قوله: وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقالَ ما لِیَ لا أَرَی الْهُدْهُدَ دلّت هذه الایة علی تیقّظ سلیمان فی مملکته و حسن قیامه و تکفله بامور امّته و رعیّته حیث لم یخف علیه غیبة طیر هو اصغر الطیور من حضوره ساعة واحدة. تنبیهی عظیم است این آیت مر ملوک جهان را بتیمار داشت رعیّت و شفقت بردن بر ایشان و باز جستن ضعیفان و رعایت مصالح ایشان: عمر خطاب همه شبها بسان عسس طواف کردی در کویهای مدینه اگر خللی دیدی تدارک کردی و ضعیفان را نیک باز جستی و مراعات کردی. طلحة بن عبید اللَّه گوید در شب تاریک عمر را دیدم که از مدینه بیرون میشد دیگر روز برخاستم بآن جانب رفتم او را از شب دیده بودم و بآن خرابهای که عمر را دیده بودم درشدم پیر زنی را دیدم زمنه نابینا، چون پارهای گوشت افتاده. گفتم: یا عجوز امیر المؤمنین دوش بتعهّد تو میآمد یا جایی دیگر میشد؟ گفت کدام امیر المؤمنین؟ گفتم: عمر خطاب.
آن پیر زن بگریست و بانگ برآورد و گفت: من این خجالت کجا برم که دویست روز است تا هر شبی کسی آید و مرا طعام دهد و آب دهد و جامه من بشوید و تا روز اینجا بایستد و مرا حراست کند تا چیزی مرا تباه نکند، گاه قرآن خواند و گاه گرید من میپنداشتم که از خویشان من یا از همسایگان من کسی است، خود ندانستم که امیر المؤمنین است. طلحه چون این بشنید دست بر روی خود میزد و با خود میگفت یا طلحه تتبّع کار عمر میکنی و گرد اسرار عمر میگردی. شرمت باد.
لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ فیه دلیل علی انّ العقوبة علی قدر الجرم و لا عبرة بصغر الجثة و عظمها.
آوردهاند که چون هدهد باز آمد و عذر خویش بگفت که: أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ، سلیمان گفت: سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکاذِبِینَ. آری بنگریم تا این عذر که میآری راست است یا دروغ، اگر دروغ است ترا عذابی سخت کنم. جبرئیل امین آمد آن ساعت از درگاه عزّت که: یا سلیمان مران مرغک ضعیف را تهدید میکنی که باش تا در کار تو بنگرم که راست میگویی یا دروغ؟ یا سلیمان از مرغی ضعیف بعذری ضعیف چرا بسنده نکنی و بدرخواست صدق از وی چه تهدید کنی؟ چرا از ما نیاموزی معاملت با بندگان؟ آن کافر بینی که در دریا نشیند در کشتی و باد کژ برآید و آن کشتی در تلاطم امواج افتد؟ کافران از غرق بترسند بت را بیندازند و بزبان عذر دروغ آرد، چون از دریا بیرون آید و از غرق خلاص یابد دیگر باره بت پرستد و بکفر خویش باز گردد. من بدروغ وی ننگرم و آن عذر دروغ وی بپذیرم و از غرق نجات دهم. یا عجب از کافر دروغزن، عذر دروغ میپذیرم و بدروغ و خیانت او ننگرم، چگویی مرد مسلمان که عذر آرد بگناه خویش از سر صدق و ایمان خویش چون که عذرش نپذیرم. لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً گفتهاند که هدهد چون باز آمد ترسان و لرزان فرا پیش سلیمان شد، پر و بال از هم باز کرده و در زمین همی کشید بتواضع سلیمان سر وی بخود کشید گفت: این کنت لاعذّبنک عَذاباً شَدِیداً. هدهد گفت یا نبی اللَّه اذکر وقوفک بین یدی اللَّه عزّ و جل، یاد کن آن ساعت که در عرصات قیامت در آن انجمن کبری ترا بحضرت