گنجور

۱ - النوبة الثانیة

این سوره لقمان سی و چهار آیت است و پانصد و چهل و دو کلمت و دو هزار و صد و ده حرف. جمله بمکه فرو آمد مگر سه آیت که بمدینه فرو آمد: وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ تا آخر سه آیت. حسن گفت: جمله سورة مکی است مگر یک آیت: الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ از بهر آنکه فرض نماز و فرض زکاة بمدینه فرو آمد، و درین سورة منسوخ نیست مگر این کلمات: وَ مَنْ کَفَرَ فَلا یَحْزُنْکَ کُفْرُهُ این قدر از آیت منسوخ است بآیت سیف و باقی آیت محکم.

روی ابی بن کعب قال: قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة لقمان کان له لقمان رفیقا یوم القیامة و اعطی من الحسنات عشرا بعدد من عمل بالمعروف و عمل بالمنکر».

قوله الم، تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ یعنی تلک الحروف الثمانیة و العشرون آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ. و قیل معناه هذه الآیات تلک الآیات الّتی وعدتم فی التوریة و یجوز ان یکون تلک اشارة الی الآیات فی هذه السّورة، ای هذه آیات الکتاب الحکیم، ای المحکم و هو الممنوع من الفساد و البطلان، و قیل الحکیم هاهنا هو المتضمّن للحکمة.

هُدیً وَ رَحْمَةً قراءة العامّة بالنصب علی الحال و القطع و قرأ حمزة وَ رَحْمَةً بالرفع، یعنی هذا الکتاب هُدیً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ سمّاه هدی لما فیه من الدّواعی الی الفلاح و الالطاف المؤدّیة الی الخیرات و المحسن لا یقع مطلقا الّا مدحا صفة للمؤمنین و فی تخصیص کتابه بالهدی و الرحمة للمحسنین دلیل علی انه لیس بهدی لغیرهم و قد قال تعالی: وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی، و قال تعالی: وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَی الْکافِرِینَ هدی در قرآن برهشده وجه است و جمله این وجوه بدو معنی بازمیگردد: یکی دعوت، و دیگر شرح و توفیق.

امّا آنچه بمعنی دعوت است بانبیاء و ائمّة و شیاطین اضافت کرد، انبیاء را گفت: وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ ای داع، و ائمه را گفت: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا ای یدعون بامرنا، و شیطان را گفت: کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدِیهِ إِلی‌ عَذابِ السَّعِیرِ ای یدعوه.

و آنچه به معنی شرح و توفیق است حق تعالی بخود اضافت کرد که جز وی جلّ جلاله کس را روا نیست و مخلوق را سزا نیست، بندگان را خود توفیق ایمان دهد و دلها بمعرفت خود روشن گرداند، و مر بنده را توحید خود کرامت کند و راه بخود خود نماید: وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ و از روی لغت معنی هدی امالت است، یقال: فلان یتهادی فی مشیته ای یتمایل، فعلی هذا التأویل هدی اللَّه یعنی امالة قلب الانسان من الکفر الی الایمان و من الضّلالة الی السنّة.

آن گه محسنان را تفسیر کرد گفت: الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ یدیمونها بحقوقها و حدودها و شرائطها. شرائط نماز دو قسم است: قسمی شرائط جواز گویند یعنی فرائض و حدود و اوقات آن، و قسمی شرائط قبول گویند یعنی تقوی و خشوع و اخلاص و تعظیم و حرمت آن. قال اللَّه تعالی: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ و تا این هر دو قسم بجای نیارد معنی اقامت درست نشود. ازینجا است که ربّ العزة در قرآن هر جای که بنده را نماز فرماید أَقِیمُوا الصَّلاةَ گوید و صلّوا نگوید و یُؤْتُونَ الزَّکاةَ ای یعطونها بشروطها الی مستحقّیها وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ ای بالدّار الآخره و الجزاء علی الاعمال هُمْ یُوقِنُونَ فلا یشکّون فی البعث و الحساب. و انما اعاد لفظة «هم» للتوکید فی الیقین بالبعث و الحساب.

أُولئِکَ عَلی‌ هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ، علی هدی بیان عبودیت است، من ربّهم بیان ربوبیّت است، بعد از گزارد معاملت و تحصیل عبادت ایشان را بستود، هم باعتقاد سنّت هم بگزارد عبودیت، هم باقرار ربوبیّت. و فی الایة دلیل انّ العبد لا یهتدی بنفسه الّا بهدایة اللَّه تعالی. الا تری انه قال عزّ و جلّ: عَلی‌ هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ ردّ علی المعتزلة فانهم یقولون: العبد یهتدی بنفسه.

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ یعنی یختار لهو الحدیث. و قیل یشتری بماله کتبا فیها لهو الحدیث. مقاتل گفت: در شأن النضر بن الحارث فرو آمد، مردی کافر دل کافر کیش بود، سخت خصومت با رسول خدا، قتله رسول اللَّه صبرا حین فرغ من وقعة بدر. مردی بازرگان بود سفر کردی بدیار عجم و در زمین عجم اخبار پیشینیان: قصه رستم و اسفندیار و امثال ایشان بخرید و قریش را گفت محمد آنچه میگوید از قصّه پیشینیان چون عاد و ثمود هم چنان است که من بشما آوردم از اخبار رستم و اسفندیار و اکاسره. قریش استماع قرآن در باقی کردند و همه روی بوی آوردند و آن قصه‌های عجم می‌شنیدند اینست که ربّ العالمین گفت: لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ یعنی یضلّ بتلک الکتب عن تدبّر آیات اللَّه. و قیل: ان قراءة کتب العجم یشکّکهم فیما جعله للنبی حجّة من ذکر اخبار الامم الماضیة.

ثمّ قال بِغَیْرِ عِلْمٍ ای لا یستحقّ ان یسمی عالما من فعل هذا الفعل من اضلال نفسه و اضلال غیره. و قیل لم یعلم ما فی عاقبة ذلک من الوزر. ابن عباس و مجاهد گفتند: لَهْوَ الْحَدِیثِ غنا و سرود فاسقان است در مجلس فسق. و آیت در ذم کسی فرو آمد که کنیزکان مغنّیات خرد تا فاسقان را مطربی کنند، فیکون المعنی یشتری ذات لهو الحدیث.

روی ابو امامة قال: قال رسول اللَّه (ص): «لا یحلّ تعلیم المغنّیات و لا بیعهن و اثمانهن حرام».

و فی مثل هذا نزلت الایة وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ. و ما من رجل یرفع صوته بالغنا الّا بعث اللَّه علیه شیطانین احدهما علی هذا المنکب و الآخر علی هذا المنکب فلا یزالان یضربانه بارجلهما حتی یکون هو الذی یسکت. و عن ابی هریرة انّ النبی (ص) نهی عن ثمن الکلب و کسب الزمارة.

و قال مکحول: من اشتری جاریة ضرّابة لیمسکها لغنائها و ضربها مقیما علیه حتی یموت لم اصل علیه، ان اللَّه یقول: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ الایة...

قال سعید بن جبیر: لَهْوَ الْحَدِیثِ معناه یستبدل و یختار الغناء و المزامیر و المعازف علی القرآن. و قال سبیل اللَّه القرآن. لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ یعنی لیضلّ غیره بذلک عن استماع القرآن. و قرأ ابن کثیر و ابو عمرو لِیُضِلَّ بفتح الیاء، ای لیضلّ هو بهذا الفعل عن سبیل اللَّه. و عن ابی امامة قال: قال رسول اللَّه (ص): انّ اللَّه بعثنی هدی و رحمة للعالمین و امرنی بمحو المعازف و المزامیر و الاوثان و الصلب و امر الجاهلیة و حلف ربّی بعزته لا یشرب عبد من عبیدی جرعة من خمر متعمدا الّا سقیته من الصدید مثلها یوم القیامة مغفورا له او معذبا و لا یسقیها صبیّا صغیرا ضعیفا مسلما الّا سقیته مثلها من الصدید یوم القیامة مغفورا له او معذبا و لا یترکها من مخافتی الّا سقیته مثلها من حیاض القدس یوم القیامة، لا یحلّ بیعهنّ و لا شراهن و لا تعلیمهنّ و لا التجارة بهن، و ثمنهن حرام یعنی الضّوارب.

و عن محمد بن المنکدر قال: بلغنی انّ اللَّه عزّ و جلّ یقول یوم القیامة این الذین کانوا ینزهون انفسهم و اسماعهم عن اللهو و مزامیر الشیطان ادخلوهم ریاض المسک، ثم یقول للملائکة اسمعوا عبادی حمدی و ثنائی و تمجیدی. و اخبروهم ان: فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. وَ یَتَّخِذَها هُزُواً قرأ حمزة و الکسائی و یعقوب بنصب الذال عطفا علی قوله لیضلّ و قرأ الآخرون بضم الذال عطفا علی قوله یشتری، و المعنی و هو یتّخذها هزوا ای یتّخذ آیات اللَّه هزوا، یعنی یعیبها و یحقرها و یتسفّه علی من یقرأها أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ مخز مذلّ.

وَ إِذا تُتْلی‌ عَلَیْهِ آیاتُنا وَلَّی مُسْتَکْبِراً هذا دلیل علی انّ الایة السابقة نزلت فی النضر بن الحارث، یعنی و اذا قری علیه آیات کتابنا اعرض عن تدبّرها متکبرا رافعا نفسه عن طاعة رسولنا و الاصغاء الی ما یتلوه علیه من آیاتنا کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها یعنی لم یتدبّرها و لم یفکّر حتی هو بمنزلة من لا یسمع لوقر و صمم فِی أُذُنَیْهِ یقال وقرت اذنه و وقرها اللَّه اللّهم قرّ اذنه فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ.

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ الایمان التصدیق بالقلب و تحقیقه بالاعمال‌ الصالحة و لذلک قرن اللَّه بینهما و جعل الجنّة مستحقة بهما. قال اللَّه تعالی: إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ. و قیل استحقاق الجنّة بالایمان و استحقاق الدرجات بالاعمال لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ اضاف الجنّات الی النعیم لتحقیق النعیم بتلک الجنّات. و قیل جنّات النعیم احدی الجنان السّبع علی ما روی وهب بن منبه عن ابن عباس: قال: خلق اللَّه الجنان یوم خلقها فصلّی بعضها علی بعض فهی سبع جنان: دار الجلال، و دار السلام، و جنة عدن و هی قصبة الجنة مشرفة علی الجنان کلّها، و جنّة المأوی، و جنة الخلد، و جنّة الفردوس، و جنات النعیم. قال: و الجنان کلّها مائة درجة ما بین الدرجتین مسیرة خمس مائة عام، حیطانها لبنة من ذهب و لبنة من یاقوت و لبنة من زبرجد، ملاطها المسک و قصورها الیاقوت و غرفها اللؤلؤ و مصاریعها الذهب و ارضها الفضّة و حصباؤها المرجان و ترابها المسک، اعدّ اللَّه لاولیائه یقول تعالی: اولیائی جوزوا الصراط بعفوی و ادخلوا الجنّة برحمتی.

