قوله تعالی و تقدّس: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه نور الاسرار و سرور الأبرار، بسم اللَّه قهر الشیطان الغدّار، و سبب لمرضاة الملک الجبار. اللَّه است آفریدگار جهان و جهانیان، من قوله: اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ. اللَّه است روزیدهنده آفریدگان، من قوله: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُها. اللَّه است نگه دارنده زمین و آسمان، من قوله: إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ. اللَّه است کفایت کننده شغل بندگان، من قوله: أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ. اللَّه است راه نماینده مؤمنان، من قوله: وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا. اللَّه است غیبدان و نهاندان، من قوله یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی. اللَّه است آمرزنده گناهان، من قوله: إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً.
اللَّه است بخشاینده و مهربان بر مؤمنان، من قوله: وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً.
بسم اللَّه در تحت هر حرفی اشارتی است و در آن اشارت بشارتی، با اشارت است که بصیرم میبینم کردار تو. سین اشارت است که سمیعام میشنوم گفتار تو، میم اشارتست که مجیبم مینیوشم دعاء تو. با اشارت است ببرّ او، سین اشارت است بسرّ او. میم اشارت است بمنّت او گویی قسم یاد میکند میگوید جلّ جلاله: ببرّ من با بندگان من، بسرّ من با دوستان من، بمنّت من بر مشتاقان من که عذاب نکنم بندهای را که باخلاص گوید نام من و در هر کار ابتدا کند بنام من با بقاء او، سین سناء او، میم مجد او، بابقاء بنده، سین سرور بنده، میم مقام بنده. میگوید عزّ جلاله: عبدی بقاء من بمن، بقاء تو زمن، سناء من صفت من، سرور تو صحبت من، مجد من جلال من، مقام تو بر درگاه من. اللّهام که کافران را عذاب کنم اظهار حجّت را، رحمانم با مؤمنان فضل کنم اظهار منّت را. رحیمام عاصیان را عفو کنم اظهار رحمت را.
الم الالف یشیر الی الایة و اللّام یشیر الی لطفه و عطائه و المیم یشیر الی مجده و سنائه فبآلائه رفع الجحد عن قلوب اولیائه و بلطف عطائه اثبت المحبّة فی اسرار اصفیائه و بمجده و سنائه مستغن عن جمیع خلقه بوصف کبریائه. الف اشارتست بآلاء و نعماء و لام اشارتست بلطف و عطاء او، میم اشارتست بمجد و سناء او.
میگوید بآلاء و نعماء من، بلطف و عطاء من، بمجد و سناء من که این حروف قرآن کلام من.
تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ ای هذه آیات الکتاب المحکم المحروس عن التغییر و التبدیل. کتاب ربّانی، کلام یزدانی، نامه آسمانی، حبل اللَّه المتین و نور المبین، حجّت رسالت و منشور نبوّت و معجز دعوت. نامهای که تغییر و تبدیل را درو راهی نه، حکم و امثال او را کوتاهی نه، معانی و احکام او را تناهی نه، رسم و نظم او را تباهی نه، متّبع او را گمراهی نه.
هُدیً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ عابدان را هدی و رحمت است، عارفان را دلیل و حجّت است. هر که را قرآن طبیب بود اللَّه او را حبیب بود، هر کرا قرآن انیس بود اللَّه او را جلیس بود، هر کرا قرآن رفیق بود قرینش توفیق بود، هر کرا قرآن امام بود مقرّش دار السّلام بود. آدمیان دو گروهاند: آشنایاناند و بیگانگان.
آشنایان را قرآن سبب هدایت است، بیگانگان را سبب ضلالت است، کما قال تعالی: یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً بیگانگان چو قرآن شنوند پشت بر آن کنند و گردن کشند کافروار چنان که ربّ العزّة گفت: وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا وَلَّی مُسْتَکْبِراً الآیه. آشنایان چون قرآن شنوند بندهوار بسجود درافتند و با دلی تازه زنده در اللَّه زارند چنان که اللَّه گفت: إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً آن گه سرانجام هر دو گروه پیدا کرد، دشمن را عقوبت که: فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ و دوست را مثوبت که: لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ خالِدِینَ فِیها وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا الایة.
وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ. بدان که حکمت فعلی است بر صواب یا نطقی بر صواب: فعل بر صواب و زن معاملت نگهداشتن است با خود میان بیم و امید و با خلق میان شفقت و مداهنت و با حق میان هیبت و انس، و نطق بر صواب آنست که هزل در ذکر حق نیامیزی و تعظیم در آن نگهداری و آخر هر سخن باوّل آن پیوندی.
