گنجور

۱ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که جان را جان است و دل را عیان است، بنام او که یاد او زینت زبانهاست و مهر او راحت روانست، بنام او که وصال او بدو عالم ارزانست، و هر چه نه اوست همه عین تاوانست، و هر چه نه یاد او تخم غمانست بنام او که وجود او را علّت نه، صنع او را حیلت نه، اوّلیت او را بدایت نه، آخریت او را نهایت نه. در حکم او ریبت نه در امر او شبهت نه. در قدر او ذلّت نه در وجود او قلّت نه. هر چه کند کس را برو حجّت نه، و او را بهیچ چیز و هیچ کس حاجت نه.

بنام او که هر چه خواهد تواند و هر چه تواند داند. یکی را بخواند یکی را براند، بهیچ حکم درنماند. نه کس باو ماند. نه او بکس ماند، این معنی یقین داند او که: لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ برخواند.

پیر طریقت گفت: الهی تو آنی که از احاطت اوهام بیرونی، و از ادراک عقول مصونی. نه محاط ظنونی نه مدرک عیونی. کارساز هر مفتون و فرح‌رسان هر محزونی. در حکم بی‌چرا و در ذات بی‌چند و در صفات بی‌چونی.

جمالک جلّ عن درک العیون
و قدرک فات تصویر الظنون‌
و خامرنی لخمر هواک سکر
فلا اصحو الی یوم المنون‌
تو لاله سرخ و لؤلؤ مکنونی
من مجنونم تو لیلی مجنونی‌
تو مشتریان با بضاعت داری
با مشتریان بی‌بضاعت چونی‌

الم الف بلاءنا من عرف کبریائنا و لزم بابنا، من شهد جمالنا و مکن من قربتنا، من اقام علی خدمتنا، هر که جلال و عظمت ما و کبریاء عزت ما بشناخت او از بلاء ما روی نگرداند، هر که جمال و لطف ما بر نقطه دل او تجلّی کرد از درگاه ما روی نتابد و یک لحظه از صحبت ما نشکیبد. هر که امروز در خدمت ما خو کرد فردا او را از قربت و وصلت خود بی‌بهره نگردانیم. ای جوانمرد دل با توحید او سپار و جان با عشق و محبت او پرداز و بغیر او التفات مکن، که هر که بغیر او باز نگرد تیغ غیرت دمار از جان او برآرد، و هر که از بلاء او بنالد در دعوی دوستی درست نیاید.

مردی بود در عهد پیشین مهتری از سلاطین دین. او را عامر بن عبد القیس میگفتند چنین میآید که در نماز نافله پایهای او خون سیاه بگرفت، گفتند پایها ببر تا این فساد زیادت نشود. گفت پسر عبد القیس که باشد که او را با اختیار حق اختیاری بود. پس چون در فرائض و نوافل وی خلل آمد روی سوی آسمان کرد، گفت: پادشاها گرچه طاقت بلا دارم طاقت بازماندن از خدمت نمیدارم. پای می‌ببرم تا از خدمت باز نمانم. آن گه گفت کسی را بخوانید تا آیتی از قرآن بخواند، چون بینید که در وجد و سماع حال بر ما بگردد شما بکار خود مشغول باشید، پایها از وی جدا کردند و داغ نهادند و آن مهتر در وجد و سماع قرآن چنان برفته بود که از آن الم خبر نداشت، پس چون مقری خاموش شد و شیخ بحال خود باز آمد گفت: این پای بریده بگلاب بشوئید و بمشک و کافور معطّر کنید که بر درگاه خدمت هرگز بر بیوفایی گامی ننهاده است.

لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ قبل اینجا ازلست و بعد ابد است، و معنی آنست که الامر الازلیّ للَّه و الامر الأبدیّ للَّه لانّ الربّ الازلیّ و السیّد الأبدی اللَّه. در ازل و ابد خدا است که یگانه و یکتا است. در امر بی‌نهایت و در علم بی‌غایت و در حکم بی‌چراست، از کی پیش و پیش از جا بجاست. پیش از ما در ازل ما را بود و بی ما در ابد بهره ماست. این آن رمز است که شب معراج با مهتر عالم (ص) گفت: «یا محمد کن لی کما لم تکن فاکون لک کما لم ازل.

