اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه الخالق البارئ المصوّر، بسم اللَّه الواحد الفاطر المدبّر، بسم اللَّه القادر القاهر المقتدر السّلام المؤمن المهیمن العزیز الجبّار المتکبّر.
هوش مصنوعی: به نام خداوند بخشنده و مهربان، به نام خداوند خالق و پدیدآورنده و تصویرگر، به نام خداوند یگانه و آفریدگار و تدبیرکننده، به نام خداوند توانا و قاهر و مقتدر، سلام بر او که مؤمن و نگهبان است، عزیز و نیرومند و بزرگوار.
فسبحان من ردّد العبد فی هذه الایة بین صحو و محو، کاشفه بنعت الالهیة فاشهده جلاله، ثم کاشفه بنعت الرحمة فاشهده جماله. نام خداوندی مقدّر و مقتدر، فاطر و مدبّر، خالق و مصوّر، اولست و آخر، باطن است و ظاهر، نه باوّل عاجز و نه بآخر، از کیف باطن است و بقدرت ظاهر. خداوندی که دلها بیاسود بسماع نام او، سرها بیفروخت بیافت نشان او، جانها آرام گرفت بشهود جلال او و جمال او. خداوندی که هر که با او پیوست از دیگران ببرید، هر که قرب او طلبید چه گویم که از محنتها و بلیّتها چه دید. شعر:
هوش مصنوعی: خداوندی که بنده را در این آیه میان حالتی از بیداری و ناپدیدی قرار داده است، با ویژگیهای الهیاش نمایان میشود. نخست، جلال او را میتوان دید و سپس جمال او را. اوست آن خداوندی که قدرتمند و خالق است، تدبیر کننده همه چیز، آغاز و انجام، باطن و ظاهر. نه باطل و ناتوانی دارد و نه انتهایی. دلها در یاد او آرامش مییابند، سرها در جستجوی نشانههای او فرو میافتند و جانها در مشاهده جلال و جمال او آرام میگیرند. هر کسی که به او متصل شود، از دیگران جدا میافتد و هر کسی که به دنبال قرب او باشد، از مشکلات و آزمایشها میگریزد.
فوحشی الطبیعة مستهام
نفور القلب تأباه الدیار
هوش مصنوعی: طبیعت فاحشی است که دل از آن بیزار است و این مکانها آن را نمیپذیرند.
جبالیّ التالف ذو انفراد
غریب اللَّه مأواه القفار
هوش مصنوعی: کوهی که به تنهایی ایستاده و به شدت متفاوت است، جایی که خداوند در آن زندگی میکند، بیابانهای خالی و دورافتادهاند.
ای جلالی، که هر که بحضرت تو روی نهاد عالمیان خاک قدم او توتیای حدقه حقیقت خود ساختند. ای عزیزی، که هر که بدرگاه عزت تو باز آمد همه آفریدگان خود را علاقه فتراک حضرت او گردانیدند. غلام آن مشتاقم که بر سر کوی حقیقت آتشی بیفروزد! حبّذا روزی که خورشید جلال تو بما نظر کند! عزیزا وقتی که مشتاقی از مشاهده جمال تو خبری دهد، جان طعمه سازم بازی را که در فضای طلب تو پروازی کند. دل نثار کنم محبّی را که بر سر کوی تو آوازی دهد. غالیه گردیم مر عارضی را که از شراب شوق تو رنگی گیرد! رشک بریم بر چشمی که از درد نایافت تو اشکی ببارد. غلام آن لافیم که هر وقتی مفلسان بیسرمایه زنند نه آن مفلسان میگویم که تو دانی. جوانمردانی را میگویم که ایشان را در بدو ارادت مجاهدت عظیم بود، خواستی گرم و ریاضتی تمام، سری صافی و دلی بیخصومت و سینهای بیمعصیت، این سرمایهها بدست آورده، آن گه همه بر کف صدق نهاده و بباد بینیازی برداده، و مفلسوار در پس زانوی حسرت نشسته و بزبان شکستگی میگوید:
هوش مصنوعی: ای جلالی، هر کسی که به درگاه تو روی آورد، همه جهانیان خاک پای تو شدهاند و حقیقت وجود خود را به تو تقدیم کردهاند. ای عزیزی، هرکس که به درگاه عزت تو برگردد، همه خلق را به محبت تو وابسته میسازد. من غلام آن کسی هستم که در کوی حقیقت شمعی روشن کند! خوشا به روزی که خورشید جلال تو به ما نگاهی کند! ای عزیز، زمانی که مشتاقی از زیبایی تو خبری بیاورد، جانم را فدای آن میکنم که در فضای محبت تو پرواز کند. دل را نثار کسی میکنم که در کوی تو صدایی سر دهد. خوشحال میشویم از چهرهای که از شراب شوق تو رنگی بگیرد! حسرت میخوریم بر چشمی که از درد نبودنت اشکی بریزد. من غلام بزرگانم که وقتی فقیر و بیچیز هستند، نه از فقر مادی سخن میگویم، بلکه از جوانمردانی میگویم که در آغاز ارادت خود تلاش و مجاهدت بسیاری داشتهاند و خواستهاند با تمام وجود، دلی پاک و زندگیای بدون گناه داشته باشند؛ آنگاه که تمام این سرمایهها را به صداقت سپرده و به فراموشی سپردهاند، همچنان که فقیرانه در گوشهای نشسته و با زبان شکسته میگویند.