خالِدِینَ فِیها وَعْدَ اللَّهِ نصب علی المصدر و حَقًّا حال للوعد، ای وعد اللَّه وعدا حقا ای من صفة وعد اللَّه انّه حق و حاله انّه ینجز لا محالة وَ هُوَ الْعَزِیزُ المنیع لا یغلب و لا یقهر الْحَکِیمُ لا یسهو فی فعله و لا یغلط.

خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها الهاء راجعة الی السماوات لا غیر یعنی خلق السماوات السبع و امسکها بقدرته علی غیر عمد و انتم ترونها کذلک و العمد جمع عمود وَ أَلْقی‌ فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ یعنی لان تمید بکم لقوله: یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا یعنی لئلا تضلّوا، وَ بَثَّ فِیها مِنْ کُلِّ دابَّةٍ مع کثرتها و اختلاف اجناسها. وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ای من السحاب مطرا فی اوقات الحاجات الیها فَأَنْبَتْنا فِیها ای فی الارض مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ ای من کلّ صنف جنس من النّبات حسن المنظر کثیر المنافع، و قیل: سمّاه کریما لانه یکرم علی العباد ما ینتفعون به.

هذا خَلْقُ اللَّهِ ای هذا الذی عدّدته علیکم، خلق اللَّه ای مخلوقه فاقام الخلق مقام المخلوق توسّعا کقولک: هذا درهم ضرب الامیر ای مضروبه، فَأَرُونِی ما ذا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ عن آلهتکم التی تعبدونها، یعنی ارونی ما ذا خلقه الاصنام ای لیس یقدرون علی ذلک لانّها عاجزة عن الخلق و هی فی ذواتها مخلوقة، بَلِ الظَّالِمُونَ ای الکافرون، فِی ضَلالٍ مُبِینٍ فی ذهاب عن الخلق بیّن واضح بان و ابان بمعنی واحد.

وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ لقمان مردی حکیم بود از نیکمردان بنی اسرائیل خلق را پند دادی و سخن حکمت گفتی و در عهد وی هیچ بشر را آن سخن حکمت نبود که او را بود. و علماء تفسیر متفق‌اند که از اولیاء بود نه از انبیاء مگر عکرمة که وی تنها میگوید پیغامبر بود و این خلاف قول مفسّران است. و گفته‌اند پیغامبر نبود امّا هزار پیغامبر را شاگردی کرده بود و هزار پیغامبر او را شاگرد بودند در سخن حکمت. و خلاف است که حرفت وی چه بوده، قومی گفتند نجّار بود، قومی گفتند خیّاط بود، قومی گفتند شبان بود. روزی مردی بوی بگذشت و بنی اسرائیل او را جمع شده بودند و ایشان را پند میداد آن مرد گفت: تو نه آن شبانی که با من بفلان جایگه گوسپند بچرا داشتی؟ لقمان گفت: آری من آن شبانم که تو دیدی.

آن مرد گفت: بچه خصلت باین پایگاه رسیدی؟ گفت: بصدق الحدیث و اداء الامانة و ترک ما لا یعنینی بسخن راست گفتن و امانت برمّت گزاردن و آنچه در دین بکار نیاید و از آن بسر شود بگذاشتن. و نسب وی بقول محمد بن اسحاق هو لقمان بن ناعور بن ناخور بن تارخ و هو آزر. وهب گفت: ابن اخت ایوب بود. مقاتل گفت: ابن خاله ایوب بود و بیشترین مفسّران میگویند غلامی سیاه بود نوبی ستبر لب، بزرگ بینی، زفت ساق، ستبر گردن، بلند بالا، ادبی تمام داشت و عبادت فراوان، و سینه آبادان، و دلی بنور حکمت روشن. بر مردمان مشفق و در میان خلق مصلح و همواره ناصح. خود را پوشیده داشتی، و بر مرگ فرزندان و هلاک مال غم نخوردی و از تعلّم هیچ نیاسودی. حکیم بود حلیم و رحیم و کریم. و در عصر داود بود، سی سال با داود همی‌بود بیکجای. و از پس داود زنده بود تا بعهد یونس بن متی و سبب عتق وی آن بود که مولی نعمت وی او را آزمونی کرد تا بداند که عقل وی چند است و حکمت و دانش وی کجا رسیده. گوسپندی بوی داد گفت این را قربانی کن و آنچه از جانور خوشتر و نیکوتر است بمن آر لقمان از آن گوسپند دل و زبان بیاورد. گوسپندی دیگر بوی داد که این را قربان کن و آنچه از جانور بتر است و خبیث‌تر بمن آر. لقمان همان دل و زبان بوی آورد، خواجه گفت این چه حکمت است که از هر دو یکی آوردی گفت: انّهما اطیب شی‌ء اذا طابا و اخبث شی‌ء اذا خبثا. خواجه آن حکمت از وی بپسندید و او را آزاد کرد.

و عن نافع عن ابن عمر قال: سمعت رسول اللَّه (ص) یقول حقا اقول لم یکن لقمان نبیّا و لکن کان عبدا کثیر التفکر حسن الیقین احبّ اللَّه فاحبّه فمنّ علیه بالحکمة.

و روی انه کان نائما نصف النهار فنودی یا لقمان هل لک ان یجعلک اللَّه خلیفة فی الارض فتحکم بین الناس بالحقّ؟ فاجاب الصّوت فقال: ان خیّرنی ربّی قبلت العافیة و لم اقبل البلاء و ان عزم علیّ فسمعا و طاعة فانّی اعلم ان فعل بی ذلک اعاننی و عصمنی. فقالت الملائکة بصوت لا یراهم: لم یا لقمان؟ قال لانّ الحاکم باشدّ المنازل و اکدرها یغشاه الظلم من کلّ مکان ان یعن فبالحری ان ینجو و ان اخطأ اخطأ طریق الجنّة و من یکن فی الدّنیا ذلیلا خیر من ان یکون شریفا و من یختر الدّنیا علی الآخرة تفته الدّنیا و لا یصیب الآخرة فعجبت الملائکة من حسن منطقه فنام نومة فاعطی الحکمة فانتبه و هو یتکلّم بها. ثمّ نودی داود بعده فقبلها فلم یشترط ما اشترط لقمان فهوی فی الخطیئة غیر مرّة کل ذلک یعفو اللَّه عنه و کان لقمان یوازره بحکمته فقال له داود طوبی لک یا لقمان اعطیت الحکمة و صرفت عنک‌ البلوی و اعطی داود الخلافة و ابتلی بالبلیّة و الفتنة.

وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ رأس الحکمة الشکر للَّه ثم المخافة منه ثم القیام بطاعته. و قیل الحکمة هی الاصابة فی القول و العمل و الفقه فی الدین. أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ قال الزّجاج معناه آتینا لقمن الحکمة لان یشکر للَّه. و قیل هو بدل من الحکمة. و قیل: هو تفسیر للحکمة، وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ لانّ الشاکر یستحق المزید، من قوله: لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ای یعود منفعة شکره الیه. وَ مَنْ کَفَرَ لن یضرّ اللَّه فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عن العباد و شکرهم. حَمِیدٌ محمود فی صنعه.

وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ ای اذکر اذ قال لقمن لابنه و اسم ابنه ثاران، و قیل مشکم، و قیل انعم، وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ، یا بنیّ انّها ان تک، یا بنیّ اقم. قرأ حفص بفتح الیاء فی ثلاثتهنّ و قرأ ابن کثیر باسکان الیاء فی الاولی و الثالثة و کسر الیاء فی الثانیة، و قرأ الباقون بکسر الیاء فی ثلاثتهنّ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ هذا هو الظلم الذی حذر منه ابرهیم فی سورة الانعام: الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ و قال الشاعر:

الحمد للَّه لا شریک له
من اباها فنفسه ظلما

و وقف بعض المفسّرین علی قوله: لا تُشْرِکْ ثم ابتداء بالقسم فقال: بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ اظلم الظلم.

وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ ای وصّیناه بالاحسان الی والدیه ثمّ رجح الامّ و بیّن عظم حق الوالدة فقال: حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی‌ وَهْنٍ ای ضعفا علی ضعف و شدّة بعد شدّة. فالوهن الاوّل ما ینؤها من ثقل الحمل و الوهن الثانی ما یعتریها من الطلق، و عبوء التربیة و الرضاع. وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ المراد بهذا الفصال الرضاع لانّ عاقبة الرضاع الفصال کقوله: أَعْصِرُ خَمْراً و المعنی انّها بعد الوضع ترضعه عامین. و ذلک مما یزیدها ضعفا. فلهذا وجب علی الولد مراعاتها و القیام بشکرها. و فی الحدیث سئل رسول اللَّه (ص): من احق الناس بحسن الصحبة؟ فقال امّک. فقال: ثمّ من؟ قال: امّک. قال: ثم من؟ قال: امّک. قال: ثمّ من؟ قال ابوک.

قال: ثمّ من؟ قال: الاقرب فالاقرب. و قیل: رعایة حق الوالد من حیث الاحترام و رعایة حق الامّ من حیث الشفقة و الاکرام.

و قری فی الشواذ و فصله فی عامین أی حد منتهی رضاعه فی انقضاء عامین، قال هاهنا فی عامین. و قال فی سورة البقرة: حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ لانّ لا یزاد علیهما. أَنِ اشْکُرْ لِی یعنی و وصّیناه ان اشکر لی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ ای مصیرک الیّ و حسابک علیّ فلا تخالف طاعتی. و فی کلام لقمان لابنه انّ اللَّه رضینی لک فلم یوصّنی بک و لم یرضک لی فوصّاک بی. و قال سفیان بن عیینة فی قوله تعالی: أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ قال من صلّی الصلوات الخمس فقد شکر اللَّه و من دعا للوالدین فی ادبار الصلوات الخمس فقد شکر الوالدین.

وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی‌ أَنْ تُشْرِکَ بِی یعنی و مع ما اوصیک به من برّ الوالدین ان حملاک علی ان تشرک بی فَلا تُطِعْهُما فانّ حقهما و ان عظم فلیس باعظم من حقی. وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً یعنی بالإنفاق علیهما وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ یعنی اتّبع سبیل محمّد (ص) فیما یدعوک الیه من طاعتی، ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ هذه الایة و نظیرها فی سورة العنکبوت نزلتا فی قوم اسلموا و لهم آباء و امّهات مشرکون یبطّئونهم عن الاسلام و یرغبونهم عنه. و قیل نزّلت فی ابی بکر الصدیق و ذلک انّه حین اسلم اتاه عثمان و طلحة و الزبیر و سعد بن ابی وقاص و عبد الرحمن بن عوف قالوا له قد صدّقت هذا الرجل و آمنت به؟ قال نعم هو صادق فأمنوا به ثمّ حملهم الی النّبی (ص) حتی اسلموا فهؤلاء لهم سابقة الاسلام اسلموا بارشاد ابی بکر، قال اللَّه تعالی: وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ یعنی أبا بکر و قد تضمنت الایة النهی عن صحبة الکفار و الفسّاق و الترغیب فی صحبة الصالحین. ثم عاد الی عظة لقمان ابنه. فقال: یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ، انّها انّث لمکان الحبّة کقوله: فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ فانّث لمکان الأبصار و یجوز ان یکون المراد بالتأنیث الحسنة یعنی انّ الحسنة ان تک مثقال حبّة. قال مقاتل: انّ ابن لقمان قال لابیه یا ابت: ان عملت بالخطیئة لا یرانی احد کیف یعلمها اللَّه فقال یا بنیّ ان الخطیئة ان تک مثقال حبّة. یقال مثقال الشی‌ء ما یساویه فی الوزن و کثر فی الکلام فصار عبارة عن مقدار الدینار. قرأ نافع مثقال حبّة بالرفع علی اسم کان و مجازه ان یقع مثقال حبّة و حینئذ لا خبر له فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ قال اکثر المفسّرین هی الصخرة الّتی علیها الارض و هی التی تسمّی السّجّین و لیست من الارض و هی التی یکتب فیها اعمال الفجّار و خضرة السّماء منها و هی علی الریح لیست فی السّماء و لا فی الارض، ثم قال: أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یعنی فی ایّ موضع حصل من الامکنة التی هی السماوات و الارض لم یخف علیه مکانها فیأتی اللَّه بها یوم القیامة و یجازی علیها، إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ باستخراجها خَبِیرٌ بمکانها. و فی بعض الکتب انّ هذه الکلمة آخر کلمة تکلم بها لقمن. فانشقت مرارته من هیبتها فمات. و قال الحسن معنی الایة هو الاحاطة بالاشیاء صغیرها و کبیرها. و قیل المراد بها الرزق، یعنی ان کان للانسان رزق مثقال حبّة خردل فی هذه المواضع جاء بها اللَّه حتی یخرجها و یسوقها الی من هی رزقه. و فی الخبر: انّ الرزق مقسوم لن یعد و امرأ ما کتب له، انّ الرزق لیطلب الرجل کما یطلبه اجله.

یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلی‌ ما أَصابَکَ فی ذات اللَّه من المضرة فی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر. و قیل: وَ اصْبِرْ عَلی‌ ما أَصابَکَ من شدائد الدّنیا من الامراض و الفقر و الهمّ و الغم. إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ای انّ الذی اوصیتک به ممّا عزم اللَّه علی عباده، ای امرهم به امرا حتما عَزْمِ الْأُمُورِ ما لا یشوبه شبهة و لا یدافعه ریبة. و فی الخبر من صلّی قبل العصر اربعا غفر اللَّه له مغفرة عزما ای هذا الوعد صادق عزیم وثیق. و فی دعائه (ص) «اسئلک عزائم مغفرتک» ای اسئلک ان توفقنی للاعمال التی تغفر لصاحبها لا محالة.

وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ قرأ ابن کثیر و ابن عامر و عاصم و یعقوب لا تصعّر بتشدید العین و قرأ الآخرون لا تصاعر و معناهما واحد، یقال صعّر وجهه و صاعر اذا مال و اعرض تکبّرا مثل ضعف و ضاعف. قال عکرمة: هو الّذی اذا سلّم علیه لوی عنقه تکبرا و الصعر التواء و میل فی العنق من خلقة او داء او کبر فی الانسان و فی الإبل. تقول: رجل اصعر و اصید و الصید کالصعر، وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً ای لا تمش بالخیلاء و الکبر. مرحا مصدر وقع موقع الحال. و المرح اشدّ الفرح.

إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ فی مشیته، فَخُورٍ الفخور الذی یعدّد مناقبه تطاولا بها و احتقارا لمن عدم مثلها. و قیل الفخور کثیر الفخر، عن ابن عمر قال: قال رسول اللَّه (ص): خرج رجل یتبختر فی الجاهلیة علیه حلّة فامر اللَّه عزّ و جلّ الارض فاخذته فهو یتجلجل فیها الی یوم القیامة.

وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ القصد و الاقتصاد التوسط فی الامر، قال بعضهم: انّ للشّیطان من ابن آدم نزعتان بایتهما ظفر قنع: الافراط و التفریط. و قیل کلا طرفی القصد مذموم. و منه قوله عزّ و جلّ: وَ عَلَی اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ و تأویل الایة اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ لا مرحا و اختیالا و لا خرقا و استعجالا. و قال ابن مسعود کانوا ینهون عن خبب الیهود و دبیب النصاری و لکن مشیا بین ذلک. و عن النبی (ص): سرعة المشی یذهب بهاء المؤمن.

وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ یقال: غضّ صوته و غضّ بصره اذا خفض صوته و غمض بصره. و فی الحکمة حسبک من صوتک ما اسمعت اهل مجلسک، إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ ای اقبح الاصوات لَصَوْتُ الْحَمِیرِ اوّله زفیر و آخره شهیق و هما صوت اهل النار. و قال سفیان الثوری: صیاح کل شی‌ء تسبیحه الّا الحمار فانّه یصیح لرؤیة الشیطان. و روی عن النبی (ص) قال: «انّ اللَّه یبغض ثلث اصوات: نهقة الحمیر و نباح الکلب و الداعیة بالحرب» یعنی النائحة، و قیل لَصَوْتُ الْحَمِیرِ العطسة المنکرة حکاه اقضی القضاة الماوردی و وجه هذا القول انّه جعل الحمیر فعیلا من قولهم طعنة حمراء ای شدیدة و من قولهم حمّارة القیظ شدّته و الحمار سمّی حمارا لشدّته، ثمّ لا تخصیص له بالعطسة دون غیرها من الاصوات.