پیر طریقت گفت: بقرب می‌نگر تا انس زاید. بعظمت می‌نگر تا حرمت فزاید، میان این و آن منتظر می‌باش تا سبق عنایت خود چه نماید، لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ جای دیگر گفت: أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ عالم خلق را نهایت پیداست و عالم امر را نهایت نیست. عالم خلق جائز الزوال آمد و عالم امر واجب الدوام است و تا مرد از عالم خلق درنگذرد روا نبود که بعالم امر رسد از نهاد خود متعرّی باید شد و نسبت خلقیت از فطرت معرفت باز باید برید. اگر میخواهی که ترا بعالم امر گذری بود و از نهاد کنودی برخاستن و از نسبت ظلومی و جهولی باز بریدن نتوان الّا بدرنگی و روزگاری، هم چنان که بوقت درآمدن درنگی بکار باید بیرون شدن هم بدرنگ باشد. چنان که نطفه مدتی باز دارند تا علقه گردد. و آن گه آن علقه روزگاری موقوف گردانند تا مضغه شود، همچنین از مضغه تا بعظام و از عظام تا به لحم، آن گه مدتی دیگرش بدارند تا در روش آید. هم چنین مرد بدان قدر که از دست خود برمیخیزد بامر حق آشنا میشود چون از صفات خود بتمامی درگذشت شایسته امر شد و بحد بلوغ رجولیّت رسید. آن گه این رقم بر وی زنند که: من المؤمنین رجال، وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ، بِنَصْرِ اللَّهِ الیوم ترح و غدا فرح، الیوم عبرة و غدا حیرة، الیوم اسف و غدا لطف، الیوم بکاء و غدا لقاء. هر چند که دوستان را امروز درین سرای بلا و عناهمه درد است و اندوه، همه حسرت و سوز، اما آن اندوه و سوز را بجان و دل خریدارند و هر چه معلوم ایشانست فداء آن درد میکنند چنان که آن جوانمرد گفته:

اکنون باری به نقد دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم‌

داود پیغامبر چون آن زلّت صغیره از وی برفت و از حق بدو عتاب آمد تا زنده بود سر بر آسمان نداشت و یک ساعت از تضرع نیاسود، با این همه خوش میگفت الهی خوش معجونی که اینست و خوش دردی که اینست. الهی تخمی از این گریه و اندوه در سینه من بنه تا هرگز ازین درد خالی نباشم.

ای مسکین تو همیشه بی‌درد بوده‌ای، از سوز دردزدگان خبر نداری، از آن گریه بر شادی و از آن خنده بر اندوه نشان ندیده‌ای:

من گریه بخنده در همی‌پیوندم
پنهان گریم بآشکارا خندم‌
ای دوست گمان مبر که من خرسندم
آگاه نه‌ای که چون نیازومندم‌

پیر طریقت گفت: الهی نصیب این بیچاره از این کار همه درد است، مبارک باد که مرا این درد سخت در خورد است، بیچاره آن کس که ازین درد فرد است، حقا که هر که بدین درد ننازد ناجوانمرد است.

یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ، در خبر است که فردا در انجمن رستاخیز و عرصه عظمی دنیا را بیارند بصورت پیر زنی آراسته گوید: بار خدایا امروز مرا جزای کمتر بنده‌ای کن از بندگان خود. از درگاه عزّت و جناب جبروت فرمان آید که ای ناچیز خسیس من راضی نباشم که کمترین بنده خود را چون تویی جزاء وی دهم. آن گه گوید: کونی ترابا خاک گرد و نیست شو.

چنان نیست شود که هیچ جای پدید نیاید.

و گفته‌اند طالبان دنیا سه گروه‌اند: گروهی دنیا از وجه حرام جمع کنند هر چون که دست رسد بغصب و قهر بخود میکشند و از سرانجام و عاقبت آن نیندیشند ایشان اهل عقاب‌اند و سزای عذاب. مصطفی (ص) گفت: کسی که دنیای حلال جمع کند از بهر تفاخر و تکاثر تا گردن کشد و بر مردم تطاول جوید ربّ العزه از وی اعراض کند و در قیامت با وی بخشم بود او که دنیای حلال طلب کرد، بر نیّت تفاخر، حالش اینست پس او که حرام طلب کند و حرام گیرد و خورد حالش خود چون بود؟

گروه دوم دنیا بدست آرند از وجه مباح چون کسب و تجارات و وجوه معاملات ایشان اهل حساب‌اند در مشیّت حق، و در خبر است که: من نوقش فی الحساب عذب.

گروه سوم از دنیا بسدّ جوعت و ستر عورت قناعت کنند مصطفی (ص) گفت: «لیس لابن آدم حق فیما سوی هذه الخصال بیت یسکنه و ثوب یواری عورته و جرف الخبز و الماء» یعنی کسر الخبز ایشان را نه حساب است و نه عتاب، اگر عورت نپوشند و طعام نخورند از خدمت حق باز مانند پس نه بر نصیب خود میکوشند و نه بر مراد خود میروند که از بهر حق میکوشند و بر مراد حق میروند. مصطفی (ص) گفت: ایشانند که چون سر از خاک برکنند رویهای ایشان چون ماه شب چهارده بود روز رستاخیز که خلق دو گروه شوند ایشان در گروه اهل وصلت باشند، و ذلک فی قوله تعالی وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ، فریق منهم اهل الوصلة و فریق منهم اهل الفرقة، فریق للجنّة و المنّة و فریق للعذاب و المحنة، فریق للفراق و فریق للتلاق.

فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ، میگوید دوستان خدا فردا در روضات بهشت در حظیره قدس میان ریاحین و یاسمین بشادی و طرب سماع کنند مزامیر انس فی مقاصیر قدس بالحان تحمید فی ریاض تحمید فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ. فرمان آید بداود پیغامبر که: یا داود بآن نغمت داودی و صوت شورانگیز و آواز دل‌ربای که ترا داده‌ام زبور برخوان، یا اسرافیل تو قرآن برخوان یا موسی تو تورات برخوان یا عیسی تو انجیل برخوان، ای درخت طوبی بتسبیح و تقدیس ما آواز خود بگشای، ای ماهرویان فردوس چه نشینید خیزید و دوستان را استقبال کنید. ای تلهای مشک اذفر و کافور معنبر بر سر مشتاقان ما نثار شوید، ای درویشان که در دنیا غم خوردید و اندوه کشیدید، اندوه بسر آمد و درخت شادی ببر آمد، خیزید و طرب کنید در حظیره قدس و خلوتگاه انس بنازید و سر ببالین انس باز نهید، ای مستان مجلس مشاهدت، ای مخموران خمر عشق، ای عاشقان سوخته سحرگاهان در رکوع و سجود جوی خون از دیده‌ها روان کرده، و دلها بامید وصال ما تسکین داده، گاه آمد که در مشاهده ما بیاسائید، بار غم از خود فرو نهید و بشادی دم زنید، ای طالبان بنازید که نقد نزدیک است. ای شب روان آرام گیرید که صبح نزدیک است. ای تشنگان صبر کنید که چشمه نزدیک است. ای غریبان شاد زیید که میزبان نزدیک است. ای دوست‌جویان خوش باشید که اجابت نزدیک است. ای مشتاقان طرب کنید که دیدار نزدیک است. فیکشف الحجاب و یتجلّی لهم تبارک و تعالی فی روضة من ریاض الجنّة، و یقول: انا الذی صدقتکم و عدی و اتممت علیکم نعمتی، فهذا محل کرامتی فسلونی.

پیر طریقت در مناجات گفت ای خداوندی که در دل دوستانت نور عنایت پیداست، جانها در آرزوی وصالت حیران و شیداست، چون تو مولی کر است؟ چون تو دوست کجاست؟ هر چه دادی نشانست و آئین فرداست. آنچه یافتیم پیغامست و خلعت برجاست. الهی نشانت بیقراری دل و غارت جانست، خلعت وصال در مشاهده جلال چگویم که چونست:

روزی که سر از پرده برون خواهی کرد
دانم که زمانه را زبون خواهی کرد
گر زیب و جمال ازین فزون خواهی کرد
یا رب چه جگرهاست که خون خواهی کرد