حکیم اوست که هر چیز بر جای خود نهد و هر کار که کند بسزای آن کار کند و هر چیزی در همتای آن چیز بندد. و این حکمت از کسی بیاید که در دنیا زاهد شود و بر عبادت مواظبت نماید. مصطفی (ص) گفت: «من زهد فی الدّنیا اسکن اللَّه الحکمة قلبه و انطق بها لسانه» و قال علی بن ابی طالب (ع): روّحوا هذه القلوب و اطلبوا لها ظرایف الحکمة فانّها تملّ کما تملّ الأبدان.
و قال الحسین بن منصور: الحکمة سهام و قلوب المؤمنین اهدافها و الرّامی اللَّه و الخطاء معدوم. و قیل: الحکمة العلم اللّدنّی. و قیل هو النّور المفرّق بین الالهام و الوسواس. و قیل لبعضهم من این یتولّد هذا النّور فی القلب؟ فقال: من الفکرة و العبرة و هما من میراث الحزن و الجوع.
وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ الایة... لقمان پسر خویش را پند داد و وصیّت کرد که ای پسر بسورها مرو که ترا رغبت در دنیا پدید آید و آخرت بر دل تو فراموش گردد. ای پسر اگر سعادت آخرت میخواهی و زهد در دنیا بتشییع جنازهها بیرون شو و مرگ پیش چشم خویش دار و در دنیا چنان مباش که عیال و وبال مردم شوی از دنیا قوت ضرورتی بردار و فضول بگذار. ای پسر روزه که داری چنان دار که شهوت ببرد نه قوّت ببرد و ضعیف کند تا از نماز با زمانی که بنزدیک اللَّه نماز دوستتر از روزه. ای پسر از نیک زنان تا توانی بر حذر باش و از زنان بد فریاد خواه با اللَّه که ایشان دام شیطاناند و سبب فتنه. ای پسر چون قدرت یابی بر ظلم بندگان، قدرت خدای بر عقوبت خود یاد کن و از انتقام وی بیندیش که او جلّ جلاله منتقم است، دادستان از گردنکشان و کینخواه از ستمکاران و بحقیقت دان که ظلم تو از آن مظلوم فرا گذارد و عقوبت اللَّه اندر ان ظلم بر تو بماند و پاینده بود. ای پسر و مبادا که ترا کاری پیش آید از محبوب و مکروه که نه در ضمیر خود چنان دانی که خیر و صلاح تو در آنست. پسر گفت: ای پدر من این عهد نتوانم داد تا آن گه که بدانم که آنچه تو گفتی چنانست که تو گفتی. پدر گفت: اللَّه تعالی پیغامبری فرستادست و علم و بیان آنچه من گفتم با وی است تا هر دو بنزدیک وی شویم و از وی پرسیم هر دو بیرون آمدند و بر مرکوب نشستند و آنچه در بایست بود از توشه و زاد سفر برداشتند، بیابانی در پیش بود مرکوب همیراندند تا روز بنماز پیشین رسید و گرما عظیم بود، آب و توشه سپری گشت و هیچ نماند. هر دو از مرکوب فرو آمدند و پیاده بشتاب همیرفتند. ناگاه لقمان در پیش نگرست سیاهی دید و دود، با دل خود گفت آن سیاهی درخت است و آن دود نشان آبادانی و مردمان که آنجا وطن گرفتهاند، هم چنان همیرفتند بشتاب، ناگاه پسر لقمان پای بر استخوانی نهاد.
آن استخوان بزیر قدم وی برآمد و به پشت پای بیرون آمد، پسر بیهوش گشت و بر جای بیفتاد. لقمان در وی آویخت و آن استخوان بدندان از پای وی بیرون کرد و عمامه وی پاره کرد و بر پای وی بست. لقمان آن ساعت بگریست و یک قطره آب چشم وی بر روی پسر افتاد، پسر روی فرا پدر کرد گفت: ای بابای من می بگریی بچیزی که میگویی بهی من و صلاح من در آنست. ای پدر چه بهتری است ما را اندرین حال، آب و توشه سپری شد و ما هر دو درین بیابان متحیر بماندیم، اگر تو بروی و مرا برین حال بجای مانی با غم و اندیشه روی و اگر با من اینجا مقام کنی برین حال هر دو بمیریم، درین چه بهتری است و چه خیرت. پدر گفت: اما گریستن من از آنست که من دوست داشتمی که بهر حظّی که مرا از دنیاست من فدای تو کردمی که من پدرم و مهربانی پدران بر فرزندان معلوم است و اما آنچه میگویی که درین چه خیرت است تو چه دانی مگر آن بلا که از تو صرف کردهاند خود بزرگتر از این بلاست که بتو رسانیدهاند، و باشد که این بلا که بتو رسانیدهاند آسانتر از آنست که از تو صرف کردهاند، ایشان درین سخن بودند که لقمان فرا پیش نگرست و هیچ چیز ندید از آن سواد و دخان.
