گنجور

۴ - النوبة الاولى

قوله تعالی: قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا سلیمان گفت: ای مهینان سپاه أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها کیست از شما که تخت آن زن بمن آرد؟ قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ (۳۸) پیش از آن که ایشان مسلمانی را بمن آیند.

قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ گفت ستنبه‌ای از پریان: أَنَا آتِیکَ بِهِ من آن تخت را بتو آرم، قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ پیش از آنکه ازین نشست برخیزی، وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ (۳۹) و من آورد را با نیرویم و سپردن را استوار.

قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ آن مرد گفت که بنزدیک او دانشی بود از کتاب: أَنَا آتِیکَ بِهِ من بتو آرم آن قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ پیش از آنکه نگرستن چشم تو از جای با تو آید و پردازد. فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ چون آن را دید آرمیده نزدیک او قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی گفت: این از افزونی نعمت اللَّه است بر من. لِیَبْلُوَنِی می‌بیازماید مرا أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ که آزادی کنم یا نسپاسی آرم وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ و هر که آزادی کند خود را کند وَ مَنْ کَفَرَ و هر که نسپاسی کند فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ (۴۰) خداوند من بی نیازست و نیکوکار.

قالَ نَکِّرُوا لَها عَرْشَها گفت: تخت را جد کنید نَنْظُرْ أَ تَهْتَدِی تا نگریم که بجای آرد أَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذِینَ لا یَهْتَدُونَ (۴۱) یا از ایشان بود که بجای نیارند.

فَلَمَّا جاءَتْ چون آمد بلقیس، قِیلَ گفتند او را: أَ هکَذا عَرْشُکِ چنین است آن تخت تو؟ قالَتْ گفت کَأَنَّهُ هُوَ چنانست گویی که آنست وَ أُوتِینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها و ما را دانش دادند پیش از آن وَ کُنَّا مُسْلِمِینَ (۴۲) و ما مسلمان بودیم.

وَ صَدَّها ما کانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ و آفتاب او را از مسلمانی بازداشت إِنَّها کانَتْ مِنْ قَوْمٍ کافِرِینَ (۴۳) که او از قوم کافران بود.

لَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ‌ گفتند در طارم آی‌لَمَّا رَأَتْهُ‌ چون دید طارم را سِبَتْهُ لُجَّةً پنداشت که آب ژرف است، شَفَتْ عَنْ ساقَیْها دامن از ساق بر کشید که پای در آب نهدالَ‌ گفت:نَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ آن طارمی است از آبگینه پاک ساخته و نسو داده‌الَتْ رَبِ‌ گفت خداوند من‌نِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی‌ من ستم کردم بر خویشتن أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ‌ و گردن نهادم و مسلمان شدم با سلیمان‌لَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‌ (۴۴) خداوند جهانیان را.

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی‌ ثَمُودَ و فرستادیم بثمود أَخاهُمْ صالِحاً مرد ایشان را صالح أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ که اللَّه را پرستید یگانه فَإِذا هُمْ فَرِیقانِ دو گروه شدند، یَخْتَصِمُونَ (۴۵) با یکدیگر شور و جنگ درگرفتند.

قالَ یا قَوْمِ گفت ای قوم: لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ چرا بعذاب می‌شتابید پیش از نیکی، لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ چرا آمرزش می‌نخواهید از اللَّه لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (۴۶) تا مگر بر شما ببخشاید.

قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ گفتند: فال بد گرفتیم بتو و باینان که با تواند. قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ گفت آنچه شما ارزانی آنید بخش آن بنزدیک اللَّه است بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (۴۷) نیست مگر آنکه شما قومی‌اید که می‌بیازمایند شما را.

وَ کانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ و در شارستان نه تن بودند یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ که در زمین می‌تباه‌کاری کردند وَ لا یُصْلِحُونَ (۴۸) و نیک کاری نمی‌کردند.

قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ گفتند یکدیگر را سوگند خورید بخدا لَنُبَیِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ که ناچاره شبیخون کنیم بر صالح و کسان وی ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ انگه چون و داوری داری او را گوئیم: ما شَهِدْنا مَهْلِکَ أَهْلِهِ کشتن و کسان او را ما نبودیم وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (۴۹) و ما می‌راست گوئیم.

وَ مَکَرُوا مَکْراً ایشان دستانی ساختند نهان وَ مَکَرْنا مَکْراً و ما دستانی ساختیم نهان وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (۵۰) و ایشان آگاه نبودند.

فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ در نگر سرانجام دستان ایشان چون بود.

أَنَّا دَمَّرْناهُمْ و ما دمار از ایشان برآوردیم وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ (۵۱) و قوم ایشان را همگان.

فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً آن گه خان و مان ایشان تهی گذاشته بِما ظَلَمُوا بآن ستمکاری که کردند إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً در ان نشانی است و لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (۵۲) ایشان را که بدانند.

وَ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا رهانیدیم ایشان را که بگرویدند وَ کانُوا یَتَّقُونَ (۵۳) و از ناپسند می‌پرهیزیدند.

وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ و لوط را آن گه که قوم خویش را گفت: أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ می کار زشت کنید وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (۵۴) و شما خردمندانید و میدانید

أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ با مردان می‌گرائید بکام‌رانی فرود از زنان بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (۵۵) نیست جز آن که قومی نادانید.

فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا نبود پاسخ قوم او مگر که می‌گفتند.

أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیَتِکُمْ بیرون کنید قوم لوط را از شهر خویش إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ (۵۶) ایشان مردمانی‌اند که می پاکیزگی برزند.

فَأَنْجَیْناهُ وَ أَهْلَهُ و رهانیدیم او را و کسان او را إِلَّا امْرَأَتَهُ مگر زن او را قَدَّرْناها که چنان خواستیم، مِنَ الْغابِرِینَ (۵۷) که آن زن از بازماندگان بود.

وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً و بریشان بارانی باریدیم فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ (۵۸) چون بد بارانی بود آگاه کردگان و پند نپذیرندگان.

