این سورة الروم مکّی است سه هزار و پانصد و سی و چهار حرف. و هشتصد و نوزده کلمت، و شصت آیت. جمله بمکه فرو آمده، مگر یک آیت: فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ الی آخر الآیة. و درین سورت منسوخ نیست مگر یک آیت در آخر سورت: فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ نسختها آیة السّیف. و گفتهاند: فَاصْبِرْ این کلمه منسوخ است، و إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ محکم است، باقی آیت: وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ منسوخ است. و در فضیلت سورت ابیّ کعب گفت: قال رسول اللَّه (ص) من قرأ سورة الروم کان له من الاجر عشر حسنات بعدد کل ملک سبّح للَّه بین السماء و الارض و ادرک ما ضیّع فی یومه و لیلته.
الم قسم و قد ذکرنا فیما سبق شرحه، و جواب القسم لقد مضمر فیه، تقدیره: لقد غلبت الروم و قد مما یضمر کما قال او جاءوکم حصرت صدورهم، و الغلبة الاستعلاء علی القرن بما یبطل مقاومته فی الحرب، و الغلب مصدر تقول: غلبت غلبا، و طلبت طلبا. و الغلب و الغلبة واحد، کقولک: جلبا و جلبة و قیل هو الغلبة فحذفت التّاء منه کما حذفت من قوله: وَ أَقامَ الصَّلاةَ و انما هو اقامة و الروم جمع رومی کفارسی و فرس. فِی أَدْنَی الْأَرْضِ یعنی فی اقرب ارض الحجاز منهم و هی اذرعات و بصری فهی ادنی الشام الی ارض العرب. و البضع اسم للثلاث و الخمس و السّبع و التسع. و معنی الایة غلبت فارس الروم فی اقرب ارض من ارض الشام الی ارض العرب. و قیل الی ارض فارس و هی ارض الجزیرة و قیل هی ارض الاردن و فلسطین، وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ ای الرّوم من بعد غلبة فارس ایّاهم، سَیَغْلِبُونَ فارس فیما دون عشر سنین.
سبب نزول این آیت بر قول جمهور مفسران آنست که میان اهل فارس و اهل روم قتالی رفت و مشرکان مکه میل داشتند بعجم که اهل پارس بودند و میخواستند همیشه که ایشان را بر روم غلبه باشد و نصرت، از بهر آن که ایشان را کتاب نبود و اوثانپرست بودند، هم چون ایشان اصنامپرست، و مسلمانان غلبه و نصرت روم میخواستند بر پارس، از بهر آن که اهل روم اهل کتاب بودند.
و قصه آن قتال که میان روم و پارس رفت آن بود که کسرای پارس لشکری انبوه فرستاد بروم و مردی را بر ایشان سالار و مهتر کرد نام وی شهربراز، و قیل شیر براز، و قیصر روم لشکری نام زد کرد بقتال ایشان و مردی را بر ایشان امیر کرد، نام وی بخنّس، هر دو لشکر به اذرعات بهم رسیدند یا بزمین جزیره یا بطرف شام، بر اختلاف اقوال علما و پارسیان بر رومیان در آن قتال غلبه کردند. آن خبر بمکه رسید مسلمانان را ناخوش آمد و دل تنگ گشتند و کافران شاد شدند و شماتت کردند و با مسلمانان گفتند به شماتت که اهل کتاب شمااید و ایمن نشستگان در خانمان ماایم، بنگرید که برادران ما از عجم با رومیان چه کردند؟ اگر شما با ما قتال کنید ما همان کنیم و بر شما غلبه کنیم، رب العالمین این آیت فرستاد: غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ، فِی بِضْعِ سِنِینَ میگوید: پارسیان بر رومیان غلبه کردند و تا نه پس روزگار رومیان بر پارسیان غلبه کنند. ابو بکر صدیق برخاست و در انجمن کفار گفت: شادی چه کنید و شماتت چه نمائید عن قریب بینید که رومیان بر پارسیان غلبه کنند و بر ایشان نصرت یابند پیغامبر ما چنین گفت از وحی پاک و پیام راست. ابیّ بن خلف الجمحی گفت: کذبت دروغ میگویی، و این نتواند بود. بو بکر گفت: انت اکذب یا عدوّ اللَّه، ای دشمن خدای دروغ تو گویی و از هر کس دروغزنتر تویی. آن گه گفتند تا گروبندیم بده شتر، عقد مراهنت ببستند تا مدت سه سال. و در آن وقت عقد مراهنت بستن و قمار باختن حلال بود، و آیت تحریم قمار از آسمان نیامده بود، پس ابو بکر صدیق آن قصه با رسول خدا بگفت. رسول (ص) گفت مرا چنین گفتند که تا بضع سنین و بضع از سه باشد تا بنه رو در مدت بیفزای و در مال بیفزای. بو بکر رفت و شتران بصد کرد تا بنه سال، و این عقد ببستند و هر یکی را کفیلی فرا داشتند و در ضمان یکدیگر شدند. پس غزاء احد پیش آمد و ابی خلف بدست رسول خدا کشته شد و بعد از آن روز حدیبیه سال هفتم، از وقت مراهنت خبر رسید بمکه که اهل روم غلبه کردند بر اهل پارس و دیار و اوطان ایشان بدست فرو گرفتند، و شهرستان رومیه آن گه بنا کردند و بو بکر صدیق آن صد شتر از ورثه ابیّ بستد و پیش مصطفی آورد رسول خدا گفت تصدّق به. ابو بکر آن همه بصدقه داد بفرمان رسول صلوات اللَّه علیه بو سعید خدری گفت: روز بدر بود که روم بر پارس ظفر یافتند و ما که مسلمان بودیم بر مشرکان ظفر یافتیم. رب العزّة آن روز اهل کتاب را بر مجوس نصرت داد و اهل اسلام را بر مشرکان نصرت داد و بو بکر صدیق در آن یک روز هم مال غنیمت برداشت از مشرکان و هم مال مراهنت از ورثه ابیّ خلف.
اما سبب غلبه رومیان بر پارسیان بر قول عکرمه و جماعتی مفسّران آن بود که: شهربراز بعد از آن که بر روم غلبه کرد پیوسته در دیار و بلاد روم خرابی میکرد و ایشان را مقهور میداشت. فرّخان برادر شهربراز روزی نشسته بود در مجلس شراب و با حریفان خویش گفت: لقد رأیت کانّی جالس علی سریر کسری من بخواب چنان دیدم که بر سریر کسری نشسته بودم این سخن به کسری رسید، در خشم شد و نامه نبشت به شهربراز که: چون نامه من بتو رسد فرّخان را سیاست کن و سر وی بمن فرست. شهربراز جواب کسری نبشت که فرّخان مردی است مبارز، لشکر شکن و ترا هر وقت بکار آید، خاصّه در جنگ دشمن، اگر دل با وی خوش کنی و قتل وی نپسندی مگر صواب باشد. کسری جواب وی نبشت که در لشکر من امثال وی بسیار است تو فرمان بردار باش و بتعجیل سر وی بمن فرست. شهربراز بعبارتی دیگر همان جواب نبشت و فرمان وی بقتل فرخان بکار نداشت. کسری را خشم بر خشم زیادت شد و بریدی فرستاد بر اهل پارس که شهربراز را معزول کردم و فرّخان را بجای وی نشاندم، او را والی خود دانید و طاعت دار باشید. و ملطفهای داد به آن برید و گفته بود که چون فرّخان بر تخت ملک نشیند و برادر او را منقاد شود، این ملطفه بدوده. فرّخان بر تخت ملک نشیند و برادر او را منقاد شود، این ملطفه بدوده. فرّخان ملطفه برخواند، نبشته بود که: شهربراز را وقتی هلاک کن که ملطفه بر خوانی. فرّخان، شهربراز را حاضر کرد تا او را سیاست کند بفرمان کسری شهربراز گفت یک ساعت مرا زمان ده تا وصیت نامهای بنویسم. سفط بخواست و سه صحیفه بیرون آورد، در معنی مراجعت وی با کسری بسبب قتل فرّخان، گفت: سه نوبت بقتل فرّخان مرا فرمان آمد و هر بار مراجعت وی میکردم و تو بیک ملطفه مرا هلاک خواهی کرد؟ فرخان آن ساعت از تخت ملک برخاست و ملک با شهربراز تسلیم کرد، و آن حال و قصه بپوشیدند.
و شهربراز نامه نبشت بقیصر روم که مرا بتو حاجتی است که به پیغام و نامه راست نمیآید و میخواهم که بنفس خود ترا بینم، فلان روز فلان جایگاه حاضر شو، تو با پنجاه مرد رومی و من با پنجاه مرد پارسی هم چنان کردند، و بر هم رسیدند و دو ترجمان در میان داشتند که سخن ایشان بر یکدیگر بیان میکردند. شهربراز گفت: هر چه از ما بشما رسید از غلبه و نصرت و تخریب دیار و بلاد همه سبب من بودم و برادرم فرخان و آن همه از کید و حیلت ما و از شجاعت و قوّت ما بشما رفت و کسری بما حسد برد و خواست که ما را بدست یکدیگر هلاک کند. اکنون ما از وی برگشتیم و او را خلع کردیم. و با تو دست یکی خواهیم داشت تا بجنگ او رویم و او را مقهور و مخذول کنیم. قیصر آن حال به پسندید، و با وی عهد بست آن گه با یکدیگر گفتند که رازی که میان دو تن رود تا آن گه سرّ باشد که از دو شخص در نگذرد، چون از دو شخص درگذشت ناچاره آشکارا شود، یعنی که این دو ترجمان را هلاک باید کرد، و ایشان را هلاک کردند. و از آنجا بازگشتند و بقتال اهل پارس شدند. و رب العالمین ایشان را بر پارس نصرت داد و بر ایشان غلبه کردند. اینست که رب العزّة گفت: وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ، فِی بِضْعِ سِنِینَ.