با دل خویش گفت من آنجا چیزی میدیدم و اکنون نمیبینم ندانم تا آن چه بود.
ناگاه شخصی دید که همیآمد بر اسبی نشسته و جامهای سپید پوشیده، آواز داد که لقمان تویی؟ گفت آری، گفت: حکیم تویی؟ گفت چنین میگویند، گفت: آن پسر بیخرد چه گفت؟ اگر نه آن بودی که این بلا بوی رسید هر دو را بزمین فرو بردندی چنان که آن دیگران را فرو بردند. لقمان روی وا پسر کرد گفت: دریافتی و بدانستی که هر چه بر بنده رسد از محبوب و مکروه خیرت و صلاح وی در آن است؟
پس هر دو برخاستند و برفتند. عمر خطاب از اینجا گفت: من باک ندارم که بامداد برخیزم بر هر حال که باشم بر محبوب یا بر مکروه، زیرا که من ندانم که خیرت من اندر چیست؟ موسی (ع) گفت: بار خدایا از بندگان تو کیست بزرگگناهتر؟ گفت:آن کس که مرا متّهم دارد. موسی گفت: بار خدایا آن کیست که ترا متّهم دارد؟
گفت: آن کس که استخارت کند و از من بهتری خویش خواهد، آن گه بحکم من رضا ندهد، آن گه در آخر وصیّت گفت: وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ ای کن فانیا عن شواهدک مأخوذا عن حولک و قوّتک منتسقا بما استولی علیک من کشوفات سرّک و انظر من الذی یسمع صوتک حتی تستفیق من خمار غفلتک. إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ فی الاشارة انّه الذی یتکلّم فی لسان المعرفة بغیر اذن من الحق و قالوا هو الصّوفی یتکلّم قبل اوانه. و قیل: من تصدّر قبل اوانه تصدّی لهوانه.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی و تقدّس: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه نور الاسرار و سرور الأبرار، بسم اللَّه قهر الشیطان الغدّار، و سبب لمرضاة الملک الجبار. اللَّه است آفریدگار جهان و جهانیان، من قوله: اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ. اللَّه است روزیدهنده آفریدگان، من قوله: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُها. اللَّه است نگه دارنده زمین و آسمان، من قوله: إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ. اللَّه است کفایت کننده شغل بندگان، من قوله: أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ. اللَّه است راه نماینده مؤمنان، من قوله: وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا. اللَّه است غیبدان و نهاندان، من قوله یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی. اللَّه است آمرزنده گناهان، من قوله: إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً.
هوش مصنوعی: به نام خداوند رحمان و رحیم. به نام خدا که نور اسرار و سرور نیکوکاران است، به نام خدا که بر شیطان فریبکار چیره میشود و موجب رضایت خداوند بزرگ میگردد. خداوند خالق جهان و همه موجودات است؛ او روزیدهنده همه مخلوقات است و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزیاش به عهده خداست. خداوند نگهدارنده آسمانها و زمین است و آنها را در دست دارد. او کفایتکننده نیازهای بندگانش است و آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست؟ خداوند راهنمای مؤمنان است و آنها را به راه راست هدایت میکند. او دانای غیب و پنهان است و از رازها و نامحسوسات باخبر است. خداوند گناهان را میآمرزد و تمامی گناهان را میبخشد.
اللَّه است بخشاینده و مهربان بر مؤمنان، من قوله: وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً.
هوش مصنوعی: خداوند بخشنده و مهربان است نسبت به مؤمنان و به آنان لطافت و رحمت دارد.