۱ - النوبة الاولى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.۱ - النوبة الثالثة: قوله تعالی و تقدّس: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه نور الاسرار و سرور الأبرار، بسم اللَّه قهر الشیطان الغدّار، و سبب لمرضاة الملک الجبار. اللَّه است آفریدگار جهان و جهانیان، من قوله: اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ. اللَّه است روزی‌دهنده آفریدگان، من قوله: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُها. اللَّه است نگه دارنده زمین و آسمان، من قوله: إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ. اللَّه است کفایت کننده شغل بندگان، من قوله: أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ. اللَّه است راه نماینده مؤمنان، من قوله: وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا. اللَّه است غیب‌دان و نهان‌دان، من قوله یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی‌. اللَّه است آمرزنده گناهان، من قوله: إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این سوره لقمان سی و چهار آیت است و پانصد و چهل و دو کلمت و دو هزار و صد و ده حرف. جمله بمکه فرو آمد مگر سه آیت که بمدینه فرو آمد: وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ تا آخر سه آیت. حسن گفت: جمله سورة مکی است مگر یک آیت: الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ از بهر آنکه فرض نماز و فرض زکاة بمدینه فرو آمد، و درین سورة منسوخ نیست مگر این کلمات: وَ مَنْ کَفَرَ فَلا یَحْزُنْکَ کُفْرُهُ این قدر از آیت منسوخ است بآیت سیف و باقی آیت محکم.
هوش مصنوعی: سوره لقمان شامل ۳۴ آیه، ۵۴۲ کلمه و ۲۱۱۰ حرف است. به طور کلی این سوره در مکه نازل شده، به جز سه آیه که در مدینه نازل گردیده است. حسن بیان کرده که این سوره به جز یک آیه، همه مکی است، زیرا فرض نماز و زکات در مدینه تشریع شده است. همچنین در این سوره هیچ آیه منسوخی وجود ندارد به جز چند کلمه خاص.
روی ابی بن کعب قال: قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة لقمان کان له لقمان رفیقا یوم القیامة و اعطی من الحسنات عشرا بعدد من عمل بالمعروف و عمل بالمنکر».
هوش مصنوعی: ابی بن کعب نقل می‌کند که رسول‌الله (ص) فرمودند: «هر کس سوره لقمان را بخواند، لقمان در روز قیامت رفیق او خواهد بود و به او ده حسنه به تعداد کسانی که به کارهای خیر عمل کرده‌اند و کارهای زشت انجام داده‌اند، داده می‌شود.»
قوله الم، تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ یعنی تلک الحروف الثمانیة و العشرون آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ. و قیل معناه هذه الآیات تلک الآیات الّتی وعدتم فی التوریة و یجوز ان یکون تلک اشارة الی الآیات فی هذه السّورة، ای هذه آیات الکتاب الحکیم، ای المحکم و هو الممنوع من الفساد و البطلان، و قیل الحکیم هاهنا هو المتضمّن للحکمة.
هوش مصنوعی: آیه "الم" اشاره به حروف هجایی است که در مجموع ۲۸ حرف می‌باشند و به عنوان آیات کتاب حکیم معرفی شده‌اند. برخی بیان کرده‌اند که این آیات همان آیات وعده داده شده در تورات هستند و ممکن است به آیات موجود در این سوره اشاره داشته باشند، به این معنا که این آیات متعلق به کتاب حکیم هستند، که محکم و از فساد و باطل شدن مصون است. همچنین گفته شده که "حکیم" در اینجا به معنای حاوی حکمت می‌باشد.
هُدیً وَ رَحْمَةً قراءة العامّة بالنصب علی الحال و القطع و قرأ حمزة وَ رَحْمَةً بالرفع، یعنی هذا الکتاب هُدیً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ سمّاه هدی لما فیه من الدّواعی الی الفلاح و الالطاف المؤدّیة الی الخیرات و المحسن لا یقع مطلقا الّا مدحا صفة للمؤمنین و فی تخصیص کتابه بالهدی و الرحمة للمحسنین دلیل علی انه لیس بهدی لغیرهم و قد قال تعالی: وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی، و قال تعالی: وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَی الْکافِرِینَ هدی در قرآن برهشده وجه است و جمله این وجوه بدو معنی بازمیگردد: یکی دعوت، و دیگر شرح و توفیق.
هوش مصنوعی: کتاب الهی هدایتی و رحمت است برای نیکوکاران. آن را هدی نامیده‌اند به دلیل وجود عواملی که انسان‌ها را به سوی موفقیت و نیکی هدایت می‌کند. نیکوکاران تنها در وصف مؤمنان مورد مدح قرار می‌گیرند و این که کتاب به عنوان هدایت و رحمت برای نیکوکاران مشخص شده، نشان می‌دهد که این هدایت مختص آنان است و شامل غیر مؤمنان نمی‌شود. همچنین در قرآن آمده است که کسانی که ایمان نمی‌آورند، در گوش‌هایشان سنگینی وجود دارد و بر آن‌ها کور هستند. به علاوه، قرآن می‌گوید که این هدایت برای کافران باعث حسرت است. هدایتی که در قرآن مطرح شده، بیشتر در راستای دعوت به حق و ارائه توضیحات و توفیق در رسیدن به آن است.
امّا آنچه بمعنی دعوت است بانبیاء و ائمّة و شیاطین اضافت کرد، انبیاء را گفت: وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ ای داع، و ائمه را گفت: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا ای یدعون بامرنا، و شیطان را گفت: کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدِیهِ إِلی‌ عَذابِ السَّعِیرِ ای یدعوه.
هوش مصنوعی: به این معناست که در ارتباط با انبیاء، امامان و شیاطین، تعبیراتی وجود دارد که به دعوت اشاره می‌کند. برای انبیاء آمده که هر گروهی دارای راهنمایی است، و به امامان گفته شده که ما آنها را به عنوان پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما راهنمایی می‌کنند. همچنین درباره شیاطین ذکر شده که بر او نوشته شده که هرکس او را پیروی کند، او را به گمراهی می‌کشاند و به عذاب آتش می‌خواند.
و آنچه به معنی شرح و توفیق است حق تعالی بخود اضافت کرد که جز وی جلّ جلاله کس را روا نیست و مخلوق را سزا نیست، بندگان را خود توفیق ایمان دهد و دلها بمعرفت خود روشن گرداند، و مر بنده را توحید خود کرامت کند و راه بخود خود نماید: وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ و از روی لغت معنی هدی امالت است، یقال: فلان یتهادی فی مشیته ای یتمایل، فعلی هذا التأویل هدی اللَّه یعنی امالة قلب الانسان من الکفر الی الایمان و من الضّلالة الی السنّة.
هوش مصنوعی: خداوند خودش را به عنوان منبع حقیقی هدایت و توفیق معرفی کرده است، و این امتیازی است که تنها برای اوست و هیچ مخلوقی را شایسته این مقام نمی‌توان دانست. او به بندگان خود توفیق ایمان می‌بخشد و دل‌ها را به شناخت خودش نورانی می‌سازد. همچنین خداوند بندگان را از نعمت توحید خود بهره‌مند می‌کند و راه خود را به آنها نشان می‌دهد. در این راستا، اشاره شده است که خداوند هدایت‌گر کسانی است که ایمان آورده‌اند و هیچ‌کس جز او نمی‌تواند هدایت‌گر کسانی باشد که در ضلالت هستند. در زبان عربی، واژه "هدی" به معنای سوق دادن و متمایل کردن است، و این به معنای هدایت الهی به سمت ایمان و از کفر به سنت است.
آن گه محسنان را تفسیر کرد گفت: الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ یدیمونها بحقوقها و حدودها و شرائطها. شرائط نماز دو قسم است: قسمی شرائط جواز گویند یعنی فرائض و حدود و اوقات آن، و قسمی شرائط قبول گویند یعنی تقوی و خشوع و اخلاص و تعظیم و حرمت آن. قال اللَّه تعالی: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ و تا این هر دو قسم بجای نیارد معنی اقامت درست نشود. ازینجا است که ربّ العزة در قرآن هر جای که بنده را نماز فرماید أَقِیمُوا الصَّلاةَ گوید و صلّوا نگوید و یُؤْتُونَ الزَّکاةَ ای یعطونها بشروطها الی مستحقّیها وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ ای بالدّار الآخره و الجزاء علی الاعمال هُمْ یُوقِنُونَ فلا یشکّون فی البعث و الحساب. و انما اعاد لفظة «هم» للتوکید فی الیقین بالبعث و الحساب.
هوش مصنوعی: محسنین کسانی هستند که نماز را به طور کامل و با رعایت حقوق، حدود و شرایط آن برپا می‌دارند. شرایط نماز به دو دسته تقسیم می‌شود: یکی شرایط جواز که شامل واجبات، حدود و زمان‌های آن است و دیگری شرایط قبول که شامل تقوی، خشوع، اخلاص، تعظیم و حرمت نماز می‌باشد. خداوند در قرآن می‌فرماید تنها از متقین پذیرش دارد. برای اینکه اقامت صحیح نماز محقق شود، این دو دسته شرایط باید رعایت شوند. به همین دلیل، در قرآن هر زمان که به بندگانش دستور نماز می‌دهد، می‌گوید "نماز را برپا دارید" و نه "نماز بخوانید". همچنین در مورد زکات نیز اشاره می‌شود که باید آن را با شرایط خاص به مستحقین اعطا کنند و این افراد به آخرت و جزای اعمال خود یقین دارند و در مورد قیامت و حسابرسی شک ندارند. تکرار کلمه "هم" به منظور تأکید بر یقین آنها در این زمینه است.
أُولئِکَ عَلی‌ هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ، علی هدی بیان عبودیت است، من ربّهم بیان ربوبیّت است، بعد از گزارد معاملت و تحصیل عبادت ایشان را بستود، هم باعتقاد سنّت هم بگزارد عبودیت، هم باقرار ربوبیّت. و فی الایة دلیل انّ العبد لا یهتدی بنفسه الّا بهدایة اللَّه تعالی. الا تری انه قال عزّ و جلّ: عَلی‌ هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ ردّ علی المعتزلة فانهم یقولون: العبد یهتدی بنفسه.