و فی هذه الآیة دلالة علی صحة نبوّة النبی (ص) و انّ القرآن من عند اللَّه عز و جل لانّه اخبر عمّا سیکون، ثم وجد المخبر علی ما اخبر به. لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ هما مرفوعان علی الغایة، و المعنی من قبل دولة الروم علی فارس و من بعدها فایّ الفریقین کان لهم الغلبة فهو بامر اللَّه و قضائه و قدره. و قیل للَّه المشیّة التّامة و الارادة النافذة من قبل هذه الوقائع و من بعدها، فیرزق الظفر من شاء و یجعل الدّبرة علی من شاء. و قیل للَّه الامر من قبل کل شیء و من بعد کل شیء وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ یعنی یوم یغلب الروم فارس یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ. بِنَصْرِ اللَّهِ لانّ ذلک وقع یوم بدر و کان المؤمنون فی الغنیمة و الظفر بالاعداء و الاسر و الفداء. یعنی آن روز که روم بر پارس غلبه کردند روز بدر بود که مؤمنان و مسلمانان بنصرت اللَّه شاد بودند که هم غنیمت بود و هم ظفر بر دشمن، و هم فداء اسیران و قیل فرح المؤمنون انّما کان بتحقیق اللَّه ما وعدهم و تصدیق رسوله (ص) لانّه اخبرهم بما سیکون فکان کما اخبر و کان ذلک معجزة للنبی (ص). و قیل. یفرح المؤمنون بنصر اللَّه تعالی النّبی بقتل الکفار و بعضهم بعضا فیکون فرحهم واقعا بهلاک بعض الکفار لا بظهور الکفار کما یفرح بقتل الظالمین بعضهم بعضا. و قیل یفرح المؤمنون بغلبة اهل الکتاب المشرکین و خروجهم من بیت المقدس و کان احدی آیات نبوّته. و قیل تمّ الکلام علی قوله یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ثم استأنف فقال: بنصر اللَّه ینصر من یشاء یعنی اولیاؤه، فیکون الباء متصلا بینصر، وَ هُوَ الْعَزِیزُ فی الانتقام من الکفّار الرّحیم فی التمکین و النصر للمؤمنین.
قال رسول اللَّه (ص): «فارس نطحة او نطحتان ثم لا فارس بعدها ابدا و الروم ذات قرون کلّما ذهب قرن خلف قرن هیهات الی آخر الابد».
وَعْدَ اللَّهِ نصب علی المصدر ای وعد وعده، فلا یخلفه، و هو راجع الی قوله: سَیَغْلِبُونَ، یعنی هذا الذی اخبرتک به ایها النبیّ من نصرة الروم علی اهل فارس، هو وعد وعد اللَّه ذلک حقا، و هو ینجزه لهم. و یجوز ان یکون راجعا الی قوله یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ لانّه وعد المؤمنین النصر علی الکافرین وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ صحة وعده و هم الکفار الذین لا یصدّقون بانّ هذا الخبر من عند اللَّه.
یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ای یعلمون ما یشاهدونه فعل الحیوانات، وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ، لا یستدلون بما یشاهدونه علی ما غاب عنهم فعل العاقل الممیّز، و قیل یَعْلَمُونَ امر معاشهم و زراعاتهم و تجاراتهم و وجوه اکتسابهم وَ هُمْ عَنِ امر آخرتهم و ما لهم فیها من النّجاة من عقاب اللَّه غافِلُونَ لا یتفکرون فیها. فغفلة المؤمنین بترک الاستعداد لها و غفلة الکافرین بالجحود بها. قال الحسن: بلغ و اللَّه من علم احدهم انه ینقر الدرهم بیده فیخبرک بوزنه و لا یحسن یصلّی.
أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ هذا من بسط القرآن فانّ التفکر لا یکون الّا فی النفس. و قیل معناه أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی خلق أَنْفُسِهِمْ لیخرجوا عن الغفلة.
و قیل أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا لیعلموا انّهم یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ.
و قیل أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ فیعرفوا بدایع صنع اللَّه فیها فیعلموا من ذلک انّ اللَّه عزّ و جل لم یخلق السماوات و الارض و ما فیهما من العجائب عبثا، و انّما خلقها بقوله الحق و لاقامة الحق یعنی لاقامة الثواب و العقاب علی العمل. و قیل بالحق یعنی بالحکمة لیعتبر بها عباده و یستدلوا علی وحدانیّته و قدرته وَ أَجَلٍ مُسَمًّی یعنی الی اجل مسمی اذا بلغ ذلک الاجل افناهما للجزاء فاعلم اللَّه تعالی انّ الذی خلقهم و لم یکونوا شیئا ثم صرفهم احوالا و ثارات حتی صاروا رجالا، قادر ان یعیدهم بعد فنائهم خلقا جدیدا، ثم یجازی المحسن منهم باحسانه و المسیء باساءته، لانّه العدل لا حیف فی حکمه و لا جور، وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ یعنی الکفار، بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَکافِرُونَ، ای بالبعث بعد الموت لجاحدون.
أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ او لم یسافروا هؤلاء الکفار فی ارض اللَّه فَیَنْظُرُوا الی آثار من قبلهم من الامم، فیعتبروا. و قیل معنی ینظروا یتعرفوا، کقوله: فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکی طَعاماً. و قیل معناه فیعلموا کقوله:وْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ و انّما امرهم بالمسیر فی الارض لمشاهدة آثار المهلکین قبلهم لمّا عصوا لیزول عنهم الشکّ، عن صدق ما یخبر عنهم، و الکلام عند قوله مِنْ قَبْلِهِمْ تامّ ثم استأنف الخبر عن صفاتهم فقال: کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً ای الامم الماضیة کانوا اشدّ قوة من قریش وَ أَثارُوا الْأَرْضَ، ای قلبوا وجه الارض لاستنباط المیاه و استخراج المعادن و القاء البذور فیها للزّراعة، و الاثارة تحریک الشیء حتی یرتفع ترا به وَ عَمَرُوها أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها فیه ثلاثة اوجه: احدها من العمر، ای یقواهم فیها اکثر من بقاء هؤلاء، و التقدیر: عمروا فیها و الثانی من العمری، ای سکنوا فیها، کقوله: وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها، ای استسکنکم و الثالث من العمارة، ای عمروا الارضین بالغراس و الزّراعة. و انّما قال ذلک لانّه لم یکن لاهل مکة حرث و زرع. وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فلم یؤمنوا فاهلکهم اللَّه، فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ، للظلم ثلاثة اوجه: وضع الشّیء فی غیر موضعه، و اخذ الشیء قبل وقته، و النقصان. و قوله: فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ اجتمع فیه المعانی الثلاثة، ای لم یأخذهم قبل وقت اخذهم و لا ینقص عنهم شیئا ممّا قدّر من ارزاقهم و لا وضع العذاب فی غیر موضعه، وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ بایرادها موارد الهلاک. ثم کان معطوف علی خبر متروک، ای جاءتهم رسلهم فکذّبوهم و امهلوا.
ثُمَّ کانَ عاقبتهم الهلاک. و السُّوای. مصدر، کالرجعی و البشری. و هی تأنیث الاسواء کالاکبر و الکبری. و هی الخلّة التی تسوء صاحبها عند ادراکه ایّاها و هی النّار. و قیل السّوأی اسم لجهنّم، کما انّ الحسنی اسم للجنّة. قرأ اهل الحجاز و البصرة» عاقبة» بالرفع، ای ثم کان آخر امر هم السوأی، و قرأ الآخرون بالنصب، علی خبر کان و تقدیره: ثم کان السوأی عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا. و معنی اساؤا ای اشرکوا، و معنی ان کذّبوا، لان کذّبوا او بان کذّبوا بآیات اللَّه. و قیل تفسیر السّوأی بعده، و هو قوله، أَنْ کَذَّبُوا یعنی ثم کان عاقبة المسیئین. التکذیب حملهم تلک السیّئات علی أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ.
اللَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ فی الدنیا ثُمَّ یُعِیدُهُ فی الآخرة. تقول بدأ یبدأ بدأ و ابتداء یبتدی ابتدا و الابتداء نقیض الانتهاء و البدؤ نقیض العود ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ لفصل القضاء بینهم لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی قرأ ابو بکر و ابو عمرو یرجعون بالیاء و آخرون بالتّاء.
وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ ییأس المشرکون، من جمیع الخیرات و من شفاعة الشافعین: و قیل ینقطع کلامهم و حجتهم و یفتضحون.
وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَکائِهِمْ اضاف الشّرکاء الیهم علی معنی انّهم کانوا یجعلون لها قسطا من اموالهم، و یرون بذلک لها حقا فیما یملکون، فنسبها الی انّهم شرکاؤهم فی اموالهم و المعنی لم یکن لهم من اصنامهم التی عبدوها لیشفعوا شفعاء، وَ کانُوا یعنی یکونون. و جاء بلفظ الماضی کاکثر الفاظ القیامة، بِشُرَکائِهِمْ کافِرِینَ ای جاحدین متبرین یتبرّءون منها متبرّا منهم کقوله: إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا.
وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ، هذا التفرّق مفسّر فی قوله، فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ و هو تفسیر قوله: یَصَّدَّعُونَ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ مَوْبِقاً وَ امْتازُوا الْیَوْمَ. قال مقاتل: یتفرّقون بعد الحساب الی الجنّة و النار، فلا یجتمعون ابدا، ثم بیّن علی ایّ وجه یتفرقون.