بسم اللَّه در تحت هر حرفی اشارتی است و در آن اشارت بشارتی، با اشارت است که بصیرم میبینم کردار تو. سین اشارت است که سمیعام میشنوم گفتار تو، میم اشارتست که مجیبم مینیوشم دعاء تو. با اشارت است ببرّ او، سین اشارت است بسرّ او. میم اشارت است بمنّت او گویی قسم یاد میکند میگوید جلّ جلاله: ببرّ من با بندگان من، بسرّ من با دوستان من، بمنّت من بر مشتاقان من که عذاب نکنم بندهای را که باخلاص گوید نام من و در هر کار ابتدا کند بنام من با بقاء او، سین سناء او، میم مجد او، بابقاء بنده، سین سرور بنده، میم مقام بنده. میگوید عزّ جلاله: عبدی بقاء من بمن، بقاء تو زمن، سناء من صفت من، سرور تو صحبت من، مجد من جلال من، مقام تو بر درگاه من. اللّهام که کافران را عذاب کنم اظهار حجّت را، رحمانم با مؤمنان فضل کنم اظهار منّت را. رحیمام عاصیان را عفو کنم اظهار رحمت را.
هوش مصنوعی: در زیر هر حرفی از نام خداوند معنی و نشانهای وجود دارد. با این نشانهها، من میتوانم اعمال تو را ببینم. حرف سین نشانهای است که من گفتار تو را میشنوم و میم نشانهای است که دعای تو را میشنوم. در این حال، خداوند به بندگان و دوستان خود لطف میکند و از آنها میخواهد که با خلوص و در آغاز هر کار نام او را بر زبان آورند. او به بندگانش وعده میدهد که عذابی برای آنها نخواهد فرستاد، بلکه به آنها برکت و عزت میدهد و خود را بر آنها مینمایاند. او میفرماید که برای مؤمنان فضل و رحمت دارد و برای گنهکاران عفو و رحمت را ابراز میکند.
الم الالف یشیر الی الایة و اللّام یشیر الی لطفه و عطائه و المیم یشیر الی مجده و سنائه فبآلائه رفع الجحد عن قلوب اولیائه و بلطف عطائه اثبت المحبّة فی اسرار اصفیائه و بمجده و سنائه مستغن عن جمیع خلقه بوصف کبریائه. الف اشارتست بآلاء و نعماء و لام اشارتست بلطف و عطاء او، میم اشارتست بمجد و سناء او.
هوش مصنوعی: حرف "الف" به نعمتها و الطاف الهی اشاره دارد، حرف "لام" به لطف و عطای او اشاره میکند و حرف "میم" به جلال و عظمت او اشاره دارد. به واسطه نعمتهای او، شک و تردید از دلهای دوستانش برطرف میشود و با لطف عطای او، محبت در دلهای پاکترین بندگانش ثابت میماند. با جلال و عظمت خود، او از تمام آفریدگانش بینیاز است و توصیف او به بزرگی و عظمت است. به عبارتی دیگر، "الف" نشانی از نعمتها و الطاف، "لام" نمایانگر لطف و عطا و "میم" دلیلی بر جلال و عظمت اوست.
میگوید بآلاء و نعماء من، بلطف و عطاء من، بمجد و سناء من که این حروف قرآن کلام من.
هوش مصنوعی: میگوید: به آیات و نعمتهای من، به لطف و بخشش من، به عظمت و شکوه من، که این حروف قرآن سخن من هستند.
تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ ای هذه آیات الکتاب المحکم المحروس عن التغییر و التبدیل. کتاب ربّانی، کلام یزدانی، نامه آسمانی، حبل اللَّه المتین و نور المبین، حجّت رسالت و منشور نبوّت و معجز دعوت. نامهای که تغییر و تبدیل را درو راهی نه، حکم و امثال او را کوتاهی نه، معانی و احکام او را تناهی نه، رسم و نظم او را تباهی نه، متّبع او را گمراهی نه.
هوش مصنوعی: این متون به توضیح ویژگیهای آیات کتابی میپردازد که به حکمت و استحکام معروف است. این کتاب از تغییر و دگرگونی محفوظ مانده و به عنوان یک متن الهی، حاوی پیامهای معنوی و روحانی است. همچنین به عنوان سندی معتبر برای رسالتهای الهی و معجزات دعوت پیامبران به شمار میرود. این نامه الهی هیچگونه تغییر یا تلاشی برای تغییر پذیر نیست و معانی و احکام آن همچنان پایدار و معتبر باقی میمانند و پیروان آن نیز به سمت گمراهی نخواهند رفت.