هوش مصنوعی: افرادی که بر راهی از طرف پروردگارشان قرار دارند، در واقع بر راهی از عبادت هستند که به وسیله پروردگارشان روشن شده است. پس از آنکه این افراد به عبادت و معاملات خود پرداختند، مورد ستایش قرار می‌گیرند. این ستایش هم به دلیل اعتقاد به سنت و هم به خاطر انجام عبودیت و هم به واسطه اعتقاد به ربوبیت است. در این آیه دلیلی وجود دارد که نشان می‌دهد انسان بدون هدایت خداوند قادر به یافتن راه صحیح نیست. آیا نمی‌بینید که خداوند عز و جل فرموده است: "این افراد بر راهی از پروردگارشان قرار دارند"؟ این اشاره‌ای است به نظر معتزله که معتقدند انسان می‌تواند به تنهایی هدایت شود.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ یعنی یختار لهو الحدیث. و قیل یشتری بماله کتبا فیها لهو الحدیث. مقاتل گفت: در شأن النضر بن الحارث فرو آمد، مردی کافر دل کافر کیش بود، سخت خصومت با رسول خدا، قتله رسول اللَّه صبرا حین فرغ من وقعة بدر. مردی بازرگان بود سفر کردی بدیار عجم و در زمین عجم اخبار پیشینیان: قصه رستم و اسفندیار و امثال ایشان بخرید و قریش را گفت محمد آنچه میگوید از قصّه پیشینیان چون عاد و ثمود هم چنان است که من بشما آوردم از اخبار رستم و اسفندیار و اکاسره. قریش استماع قرآن در باقی کردند و همه روی بوی آوردند و آن قصه‌های عجم می‌شنیدند اینست که ربّ العالمین گفت: لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ یعنی یضلّ بتلک الکتب عن تدبّر آیات اللَّه. و قیل: ان قراءة کتب العجم یشکّکهم فیما جعله للنبی حجّة من ذکر اخبار الامم الماضیة.
هوش مصنوعی: بعضی از مردم هستند که سرگرمی‌های بی‌مورد را انتخاب می‌کنند و به خرید نوشته‌هایی مشغول هستند که این نوع سرگرمی‌ها را شامل می‌شوند. گفته شده که این موضوع درباره النضر بن الحارث نازل شده است، که او مردی کافر و دشمن سرسخت پیامبر اسلام بود و بعد از جنگ بدر به دست پیامبر کشته شد. او تاجری بود که به سرزمین‌های غیر عرب سفر کرده و داستان‌هایی از قبیل قصه رستم و اسفندیار را خرید و به قریش گفت که محمد نیز همانند این داستان‌ها از سرگذشت اقوام گذشته سخن می‌گوید. قریش به جای گوش دادن به قرآن، به این داستان‌ها توجه کردند، به همین دلیل خداوند به این موضوع اشاره کرده و می‌فرماید که این کار باعث گمراهی آن‌ها از راه خدا می‌شود. همچنین گفته شده که مطالعه این کتاب‌های بی‌فایده شک و تردید در آنچه پیامبر به عنوان حجت از اخبار اقوام گذشته ارائه می‌دهد، ایجاد می‌کند.
ثمّ قال بِغَیْرِ عِلْمٍ ای لا یستحقّ ان یسمی عالما من فعل هذا الفعل من اضلال نفسه و اضلال غیره. و قیل لم یعلم ما فی عاقبة ذلک من الوزر. ابن عباس و مجاهد گفتند: لَهْوَ الْحَدِیثِ غنا و سرود فاسقان است در مجلس فسق. و آیت در ذم کسی فرو آمد که کنیزکان مغنّیات خرد تا فاسقان را مطربی کنند، فیکون المعنی یشتری ذات لهو الحدیث.
هوش مصنوعی: سپس گفتند که بدون علم، یعنی کسی که چنین عملی انجام دهد، شایسته نیست که عالم نامیده شود، چرا که هم خود را منحرف می‌کند و هم دیگران را. گفته شده است که او نمی‌داند عواقب این کار چه وزر و گناهی به همراه دارد. ابن عباس و مجاهد نقل کرده‌اند که «لهو الحدیث» به معنای آواز و سرود فاسقان در مجالس فساد است. این آیه در مذمت کسانی نازل شده که کنیزکان آوازخوان را برای فاسقان به کار می‌گیرند، و در نتیجه مفهوم این است که چنین کسی به دنبال خریدن سرگرمی‌ها و لهو است.
روی ابو امامة قال: قال رسول اللَّه (ص): «لا یحلّ تعلیم المغنّیات و لا بیعهن و اثمانهن حرام».
هوش مصنوعی: ابو امامه نقل می‌کند که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: “آموزش خوانندگان موسیقی جایز نیست و فروش آن‌ها و درآمد حاصل از آن haram (حرام) است.”
و فی مثل هذا نزلت الایة وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ. و ما من رجل یرفع صوته بالغنا الّا بعث اللَّه علیه شیطانین احدهما علی هذا المنکب و الآخر علی هذا المنکب فلا یزالان یضربانه بارجلهما حتی یکون هو الذی یسکت. و عن ابی هریرة انّ النبی (ص) نهی عن ثمن الکلب و کسب الزمارة.
هوش مصنوعی: این آیه درباره افرادی سخن می‌گوید که به سرگرمی‌های بی‌ارزش و موسیقی علاقه‌مند هستند. بر اساس روایات، هر کسی که صدای خود را در خواندن موسیقی بلند کند، دو شیطان به او گمارده می‌شوند که او را به حالتی وادار می‌کنند که خود به سکوت درآید. همچنین در روایتی از ابی هریره آمده که پیامبر اسلام (ص) خرید و فروش سگ و همچنین درآمد ناشی از نواختن ساز را نهی کرده است.
و قال مکحول: من اشتری جاریة ضرّابة لیمسکها لغنائها و ضربها مقیما علیه حتی یموت لم اصل علیه، ان اللَّه یقول: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ الایة...
هوش مصنوعی: مکحول می‌گوید: اگر کسی یک کنیز نوازنده بخرد و او را برای آواز و نواختن خود نگه دارد تا زمانی که بمیرد، بر او گناهی نیست، زیرا خداوند می‌فرماید: "و از میان مردم، کسانی هستند که سرگرمی‌های بیهوده می‌خرند..."
قال سعید بن جبیر: لَهْوَ الْحَدِیثِ معناه یستبدل و یختار الغناء و المزامیر و المعازف علی القرآن. و قال سبیل اللَّه القرآن. لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ یعنی لیضلّ غیره بذلک عن استماع القرآن. و قرأ ابن کثیر و ابو عمرو لِیُضِلَّ بفتح الیاء، ای لیضلّ هو بهذا الفعل عن سبیل اللَّه. و عن ابی امامة قال: قال رسول اللَّه (ص): انّ اللَّه بعثنی هدی و رحمة للعالمین و امرنی بمحو المعازف و المزامیر و الاوثان و الصلب و امر الجاهلیة و حلف ربّی بعزته لا یشرب عبد من عبیدی جرعة من خمر متعمدا الّا سقیته من الصدید مثلها یوم القیامة مغفورا له او معذبا و لا یسقیها صبیّا صغیرا ضعیفا مسلما الّا سقیته مثلها من الصدید یوم القیامة مغفورا له او معذبا و لا یترکها من مخافتی الّا سقیته مثلها من حیاض القدس یوم القیامة، لا یحلّ بیعهنّ و لا شراهن و لا تعلیمهنّ و لا التجارة بهن، و ثمنهن حرام یعنی الضّوارب.
هوش مصنوعی: سعید بن جبیر می‌گوید که «لهو الحديث» به معنای انتخاب آواز و موسیقی به جای قرآن است. همچنین گفته شده که «سبیل اللَّه» اشاره به قرآن دارد. این عبارت به این معناست که برخی افراد با این کار از گوش دادن به قرآن منحرف می‌شوند. ابن کثیر و ابو عمرو نیز این آیه را به گونه‌ای خوانده‌اند که به این معنا برمی‌گردد که این افراد با این عمل از راه خدا منحرف می‌شوند. از ابی امامة روایت شده که رسول خدا (ص) فرمودند: خداوند من را به عنوان هدایت و رحمت برای جهانیان فرستاده و مرا به حذف موسیقی و سازها و بت‌ها و آداب جاهلیت دستور داده است. همچنین خداوند قسم خورده که اگر کسی به عمد از بندگانش جرعه‌ای شراب بنوشد، در قیامت او را با عذابی مشابه مانند آن سیراب خواهد کرد. همین‌طور اگر کسی به کودک مسلمان کوچک و ضعیفی شراب دهد، در قیامت به او هم عذاب مشابه‌ای خواهد رسید. اما اگر کسی به خاطر ترس از خدا شراب ننوشد، در قیامت از آب پاک به او خواهند داد. همچنین خرید و فروش و آموزش موسیقی حرام است و قیمت آن نباید مورد استفاده قرار گیرد.
و عن محمد بن المنکدر قال: بلغنی انّ اللَّه عزّ و جلّ یقول یوم القیامة این الذین کانوا ینزهون انفسهم و اسماعهم عن اللهو و مزامیر الشیطان ادخلوهم ریاض المسک، ثم یقول للملائکة اسمعوا عبادی حمدی و ثنائی و تمجیدی. و اخبروهم ان: فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. وَ یَتَّخِذَها هُزُواً قرأ حمزة و الکسائی و یعقوب بنصب الذال عطفا علی قوله لیضلّ و قرأ الآخرون بضم الذال عطفا علی قوله یشتری، و المعنی و هو یتّخذها هزوا ای یتّخذ آیات اللَّه هزوا، یعنی یعیبها و یحقرها و یتسفّه علی من یقرأها أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ مخز مذلّ.
هوش مصنوعی: روزی در قیامت، خداوند متعال می‌فرماید: کجا هستند آن‌هایی که خود و گوش‌هایشان را از سرگرمی‌ها و نغمه‌های شیطانی دور نگه می‌داشتند؟ آنها را به باغ‌های خوشبویی وارد کنید. سپس به ملائکه می‌گوید: صدای ستایش و تمجید من را از بندگانم بشنوید و به آنها بگویید که نه ترسی بر آنهاست و نه غمی خواهند داشت. برخی از قراء، آیه‌ای را به گونه‌ای خوانده‌اند که نشان می‌دهد خداوند آیات خود را به تمسخر می‌گیرد، به این معنا که به آیات خدا توهین کرده، کم‌ارزش می‌شمارد و بر کسی که آنها را تلاوت می‌کند، خندیده و به تمسخر می‌گیرد. آنها هستند که عذابی خفت‌بار و ذلت‌آور در انتظارشان است.
وَ إِذا تُتْلی‌ عَلَیْهِ آیاتُنا وَلَّی مُسْتَکْبِراً هذا دلیل علی انّ الایة السابقة نزلت فی النضر بن الحارث، یعنی و اذا قری علیه آیات کتابنا اعرض عن تدبّرها متکبرا رافعا نفسه عن طاعة رسولنا و الاصغاء الی ما یتلوه علیه من آیاتنا کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها یعنی لم یتدبّرها و لم یفکّر حتی هو بمنزلة من لا یسمع لوقر و صمم فِی أُذُنَیْهِ یقال وقرت اذنه و وقرها اللَّه اللّهم قرّ اذنه فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ.
هوش مصنوعی: زمانی که آیات ما بر او خوانده می‌شود، با کبر و خودبینی روی‌گردان می‌شود. این نشان‌دهنده آن است که آیه قبلی درباره نضر بن الحارث نازل شده است. او به جای اینکه به تأمل در آیات ما بپردازد، با تکبر از اطاعت رسول ما و گوش دادن به آنچه خوانده می‌شود، دوری می‌کند. گویی اصلاً آن آیات را نشنیده است و در حقیقت، به مانند کسی است که با گوش خود نمی‌شنود و در گوشش سنگینی وجود دارد. در این حالت گفته می‌شود که گوشش سنگین شده و خداوند او را به سرنوشتی دردناک بشارت می‌دهد.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ الایمان التصدیق بالقلب و تحقیقه بالاعمال‌ الصالحة و لذلک قرن اللَّه بینهما و جعل الجنّة مستحقة بهما. قال اللَّه تعالی: إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ. و قیل استحقاق الجنّة بالایمان و استحقاق الدرجات بالاعمال لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ اضاف الجنّات الی النعیم لتحقیق النعیم بتلک الجنّات. و قیل جنّات النعیم احدی الجنان السّبع علی ما روی وهب بن منبه عن ابن عباس: قال: خلق اللَّه الجنان یوم خلقها فصلّی بعضها علی بعض فهی سبع جنان: دار الجلال، و دار السلام، و جنة عدن و هی قصبة الجنة مشرفة علی الجنان کلّها، و جنّة المأوی، و جنة الخلد، و جنّة الفردوس، و جنات النعیم. قال: و الجنان کلّها مائة درجة ما بین الدرجتین مسیرة خمس مائة عام، حیطانها لبنة من ذهب و لبنة من یاقوت و لبنة من زبرجد، ملاطها المسک و قصورها الیاقوت و غرفها اللؤلؤ و مصاریعها الذهب و ارضها الفضّة و حصباؤها المرجان و ترابها المسک، اعدّ اللَّه لاولیائه یقول تعالی: اولیائی جوزوا الصراط بعفوی و ادخلوا الجنّة برحمتی.
