوی چیست؟ از حال خویش در تقوی خبر داد گفت: ان یتقی العبد ما سوی اللَّه قوله: وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی‌ بِاللَّهِ وَکِیلًا التّوکّل سکون القلب بوعد الحقّ. و قیل التّوکّل تحقّق ثم تخلّق ثم توثّق ثم تملّق، تحقّق فی العقیدة و تخلّق باقامة الشّریعة، و توثّق بالمقسوم، و تملّق بین یدیه بحسن العبودیّة. توکّل شرط ایمان است و عماد توحید و محل اخلاص و دخیل محبّت. قال اللَّه تعالی: وَ عَلَی اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ، وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ توکّل از بنده آن گه درست بود که یقین داند که بدست کس چیز نیست، و ز حیلت سود نیست و عطا و منع جز بحکمت نیست و، قسام مهربان است و غافل نیست. بو یزید بسطامی با گروهی از مریدان بر توکّل نشسته بودند مدّتی بگذشت که ایشان را فتوحی بر نیامد و از هیچ کس رفقی نیافتند.
هوش مصنوعی: حضرت محمد (ص) فرمودند: "دل من گاه‌گداری fog (پوشیده می‌شود) می‌شود، از این رو هر روز ۷۰ بار از خداوند طلب بخشش کنید ای مسلمانان! تقوا قدرتی است که هم در این دنیا و هم در آن دنیا بر ما حکومت می‌کند. تلاش کنید که به حمایت از او بپردازید تا از رنج‌های هر دو دنیا نجات پیدا کنید. روزی که انسان‌ها از خاک سر بلند می‌کنند و دوزخ به آنها دستور داده می‌شود که رسماً خود را نشان دهد، هیچ‌کس از فرشتگان و انسان‌ها نمی‌تواند از آن رهایی یابد. همه پیامبران و اولیاء الهی به‌مانند ماری به سمت خود خواهند کشید. قرآن به وضوح از این حال خبر داده است که هیچ‌کس از شما نیست که در دوزخ نرود و آنجا، قضای الهی بر این است که هر کسی وارد دوزخ شود. در چنین شرایطی هیچ چیز نمی‌تواند شما را نجات دهد به جز تقوا. قرآن نیز تأکید می‌کند که "سپس ما کسانی را که تقوا دارند نجات می‌دهیم". آنها که به خود ظلم کرده‌اند و بدون تقوا از دنیا رفته‌اند گرفتار عذاب خواهند شد و با حسرت می‌گویند: «ای کاش در بندگی خدا کوتاهی نمی‌کردم». ای جوانمرد! هر چه که امروز به او پناه ببری، تا پای مرگ با تو خواهد بود، هنگامی که در خاک خفته می‌شوی، تنها تقوا با تو خواهد بود. پیامبر (ص) گفت: «تمام نسب‌ها در روز قیامت قطع می‌شود، مگر نسب من». در آن روز تقوا تنها سرمایه شما خواهد بود و از آنجایی که تقوا شما را نجات خواهد داد، درنتیجه تقوا به معنای پرهیز از معصیت و حرام و پناه بردن به کارهای نیک است. بو القسم نصر آبادی از متقیان بود و وقتی از او پرسیدند تقوا چیست، گفت: "تقوا یعنی اجتناب از هر چه که غیر از خداست". توکل به خدا نیز از ایمان و توحید نشأت می‌گیرد و محل خلوص و محل محبت است. قرآن می‌فرماید: "اگر مؤمن هستید بر خدا توکل کنید". توکل واقعی آن است که انسان بداند، هیچ چیز به دست کسی نیست و عطا و منع در دست حکمت الهی است. بو یزید بسطامی و چند نفر از مریدانش در مورد توکل صحبت می‌کردند و وقتی مدتی گذشت، از کسی موفقیتی نیافتند.
بی‌طاقت شدند، گفتند: ای شیخ اگر دستوری باشد بطلب رزقی رویم؟. شیخ گفت اگر دانید که روزی کجاست روید و طلب کنید. گفتند پس تا اللَّه را خوانیم و دعا کنیم تا این فاقت از ما بردارد؟
هوش مصنوعی: آنها بی‌تاب شدند و گفتند: ای شیخ، آیا دستوری هست که به سوی روزی برویم؟ شیخ پاسخ داد: اگر می‌دانید روزی کجاست، بروید و آن را طلب کنید. آنها سپس گفتند: پس باید دعا کنیم و از خداوند بخواهیم که این فقر را از ما دور کند؟
گفتا اگر دانید که شما را فراموش کرده برخوانید و دعا کنید، گفتند: ای شیخ بر توکّل می‌نشینیم و خاموش می‌باشیم، گفتا: خدای را آزمایش میکنید تا هیچ می‌گوئید؟ گفتند ای شیخ پس حیلت چیست؟ شیخ گفت: «الحیلة ترک الحیلة» حیلت آنست که اختیار و مراد خود در باقی کنید تا آنچه قضاست خود میرود.
