گنجور

۵ - النوبة الثالثة

قوله: قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بدان که مقامات راه دین بر دو قسم است: قسمی از آن مقدمات گویند که آن در نفس خویش مقصود نیست، چون توبه و صبر و خوف و زهد و فقر و محاسبه، این همه وسائلند بکاری دیگر که وراء آنست و قسم دیگر مقاصد و نهایات گویند که در نفس خویش مقصودند چون محبّت و شوق و رضا و توحید و توکّل این همه بنفس خویش مقصودند نه برای آن می‌باید تا وسیلت کاری دیگر باشد. و حمد خداوند جل جلاله و شکر و ثناء وی ازین قسم است که بنفس خویش مقصودند. و هر آنچه بنفس خویش مقصود بود در قیامت و در بهشت بماند و هرگز منقطع نگردد. و حمد ازین بابست که ربّ العزة در صفت بهشتیان میگوید: وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ و کشر و آفرین قرین ذکر خویش کرده در قران مجید که میگوید جلّ جلاله: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ و فردا در آن عرصه عظمی و انجمن کبری که ایوان کبریا برکشند و بساط عظمت بگسترانند منادی ندا کند که: لیقم الحمّادون. هیچکس برنخیزد آن ساعت مگر کسی که پیوسته در همه احوال و اوقات حمد و ثناء اللَّه گفته و سپاس داری وی کرده و حق نعمت وی بشکر گزارده و بنده در مقام شکر و حمد آن گه درست آید که در وی سه چیز موجود بود: یکی علم، دیگر حال، سوم عمل. اوّل علم است و از علم حال زاید و از حال عمل خیزد. علم شناخت نعمت است از خداوند جلّ جلاله. و حال شادی دلست بآن نعمت، و الیه الاشارة بقوله عزّ و جلّ: فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا، و عمل بکار داشتن نعمت است در آنچه مراد خداوند است و رضاء وی در آنست. و الیه الاشارة بقوله: اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً.

قوله: وَ سَلامٌ عَلی‌ عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی‌، یک قول آنست که این عباد صحابه رسولند (ص)، مهتران حضرت رسالت و اختران آسمان ملّت. و آراستگان بصفت صفوت، مثل ایشان اندر ان حضرت رسالت مثل اختران آسمانست با خورشید رخشان، چنان که ستارگان مدد نور از خورشید ستانند و فر سعادت از وی گیرند همچنین آن مهتر عالم و سیّد ولد آدم در آسمان دولت دین بر مثال خورشید بود آن عزیزان صحابه مانند اختران حضرت رسالت بایشان آراسته و رأفت و رحمت نبوّتست ایشان را بتهذیب و تأدیب پیراسته و زبان نبوت باین معنی اشارت کرده که: اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم.

آن مهتر عالم در صدر نشسته و یاران بر مراتب احوال خویش حاضر شده: یکی وزیر، یکی مشیر، یکی صاحب تدبیر، یکی ظهیر، یکی اصل صدق، یکی مایه عدل، یکی قرین حیا، یکی کان سخا، یکی سالار صدّیقان، یکی امیر عادلان، یکی مهتر منفقان، یکی شاه جوانمردان، یکی چون شنوایی، یکی چون بینایی، یکی چون بویایی، یکی چون گویایی، چنان که جمال غالب بشر باین چهار صفت است. کمال حالت ایمان باین چهار صفت است: صدق و عدل و حیا و سخا و این صفت جوانمردان است که ربّ العالمین گفت: وَ سَلامٌ عَلی‌ عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی‌ و یقال اصطفاهم فی آزاله ثم هداهم فی آباده. گزیدگان بندگان ایشانند که در ازل اصطفائیّت یافتند و در ابد بهدایت رسیدند از آن راه بردند که شان راه نمودند، از آن راست رفتند که شان برگزیدند، از آن طاعت آوردند که شان بپسندیدند. ایشان را از حق جلّ جلاله سه سلامست: روز میثاق سلام بجان شنیدند: وَ سَلامٌ عَلی‌ عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی‌، امروز بر لسان سفیر بواسطه نبوت شنیدند: وَ إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ، فردا که روز بازار بود و هنگام بار بی‌سفیر و بی واسطه بشنوند که: سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ.

أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ الآیة، از روی فهم بر لسان معرفت روندگان را در این آیات اشاراتست: گفتند زمین و تربت اشارتست بنفس آدمی که وی را از آن آفریدند، و آسمان برفعت اشارتست بعقل شریف رفیع که از آن رفیع‌تر و شریفتر هیچ خصلت نیست و آب که سبب حیاة است و بوی نشو حیوانات و نباتست مثل علم مکتسب است چنان که آب زندگی هر چیز و هر کس را مدد میدهد علم زندگی دل را مدد میدهد و حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ اشارتست باعمال پسندیده و طاعات آراسته چنان که بواسطه آب باغ و بوستان و انواع درختان و ثمرات الوان از آب روان آراسته شود و زینت و بهجت از آن گیرد همچنین اعمال و طاعات بندگان بمقتضی علم و وساطت‌ عقل حاصل می‌آید تا آراسته دین میشود و بسعادت ابد می‌رسد.

