گنجور

۴ - النوبة الثانیة

قوله تعالی. «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ» ابن کثیر و قرّاء بصره یدفع خوانند بی‌الف، و باقی یدافع بالف، و معنی هر دو یکسانست یعنی یدفع عن المؤمنین کید عدوّهم و و شرّهم. این آیت بساط آیت ثانی است از بهر آن که اوّل آیت که بقتال فرو آمد این آیت بود که: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ»، رسول را و یاران را فرمودند تا با اهل زمین جنگ کنند قیاصره و اکاسره و اقیال و غیر ایشان، و در آن عصر اهل زمین همه کفّار بودند و مؤمنان در جنب ایشان اندک، ربّ العزّه ایشان را وعده نصرت داد و دفاع، و ایشان را درین آیت بر قتال داشت و دلیر گردانید گفت اللَّه شر ایشان و کید ایشان گرچه بسیارند باز دارد از مؤمنان اگرچه اندکند، و گفته‌اند معنی آیت بر عموم است، ای یدفع عن المؤمنین بنور السنّة ظلمة البدعة، و بنور الایمان ظلمة الکفر.

«إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ» هذان اسمان یشملان کلّ کافر باللّه، ای کلّ خوّان فی امانة اللَّه، کفور لنعمته، یقال الخوّان الّذی عادته و سنّته الخیانة، و الکفور الّذی عادته الکفران، بیّن اللَّه سبحانه انّه انّما یدفع عمن لیس بخوّان و لا کفور.

«أُذِنَ» بضم الف قراءت نافع و ابو عمرو و عاصم و یعقوب است بر فعل مجهول، باقی اذن بفتح الف خوانند یعنی اذن اللَّه «لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ»، و اذن گفت نه امر یعنی که اللَّه تعالی حرص ایشان دید بر قتال دشمن و اعلاء کلمه حقّ آن از ایشان بپسندید و ایشان را بقتال دستوری داد و تولّی نصرت ایشان کرد و دفاع ایشان «یُقاتَلُونَ» بفتح تاء قراءت نافع است و ابن عامر و حفص. یعنی اذن للمؤمنین الّذین قاتلهم المشرکون، باقی بکسر تاء خوانند، یعنی اذن للمؤمنین الّذین یصلحون للقتال فی قتال الکفّار، «بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» یعنی بسبب ان ظلموا او لانّهم ظلموا او من اجل انّهم ظلموا او جزاء بان ظلموا فاخرجوا من دیارهم فاوذوا. «وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی‌ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ» هذا تفسیر الدّفاع، و قیل «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ» ای قضی للمجاهدین انّهم ربّما هزموا او قتلوا احیانا مع ان اللَّه علی نصرهم لقادر. باین قول معنی آنست که اللَّه تعالی حکم راند و قضا کرد و خواست ایشان را که جنگ کنند با دشمن دین که بر ایشان ستم آید گاه‌گاه با آنکه اللَّه تعالی بر یاری دادن ایشان براستی که قادر است و توانا، و «اذن» در قرآن جایها بیاید بمعنی قضاء، منها قوله: «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ» الی قوله: «بِإِذْنِ اللَّهِ» و منها ما خاطب به عیسی: «وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی». آن گه تغریت کرد گفت: «الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ» ای اخرجوا من مکّة ظلما «بِغَیْرِ حَقٍّ»، ای بغیر جزم اوجب اخراجهم، و قیل «بِغَیْرِ حَقٍّ» ای من غیر حقّ استحقوا ذلک، «إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ»، هذا استثناء منقطع یعنی لکنّهم یقولون ربّنا اللَّه، و قیل محلّه جرّ بدلا من قوله: «بِغَیْرِ حَقٍّ» ای اخرجوا بان یقولوا: «رَبُّنَا اللَّهُ» روی عن الحسن انّه قال: اما و اللَّه ما سفکوا دما و لا اخذوا مالا و لا قطعوا لهم رحما و انّما فعلوا ما فعلوا لانّهم قالوا: «رَبُّنَا اللَّهُ». و هو نظیر قوله: «وَ مانَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»، سبب نزول این آیت آن بود که مشرکان مکّة پیوسته اصحاب رسول را می‌رنجانیدند و ایشان را ناسزا میگفتند و زخم میکردند، یاران برسول خدا نالیدند و رنج خویش بدو برداشتند و دستوری قتال خواستند، رسول گفت، صبر کنید که جز صبر روی نیست. و مرا بقتال نفرموده‌اند، پس کار بدانجای رسید که کافران و مشرکان رسول را از مکّه بیرون کردند ابو بکر صدّیق گفت. عرفت انّه سیکون قتال، آن روز دانستم که قتال و جهاد خواهد بود که رسول خدای را بیرون کردند، پس چون بمدینه هجرت کرد این آیت آمد و هی اوّل آیة نزلت فی القتال نسخت بها کلّ آیة امر فیها بالکف عن القتال. و قال مجاهد: نزلت هذه الآیة فی قوم باعیانهم خرجوا مهاجرین من مکّة الی المدینة فکانوا یمنعون فاذن اللَّه لهم فی القتال الکفّار الّذین یمنعونهم من الهجرة.

«وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» بالجهاد و اقامة الحدود و کفّ الظلم، «لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ»، قرأ ابن کثیر و نافع لهدمت بتخفیف الدّال، و قرأ الآخرون بتشدیدها، فالتخفیف اصل الکلمة و یصلح للقلیل و الکثیر، و التشدید یختص بالکثیر، لهدمت، یعنی لخربت و قیل لعطّلت و تهدیمها تعطیلها، صوامع، یعنی صوامع الرهبان، و قیل صوامع الصّابئین و قیل صوامع المؤمنین.

لقوله علیه السلام. «نعم صومعة المؤمن بیته»

و اشتقاقها من الصمع و هو الصغر فی الاذن، یقال اذن صماء، قوله: «وَ بِیَعٌ» یعنی بیع النصاری، واحدتها بیعة. «وَ صَلَواتٌ» یعنی کنائس الیهود، و یسمّونها بالعبرانیّة صلوتا.

«وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً» یعنی مساجد المسلمین من امّة محمّد (ص) معنی آیت آنست که اگر نه والیان و سلطانان بودندی و گماشتگان اللَّه که بفرمان وی جهاد و قتال می‌کنند و حدها می‌رانند و شرّ بدان از نیکان باز می‌دارند. لهدّم معبد اهل کلّ زمان، فی زمن موسی الکنائس، و فی زمن عیسی البیع و الصوامع، و فی زمن محمّد (ص) المساجد، فروهشتندی خراب و معطل، در عهد موسی صلوتاهای جهودان و در عهد عیسی کلیساهای ترسایان و صومعه‌های راهبان، و در عهد محمّد مصطفی مسجدهای مؤمنان. و قال ابن زید: اراد بالصلوات، صلوات اهل الاسلام فانّها تنقطع اذا دخل العدوّ علیهم، و قیل معنی الآیة، لو لا انّی اذنت للمؤمنین فی قتال الکفّار لغلب الکفّار علی البلاد و اظهروا فیها الفساد. «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ» ای من اقام شریعة من شرایعه نصر علی اقامة ذلک الّا انّه لا یقام فی شریعة نبیّ الّا ما اتی به ذلک النبیّ و ینتهی عمّا نهی عنه. «إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ» علی خلقه، «عَزِیزٌ» منیع فی سلطانه.

«الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ»، الّذین فی موضع نصب علی تفسیر «من» یعنی و لینصرنّ اللَّه من ینصره. ثم بیّن صفة ناصر به فقال: «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ»، تأویل الآیة انّ اللَّه عزّ و جل ینصر الّذین یمکّنهم و یؤمرهم و یستخلفهم و یولّیهم فینصرونه و ینصرون دینه و یجاهدون عدوّه و یقیمون صلوات الجمعة و الاعیاد و الصّلوات بعرفات و منی و ینصبون المؤذنین ثمّ لم یفرّق بین الصلاة و قرینتها و هی الزّکاة و یأمرون بالمعروف اقامة حقوق الدّین و جهاد العدوّ و ینهون عن المنکر یکفّون ایدی العتاة و البغاة. روی عن الحسن انه قال: اخذ اللَّه المیثاق علی الامراء اذ تمکّنوا فی الارض ان یقیموا الصّلاة و یؤتوا الزّکاة یأمروا بالمعروف و ینهوا عن المنکر، کما اخذ علی العلماء ان یتلوا کتابه و احکامه فلا یکتموه، فی قوله: «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ»، و فی قوله: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ» الآیة.. و فی الآیة دلیل علی صحّة خلافة الخلفاء الرّاشدین، لانّهم کانوا من المهاجرین و تمکّنوا فی الارض و اقاموا الصّلاة و آتوا الزّکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر، و قیل التمکّن فی هذه الآیة هو التولّی الّذی قال فی قوله عزّ و جلّ: «فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ» ثمّ قال: «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»، ای آخر امور الخلق و مصیرهم الیه، یعنی یبطل کلّ ملک سوی ملکه فتصیر الامور للَّه بلا منازع و لا مدّع.

«وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ» فی هذه الآیة تسلیة محمّد (ص) من تکذیب اهل مکّة ایّاه، ای لست باوّل من نسب الی الکذب من الانبیاء بل کذّب کلّ قوم نبیّهم قبل قومک.

«کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ» نوحا «وَ عادٌ» هودا، «وَ ثَمُودُ» صالحا، «وَ قَوْمُ إِبْراهِیمَ» ابرهیم، «وَ قَوْمُ لُوطٍ» لوطا، «وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ» شعیبا، «وَ کُذِّبَ مُوسی‌» کذّبه فرعون و قوم فرعون فلم یقل و قوم موسی لانّ قوم موسی بنو اسرائیل و کانوا قد آمنوا به فی الآیة مضمر تقدیره، و ان یکذّبوک فلا تحزن. و قوله: «فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرِینَ»، ای اخّرت آجالهم، «ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ»، ای عاقبتهم علی کفرهم، و اهلکتهم قوم نوح بالطوفان، و عادا بالریح، و ثمود بالصیحة، و نمرود ببعوضة، و قوم لوط بالخسف و امطار الحجارة علیهم، و اصحاب مدین بالظلّة، و اعداء موسی بالغرق، «فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ» ای انکاری یعنی انکرت علیهم ما فعلوا من التکذیب بالعذاب و الهلاک یخوف به من یخالف النبیّ (ص) و یکذّبه.

«فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ» ای کم من اهل قریة، «اهلکتها» بالتّاء علی الوحدة قرأها اهل البصرة و الوجه انّه فعل اللَّه تعالی فجاء علی اصله من الافراد لانّ ما قبله کذلک و هو قوله: «فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرِینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ»، و قرأ الآخرون: «اهلکنا بالنّون و الالف علی التعظیم و الوجه انّه قد جاء فی التنزیل کثیر بهذا اللفظ نحو قوله: «وَ کَمْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها»، «وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ»، «فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها وَ هِیَ ظالِمَةٌ» ای و اهلها ظالمون کافرون، «فَهِیَ خاوِیَةٌ عَلی‌ عُرُوشِها» ای ساقطة علی سقوفها. یعنی سقطت السقوف ثمّ سقطت علیها الجدران. و قیل خاویة ای خالیة عن اهلها باقیة علی حالها، یقال خوت الدّار و الارض، تخوی خواء و خوی بطنه من الطعام، یخوی خوی و خوی النهر یخوی خوی و النهر خو. «وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ» ای و کم من بئر متروکة مخلاة عن اهلها، و بیر غیر مهموزة قرأها ورش عن نافع و ابو عمرو، و اذا ادرج و الوجه انّه علی تخفیف الهمزة و تخفیفها هاهنا یقلّبها یاء لسکونها و انکسار ما قبلها کذیب و نحوه، و قرأ الباقون «وَ بِئْرٍ» بالهمز و الوجه انّه هو الاصل لانّ الاصل فی الهمزة التحقیق. «وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ»، رفیع طویل من قولهم: شاد بناه اذا رفعه، و قیل مشید ای مجصّص بالشّید و هو الجص و الکلس، تأویل الآیة، انّ کلهم فی الارض صنفان سکن و نزل فلا یزال النزل یموتون و یعطّلون بئرهم، و السکن یموتون و یعطّلون قصرهم. خلاف است میان علما که این بئر و قصر اینجا بر عموم رانند یا بر خصوص قومی گفتند این بر عموم است و مراد آنست که اهل زمین جمله دو گروهند: دشتیان و شهریان از دشتیان که بمیرند چاه باز ماند معطّل و از شهریان کوشک و خانه بازماند معطّل باز قومی گفتند این بئر و قصر معلومند و مخصوص و موضوع آن پیدا، در دیار یمن کوهی است بر سر آن کوه این قصر ساخته بودند قومی ازین کردان و دشت نشینان در عصر عاد، آخر شیطان بر ایشان ظفر یافته و از راه ببرده و به پیغامبر آن عصر کافر گشته و بت پرست شده بتعلیم شیطان بر سر آن کوه قصری ساختند از سنگ و گچ دویست گز بالای آن، صد خانه در آن ساخته بر پنج طبقه، یک طبقه شتران را، یکی گاوان را، یکی گوسفندان را، یکی طعام و خوردنی خویش را، یکی نشستنگاه خویش را، و در دامن آن کوه چاهی فرو بردند و آن را آبشخور خویش و چهار پایان ساختند. روزگار بر آمد و کفر ایشان و طغیان ایشان بغایت رسید و از پذیرفتن حق سر باز زدند و پیغامبر خویش را خوار داشتند تا پیغامبر دعا کرد بر ایشان گفت: اللّهم اهلکهم بما شئت، فغاز ماء بئرهم فبقیت معطّلة و بقیت اغنامهم عطّاشا ثلاثة ایّام ثمّ ماتت فلمّا کان یوم الرّابع بعث اللَّه علی ابلهم وجعا فماتت عن آخرها، و بعث اللَّه علیهم یوم السابع جبرئیل فصاح فیهم فصاروا کلّهم خامدین فبقیت البئر معطّلة من الماء، و القصر معطّلا عن السکّان لم یسکنه احد الی یومنا هذا. ضحاک گفت: این چاه بحضرموت است در شهری که آن را حاصور گویند و سبب آن بود که چون قوم صالح را عذاب رسید جماعتی بوی ایمان آوردند و با صالح بحضرموت شدند چون آنجا رسیدند صالح فرمان یافت از آن حضرموت خواندند، لانّ صالحا لما حضر مات. پس آن قوم که بصالح ایمان آورده بودند و عدد ایشان چهار هزار بود این شهر حاصور را بنا نهادند بر سر آن چاه و آنجا وطن گرفتند و از قوم خویش یکی را بر خود امیر کردند پس بروزگار فرزندان و نژاد ایشان بسیار شدند و در نعمت و کام ایشان را بطر گرفت کافر گشتند و بت پرست، تا ربّ العزّه بایشان پیغامبری فرستاد نام وی حنظلة بن صفوان و قیل شریح بن صفوان و کان حمّالا فیهم، ایشان پیغامبر را بکشتند و در طغیان و کفر بیفزودند ربّ العزه ایشان را جمله هلاک کرد و آن دیار و وطن ایشان خراب گشت و چاه معطل ماند، گفته‌اند که از آن چاه پیوسته دودی سیاه منتن میآید کسی که بنزدیک آن چاه و آن قصر شود ناله‌ای بگوش وی رسد. و روی عن ابن عباس انّه قال: امّا البئر المعطّلة فانّها کانت لاهل عدن من الیمن و هی الرّس الّذی قال اللَّه عز و جل: «وَ أَصْحابَ الرَّسِّ». و قال کعب الاحبار: انّ القصر بناه عاد الثانی و هو عاد بن منذر بن ارم بن عاد.