فقال تعالی: فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ و هی البستان الذی فی غایة النضارة، و الخضرة. یُحْبَرُونَ یسرّون، و الحبرة السرور و قال ابن عباس: یکرمون، تقول حبره ای اکرمه. و قیل ینعمون. و الحبرة فی اللغة کل نعمة حسنة و التحبیر التحسین الذی یسّر به، و منه قیل للمداد حبر لانّه یحسن به الاوراق، و للعالم حبر لانّه یتخلّق بالاخلاق الحسنة. و قیل هو السماع فی الجنّة یعنی یتنعّمون و یتلذّذون بسماع الغناء. قال الاوزاعیّ: اذا اخذ فی السّماع لم تبق فی الجنّة شجرة الّا وردت. و قال لیس احد من خلق اللَّه احسن صوتا من اسرافیل فاذا اخذ فی السّماع قطع علی اهل سبع سماوات صلوتهم و تسبیحهم. و انّما قال فِی رَوْضَةٍ بالتنکیر لانّ المراد کل واحد منهم بمنزلة رجل فی روضة مونقة لطیب ما فیه، و حسنه و خصّ الرّوضة بالذکر لانّه لیس عند العرب شیء احسن منظرا و لا اطیب نشرا من الرّیاض.
روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «الجنّة مائة درجة، ما بین کلّ درجتین منها کما بین السّماء و الارض، و الفردوس اعلاها سمّوا، و اوسطها محلا و منها یتفجّر انهار الجنّة، و علیها یوضع العرش یوم القیامة، فقام الیه رجل فقال یا رسول اللَّه انّی رجل حبّب الیّ الصوت فهل فی الجنّة صوت حسن؟ قال: «ای و الذی نفسی بیده انّ اللَّه سبحانه لیوحی الی شجرة فی الجنّة ان اسمعی عبادی الذین اشتغلوا بعبادتی و ذکری عن عزف البرابط و المزامیر، فترفع صوتا لم تسمع الخلائق مثله قط من تسبیح الرّب و تقدیسه».
و روی انّ اعرابیّا قال یا رسول اللَّه هل فی الجنّة من سماع؟ قال: نعم یا اعرابی انّ فی الجنّة لنهرا حافتاه الأبکار من کلّ بیضاء خوصانیّة یتغنین باصوات لم تسمع الخلائق بمثلها قط، فذلک افضل نعیم اهل الجنّة.
و سئل ابو هریرة هل لاهل الجنّة من سماع؟ قال نعم شجرة اصلها من ذهب و اغصانها فضّة و ثمرتها اللؤلؤ و الزبرجد و الیاقوت، یبعث اللَّه سبحانه و تعالی ریحا فتحکّ بعضها بعضا فما سمع احد شیئا احسن منه.
قوله تعالی: وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ یعنی بآیات القرآن و البعث بعد الموت، فَأُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ الاحضار انما یکون علی اکراه فیجابه علی کرهه. ای یحضرون العذاب فی الوقت الذی یحبر فیه المؤمنون فی الرّوضات من الجنان.
فَسُبْحانَ اللَّهِ ای سبّحوا اللَّه، و معناه صلّو اللَّه فهو مصدر موضوع موضع الامر کقوله: فَضَرْبَ الرِّقابِ و السبحة الصلاة و منه سبحة الضحی، فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ، ای صلّو اللَّه حین تدخلون فی المساء، و هو صلاة المغرب و العشاء وَ حِینَ تُصْبِحُونَ ای حین تدخلون فی الصباح و هو صلاة الصبح.
وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قال ابن عباس: یحمده اهل السماوات و الارض و یصلّون، وَ عَشِیًّا ای صلّوا اللَّه عشیّا، یعنی صلاة العصر وَ حِینَ تُظْهِرُونَ تدخلون فی الظهیرة، و هو صلاة الظهر. قال نافع بن الازرق لابن عباس: هل تجد الصلوات الخمس فی القرآن قال نعم، و قرأ هاتین الآیتین و قال جمعت الایة الصلوات الخمس و مواقیتها، و حمل بعض المفسرین علی التسبیح القولی، فقالوا تفسیر الایة: قولوا سبحان اللَّه فی صلواتکم المفروضة فی هذه الاوقات.
روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): من قال حین یصبح و حین یمسی: سبحان اللَّه و بحمده مائة مرّة، لم یأت احد یوم القیمة با فضل ممّا جاء به الّا احد قال او زاد علیه
و قال (ص): من قال سبحان اللَّه و بحمده فی یوم مائة مرّة حطّت خطایاه و ان کانت مثل زبد البحر.
و قال (ص): «کلمتان خفیفتان علی اللسان ثقیلتان فی المیزان حبیبتان الی الرحمن: سبحان اللَّه و بحمده، سبحان اللَّه العظیم و عن ابن عباس عن النبیّ (ص) قال: من قال حین یصبح: فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ الی قوله وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ ادرک ما فاته فی یومه و من قالها حین یمسی ادراک ما فاته فی لیلته.
و عن انس بن مالک قال: قال رسول اللَّه: «من سرّه ان یکال له بالقفیز الاوفی فلیقل: فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ الی قوله: وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ، سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ و عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه (ص): من قال: فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ هذه الآیات الثلاث من سورة الروم و آخر سورة الصافات دبر کل صلاة یصلّیها کتب له من الحسنات عدد نجوم السّماء و قطر المطر و عدد و رق الشجر و عدد تراب الارض، فاذا مات اجری له بکل حسنة عشر حسنات فی قبره و کان ابرهیم خلیل اللَّه یقولها فی کل یوم و لیلة ست مرّات.
یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ ای یخرج البشر الحیّ من النطفة المیتة و یخرج النطفة المیتة من البشر الحیّ. و قیل یخرج الکافر من المؤمن و المؤمن من الکافر.
و فی بعض الاخبار یخرج النخلة من النّواة و النّواة من النخلة و الحبّة من السنبلة و السنبلة من الحبّة، وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها فیخرج نباتها و زروعها و ثمارها و اشجارها بعد خرابها و جدوبها کذلک یحییکم بعد مماتکم فیخرجکم احیاء من قبورکم الی موقف الحساب، وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ قرأ حمزة و الکسائی تُخْرَجُونَ بفتح التّاء و ضم الرّاء و قرأ الباقون بضمّ التّاء و فتح الرّاء.
برگردان به زبان ساده
این سورة الروم مکّی است سه هزار و پانصد و سی و چهار حرف. و هشتصد و نوزده کلمت، و شصت آیت. جمله بمکه فرو آمده، مگر یک آیت: فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ الی آخر الآیة. و درین سورت منسوخ نیست مگر یک آیت در آخر سورت: فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ نسختها آیة السّیف. و گفتهاند: فَاصْبِرْ این کلمه منسوخ است، و إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ محکم است، باقی آیت: وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ منسوخ است. و در فضیلت سورت ابیّ کعب گفت: قال رسول اللَّه (ص) من قرأ سورة الروم کان له من الاجر عشر حسنات بعدد کل ملک سبّح للَّه بین السماء و الارض و ادرک ما ضیّع فی یومه و لیلته.
هوش مصنوعی: این سوره به نام "سوره روم" از سورههای مکی قرآن است و شامل سه هزار و پانصد و سی و چهار حرف، هشتصد و نوزده کلمه و شصت آیه میباشد. تمام آیات این سوره در مکه نازل شدهاند، به جز یک آیه که در آن صحبت از تسبیح خداوند در زمان غروب میشود. این سوره تنها یک آیه دارد که منسوخ شده و آن هم در انتهای سوره است. برخی معتقدند که عبارت "فَاصْبِرْ" منسوخ است، در حالی که "إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ" معتبر و محکم باقی مانده است. همچنین، آیهای دیگر به نام "وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ" نیز منسوخ شده است. در فضیلت این سوره از ابیکعب نقل شده که پیامبر (ص) فرمودهاند: هر کس سوره روم را بخواند، به تعداد همه ملائکهای که در آسمان و زمین تسبیح خدا را میگویند، ده حسنه خواهد داشت و آنچه را که در روز و شب از دست داده، جبران خواهد کرد.
الم قسم و قد ذکرنا فیما سبق شرحه، و جواب القسم لقد مضمر فیه، تقدیره: لقد غلبت الروم و قد مما یضمر کما قال او جاءوکم حصرت صدورهم، و الغلبة الاستعلاء علی القرن بما یبطل مقاومته فی الحرب، و الغلب مصدر تقول: غلبت غلبا، و طلبت طلبا. و الغلب و الغلبة واحد، کقولک: جلبا و جلبة و قیل هو الغلبة فحذفت التّاء منه کما حذفت من قوله: وَ أَقامَ الصَّلاةَ و انما هو اقامة و الروم جمع رومی کفارسی و فرس. فِی أَدْنَی الْأَرْضِ یعنی فی اقرب ارض الحجاز منهم و هی اذرعات و بصری فهی ادنی الشام الی ارض العرب. و البضع اسم للثلاث و الخمس و السّبع و التسع. و معنی الایة غلبت فارس الروم فی اقرب ارض من ارض الشام الی ارض العرب. و قیل الی ارض فارس و هی ارض الجزیرة و قیل هی ارض الاردن و فلسطین، وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ ای الرّوم من بعد غلبة فارس ایّاهم، سَیَغْلِبُونَ فارس فیما دون عشر سنین.