لطیفه دیگر شنو ازین عجب‌تر: زمین که بار خلق میکشد مثلی است بارگیر حضرت دین را. مصطفی (ص) گفت: اجعلوا الدنیا مطیة تبلغکم الی الآخرة، و اجعلوا الآخرة دار مقرکم و محط رحالکم، و آسمان اشارت به بهشت است. و از طریق مجاورت عبارت از آن است که مصطفی (ص) گفته: انّ الجنّة فی السّماء.

و آب اشارتست بوحی و علم که بواسطه نبوّت به بندگان میرسد. یدلّ علیه ما، قیل فی قوله تعالی: وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها، إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ انّه عنی بالماء القرآن بدلالة انّه علّقه بالسّماع و لیس الماء ممّا یسمع و کذلک قوله: أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها، عنی بالماء القرآن، کذلک روی عن ابن عباس.

أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً نفوس العابدین قرار طاعتهم، و قلوب العارفین قرار معرفتهم، و ارواح الواجدین قرار محبّتهم، و اسرار الموحّدین قرار مشاهدتهم، و فی اسرارهم انهار الوصلة و عیون القربة، بها یسکّن ظمأ اشتیاقهم، و هیجان احتراقهم.

وَ جَعَلَ لَها رَواسِیَ من الإبدال و الاولیاء و الاوتاد، بهم یدیم امساک الارض و ببرکاتهم یدفع البلاء، عن الخلق، و یقال الرواسی هم الّذین یهدون المسترشدین الی ربّ العالمین.

أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً آن کیست که زمین اسلام در زیر قدم توحید موحدان آورد؟ وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً آن کیست که چشمه‌های حکمت در دل عارفان پدید آورد؟ وَ جَعَلَ لَها رَواسِیَ آن کیست که حصارهای معرفت در سرّ دوستان بنا او کند؟

وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حاجِزاً آن کیست که میان دریای خوف و رجا سحاب استقامت اقامت کرد؟ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ هیچ خدایی دانید بجز من که این کرد؟، هیچ معبود شناسید بجز من که این ساخت؟ و قیل وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حاجِزاً، یعنی بین القلب و النفس لئلّا یغلب احدهما صاحبه، در نهاد آدمی هم کعبه دل است هم مصطبه نفس، دو جوهر متضادند در خلقت بهم پیوسته، و در طریقت از هم گسسته، هر دو در هم گشاده، و میان هر یکی از قدرت حاجزی نهاده. هر گه که آن نفس امّاره در سرا پرده دل شبیخون برد آن دل محنت زده بتظلّم بدرگاه عزّت می‌شود و از جنّات قدم خلعت نظر بدو می‌آید. اینست سرّ آن خبر که: ان للَّه تعالی فی کل یوم و لیلة ثلاثمائة و ستین نظرة فی قلوب العباد.

نظیر این آیت در سورة الفرقان است: وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ، بر لسان اهل معرفت این دو دریا صفت دل مؤمن است و آن دو آب صفت آنچه دروست، از دو معنی متضاد: خوف و رجا، شک و یقین، ضلالت و هدایت، حرص و قناعت، و غفلت و یقظت. ربّ العزة میان هر دو ضد حاجزی و مانعی پیدا کرده: میان خوف و رجا از حسن الظن حاجزی است تا تلخی ترس خوشی امید تباه نکند. میان شک و یقین از معرفت حاجزی است تا ملوحت شک عذوبت یقین تباه نکند. میان ضلالت و هدایت از عصمت حاجزی است تا مرارت ضلالت حلاوت هدایت تباه نکند. میان حرص و قناعت از تقوی حاجزی است تا کدورت حرص صفاوت قناعت تباه نکند. میان غفلت و یقظت از مطالعت نظر حاجزی است تا ظلمت غفلت نور یقظت تباه نکند. أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بجز اللَّه خدایی دیگر دانید که چنین صنع سازد و این قدرت دارد؟

أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ گفته‌اند: مضطرّ آن کودک است که در شکم مادر بیمار است و مادر از بیماری وی بی‌خبر. آن کودک در آن ظلمت رحم از آن بیماری بنالد و جز از اللَّه هیچ کس حال وی نداند. ربّ العزة آن نالیدن و زاریدن وی بنیوشد و برأفت و رحمت خود در دل مادر افکند تا آن طعام که شفاء کودک در آن بود بآرزوی بخواهد و بخورد. کودک از آن بیماری شفا یابد.