۳ - النوبة الثالثة: قوله: وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقالَ ما لِیَ لا أَرَی الْهُدْهُدَ دلّت هذه الایة علی تیقّظ سلیمان فی مملکته و حسن قیامه و تکفله بامور امّته و رعیّته حیث لم یخف علیه غیبة طیر هو اصغر الطیور من حضوره ساعة واحدة. تنبیهی عظیم است این آیت مر ملوک جهان را بتیمار داشت رعیّت و شفقت بردن بر ایشان و باز جستن ضعیفان و رعایت مصالح ایشان: عمر خطاب همه شبها بسان عسس طواف کردی در کویهای مدینه اگر خللی دیدی تدارک کردی و ضعیفان را نیک باز جستی و مراعات کردی. طلحة بن عبید اللَّه گوید در شب تاریک عمر را دیدم که از مدینه بیرون میشد دیگر روز برخاستم بآن جانب رفتم او را از شب دیده بودم و بآن خرابه‌ای که عمر را دیده بودم درشدم پیر زنی را دیدم زمنه نابینا، چون پاره‌ای گوشت افتاده. گفتم: یا عجوز امیر المؤمنین دوش بتعهّد تو می‌آمد یا جایی دیگر می‌شد؟ گفت کدام امیر المؤمنین؟ گفتم: عمر خطاب.۴ - النوبة الثانیة: قوله: قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها؟ مقاتل گفت چون رسول بلقیس از نزدیک سلیمان بازگشت و آن عجایب و بدایع که در مملکت سلیمان دیده بود باز گفت و حکایت کرد، بلقیس گفت: هذا امر من السّماء، این کاری آسمانی است، ساخته و خواسته ربّانی است و ما را کاویدن با وی روی نیست و در مخالفت و منابذت وی هیچ کس را طاقت نیست و آن ملک وی نه ملک سرسریست که آن جز نبوّت و تأیید الهی نیست. کس فرستاد به سلیمان که: اینک من آمدم با سران و سروران قوم خویش تا در کار تو بنگرم و دین تو بدانم که چیست و مرا بچه می‌خوانی؟ آن گه عرش خویش را در آخر هفت اندرون استوار بنهاد و پاسبانان بر آن موکّل کرد و در مملکت خویش نائبی بگماشت که کار ملک میراند و آن سریر ملک نگه میدارد تا کس در آن طمع نکند و آن گه عزم رحیل کرد با دوازده هزار سرهنگ از مهتران قوم خویش با هر سرهنگی عددی فراوان از خیل و حشم. و سلیمان که آنجا بود دانست که بلقیس می‌آید و بقصد اسلام و ایمان می‌آید که جبرئیل از پیش آمده بود و او را خبر داده و لهذا قال سلیمان: قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ، ای مؤمنین موحّدین.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا سلیمان گفت: ای مهینان سپاه أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها کیست از شما که تخت آن زن بمن آرد؟ قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ (۳۸) پیش از آن که ایشان مسلمانی را بمن آیند.
هوش مصنوعی: سلیمان گفت: ای گروه بزرگان، کدام یک از شما می‌تواند تخت آن زن را به من بیاورد قبل از این که آن‌ها به حالت مسلمان به نزد من بیایند؟
قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ گفت ستنبه‌ای از پریان: أَنَا آتِیکَ بِهِ من آن تخت را بتو آرم، قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ پیش از آنکه ازین نشست برخیزی، وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ (۳۹) و من آورد را با نیرویم و سپردن را استوار.
هوش مصنوعی: یک پری از جن گفت: "من می‌توانم آن تخت را قبل از آنکه از جایت بلند شوی، برایت بیاورم و من در این کار به شدت قوی و مورد اعتماد هستم."
قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ آن مرد گفت که بنزدیک او دانشی بود از کتاب: أَنَا آتِیکَ بِهِ من بتو آرم آن قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ پیش از آنکه نگرستن چشم تو از جای با تو آید و پردازد. فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ چون آن را دید آرمیده نزدیک او قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی گفت: این از افزونی نعمت اللَّه است بر من. لِیَبْلُوَنِی می‌بیازماید مرا أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ که آزادی کنم یا نسپاسی آرم وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ و هر که آزادی کند خود را کند وَ مَنْ کَفَرَ و هر که نسپاسی کند فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ (۴۰) خداوند من بی نیازست و نیکوکار.
هوش مصنوعی: مردی که دانش زیادی از کتاب داشت، گفت: من می‌توانم آن را قبل از آنکه چشم تو به من بازگردد، به تو بیاورم. وقتی او را در نزدیکی خود دید، گفت: این نعمت و فضل خداوند بر من است. خداوند مرا می‌آزماید که آیا شکرگزار او هستم یا نه. هرکس شکرگزاری کند، در واقع برای خود شکر کرده است و هرکه ناسپاسی کند، خداوند من بی‌نیاز و کریم است.