پرآب دو دیده و پرآتش جگرم
پرباد دو دستم و پر از خاک سرم
هوش مصنوعی: چشمانم پر از اشک و دلم پر از درد و سوز است. دستانم پر از قدرت و سرم پر از غم و خاک.
«تبارک» مفسران تفسیر این کلمه بر سه وجه کردهاند چنان که در نوبت دوم شرح دادیم و وجوه ثنا بر حق جلّ جلاله بر آن سه وجه منحصرست: اگر گوئیم تبارک ای دام و ثبت من لم یزل و لا یزال، ثنایی است بذکر ذات او و حق او جلّ جلاله.
هوش مصنوعی: مفسران درباره معنای کلمه «تبارک» سه تفسیر مختلف ارائه دادهاند. این تفسیرها به صورت خاص به ستایش و ویژگیهای خداوند مرتبط هستند. اگر بگوییم که «تبارک» به معنای خدایی است که همواره باقی و پایدار است، این ثنا به ذکر ذات و وجود او مربوط میشود.
و اگر گوئیم تعالی و ارتفع و تکبر، ثنایی است بذکر وصف او و عزّ او. و اگر گوئیم هو الذی یجیء البرکة من قبله، ثنایی است بذکر احسان او و فضل او با بندگان او: اول اشارت است بوجود احدی و کون صمدی، دوم اشارت است بصفات سرمدی و عزت ازلی، سوم اشارت است بکارسازی و بندهنوازی و مهربانی. و شرط بنده آنست که چون ثناء حق جلّ جلاله آغاز کند و زبان خویش بستایش او بگشاید مجرّد و منفرد گردد، نه بر دل غباری، نه بر پشت باری، نه در سینه آزاری، نه با کس شماری. تخته خود از غبار اغیار سترده، نهاد خود را زهر قهر چشانیده و همت خود از ذروه عرش گذرانیده. گوی طرب در میدان طلب انداخته، تیغ قهر از نیام رجولیّت آخته، خان و مان بشریّت بجملگی واپرداخته، بر نطع عشق مهره دلباخته، جامه جفا چاک کرده، لباس وفا دوخته، از دو کون رمیده و با دوست آرمیده.
هوش مصنوعی: اگر بگوییم که تعالی و بزرگی و تکبر، اوصاف خداوند است، به نوعی به عظمت او اشاره کردهایم. اگر بگوییم او منبع برکت است، به احسان و نعمتهای او نسبت به بندگانش اشاره کردهایم. ابتدا به وجود یکتای او و وجود خالص اشاره شده، سپس به صفات جاودانه و عزت ابدیاش، و در نهایت به مهربانی و نوازش او نسبت به بندگانش. شرط بندگی این است که وقتی حق تعالی ستایش خود را آغاز کند، بنده باید خالص و مستقل باشد، نه دلش گرفتار غبار دنیا و نه ذهنش مشغول مشکلات باشد. او باید خود را از آلودگیهای دیگران پاک کند و به جایگاه بلندی از نظر روحی برسد. او باید به دنبال عشق حقیقی باشد و از مشکلات بشری فاصله بگیرد، در حالی که به فضل و محبت الهی متصل شده است.
پیر طریقت گفت: دانی که دل کی خوش شود؟ که حق ناظر بود. دانی که کی خوش بود؟ که حق حاضر بود.
هوش مصنوعی: استاد راه و حقیقت گفت: میدانی قلب کی شاد میشود؟ زمانی که حقیقت در نظر باشد. میدانی کی احساس خوشحالی میکند؟ وقتی که حقیقت در حضور باشد.