اطلاعات

قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که جان را جان است و دل را عیان است، بنام او که یاد او زینت زبانهاست و مهر او راحت روانست، بنام او که وصال او بدو عالم ارزانست، و هر چه نه اوست همه عین تاوانست، و هر چه نه یاد او تخم غمانست بنام او که وجود او را علّت نه، صنع او را حیلت نه، اوّلیت او را بدایت نه، آخریت او را نهایت نه. در حکم او ریبت نه در امر او شبهت نه. در قدر او ذلّت نه در وجود او قلّت نه. هر چه کند کس را برو حجّت نه، و او را بهیچ چیز و هیچ کس حاجت نه.
هوش مصنوعی: به نام خداوند بخشنده و مهربان، به نام کسی که زندگی را به ما هدیه می‌دهد و دل‌ها را روشن می‌کند. به نام او که یادش زینت‌بخش زبان‌هاست و محبتش آرامش بخش روح‌ها. به نام او که به وصلش، جهان را ارزان می‌بینیم و هر چیز غیر از او، فقط هزینه‌ای است. هر یاد غیر او، غم را به همراه دارد. به نام او که وجودش نیاز به دلیل ندارد، آفرینشش ترفند نیست، آغازش سرآغاز ندارد و پایانش پایانی ندارد. در فرمانروایی او شکی نیست و در کارهایش هیچ ابهامی وجود ندارد. در عظمت او خفتی نیست و در وجودش کمی نیست. هر کاری که کند، دلیل و حجت ندارد و او به هیچ چیز و هیچ کس نیازی ندارد.
بنام او که هر چه خواهد تواند و هر چه تواند داند. یکی را بخواند یکی را براند، بهیچ حکم درنماند. نه کس باو ماند. نه او بکس ماند، این معنی یقین داند او که: لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ برخواند.
هوش مصنوعی: به نام خداوندی که هرچه بخواهد، می‌تواند و هرچه را که بتواند، می‌داند. او برخی را می‌خواند و برخی را از خود دور می‌کند و هیچ حکمی نمی‌تواند او را متوقف کند. هیچکس نمی‌تواند او را درک کند و او نیز به هیچ کس وابسته نیست. تنها کسی که این را به خوبی می‌داند، کسی است که می‌فهمد هیچ چیزی مانند او نیست.
پیر طریقت گفت: الهی تو آنی که از احاطت اوهام بیرونی، و از ادراک عقول مصونی. نه محاط ظنونی نه مدرک عیونی. کارساز هر مفتون و فرح‌رسان هر محزونی. در حکم بی‌چرا و در ذات بی‌چند و در صفات بی‌چونی.
هوش مصنوعی: مربی راه درباره خدا می‌گوید: خداوند آن چنانی است که نمی‌توان او را با تخیلات و افکار خارجی درک کرد و فهمی از آن‌ها به دست نیاورد. او از گمان‌ها و تصوراتی که در ذهن انسان‌ها شکل می‌گیرد، خارج است. او فراتر از هر نوع وابستگی است و می‌تواند به تمام دل‌ها آرامش بخشد. او در عالم بی‌دلیل و در وجود خود بدون هیچ قید و شرطی است و از لحاظ صفات، هیچ نوع محدودیتی ندارد.
جمالک جلّ عن درک العیون
و قدرک فات تصویر الظنون‌
هوش مصنوعی: زیبایی تو چنان است که از دیدگان دور مانده و ارزش تو فراتر از تصورات است.
و خامرنی لخمر هواک سکر
فلا اصحو الی یوم المنون‌
هوش مصنوعی: من را باده عشق مست کرده است، چنانکه تا روز مرگ نمی‌توانم به خود بیایم.
تو لاله سرخ و لؤلؤ مکنونی
من مجنونم تو لیلی مجنونی‌
هوش مصنوعی: تو مانند لاله‌ای سرخ و همچون مرواریدی پنهان هستی و من دیوانه‌ات هستم؛ تو لیلی من هستی و من مجنون تو.
تو مشتریان با بضاعت داری
با مشتریان بی‌بضاعت چونی‌
هوش مصنوعی: تو مشتریانی داری که امکانات و توانایی خرید خوبی دارند، ولی با مشتریانی که توانایی مالی کمتری دارند چه برخوردی می‌کنی؟
الم الف بلاءنا من عرف کبریائنا و لزم بابنا، من شهد جمالنا و مکن من قربتنا، من اقام علی خدمتنا، هر که جلال و عظمت ما و کبریاء عزت ما بشناخت او از بلاء ما روی نگرداند، هر که جمال و لطف ما بر نقطه دل او تجلّی کرد از درگاه ما روی نتابد و یک لحظه از صحبت ما نشکیبد. هر که امروز در خدمت ما خو کرد فردا او را از قربت و وصلت خود بی‌بهره نگردانیم. ای جوانمرد دل با توحید او سپار و جان با عشق و محبت او پرداز و بغیر او التفات مکن، که هر که بغیر او باز نگرد تیغ غیرت دمار از جان او برآرد، و هر که از بلاء او بنالد در دعوی دوستی درست نیاید.
