گنجور

۳ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»، ابصار الرؤس عن المحارم و ابصار القلوب عمّا سواه، مؤمنانرا میفرماید تا دیده سر از محارم فرو گیرند و دیده سرّ از هر چه دون حق فرو گیرند، خاک نیستی در چشم هستی خود افکنده و از لوح وجود خود هجو نفس مکاره بر خواند. محمّد عربی که درّ یتیم بحار رسالت بود و واسطه عقد دلالت از سر درد هستی خود این فریاد همی کند که: «لیت ربّ محمّد لم یخلق محمّدا» و ایشان که سابقان و صادقان و سالکان راه بودند هرگز بخود ذره‌ای التفات نکردند و از هستی خود شاد نبودند و بچشم پسند بخود ننگرستند، روزی جنید با رویم نشسته بود شبلی در آمد، و شبلی عظیم کریم بودست چون سخن جنید تمام شد رویم روی فرا جنید کرد گفت کریم مردی است این شبلی، جنید گفت حدیث کسی میکنی که او مطرودی است از مطرودان درگاه، شبلی چون این بشنید بشکست و خجل‌وار برخاست و از پیش ایشان بیرون شد، رویم گفت ای جنید این چه کلمه بود که در حق شبلی راندی و حال او ترا معلومست در پاکی و راستی؟ جنید گفت بلی شبلی عزیزی است از عزیزان درگاه، اذا کلّمتم الشبلی فلا تکلموه من دون العرش و ان سیوفه تقطر دما، لکن ای رویم آن کلمت که بر زبان تو برفت در تزکیت او تیغی بود که قصد روزگار او کرد تا مرکب معاملت او را پی کند ما ازین کلمه سپری ساختیم تا آن تیغ را رد کرد. «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»، قوم لا ینظرون الی الدّنیا و هم الزّهاد، و قوم لا ینظرون الی الکون و هم اهل العرفان، و قوم هم اصحاب الحفاظ و الهیبة کما لا ینظرون بقلوبهم الی الاغیار لا یرون نفوسهم اهلا للشهود، ثم الحق سبحانه یکاشفهم من غیر اختیار منهم او تعرّض او تکلف. جوانمردان طریقت ایشانند که بغیر می‌ننگرند، دیده همت بکس باز نکنند خویشتن را در بیداء کبریاء احدیت گم کرده آتش حسرت در کلبه وجود خود زده در دریای هیبت بموج دهشت غرق گشته، خردها حیران دلها یاوان، بی‌سر و بی‌سامان بی‌نام و بی‌نشان.

پویان و دوانند و غریوان بجهان در
در صومعه کوهان در غار بیابان‌
یکسر همه محوند بدریای تحیر
بر خوانده بخود بر همه لاخان و لا مان

پیر طریقت گفت در مناجات خویش: الهی تو دوستان خود را بلطف پیدا گشتی تا قومی را بشراب انس مستان کردی قومی را بدریای دهشت غرق کردی، ندا از نزدیک شنوانیدی و نشان از دور دادی، رهی را باز خواندی و آن گه خود نهان گشتی، از وراء پرده خود را عرضه کردی و بنشان عظمت خود را جلوه کردی، تا آن جوانمردان را در وادی دهشت گم کردی؟ و ایشان را در بی‌طاقتی سرگردان کردی، این چیست که با آن بیچارگان کردی؟ داور آن نفیر خواهان تویی، و داد ده آن فریاد جویان تویی، و دیت آن کشتگان تویی، و دستگیر آن غرق شدگان تویی، و دلیل آن گم شدگان تویی، تا آن گم شده کجا با راه آید و آن غرق شده کجا با کران افتد، و آن جانهای خسته کی بیاساید و آن قصه نهانی را کی جواب آید، و آن شب انتظار ایشان را کی بامداد آید.

«وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها» اشارة الی انّ فیه زینة للعبد لا یجوز اظهاره فکما انّ النساء عورة و لا یجوز لهنّ ابداء زینتهنّ کذلک من اظهر للخلق ما هو زینة سرائره من صفاء احواله و زکاء اعماله انقلب زینه شینا الّا اذا ظهر علی احد شی‌ء لا یتعمّله و تکلّفه فذلک مستثنی لانّه غیر مؤاخذ بما لم یکن بتصرفه و تکلفه. «وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ» مؤمنانرا بر عموم توبه میفرماید، توبت عوام از زلت و توبت خواص از غفلت، و توبت خاص الخاص از ملاحظه اوصاف بشریت، توبه عوام آنست که از معصیت با طاعت گردند، و توبه خواص آنست که از رؤیت طاعت با رؤیت توفیق آیند طاعت خود نه بینند همه توفیق حق بینند، توبه خاص الخاص آنست که از مشاهده توفیق با مشاهدت موفق گردند، حد نظر عوام تا بافعال است، میدان نظر خواص صفات است، محل نظر خاص الخاص جلال ذات است، اعوذ بعفوک من عقابک.