هوش مصنوعی: کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام می‌دهند، ایمان آنها به معنای تصدیق قلبی و تحقق آن از طریق کارهای نیک است. به همین دلیل، خداوند ایمان و اعمال صالح را به یکدیگر مرتبط کرده و به واسطه آنها بهشت را برای مؤمنان مستحق ساخته است. خداوند می‌فرماید: "کلمات پاک به سوی او صعود می‌کند و عمل صالح آن را بالا می‌برد." گفته شده که استحقاق بهشت با ایمان و استحقاق درجات با اعمال صالح به دست می‌آید. بهشت‌های نعیم برای مؤمنان موجود است و این بهشت‌ها به نعیم تعلق دارند که به وسیله آنها تحقق می‌یابد. همچنین گفته شده که بهشت نعیم یکی از هفت بهشت است که وهب بن منبه از ابن عباس نقل کرده که خداوند در روز خلقت بهشت‌ها آنها را طبقاتی آفرید. این بهشت‌ها شامل دار الجلال، دار السلام، جنت عدن (که مرکز بهشت و برتر از سایر بهشت‌هاست)، جنت الماوی، جنت الخلد، جنت الفردوس و جنت نعیم می‌باشد. بهشت‌ها به تعداد صد درجه هستند و فاصله بین هر دو درجه، مسیر پنجصد سال را در بر می‌گیرد. دیوارهای این بهشت‌ها از آجر طلا و یاقوت و زبرجد ساخته شده و ملاط آنها از مشک است. قصرها از یاقوت، اتاق‌ها از مروارید، دروازه‌ها از طلا، زمین از نقره و شن آنها از مرجان و خاک آنها از مشک است. خداوند این نعمت‌ها را برای دوستان خود آماده کرده و می‌فرماید: "دوستان من با عفو من از صراط عبور می‌کنند و به رحمت من وارد بهشت می‌شوند."
خالِدِینَ فِیها وَعْدَ اللَّهِ نصب علی المصدر و حَقًّا حال للوعد، ای وعد اللَّه وعدا حقا ای من صفة وعد اللَّه انّه حق و حاله انّه ینجز لا محالة وَ هُوَ الْعَزِیزُ المنیع لا یغلب و لا یقهر الْحَکِیمُ لا یسهو فی فعله و لا یغلط.
هوش مصنوعی: در آیات قرآن اشاره به این موضوع شده است که وعده خداوند همواره محقق می‌شود و این وعده حقیقی و قطعی است. خداوند به عنوان صاحب قدرتی بزرگ و غیرقابل غلبه شناخته می‌شود و در کارهایش دقت و حکمت دارد و هیچ گاه در عمل خود دچار اشتباه یا غفلت نمی‌شود.
خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها الهاء راجعة الی السماوات لا غیر یعنی خلق السماوات السبع و امسکها بقدرته علی غیر عمد و انتم ترونها کذلک و العمد جمع عمود وَ أَلْقی‌ فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ یعنی لان تمید بکم لقوله: یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا یعنی لئلا تضلّوا، وَ بَثَّ فِیها مِنْ کُلِّ دابَّةٍ مع کثرتها و اختلاف اجناسها. وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ای من السحاب مطرا فی اوقات الحاجات الیها فَأَنْبَتْنا فِیها ای فی الارض مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ ای من کلّ صنف جنس من النّبات حسن المنظر کثیر المنافع، و قیل: سمّاه کریما لانه یکرم علی العباد ما ینتفعون به.
هوش مصنوعی: خداوند آسمان‌ها را بدون ستون‌هایی که آن‌ها را ببینید خلق کرده است، یعنی آسمان‌های هفتگانه را بدون تکیه‌گاه‌هایی به قدرت خود نگه‌داشته و شما نیز آن‌ها را به همین شکل می‌بینید. همچنین در زمین کوه‌هایی قرار داده تا شما را به لرزه نیندازند، تا شما گمراه نشوید. او در زمین از هر نوع مخلوق زنده‌ای را پراکنده کرده است. همچنین از آسمان بارانی نازل کرده که در مواقع نیاز به آن، به زمین می‌ریزد و باعث رشد هر نوع گیاه با ارزش و مفید در زمین می‌شود. گفته شده که این گیاهان «کریم» نامیده می‌شوند زیرا به بندگان روزی می‌دهند و برای آن‌ها مفیدند.
هذا خَلْقُ اللَّهِ ای هذا الذی عدّدته علیکم، خلق اللَّه ای مخلوقه فاقام الخلق مقام المخلوق توسّعا کقولک: هذا درهم ضرب الامیر ای مضروبه، فَأَرُونِی ما ذا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ عن آلهتکم التی تعبدونها، یعنی ارونی ما ذا خلقه الاصنام ای لیس یقدرون علی ذلک لانّها عاجزة عن الخلق و هی فی ذواتها مخلوقة، بَلِ الظَّالِمُونَ ای الکافرون، فِی ضَلالٍ مُبِینٍ فی ذهاب عن الخلق بیّن واضح بان و ابان بمعنی واحد.
هوش مصنوعی: این متن به بیان قدرت و عظمت خداوند و ناتوانی موجودات دیگر می‌پردازد. در اینجا گفته می‌شود که تمامی مخلوقات و آفرینش، نتیجه اراده و خلق خداوند هستند. سپس به ناتوانی بت‌ها و خدایان ساختگی اشاره می‌شود و از آن‌ها خواسته می‌شود که نشان دهند چه چیزی خلق کرده‌اند، که طبیعی است نتوانند زیرا خود آنها مخلوق و ناتوان هستند. همچنین، بر عدم راه یابی کافران و ظالمین تأکید می‌شود که در گمراهی و ضلالت قرار دارند. این مفهوم به نوعی، واقعیات خلقت و ناتوانی غیر خدا در برابر قدرت بی‌نظیر او را تشریح می‌کند.
وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ لقمان مردی حکیم بود از نیکمردان بنی اسرائیل خلق را پند دادی و سخن حکمت گفتی و در عهد وی هیچ بشر را آن سخن حکمت نبود که او را بود. و علماء تفسیر متفق‌اند که از اولیاء بود نه از انبیاء مگر عکرمة که وی تنها میگوید پیغامبر بود و این خلاف قول مفسّران است. و گفته‌اند پیغامبر نبود امّا هزار پیغامبر را شاگردی کرده بود و هزار پیغامبر او را شاگرد بودند در سخن حکمت. و خلاف است که حرفت وی چه بوده، قومی گفتند نجّار بود، قومی گفتند خیّاط بود، قومی گفتند شبان بود. روزی مردی بوی بگذشت و بنی اسرائیل او را جمع شده بودند و ایشان را پند میداد آن مرد گفت: تو نه آن شبانی که با من بفلان جایگه گوسپند بچرا داشتی؟ لقمان گفت: آری من آن شبانم که تو دیدی.
هوش مصنوعی: لقمان یک مرد حکیم از نیکمردان بنی‌اسرائیل بود که مردم را نصیحت می‌کرد و سخنان حکمت‌آمیز بیان می‌کرد. در زمان او هیچ کس به اندازه او دانای حکمت نبود. علما بر این عقیده‌اند که او از اولیای خدا بود، نه از پیامبران، به جز عکرمه که تنها او معتقد بود که لقمان پیامبر بوده است. این نظر او مخالف نظر سایر مفسران است. گفته می‌شود که لقمان پیامبر نبوده، اما هزار پیامبر را آموزش داده و خود نیز شاگرد آنان بوده است. درباره پیشه لقمان اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی می‌گویند نجار بوده، برخی خیاط و برخی دیگر او را شبان می‌دانند. روزی مردی که از کنار او می‌گذشت و بنی‌اسرائیل جمع شده بودند تا نصیحت او را گوش دهند، به او گفت: "تو همان شبانی هستی که با من در فلان جا گوسفند می‌چراندی؟" لقمان پاسخ داد: "بله، من همان شبانم که تو دیدی."
آن مرد گفت: بچه خصلت باین پایگاه رسیدی؟ گفت: بصدق الحدیث و اداء الامانة و ترک ما لا یعنینی بسخن راست گفتن و امانت برمّت گزاردن و آنچه در دین بکار نیاید و از آن بسر شود بگذاشتن. و نسب وی بقول محمد بن اسحاق هو لقمان بن ناعور بن ناخور بن تارخ و هو آزر. وهب گفت: ابن اخت ایوب بود. مقاتل گفت: ابن خاله ایوب بود و بیشترین مفسّران میگویند غلامی سیاه بود نوبی ستبر لب، بزرگ بینی، زفت ساق، ستبر گردن، بلند بالا، ادبی تمام داشت و عبادت فراوان، و سینه آبادان، و دلی بنور حکمت روشن. بر مردمان مشفق و در میان خلق مصلح و همواره ناصح. خود را پوشیده داشتی، و بر مرگ فرزندان و هلاک مال غم نخوردی و از تعلّم هیچ نیاسودی. حکیم بود حلیم و رحیم و کریم. و در عصر داود بود، سی سال با داود همی‌بود بیکجای. و از پس داود زنده بود تا بعهد یونس بن متی و سبب عتق وی آن بود که مولی نعمت وی او را آزمونی کرد تا بداند که عقل وی چند است و حکمت و دانش وی کجا رسیده. گوسپندی بوی داد گفت این را قربانی کن و آنچه از جانور خوشتر و نیکوتر است بمن آر لقمان از آن گوسپند دل و زبان بیاورد. گوسپندی دیگر بوی داد که این را قربان کن و آنچه از جانور بتر است و خبیث‌تر بمن آر. لقمان همان دل و زبان بوی آورد، خواجه گفت این چه حکمت است که از هر دو یکی آوردی گفت: انّهما اطیب شی‌ء اذا طابا و اخبث شی‌ء اذا خبثا. خواجه آن حکمت از وی بپسندید و او را آزاد کرد.
هوش مصنوعی: مردی پرسید که چگونه به این مقام رسیدی؟ او پاسخ داد: به خاطر راستگویی، اداي امانت و ترک کارهایی که برایم مهم نیست. او در دین خود به هر چیزی که لازم نبود توجه نکرد و از آن دوری کرد. نسب او به گفته محمد بن إسحاق به لقمان بن ناعور می‌رسد. وهب گفت او پسر خواهر ایوب بود و مقاتل گفت که او پسر خاله ایوب است. بیشتر مفسران او را غلامی سیاه‌پوست با ویژگی‌های برجسته توصیف می‌کنند: لب‌های بزرگ، بینی درشت، ساق‌های ضخیم و گردن قوی. او همواره با ادب رفتار می‌کرد و عبادت بسیاری می‌کرد. او قلبی روشن از نور حکمت داشت و نسبت به دیگران مهربان و در میان مردم، اصلاح‌کننده و ناصح بود. او خود را مخفی نگه می‌داشت و از مرگ فرزندان و از دست دادن مال غمگین نمی‌شد و هرگز از یادگیری خسته نمی‌شد. او حکیم، بردبار، رحیم و سخاوتمند بود و در زمان داود زندگی می‌کرد و سی سال با او همراه بود. بعد از داود نیز تا زمان یونس بن متی زنده ماند. او آزاد شد زیرا مولای نعمتش او را آزمایش کرد تا بفهمد عقل و دانش او تا کجا پیش رفته. او دو گوسفند را برای قربانی کردن آورد و از او خواست که از هر یک بهترین و بدترین قسمت را بیاورد. لقمان بهترین قسمت را از گوسفند خوب و بدترین قسمت را از گوسفند بد آورد. مولای او از این حکمت خوشش آمد و او را آزاد کرد.
و عن نافع عن ابن عمر قال: سمعت رسول اللَّه (ص) یقول حقا اقول لم یکن لقمان نبیّا و لکن کان عبدا کثیر التفکر حسن الیقین احبّ اللَّه فاحبّه فمنّ علیه بالحکمة.
هوش مصنوعی: ابن عمر نقل می‌کند که رسول‌الله (ص) فرموده است: به راستی می‌گویم که لقمان نبی نبود، بلکه بنده‌ای بود که بسیار تفکر می‌کرد و یقین خوبی داشت. او خدا را دوست داشت و خدا نیز او را دوست داشت و بر او حکمت نازل کرد.