و قیل انّ داود الیمانی دخل علی مریض من اصحابه فقال له المریض: یا شیخ ادع اللَّه لی. فقال الشیخ للمریض: ادع لنفسک فانک المضطرّ. و قد قال اللَّه عزّ و جلّ: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ دست گیر درماندگان است و فریاد رس نومیدان و زاد مضطرّان و یادگار بیدلان، پاسخ کند گوشهای بندگان را بجزا، و امیدهای عاجزان بوفا، و دعاهای ضعیفان بعطا. در ازل همه احسان او، در حال همه انعام او، و در ابد بر همه افضال او.

خبر درست است که فردا چون مؤمنان در بهشت آرام گیرند بعضی زوایای بهشت خالی ماند تا ربّ العزة خلقی نو آفریند و آن منازل و درجات که از بهشتیان زیادت آید بایشان دهد چگویی از کرم وی سزد که خلقی نو آفریده عبادت ناکرده و رنج نابرده بناز و نعیم بهشت رساند و این بندگان دیرینه رنجها کشیده و در دین اسلام عمر بسر آورده و غمها خورده و دل در فضل و کرم او بسته، چه گویی ایشان را از فضل خود محروم کند؟ یا از درگاه خویش براند؟ حقّا که نکند، و فضل و رحمت خود ازیشان دریغ ندارد.

یحیی معاذ عجب سخنی گفته در مناجات خویش، گفت: الهی مرا اعتماد بر گناه است نه بر طاعت، زیرا که در طاعت اخلاص می‌باید و آن مرا نیست و در معصیت فضل می‌باید و آن ترا هست.

بو بکر واسطی گفت: الهی کمال پاکی و عین قدس قدم بود که این فرزند آدم در چون تو پادشاهی عاصی شدند و الّا در هشتده هزار عالم کدام نقطه حدوث را یارای آن بودی که بخلاف فرمان یک نفس برکشیدی اگر نه از بهر کمال فردانیّت و ذات جلال بی‌نقصان تو بودی چرا بایستی که مقرّبان حضرت و مرسلان بارگاه عزت نیز در خجالت زلّات صغایر آیند این بآنست تا عالمیان بدانند که بکمال صفات جز ربوبیت او منعوت نیست و بپاکی و بی‌عیبی جز جلال بر کمال او موصوف نیست.