اشارت بنظر عوام است. اعوذ برضاک من سخطک، اشارت بنظر خواص است. اعوذ بک منک اشارت بنظر خاص الخاص است، و یقال امرا لکلّ بالتوبة لئلا یخجل العاصی فی الرجوع بانفراده، کذلک فی القیامة یدخل النّار المطیعین و العاصین لقوله: «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها»، لیست العاصین بالمطیعین و لا یصیر عیبهم مکشوفا.

۳ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» ای ینقضوا من نظرهم الی ما حرّم اللَّه علیهم، و الغض و الاغضاض ان یدانی بین جفنیه من غیر ملاقاة، و من هاهنا زائدة یعنی یغضّوا ابصارهم بدلیل قوله: «وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»، و قیل من هاهنا للتبعیض و هو ترک النظر الی ما لا یحلّ، لانّ المؤمنین غیر مأمورین بغضّ البصر اصلا انما امروا بغضّ البصر عن الحرام، «وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» من ان یراها احد و هی من العانة الی اعلی الرکبة، قال ابو العالیة: کلّ موضع فی القرآن ذکر فیه الفرج فالمراد به الزنا الّا فی هذا الموضع فانّ المراد به الستر، حتی لا یقع بصر الغیر علیه، «ذلِکَ» ای غضّ البصر و حفظ الفرج، «أَزْکی‌ لَهُمْ» اطهر لهم و انفع لدینهم و دنیاهم، «إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ» لا یخفی علیه فعلهم، روی عن بریدة قال قال رسول اللَّه (ص) لعلیّ: «یا علیّ لا تتبع النظرة فان لک الاولی و لیست لک الآخرة»۴ - النوبة الاولى: قوله تعالی: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» اللَّه است روشن دارنده آسمانها و زمین، «مَثَلُ نُورِهِ» صفت نور او «کَمِشْکاةٍ» چون توله قندیل است، «فِیها مِصْباحٌ» در سر توله آن قندیل چراغی، «الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ» آن چراغ در آبگینه قندیل، «الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ» آن آبگینه راست گویی که ستاره‌ای است روشن، «یُوقَدُ» می‌فروزند، «مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ» از روغن درختی برکت کرده در آن، «زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ» درخت زیتون نه همه شرقی. «وَ لا غَرْبِیَّةٍ» و نه همه غربی «یَکادُ زَیْتُها یُضِی‌ءُ» کامید و نزدیک بید که آن روغن خانه روشن دارید، «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» و هر چند آتش بآن روغن نرسید «نُورٌ عَلی‌ نُورٍ» روشنایی آتش بآن روشنایی روغن، «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» راه می‌نماید اللَّه بروشنایی خویش او را که خواهد. «وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ» و مثال میزند اللَّه مردمان را، «وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ» (۳۵) و اللَّه بهمه چیز داناست.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»، ابصار الرؤس عن المحارم و ابصار القلوب عمّا سواه، مؤمنانرا میفرماید تا دیده سر از محارم فرو گیرند و دیده سرّ از هر چه دون حق فرو گیرند، خاک نیستی در چشم هستی خود افکنده و از لوح وجود خود هجو نفس مکاره بر خواند. محمّد عربی که درّ یتیم بحار رسالت بود و واسطه عقد دلالت از سر درد هستی خود این فریاد همی کند که: «لیت ربّ محمّد لم یخلق محمّدا» و ایشان که سابقان و صادقان و سالکان راه بودند هرگز بخود ذره‌ای التفات نکردند و از هستی خود شاد نبودند و بچشم پسند بخود ننگرستند، روزی جنید با رویم نشسته بود شبلی در آمد، و شبلی عظیم کریم بودست چون سخن جنید تمام شد رویم روی فرا جنید کرد گفت کریم مردی است این شبلی، جنید گفت حدیث کسی میکنی که او مطرودی است از مطرودان درگاه، شبلی چون این بشنید بشکست و خجل‌وار برخاست و از پیش ایشان بیرون شد، رویم گفت ای جنید این چه کلمه بود که در حق شبلی راندی و حال او ترا معلومست در پاکی و راستی؟ جنید گفت بلی شبلی عزیزی است از عزیزان درگاه، اذا کلّمتم الشبلی فلا تکلموه من دون العرش و ان سیوفه تقطر دما، لکن ای رویم آن کلمت که بر زبان تو برفت در تزکیت او تیغی بود که قصد روزگار او کرد تا مرکب معاملت او را پی کند ما ازین کلمه سپری ساختیم تا آن تیغ را رد کرد. «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»، قوم لا ینظرون الی الدّنیا و هم الزّهاد، و قوم لا ینظرون الی الکون و هم اهل العرفان، و قوم هم اصحاب الحفاظ و الهیبة کما لا ینظرون بقلوبهم الی الاغیار لا یرون نفوسهم اهلا للشهود، ثم الحق سبحانه یکاشفهم من غیر اختیار منهم او تعرّض او تکلف. جوانمردان طریقت ایشانند که بغیر می‌ننگرند، دیده همت بکس باز نکنند خویشتن را در بیداء کبریاء احدیت گم کرده آتش حسرت در کلبه وجود خود زده در دریای هیبت بموج دهشت غرق گشته، خردها حیران دلها یاوان، بی‌سر و بی‌سامان بی‌نام و بی‌نشان.
هوش مصنوعی: این آیه به مؤمنان توصیه می‌کند که نگاه خود را از محرمات دور نگه‌ دارند و به چیزهای پایین‌تر از حق نیز توجه نکنند. در واقع، مؤمنان باید از خودخواهی و تعلق به دنیا بپرهیزند و به عوض آن، در دردهای وجودی خود غوطه‌ور شوند. مثال‌هایی از شخصیت‌های بزرگ مانند جنید و شبلی مطرح می‌شود که نشان‌دهنده اهمیت راستی و پاکی در مسیر سیر و سلوک هستند. جنید به شبلی اشاره می‌کند که با وجود بزرگی او، موقعیتی در درگاه الهی ندارد و این موضوع باعث می‌شود که شبلی احساس خجلت کند. درنهایت، تأکید بر این است که کسانی که در مسیر حق حرکت می‌کنند، به دنیا و غیر خود نمی‌نگرند و تنها به عظمت الهی توجه دارند. آنها در دنیای حیرت و عظمت گم‌شده‌اند و هیچ وابستگی به خود ندارند.
پویان و دوانند و غریوان بجهان در
در صومعه کوهان در غار بیابان‌
هوش مصنوعی: افرادی که در حال حرکت و دویدن هستند، در دنیای جدید در مکانی مانند صومعه یا غاری در بیابان به سر می‌برند.
یکسر همه محوند بدریای تحیر
بر خوانده بخود بر همه لاخان و لا مان
هوش مصنوعی: تمام موجودات در دریای حیرت غوطه‌ورند و همگی به خود مشغولند و از حالت بی‌خوابی و بی‌خبری رنج می‌برند.
پیر طریقت گفت در مناجات خویش: الهی تو دوستان خود را بلطف پیدا گشتی تا قومی را بشراب انس مستان کردی قومی را بدریای دهشت غرق کردی، ندا از نزدیک شنوانیدی و نشان از دور دادی، رهی را باز خواندی و آن گه خود نهان گشتی، از وراء پرده خود را عرضه کردی و بنشان عظمت خود را جلوه کردی، تا آن جوانمردان را در وادی دهشت گم کردی؟ و ایشان را در بی‌طاقتی سرگردان کردی، این چیست که با آن بیچارگان کردی؟ داور آن نفیر خواهان تویی، و داد ده آن فریاد جویان تویی، و دیت آن کشتگان تویی، و دستگیر آن غرق شدگان تویی، و دلیل آن گم شدگان تویی، تا آن گم شده کجا با راه آید و آن غرق شده کجا با کران افتد، و آن جانهای خسته کی بیاساید و آن قصه نهانی را کی جواب آید، و آن شب انتظار ایشان را کی بامداد آید.