هوش مصنوعی: هر کسی که عظمت و بزرگی ما را بشناسد و به درگاه ما پایبند باشد، هر کسی که زیبایی ما را ببیند و از نزدیکی ما بهره‌مند شود، هر کس که در خدمت ما باشد، به یقین از دشواری‌ها و بلاهای ما دور نخواهد شد. اگر زیبایی و لطف ما در دل کسی ظاهر شود، او هرگز از درگاه ما رو برنمی‌گرداند و لحظه‌ای از همراهی ما جدا نمی‌شود. هر کسی که امروز به ما خدمت کند، فردا از محبت و نزدیکیش به ما بی‌نصیب نخواهد ماند. ای جوانمرد، دل خود را به توحید بسپار و جانت را با عشق و محبت ما پر کن و به غیر از ما توجه نکن. زیرا هر کس که به غیر از ما توجه کند، گرفتار مشکلات خواهد شد و هر کسی که از بلاهای ما شکایت کند، نمی‌تواند ادعای دوستی حقیقی داشته باشد.
مردی بود در عهد پیشین مهتری از سلاطین دین. او را عامر بن عبد القیس میگفتند چنین میآید که در نماز نافله پایهای او خون سیاه بگرفت، گفتند پایها ببر تا این فساد زیادت نشود. گفت پسر عبد القیس که باشد که او را با اختیار حق اختیاری بود. پس چون در فرائض و نوافل وی خلل آمد روی سوی آسمان کرد، گفت: پادشاها گرچه طاقت بلا دارم طاقت بازماندن از خدمت نمیدارم. پای می‌ببرم تا از خدمت باز نمانم. آن گه گفت کسی را بخوانید تا آیتی از قرآن بخواند، چون بینید که در وجد و سماع حال بر ما بگردد شما بکار خود مشغول باشید، پایها از وی جدا کردند و داغ نهادند و آن مهتر در وجد و سماع قرآن چنان برفته بود که از آن الم خبر نداشت، پس چون مقری خاموش شد و شیخ بحال خود باز آمد گفت: این پای بریده بگلاب بشوئید و بمشک و کافور معطّر کنید که بر درگاه خدمت هرگز بر بیوفایی گامی ننهاده است.
هوش مصنوعی: در زمان‌های دور، مردی به نام عامر بن عبد القیس وجود داشت که در میان بزرگان و سلاطین دین شناخته شده بود. داستانی از او اینگونه روایت می‌شود که در حین انجام نماز نافله، پای او به دلیل زخم و خونریزی دچار مشکل شد. دوستانش گفتند که پای او را ببرند تا اوضاع بدتر نشود. اما او به آن‌ها پاسخ داد که کس دیگری را نمی‌توان واداشت که در برابر اراده الهی مقاومت کند. او گفت که حتی اگر دردی را تحمل کند، نمی‌گذارد که از خدمت به خداوند بازماند. بنابراین، تصمیم گرفت پایش را قطع کند تا بتواند به عبادتش ادامه دهد. او از کسی خواست تا آیات قرآن را بخواند و در حین خواندن، دیگران را به کار خود مشغول کند. در حینی که پای او را بریدند، او به قدری در حال وجد و سماع قرآن غرق بود که از درد خود هیچ اطلاعی نداشت. هنگامی که خواننده قرآن سکوت کرد و او به حال عادی بازگشت، دستور داد که پای بریده‌اش را با گلاب بشویند و با عطرهای خوشبو معطر کنند، زیرا او هرگز در درگاه پروردگارش، به بی‌وفایی قدم نگذاشته بود.
لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ قبل اینجا ازلست و بعد ابد است، و معنی آنست که الامر الازلیّ للَّه و الامر الأبدیّ للَّه لانّ الربّ الازلیّ و السیّد الأبدی اللَّه. در ازل و ابد خدا است که یگانه و یکتا است. در امر بی‌نهایت و در علم بی‌غایت و در حکم بی‌چراست، از کی پیش و پیش از جا بجاست. پیش از ما در ازل ما را بود و بی ما در ابد بهره ماست. این آن رمز است که شب معراج با مهتر عالم (ص) گفت: «یا محمد کن لی کما لم تکن فاکون لک کما لم ازل.
هوش مصنوعی: تمام امور از آغاز تا پایان در اختیار خداوند است. آغاز به معنای ازل و پایان به معنای ابد است. این بدان معناست که فرمان ازلی و ابدی در دست خداوند است، زیرا او پروردگار ازلی و سید ابدی است. در ازل و ابد، خداوند یگانه و بی‌همتاست. او در قدرت بی‌نهایت، علم بی‌حد و حکم بی‌چرا قرار دارد و هیچ نقطه‌ای خارج از وجود او نیست. پیش از ما در ازل وجود داشت و در ابد نیز بدون ما باقی خواهد ماند. این راز را در شب معراج پیامبر (ص) به او گفتند که "ای محمد، برای من باش همان‌گونه که نبوده‌ای، تا من برای تو شوم همان‌گونه که نبوده‌ام."
پیر طریقت گفت: بقرب می‌نگر تا انس زاید. بعظمت می‌نگر تا حرمت فزاید، میان این و آن منتظر می‌باش تا سبق عنایت خود چه نماید، لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ جای دیگر گفت: أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ عالم خلق را نهایت پیداست و عالم امر را نهایت نیست. عالم خلق جائز الزوال آمد و عالم امر واجب الدوام است و تا مرد از عالم خلق درنگذرد روا نبود که بعالم امر رسد از نهاد خود متعرّی باید شد و نسبت خلقیت از فطرت معرفت باز باید برید. اگر میخواهی که ترا بعالم امر گذری بود و از نهاد کنودی برخاستن و از نسبت ظلومی و جهولی باز بریدن نتوان الّا بدرنگی و