اللَّه برند و از تو سؤال کنند. آن سخن بر سلیمان تأثیر کرد و سخن با لطف گردانید گفتهاند که با هدهد گفت: چگویی که پر و بالت بکنم و ترا بآفتاب گرم افکنم. هدهد گفت دانم که نکنی که این کار صیادانست نه پیغامبران. سلیمان گفت: گلوت ببرّم. گفت دانم که نکنی، که این کار قصّابان است نه پیغامبران. گفت ترا با ناجنس در قفس کنم. گفت. این هم نکنی که این کار ناجوانمردانه است و پیغامبران ناجوانمرد نباشند. سلیمان گفت: اکنون تو بگوی که با تو چکنم؟ گفت: عفو کنی و در گذاری و دانم که کنی، که عفو کار پیغامبران و کریمان است و این موافق آن خبر است که: فردای قیامت ربّ العزّة با قومی عاصیان موحّدان گوید: چه عذاب کنم شما را بآن جفاها و معصیتها که کردید در دنیا؟ ایشان گویند: بار خدایا عفو کنی و در گذاری که کرم تو سزای آن هست. امّا در طریق جوانمردان و سالکان راه حقیقت عذاب شدید آنست که حلاوت خدمت از بنده باز گیرد تا در خدمت الم و مشقّت بوی رسد. هر آن کس که بمعبود خود معرفت دارد خدمت و عبادت از میان جان کند و از حلاوت خدمت الم و مشقّت نیابد.
آن عزیزی در پیش درویشی صادق شد و آن درویش بیمار بود خواست که او را در آن بیماری تنبیهی کند گفت: لیس بصادق فی حبّه من لم یصبر علی بلائه. در محبت صادق نیست آن کس که در بلای وی صابر نیست. درویش صادق سر بر آورد و گفت: غلط کردی لیس بصادق فی حبّه من لم یتلذّذ ببلائه. در محبت صادق نیست آن کس کش با بلاء او خوش نیست قالوا و من العذاب الشدید ان یقطع عنه حسن التولّی لشأنه فیوکل الی حوله و نفسه.
و من ذلک ان یمتحن بالحرص فی الطلب ثم یحال بینه و بین مقصوده و مطلوبه. و من ذلک توهّم الحدثان و حسبانه من الخلق. و من ذلک الحاجة الی الاخسّة من الناس. و من ذلک ذلّ السؤال مع الغفلة عن شهود التقدیر. و من ذلک ضعف الیقین و قلّة الصبر.
إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ هدهد چون باز آمد و حدیث بلقیس با سلیمان گفت و آن مملکت آراسته و هر چه ملوک را در باید ساخته و پرداخته از خیل و حشم و عدّت و عدد و سیاست و هیبت و حشمت و مال و نعیم و عرش عظیم، سلیمان ان همه بشنید و هیچ در وی اثر نکرد و طمع در آن نبست باز چون حدیث دین کرد که: وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ، سلیمان از جا برخاست و متغیّر گشت و از بهر دین اسلام و تعصّب ملّت حنیفی در خشم شد، گفت کاغذ و دوات بیارید تا نامه نویسم و او را بدین اسلام دعوت کنم، نامه نوشت که: إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. بلقیس چون آن نامه بخواند گفت: کتاب کریم لانّه مصدّر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، بزرگوار نامه و کریم نامهای که ابتداء آن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ است، دل را انس و جان را پیغامست، از دوست یادگار و بر جان عاشقان سلام است دل را فتح و جان را فتوح است، اول شاهد بر مشاهده روح است، معرفت را راه و حقیقت را درگاه است، خائف را امان و راجی را ضمان است، طالب را شرف و عارف را خلف است.
نام تو شنید بنده دل داد بتو
چون دید رخ تو جان فرستاد بتو
اجماع است که این آیت تسمیت از قرآن است.
