برگردان به زبان ساده
قوله: ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ ذکر تعریف و بیان تشریف آن مهتر عالم است و سیّد ولد آدم، جوهر سعادت و عنصر سیادت، قبله اقبال و کعبه آمال، محمد مصطفی (ص) که شرف رسالت او بازل بسته و عزّ دولت او باید پیوسته، منبر و محراب بنام او آراسته، ارکان دین و قواعد عقاید ببیان و تبیان او ممهّد شده. مهتری که ظاهر او همه راحت بود، باطن او ملاحت بود، عبارت او فصاحت بود، سرّ او از محبّت بود، جان او از نور عزّت بود، پرده او غیرت بود، آئین او شریعت بود، خلعت او شفاعت بود هر چند اسم پدری از وی بیفکند امّا از همه پدران مشفقتر و مهربانتر بود.
هوش مصنوعی: محمد (ص) پدر هیچیک از مردان شما نیست، بلکه او فرستاده خدا و آخرین پیامبر است. او تعریف و بیانگر بزرگترین مقام عالم و سرور فرزندان آدم است. او جوهر سعادت و عنصر رهبری است؛ قبله توجه و کعبه آرزوها. شرافت رسالت او همیشگی و عزت مقامش پایدار است. منبرها و محرابها به نام او آراسته شده و اصول دین و مسائل عقیدتی به کمک بیان او تبیین شده است. او شخصیتی داشت که در ظاهر آرامش به همراه داشت و باطنش از ملاحت و لطافت پر بود. سخنش فصیح و دلنشین بود، راز دلش از محبت نشأت میگرفت و جانش مملو از نور عزت بود. حیا و غیرت او همچون پردهای بر او بود و شریعت او، آئینی برای زندگی. اگرچه از او نام پدری بر نمیآید، اما او نسبت به همه پدران، مهربانتر و دلسوزتر بود.
قال (ص): «انما انا لکم مثل الوالد لولده».
هوش مصنوعی: او (ص) فرمود: «من برای شما مانند پدر برای فرزندش هستم».
گفتهاند شفقت او بر امّت از شفقت پدران افزون بود، امّا پدر امّت نخواند او را از بهر آنکه در حکم ازلی رفته و قضاء ربانی و تقدیر الهی سابق شده که روز رستاخیز در آن انجمن کبری و عرصه عظمی که سرا پرده قهّاری بزنند و بساط عظمت بگسترانند و ترازوی عدل بیاویزند و زندان عذاب از حجاب بیرون آرند، جانها بچنبر گردن رسد، زبانهای فصیح گنگ گردد، عذرها همه باطل شود، نسبها بریده گردد، پدران همه از فرزندان بگریزند، چنانک ربّ العزّة فرمود: یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ. آدم که پدر همگانست فرا پیش آید که بار خدایا! آدم را بگذار، و با فرزندان تو دانی که چکنی. نوح همان گوید، ابراهیم همان، موسی و عیسی و دیگر پیغامبران همان گویند، از سیاست رستاخیز و فزع قیامت همه بلرزند و بخود درمانند و با فرزندان نپردازند و گویند: «نفسی نفسی»، خداوندا! ما را برهان و با فرزندان هر چه خواهی میکن، و مصطفی عربی (ص) در آن انجمن رستاخیز روی بر خاک نهاده و گیسوی مشکین بر دست نهاده و زبان رحمت و شفقت بگشاده که: بار خدایا! امّت من مشتی ضعیفان و بیچارگاناند، طاقت عذاب و عقاب تو ندارند، بر ایشان ببخشای و رحمت کن و با محمد هر چه خواهی کن، بحکم آنکه در ازل رفته که پدران از فرزندان بگریزند آن روز او را پدر نخواند تا ازیشان نگریزند و از بهر ایشان شفاعت کند.
هوش مصنوعی: گفتهاند که محبت او به مردم از محبت پدران بیشتر بود، اما او را پدر امّت نخواندند زیرا بر اساس اراده الهی مشخص شده است که در روز قیامت در آن جمع عظیم، انسانها در ترس و اضطراب قرار میگیرند. در آن روز، روابط خانوادگی و نسبها دیگر ارزشی ندارند و هر کس به فکر خودش خواهد بود. حتی پدران از فرزندانشان دوری میکنند. آدم، به عنوان نخستین پدر، از خدا میخواهد که او را نجات دهد و به فرزندان خود رحم کند. دیگر پیامبران نیز در آن روز به همین صورت اظهار درماندی و ترس میکنند. اما پیامبر اسلام، با فروتنی و دلسوزی، از خدا درخواست میکند که به امتش که بسیار ضعیف و بینوا هستند، رحمت کند و از آن روز به عنوان پدرشان یاد نشود تا بتواند شفاعتشان را کند.