هُدیً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ عابدان را هدی و رحمت است، عارفان را دلیل و حجّت است. هر که را قرآن طبیب بود اللَّه او را حبیب بود، هر کرا قرآن انیس بود اللَّه او را جلیس بود، هر کرا قرآن رفیق بود قرینش توفیق بود، هر کرا قرآن امام بود مقرّش دار السّلام بود. آدمیان دو گروهاند: آشنایاناند و بیگانگان.
هوش مصنوعی: قرآن برای نیکوکاران هدایت و رحمت است و برای عارفان دلیلی معتبر به شمار میرود. هر کسی که قرآن برایش چون طبیبی عمل کند، خداوند او را دوست خواهد داشت. کسی که قرآن همراه و آرامشبخش او باشد، خداوند او را بر سر سفره خود خواهد نشاند. هر کس که قرآن برایش رفیق باشد، برکت و موفقیت در زندگیاش به دنبال خواهد داشت و اگر قرآن برایش پیشوا باشد، او در جایگاه امن و آرامش خواهد بود. انسانها به دو دسته تقسیم میشوند: آشنایان به قرآن و بیگانگان از آن.
آشنایان را قرآن سبب هدایت است، بیگانگان را سبب ضلالت است، کما قال تعالی: یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً بیگانگان چو قرآن شنوند پشت بر آن کنند و گردن کشند کافروار چنان که ربّ العزّة گفت: وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا وَلَّی مُسْتَکْبِراً الآیه. آشنایان چون قرآن شنوند بندهوار بسجود درافتند و با دلی تازه زنده در اللَّه زارند چنان که اللَّه گفت: إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً آن گه سرانجام هر دو گروه پیدا کرد، دشمن را عقوبت که: فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ و دوست را مثوبت که: لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ خالِدِینَ فِیها وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا الایة.
هوش مصنوعی: قرآن برای آشنایان، راه هدایت است و برای بیگانگان، منجر به گمراهی میشود. بیگانگانی که قرآن را میشنوند، به آن پشت میکنند و با تکبر رفتار میکنند، در حالی که آشنایان با شنیدن قرآن، با فروتنی به سجده میافتند و با دلهای شاد در مقابل خداوند میگریند. در نهایت، نتیجه کار هر دو گروه مشخص میشود: دشمنان عذاب سختی دریافت میکنند و دوستان به بهشتهای نعمت پایدار وارد میشوند، که وعدهای حقی از سوی خداوند است.
وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ. بدان که حکمت فعلی است بر صواب یا نطقی بر صواب: فعل بر صواب و زن معاملت نگهداشتن است با خود میان بیم و امید و با خلق میان شفقت و مداهنت و با حق میان هیبت و انس، و نطق بر صواب آنست که هزل در ذکر حق نیامیزی و تعظیم در آن نگهداری و آخر هر سخن باوّل آن پیوندی.
هوش مصنوعی: به لقمان حکمت عطا کردیم. حکمت به معنای عملی است که درست و صحیح باشد یا گفتاری است که به حق نزدیک باشد. عمل صحیح به این معناست که فرد در معاملات خود میان بیم و امید و در روابط با مردم میان محبت و نرمش، و در مواجهه با حق میان احترام و نزدیکی به خداوند، تعادل را رعایت کند. همچنین، گفتار درست به این معنی است که در ذکر حق، بیحرمتی و شوخی نکند و در عظمت و ارزش آن نهایت دقت را داشته باشد، و در نهایت هر گفتاری باید به آغاز آن پیوند داشته باشد.
حکیم اوست که هر چیز بر جای خود نهد و هر کار که کند بسزای آن کار کند و هر چیزی در همتای آن چیز بندد. و این حکمت از کسی بیاید که در دنیا زاهد شود و بر عبادت مواظبت نماید. مصطفی (ص) گفت: «من زهد فی الدّنیا اسکن اللَّه الحکمة قلبه و انطق بها لسانه» و قال علی بن ابی طالب (ع): روّحوا هذه القلوب و اطلبوا لها ظرایف الحکمة فانّها تملّ کما تملّ الأبدان.