قال اللَّه تعالی: إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ این کلمات هم نظم آیتی است و هم بعضی از آیتی است و هم بعضی از او آیتی: امّا بعضی از آیتی اینست که در قصّه سلیمان گفت: إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، و کذلک قوله: بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها و بعضی ازو آیتی است و ذلک قوله فی سورة الفاتحة: الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. و بر سر سورتها نظم آیتی است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. و این آیت بخلاف دیگر آیاتست از آنکه آیات قرآن هر آیتی یک بار وحی آمده است و این آیت صد و چهارده بار وحی آمده، هر حرفی از این آیت ظرفی است شراب رحیق را، و هر کلمه صدفی است درّ تحقیق را، هر نقطهای ازو کوکبیست آسمان هدایت را و نجم رجمیست مر اصحاب غوایت را، یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً.
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله: وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقالَ ما لِیَ لا أَرَی الْهُدْهُدَ دلّت هذه الایة علی تیقّظ سلیمان فی مملکته و حسن قیامه و تکفله بامور امّته و رعیّته حیث لم یخف علیه غیبة طیر هو اصغر الطیور من حضوره ساعة واحدة. تنبیهی عظیم است این آیت مر ملوک جهان را بتیمار داشت رعیّت و شفقت بردن بر ایشان و باز جستن ضعیفان و رعایت مصالح ایشان: عمر خطاب همه شبها بسان عسس طواف کردی در کویهای مدینه اگر خللی دیدی تدارک کردی و ضعیفان را نیک باز جستی و مراعات کردی. طلحة بن عبید اللَّه گوید در شب تاریک عمر را دیدم که از مدینه بیرون میشد دیگر روز برخاستم بآن جانب رفتم او را از شب دیده بودم و بآن خرابهای که عمر را دیده بودم درشدم پیر زنی را دیدم زمنه نابینا، چون پارهای گوشت افتاده. گفتم: یا عجوز امیر المؤمنین دوش بتعهّد تو میآمد یا جایی دیگر میشد؟ گفت کدام امیر المؤمنین؟ گفتم: عمر خطاب.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که سلیمان با دقت به وضعیت حکومت و رعیت خود توجه داشت و حتی غیبت یکی از کوچکترین پرندگان را نیز نادیده نمیگرفت. این نکته نشاندهنده اهمیت مراقبت و توجه ملوک به رعیّت و نیازهای آنان است. به عنوان مثال، عمر فاروق در شبها مانند گشتزنی در کوچههای مدینه قدم میزد و در پی یافتن مشکلات و حمایت از ضعیفان بود. طلحة بن عبیدالله بیان میکند که شب هنگام عمر را دید که از مدینه خارج میشود و وقتی فردای آن روز به همان مکان رفت، پیرزنی نابینا را دید که به تنهایی بود و از او میپرسد که آیا عمر به خاطر او به اینجا میآمد یا نه.
آن پیر زن بگریست و بانگ برآورد و گفت: من این خجالت کجا برم که دویست روز است تا هر شبی کسی آید و مرا طعام دهد و آب دهد و جامه من بشوید و تا روز اینجا بایستد و مرا حراست کند تا چیزی مرا تباه نکند، گاه قرآن خواند و گاه گرید من میپنداشتم که از خویشان من یا از همسایگان من کسی است، خود ندانستم که امیر المؤمنین است. طلحه چون این بشنید دست بر روی خود میزد و با خود میگفت یا طلحه تتبّع کار عمر میکنی و گرد اسرار عمر میگردی. شرمت باد.
هوش مصنوعی: زن پیر به شدت گریست و فریاد زد: چطور میتوانم این خجالت را تحمل کنم که برای دویست روز، هر شب کسی به کمک من آمده و به من غذا و آب داده و لباسهایم را شسته و تا روز اینجا مانده تا از من مراقبت کند و نگذارد چیزی به من آسیب بزند. او گاهی قرآن میخواند و گاهی میگریست. من فکر میکردم که این فرد یکی از بستگان یا همسایگان من است و نمیدانستم که او همان امیر المؤمنین است. وقتی طلحه این را شنید، دست بر صورتش زد و با خود گفت که یا طلحه، تو در پی یافتن اسرار عمر هستی و به دنبال کارهای او میگردی. از خودت خجالت بکش!
لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ فیه دلیل علی انّ العقوبة علی قدر الجرم و لا عبرة بصغر الجثة و عظمها.
هوش مصنوعی: من او را به شدت عذاب میکنم یا او را در خواهم آورد. این بیان نشاندهنده این است که مجازات به اندازه جرم است و هیچ توجهی به کوچک یا بزرگ بودن آن ندارد.
آوردهاند که چون هدهد باز آمد و عذر خویش بگفت که: أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ، سلیمان گفت: سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکاذِبِینَ. آری بنگریم تا این عذر که میآری راست است یا دروغ، اگر دروغ است ترا عذابی سخت کنم. جبرئیل امین آمد آن ساعت از درگاه عزّت که: یا سلیمان مران مرغک ضعیف را تهدید میکنی که باش تا در کار تو بنگرم که راست میگویی یا دروغ؟ یا سلیمان از مرغی ضعیف بعذری ضعیف چرا بسنده نکنی و بدرخواست صدق از وی چه تهدید کنی؟ چرا از ما نیاموزی معاملت با بندگان؟ آن کافر بینی که در دریا نشیند در کشتی و باد کژ برآید و آن کشتی در تلاطم امواج افتد؟ کافران از غرق بترسند بت را بیندازند و بزبان عذر دروغ آرد، چون از دریا بیرون آید و از غرق خلاص یابد دیگر باره بت پرستد و بکفر خویش باز گردد. من بدروغ وی ننگرم و آن عذر دروغ وی بپذیرم و از غرق نجات دهم. یا عجب از کافر دروغزن، عذر دروغ میپذیرم و بدروغ و خیانت او ننگرم، چگویی مرد مسلمان که عذر آرد بگناه خویش از سر صدق و ایمان خویش چون که عذرش نپذیرم. لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً گفتهاند که هدهد چون باز آمد ترسان و لرزان فرا پیش سلیمان شد، پر و بال از هم باز کرده و در زمین همی کشید بتواضع سلیمان سر وی بخود کشید گفت: این کنت لاعذّبنک عَذاباً شَدِیداً. هدهد گفت یا نبی اللَّه اذکر وقوفک بین یدی اللَّه عزّ و جل، یاد کن آن ساعت که در عرصات قیامت در آن انجمن کبری ترا بحضرت اللَّه برند و از تو سؤال کنند. آن سخن بر سلیمان تأثیر کرد و سخن با لطف گردانید گفتهاند که با هدهد گفت: چگویی که پر و بالت بکنم و ترا بآفتاب گرم افکنم. هدهد گفت دانم که نکنی که این کار صیادانست نه پیغامبران. سلیمان گفت: گلوت ببرّم. گفت دانم که نکنی، که این کار قصّابان است نه پیغامبران. گفت ترا با ناجنس در قفس کنم. گفت. این هم نکنی که این کار ناجوانمردانه است و پیغامبران ناجوانمرد نباشند. سلیمان گفت: اکنون تو بگوی که با تو چکنم؟ گفت: عفو کنی و در گذاری و دانم که کنی، که عفو کار پیغامبران و کریمان است و این موافق آن خبر است که: فردای قیامت ربّ العزّة با قومی عاصیان موحّدان گوید: چه عذاب کنم شما را بآن جفاها و معصیتها که کردید در دنیا؟ ایشان گویند: بار خدایا عفو کنی و در گذاری که کرم تو سزای آن هست. امّا در طریق جوانمردان و سالکان راه حقیقت عذاب شدید آنست که حلاوت خدمت از بنده باز گیرد تا در خدمت الم و مشقّت بوی رسد. هر آن کس که بمعبود خود معرفت دارد خدمت و عبادت از میان جان کند و از حلاوت خدمت الم و مشقّت نیابد.