هوش مصنوعی: اگر می‌دانید که خداوند شما را فراموش کرده، پس دعا کنید و از او بخواهید. اما شما می‌گویید که به توکّل بر خدا نشسته‌اید و سکوت می‌کنید. آیا خدا را می‌خواهید آزمایش کنید تا ببینید چه می‌گوید؟ پس شما می‌پرسید، شیخ، راه چاره چیست؟ شیخ پاسخ می‌دهد: "راه چاره این است که از تدبیر و چاره‌اندیشی پرهیز کنید." یعنی آنچه را که مقدر شده، بگذارید باشد و فقط به دنبال خواسته‌های خود باشید.
ای جوانمرد! حقیقت توکل آنست که مرد از راه اختیار برخیزد دیده تصرف را میل در کشد، خیمه رضا و تسلیم بر سر کوی قضا و قدر زند، دیده مطالعت بر مطالع مجاری احکام گذارد تا از پرده عزت چه آشکارا شود و بهر چه پیش آید در نظاره حال چون مرد بدین مقام رسد کلید گنج مملکت در کنار وی نهند، توانگر دل گردد و فردا که روز بازار و هنگام بار بود و خلق را بر عموم سؤال کنند که میفرماید: فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ، این جوانمردان که بر مقام توکّل بر استقامت بودند و در منازل عبودیّت صدق بجای آوردند، ایشان را سؤال کنند، و لکن سؤال تشریف نه سؤال تعنیف و سؤال عتاب.
هوش مصنوعی: ای جوانمرد! حقیقت توکل این است که انسان از روی اختیار و اراده برخیزد و نظرش را به سمت تصرف و اقدام بکشاند. به‌گونه‌ای زندگی کند که خیمه رضایت و تسلیم را در کنار سرنوشت برپا کند. باید با توجه به امور و احکام زندگی، نگاهش را به سمت حقایق و شگفتی‌های زندگی معطوف کند تا درک کند که از پرده عزت چه چیزهایی نمایان می‌شود. زمانی که به این مقام برسد، کلید گنج سعادت و موفقیت در کنار او خواهد بود و دل پر از ثروت و توانگری خواهد داشت. در روز محشر، که روز حساب و کتاب و زمان سوال از مردم است، جوانمردانی که بر مقام توکل ثابت‌قدم بوده و در مسیر عبادت صادق بوده‌اند، مورد سوال قرار می‌گیرند؛ اما این سوال، سوالی برای توبیخ و تنبیه نیست، بلکه سوالی برای احترام و تجلیل است.
و ذلک قوله: لِیَسْئَلَ الصَّادِقِینَ عَنْ صِدْقِهِمْ، مصطفی را (ص) پرسیدند که کمال در چیست؟ جواب داد که: گفتار بحق و کردار بصدق. و گفته‌اند صدق را دو درجه است یکی ظاهر یکی باطن، اما ظاهر سه چیز است: در دین صلابت و در خدمت سنت و در معاملت حسبت و آنچه باطن است سه چیز است آنچه گویی کنی و آنچه نمایی داری و آنجا که آواز دهی باشی و بدان که هر رونده که منازل راه دین برد و مقامات اعمال و احوال گذاره کند، بهر منزل که رسد فرض عین وی آنست که صدق از خود طلب کند و حقیقت ان از خویشتن باز جوید، و بظواهر آن قناعت نکند، تا آن مقام او را درست شود، زاهد در زهد و محبّ در محبّت و مشتاق در شوق و متوکّل در توکّل و خائف در خوف و راجی در رجا و راضی در رضا، و هیچ مؤمن ازین احوال خالی نباشد، ورچه اندکی بود لکن ضعیف بود و چون قوّتی در وی آید بتأیید الهی و مددی در پیوندد از توفیق ربّانی او را در آن مقام صادق، و هو المشار الیه بقوله: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ.
هوش مصنوعی: این متن درباره صدق، یعنی راستگویی و حقیقت‌داری، سخن می‌گوید. گفته شده که صدق دو نوع دارد: یکی ظاهر و یکی باطن. صدق ظاهر شامل سه جنبه است: استقامت در دین، پیروی از سنت و صداقت در معاملات. صدق باطن نیز سه جنبه دارد: یکی این است که آنچه می‌گویی، بر طبق آن عمل کنی؛ دیگری این است که آنچه نشان می‌دهی، با آنچه درونت است مطابقت داشته باشد؛ و سومی این است که در دعای خود صادق باشی. هر شخصی که در مسیر دین پیش برود و به مراحل مختلف برسد، باید همواره در جستجوی صدق در خود باشد و به ظواهر اکتفا نکند. افرادی در مراحل مختلف باید زاهد، محب، مشتاق، متوکل، خائف، راجی و راضی باشند و هیچ مؤمنی از این صفات خالی نیست؛ اگرچه ممکن است در آغاز این صفات ضعیف باشد. وقتی که قدرت الهی به او کمک کند و توفیق الهی شامل حالش شود، به مقام صدق دست می‌یابد. در نهایت، این افراد همان مؤمنانی هستند که به خدا و رسولش ایمان دارند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد می‌کنند.