هوش مصنوعی: پیر طریقت در نیایش خود گفت: خدایا، تو دوستانت را با لطفت پیدا کردی و گروهی را با شراب محبت مست کردی و گروهی دیگر را در دریای ترس غرق کردی. ندا را از نزدیک شنیدی و نشانی از دور دادی. راهی را باز کردی و سپس خودت پنهان شدی. از پس پرده، خود را عرضه کردی و عظمتت را نمایش دادی، اما این جوانمردان را در وادی ترس گم کردی و در بی‌تابی سرگردانشان کردی. این چه کاریست که با این بیچاره‌ها کردی؟ تویی که داور آن فریاد کنندگانی و مددکار آن غرق‌شدگان، و دلیل آن گم شدگان. این گم شده چگونه به راه آید و آن غرق شده چه زمانی به ساحل خواهد رسید و آن جان‌های خسته کی آرام خواهند گرفت و آن داستان نهانی کی پاسخ خواهد یافت و این شب انتظار کی به صبح خواهد انجامید؟
«وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها» اشارة الی انّ فیه زینة للعبد لا یجوز اظهاره فکما انّ النساء عورة و لا یجوز لهنّ ابداء زینتهنّ کذلک من اظهر للخلق ما هو زینة سرائره من صفاء احواله و زکاء اعماله انقلب زینه شینا الّا اذا ظهر علی احد شی‌ء لا یتعمّله و تکلّفه فذلک مستثنی لانّه غیر مؤاخذ بما لم یکن بتصرفه و تکلفه. «وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ» مؤمنانرا بر عموم توبه میفرماید، توبت عوام از زلت و توبت خواص از غفلت، و توبت خاص الخاص از ملاحظه اوصاف بشریت، توبه عوام آنست که از معصیت با طاعت گردند، و توبه خواص آنست که از رؤیت طاعت با رؤیت توفیق آیند طاعت خود نه بینند همه توفیق حق بینند، توبه خاص الخاص آنست که از مشاهده توفیق با مشاهدت موفق گردند، حد نظر عوام تا بافعال است، میدان نظر خواص صفات است، محل نظر خاص الخاص جلال ذات است، اعوذ بعفوک من عقابک.
هوش مصنوعی: این متن به نکته‌ای درباره جلوه‌گری زینت‌ها و نمایش آن‌ها اشاره دارد. به این معنا که انسان‌ها باید زینت‌های باطنی و صفات خوب خود را به نمایش نگذارند و مانند زنان که به دلیل احتیاط باید زینت‌های خود را پنهان کنند، افراد نیز باید از اظهار زینت‌های درونی خود پرهیز کنند. در غیر این‌صورت، اگر با طرز رفتار خود زینت‌های باطنی را نشان دهند، این زینت‌ها ممکن است به عیب و ننگ تبدیل شود. سپس به موضوع توبه اشاره می‌کند و تقسیم‌بندی‌های مختلف توبه را برای مؤمنان توضیح می‌دهد. توبه عموم مردم به معنی دوری از معصیت و به سوی طاعت است، در حالی که توبه خواص به معنای رؤیت توفیق الهی در طاعات است و توبه خاص‌ترین افراد نیز در سطحی عمیق‌تر از مشاهدۀ جلال الهی صورت می‌گیرد.
اشارت بنظر عوام است. اعوذ برضاک من سخطک، اشارت بنظر خواص است. اعوذ بک منک اشارت بنظر خاص الخاص است، و یقال امرا لکلّ بالتوبة لئلا یخجل العاصی فی الرجوع بانفراده، کذلک فی القیامة یدخل النّار المطیعین و العاصین لقوله: «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها»، لیست العاصین بالمطیعین و لا یصیر عیبهم مکشوفا.
هوش مصنوعی: نظریات عمومی مردم ممکن است به شکل ساده‌ای بیان شوند. برای مثال، وقتی کسی می‌گوید "من به رضایت تو پناه می‌آورم تا از خشم تو در امان بمانم"، این بیان نگرانی عمومی است. اما اگر کسی بگوید "من به خودت پناه می‌آورم"، این یک نوع نگرش خاص‌تر و عمیق‌تر است. همچنین گفته می‌شود که هر فرد باید به سوی توبه روی آورد تا در بازگشت به خداوند احساس خجالت نکند، زیرا در روز قیامت هم مطیعان و هم معصیت‌کاران به جهنم می‌روند، همان‌طور که در قرآن آمده است: "و هیچ کدام شما نیست مگر اینکه به آن وارد می‌شود." بنابراین هیچ تلاشی برای آشکار کردن عیوب دیگران وجود ندارد.