هوش مصنوعی: زمانی که هدهد به سلیمان بازگشت و دلیل خود را توضیح داد که از ماجرای سلیمان باخبر شده، سلیمان گفت که بررسی میکند آیا او راست میگوید یا دروغ. اگر او دروغ بگوید، عذاب شدیدتری بر او روا خواهد داشت. در این لحظه، جبرئیل به سلیمان گفت که چرا او باید یک پرنده ضعیف را تهدید کند و از او انتظار داشته باشد که حقیقت را بگوید. او به سلیمان یادآوری کرد که حتی اگر انسانهای کافر در شرایط سخت عذرخواهی کنند، او دروغهایشان را میپذیرد و از آنها میگذرد. جبرئیل از سلیمان خواست که باید با بندگان خود با رحم و شفقت رفتار کند.
هدهد در برابر سلیمان بسیار ترسان و شرمگین بود و از سلیمان خواست که به یاد آورد که روز قیامت چگونه باید در برابر خداوند پاسخگو باشد. این سخنان بر سلیمان تأثیر گذاشت و او با هدهد به نرمی صحبت کرد. هدهد از سلیمان خواست که او را عفو کند و سلیمان پذیرفت، زیرا عفو از ویژگیهای پیامبران و افراد بزرگوار است. در نهایت، هدهد گفت که مردم گناهکار در قیامت از خداوند درخواست عفو خواهند کرد و سلیمان نیز به یاد داشته باشد که دلسوزی و عفو در کردار او مهمتر از عذاب است.
آن عزیزی در پیش درویشی صادق شد و آن درویش بیمار بود خواست که او را در آن بیماری تنبیهی کند گفت: لیس بصادق فی حبّه من لم یصبر علی بلائه. در محبت صادق نیست آن کس که در بلای وی صابر نیست. درویش صادق سر بر آورد و گفت: غلط کردی لیس بصادق فی حبّه من لم یتلذّذ ببلائه. در محبت صادق نیست آن کس کش با بلاء او خوش نیست قالوا و من العذاب الشدید ان یقطع عنه حسن التولّی لشأنه فیوکل الی حوله و نفسه.
هوش مصنوعی: شخصی به یک درویش بیمار مراجعه کرد و از او خواست که او را در دوران بیماریاش تنبیه کند. درویش گفت: «محبت واقعی در وجود کسی نیست که در سختیها نسبت به محبوبش صبر نکند.» اما سپس درویش دیگری اعتراض کرد و گفت: «اشتباه میکنی، کسی که در عشق, سختیها را تحمل نکند، واقعاً عاشق نیست. و یکی از شدیدترین عذابها این است که ناشکیبایی نسبت به محبوب باعث شود شخص از لطف و محبت دور بماند و به خودش متکی شود.»
و من ذلک ان یمتحن بالحرص فی الطلب ثم یحال بینه و بین مقصوده و مطلوبه. و من ذلک توهّم الحدثان و حسبانه من الخلق. و من ذلک الحاجة الی الاخسّة من الناس. و من ذلک ذلّ السؤال مع الغفلة عن شهود التقدیر. و من ذلک ضعف الیقین و قلّة الصبر.
هوش مصنوعی: و بر این اساس، فرد ممکن است به واسطهی شوق و حرص زیاد در دنبال کردن خواستههای خود، با موانع زیادی روبرو شود که او را از رسیدن به اهدافش بازمیدارد. همچنین، این نگرش نادرست به جوانها و قضاوت ناپسند دربارهی خود آنها میتواند مشکلساز باشد. نیاز به افراد کمتر ارزشمند در جامعه نیز میتواند چالشی بزرگ باشد. به علاوه، درخواست کمک از دیگران در حالی که از تقدیر الهی غافل هستیم، نوعی ذلت است. و در نهایت، ضعف در ایمان و کمبود صبر نیز از مشکلاتی است که ممکن است فرد را دچار تردید کند.
إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ هدهد چون باز آمد و حدیث بلقیس با سلیمان گفت و آن مملکت آراسته و هر چه ملوک را در باید ساخته و پرداخته از خیل و حشم و عدّت و عدد و سیاست و هیبت و حشمت و مال و نعیم و عرش عظیم، سلیمان ان همه بشنید و هیچ در وی اثر نکرد و طمع در آن نبست باز چون حدیث دین کرد که: وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ، سلیمان از جا برخاست و متغیّر گشت و از بهر دین اسلام و تعصّب ملّت حنیفی در خشم شد، گفت کاغذ و دوات بیارید تا نامه نویسم و او را بدین اسلام دعوت کنم، نامه نوشت که: إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. بلقیس چون آن نامه بخواند گفت: کتاب کریم لانّه مصدّر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، بزرگوار نامه و کریم نامهای که ابتداء آن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ است، دل را انس و جان را پیغامست، از دوست یادگار و بر جان عاشقان سلام است دل را فتح و جان را فتوح است، اول شاهد بر مشاهده روح است، معرفت را راه و حقیقت را درگاه است، خائف را امان و راجی را ضمان است، طالب را شرف و عارف را خلف است.
هوش مصنوعی: من یک زن را پیدا کردهام که بر آنها فرمانروایی میکند و از هر چیزی برخوردار است و عرش بزرگی دارد. وقتی هدهد به نزد سلیمان برگشت و داستان بلقیس را برای او گفت، سلیمان از وضعیت آن سرزمین و ملکهاش که همه چیز را به خوبی آماده کرده بود، متأثر نشد. او متوجه شد که بلقیس و قومش فقط به خورشید سجده میکنند و این موضوع به شدت او را تحت تأثیر قرار داد. لذا فرمان داد تا کاغذ و دوات بیاورند و نامهای بنویسد تا بلقیس را به اسلام دعوت کند. در نامهاش نوشت: «این نامه از سلیمان است و آغاز آن به نام خداوند رحمان و رحیم است.» وقتی بلقیس آن نامه را خواند، به عظمت و زیبایی آن پی برد و احساس کرد که این نامه حاوی پیامی از جانب دوست است که دل و جان را میسازد و به آنها امید و آرامش میبخشد.
نام تو شنید بنده دل داد بتو
چون دید رخ تو جان فرستاد بتو
هوش مصنوعی: وقتی بنده تو نام تو را شنید، دلش را به تو داد و وقتی چهرهی تو را دید، جانش را برایت تقدیم کرد.
اجماع است که این آیت تسمیت از قرآن است.
هوش مصنوعی: همه بر این باورند که این آیه از قرآن شریف جزء آیات معرفی شده است.
قال اللَّه تعالی: إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ این کلمات هم نظم آیتی است و هم بعضی از آیتی است و هم بعضی از او آیتی: امّا بعضی از آیتی اینست که در قصّه سلیمان گفت: إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، و کذلک قوله: بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها و بعضی ازو آیتی است و ذلک قوله فی سورة الفاتحة: الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. و بر سر سورتها نظم آیتی است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. و این آیت بخلاف دیگر آیاتست از آنکه آیات قرآن هر آیتی یک بار وحی آمده است و این آیت صد و چهارده بار وحی آمده، هر حرفی از این آیت ظرفی است شراب رحیق را، و هر کلمه صدفی است درّ تحقیق را، هر نقطهای ازو کوکبیست آسمان هدایت را و نجم رجمیست مر اصحاب غوایت را، یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً.
هوش مصنوعی: خداوند متعال میفرماید: این آیه به سلیمان مربوط میشود و با نام خداوند رحمان و رحیم آغاز میشود. این کلمات هم نظم دارند و هم از آیات قرآنی به حساب میآیند. در داستان سلیمان آمده است: «این از سلیمان است و به نام خداوند رحمان و رحیم». همچنین در قرآن آمده است: «به نام خداوند، مسیر آنها حرکت و لنگر میگیرد». این آیات مانند آیات دیگر قرآن نیستند؛ چرا که هر آیهای فقط یک بار نازل شده، اما این آیه ۱۱۴ بار نازل گشته است. هر حرف این آیه مانند ظرفی است که شراب ناب را در خود جای داده، هر کلمه آن مانند صدفی است که مروارید راستین را در بر دارد، و هر نقطهای از آن همچون ستارهای در آسمان هدایت به شمار میآید و مشعلی است که گمشدگان را به راه راست هدایت میکند.