هوش مصنوعی: حکیم کسی است که هر چیزی را در جای مناسب خود قرار میدهد و هر کاری را با در نظر گرفتن ارزش آن انجام میدهد. او همچنین هر چیز را متناسب با آن چیز بررسی میکند. این نوع حکمت از کسانی به دست میآید که در زندگی دنیوی زهد را پیشه خود کرده و به عبادت اهمیت میدهند. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هر کس از دنیا زهد ورزد، خداوند حکمت را در دل او قرار میدهد و زبانش را به آن میگشاید.» همچنین امام علی (ع) فرمودند: «این قلبها را خوشحال کنید و به دنبال لطافتهای حکمت باشید؛ زیرا این قلبها مانند بدنها خسته میشوند.»
و قال الحسین بن منصور: الحکمة سهام و قلوب المؤمنین اهدافها و الرّامی اللَّه و الخطاء معدوم. و قیل: الحکمة العلم اللّدنّی. و قیل هو النّور المفرّق بین الالهام و الوسواس. و قیل لبعضهم من این یتولّد هذا النّور فی القلب؟ فقال: من الفکرة و العبرة و هما من میراث الحزن و الجوع.
هوش مصنوعی: حسین بن منصور گفته است: حکمت مانند تیرهایی است که در قلب مؤمنان فرود میآید و خداوند مانند تیرانداز آنها را پرتاب میکند و خطا وجود ندارد. همچنین گفته شده که حکمت منبع علمی الهی است و برخی آن را نوری میدانند که بین الهام و وسواس تفاوت قائل میشود. وقتی از یکی پرسیدند این نور چگونه در قلب به وجود میآید، او پاسخ داد: این نور از تفکر و عبرت به دست میآید و هر دو از میراث غم و گرسنگی هستند.
وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ الایة... لقمان پسر خویش را پند داد و وصیّت کرد که ای پسر بسورها مرو که ترا رغبت در دنیا پدید آید و آخرت بر دل تو فراموش گردد. ای پسر اگر سعادت آخرت میخواهی و زهد در دنیا بتشییع جنازهها بیرون شو و مرگ پیش چشم خویش دار و در دنیا چنان مباش که عیال و وبال مردم شوی از دنیا قوت ضرورتی بردار و فضول بگذار. ای پسر روزه که داری چنان دار که شهوت ببرد نه قوّت ببرد و ضعیف کند تا از نماز با زمانی که بنزدیک اللَّه نماز دوستتر از روزه. ای پسر از نیک زنان تا توانی بر حذر باش و از زنان بد فریاد خواه با اللَّه که ایشان دام شیطاناند و سبب فتنه. ای پسر چون قدرت یابی بر ظلم بندگان، قدرت خدای بر عقوبت خود یاد کن و از انتقام وی بیندیش که او جلّ جلاله منتقم است، دادستان از گردنکشان و کینخواه از ستمکاران و بحقیقت دان که ظلم تو از آن مظلوم فرا گذارد و عقوبت اللَّه اندر ان ظلم بر تو بماند و پاینده بود. ای پسر و مبادا که ترا کاری پیش آید از محبوب و مکروه که نه در ضمیر خود چنان دانی که خیر و صلاح تو در آنست. پسر گفت: ای پدر من این عهد نتوانم داد تا آن گه که بدانم که آنچه تو گفتی چنانست که تو گفتی. پدر گفت: اللَّه تعالی پیغامبری فرستادست و علم و بیان آنچه من گفتم با وی است تا هر دو بنزدیک وی شویم و از وی پرسیم هر دو بیرون آمدند و بر مرکوب نشستند و آنچه در بایست بود از توشه و زاد سفر برداشتند، بیابانی در پیش بود مرکوب همیراندند تا روز بنماز پیشین رسید و گرما عظیم بود، آب و توشه سپری گشت و هیچ نماند. هر دو از مرکوب فرو آمدند و پیاده بشتاب همیرفتند. ناگاه لقمان در پیش نگرست سیاهی دید و دود، با دل خود گفت آن سیاهی درخت است و آن دود نشان آبادانی و مردمان که آنجا وطن گرفتهاند، هم چنان همیرفتند بشتاب، ناگاه پسر لقمان پای بر استخوانی نهاد.