الدار خالیة، و الرّوح صافیة،
و النفس صادیة، و الوصل مامول.
هوش مصنوعی: خانه خالی است، روح آرام و صاف است، نفس آماده و مشتاق است، و وصال امیدی است که در دل داریم.
الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ ای عبده الاخلص و نبیّه الاخص و حبیبه الادنی و صفیّه الاولی، لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً ای لیکون للخلق سراجا و نورا یهتدون به الی احکام القرآن، و یستدلّون به علی طریق الحق و منهاج الصدق. چه زیان دارد مصطفی عربی را بعد از آن که خورشید فلک سعادت بود و ماه آسمان سیادت، مشتری عالم علم، درّ صدف شرف، طراز کسوت وجود، مفتاح در رشاد، مصباح سرای سداد اگر آن مدبران صنادید قریش از سر سبکباری و سبکساری و طیش خود گویند: إِنْ هَذا إِلَّا إِفْکٌ افْتَراهُ و منادی عزّت اینک ندا میگوید که: نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً. سیّدی که منشور تقدّم کونین در کمر کمال داشت، و خال اقبال برخسار جمال داشت، صد هزار و بیست و اند هزار نقطه نبوّت در پیش براق عزّ او «طرّقوا طرّقوا» میزدند و خود از غایت تواضع در عالم بندگی بر خرکی مختصر نشستید، ور غلامی سیاه او را بدعوت خواندید اجابت کردید. گهی مرکب وی براق انور، و گهی مرکب وی حماری مختصر، افسار وی از لیف و پالان وی از لیف. آری مرکب مختلف بود امّا در هر دو حالت راکب یک صفت و یک همت و یک ارادت بود، اگر بر براق بود در سرش نخوت نبود، و اگر بر حمار بود بر رخسار عزّ نبوتش عار و مذلّت نبود، کسی که بر منشور سعادت وی این طغراء سیادت و عزّت کشیده باشند که: وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ، غبار مذلت بر اساریر جبین او کی نشیند؟ در صفات او صلوات اللَّه علیه میآید که: «کان طلق الوجه بسّاما من غیر ضحک، محزونا من غیر عبوسة، متواضعا من غیر مذلة».. در بندگی افکندگی داشت و خلایق اولین و آخرین کیمیای کمال عزّت از آستانه مجد او فراز میرفتند.
هوش مصنوعی: خداوند قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا او برای جهانیان هشدار دهندهای باشد، یعنی تا برای خلق، چراغی و نوری باشد که به واسطه آن به احکام قرآن هدایت شوند و راه حقیقت و صداقت را بیابند. چه زیانی دارد که پس از آنکه محمد، خوشبختترین و برترین انسانها، در میان مردم وجود داشت، اگر برخی از سر سهلانگاری و بیتوجهی بگویند: این فقط دروغی است که او ساخته؟ در حالی که پیامبری که او را غایت کمال و عزت و جمال میدانیم و دارای عظمت و مقام والایی است، در پاسخ به این سخنان میگوید که قرآن بر بندهام نازل شده تا برای جهانیان هشداری باشد.
او که خود را متواضعانه در مقام بندگی قرار داده بود، حتی اگر سوار بر مرکبهای سادهای میشد، همچنان با همان صفات و همت والایش باقی میماند. او هم در حالی که بر مرکب با شکوهی سوار بود و هم زمانی که سوار بر مرکب کوچکتری میشد، هیچگاه به خود نرنجید و همواره در برابر مردم با تواضع و عزت رفتار میکرد. شخصیت او به گونهای بود که هیچ ذلتی بر او تاثیر نمیگذاشت و همواره با رویی گشاده و خوشرو در میان مردم زندگی میکرد. بندگی و تواضع او موجب میشد که مردم از مقام و عظمت او بهرهمند شوند و به کمال عزّت برسند.
دنوت تواضعا و علوت مجدا
فشأناک انحدار و ارتفاع
هوش مصنوعی: تو با تواضع در برابر دیگران و با افتخار در علو مقام خود، همواره در حال حرکت به سمت اوج و افراز هستی.
کذاک الشّمس تبعدان تسامی
و یدنو الضوء منها و الشعاع
هوش مصنوعی: مثل اینکه آفتاب از دور distanteای میتابد و نورش به ما نزدیک میشود و اشعههایش به ما میرسد.
