گنجور

۵ - النوبة الاولى

قوله: وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ (۱۹۲) این نامه فرو فرستاده خداوند جهانیانست.

نَزَلَ بِهِ فرود آورد آن را الرُّوحُ الْأَمِینُ (۱۹۳) آن روح استوار.

عَلی‌ قَلْبِکَ بر دل تو لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ (۱۹۴) آن را تا تو از آگاه کنندگان باشی و از ترسانندگان.

بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ (۱۹۵) بزبان تازی پیدا.

وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ (۱۹۶) و این در کتابهای پیشینیان است.

أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً این نشان روشن نبود أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِی إِسْرائِیلَ (۱۹۷) که دانایان بنی اسرائیل می‌شناسند.

وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلی‌ بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ (۱۹۸) و اگر ما این بر کسی فرستادیمی نه تازی زبان، فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ و آن کس آن را بر قریش خواندی، ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ (۱۹۹) بنگرویدندی بآن، کَذلِکَ سَلَکْناهُ چنان نهادیم و کردیم این‌ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ (۲۰۰) در دلهای کافران.

لا یُؤْمِنُونَ بِهِ بنپذیرند و بنگروند بآن. حَتَّی یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ (۲۰۱) تا آن گه که بینند عذاب دردنمای.

فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (۲۰۲) که بایشان آید ناگاه و ایشان نادان و ناآگاه.

فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ (۲۰۳) و گویند ما را هیچ درنگ دهند؟

أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ (۲۰۴) بعذاب ما می‌شتابند؟

أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ (۲۰۵) چه بینی اگر ما ایشان را برخوردار کنیم سالها.

ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ (۲۰۶) پس بایشان آید آنچه ایشان را وعده می‌دهند.

ما أَغْنی‌ عَنْهُمْ چه بکار آید ایشان را و چه سود دارد ایشان را؟ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ (۲۰۷) آن برخورداری که می‌دادند ایشان را.

وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ و هلاک نکردیم ما هیچ شهر را إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ (۲۰۸) مگر آن را آگاه کنندگان و بیم نمایان بود.

ذِکْری‌ بیاد کردن و در یاد دادن وَ ما کُنَّا ظالِمِینَ (۲۰۹) و ما هرگز ستمکار نبودیم‌

وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطِینُ (۲۱۰) و هرگز دیوان این فرو نیاوردند.

وَ ما یَنْبَغِی لَهُمْ و خود نسزد ایشان را وَ ما یَسْتَطِیعُونَ (۲۱۱) و خود نتوانند.

إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ (۲۱۲) که ایشان را از نیوشیدن و سخن شنیدن دور کرده‌اند.

فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ با اللَّه خدایی دیگر مخوان فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ (۲۱۳) که از عذاب کردگان باشی.

وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ (۲۱۴) و بیم نمای و آگاه کن خاندان نزدیک‌تران خویش را.

وَ اخْفِضْ جَناحَکَ و پر خویش فرو دار لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (۲۱۵) ایشان را که بر پی تو روند از مؤمنان.

فَإِنْ عَصَوْکَ اگر سرکشند از تو فَقُلْ إِنِّی بَرِی‌ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ (۲۱۶) گوی می‌بیزارم از آن که شما میکنید.

وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ (۲۱۷) و پشت باز کن و کار خود بسپار و پشتی دار بآن توانای مهربان.

الَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ‌

(۲۱۸) او که می‌بیند ترا که بر نماز خیزی.

وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ (۲۱۹) و می‌بیند گشتن ترا در رکوع و سجود.

إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (۲۲۰) که اللَّه شنواست دانا.

هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلی‌ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطِینُ (۲۲۱) شما را خبر کنم که دیوان بوحی خویش بر که فرود آیند؟

تَنَزَّلُ عَلی‌ کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ (۲۲۲) فرود آیند بر هر کژ سخنی دروغ‌زنی بزهمندی.

یُلْقُونَ السَّمْعَ که گوش فرا دارند وَ أَکْثَرُهُمْ کاذِبُونَ (۲۲۳) و بیشتر ایشان دروغ‌زنانند.

وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ (۲۲۴) و شاعران آنانند که در پی ایشانست بی‌راهان و.

أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ (۲۲۵) نمی‌بینی که ایشان در هر رود کده‌ای و هامونی بگم‌راهی میروند.

وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ (۲۲۶) و آنچه نکنند میگویند: إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مگر ایشان که بگرویدند و کارهای نیک کردند وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً و بر خداوند خویش ستایش فراوان کردند، وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا و بزیان کین کشیدند پس آنکه بر ایشان ستم کردند، وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا و آری بدانند ایشان که ستمها کردند أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ (۲۲۷) که با کدام گشتگان گردند.

۴ - النوبة الثالثة: قوله: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ، إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ. مضمون این آیت بیان کیفیّت دعوت است و بیان صفت داعی. هر آن کس که دعوت کند و دیگری را بر اللَّه خواند راه وی آنست که نخست او را بتقوی فرماید چنان که ربّ العزة گفت حکایت از پیغامبران که گفتند که: أَ لا تَتَّقُونَ. آن گه سخن که گوید بغایت تلطّف گوید تا سخن در ایشان گیرد و بقبول نزدیکتر بود. نه‌بینی که ربّ العزّة موسی و هارون را که بر فرعون فرستاد ایشان را بتلطّف فرمود، گفت: فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی‌. و مصطفی (ص) هم چنین فرمود که: قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ... الآیة، و پیغامبران درین قصه‌ها که با امّت خویش بلطف گفتند که أَ لا تَتَّقُونَ نگفتند: اتّقوا اللَّه و اتّقوا عقابه، که در آن نوعی خشونت است و دلهای قومی از آن نفرت گیرد. این چنان است که گوید فرا دیگری که: افعل کذا! فرمانی است جزم از رفق و لطف خالی، چون گوید: الا تفعل کذا همان فرمانست امّا بلطف و رفق آمیخته و در دل شنونده آویخته. أَ لا تَتَّقُونَ فرمانست بتقوی، و تقوی اصل همه هنرهاست و مایه همه طاعتها، خداوندان یقین را میعاد معاد را جز از تقوی زاد نیست، وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی‌ و عورت پوش قیامت را جز لباس تقوی لباسی نیست، وَ لِباسُ التَّقْوی‌ ذلِکَ خَیْرٌ. لباسها انواع است، آن لباس که خود در توان پوشید و خود بیرون توان کرد سهل است، کار لباس تقوی دارد که حقّ تعالی در کسی پوشد: یکی را بلباس اسلام پوشند، گه افتان بود و گه خیزان، آخر بعاقبت رسته شود، یکی را لباس ایمان دهند هم افتد و هم خیزد، امّا کم افتد و بیش خیزد و زود رسته شود، یکی را لباس تقوی پوشند شاد زید و شاد میرد و شاد خیزد، یکی را لباس مهر پوشند بی‌قرار زید مشتاق میرد و مست خیزد.۵ - النوبة الثانیة: قوله: وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ، الهاء راجعة الی الکتاب المذکور فی اوّل السّورة، و التّنزیل اسم للقرآن. و قیل تنزیل مصدر اقیم مقام المفعول کما یقال! هذا الدینار ضرب الامیر ای مضروبه. ثمّ بیّن کیف نزّله، ای انزله مرّة بعد اخری شیئا فشیئا مع جبرئیل و هو الرّوح الامین عَلی‌ قَلْبِکَ یا محمد. سمّی جبرئیل روحا لانّ جسمه روح لطیف روحانیّ و کذا الملائکة روحانیّون خلقوا من الرّیح، و قیل خلقوا من الرّوح و هو الهواء. و قیل سمّی روحا لانّ حیاة الادیان و بقاؤها به و بما ینزل به کما بالرّوح حیاة الأبدان و بقاؤها، و قیل لانّ الحیاة اغلب علیه کانّه روح کلّه. و قیل الرّوح اسم علم له لا صفة و سمّاه امینا لانّ اللَّه تعالی ائتمنه علی ما یؤدّیه عنه الی عباده و لم یخن قطّ فیما امر اللَّه به، یدلّ علیه قوله: مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.