۵ - النوبة الثانیة: قوله: قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ: ای قل یا ایها الرسول الْحَمْدُ لِلَّهِ ای الشکر و الثناء کلّه للَّه، لانّه هو الذی یستحقّه علی الحقیقة علی آلائه و نعمائه. و قیل قل یا محمد الحمد للَّه علی هلاک کفّار الامم الخالیة. و قیل قل الحمد للَّه الذی علّمک هذا الامر الذی ذکر، وَ سَلامٌ عَلی‌ عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی‌ و هم الانبیاء علیهم السلام، دلیله قوله: وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ و قیل هم اصحاب محمد (ص) اصطفاهم اللَّه لنبیّه، و قیل هم امة محمد (ص)، و هی امّة الاتّباع الّذین اصطفاهم اللَّه لمعرفته و طاعته و هی الفرقة النّاجیة من الثلاث و السّبعین، قال اللَّه تعالی: وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ. ثمّ قال الزاما للحجة: آللَّهُ خَیْرٌ ای قل یا محمد لکفّار قومک الزاما للحجة علیهم: آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ، ای عبادة اللَّه خیر ام عبادتکم الاصنام. رسول خدا هر گه که این آیت خواندی گفتی:بل اللَّه خیر و ابقی و اجل و اکرم، قرائت اهل بصره و عاصم یشرکون بیاء است و باقی قرّاء بتاء مخاطبه خوانند، و استفهام بر طریق انکار و توبیخ است. فان قیل لفظ «الخیر» یستعمل فی شیئین فیهما خیر و لاحدهما مزیّة و لا خیر فی الاصنام اصلا قلنا مطلق لفظ «الخیر» لا یقتضی هذا، و الدلیل علیه قوله: أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا و لم یقتض ذلک ان یکون لاهل النّار مقیل حسن و لکنّ المراد به زیادة التشدید. و قیل انّما ذکر ذلک لاعتقاد الجهلة و الکفّار، انّ فی الاصنام خیرا فکان ذلک علی زعمهم.۶ - النوبة الاولى: قوله تعالی: إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی‌ تو نتوانی که کران را شنوانی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ و کران آواز خواندن نشنوند إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ (۸۰) آن گه که پشت برگردانند و برگردند.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله: قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بدان که مقامات راه دین بر دو قسم است: قسمی از آن مقدمات گویند که آن در نفس خویش مقصود نیست، چون توبه و صبر و خوف و زهد و فقر و محاسبه، این همه وسائلند بکاری دیگر که وراء آنست و قسم دیگر مقاصد و نهایات گویند که در نفس خویش مقصودند چون محبّت و شوق و رضا و توحید و توکّل این همه بنفس خویش مقصودند نه برای آن می‌باید تا وسیلت کاری دیگر باشد. و حمد خداوند جل جلاله و شکر و ثناء وی ازین قسم است که بنفس خویش مقصودند. و هر آنچه بنفس خویش مقصود بود در قیامت و در بهشت بماند و هرگز منقطع نگردد. و حمد ازین بابست که ربّ العزة در صفت بهشتیان میگوید: وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ و کشر و آفرین قرین ذکر خویش کرده در قران مجید که میگوید جلّ جلاله: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ و فردا در آن عرصه عظمی و انجمن کبری که ایوان کبریا برکشند و بساط عظمت بگسترانند منادی ندا کند که: لیقم الحمّادون. هیچکس برنخیزد آن ساعت مگر کسی که پیوسته در همه احوال و اوقات حمد و ثناء اللَّه گفته و سپاس داری وی کرده و حق نعمت وی بشکر گزارده و بنده در مقام شکر و حمد آن گه درست آید که در وی سه چیز موجود بود: یکی علم، دیگر حال، سوم عمل. اوّل علم است و از علم حال زاید و از حال عمل خیزد. علم شناخت نعمت است از خداوند جلّ جلاله. و حال شادی دلست بآن نعمت، و الیه الاشارة بقوله عزّ و جلّ: فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا، و عمل بکار داشتن نعمت است در آنچه مراد خداوند است و رضاء وی در آنست. و الیه الاشارة بقوله: اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً.
هوش مصنوعی: مقامات دین به دو دسته تقسیم می‌شوند: یک دسته شامل مقدماتی است که هدف اصلی نیستند، مانند توبه، صبر، خوف، زهد، فقر و محاسبه، که همه اینها وسایلی هستند برای رسیدن به هدفی دیگر. دسته دیگر شامل مقاصد اصلی است که خود به خود هدف‌اند، مانند محبت، شوق، رضا، توحید و توکّل. حمد و شکر خداوند نیز از این دسته است که خود به خود هدف‌اند و در قیامت و بهشت باقی خواهند ماند. در قرآن کریم، خداوند از بهشتیان می‌گوید که آخرین دعایشان حمد و ثنای اوست. در روز قیامت، اعلام خواهد شد که فقط کسانی که در همه حال، خداوند را حمد و شکر کرده‌اند، می‌توانند بر خیزند. برای اینکه انسان در مقام شکر و حمد قرار گیرد، باید سه ویژگی داشته باشد: علم، حال و عمل. علم به شناخت نعمت‌های خداست، حال شادی دل از آن نعمت‌ها و عمل به کار بردن این نعمت‌ها در راهی است که مورد رضای خداوند است.