هوش مصنوعی: لقمان به پسرش نصیحت کرد و به او گفت که ای پسر، از دنیا دوری کن تا به آن وابسته نشوی و آخرت را فراموش نکنی. اگر به دنبال سعادت آخرت هستی، به دیدن مردگان برو و مرگ را همیشه در نظر داشته باش. در زندگی طوری رفتار کن که بار دوش مردم نشو و تنها به ضروریات بپرداز. وقتی روزه میگیری، آن را به گونهای انجام بده که شهوت را از خود دور کند نه اینکه قوتت را بگیرد و ضعیفت کند، زیرا نماز نزد خدا از روزه محبوبتر است. همچنین از زنان نیک بپرهیز و از زنان بد دوری کن، زیرا آنها دام شیطان هستند و موجب فتنه میشوند. اگر بر ظلم و ستم به بندگان قدرت داشتی، به یاد قدرت خداوند بر انتقام بیفت و از عذاب او هراس داشته باش، چون خداوند منتقم است و از ستمگران انتقام میگیرد. اگر کاری برای تو روی دهد که نه خوشایند باشد و نه ناخوشایند، به درون خود رجوع کن تا بدانید که چه چیزی برای خیریت و صلاح شماست. پسر گفت: ای پدر، من به این وعده نمیتوانم اعتماد کنم تا زمانی که اطمینان داشته باشم آنچه تو میگویی حقیقت دارد. پدر پاسخ داد: خداوند پیامبری فرستاده و علم و بیان آنچه من گفتهام با اوست. پس هر دو به دنبال او رفتند و آنچه مورد نیاز سفرشان بود را برداشتند. در مسیرشان به بیابانی رسیدند، و وقتی به زمان نماز پیشین رسیدند، گرما شدید بود و آب و توشهشان تمام شد. آنها از اسبها پیاده شدند و با شتاب به جلو رفتند. ناگهان لقمان در دوردست سیاهی دید و دود، و در دلش گفت که آن سیاهی ممکن است درخت باشد و دود نشان از آبادانی و سکنه داشته باشد. در حال حرکت، ناگهان پسر لقمان پایش روی استخوانی گذاشت.
آن استخوان بزیر قدم وی برآمد و به پشت پای بیرون آمد، پسر بیهوش گشت و بر جای بیفتاد. لقمان در وی آویخت و آن استخوان بدندان از پای وی بیرون کرد و عمامه وی پاره کرد و بر پای وی بست. لقمان آن ساعت بگریست و یک قطره آب چشم وی بر روی پسر افتاد، پسر روی فرا پدر کرد گفت: ای بابای من می بگریی بچیزی که میگویی بهی من و صلاح من در آنست. ای پدر چه بهتری است ما را اندرین حال، آب و توشه سپری شد و ما هر دو درین بیابان متحیر بماندیم، اگر تو بروی و مرا برین حال بجای مانی با غم و اندیشه روی و اگر با من اینجا مقام کنی برین حال هر دو بمیریم، درین چه بهتری است و چه خیرت. پدر گفت: اما گریستن من از آنست که من دوست داشتمی که بهر حظّی که مرا از دنیاست من فدای تو کردمی که من پدرم و مهربانی پدران بر فرزندان معلوم است و اما آنچه میگویی که درین چه خیرت است تو چه دانی مگر آن بلا که از تو صرف کردهاند خود بزرگتر از این بلاست که بتو رسانیدهاند، و باشد که این بلا که بتو رسانیدهاند آسانتر از آنست که از تو صرف کردهاند، ایشان درین سخن بودند که لقمان فرا پیش نگرست و هیچ چیز ندید از آن سواد و دخان.
هوش مصنوعی: استخوان زیر پای او آمد و به قسمت پشتی پایش بیرون آمد. پسر بیهوش شد و به زمین افتاد. لقمان به او رسید و استخوان را با دندانش از پای او بیرون کشید و عمامهاش را پاره کرد و آن را به پایش بست. در آن لحظه، لقمان گریست و یک قطره اشک از چشمانش بر روی پسر افتاد. پسر به سمت پدرش نگاهی کرد و گفت: "ای پدر، چرا میگریی؟ آنچه میگویی به نفع من است و در این شرایط به صلاح من خواهد بود. ای پدر، چه خوب است که در این وضعیت، آب و غذا تمام شده و ما در این بیابان سردرگم ماندهایم. اگر تو بروی و من را در این حالت رها کنی، من با نگرانی و غم تنها میمانم، و اگر تو با من بمانی، هر دو خواهیم مرد. در این چه خیری است؟" پدر در پاسخ گفت: "گریه من به خاطر این است که دوست داشتم هر خوبی که به من میرسد را فدای تو کنم، چون من پدر تو هستم و محبت پدران به فرزندانشان معلوم است. اما آنچه تو میگویی درباره خوبی در این وضعیت، تو نمیدانی شاید بدی که به تو رسیده بزرگتر از آن بلا باشد که از تو دور کردهاند، و ممکن است این بلا که به تو رسیده، آسانتر از آن چیزی باشد که از تو گرفتهاند." در همین حال، لقمان به دور نگاه کرد و هیچ چیز از آن تاریکی و دود نمیدید.