لطیفهای دیگر شنو: او را پدر نخواند که اگر پدر بودی، گواهی پدر مر پسر را قبول نکنند در شرع، و او صلوات اللَّه و سلامه علیه فردای قیامت بعدالت امّت گواهی خواهد داد و ذلک قوله عزّ و جلّ: لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً.
هوش مصنوعی: یک لطیفه دیگر بگوید: او را پدر نخوانید، زیرا اگر پدر بودید، در قوانین شرعی گواهی پدر برای پسر پذیرفته نمیشود. و او، یعنی پیامبر اسلام، روز قیامت به عدالت بر امتش گواهی خواهد داد و این موضوع در قرآن نیز آمده که شما شاهدان مردم باشید و رسول بر شما گواه خواهد بود.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً مفهوم این آیت از روی اشارت دعوت خلق است بر محبّت حقّ، زیرا که مصطفی علیه الصلاة و السلام فرموده: «من احبّ شیئا اکثر ذکره»، نشان دوستی ذکر فراوان است، دوستی نگذارد که زبان از ذکر بیاساید یا دل از ذکر خالی ماند.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را یاد کنید و این یاد را بسیار بگویید. مفهوم این آیه دعوت به محبت خداوند است، زیرا پیامبر اسلام فرمودهاند: «هر کس چیزی را دوست داشته باشد، بیشتر آن را یاد میکند». محبت باعث میشود که انسان زبانش از یاد خدا خاموش نشود و دلش از ذکر خدا خالی نماند.
پیر طریقت گفت: ذکر دوست بهره مشتاقانست، روشنایی دیده و دولت جان و آئین جهانست، یک ذرّه فزودن بدوستی بهتر از دو جهانست، یک طرفة العین انس با دوست خوشتر از جانست، یک نفس در صحبت دوست ملک جاودانست، عزیز آن رهی که سزای آنست، این چه کارست که بینام و بینشانست، شغل رهی است و از رهی نهانست، رهی از آن بیطاقت و بآن یازانست، او که طالب آنست، باللّه که در میان آتش نازاست.
هوش مصنوعی: پیرطریقت میگوید: یادآوری و ذکر دوست، برای عاشقان بهرهای است. این یادآوری، روشنی چشمها، دولت روح و دستور زندگی است. حتی یک ذره محبت و دوستی با او، از دو جهان هم ارزش بیشتری دارد. یک لحظه همنشینی با دوست از جان شیرینتر است. یک نفس در گفتگو با دوست، مانند ملک جاودان است. کسی که در این راه قدم میگذارد، ارزشمند است. چه معنایی دارد که بدون شناخته شدن و نامی، کاری بزرگ انجام دهی؟ این کار به نوعی شغل و راهی است که در خفاست. راهی که بیصبر و شکیبایی، به آن میرسند. کسی که خواهان این راه است، قطعاً در میان آتش عشق، آرام و راحت خواهد بود.
ار دستت از آتش بود
ما را ز گل مفرش بود
هوش مصنوعی: اگر دست تو از آتش باشد، ما به خاطر آن گل نرم و لطیف را داریم.
هر چه از تو آید خوش بود
خواهی شفا خواهی الم
هوش مصنوعی: هرچیزی که از تو به وجود بیاید، برای من دلپذیر است؛ چه به درمان دردهایم بیانجامد و چه به افزایش اندوه من.
تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ باش تا این درویش بدولت خانه ابد رسد، تأخیر و درنگ از پای عطف برخیزد، ابر لطف باران کرم ریزد، خورشید وصال از مشرق یافت تابان شود، دیده و دل و جان هر سه بدوست نگران شود.
هوش مصنوعی: سلام و درود بر آنها در روز ملاقات با خدا، روزی که این درویش به سرای ابدی و خوشبختی برسد. تاخیر و درنگ از دوش او برداشته شود، و ابر رحمت باران لطف و کرم بر زمین بریزد. خورشید وصال از مشرق تابناک شده و دل و چشم و جان هر سه به او خیره باشند.