روزگاری، هم چنان که بوقت درآمدن درنگی بکار باید بیرون شدن هم بدرنگ باشد. چنان که نطفه مدتی باز دارند تا علقه گردد. و آن گه آن علقه روزگاری موقوف گردانند تا مضغه شود، همچنین از مضغه تا بعظام و از عظام تا به لحم، آن گه مدتی دیگرش بدارند تا در روش آید. هم چنین مرد بدان قدر که از دست خود برمیخیزد بامر حق آشنا میشود چون از صفات خود بتمامی درگذشت شایسته امر شد و بحد بلوغ رجولیّت رسید. آن گه این رقم بر وی زنند که: من المؤمنین رجال، وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ، بِنَصْرِ اللَّهِ الیوم ترح و غدا فرح، الیوم عبرة و غدا حیرة، الیوم اسف و غدا لطف، الیوم بکاء و غدا لقاء. هر چند که دوستان را امروز درین سرای بلا و عناهمه درد است و اندوه، همه حسرت و سوز، اما آن اندوه و سوز را بجان و دل خریدارند و هر چه معلوم ایشانست فداء آن درد میکنند چنان که آن جوانمرد گفته:
هوش مصنوعی: پیر طریقت گفت: به نزدیکی توجه کن تا انس و الفت ایجاد شود. به عظمت و بزرگی نگاه کن تا حرمت و احترام افزایش یابد. در این میان صبر کن و ببین که عنایت الهی چه می‌کند. او در جای دیگری گفت: آیا برای او آفرینش و فرمان نیست؟ عالم آفرینش دارای پایان است، اما عالم فرمان بی‌پایان است. عالم آفرینش قابل زوال است، در حالی که عالم فرمان همیشگی و پایدار است. تا زمانی که انسان از عالم آفرینش عبور نکند، نمی‌تواند به عالم فرمان برسد. او باید خود را از وابستگی به آفرینش آزاد کند و نسبت به آنچه که از فطرتش به عنوان آفریننده می‌داند، برید. اگر می‌خواهی به عالم فرمان وارد شوی، باید مدتی درنگ کنی و تغییراتی در خود ایجاد کنی. همان‌طور که در فرآیند طبیعی رشد، ابتدا نطفه نیاز به زمان دارد تا به علقه تبدیل شود و سپس همچنان در مراحل مختلف از علقه به مضغه و از آن به استخوان و گوشت پیش می‌رود، انسان نیز باید تلاش کند تا از ویژگی‌های خود عبور کند و به آشنایی با امر حق دست یابد. وقتی به مرحله بلوغ و رشد واقعی می‌رسد، دیگر می‌تواند خود را مؤمن واقعی به حساب آورد و در روزهایی که مؤمنان به پیروزی خداوند خوشحال هستند، در دو حالتی از اندوه در این دنیا به شادی در آخرت برسد. هرچند دوستانش امروز در این دنیا دچار درد و رنج هستند، اما آنها این درد را با جان و دل می‌پذیرند و حاضرند هر چیزی را فدای آن کنند.
اکنون باری به نقد دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم‌
هوش مصنوعی: امروز بار سنگینی از درد دارم که هیچ درمانی نمی‌تواند آن را از بین ببرد. این درد را به هیچ قیمتی با درمان‌های متعدد عوض نمی‌کنم.
داود پیغامبر چون آن زلّت صغیره از وی برفت و از حق بدو عتاب آمد تا زنده بود سر بر آسمان نداشت و یک ساعت از تضرع نیاسود، با این همه خوش میگفت الهی خوش معجونی که اینست و خوش دردی که اینست. الهی تخمی از این گریه و اندوه در سینه من بنه تا هرگز ازین درد خالی نباشم.
هوش مصنوعی: داود پیغمبر زمانی که دچار خطای کوچک شد و مورد عتاب الهی قرار گرفت، تا آخر عمرش سر به آسمان نداشت و یک لحظه هم از دعا و تضرع دست نکشید. با وجود این، دائما به خدا می‌گفت: "خدایا، خوشا به حال من که دچار چنین دردی هستم! خدایا، بذری از این اندوه در دل من بکار تا هیچ‌گاه از این درد خالی نباشم."
ای مسکین تو همیشه بی‌درد بوده‌ای، از سوز دردزدگان خبر نداری، از آن گریه بر شادی و از آن خنده بر اندوه نشان ندیده‌ای:
هوش مصنوعی: تو همیشه در آرامش بوده‌ای و از رنج و دردی که دیگران تحمل می‌کنند بی‌خبر هستی. تو هرگز گریه بر شادی و لبخند بر غم را تجربه نکرده‌ای.
من گریه بخنده در همی‌پیوندم
پنهان گریم بآشکارا خندم‌
هوش مصنوعی: من در دل غمگینم و اشک می‌ریزم، ولی ظاهراً می‌خندم و خود را شاد نمایش می‌دهم.
ای دوست گمان مبر که من خرسندم
آگاه نه‌ای که چون نیازومندم‌
هوش مصنوعی: ای دوست، فکر نکن که من خوشحالم. تو نمی‌دانی که در چه وضعیتی به سر می‌برم و چقدر به کمک و همراهی تو نیاز دارم.
پیر طریقت گفت: الهی نصیب این بیچاره از این کار همه درد است، مبارک باد که مرا این درد سخت در خورد است، بیچاره آن کس که ازین درد فرد است، حقا که هر که بدین درد ننازد ناجوانمرد است.