قوله: وَ سَلامٌ عَلی‌ عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی‌، یک قول آنست که این عباد صحابه رسولند (ص)، مهتران حضرت رسالت و اختران آسمان ملّت. و آراستگان بصفت صفوت، مثل ایشان اندر ان حضرت رسالت مثل اختران آسمانست با خورشید رخشان، چنان که ستارگان مدد نور از خورشید ستانند و فر سعادت از وی گیرند همچنین آن مهتر عالم و سیّد ولد آدم در آسمان دولت دین بر مثال خورشید بود آن عزیزان صحابه مانند اختران حضرت رسالت بایشان آراسته و رأفت و رحمت نبوّتست ایشان را بتهذیب و تأدیب پیراسته و زبان نبوت باین معنی اشارت کرده که: اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم.
هوش مصنوعی: سلام بر بندگان خاص خداوند! برخی معتقدند که این بندگان، صحابه پیامبر هستند و بهترین یاران او به شمار می‌روند. آن‌ها به صفاتی ممتاز آراسته شده‌اند و در حقیقت، همان‌طور که ستاره‌ها از نور خورشید بهره می‌برند، این صحابه نیز نور و سعادت را از پیامبر دریافت می‌کنند. این بزرگواران عالم و رهبر انسان‌ها به مانند خورشید در آسمان دین درخشیده و دیگران را به سوی خود جذب می‌کنند. صحابه با تربیت و تأدیبی که تحت‌نظر پیامبر داشته‌اند، به صفات نیکو آراسته و مورد رحمت و محبت نبوّت قرار گرفته‌اند. پیامبر نیز به این معنا اشاره کرده و فرموده است که: "صحابه‌ام مانند ستاره‌ها هستند و به هر یک از آن‌ها که اقتداء کنید، هدایت می‌شوید."
آن مهتر عالم در صدر نشسته و یاران بر مراتب احوال خویش حاضر شده: یکی وزیر، یکی مشیر، یکی صاحب تدبیر، یکی ظهیر، یکی اصل صدق، یکی مایه عدل، یکی قرین حیا، یکی کان سخا، یکی سالار صدّیقان، یکی امیر عادلان، یکی مهتر منفقان، یکی شاه جوانمردان، یکی چون شنوایی، یکی چون بینایی، یکی چون بویایی، یکی چون گویایی، چنان که جمال غالب بشر باین چهار صفت است. کمال حالت ایمان باین چهار صفت است: صدق و عدل و حیا و سخا و این صفت جوانمردان است که ربّ العالمین گفت: وَ سَلامٌ عَلی‌ عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی‌ و یقال اصطفاهم فی آزاله ثم هداهم فی آباده. گزیدگان بندگان ایشانند که در ازل اصطفائیّت یافتند و در ابد بهدایت رسیدند از آن راه بردند که شان راه نمودند، از آن راست رفتند که شان برگزیدند، از آن طاعت آوردند که شان بپسندیدند. ایشان را از حق جلّ جلاله سه سلامست: روز میثاق سلام بجان شنیدند: وَ سَلامٌ عَلی‌ عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی‌، امروز بر لسان سفیر بواسطه نبوت شنیدند: وَ إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ، فردا که روز بازار بود و هنگام بار بی‌سفیر و بی واسطه بشنوند که: سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ.
هوش مصنوعی: آن عالم بزرگ در صدر نشسته و یارانش در مراتب مختلف حاضر شده‌اند: یک نفر وزیر، یکی مشیر، یکی صاحب تدبیر، دیگری ظهیر، یکی اصل صدق، یکی مایه عدل، یکی قرین حیا، یکی مظهر سخاوت، یکی سالار صدّیقان، یکی امیر عادلان، دیگری مهتر منفقان، یکی شاه جوانمردان، و یک نفر مانند شنوایی، یکی مانند بینایی، و یکی مانند بویایی، و دیگری چون گویایی؛ همان‌طور که زیبایی غالب انسان‌ها با این چهار صفت است. کمال ایمان نیز به این چهار صفت است: صدق، عدل، حیا و سخاوت، و این صفات اختصاص به جوانمردان دارد. آن خالق هستی فرمود: «و سلام بر بندگانی که برگزیده‌ایم» و گفته می‌شود که آنها در ازل انتخاب شده‌اند و در ابد به هدایت دست یافتند. آنها از مسیری که برایشان مشخص شده بود، رهسپار شدند و از آنچه که شایسته دانسته بودند، اطاعت کردند. حق جلّ جلاله به ایشان سه سلام می‌کند: در روز میثاق به آن‌ها سلام رسید و در جهان امروز، از زبان پیامبر به آنها پیام سلام فرستاده شد: «و اگر به تو آمدند کسانی که به آیات ما ایمان دارند، بگو: سلام بر شما». و در فردایی که روز بازار است و زمانی خواهد بود که بدون پیامبر و واسطه، سلامی از سوی پروردگار رحیم شنیده خواهد شد.
أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ الآیة، از روی فهم بر لسان معرفت روندگان را در این آیات اشاراتست: گفتند زمین و تربت اشارتست بنفس آدمی که وی را از آن آفریدند، و آسمان برفعت اشارتست بعقل شریف رفیع که از آن رفیع‌تر و شریفتر هیچ خصلت نیست و آب که سبب حیاة است و بوی نشو حیوانات و نباتست مثل علم مکتسب است چنان که آب زندگی هر چیز و هر کس را مدد میدهد علم زندگی دل را مدد میدهد و حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ اشارتست باعمال پسندیده و طاعات آراسته چنان که بواسطه آب باغ و بوستان و انواع درختان و ثمرات الوان از آب روان آراسته شود و زینت و بهجت از آن گیرد همچنین اعمال و طاعات بندگان بمقتضی علم و وساطت‌ عقل حاصل می‌آید تا آراسته دین میشود و بسعادت ابد می‌رسد.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی آیات مربوط به خلقت آسمان‌ها و زمین پرداخته و تفسیرهایی از آن ارائه می‌دهد. گفته می‌شود که زمین و خاک نماد انسان هستند که از آن آفریده شده‌اند، و آسمان نمایانگر عقل والا و شریف است که برتر از هر ویژگی دیگری است. همچنین، آب به عنوان عامل حیات و پرورش موجودات زنده و گیاهان، به علم و دانش تشبیه شده است؛ همان‌طور که آب موجب زندگی می‌شود، علم نیز زندگی و روح را سیراب می‌کند. باغ‌ها و درختان زیبا نیز نشان‌دهنده اعمال نیک و عبادات است، زیرا همان‌گونه که آب باعث رشد و زیبایی باغ‌ها می‌شود، اعمال نیک و عبادات انسان نیز بر اساس علم و عقل سامان می‌یابند و به فضیلت و سعادتی ابدی می‌انجامند.
لطیفه دیگر شنو ازین عجب‌تر: زمین که بار خلق میکشد مثلی است بارگیر حضرت دین را. مصطفی (ص) گفت: اجعلوا الدنیا مطیة تبلغکم الی الآخرة، و اجعلوا الآخرة دار مقرکم و محط رحالکم، و آسمان اشارت به بهشت است. و از طریق مجاورت عبارت از آن است که مصطفی (ص) گفته: انّ الجنّة فی السّماء.
هوش مصنوعی: لطیفه‌ای جالب در مورد ارتباط زمین و دین وجود دارد. زمین به نوعی بار سنگینی را که بر دوش مخلوقات است حمل می‌کند، همچون بارگیر دین. پیامبر اسلام (ص) فرمودند که دنیا را به مثابه وسیله‌ای قرار دهید تا شما را به آخرت برساند و آخرت را محل زندگی اصلی خود بدانید. همچنین، آسمان به بهشت اشاره دارد و در واقع پیامبر (ص) فرموده‌اند که بهشت در آسمان است.
و آب اشارتست بوحی و علم که بواسطه نبوّت به بندگان میرسد. یدلّ علیه ما، قیل فی قوله تعالی: وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها، إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ انّه عنی بالماء القرآن بدلالة انّه علّقه بالسّماع و لیس الماء ممّا یسمع و کذلک قوله: أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها، عنی بالماء القرآن، کذلک روی عن ابن عباس.
هوش مصنوعی: آب نمادی از وحی و دانش است که از طریق نبوت به بندگان منتقل می‌شود. شاهد این معنا، آیه‌ای است که خداوند می‌فرماید: "و خداوند از آسمان آبی نازل کرد و به وسیله آن زمین را بعد از مردنش زنده کرد." در اینجا نشان می‌دهد که این آیه دلیلی بر آیات الهی برای افرادی است که گوش می‌دهند، و در اینجا آب به معنای قرآن است، چون به سماع اشاره دارد و آب چیزی نیست که شنیده شود. همچنین در آیه دیگر آمده است: "از آسمان آبی نازل شد و وادی‌ها به اندازه خود روان شدند"، که باز هم به معنای قرآن است و این تفسیر از سوی ابن عباس نیز روایت شده است.
أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً نفوس العابدین قرار طاعتهم، و قلوب العارفین قرار معرفتهم، و ارواح الواجدین قرار محبّتهم، و اسرار الموحّدین قرار مشاهدتهم، و فی اسرارهم انهار الوصلة و عیون القربة، بها یسکّن ظمأ اشتیاقهم، و هیجان احتراقهم.
هوش مصنوعی: آیا کسی که زمین را مکانی قرار داد برای بندگانش تا در آن به طاعت و عبادت بپردازند، و دل‌های عارفان را محل معرفت قرار داد، و روح‌های عاشقان را جایگاه محبت قرار داد، و اسرار یک‌خداپرستان را مکانی برای مشاهده قرار داد، دریافته‌اید که در آن اسرار، نهرهای وصالت و چشمه‌های نزدیکی وجود دارد؟ از آن نهرها و چشمه‌ها، تشنگی هوس و شعله اشتیاقشان فروکنده می‌شود.
وَ جَعَلَ لَها رَواسِیَ من الإبدال و الاولیاء و الاوتاد، بهم یدیم امساک الارض و ببرکاتهم یدفع البلاء، عن الخلق، و یقال الرواسی هم الّذین یهدون المسترشدین الی ربّ العالمین.
هوش مصنوعی: خداوند برای زمین ستون‌هایی قرار داده است که به وسیله آن‌ها زمین را پایدار نگه می‌دارد و با برکات آن‌ها بلاها را از بندگانش دور می‌کند. این ستون‌ها کسانی هستند که راهنمایی می‌کنند جویندگان هدایت را به سوی پروردگار جهانیان.
أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً آن کیست که زمین اسلام در زیر قدم توحید موحدان آورد؟ وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً آن کیست که چشمه‌های حکمت در دل عارفان پدید آورد؟ وَ جَعَلَ لَها رَواسِیَ آن کیست که حصارهای معرفت در سرّ دوستان بنا او کند؟
هوش مصنوعی: کیست آن کسی که زمین را به‌عنوان محل استقرار برای توحیدپرستان قرار داد؟ و کیست که چشمه‌های حکمت را در دل عارفان به وجود آورد؟ و کیست که پایه‌های معرفت را در جان دوستانش بنا نهاد؟
وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حاجِزاً آن کیست که میان دریای خوف و رجا سحاب استقامت اقامت کرد؟ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ هیچ خدایی دانید بجز من که این کرد؟، هیچ معبود شناسید بجز من که این ساخت؟ و قیل وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حاجِزاً، یعنی بین القلب و النفس لئلّا یغلب احدهما صاحبه، در نهاد آدمی هم کعبه دل است هم مصطبه نفس، دو جوهر متضادند در خلقت بهم پیوسته، و در طریقت از هم گسسته، هر دو در هم گشاده، و میان هر یکی از قدرت حاجزی نهاده. هر گه که آن نفس امّاره در سرا پرده دل شبیخون برد آن دل محنت زده بتظلّم بدرگاه عزّت می‌شود و از جنّات قدم خلعت نظر بدو می‌آید. اینست سرّ آن خبر که: ان للَّه تعالی فی کل یوم و لیلة ثلاثمائة و ستین نظرة فی قلوب العباد.
هوش مصنوعی: کیست که میان دو دریای خوف و امید، حائلی قرار داده است؟ آیا غیر از من خدایی هست که این کار را کرده باشد؟ آیا معبودی غیر از من می‌شناسید که این را ساخته باشد؟ این گفته به معنای آن است که میان قلب و نفس حائلی است تا هیچ‌کدام بر دیگری غلبه نکند. در درون انسان، هم کعبه دل وجود دارد و هم منصه نفس، این دو جوهر متضاد در خلقت به هم پیوسته‌اند و در سیر و سلوک از هم جدا شده‌اند. هر دو در هم گشوده‌اند و میان آن‌ها یک قدرت حائل قرار داده شده است. هر گاه نفس اماره به دل حمله‌ور شود، دل رنجیده با شکایت به درگاه عزت می‌شتابد و از بهشت قدم، نظر لطف بر او می‌آید. این است راز گفته‌ای که: خداوند در هر روز و شب، سیصد و شصت بار به دل‌های بندگان نگاه می‌کند.
نظیر این آیت در سورة الفرقان است: وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ، بر لسان اهل معرفت این دو دریا صفت دل مؤمن است و آن دو آب صفت آنچه دروست، از دو معنی متضاد: خوف و رجا، شک و یقین، ضلالت و هدایت، حرص و قناعت، و غفلت و یقظت. ربّ العزة میان هر دو ضد حاجزی و مانعی پیدا کرده: میان خوف و رجا از حسن الظن حاجزی است تا تلخی ترس خوشی امید تباه نکند. میان شک و یقین از معرفت حاجزی است تا ملوحت شک عذوبت یقین تباه نکند. میان ضلالت و هدایت از عصمت حاجزی است تا مرارت ضلالت حلاوت هدایت تباه نکند. میان حرص و قناعت از تقوی حاجزی است تا کدورت حرص صفاوت قناعت تباه نکند. میان غفلت و یقظت از مطالعت نظر حاجزی است تا ظلمت غفلت نور یقظت تباه نکند. أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بجز اللَّه خدایی دیگر دانید که چنین صنع سازد و این قدرت دارد؟
هوش مصنوعی: این آیه اشاره به دو دریا متفاوت دارد که یکی شیرین و دیگری شور است. در زبان اهل معرفت، این دو دریا نماد دل مؤمن است و نشان‌دهنده دو حالت متضاد در وجود انسان هستند: مانند ترس و امید، شک و یقین، گمراهی و هدایت، حرص و قناعت، و غفلت و بیداری. خداوند میان این دو حالت متضاد یک حایل و مانع قرار داده است. برای مثال، ترس و امید با ایجاد حسن ظن از یکدیگر جدا شده‌اند تا تلخی ترس، شیرینی امید را نابود نکند. همچنین، شک و یقین با معرفت از یکدیگر تفکیک شده‌اند تا تلخی شک، شیرینی یقین را تحت تأثیر قرار ندهد. درکل، این حایل‌ها نشان‌دهنده حکمت خداوند هستند که به انسان‌ها کمک می‌کند تا از تناقضات درونی‌شان به درستی عبور کنند. آیا می‌توان خدایی دیگر جز خداوند تصور کرد که چنین نظامی را ایجاد کند و این قدرت را داشته باشد؟
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ گفته‌اند: مضطرّ آن کودک است که در شکم مادر بیمار است و مادر از بیماری وی بی‌خبر. آن کودک در آن ظلمت رحم از آن بیماری بنالد و جز از اللَّه هیچ کس حال وی نداند. ربّ العزة آن نالیدن و زاریدن وی بنیوشد و برأفت و رحمت خود در دل مادر افکند تا آن طعام که شفاء کودک در آن بود بآرزوی بخواهد و بخورد. کودک از آن بیماری شفا یابد.