هوش مصنوعی: در این متن به قسمتی از قرآن اشاره شده که در آن به پیروزی رومیها بر پارسیها (ایرانیها) پرداخته شده است. در اینجا به معنای "غلبه" اشاره شده که به معنای تسلط و برتری در جنگ است. همچنین به مفهوم "بضع" اشاره شده که اشاره به گروهی از اعداد (سه، پنج، هفت و نه) دارد. در نهایت، دو تفسیر از مکانهایی که این غلبه در آنها اتفاق افتاده، ارائه شده است؛ یکی نزدیکترین نقاط به Arabia یعنی ذُرَیْعات و بصرى و دیگری سرزمینهای اردن و فلسطین. همچنین اشاره شده که پس از شکست رومیها توسط پارسیها، آنها دوباره در مدت کمتر از ده سال بر پارسیها غلبه خواهند کرد.
سبب نزول این آیت بر قول جمهور مفسران آنست که میان اهل فارس و اهل روم قتالی رفت و مشرکان مکه میل داشتند بعجم که اهل پارس بودند و میخواستند همیشه که ایشان را بر روم غلبه باشد و نصرت، از بهر آن که ایشان را کتاب نبود و اوثانپرست بودند، هم چون ایشان اصنامپرست، و مسلمانان غلبه و نصرت روم میخواستند بر پارس، از بهر آن که اهل روم اهل کتاب بودند.
هوش مصنوعی: علت نزول این آیه به گفته اکثر مفسران، جنگی است که بین اهل فارس و اهل روم رخ داد. مشرکان مکه به دنبال این بودند که اهل فارس، که عجم نامیده میشوند، همیشه بر اهل روم پیروز باشند و از آنان حمایت کنند، زیرا اهل فارس کتابی نداشتند و بتپرست بودند، و مشرکان مکه نیز به همین شکل بتپرست بودند. در مقابل، مسلمانان تمایل داشتند که اهل روم بر اهل فارس پیروز شوند چون اهل روم دارای کتاب بودند.
و قصه آن قتال که میان روم و پارس رفت آن بود که کسرای پارس لشکری انبوه فرستاد بروم و مردی را بر ایشان سالار و مهتر کرد نام وی شهربراز، و قیل شیر براز، و قیصر روم لشکری نام زد کرد بقتال ایشان و مردی را بر ایشان امیر کرد، نام وی بخنّس، هر دو لشکر به اذرعات بهم رسیدند یا بزمین جزیره یا بطرف شام، بر اختلاف اقوال علما و پارسیان بر رومیان در آن قتال غلبه کردند. آن خبر بمکه رسید مسلمانان را ناخوش آمد و دل تنگ گشتند و کافران شاد شدند و شماتت کردند و با مسلمانان گفتند به شماتت که اهل کتاب شمااید و ایمن نشستگان در خانمان ماایم، بنگرید که برادران ما از عجم با رومیان چه کردند؟ اگر شما با ما قتال کنید ما همان کنیم و بر شما غلبه کنیم، رب العالمین این آیت فرستاد: غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ، فِی بِضْعِ سِنِینَ میگوید: پارسیان بر رومیان غلبه کردند و تا نه پس روزگار رومیان بر پارسیان غلبه کنند. ابو بکر صدیق برخاست و در انجمن کفار گفت: شادی چه کنید و شماتت چه نمائید عن قریب بینید که رومیان بر پارسیان غلبه کنند و بر ایشان نصرت یابند پیغامبر ما چنین گفت از وحی پاک و پیام راست. ابیّ بن خلف الجمحی گفت: کذبت دروغ میگویی، و این نتواند بود. بو بکر گفت: انت اکذب یا عدوّ اللَّه، ای دشمن خدای دروغ تو گویی و از هر کس دروغزنتر تویی. آن گه گفتند تا گروبندیم بده شتر، عقد مراهنت ببستند تا مدت سه سال. و در آن وقت عقد مراهنت بستن و قمار باختن حلال بود، و آیت تحریم قمار از آسمان نیامده بود، پس ابو بکر صدیق آن قصه با رسول خدا بگفت. رسول (ص) گفت مرا چنین گفتند که تا بضع سنین و بضع از سه باشد تا بنه رو در مدت بیفزای و در مال بیفزای. بو بکر رفت و شتران بصد کرد تا بنه سال، و این عقد ببستند و هر یکی را کفیلی فرا داشتند و در ضمان یکدیگر شدند. پس غزاء احد پیش آمد و ابی خلف بدست رسول خدا کشته شد و بعد از آن روز حدیبیه سال هفتم، از وقت مراهنت خبر رسید بمکه که اهل روم غلبه کردند بر اهل پارس و دیار و اوطان ایشان بدست فرو گرفتند، و شهرستان رومیه آن گه بنا کردند و بو بکر صدیق آن صد شتر از ورثه ابیّ بستد و پیش مصطفی آورد رسول خدا گفت تصدّق به. ابو بکر آن همه بصدقه داد بفرمان رسول صلوات اللَّه علیه بو سعید خدری گفت: روز بدر بود که روم بر پارس ظفر یافتند و ما که مسلمان بودیم بر مشرکان ظفر یافتیم. رب العزّة آن روز اهل کتاب را بر مجوس نصرت داد و اهل اسلام را بر مشرکان نصرت داد و بو بکر صدیق در آن یک روز هم مال غنیمت برداشت از مشرکان و هم مال مراهنت از ورثه ابیّ خلف.
هوش مصنوعی: در داستان جنگی که میان رومیان و پارسیان رخ داد، کسرای پارس لشکری بزرگ به سمت روم فرستاد و مردی به نام شهربراز را به عنوان فرمانده تعیین کرد. از طرف دیگر، قیصر روم نیز لشکری را برای نبرد با پارسیان آماده کرد و مردی به نام بخنّس را به عنوان امیر انتخاب کرد. هر دو لشکر در نزدیکی سرزمین جزیره یا در سمت شام، بنا به نظرات مختلف علمای اسلام و پارسیان، بر یکدیگر پیروز شدند. این خبر به مکه رسید و مسلمانان از آن ناخرسند شدند و کافران شادی کردند و به مسلمانان طعنه زدند که ببینید برادران شما از عجم با رومیها چه کردند. خداوند سپس آیهای نازل کرد که رومیان در سرزمین نزدیک شکست خوردهاند، اما در آینده دوباره پیروز خواهند شد. ابوبکر صدیق در جمع کافران گفت که به زودی رومیان بر پارسیان غلبه خواهند کرد. این سخن باعث شد که کافران به او پاسخ منفی دهند و ابوبکر آنها را به دروغگویی متهم کرد. آنان تصمیم به شرطبندی بر سر شتران گرفتند و توافق کردند. در آن زمان شرطبندی و قمار مجاز بود. پس از آن، ابوبکر ماجرا را به پیامبر گزارش داد و پیامبر فرمود که میتوانند مقدار شرط را افزایش دهند. ابوبکر بعداً شتران را خریداری کرد و شرط را بستند. مدتی بعد، در جنگ اُحد، ابی بن خلف به دست پیامبر کشته شد و سالها بعد، خبر پیروزی رومیها بر پارسیان به مکه رسید. ابوبکر شتران را از ورثه ابی خرید و پیش پیامبر آورد تا به او صدقه دهد. ابوبکر از این نتیجهگیری خرسند بود، زیرا هم در جنگ بدر پیروز شده بودند و هم رومیان بر پارسیان پیروز شده بودند.
اما سبب غلبه رومیان بر پارسیان بر قول عکرمه و جماعتی مفسّران آن بود که: شهربراز بعد از آن که بر روم غلبه کرد پیوسته در دیار و بلاد روم خرابی میکرد و ایشان را مقهور میداشت. فرّخان برادر شهربراز روزی نشسته بود در مجلس شراب و با حریفان خویش گفت: لقد رأیت کانّی جالس علی سریر کسری من بخواب چنان دیدم که بر سریر کسری نشسته بودم این سخن به کسری رسید، در خشم شد و نامه نبشت به شهربراز که: چون نامه من بتو رسد فرّخان را سیاست کن و سر وی بمن فرست. شهربراز جواب کسری نبشت که فرّخان مردی است مبارز، لشکر شکن و ترا هر وقت بکار آید، خاصّه در جنگ دشمن، اگر دل با وی خوش کنی و قتل وی نپسندی مگر صواب باشد. کسری جواب وی نبشت که در لشکر من امثال وی بسیار است تو فرمان بردار باش و بتعجیل سر وی بمن فرست. شهربراز بعبارتی دیگر همان جواب نبشت و فرمان وی بقتل فرخان بکار نداشت. کسری را خشم بر خشم زیادت شد و بریدی فرستاد بر اهل پارس که شهربراز را معزول کردم و فرّخان را بجای وی نشاندم، او را والی خود دانید و طاعت دار باشید. و ملطفهای داد به آن برید و گفته بود که چون فرّخان بر تخت ملک نشیند و برادر او را منقاد شود، این ملطفه بدوده. فرّخان بر تخت ملک نشیند و برادر او را منقاد شود، این ملطفه بدوده. فرّخان ملطفه برخواند، نبشته بود که: شهربراز را وقتی هلاک کن که ملطفه بر خوانی. فرّخان، شهربراز را حاضر کرد تا او را سیاست کند بفرمان کسری شهربراز گفت یک ساعت مرا زمان ده تا وصیت نامهای بنویسم. سفط بخواست و سه صحیفه بیرون آورد، در معنی مراجعت وی با کسری بسبب قتل فرّخان، گفت: سه نوبت بقتل فرّخان مرا فرمان آمد و هر بار مراجعت وی میکردم و تو بیک ملطفه مرا هلاک خواهی کرد؟ فرخان آن ساعت از تخت ملک برخاست و ملک با شهربراز تسلیم کرد، و آن حال و قصه بپوشیدند.