و روی انه کان نائما نصف النهار فنودی یا لقمان هل لک ان یجعلک اللَّه خلیفة فی الارض فتحکم بین الناس بالحقّ؟ فاجاب الصّوت فقال: ان خیّرنی ربّی قبلت العافیة و لم اقبل البلاء و ان عزم علیّ فسمعا و طاعة فانّی اعلم ان فعل بی ذلک اعاننی و عصمنی. فقالت الملائکة بصوت لا یراهم: لم یا لقمان؟ قال لانّ الحاکم باشدّ المنازل و اکدرها یغشاه الظلم من کلّ مکان ان یعن فبالحری ان ینجو و ان اخطأ اخطأ طریق الجنّة و من یکن فی الدّنیا ذلیلا خیر من ان یکون شریفا و من یختر الدّنیا علی الآخرة تفته الدّنیا و لا یصیب الآخرة فعجبت الملائکة من حسن منطقه فنام نومة فاعطی الحکمة فانتبه و هو یتکلّم بها. ثمّ نودی داود بعده فقبلها فلم یشترط ما اشترط لقمان فهوی فی الخطیئة غیر مرّة کل ذلک یعفو اللَّه عنه و کان لقمان یوازره بحکمته فقال له داود طوبی لک یا لقمان اعطیت الحکمة و صرفت عنک‌ البلوی و اعطی داود الخلافة و ابتلی بالبلیّة و الفتنة.
هوش مصنوعی: در نیمروز، لقمان در خواب بود که صدایی او را ندا کرد و پرسید آیا خداوند می‌خواهد تو را خلیفه بر زمین قرار دهد تا میان مردم به عدالت حکم فرمایی؟ لقمان پاسخ داد که اگر خداوند به او اختیار دهد، او آسایش را بر مصیبت ترجیح می‌دهد، اما اگر خداوند بر او اراده کند، او با کمال اطاعت تسلیم خواهد بود، زیرا می‌داند که اگر چنین چیزی برای او مقدر شود، به او کمک خواهد شد و او را از گناه محفوظ می‌دارد. ملائکه از او پرسیدند چرا اینگونه فکر می‌کند و او پاسخ داد که حاکم بالاترین مقام را دارد و در عین حال با ظلم‌های مختلفی مواجه خواهد شد. او معتقد است که نجات از این وضعیت سخت‌تر از قرار گرفتن در جایگاه ذلت است. سپس او در خوابی به حکمت رسید و هنگامی که بیدار شد، با حکمت سخن می‌گفت. پس از لقمان، داود ندا شد و او پذیرای این مقام شد، اما بدون آنکه شرایطی مشابه لقمان برای خود بگذارد. داود چندین بار در خطا افتاد، با این حال خداوند او را عفو کرد و لقمان همواره با حکمت خود به او کمک می‌کرد. داود به لقمان گفت: خوشا به حال تو که حکمت دریافت کرده‌ای و از بلاهای دنیا دور مانده‌ای، در حالی که داود به مقام خلافت دست یافت و با مشکلات و آزمایش‌ها مواجه شد.
وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ رأس الحکمة الشکر للَّه ثم المخافة منه ثم القیام بطاعته. و قیل الحکمة هی الاصابة فی القول و العمل و الفقه فی الدین. أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ قال الزّجاج معناه آتینا لقمن الحکمة لان یشکر للَّه. و قیل هو بدل من الحکمة. و قیل: هو تفسیر للحکمة، وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ لانّ الشاکر یستحق المزید، من قوله: لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ای یعود منفعة شکره الیه. وَ مَنْ کَفَرَ لن یضرّ اللَّه فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عن العباد و شکرهم. حَمِیدٌ محمود فی صنعه.
هوش مصنوعی: ما به لقمان حکمت آموختیم که مهم‌ترین اصل حکمت، شکرگزاری از خداوند است؛ سپس ترس از او و بعد از آن، رعایت اطاعت از دستورات او. برخی می‌گویند حکمت یعنی درست گفتن و عمل کردن و آگاهی در دین. خداوند به لقمان فرمان می‌دهد که خدا را شکر کند. برخی تفسیر کرده‌اند که شکرگزاری، خود نوعی حکمت است. همچنین گفته شده که کسی که شکر کند، در واقع به نفع خود عمل کرده، زیرا شکرگزار مستحق نعمت‌های بیشتر است. خداوند فرموده است: اگر شکر کنید، نعمت‌ها را افزایش می‌دهم. در حالی که کسی که کافر باشد، هیچ ضرری به خدا نخواهد زد، زیرا خداوند از عبادت و شکرگزاری بندگانش بی‌نیاز است. او همیشه در کارهای خود ستوده و قابل تحسین است.
وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ ای اذکر اذ قال لقمن لابنه و اسم ابنه ثاران، و قیل مشکم، و قیل انعم، وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ، یا بنیّ انّها ان تک، یا بنیّ اقم. قرأ حفص بفتح الیاء فی ثلاثتهنّ و قرأ ابن کثیر باسکان الیاء فی الاولی و الثالثة و کسر الیاء فی الثانیة، و قرأ الباقون بکسر الیاء فی ثلاثتهنّ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ هذا هو الظلم الذی حذر منه ابرهیم فی سورة الانعام: الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ و قال الشاعر:
هوش مصنوعی: لقمان به پسرش گفت: ای پسرم، به یاد داشته باش که نباید شریکانی برای خدا قرار دهی، زیرا همانا شرک، ظلم بزرگی است. این ظلمی است که ابراهیم در سوره انعام از آن برحذر داشته است: «کسانی که ایمان آورده‌اند و ایمان خود را با ظلم در می‌آمیزند». این گفته به اهمیت خالص بودن ایمان و دوری از شرک اشاره دارد.
الحمد للَّه لا شریک له
من اباها فنفسه ظلما
هوش مصنوعی: ستایش خداوندی که شریک ندارد و هیچ کس مانند او نیست، زیرا ظلم و ستم از او دور است.
و وقف بعض المفسّرین علی قوله: لا تُشْرِکْ ثم ابتداء بالقسم فقال: بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ اظلم الظلم.
هوش مصنوعی: برخی مفسرین بر این جمله تأکید کرده‌اند که انسان نباید شریک خدا قرار دهد و سپس با قسم یاد کرده و می‌گوید: به خدا قسم، شرک بزرگ‌ترین ظلم است و هیچ ظلمی بزرگ‌تر از آن وجود ندارد.
وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ ای وصّیناه بالاحسان الی والدیه ثمّ رجح الامّ و بیّن عظم حق الوالدة فقال: حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی‌ وَهْنٍ ای ضعفا علی ضعف و شدّة بعد شدّة. فالوهن الاوّل ما ینؤها من ثقل الحمل و الوهن الثانی ما یعتریها من الطلق، و عبوء التربیة و الرضاع. وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ المراد بهذا الفصال الرضاع لانّ عاقبة الرضاع الفصال کقوله: أَعْصِرُ خَمْراً و المعنی انّها بعد الوضع ترضعه عامین. و ذلک مما یزیدها ضعفا. فلهذا وجب علی الولد مراعاتها و القیام بشکرها. و فی الحدیث سئل رسول اللَّه (ص): من احق الناس بحسن الصحبة؟ فقال امّک. فقال: ثمّ من؟ قال: امّک. قال: ثم من؟ قال: امّک. قال: ثمّ من؟ قال ابوک.
هوش مصنوعی: به انسان توصیه شده که به والدین خود نیکی کند و در این میان، حقوق مادر به شدت مورد تأکید قرار گرفته است. مادر در دوران بارداری با مشکلات و دشواری‌های زیادی روبرو می‌شود؛ او حمل را با زحمت و ضعف تحمل می‌کند و پس از زایمان نیز از درد و سختی رنج می‌برد. همچنین، مسئولیت تربیت و شیر دادن به کودک بر دوش اوست. به همین دلیل، احترام و قدردانی از مادر بر فرزند واجب است. در یکی از احادیث، از پیامبر اکرم (ص) پرسیده شد که چه کسی بیشتر از همه شایسته نیکی و حسن برخورد است؟ ایشان پاسخ دادند: «مادرت» و این را سه بار تکرار کردند و پس از آن به پدر اشاره کردند.
قال: ثمّ من؟ قال: الاقرب فالاقرب. و قیل: رعایة حق الوالد من حیث الاحترام و رعایة حق الامّ من حیث الشفقة و الاکرام.
هوش مصنوعی: سپس سوال شد: چه کسی؟ پاسخ داده شد: نزدیک‌ترین فرد. و گفته شده است: رعایت حق پدر از نظر احترام و رعایت حق مادر از نظر محبت و بزرگداشت.
و قری فی الشواذ و فصله فی عامین أی حد منتهی رضاعه فی انقضاء عامین، قال هاهنا فی عامین. و قال فی سورة البقرة: حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ لانّ لا یزاد علیهما. أَنِ اشْکُرْ لِی یعنی و وصّیناه ان اشکر لی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ ای مصیرک الیّ و حسابک علیّ فلا تخالف طاعتی. و فی کلام لقمان لابنه انّ اللَّه رضینی لک فلم یوصّنی بک و لم یرضک لی فوصّاک بی. و قال سفیان بن عیینة فی قوله تعالی: أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ قال من صلّی الصلوات الخمس فقد شکر اللَّه و من دعا للوالدین فی ادبار الصلوات الخمس فقد شکر الوالدین.
هوش مصنوعی: در این متن به موضوع رضاع و مدت آن اشاره شده است. بیان شده که حداکثر مدت شیر دادن به مدت دو سال خواهد بود و این نکته در آیات قرآن نیز مورد تأکید قرار گرفته است. همچنین به اهمیت شکرگزاری از خدا و والدین اشاره شده و بیان می‌کند که انسان باید به طاعت خدا توجه کند. در ادامه، اشاره‌ای به سخنان لقمان درباره تربیت فرزندش و همچنین نظرات شخصیت‌های دیگر در مورد شکرگزاری و دعا برای والدین شده است. به طور کلی، این متن بر اهمیت دینی شکرگزاری و ارتباط با والدین تأکید دارد.
وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی‌ أَنْ تُشْرِکَ بِی یعنی و مع ما اوصیک به من برّ الوالدین ان حملاک علی ان تشرک بی فَلا تُطِعْهُما فانّ حقهما و ان عظم فلیس باعظم من حقی. وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً یعنی بالإنفاق علیهما وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ یعنی اتّبع سبیل محمّد (ص) فیما یدعوک الیه من طاعتی، ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ هذه الایة و نظیرها فی سورة العنکبوت نزلتا فی قوم اسلموا و لهم آباء و امّهات مشرکون یبطّئونهم عن الاسلام و یرغبونهم عنه. و قیل نزّلت فی ابی بکر الصدیق و ذلک انّه حین اسلم اتاه عثمان و طلحة و الزبیر و سعد بن ابی وقاص و عبد الرحمن بن عوف قالوا له قد صدّقت هذا الرجل و آمنت به؟ قال نعم هو صادق فأمنوا به ثمّ حملهم الی النّبی (ص) حتی اسلموا فهؤلاء لهم سابقة الاسلام اسلموا بارشاد ابی بکر، قال اللَّه تعالی: وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ یعنی أبا بکر و قد تضمنت الایة النهی عن صحبة الکفار و الفسّاق و الترغیب فی صحبة الصالحین. ثم عاد الی عظة لقمان ابنه. فقال: یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ، انّها انّث لمکان الحبّة کقوله: فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ فانّث لمکان الأبصار و یجوز ان یکون المراد بالتأنیث الحسنة یعنی انّ الحسنة ان تک مثقال حبّة. قال مقاتل: انّ ابن لقمان قال لابیه یا ابت: ان عملت بالخطیئة لا یرانی احد کیف یعلمها اللَّه فقال یا بنیّ ان الخطیئة ان تک مثقال حبّة. یقال مثقال الشی‌ء ما یساویه فی الوزن و کثر فی الکلام فصار عبارة عن مقدار الدینار. قرأ نافع مثقال حبّة بالرفع علی اسم کان و مجازه ان یقع مثقال حبّة و حینئذ لا خبر له فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ قال اکثر المفسّرین هی الصخرة الّتی علیها الارض و هی التی تسمّی السّجّین و لیست من الارض و هی التی یکتب فیها اعمال الفجّار و خضرة السّماء منها و هی علی الریح لیست فی السّماء و لا فی الارض، ثم قال: أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یعنی فی ایّ موضع حصل من الامکنة التی هی السماوات و الارض لم یخف علیه مکانها فیأتی اللَّه بها یوم القیامة و یجازی علیها، إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ باستخراجها خَبِیرٌ بمکانها. و فی بعض الکتب انّ هذه الکلمة آخر کلمة تکلم بها لقمن. فانشقت مرارته من هیبتها فمات. و قال الحسن معنی الایة هو الاحاطة بالاشیاء صغیرها و کبیرها. و قیل المراد بها الرزق، یعنی ان کان للانسان رزق مثقال حبّة خردل فی هذه المواضع جاء بها اللَّه حتی یخرجها و یسوقها الی من هی رزقه. و فی الخبر: انّ الرزق مقسوم لن یعد و امرأ ما کتب له، انّ الرزق لیطلب الرجل کما یطلبه اجله.