در خبر است که: «تملأ الأبصار من النّظر فی وجهه و یحدّثهم کما یحدّث الرّجل جلیسه».
هوش مصنوعی: در خبر آمده است که: «چشمها از دیدن روی او پر میشود و بهگونهای با آنها صحبت میکند که مانند مردی با همنشینش صحبت میکند.»
آن دیده که او را دید، بملاحظه غیر او کی پردازد، و آن جان که با او صحبت یافت، با آب و خاک چند سازد. خو کرده در حضرت عزّت، مذلّت حجاب چند برتابد، والی بر شهر خویش، در غربت عمر چون بسر آرد.
هوش مصنوعی: کسی که او را دیده، نمیتواند به غیر او توجهی داشته باشد. روحی که با او گفتگو کرده، چه ارتباطی میتواند با عناصر بیارزش داشته باشد؟ کسی که به مقام بلند عزت عادت کرده، چگونه میتواند ذلت و گمراهی را تحمل کند؟ حال آنکه او مانند حاکمی است که در غریبگی، دوران زندگیاش را سپری میکند.
اندرین عالم غریبی زان همی گردی ملول
تا ارحنا یا بلالت گفت باید بر ملا
هوش مصنوعی: در این دنیا غریبی وجود دارد که مرتب از آن خسته و دلگیر میشوی. باید به یاد داشته باشی که زندگی نیاز به تجدید نظر و آرامش دارد.
تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ این نواخت و منزلت و این دولت بینهایت، فردا کسی را سزاست که امروز از صفات هستی خود جداست، هر چه آن صفات خودی است همه بند است و هر چه بند است همه رنگ است و هر چه رنگ است در راه جوانمردان ننگ است.
هوش مصنوعی: در روزی که آنها با خدا ملاقات میکنند، سلام بر آنها نازل میشود. این مقام و جایگاه والا، تنها شایسته کسی است که امروز از ویژگیهای دنیوی خود فاصله گرفته است. هر چه که به ویژگیهای دنیوی مربوط میشود، همگی محدود و وابستهاند و هر چه محدود و وابسته باشد، رنگی دارد و هر چه رنگی باشد، در نظر جوانمردان ناپسند است.
آن کس که هزار عالم از رنگ نگاشت
رنگ من و تو کجا خرد ای ناداشت
هوش مصنوعی: کسی که هزار نوع عالم را با رنگها تصویر کرده، حالا عقل و درک تو کجاست ای نادان؟
خود را چه نگاری ای مسکین؟! خود نگاری را قدری نیست، خود را چه آرایی؟ خود آرایی را نوایی نیست: بگذار تا «و زیّنه فی قلوبکم» بیتو ترا آراید، بگذار تا یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ بیتو ترا پسندد.
هوش مصنوعی: ای مسکین، خود را چگونه نقش میکشی؟! خودنگاری تو کافی نیست، خود را چگونه آرایش میکنی؟! آرایش تو صدایی ندارد؛ بگذار تا «و زیّنه فی قلوبکم» بدون تو تو را بیاراید، بگذار تا یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ بیتو تو را بپسندد.
پیر طریقت گفت: ازو باو نگر نه از خود باو، که دیده با دیدهور پیشین است و دل با دوست نخستین است، هر که درین کوی حجرهای دارد داند که چنین است، دیدار دوست جان را آئین است، بذل جان بر امید دیدار، در شریعت دوستی دین است.
هوش مصنوعی: پیر طریقت بیان میکند که باید به خداوند توجه کرد و نه به خود، زیرا دیدگان ما به وسیله چشم حقیقت بین، عشق را مینگرند و دل ما با معشوق واقعی پیوند دارد. هر کسی که در این مسیر قدم گذاشته، این حقیقت را میداند. دیدار دوست برای روح انسان مانند یک آیین است و فدای جان در راه امید دیدار او، در سنت دوستی به عنوان یک دین شناخته میشود.
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ ای مهتر عالم! ای سیّد ولد آدم! فخر عرب و عجم! ای نواخته لطف قدم! ای در زمین مقدم و در آسمان محترم، مهتری که بیان او نظم عقد نجات، برهان او حلّ عقد مشکلات، گفتار او منشور سعادات، کردار او دستور کرامات، لفظ او سرمایه مکرمات، لحظ او پیرایه حسنات، علیه افضل الصلوات و اوفر التحیّات.