هوش مصنوعی: شهربراز پس از پیروزی اش بر روم، مدام در سرزمینهای روم خرابکاری میکرد و آنها را در فشار و زحمت نگه میداشت. برادر او، فرّخان، روزی در یک میهمانی شراب، گفت که گویی بر تخت پادشاهی کسری نشسته است که این سخن به گوش کسری رسید و او بسیار خشمگین شد. کسری نامهای به شهربراز نوشت و دستور داد که فرّخان را به زندان بیندازد. شهربراز در پاسخ نوشت که فرّخان مردی شجاع و دلیر است و در جنگ به او نیاز دارد. اما کسری بر نظر خود اصرار ورزید و دستور داد که فرّخان را بکشند. شهربراز دوباره به نوعی پاسخی مشابه داد و به این درخواست بیتوجهی کرد. این موضوع خشم کسری را بیشتر کرد و او نمایندهای به پارسیان فرستاد و اعلام کرد که شهربراز عزل شده و فرّخان جانشین اوست. وقتی این خبر به فرّخان رسید، او نامهای را خواند که در آن آمده بود که شهربراز را باید در زمانی که او به تخت پادشاهی مینشیند، بکشد. فرّخان از تخت پایین آمد و حکمرانی را به شهربراز سپرد و این ماجرا را پنهان کردند.
و شهربراز نامه نبشت بقیصر روم که مرا بتو حاجتی است که به پیغام و نامه راست نمیآید و میخواهم که بنفس خود ترا بینم، فلان روز فلان جایگاه حاضر شو، تو با پنجاه مرد رومی و من با پنجاه مرد پارسی هم چنان کردند، و بر هم رسیدند و دو ترجمان در میان داشتند که سخن ایشان بر یکدیگر بیان میکردند. شهربراز گفت: هر چه از ما بشما رسید از غلبه و نصرت و تخریب دیار و بلاد همه سبب من بودم و برادرم فرخان و آن همه از کید و حیلت ما و از شجاعت و قوّت ما بشما رفت و کسری بما حسد برد و خواست که ما را بدست یکدیگر هلاک کند. اکنون ما از وی برگشتیم و او را خلع کردیم. و با تو دست یکی خواهیم داشت تا بجنگ او رویم و او را مقهور و مخذول کنیم. قیصر آن حال به پسندید، و با وی عهد بست آن گه با یکدیگر گفتند که رازی که میان دو تن رود تا آن گه سرّ باشد که از دو شخص در نگذرد، چون از دو شخص درگذشت ناچاره آشکارا شود، یعنی که این دو ترجمان را هلاک باید کرد، و ایشان را هلاک کردند. و از آنجا بازگشتند و بقتال اهل پارس شدند. و رب العالمین ایشان را بر پارس نصرت داد و بر ایشان غلبه کردند. اینست که رب العزّة گفت: وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ، فِی بِضْعِ سِنِینَ.
هوش مصنوعی: شهربراز نامهای به قیصر روم نوشت و گفت که حاجتی دارد که نمیتوان با پیام و نامه بیان کرد و میخواهد که او را بهطور مستقیم ببیند. بنابراین، در یک روز مشخص و در مکانی معین، با پنجاه مرد رومی و پنجاه مرد پارسی ملاقات کردند. آنها دو مترجم داشتند تا سخنان یکدیگر را بیان کنند. شهربراز بیان کرد که تمام پیروزیها و تخریبها به دست او و برادرش فرخان انجام شده و قیصر به آنها حسد میورزیده و خواسته که آنها را از بین ببرد. اکنون تصمیم دارند که دست به دست هم دهند و به جنگ قیصر بروند. قیصر این پیشنهاد را پذیرفت و با او پیمانی بست. سپس هر دو به این نتیجه رسیدند که برای حفظ راز خود، باید مترجمین را از میان بردارند و بنابراین آنها را کشتند. سپس به سمت جنگ با پارسها رفتند و خداوند به آنها کمک کرد و پیروز شدند. بنابراین، اینجا اشارهای به آیهای از قرآن میشود که میگوید پس از پیروزی آنها، در آینده در مدت چند سال دیگر نیز پیروز خواهند شد.
و فی هذه الآیة دلالة علی صحة نبوّة النبی (ص) و انّ القرآن من عند اللَّه عز و جل لانّه اخبر عمّا سیکون، ثم وجد المخبر علی ما اخبر به. لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ هما مرفوعان علی الغایة، و المعنی من قبل دولة الروم علی فارس و من بعدها فایّ الفریقین کان لهم الغلبة فهو بامر اللَّه و قضائه و قدره. و قیل للَّه المشیّة التّامة و الارادة النافذة من قبل هذه الوقائع و من بعدها، فیرزق الظفر من شاء و یجعل الدّبرة علی من شاء. و قیل للَّه الامر من قبل کل شیء و من بعد کل شیء وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ یعنی یوم یغلب الروم فارس یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ. بِنَصْرِ اللَّهِ لانّ ذلک وقع یوم بدر و کان المؤمنون فی الغنیمة و الظفر بالاعداء و الاسر و الفداء. یعنی آن روز که روم بر پارس غلبه کردند روز بدر بود که مؤمنان و مسلمانان بنصرت اللَّه شاد بودند که هم غنیمت بود و هم ظفر بر دشمن، و هم فداء اسیران و قیل فرح المؤمنون انّما کان بتحقیق اللَّه ما وعدهم و تصدیق رسوله (ص) لانّه اخبرهم بما سیکون فکان کما اخبر و کان ذلک معجزة للنبی (ص). و قیل. یفرح المؤمنون بنصر اللَّه تعالی النّبی بقتل الکفار و بعضهم بعضا فیکون فرحهم واقعا بهلاک بعض الکفار لا بظهور الکفار کما یفرح بقتل الظالمین بعضهم بعضا. و قیل یفرح المؤمنون بغلبة اهل الکتاب المشرکین و خروجهم من بیت المقدس و کان احدی آیات نبوّته. و قیل تمّ الکلام علی قوله یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ثم استأنف فقال: بنصر اللَّه ینصر من یشاء یعنی اولیاؤه، فیکون الباء متصلا بینصر، وَ هُوَ الْعَزِیزُ فی الانتقام من الکفّار الرّحیم فی التمکین و النصر للمؤمنین.
هوش مصنوعی: این متن بیان میکند که در آیات قرآن، دلیلی بر صداقت نبوّت پیامبر (ص) و اصل بودن قرآن از جانب خداوند وجود دارد، زیرا قرآن به مسائلی اشاره کرده که در آینده تحقق یافتهاند. اشاره میشود که حکمرانی خداوند بر تمام وقایع، چه قبل و چه بعد، قطعی و محرز است. به عبارتی، برتری یکی از دو طرف جنگ، به اراده و قضا و قدر الهی بستگی دارد. اگرچه پیروز و شکستخورده در هر واقعهای از پیش تعیین شدهاند، اما مؤمنان در روزی خاص که رومیها بر پارس غلبه کردند، خوشحال خواهند شد. این روز به روز بدر مربوط میشود که مؤمنان در آن پیروز شدند و از غنائم بهرهمند گردیدند. خوشحالی مؤمنان از تحقق وعدههای خداوند و تصدیق پیامبر (ص) ناشی میشود، زیرا آنچه پیشبینی شده بود، به وقوع پیوست و این خود معجزهای برای پیامبر (ص) محسوب میشود. در نهایت، مؤمنان نه تنها از پیروزی بر دشمنانشان خوشحال میشوند، بلکه از کشتار ظالمین و برتری بر اهل کتاب مشرک نیز شادمان میگردند، زیرا این موفقیتها نشانهای از نبوّت آن حضرت است. در ادامه، قوی بودن خداوند در یاری مؤمنان و انتقام از کفار بررسی میشود.
قال رسول اللَّه (ص): «فارس نطحة او نطحتان ثم لا فارس بعدها ابدا و الروم ذات قرون کلّما ذهب قرن خلف قرن هیهات الی آخر الابد».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «فارس دو بار نیرومند خواهد شد و بعد از آن هرگز فارس دیگری نخواهد بود و همچنین روم، هر قرنی که بگذرد، قرن دیگری llegará و این روند ادامه خواهد داشت تا پایان زمان.»
وَعْدَ اللَّهِ نصب علی المصدر ای وعد وعده، فلا یخلفه، و هو راجع الی قوله: سَیَغْلِبُونَ، یعنی هذا الذی اخبرتک به ایها النبیّ من نصرة الروم علی اهل فارس، هو وعد وعد اللَّه ذلک حقا، و هو ینجزه لهم. و یجوز ان یکون راجعا الی قوله یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ لانّه وعد المؤمنین النصر علی الکافرین وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ صحة وعده و هم الکفار الذین لا یصدّقون بانّ هذا الخبر من عند اللَّه.
هوش مصنوعی: وعد خداوند، به معنای وعدهای است که هیچگاه خلف نمیشود. این وعده به این موضوع اشاره دارد که پیروزی رومیان بر ایرانیان اتفاق خواهد افتاد. این مطلب که به پیامبر اعلام شده بود، به واقعیت تبدیل خواهد شد و خداوند آن را محقق میسازد. همچنین ممکن است این وعده به پیروزی مؤمنان بر کافران مرتبط باشد، زیرا خداوند به مؤمنان وعده پیروزی داده است. اما اکثر مردم، به ویژه کافران، به درستی این وعده ایمان نمیآورند و از منبع الهی بودن آن آگاه نیستند.
یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ای یعلمون ما یشاهدونه فعل الحیوانات، وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ، لا یستدلون بما یشاهدونه علی ما غاب عنهم فعل العاقل الممیّز، و قیل یَعْلَمُونَ امر معاشهم و زراعاتهم و تجاراتهم و وجوه اکتسابهم وَ هُمْ عَنِ امر آخرتهم و ما لهم فیها من النّجاة من عقاب اللَّه غافِلُونَ لا یتفکرون فیها. فغفلة المؤمنین بترک الاستعداد لها و غفلة الکافرین بالجحود بها. قال الحسن: بلغ و اللَّه من علم احدهم انه ینقر الدرهم بیده فیخبرک بوزنه و لا یحسن یصلّی.