هوش مصنوعی: اگر پدر و مادرت فشار بیاورند که به من شرک بیاوری، بگو که به آن‌ها اطاعت نکن، چرا که حقّ آن‌ها هرچقدر که بزرگ باشد، از حقّ من بزرگ‌تر نیست. با آن‌ها در دنیا به سزا و نیکی رفتار کن. همچنین راه کسانی را دنبال کن که به من بازگشته‌اند. این آیه و مشابه آن در سوره عنکبوت درباره‌ی گروهی نازل شده که مسلمان شده بودند و پدر و مادرشان مشرک بودند و آن‌ها را از اسلام دور می‌کردند. همچنین گفته شده که این آیه در مورد ابوبکر صدیق نازل شده است، زمانی که او مسلمان شد و تصمیم به اسلام آوردن دیگران را گرفت. این آیه نهی از دوستی با کافران و فاسقان و تشویق به دوستی با صالحان را شامل می‌شود. سپس به وصیت لقمان به پسرش بازمی‌گردد و تاکید می‌کند که حتی اگر کار زشتی به اندازه‌ی مثقالی از خردل باشد، خداوند آن را می‌بیند. همچنین در اینجا اشاره می‌شود که هر چیزی در این دنیا و آسمان‌ها، در روز قیامت نسبت به آن تجزیه و حسابرسی خواهد شد، زیرا خداوند به همه چیز دانا و لطیف است. در نهایت صحبت از این است که از بندگانش ارزاق آن‌ها تقسیم شده و هر کس نصیب خود را به دست خواهد آورد.
یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلی‌ ما أَصابَکَ فی ذات اللَّه من المضرة فی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر. و قیل: وَ اصْبِرْ عَلی‌ ما أَصابَکَ من شدائد الدّنیا من الامراض و الفقر و الهمّ و الغم. إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ای انّ الذی اوصیتک به ممّا عزم اللَّه علی عباده، ای امرهم به امرا حتما عَزْمِ الْأُمُورِ ما لا یشوبه شبهة و لا یدافعه ریبة. و فی الخبر من صلّی قبل العصر اربعا غفر اللَّه له مغفرة عزما ای هذا الوعد صادق عزیم وثیق. و فی دعائه (ص) «اسئلک عزائم مغفرتک» ای اسئلک ان توفقنی للاعمال التی تغفر لصاحبها لا محالة.
هوش مصنوعی: ای پسرم، نماز را برپا دار و به کارهای نیک امر کن و از کارهای زشت نهی کن و در آنچه برای خداوند به تو می‌رسد صبر کن، چه در امر به معروف و نهی از منکر. همچنین صبر کن در برابر مشکلات و سختی‌های دنیا، مانند بیماری، فقر، غم و اندوه. این مسائل از اصول و تصمیمات مهم هستند که خداوند برای بندگانش مقرر کرده و هیچ شکی در آن نیست. در حدیثی آمده که کسی که قبل از عصر چهار رکعت نماز بخواند، خداوند او را به طرز قاطع و جدی می‌آمرزد. همچنین در دعای پیامبر (ص) آمده است: «از تو می‌خواهم توفیق برای انجام کارهایی که موجب بخشایشنده تو هستند.»
وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ قرأ ابن کثیر و ابن عامر و عاصم و یعقوب لا تصعّر بتشدید العین و قرأ الآخرون لا تصاعر و معناهما واحد، یقال صعّر وجهه و صاعر اذا مال و اعرض تکبّرا مثل ضعف و ضاعف. قال عکرمة: هو الّذی اذا سلّم علیه لوی عنقه تکبرا و الصعر التواء و میل فی العنق من خلقة او داء او کبر فی الانسان و فی الإبل. تقول: رجل اصعر و اصید و الصید کالصعر، وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً ای لا تمش بالخیلاء و الکبر. مرحا مصدر وقع موقع الحال. و المرح اشدّ الفرح.
هوش مصنوعی: آیه پرهیز از تظاهر به بزرگ‌منشی را بیان می‌کند. به این معنا که نباید به طور متکبرانه خود را از دیگران جدا کنیم یا به آنها بی‌توجهی کنیم. در تفسیرها آمده که وقتی کسی به دلیل تکبر به سمت دیگران می‌چرخد یا خود را کنار می‌کشد، این کار به نوعی نشان‌دهنده کبر و arrogance است. همچنین به راه رفتن با حالت خودبزرگ‌بینی اشاره دارد و توصیه می‌شود که انسان در رفتارهایش تواضع و فروتنی را مد نظر داشته باشد.
إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ فی مشیته، فَخُورٍ الفخور الذی یعدّد مناقبه تطاولا بها و احتقارا لمن عدم مثلها. و قیل الفخور کثیر الفخر، عن ابن عمر قال: قال رسول اللَّه (ص): خرج رجل یتبختر فی الجاهلیة علیه حلّة فامر اللَّه عزّ و جلّ الارض فاخذته فهو یتجلجل فیها الی یوم القیامة.
هوش مصنوعی: خداوند کسانی را که در راه رفتنشان تظاهر و خودبرتربینی می‌کنند، دوست ندارد. کسی که به خاطر ویژگی‌های خود به دیگران فخر می‌فروشد و به آن‌ها می‌بالد، در حقیقت به خود می‌بالد و دیگران را خوار می‌شمارد. در تفاسیر آمده است که فخر به معنای خودبزرگ‌بینی است. ابن عمر روایت می‌کند که پیامبر (ص) فرمود: مردی در زمان جاهلیت با لباس فاخر و خودبزرگ‌بینانه‌ای از خانه خارج شد، و خداوند زمین را به او فرمان داد که او را ببلعد و او تا روز قیامت در زمین خواهد ماند.
وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ القصد و الاقتصاد التوسط فی الامر، قال بعضهم: انّ للشّیطان من ابن آدم نزعتان بایتهما ظفر قنع: الافراط و التفریط. و قیل کلا طرفی القصد مذموم. و منه قوله عزّ و جلّ: وَ عَلَی اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ و تأویل الایة اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ لا مرحا و اختیالا و لا خرقا و استعجالا. و قال ابن مسعود کانوا ینهون عن خبب الیهود و دبیب النصاری و لکن مشیا بین ذلک. و عن النبی (ص): سرعة المشی یذهب بهاء المؤمن.
هوش مصنوعی: در راه رفتن خود اعتدال و میانه‌روی را رعایت کن. برخی گفته‌اند که شیطان در انسان دو ویژگی دارد که هر کدام می‌تواند او را به انحراف بکشاند: افراط و تفریط. همچنین گفته شده که هر دو طرف این افراط و تفریط مذموم هستند. خداوند در قرآن فرموده است: «و بر خداست که راه راست را نشان دهد» و برخی از مردم نیز در پیروی از این مسیر میانه‌رو هستند. تأویل این آیه به این معناست که در راه رفتن خود بیش از حد شتاب نکن و از راه‌های تند و غیرمناسب اجتناب ورزید. ابن مسعود نیز می‌گفتند که نباید مانند یهودیان به تندی راه بروید و نه مانند نصاری به آرامی، بلکه باید میانه‌روی را انتخاب کنید. پیامبر (ص) نیز فرموده‌اند که سرعت بیش از حد در راه رفتن، شان و قداست مؤمن را از بین می‌برد.
وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ یقال: غضّ صوته و غضّ بصره اذا خفض صوته و غمض بصره. و فی الحکمة حسبک من صوتک ما اسمعت اهل مجلسک، إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ ای اقبح الاصوات لَصَوْتُ الْحَمِیرِ اوّله زفیر و آخره شهیق و هما صوت اهل النار. و قال سفیان الثوری: صیاح کل شی‌ء تسبیحه الّا الحمار فانّه یصیح لرؤیة الشیطان. و روی عن النبی (ص) قال: «انّ اللَّه یبغض ثلث اصوات: نهقة الحمیر و نباح الکلب و الداعیة بالحرب» یعنی النائحة، و قیل لَصَوْتُ الْحَمِیرِ العطسة المنکرة حکاه اقضی القضاة الماوردی و وجه هذا القول انّه جعل الحمیر فعیلا من قولهم طعنة حمراء ای شدیدة و من قولهم حمّارة القیظ شدّته و الحمار سمّی حمارا لشدّته، ثمّ لا تخصیص له بالعطسة دون غیرها من الاصوات.
هوش مصنوعی: صدایت را کم کن. گفته می‌شود که وقتی کسی صدایش را پایین می‌آورد یا چشمانش را می‌بندد، یعنی صدایش را کم کرده است. در حکمت آمده است که صدای تو باید فقط به اندازه‌ای باشد که اهالی مجلس تو بشنوند. زشت‌ترین صداها صدای الاغ است که ابتدا زوزه می‌کشد و در نهایت نفس را بیرون می‌دهد و این دو صدا، صدای اهل جهنم را تداعی می‌کند. سفیان ثوری گفته است که صدای هر موجودی نشانه تسبیح اوست، به جز الاغ که در مقابل شیطان صدا می‌زند. از پیامبر (ص) روایت شده که خداوند سه نوع صدا را دوست ندارد: صدای نعره الاغ، پارس سگ و صدای دعوت به جنگ که منظور از آن صدای نوحه‌خوانی است. همچنین گفته شده که صدای الاغ به "عطسه زشت" نسبت داده شده و قاضی القضات ماوردی این را بیان کرده است. در این مورد، الاغ به علتی خاصی نامیده شده است که به معنی شدت و قوت است و این نامگذاری به صدای عطسه محدود نیست و شامل دیگر صداها نیز می‌شود.

حاشیه ها

1402/02/05 22:05
یزدانپناه عسکری

36- و اقصد فی مشیک القصد و الاقتصاد التوسط فی الامر قال بعضهم ان للشیطان من ابن آدم نزعتان بایتهما ظفر قنع الافراط و التفریط و قیل کلا طرفی القصد مذموم و منه قوله عز و جل و علی الله قصد السبیل و منهم مقتصد و تأویل الایة اقصد فی مشیک لا مرحا و اختیالا و لا خرقا و استعجالا

***

قرآن کریم

وَ عَلَی اللَّهِ قَصْدُ السَّبیلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعین‏( النحل/9)

[یزدانپناه عسکری]*

قاصد بودن مشیتی دیگر از مشیّت‌های الهی ورای مسئله جبر و اختیار در عملکرد روزمره است

2.2:58/3+565:492+ Fusus5/6+cha