هوش مصنوعی: ای پیامبر! ای بزرگترین عالم! ای سرور نسل آدم! ای مایه فخر عرب و عجم! ای کسی که نعمتهای الهی به او عطا شده است! ای کسی که در زمین مورد احترام و در آسمان گرامیقدر است! تو بزرگمردی هستی که سخنانت نظمدهنده به نجات است، استدلالهایت راهگشا به حل مشکلات به شمار میروند، گفتارت منشور سعادتهاست، کردارت راهنمای کرامتهاست، واژههایت سرمایهای برای جود و بخشش هستند، نگاههایت زینتبخش خوبیهاست. بر تو بهترین درودها و تحیتها نازل باد!
إِنَّا أَرْسَلْناکَ بالحق ما که در الهیّت یکتائیم و در احدیّت بیهمتائیم، در ذات و صفات از خلق جداییم، متّصف بکبریائیم، خالق زمین و سماایم، پناه هر گدا و راحت هر آشنائیم، باسرار خلق دانائیم و بر اعمال همه گواهیم.
هوش مصنوعی: ما تو را با حقیقت فرستادیم. ما در یکتایی الهی خود بیهمتا هستیم. در ذات و صفات، از مخلوقات جدا هستیم و به عظمت خود متصفیم. ما خالق زمین و آسمانها هستیم؛ پناهگاه هر نیازمندی و آسایشدهنده هر آشنا هستیم. به رازهای مخلوقات آگاهیم و بر اعمال همه گواهی داریم.
أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً ترا فرستادیم بخلق تا آشنایان را از لطف ما خبر دهی که نواختنیاند، بیگانگان را بیم نمایی که گداختنیاند، دوستان را بشارت دهی که سرای سعادت از بهر ایشان میآرایند، دشمنان را بیم دهی که زندان دوزخ برای ایشان میتابند.
هوش مصنوعی: ما تو را فرستادیم تا به مردم گواهی دهی و آنان را به نعمتهای ما بشارت دهی و از عذاب ما بترسانی. به آشنایان بگو که مورد لطف ما هستند و به بیگانگان بگو که در خطر عذابند. همچنین به دوستان بشارت بده که بهشت را برای آنها تزیین کردهایم و به دشمنان هشدار بده که جهنم در انتظارشان است.
وَ سِراجاً مُنِیراً ای مهتر! آفتاب چراغ آسمان است و تو چراغ زمینی، آفتاب چراغ دنیاست، تو چراغ دینی، آفتاب چراغ فلک است، تو چراغ ملکی، آفتاب چراغ آب و گل است، تو چراغ جان و دلی، آفتاب چراغ این جهانست، تو چراغ این جهان و آن جهانی. ای آدم! هر چند تو سر جریده اصفیایی و عنوان صحیفه انبیایی، لکن با محمد همراهی چون توانی؟ که درد زده این خطابی که: اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً و او در سور این سرور است که: أَسْری بِعَبْدِهِ. ای نوح! هر چند تو شیخ الانبیایی و در معهد نبوّت مجاب الدّعائی، تو طاقت صحبت محمد چون داری؟ که سراسیمه این زخمی که: فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ، و او دست آموز این لطف است که وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی. ای خلیل! هر چند تو پیشوای ملّتی و طراز حلّه خلّتی، لکن با محمد برابری نتوانی که تو در تواری این تهمتی که: بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ، و او در زمره این عصمت است که: لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ. ای موسی کلیم! هر چند تو همراز رحمانی و مصطنع لطف یزدانی، با محمد مقاومت چون توانی؟ که تو مهجور این ضربتی که: لَنْ تَرانِی و او مخمور این شربت است که: أَ لَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار! آفتاب نور بخش آسمان است و تو هم نور زمین. آفتاب روشنگر دنیاست و تو روشنگر دین. آفتاب نور بخشِ عالم بالا است و تو نور بخشِ رشتههای ملک و مَلَوَات. آفتاب نور آب و خاک است و تو نور جان و دل. آفتاب منورکننده این دنیا است و تو منورکننده این دنیا و آن دنیا. ای آدم! هرچند تو در جایگاه والای انسانیت هستی و عنوان پیامبری را به دوش میکشی، اما آیا میتوانی با محمد پیمان ببندی؟ او پاسخی برای این دعوت دارد که: «همه شما از آنجا بیفتید» و او در جایگاهی قرار دارد که: «در شب سفر برده شد». ای نوح! هرچند تو بزرگترین پیامبر هستی و در مقام نبوت از خدایت درخواست میکنی، اما آیا میتوانی با محمد همصحبت شوی؟ که تو با درد و رنجی مواجه هستی که: «از آنچه علم نداری نپرس» و او در رحمت و لطفی است که: «و به زودی پروردگار تو به تو میدهد تا راضی شوی». ای ابراهیم! هرچند تو پیشوای یک ملت هستی و الگوی علم و فضیلت، اما نمیتوانی با محمد در یک سطح قرار بگیری چرا که تو در یک مورد متهم شدهای که: «بلکه بزرگ آنها این کار را کرده» و او در صفی است که: «تا دین را بر همه چیز غالب گرداند». ای موسی! هرچند تو همنوا با رحمت الهی هستی و به لطف یزدان آشنا، اما آیا میتوانی با محمد برابری کنی؟ که تو به این فراق دچار شدهای که: «تو هرگز مرا نخواهی دید» و او در مقام والای مشروب رضای الهی است که: «آیا به پروردگارت نگاه نکردی؟».
وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً ای محمد! مؤمنان را بشارت ده که ایشان را بنزدیک ما نواخت نیکوست و کرامت بینهایت و فضل تمام: داعی را اجابت وسائل را عطیّت، مجتهد را معونت، شاکر را زیادت، مطیع را مثوبت. بشارت ده ایشان را که چون میگزیدم ایشان را عیب میدیدم نه پسندیدم تا بیشتر از نهانها ور رسیدم رهی را به بینیازی خود چنانک بود برگزیدم. بشارت ده ایشان را که آنچه اوّل بود امروز همان، ابریست از برّ باران، مؤمنان را جاودان، نه فضل را پایان، نه محابا را گران. بشارت ده که اگر رهی را جرم بسیارست، فضل مولی از آن بیش است که هر کار کنندهای در هر حال بسزای خویش است. این همه که شنیدی از فضل، کبیر است نه فضل کبیر، فضل کبیر خود حالی دیگر است و نواختی دیگر. عیشی روحانی با صد هزار طبل نهانی و رستاخیز جاودانی، نفسی بصحبت آمیخته، جانی در آرزو آویخته، دلی بنور یافت غرق گشته، از غرقی که هست، طلب از یافت باز نمیداند و از شعاع وجود عبارت نمیتواند، در آتش مهر میسوزد و از ناز باز نمیپردازد، بزبان حال همی گوید:
هوش مصنوعی: ای محمد! به مؤمنان بشارت بده که آنها نزد خداوند از کرامت و فضل بزرگ برخوردارند. خداوند به دعاها پاسخ میدهد، به تلاشگران یاری میرساند، شکرگزاران را پاداش میدهد و اطاعتکنندگان را جزای نیکو میدهد. بشارت بده که من وقتی آنها را میگزینم، عیبهایشان را نمیبینم و فقط خوبیهایشان را در نظر دارم. بشارت بده که نعمتهای الهی برای مؤمنان پایانناپذیر است و هرگز ارزش و مقام آنها کم نخواهد شد. اگر کسی گناهکار باشد، فضل و رحمت خداوند از گناهان او بیشتر است و هر کس به اندازه کار خود، پاداش دریافت خواهد کرد. این نعمتهای بزرگ و فضلهای بینظیر از یکدیگر متفاوت هستند؛ فضلی که جانها را شاد میکند و به خوشیهای ابدی میانجامد. آنها در عشق الهی غرق میشوند و در شوق وصال، دلهاشان روشن میشود، و در هر لحظه تنها به یاد خداوند هستند و از عشق او نمیتوانند دور شوند.
بر آتش عشق جان همی عود کنم
جان بنده تو نه من همی جود کنم
هوش مصنوعی: من با آتش عشق خودم را مانند چوبی خوشبو و معطر میسوزانم، چون جان من در اختیار تو است و من به تو بخشش میکنم.
چون پاک بسوخت عشق تو جان رهی
صد جان دگر بحیله موجود کنم
هوش مصنوعی: زمانی که عشق تو در دلم شعلهور شد، جانم را به آتش کشید، اما من به خاطر تو میتوانم هزار جان دیگر را به شیوهای تازه ایجاد کنم.