هوش مصنوعی: آنها به ظاهر از زندگی دنیا آگاهی دارند و به کارهای حیوانات میپردازند، در حالی که از آخرت غافلاند و نمیتوانند از آنچه که میبینند به کارهای هیجانانگیز عقل و معقولی که غایب است استدلال کنند. برخی گفتهاند که آنها به امور معیشتی، کشاورزی، تجارت و راههای درآمد خود آگاهاند، اما دربارهی وضعیت آخرت و نجات از عذاب الهی غافلاند و در این مورد تفکری نمیکنند. غفلت مؤمنان ناشی از غیرآمادگی برای آخرت و غفلت کافران به دلیل انکار آن است. الحسن میگوید که واقعاً یکی از آنها به حدی از علم رسیده است که میتواند سکهای را با دستش بزند و وزن آن را به تو بگوید، اما در نماز خواندن مهارت ندارد.
أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ هذا من بسط القرآن فانّ التفکر لا یکون الّا فی النفس. و قیل معناه أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی خلق أَنْفُسِهِمْ لیخرجوا عن الغفلة.
هوش مصنوعی: آیا آنها در مورد خودشان تفکر نکردهاند؟ این قسمت از آیات قرآن به این نکته اشاره دارد که تفکر فقط در مورد نفس انسان است. همچنین گفته شده که منظور این است آیا آنها در مورد آفرینش خودشان فکر نکردهاند تا از خواب غفلت بیدار شوند.
و قیل أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا لیعلموا انّهم یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ.
هوش مصنوعی: آیا آنها تأمل نمیکنند تا بدانند که فقط اطلاعاتی ظاهری درباره زندگی دنیا دارند و از آخرت غافلند؟
و قیل أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ فیعرفوا بدایع صنع اللَّه فیها فیعلموا من ذلک انّ اللَّه عزّ و جل لم یخلق السماوات و الارض و ما فیهما من العجائب عبثا، و انّما خلقها بقوله الحق و لاقامة الحق یعنی لاقامة الثواب و العقاب علی العمل. و قیل بالحق یعنی بالحکمة لیعتبر بها عباده و یستدلوا علی وحدانیّته و قدرته وَ أَجَلٍ مُسَمًّی یعنی الی اجل مسمی اذا بلغ ذلک الاجل افناهما للجزاء فاعلم اللَّه تعالی انّ الذی خلقهم و لم یکونوا شیئا ثم صرفهم احوالا و ثارات حتی صاروا رجالا، قادر ان یعیدهم بعد فنائهم خلقا جدیدا، ثم یجازی المحسن منهم باحسانه و المسیء باساءته، لانّه العدل لا حیف فی حکمه و لا جور، وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ یعنی الکفار، بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَکافِرُونَ، ای بالبعث بعد الموت لجاحدون.
هوش مصنوعی: آیا در مورد خودتان تفکر نمیکنید تا به شگفتیهای آفرینش خدا پی ببرید و متوجه شوید که خداوند آسمانها و زمین و چیزهای عجیب در آنها را بیهوده خلق نکرده است؟ بلکه اینها را با کلام حق و برای برقراری حق آفریده است، یعنی برای برقراری پاداش و مجازات بر اساس اعمال. در حقیقت، خداوند این آفرینش را با حکمت انجام داده است تا بندگانش از آن عبرت بگیرند و به یگانگی و قدرت او پی ببرند. و وقتی زمان معینی به پایان برسد، او انسانها را برای پاداش و جزا مجدداً خواهد آفرید. خداوندی که انسانها را از هیچ آفرید و سپس آنها را در مراحل مختلف زیستی قرار داد تا به صورت مردانی درآیند، قادر است که پس از فنا، آنها را دوباره به صورت جدیدی بیافریند. سپس نیز نیکوکاران را بر نیکیهایشان پاداش میدهد و بدکاران را به عامل بدیشان مجازات میکند، زیرا او عادل است و در حکماش ظلمی وجود ندارد. اما بسیاری از مردم، به ویژه کافران، به قیامت و دیدار با پروردگار خود کافرند و از بعث پس از مرگ انکار میکنند.
أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ او لم یسافروا هؤلاء الکفار فی ارض اللَّه فَیَنْظُرُوا الی آثار من قبلهم من الامم، فیعتبروا. و قیل معنی ینظروا یتعرفوا، کقوله: فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکی طَعاماً. و قیل معناه فیعلموا کقوله:وْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ و انّما امرهم بالمسیر فی الارض لمشاهدة آثار المهلکین قبلهم لمّا عصوا لیزول عنهم الشکّ، عن صدق ما یخبر عنهم، و الکلام عند قوله مِنْ قَبْلِهِمْ تامّ ثم استأنف الخبر عن صفاتهم فقال: کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً ای الامم الماضیة کانوا اشدّ قوة من قریش وَ أَثارُوا الْأَرْضَ، ای قلبوا وجه الارض لاستنباط المیاه و استخراج المعادن و القاء البذور فیها للزّراعة، و الاثارة تحریک الشیء حتی یرتفع ترا به وَ عَمَرُوها أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها فیه ثلاثة اوجه: احدها من العمر، ای یقواهم فیها اکثر من بقاء هؤلاء، و التقدیر: عمروا فیها و الثانی من العمری، ای سکنوا فیها، کقوله: وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها، ای استسکنکم و الثالث من العمارة، ای عمروا الارضین بالغراس و الزّراعة. و انّما قال ذلک لانّه لم یکن لاهل مکة حرث و زرع. وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فلم یؤمنوا فاهلکهم اللَّه، فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ، للظلم ثلاثة اوجه: وضع الشّیء فی غیر موضعه، و اخذ الشیء قبل وقته، و النقصان. و قوله: فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ اجتمع فیه المعانی الثلاثة، ای لم یأخذهم قبل وقت اخذهم و لا ینقص عنهم شیئا ممّا قدّر من ارزاقهم و لا وضع العذاب فی غیر موضعه، وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ بایرادها موارد الهلاک. ثم کان معطوف علی خبر متروک، ای جاءتهم رسلهم فکذّبوهم و امهلوا.
هوش مصنوعی: آیا این کافران در زمین سفر نکردند تا به آثار اقوام گذشته که از آنها عبرت بگیرند، نگاه کنند؟ ممکن است معنی «نگاه کردن» به معنای «آشنا شدن» باشد، مانند این عبارت: «ببیند کدام غذا پاکتر است». همچنین ممکن است به معنی «بدانند» باشد، مانند این جمله: «انسان چه چیزی را برای خود پیش میفرستد». خداوند آنها را به سفر در زمین دستور داده تا آثار هلاکشدگان قبل از خود را ببینند و از این طریق شکشان رفع شود و تصدیق کنند که آنچه گفته شده راست است. بعد از این اشاره به اقوام گذشته و ویژگیهایشان شده است؛ آنها از قریش قویتر بودند و زمین را زیر و رو کردند تا آبها را به دست آورند و معادن را استخراج کنند و در آنجا بذر بکارند. «اثر» به معنای حرکت دادن چیزی است تا بلند شود. این اقوام بیشتر از آنچه قریش کردند، زمین را آباد کردند. این آبادانی سه معنا دارد: یکی اینکه در آنجا مدت زمان بیشتری ساکن بودند، دوم اینکه در آنجا ساکن شدند و سوم اینکه زمین را با درختکاری و کشاورزی آباد کردند. این نکته بیان شده زیرا اهل مکه کشاورزی و کشت و زرع نداشتند.
رسل خدا با دلایل روشن به آنها آمدند، اما آنها ایمان نیاوردند و خداوند آنها را هلاک کرد. خداوند هرگز به آنها ظلم نکرد، زیرا ظلم به سه صورت است: قرار دادن چیز در جای نادرست، گرفتن چیز قبل از وقتش و نقصان در آن. وقتی گفته میشود «خداوند به آنها ظلم نکرد»، معنی همه این معانی در آن جمع شده؛ یعنی خداوند قبل از وقت، آنها را نمیگیرد، از آنچه برایشان مقدر شده، چیزی نمیکاهد و عذاب را در جای نادرست قرار نمیدهد. اما خودشان با قرار دادن خود در معرض هلاکت، ظلم کردند. سپس این جمله به خبر متروکی اشاره دارد که اشاره میکند آنها پیامبران را دروغگو دانسته و مهلت دادهاند.
ثُمَّ کانَ عاقبتهم الهلاک. و السُّوای. مصدر، کالرجعی و البشری. و هی تأنیث الاسواء کالاکبر و الکبری. و هی الخلّة التی تسوء صاحبها عند ادراکه ایّاها و هی النّار. و قیل السّوأی اسم لجهنّم، کما انّ الحسنی اسم للجنّة. قرأ اهل الحجاز و البصرة» عاقبة» بالرفع، ای ثم کان آخر امر هم السوأی، و قرأ الآخرون بالنصب، علی خبر کان و تقدیره: ثم کان السوأی عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا. و معنی اساؤا ای اشرکوا، و معنی ان کذّبوا، لان کذّبوا او بان کذّبوا بآیات اللَّه. و قیل تفسیر السّوأی بعده، و هو قوله، أَنْ کَذَّبُوا یعنی ثم کان عاقبة المسیئین. التکذیب حملهم تلک السیّئات علی أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ.