هوش مصنوعی: پیر طریقت گفت: ای خدا، نصیب این بیچاره تنها درد است. خوشا به حال من که این درد سخت را تحمل می‌کنم. واقعاً بیچاره آن کسی است که از این درد فارغ باشد. به راستی، هر کس که از این درد خرسند نباشد، درستکار نیست.
یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ، در خبر است که فردا در انجمن رستاخیز و عرصه عظمی دنیا را بیارند بصورت پیر زنی آراسته گوید: بار خدایا امروز مرا جزای کمتر بنده‌ای کن از بندگان خود. از درگاه عزّت و جناب جبروت فرمان آید که ای ناچیز خسیس من راضی نباشم که کمترین بنده خود را چون تویی جزاء وی دهم. آن گه گوید: کونی ترابا خاک گرد و نیست شو.
هوش مصنوعی: آنها تنها به جنبه‌های ظاهری زندگی دنیوی آگاهند و از آخرت غافل‌اند. در روایتی آمده که در روز قیامت، دنیا به شکل پیرزنی آراسته در می‌آید و می‌گوید: ای خدا، امروز می‌خواهم که جزای من کمتر از جزای بندگان معمولی‌ات باشد. و از درگاه عزت و جلال ندا می‌آید که: ای موجود بی‌ارزش و بخیل، من راضی نیستم که به تو، که از کمترین بندگانم هستی، جزایی بدهم. سپس فرمان داده می‌شود: به خاک تبدیل شو و نابود گرد.
چنان نیست شود که هیچ جای پدید نیاید.
هوش مصنوعی: این امکان وجود ندارد که هیچ جا چیزی پیدا نشود.
و گفته‌اند طالبان دنیا سه گروه‌اند: گروهی دنیا از وجه حرام جمع کنند هر چون که دست رسد بغصب و قهر بخود میکشند و از سرانجام و عاقبت آن نیندیشند ایشان اهل عقاب‌اند و سزای عذاب. مصطفی (ص) گفت: کسی که دنیای حلال جمع کند از بهر تفاخر و تکاثر تا گردن کشد و بر مردم تطاول جوید ربّ العزه از وی اعراض کند و در قیامت با وی بخشم بود او که دنیای حلال طلب کرد، بر نیّت تفاخر، حالش اینست پس او که حرام طلب کند و حرام گیرد و خورد حالش خود چون بود؟
هوش مصنوعی: گفته شده که طالبان به سه دسته تقسیم می‌شوند: یک گروه از دنیا به طور حرام و با ظلم و زور جمع می‌کنند و به عواقب کارهایشان فکر نمی‌کنند. این‌ها سزاوار عذاب هستند. گروه دیگر کسانی هستند که دنیا را به صورت حلال به دست می‌آورند، اما فقط برای نشان دادن برتری و خودستایی. این افراد نیز با نقصانی از سوی خدای قدرت مواجه می‌شوند و در روز قیامت از بخشش خدا بی‌نصیب خواهند بود. حالا اگر کسی دنیای حلال را فقط برای تفاخر به دست بیاورد، وضعیتش چگونه خواهد بود، در حالی که کسانی که به دنبال کسب حرام هستند چه کردند؟
گروه دوم دنیا بدست آرند از وجه مباح چون کسب و تجارات و وجوه معاملات ایشان اهل حساب‌اند در مشیّت حق، و در خبر است که: من نوقش فی الحساب عذب.
هوش مصنوعی: گروه دوم که دنیا را به دست می‌آورند، از راه‌های مجاز مانند کسب و کار و معاملات کسب می‌کنند. این افراد در حساب و کتاب خود دقیق هستند و به حکمت الهی توجه دارند. در روایتی آمده است که: کسی که در حساب و کتاب دقت نکند، مورد عذاب قرار می‌گیرد.
گروه سوم از دنیا بسدّ جوعت و ستر عورت قناعت کنند مصطفی (ص) گفت: «لیس لابن آدم حق فیما سوی هذه الخصال بیت یسکنه و ثوب یواری عورته و جرف الخبز و الماء» یعنی کسر الخبز ایشان را نه حساب است و نه عتاب، اگر عورت نپوشند و طعام نخورند از خدمت حق باز مانند پس نه بر نصیب خود میکوشند و نه بر مراد خود میروند که از بهر حق میکوشند و بر مراد حق میروند. مصطفی (ص) گفت: ایشانند که چون سر از خاک برکنند رویهای ایشان چون ماه شب چهارده بود روز رستاخیز که خلق دو گروه شوند ایشان در گروه اهل وصلت باشند، و ذلک فی قوله تعالی وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ، فریق منهم اهل الوصلة و فریق منهم اهل الفرقة، فریق للجنّة و المنّة و فریق للعذاب و المحنة، فریق للفراق و فریق للتلاق.
هوش مصنوعی: گروه سوم از انسان‌ها با قناعت به نیازهای اساسی خود مانند خوردن و پوشیدن، زندگی می‌کنند. پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «انسان هیچ حقی غیر از این امور ندارد؛ یک خانه برای سکونت، لباسی برای پوشاندن عورته و نان و آبی برای سیر شدن.» به این ترتیب، نان و آب برای آن‌ها اهمیتی ندارد و اگر در پوشش و تغذیه خود قصور کنند، از خدمت به خداوند غافل می‌شوند. آن‌ها نه به دنبال خواسته‌های شخصی خود هستند و نه تلاشی در پی منافع خود دارند، بلکه فقط به خاطر خداوند و مصلحت او می‌کوشند. در روز قیامت، زمانی که سر از خاک بر می‌دارند، چهره‌هایشان مانند ماه شب چهارده خواهد بود. در آن روز، انسان‌ها به دو گروه تقسیم می‌شوند: گروهی که اهل وصل هستند و گروهی که در جدایی به سر می‌برند. گروه اهل وصل به بهشت رفته و از نعمت‌ها بهره‌مند می‌شوند، در حالی که گروه دیگر دچار عذاب و مشکلات خواهند شد، برخی در جدایی و بی‌خبری از یکدیگر و برخی دیگر در همراهی و دیدار مجدد.