آفتاب که خسرو سیّارگان و شاه ستارگان است چون از برج شرف خویش سر برزند، اگر اهل عالم دامن همم درهم بندند. تا ذرّهای از عین انوار او بدست آرند نتوانند، لکن او خود بحکم کرم و تواضع چنان که در کوشک سلطان و سرای خواجگان بتابد، در کلبه ادبار گدایان و زاویه اندوه درویشان هم بتابد. و از کمال تواضع او بود صلوات اللَّه علیه که مشرکان مکه بتعییر گفتند: «ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ؟» چیست این پیغامبر را که طعام میخورد و در بازارها میرود و بدست خویش طعام با خانه میبرد و با درویشان و گدایان مینشیند؟ و کذا کان السّیّد صلوات اللَّه علیه کان یعلف البعیر و یقم البیت و یخصف النعل و یرفع الثوب و یحلب الشاة و یأکل مع الخادم و یطحن معه اذا اعیی، و کان لا یمنعه الحیاء ان یحمل بضاعته من السوق الی اهله. و کان یصافح الغنی و الفقیر و یسلّم مبتدء و لا یحقر ما دعی الیه و لو الی حشف التّمر، و کان یعود المریض و یشیع الجنازة و یرکب الحمار و یجیب دعوة العبید، و کان یوم قریظة و النضیر علی حمار مخطوم بحبل من لیف علیه اکاف من لیف. مشرکان او را باین خصال پسندیده و اخلاق ستوده میعیب کردند و طعن زدند از آنکه دیدههای ایشان خیره شده انکار بود، برمص کفر آلوده، هرگز توتیای صدق نیافته لا جرم جمال نبوّت و عزّت رسالت از دیدههای نامحرم ایشان در پرده غیرت شد، تا هرگز او را به ندیدند و چنان که سیّد بود صلوات اللَّه علیه به نشناختند.
هوش مصنوعی: آفتاب که به عنوان پادشاه ستارگان شناخته میشود، زمانی که از مکان اصلیاش طلوع میکند، اگر چه انسانها تلاش کنند تا اندکی از نور او را به دست آورند، موفق نمیشوند. اما او به دلیل تواضع و بزرگواریاش مانند نوری که بر کاخهای شاهانه میتابد، بر خانههای فقیران و مکانهای اندوه نیز میتابد. نمونهای از تواضع او را میتوان در رفتار پیامبر مشاهده کرد؛ مشرکان مکه با تعجب میگفتند: «چرا این پیامبر غذا میخورد و در بازارها راه میرود؟» و به این ویژگیها او اشاره میکردند که خود را مانند دیگران پایین میآورد و با گدایان و فقرا مینشست. او کارهایی از قبیل رسیدگی به بار خود، نشستن با خدمتکاران و کمک به کارهای روزمره را انجام میداد و هیچگاه از حمل اجناس خود خجالت نمیکشید. او با همه، چه ثروتمند و چه فقیر، دست میداد و همواره سلام میکرد. همچنین به عیادت بیماران میرفت، در تشییع جنازهها حاضر میشد و بر الاغ سوار میشد. این ویژگیهای او را مشرکان، که بر کفرشان غرق شده بودند، مورد انتقاد قرار دادند، زیرا به دلیل چشمپوشی از حقیقت، نتوانستند جمال و عظمت رسالت او را ببینند.
وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ. جمال نبوّت را دیدهای باید چون دیده صدیق اکبر زدوده استغفار، دیدهای چون دیده عمر روشن کرده صبح قبول ازل، دیدهای چون دیده عثمان باز کرده اقبال غیب، دیدهای چون دیده علی سرمه کشیده حکم حقّ تا ایشان را بخود بار دهد و جلال عزّت نبوت بحکم لطف ازل بر ایشان مکشوف گردد، و سیّد (ص) ایشان را از روی تعطّف و تلطّف گوید: «انّما انا لکم مثل الوالد لولده».
هوش مصنوعی: و میبینی که آنها به تو نگاه میکنند اما چیزی نمیبینند. جمال پیامبری را دیدهای که مانند دیده صدیق اکبر از آستین آمرزش بیرون آمده، دیدهای که مانند دیده عمر صبح پذیرش ازلی را روشن کرده، دیدهای که همچون دیده عثمان دروازههای غیب را میگشاید، دیدهای که مانند دیده علی با رنگ حکم حق خود را زینت میدهد تا آنها به خود نیکی دهند و عظمت نبوت به وسیله لطف ازلی بر آنها نمایان شود. و پیامبر (ص) با محبت و لطافت به آنها میگوید: «من برای شما مانند پدری برای فرزندش هستم».