هوش مصنوعی: عاقبت کار آنها هلاکت بود. "سوأی" به معنی بدی و شر است و به عنوان مؤنث آن به کار میرود، مانند کلمات "اکبر" و "کبری". این واژه به حالتی اشاره دارد که هنگام درک آن، فرد را آزار میدهد و این آتش است. برخی گفتهاند "سوأی" نام جهنم است، همانطور که "حسنی" اسم بهشت است. در قرائت اهل حجاز و بصره، "عاقبه" به صورت مرفوع خوانده شده به این معنی که آخرین کار آنها "سوأی" بود، در حالی که دیگران آن را منصوب خواندهاند، به عنوان خبر برای "کان" و معنا آن این است که "سوأی عاقبت کسانی است که بد کردند". واژه "بد کردند" به معنای شرک ورزیدن یا تکذیب کردن است، زیرا آنها با آیات خداوند یا به وسیله استهزاء به آنها کذب بستند. در توضیح "سوأی" در ادامه آمده که عاقبت کسانی که بد کردند، به دلیل کذب آنها به آیات خداوند و استهزایی که داشتند، اینگونه بود.
اللَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ فی الدنیا ثُمَّ یُعِیدُهُ فی الآخرة. تقول بدأ یبدأ بدأ و ابتداء یبتدی ابتدا و الابتداء نقیض الانتهاء و البدؤ نقیض العود ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ لفصل القضاء بینهم لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی قرأ ابو بکر و ابو عمرو یرجعون بالیاء و آخرون بالتّاء.
هوش مصنوعی: خداوند در دنیا آفریدن را آغاز میکند و سپس در آخرت آن را دوباره زنده میکند. آغاز و ابتدایی وجود دارد که مقابل انتها است و آغاز با عود کردن متضاد است. سپس همه شما به سوی او بازگردانده میشوید تا در میان شما قضاوت کند؛ تا به کسانی که بد کردند، طبق عملشان جزا دهد و به نیکوکاران پاداش نیک بدهد. برخی از قاریان، واژه «برمیگردند» را با «یاء» و برخی دیگر با «تاء» خواندهاند.
وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ ییأس المشرکون، من جمیع الخیرات و من شفاعة الشافعین: و قیل ینقطع کلامهم و حجتهم و یفتضحون.
هوش مصنوعی: در روزی که قیامت برپا میشود، مجرمان و مشرکان دچار ناامیدی و یأس خواهند شد و از تمام خوبیها و شفاعت شافعان محروم خواهند گشت. گفته میشود که در آن روز، سخنان و دلایل آنها قطع میشود و رسوایی آنان آشکار میشود.
وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَکائِهِمْ اضاف الشّرکاء الیهم علی معنی انّهم کانوا یجعلون لها قسطا من اموالهم، و یرون بذلک لها حقا فیما یملکون، فنسبها الی انّهم شرکاؤهم فی اموالهم و المعنی لم یکن لهم من اصنامهم التی عبدوها لیشفعوا شفعاء، وَ کانُوا یعنی یکونون. و جاء بلفظ الماضی کاکثر الفاظ القیامة، بِشُرَکائِهِمْ کافِرِینَ ای جاحدین متبرین یتبرّءون منها متبرّا منهم کقوله: إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا.
هوش مصنوعی: آنها هیچ شریک و هممذهب دیگری در بارهی خداوند نداشتند که به معنای تقسیم کردن ثروتشان با آنها باشد و نتوانستند آنها را در اموال خود شریک بپندارند. آنها همچنین اعتقاد داشتند که این اعمال حق آنهاست و به همین خاطر به آنها میگفتند شرکای مالیشان. در واقع، یافتههایشان این بود که از بتان و پرستشهایشان، هیچ چیز برای شفاعت به آنها کمک نکرد. و وقتی که میگویند "کافرین" به این معناست که از آنها انکار میکنند و کاملاً جدا میشوند، همانطور که در آیهای ذکر شده که در آن پیروان از پیشوایان خود جدا میشوند.
وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ، هذا التفرّق مفسّر فی قوله، فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ و هو تفسیر قوله: یَصَّدَّعُونَ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ مَوْبِقاً وَ امْتازُوا الْیَوْمَ. قال مقاتل: یتفرّقون بعد الحساب الی الجنّة و النار، فلا یجتمعون ابدا، ثم بیّن علی ایّ وجه یتفرقون.
هوش مصنوعی: روز قیامت که برپا میشود، مردم دستهدسته میشوند. این تفرقه در توضیحی آمده است که یک گروه به بهشت میرود و گروهی دیگر به دوزخ. همچنین درباره آن گفته شده است که میان آنها فاصلهای ایجاد میشود و آنها امروز باید از هم تمایز پیدا کنند. مقاتل میگوید که پس از حسابرسی، آنها به بهشت و دوزخ میروند و هرگز دوباره جمع نمیشوند. سپس توضیح میدهد که این تفرقه چگونه رخ میدهد.
فقال تعالی: فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ و هی البستان الذی فی غایة النضارة، و الخضرة. یُحْبَرُونَ یسرّون، و الحبرة السرور و قال ابن عباس: یکرمون، تقول حبره ای اکرمه. و قیل ینعمون. و الحبرة فی اللغة کل نعمة حسنة و التحبیر التحسین الذی یسّر به، و منه قیل للمداد حبر لانّه یحسن به الاوراق، و للعالم حبر لانّه یتخلّق بالاخلاق الحسنة. و قیل هو السماع فی الجنّة یعنی یتنعّمون و یتلذّذون بسماع الغناء. قال الاوزاعیّ: اذا اخذ فی السّماع لم تبق فی الجنّة شجرة الّا وردت. و قال لیس احد من خلق اللَّه احسن صوتا من اسرافیل فاذا اخذ فی السّماع قطع علی اهل سبع سماوات صلوتهم و تسبیحهم. و انّما قال فِی رَوْضَةٍ بالتنکیر لانّ المراد کل واحد منهم بمنزلة رجل فی روضة مونقة لطیب ما فیه، و حسنه و خصّ الرّوضة بالذکر لانّه لیس عند العرب شیء احسن منظرا و لا اطیب نشرا من الرّیاض.
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید: اما کسانی که ایمان آورده و اعمال نیک انجام دادهاند، در باغی خواهند بود که به نهایت زیبایی و سرسبزی رسیده است. آنها خوشحال و شادمان هستند. ابن عباس میگوید که در آنجا مورد احترام قرار میگیرند، چرا که 'حبره' به معنای احترام و تکریم است. برخی نیز میگویند که آنها در نعمتهای بینظیری به سر میبرند. در زبان عربی 'حبرة' به معنای هر نعمت خوب و پسندیده است. همچنین 'تحبیر' به معنای زیبا کردن است، که به همین خاطر به جوهر 'حبر' میگویند چون به زیبایی نوشتهها کمک میکند. و به عالم نیز 'حبر' گفته میشود چون او با اخلاق نیکو خود را میآراید. همچنین گفته شده که در بهشت از شنیدن صداهای خوش لذت میبرند؛ گویا وقتی در بهشت به شنیدن موزیک مشغول شوند، هیچ درختی در بهشت نخواهد بود که در آن لحظه به گوش نرسد. گفته شده هیچ کسی از مخلوقات خداوند صدای بهتر از اسرافیل ندارد و اگر او به آواز بخواند، نماز و تسبیح اهل آسمانها قطع خواهد شد. واژه 'روضة' با نکره ذکر شده چون منظور این است که هر یک از آنان مانند یک فرد در باغی زیبا و دلپذیر هستند و دلیل ذکر روضه این است که در فرهنگ عربی، هیچ چیزی زیباتر و خوشبوتر از باغها نیست.
روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «الجنّة مائة درجة، ما بین کلّ درجتین منها کما بین السّماء و الارض، و الفردوس اعلاها سمّوا، و اوسطها محلا و منها یتفجّر انهار الجنّة، و علیها یوضع العرش یوم القیامة، فقام الیه رجل فقال یا رسول اللَّه انّی رجل حبّب الیّ الصوت فهل فی الجنّة صوت حسن؟ قال: «ای و الذی نفسی بیده انّ اللَّه سبحانه لیوحی الی شجرة فی الجنّة ان اسمعی عبادی الذین اشتغلوا بعبادتی و ذکری عن عزف البرابط و المزامیر، فترفع صوتا لم تسمع الخلائق مثله قط من تسبیح الرّب و تقدیسه».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام اشاره فرمودند که بهشت صد درجه دارد و فاصله میان هر دو درجه آن به اندازه فاصلهای است که میان آسمان و زمین قرار دارد. فردوس به بالاترین درجه بهشت اشاره دارد و مرکزی است که از آنجا نهرهای بهشت پدید میآید و عرش در روز قیامت بر روی آن قرار میگیرد. سپس یک نفر از پیامبر پرسید که آیا در بهشت صدای زیبایی وجود دارد، چون خود او به صدا علاقهمند است. پیامبر پاسخ داد که بله، و بر اساس وعده الهی، درختی در بهشت موظف شده تا صدای عبادتکنندگان و یادآوران خدا را بشنود و صدای تسبیح پروردگار را به زیبایی و بلندی برساند که هیچ موجودی تا کنون مشابه آن را نشنیده است.
و روی انّ اعرابیّا قال یا رسول اللَّه هل فی الجنّة من سماع؟ قال: نعم یا اعرابی انّ فی الجنّة لنهرا حافتاه الأبکار من کلّ بیضاء خوصانیّة یتغنین باصوات لم تسمع الخلائق بمثلها قط، فذلک افضل نعیم اهل الجنّة.
هوش مصنوعی: یک بدوی از پیامبر خدا پرسید: «آیا در بهشت صدایی وجود دارد؟» پیامبر پاسخ داد: «بله ای بدوی، در بهشت نهرهایی است که در دو سوی آن کنیزان زیبا با صدای دلنشینی میخوانند، صدایی که هیچکس در دنیا مانند آن را نشنیده است. این، بهترین نعمتهای اهل بهشت است.»