قالَ نَکِّرُوا لَها عَرْشَها گفت: تخت را جد کنید نَنْظُرْ أَ تَهْتَدِی تا نگریم که بجای آرد أَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذِینَ لا یَهْتَدُونَ (۴۱) یا از ایشان بود که بجای نیارند.
هوش مصنوعی: گفتند: تخت او را تغییر دهید تا ببینیم آیا به راه درست هدایت می‌شود یا از جمله کسانی است که به راه نمی‌آیند.
فَلَمَّا جاءَتْ چون آمد بلقیس، قِیلَ گفتند او را: أَ هکَذا عَرْشُکِ چنین است آن تخت تو؟ قالَتْ گفت کَأَنَّهُ هُوَ چنانست گویی که آنست وَ أُوتِینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها و ما را دانش دادند پیش از آن وَ کُنَّا مُسْلِمِینَ (۴۲) و ما مسلمان بودیم.
هوش مصنوعی: زمانی که بلقیس آمد، به او گفتند: آیا تخت تو این‌گونه است؟ او پاسخ داد: به نظر می‌رسد که همین تخت است. ما قبل از این، دانش را داشتم و ما مسلمان بودیم.
وَ صَدَّها ما کانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ و آفتاب او را از مسلمانی بازداشت إِنَّها کانَتْ مِنْ قَوْمٍ کافِرِینَ (۴۳) که او از قوم کافران بود.
هوش مصنوعی: او را از آنچه غیر از خدا می‌پرستید، باز داشت و آفتاب او را از تسلیم شدن در برابر خدا منع کرد، زیرا او از قوم کافران بود.
لَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ‌ گفتند در طارم آی‌لَمَّا رَأَتْهُ‌ چون دید طارم را سِبَتْهُ لُجَّةً پنداشت که آب ژرف است، شَفَتْ عَنْ ساقَیْها دامن از ساق بر کشید که پای در آب نهدالَ‌ گفت:نَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ آن طارمی است از آبگینه پاک ساخته و نسو داده‌الَتْ رَبِ‌ گفت خداوند من‌نِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی‌ من ستم کردم بر خویشتن أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ‌ و گردن نهادم و مسلمان شدم با سلیمان‌لَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‌ (۴۴) خداوند جهانیان را.
هوش مصنوعی: از او خواسته شد که وارد قصر شود. زمانی که طارم را دید، او را به عنوان جایی عمیق و پرآب تصور کرد. بنابراین، از روی پاهایش دامنش را بالا زد تا پایش را در آب بگذارد. سپس گفت: «این قصر از شیشه‌های شفاف ساخته شده است.» در نهایت، به خداوندش گفت: «پروردگارا، من به خودم ستم کرده‌ام و با سلیمان مسلمان شدم و تسلیم او گردیدم، ای پروردگار جهانیان.»
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی‌ ثَمُودَ و فرستادیم بثمود أَخاهُمْ صالِحاً مرد ایشان را صالح أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ که اللَّه را پرستید یگانه فَإِذا هُمْ فَرِیقانِ دو گروه شدند، یَخْتَصِمُونَ (۴۵) با یکدیگر شور و جنگ درگرفتند.
هوش مصنوعی: ما به قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم و به آن‌ها گفت: "خدای یگانه را عبادت کنید." اما آن‌ها به دو گروه تقسیم شدند و بینشان نزاع و درگیری شروع شد.
قالَ یا قَوْمِ گفت ای قوم: لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ چرا بعذاب می‌شتابید پیش از نیکی، لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ چرا آمرزش می‌نخواهید از اللَّه لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (۴۶) تا مگر بر شما ببخشاید.
هوش مصنوعی: او به قوم خود گفت: چرا به عذاب و بدی پیش از نیکی شتاب می‌کنید؟ چرا از خداوند آمرزش نمی‌خواهید تا شاید مورد رحمت قرار گیرید؟
قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ گفتند: فال بد گرفتیم بتو و باینان که با تواند. قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ گفت آنچه شما ارزانی آنید بخش آن بنزدیک اللَّه است بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (۴۷) نیست مگر آنکه شما قومی‌اید که می‌بیازمایند شما را.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: ما از تو و همراهانت فال بد گرفتیم. او گفت: بدشگونی شما نزد خداوند است و به‌راستی شما قومی هستید که امتحان می‌شوید.
وَ کانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ و در شارستان نه تن بودند یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ که در زمین می‌تباه‌کاری کردند وَ لا یُصْلِحُونَ (۴۸) و نیک کاری نمی‌کردند.