هوش مصنوعی: کسی که در شرایط سخت و بحرانی به او دعا شود، همانند کودکی است که در شکم مادر بیمار است و مادرش از بیماری او بی‌خبر است. در آن تاریکی رحم، کودک از درد و رنج خود ناله و زاری می‌کند و هیچ‌کس جز خدا حال او را نمی‌داند. ولی خداوند با رحمت و لطف خود، قلب مادر را متاثر می‌کند تا او به دنبال غذایی برود که می‌تواند شفای کودک باشد و در نتیجه، کودک از بیماری‌اش بهبود یابد.
و قیل انّ داود الیمانی دخل علی مریض من اصحابه فقال له المریض: یا شیخ ادع اللَّه لی. فقال الشیخ للمریض: ادع لنفسک فانک المضطرّ. و قد قال اللَّه عزّ و جلّ: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ دست گیر درماندگان است و فریاد رس نومیدان و زاد مضطرّان و یادگار بیدلان، پاسخ کند گوشهای بندگان را بجزا، و امیدهای عاجزان بوفا، و دعاهای ضعیفان بعطا. در ازل همه احسان او، در حال همه انعام او، و در ابد بر همه افضال او.
هوش مصنوعی: داود یمانی به عیادت یکی از دوستان مریضش رفت. مریض از او خواست که برایش دعا کند. داود به او گفت: خودت دعا کن، چون تو در حال اضطراری. خداوند خود فرموده است که آیا کسی هست که در هنگامه اضطرار دعا کند و او به فریادش پاسخ دهد؟ او در واقع نجات‌دهنده درماندگان و امید بخش ناامیدان است. او به یاد بیدلان است و به دعاهای ضعیفان پاسخ می‌دهد. همه احسان‌های او از ابتدای خلقت تا به حال و در آینده همیشه وجود دارد.
خبر درست است که فردا چون مؤمنان در بهشت آرام گیرند بعضی زوایای بهشت خالی ماند تا ربّ العزة خلقی نو آفریند و آن منازل و درجات که از بهشتیان زیادت آید بایشان دهد چگویی از کرم وی سزد که خلقی نو آفریده عبادت ناکرده و رنج نابرده بناز و نعیم بهشت رساند و این بندگان دیرینه رنجها کشیده و در دین اسلام عمر بسر آورده و غمها خورده و دل در فضل و کرم او بسته، چه گویی ایشان را از فضل خود محروم کند؟ یا از درگاه خویش براند؟ حقّا که نکند، و فضل و رحمت خود ازیشان دریغ ندارد.
هوش مصنوعی: خبر صحیح است که فردا، زمانی که مؤمنان در بهشت آرامش یابند، برخی از زوایای بهشت خالی خواهد ماند تا خداوند موجوداتی جدید بیافریند و آن مرتبه‌ها و منزلت‌هایی که بیشتر از بهشتیان باشد به آن‌ها عطا کند. چه جای شگفتی دارد که خداوند موجوداتی نو بیافریند که نه عبادتی کرده‌اند و نه رنجی کشیده‌اند و آن‌ها را به نعمت‌های بهشت برساند، در حالی که بندگان قدیمی‌اش با رنج‌ها و سختی‌ها دست و پنجه نرم کرده‌اند و عمر خویش را در راه دین اسلام صرف کرده‌اند و در غم‌ها به سر برده‌اند و امیدشان به فضل و رحمت او بسته است. آیا ممکن است که آنان را از نعمت‌های خود محروم کند یا از درگاه خود براند؟ به راستی که این احساس در او وجود ندارد و رحمت و کرامتش را از آن‌ها دریغ نخواهد داشت.
یحیی معاذ عجب سخنی گفته در مناجات خویش، گفت: الهی مرا اعتماد بر گناه است نه بر طاعت، زیرا که در طاعت اخلاص می‌باید و آن مرا نیست و در معصیت فضل می‌باید و آن ترا هست.
هوش مصنوعی: یحیی معاذ در دعای خود سخن پرمعنایی دارد: او می‌گوید که من بر گناه خود اطمینان دارم اما بر طاعت و عبادت نه. زیرا در عبادت باید خلوص نیت وجود داشته باشد و من این خلوص را ندارم، اما در گناه، تو دارای رحمت و فضل بزرگی هستی که به من کمک می‌کند.
بو بکر واسطی گفت: الهی کمال پاکی و عین قدس قدم بود که این فرزند آدم در چون تو پادشاهی عاصی شدند و الّا در هشتده هزار عالم کدام نقطه حدوث را یارای آن بودی که بخلاف فرمان یک نفس برکشیدی اگر نه از بهر کمال فردانیّت و ذات جلال بی‌نقصان تو بودی چرا بایستی که مقرّبان حضرت و مرسلان بارگاه عزت نیز در خجالت زلّات صغایر آیند این بآنست تا عالمیان بدانند که بکمال صفات جز ربوبیت او منعوت نیست و بپاکی و بی‌عیبی جز جلال بر کمال او موصوف نیست.
هوش مصنوعی: بو بکر واسطی گفت: ای خداوند، ای مظهر کمال و پاکی، چگونه ممکن است که فرزند آدم، که در مقام پادشاهی قرار دارد، اینچنین نافرمانی کند؟ و گرنه در این هشت‌هزار عالم، کدام نقطه از وجود می‌توانست برخلاف فرمان تو اقدام کند؟ تنها به خاطر کمال یکتایی و ذات بی‌نقص توست که چنین می‌شود. اگر نه، چرا باید نزدیکان و پیام‌آوران تو نیز در برابر ضعف‌ها و ناهنجاری‌های کوچک خجل شوند؟ این قضیه نشان می‌دهد که تنها ربوبیت توست که به کمال صفات شناخته می‌شود و تنها جلال توست که به پاکی و بی‌عیبی وصف می‌گردد.