با دل خویش گفت من آنجا چیزی میدیدم و اکنون نمیبینم ندانم تا آن چه بود.
هوش مصنوعی: با دل خود میگوید که در آن مکان چیزی را میدیدم، اما اکنون دیگر نمیبینم و نمیدانم آنچه که بود چه بود.
ناگاه شخصی دید که همیآمد بر اسبی نشسته و جامهای سپید پوشیده، آواز داد که لقمان تویی؟ گفت آری، گفت: حکیم تویی؟ گفت چنین میگویند، گفت: آن پسر بیخرد چه گفت؟ اگر نه آن بودی که این بلا بوی رسید هر دو را بزمین فرو بردندی چنان که آن دیگران را فرو بردند. لقمان روی وا پسر کرد گفت: دریافتی و بدانستی که هر چه بر بنده رسد از محبوب و مکروه خیرت و صلاح وی در آن است؟
هوش مصنوعی: ناگهان شخصی را دید که بر اسبی سوار است و لباس سفیدی به تن دارد. او فریاد زد: "آیا تو لقمان هستی؟" لقمان پاسخ داد: "بله." آن شخص ادامه داد: "آیا تو حکیم هستی؟" لقمان گفت: "چنین میگویند." فرد دیگر پرسید: "آن پسر بیخرد چه گفت؟ اگر تو نبودید، این بلا به شما میرسید و شما را به زمین میانداخت، همانطور که دیگران را انداخت." لقمان به پسرش نگاه کرد و گفت: "آیا دریافتی و فهمیدی که هر چیزی که بر بنده میرسد، خواه در قالب محبت باشد یا دشمنی، خیر و صلاح او در آن نهفته است؟"
پس هر دو برخاستند و برفتند. عمر خطاب از اینجا گفت: من باک ندارم که بامداد برخیزم بر هر حال که باشم بر محبوب یا بر مکروه، زیرا که من ندانم که خیرت من اندر چیست؟ موسی (ع) گفت: بار خدایا از بندگان تو کیست بزرگگناهتر؟ گفت:آن کس که مرا متّهم دارد. موسی گفت: بار خدایا آن کیست که ترا متّهم دارد؟
هوش مصنوعی: پس هر دو آنها برخاستند و رفتند. عمر خطاب در اینجا گفت: من نگران نیستم که صبح با چه حالتی بیدار شوم، چه در کنار محبوب باشم یا در کنار کسی که نمیپسندم، چون نمیدانم خیر من در چیست. موسی (ع) گفت: بار خدایا، بزرگترین گناهکار در میان بندگان تو کیست؟ خداوند فرمود: آن کسی که مرا متهم میکند. موسی پرسید: بار خدایا، آن کسی که تو را متهم میکند کیست؟
گفت: آن کس که استخارت کند و از من بهتری خویش خواهد، آن گه بحکم من رضا ندهد، آن گه در آخر وصیّت گفت: وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ ای کن فانیا عن شواهدک مأخوذا عن حولک و قوّتک منتسقا بما استولی علیک من کشوفات سرّک و انظر من الذی یسمع صوتک حتی تستفیق من خمار غفلتک. إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ فی الاشارة انّه الذی یتکلّم فی لسان المعرفة بغیر اذن من الحق و قالوا هو الصّوفی یتکلّم قبل اوانه. و قیل: من تصدّر قبل اوانه تصدّی لهوانه.
هوش مصنوعی: او گفت: کسی که استخاره میکند و خود را بهتر از من میداند، اگر در نهایت به حکم من رضایت ندهد، باید بداند که باید در راه رفتن خود میانهرو باشد و صدایش را پایین بیاورد. زیرا او از مشاهداتی که به او ارائه میشود دور است و از قدرتش گرفته شده و با آنچه از اسرار وجودش به او الهام شده ارتباطی ندارد. باید مراقب باشد که چه کسی صدایش را میشنود تا از غفلت خود بیدار شود. به درستی که بدترین صداها، صدای الاغ است. این به این معناست که کسی که بدون اجازه از حقیقت صحبت کند، در واقع در فاز ناپختگی قرار دارد. گفته شده است که کسی که پیش از موعد اقدام کند، در نهایت به ذلت دچار خواهد شد.