هوش مصنوعی: در آن شهر نه نفر بودند که در زمین فساد کردند و هیچ کاری برای اصلاح انجام ندادند.
قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ گفتند یکدیگر را سوگند خورید بخدا لَنُبَیِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ که ناچاره شبیخون کنیم بر صالح و کسان وی ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ انگه چون و داوری داری او را گوئیم: ما شَهِدْنا مَهْلِکَ أَهْلِهِ کشتن و کسان او را ما نبودیم وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (۴۹) و ما می‌راست گوئیم.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: "با یکدیگر سوگند بخوریم به خدا که حتماً شبانه بر صالح و خانواده‌اش حمله کنیم. سپس به ولی‌اش خواهیم گفت که ما در نابودی خانواده‌اش حضور نداشتیم و ما حقیقت را می‌گوییم."
وَ مَکَرُوا مَکْراً ایشان دستانی ساختند نهان وَ مَکَرْنا مَکْراً و ما دستانی ساختیم نهان وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (۵۰) و ایشان آگاه نبودند.
هوش مصنوعی: آنها دسیسه‌ای پنهانی ترتیب دادند و ما نیز دسیسه‌ای پنهانی درست کردیم، اما آنها از این موضوع خبر نداشتند.
فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ در نگر سرانجام دستان ایشان چون بود.
هوش مصنوعی: ببین چه نتیجه‌ای از نقشه‌ها و دسیسه‌های آنان به وجود آمد.
أَنَّا دَمَّرْناهُمْ و ما دمار از ایشان برآوردیم وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ (۵۱) و قوم ایشان را همگان.
هوش مصنوعی: ما ایشان و تمام قومشان را به طور کامل نابود کردیم.
فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً آن گه خان و مان ایشان تهی گذاشته بِما ظَلَمُوا بآن ستمکاری که کردند إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً در ان نشانی است و لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (۵۲) ایشان را که بدانند.
هوش مصنوعی: این خانه‌ها اکنون خالی هستند، زیرا ساکنان آن‌ها به خاطر ستمگری‌هایی که انجام دادند، آنجا را ترک کرده‌اند. در این موضوع نشانه‌ای وجود دارد برای مردمانی که آگاه هستند.
وَ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا رهانیدیم ایشان را که بگرویدند وَ کانُوا یَتَّقُونَ (۵۳) و از ناپسند می‌پرهیزیدند.
هوش مصنوعی: ما کسانی را که ایمان آورده و پرهیزگار بودند نجات دادیم و از کارهای زشت دوری می‌کردند.
وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ و لوط را آن گه که قوم خویش را گفت: أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ می کار زشت کنید وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (۵۴) و شما خردمندانید و میدانید
هوش مصنوعی: و لوط زمانی که به قومش گفت: آیا کار زشت را انجام می‌دهید در حالی که آن را می‌بینید و شما انسان‌های عاقل هستید و این موضوع را می‌دانید؟
أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ با مردان می‌گرائید بکام‌رانی فرود از زنان بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (۵۵) نیست جز آن که قومی نادانید.
هوش مصنوعی: آیا شما به مردان تمایل دارید و از زنان روگردانید؟ در حقیقت، شما گروهی نادان هستید.
فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا نبود پاسخ قوم او مگر که می‌گفتند.
هوش مصنوعی: پاسخ قوم او تنها این بود که می‌گفتند.
أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیَتِکُمْ بیرون کنید قوم لوط را از شهر خویش إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ (۵۶) ایشان مردمانی‌اند که می پاکیزگی برزند.
هوش مصنوعی: قوم لوط را از شهر خود بیرون کنید، چرا که آنها افرادی هستند که به پاکیزگی اهمیت می‌دهند.
فَأَنْجَیْناهُ وَ أَهْلَهُ و رهانیدیم او را و کسان او را إِلَّا امْرَأَتَهُ مگر زن او را قَدَّرْناها که چنان خواستیم، مِنَ الْغابِرِینَ (۵۷) که آن زن از بازماندگان بود.
هوش مصنوعی: ما او و خانواده‌اش را نجات دادیم، جز همسرش که از بازماندگان بود و ما او را به این شکل مقدر کرده بودیم.
وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً و بریشان بارانی باریدیم فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ (۵۸) چون بد بارانی بود آگاه کردگان و پند نپذیرندگان.
هوش مصنوعی: و بارانی بر آنان نازل کردیم که بارانی بد و مضر بود برای کسانی که هشدار داده شده بودند.