و سئل ابو هریرة هل لاهل الجنّة من سماع؟ قال نعم شجرة اصلها من ذهب و اغصانها فضّة و ثمرتها اللؤلؤ و الزبرجد و الیاقوت، یبعث اللَّه سبحانه و تعالی ریحا فتحکّ بعضها بعضا فما سمع احد شیئا احسن منه.
هوش مصنوعی: از ابو هریره پرسیدند آیا اهل بهشت صدایی میشنوند؟ او پاسخ داد: بله، در بهشت درختی وجود دارد که تنهاش از طلا و شاخههایش از نقره است، میوههای آن مروارید، زبرجد و یاقوت هستند. خداوند متعال بادی میفرستد که شاخهها را به هم میزند و هیچکس چیزی زیباتر از آن صدایی که میشنود، نخواهد شنید.
قوله تعالی: وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ یعنی بآیات القرآن و البعث بعد الموت، فَأُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ الاحضار انما یکون علی اکراه فیجابه علی کرهه. ای یحضرون العذاب فی الوقت الذی یحبر فیه المؤمنون فی الرّوضات من الجنان.
هوش مصنوعی: خداوند در آیات قرآنی میفرماید: کسانی که به خدا و آیات او و همچنین به زندگی پس از مرگ کفر ورزیده و آن را دروغ میپندارند، در عذاب حاضر خواهند شد. این حضور در عذاب به اجبار و اکراه خواهد بود و آنها در زمانی که مؤمنان در بهشت و نعمتها قرار دارند، عذاب را تجربه خواهند کرد.
فَسُبْحانَ اللَّهِ ای سبّحوا اللَّه، و معناه صلّو اللَّه فهو مصدر موضوع موضع الامر کقوله: فَضَرْبَ الرِّقابِ و السبحة الصلاة و منه سبحة الضحی، فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ، ای صلّو اللَّه حین تدخلون فی المساء، و هو صلاة المغرب و العشاء وَ حِینَ تُصْبِحُونَ ای حین تدخلون فی الصباح و هو صلاة الصبح.
هوش مصنوعی: پاک و منزه است خداوند، به معنای ذکر و ستایش خداست. این واژه نشاندهندهٔ دعوت به انجام عبادت و نماز است، مانند عبارت «ضربات گردن» که به معنای کاری مشخص است. همچنین «سبحه» به معنای نماز نیز به کار رفته، مانند سبحهٔ صبح. بنابراین وقتی گفته میشود «پاک و منزه است خداوند هنگام غروب»، منظور این است که در هنگام غروب، نماز مغرب و عشاء را ادا کنید. و همچنین وقتی گفته میشود «هنگام صبح»، اشاره به نماز صبح دارد.
وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قال ابن عباس: یحمده اهل السماوات و الارض و یصلّون، وَ عَشِیًّا ای صلّوا اللَّه عشیّا، یعنی صلاة العصر وَ حِینَ تُظْهِرُونَ تدخلون فی الظهیرة، و هو صلاة الظهر. قال نافع بن الازرق لابن عباس: هل تجد الصلوات الخمس فی القرآن قال نعم، و قرأ هاتین الآیتین و قال جمعت الایة الصلوات الخمس و مواقیتها، و حمل بعض المفسرین علی التسبیح القولی، فقالوا تفسیر الایة: قولوا سبحان اللَّه فی صلواتکم المفروضة فی هذه الاوقات.
هوش مصنوعی: و ستایش برای او در آسمانها و زمین است. ابن عباس گفته است: اهل آسمانها و زمین او را ستایش میکنند و نماز میگذارند. "عشیّاً" به معنای نماز عصر است، و "حین تظهرون" به معنی نماز ظهر است. نافع بن الأزرق از ابن عباس پرسید که آیا در قرآن پنج نماز را میتوان یافت؟ او پاسخ داد: بله و این دو آیه را خواند و گفت: آیهها زمان و تعداد نمازهای پنجگانه را جمعآوری کردهاند. برخی مفسران بر این باورند که تسبیح زبانی در این آیه نهفته است و گفتهاند که معنای این آیه این است که در نمازهای واجب خود در این اوقات، بگویید "سبحان اللَّه".
روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): من قال حین یصبح و حین یمسی: سبحان اللَّه و بحمده مائة مرّة، لم یأت احد یوم القیمة با فضل ممّا جاء به الّا احد قال او زاد علیه
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل میکند که پیامبر (ص) فرمود: کسی که در صبح و شام صد بار بگوید: «سبحانالله و بحمده»، در روز قیامت کسی نخواهد بود که برتری بیشتری از او داشته باشد، مگر اینکه او نیز همین را بگوید یا بر آن بیفزاید.
و قال (ص): من قال سبحان اللَّه و بحمده فی یوم مائة مرّة حطّت خطایاه و ان کانت مثل زبد البحر.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: هر کس در یک روز صد بار بگوید "سبحان اللَّه و بحمده"، گناهانش بخشیده میشود، حتی اگر به اندازه کف روی دریا باشد.
و قال (ص): «کلمتان خفیفتان علی اللسان ثقیلتان فی المیزان حبیبتان الی الرحمن: سبحان اللَّه و بحمده، سبحان اللَّه العظیم و عن ابن عباس عن النبیّ (ص) قال: من قال حین یصبح: فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ الی قوله وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ ادرک ما فاته فی یومه و من قالها حین یمسی ادراک ما فاته فی لیلته.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «دو کلمهای که بر زبان آسان و در سنجش اعمال سنگین هستند و مورد محبت پروردگار قرار دارند: "سبحانالله و بحمده" و "سبحانالله العظیم". همچنین حضرت ابوالعباس از پیامبر (ص) نقل کردند: کسی که در صبح این آیات را بگوید: "سبحانالله هنگام غروب و صبح" تا جملهی "و چنین شما را بیرون میآورند" را بگوید، چیزهایی که در طول روز از دست داده را جبران میکند و هر کس این ذکر را در شب بگوید، چیزهایی که در آن شب از دست داده را جبران میکند.
و عن انس بن مالک قال: قال رسول اللَّه: «من سرّه ان یکال له بالقفیز الاوفی فلیقل: فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ الی قوله: وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ، سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ و عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه (ص): من قال: فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ هذه الآیات الثلاث من سورة الروم و آخر سورة الصافات دبر کل صلاة یصلّیها کتب له من الحسنات عدد نجوم السّماء و قطر المطر و عدد و رق الشجر و عدد تراب الارض، فاذا مات اجری له بکل حسنة عشر حسنات فی قبره و کان ابرهیم خلیل اللَّه یقولها فی کل یوم و لیلة ست مرّات.
هوش مصنوعی: انس بن مالک نقل میکند که رسول خدا (ص) فرمود: «هر کسی بخواهد که به او مقدار زیادی از غلات داده شود، باید بگوید: سبحان اللَّه هنگام شب و صبح، تا این بخش از آیات را بگوید: و همچنین شما را خارج میکنند، سبحان پروردگارت، پروردگار عزت از آنچه وصف میکنند و درود بر رسولان، و سپاس مخصوص پروردگار جهانیان باشد.» همچنین ابن عباس روایت میکند که رسول خدا (ص) فرمود: هر کسی بگوید: سبحان اللَّه هنگام شب و صبح، این سه آیه از سوره روم و پایان سوره صافات را پس از هر نمازی که بخواند، برای او به تعداد ستارههای آسمان، قطرات باران، برگهای درختان و ذرات خاک زمین حسنات نوشته میشود. و هنگامی که بمیرد، به ازای هر حسنه، ده حسنه در قبرش به او داده میشود. ابراهیم خلیل اللَّه نیز این ذکر را در هر روز و شب شش مرتبه میگفت.
یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ ای یخرج البشر الحیّ من النطفة المیتة و یخرج النطفة المیتة من البشر الحیّ. و قیل یخرج الکافر من المؤمن و المؤمن من الکافر.
هوش مصنوعی: خداوند زنده را از مرده بیرون میآورد و مرده را از زنده خلق میکند. این به این معناست که انسان زنده از نطفهای که فاقد حیات است به وجود میآید و همچنین نطفهای فاقد حیات از انسان زنده ناشی میشود. برخی نیز میگویند که خداوند کافر را از مؤمن بیرون میآورد و مؤمن را از کافر ایجاد میکند.
و فی بعض الاخبار یخرج النخلة من النّواة و النّواة من النخلة و الحبّة من السنبلة و السنبلة من الحبّة، وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها فیخرج نباتها و زروعها و ثمارها و اشجارها بعد خرابها و جدوبها کذلک یحییکم بعد مماتکم فیخرجکم احیاء من قبورکم الی موقف الحساب، وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ قرأ حمزة و الکسائی تُخْرَجُونَ بفتح التّاء و ضم الرّاء و قرأ الباقون بضمّ التّاء و فتح الرّاء.
هوش مصنوعی: در برخی روایات آمده است که درخت خرما از هستهای که درونش است، به وجود میآید و هسته نیز از درخت خرما به وجود میآید. دانهای که در خوشه قرار دارد، از آن خوشه بیرون میآید و خود خوشه نیز از دانه شکل میگیرد. همچنین زمین را پس از مردن، زنده میکند؛ به طوری که گیاهان و محصولات و درختان آن بعد از نابودی و خشک شدن دوباره رشد میکنند. به همین ترتیب، پس از مرگ شما نیز زنده میشوید و از قبور خود به سوی روز حساب بیرون میآیید. دو نوع قرائت در این موضوع وجود دارد: برخی "تخرجون" را با فتحه بر تاء و ضمه بر راء خواندهاند و دیگران آن را با ضمه بر تاء و فتحه بر راء خواندهاند.