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ، میگوید دوستان خدا فردا در روضات بهشت در حظیره قدس میان ریاحین و یاسمین بشادی و طرب سماع کنند مزامیر انس فی مقاصیر قدس بالحان تحمید فی ریاض تحمید فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ. فرمان آید بداود پیغامبر که: یا داود بآن نغمت داودی و صوت شورانگیز و آواز دل‌ربای که ترا داده‌ام زبور برخوان، یا اسرافیل تو قرآن برخوان یا موسی تو تورات برخوان یا عیسی تو انجیل برخوان، ای درخت طوبی بتسبیح و تقدیس ما آواز خود بگشای، ای ماهرویان فردوس چه نشینید خیزید و دوستان را استقبال کنید. ای تلهای مشک اذفر و کافور معنبر بر سر مشتاقان ما نثار شوید، ای درویشان که در دنیا غم خوردید و اندوه کشیدید، اندوه بسر آمد و درخت شادی ببر آمد، خیزید و طرب کنید در حظیره قدس و خلوتگاه انس بنازید و سر ببالین انس باز نهید، ای مستان مجلس مشاهدت، ای مخموران خمر عشق، ای عاشقان سوخته سحرگاهان در رکوع و سجود جوی خون از دیده‌ها روان کرده، و دلها بامید وصال ما تسکین داده، گاه آمد که در مشاهده ما بیاسائید، بار غم از خود فرو نهید و بشادی دم زنید، ای طالبان بنازید که نقد نزدیک است. ای شب روان آرام گیرید که صبح نزدیک است. ای تشنگان صبر کنید که چشمه نزدیک است. ای غریبان شاد زیید که میزبان نزدیک است. ای دوست‌جویان خوش باشید که اجابت نزدیک است. ای مشتاقان طرب کنید که دیدار نزدیک است. فیکشف الحجاب و یتجلّی لهم تبارک و تعالی فی روضة من ریاض الجنّة، و یقول: انا الذی صدقتکم و عدی و اتممت علیکم نعمتی، فهذا محل کرامتی فسلونی.
هوش مصنوعی: آنان که ایمان آورده و کارهای نیک انجام داده‌اند، فردا در باغ‌های بهشت در شادی و خوشحالی خواهند بود. در این مکان‌های مقدس، به همراه بوی خوش گل‌ها و یاس‌ها به خوش‌نوازی و سرود خوانی خواهند پرداخت. پیامبران همچون داود و اسرافیل هر یک به نغمات خود قرآن و کلام‌های آسمانی را می‌خوانند. درختان بهشتی و زیبایی‌های دیگر از دوستان خدا استقبال خواهند کرد. درویشان که در دنیا رنج کشیده‌اند، اکنون زمان شادی و جشن است. جوانان عاشق که اشک‌های محبت بر صورتشان جاری است، اکنون می‌توانند آسوده در کنار معشوق خود بنشینند. زمان آن رسیده که غم‌ها را کنار بگذارند و به شادی بپردازند؛ زیرا وقت وصال و ملاقات نزدیک است. در آنجا، حق تعالی خود را به بندگانش نشان می‌دهد و می‌فرماید: «من همان کسی هستم که به شما وعده دادم و نعمت‌های خود را بر شما کامل کردم، اینجا محل کرامت من است، از من بخواهید.»
پیر طریقت در مناجات گفت ای خداوندی که در دل دوستانت نور عنایت پیداست، جانها در آرزوی وصالت حیران و شیداست، چون تو مولی کر است؟ چون تو دوست کجاست؟ هر چه دادی نشانست و آئین فرداست. آنچه یافتیم پیغامست و خلعت برجاست. الهی نشانت بیقراری دل و غارت جانست، خلعت وصال در مشاهده جلال چگویم که چونست:
هوش مصنوعی: عزیزان راه و حقیقت در مناجات خود می‌گویند: ای خدایی که نور محبتت در دل دوستانت درخشان است، جان‌ها در آرزوی وصال تو حیران و شیدا هستند. آیا کسی به عظمت تو وجود دارد؟ آیا دوستی به بزرگی تو هست؟ هر چه به ما عطا کردی نشانه‌ای است از لطف تو و نیز راهی برای فردا. آنچه به دست آوردیم پیامی است و انعامی ارزشمند. ای خدای من، نشان تو در دل بی‌قراری و شیدایی جان است؛ درباره خلعت وصال در تماشای جلال تو چگونه سخن بگویم که چیست؟
روزی که سر از پرده برون خواهی کرد
دانم که زمانه را زبون خواهی کرد
هوش مصنوعی: زمانی که تو به دنیای بیرون قدم خواهی گذاشت، می‌دانم که دنیا تحت تاثیر تو به حالتی خوار و زبون در خواهد آمد.
گر زیب و جمال ازین فزون خواهی کرد
یا رب چه جگرهاست که خون خواهی کرد
هوش مصنوعی: اگر بخواهی زیبایی و جمالی بیشتر از این داشته باشی،‌ ای پروردگار، چه دلی است که بخواهد خون گریه کند!