قوله: «أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ» یعنی کفار مکّة فینظروا الی مصارع المکذّبین فی الامم الخالیة و هو قوله: «فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها»، فیتفکروا و یعتبروا، ثمّ ذکر انّ الأبصار لا تعمی عن رؤیة الآیات و لکن القلوب تعمی فلا تتفکر و لا تعتبر، قوله: «فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ» هذه الهاء تسمّی عمادا و المعنی انّ العمی الضّار، هو عمی القلب، فامّا عمی البصر فلیس بضارّ فی امر الدّین. قال قتادة: البصر الظاهر بلغة و متعة و بصر القلب هو البصر النافع، و ذکر القلوب الّتی فی صدور و القلب لا یکون الّا فی الصدر، و لکن جری هذا علی التوکید کقوله: «وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ» و فی الآیة دلیل علی انّ القلب محلّ العقل و العلم لا الدّماغ، و قیل العقل علم غریزی یکتسب به العلم الاختیاری. آن روز که این آیت از آسمان فرو آمد که: «وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمی‌ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمی‌»، عبد اللَّه بن زائده که او را أمّ ابن مکتوم گویند پیش مصطفی (ص) آمد گفت: یا رسول اللَّه انا فی الدّنیا اعمی ا فاکون فی الآخرة اعمی؟ من که در دنیا نابینایم فردا در قیامت نابینا خواهم بود؟ ربّ العالمین بجواب وی این آیت فرو فرستاد: «فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»، معنی آنست که نابینایی ظاهر در کار دین زیان ندارد و فردا در قیامت بینایی به نبرد، نابینایی دلست که در کار دین زیان دارد و فردا در قیامت بینایی ببرد.

«وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ» این در شأن مشرکان مکّه فرو آمد النضر بن الحارث و غیر او که بر سبیل انکار باستهزاء میگفتند:، «فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ عَجِّلْ لَنا قِطَّنا، ائْتِنا بِما تَعِدُنا». ربّ العزه بجواب ایشان این آیت فرو فرستاد: «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ»، می‌شتابانند ترا بعذاب و آن عذاب بوقت خویش برسد چنان که اللَّه تعالی خواسته و تقدیر کرده که اللَّه تعالی وعده خلاف نکند و گفته خود بنگرداند، آن گه گفت: «وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» یعنی این چه شتابست که می‌کنند و روزی از روزگار عذاب اخرت هزار سالست ازین روزها که امروز می‌شمرند آن را که صفت این بود شتاب در آن چون کنند، و قیل معناه انّه لا یفوته شی‌ء و انّ یوما عنده و الف سنة فی قدرته واحد، شتاب میکنند در چیزی که بر اللَّه تعالی فوت نخواهد شد، و روزی و هزار سال در قدرت او یکسانست یعنی که در مهلت دادن ایشان چه روزی و چه هزار سال که نه برو فوت خواهد شد، نحاس گفت: معنی آیت آنست که ای محمّد کافران استعجال عذاب می‌کنند و من که خداوندم وعده‌ای که با تو کرده‌ام که ترا نصرت دهم و ایشان را هلاک کنم این وعده خلاف نکنم، پس انجاز وعده آن بود که روز بدر مسلمانان را نصرت داد و کافران را هلاک کرد آن گه گفت: «وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ». ایشان را خبر کن که عذاب دنیا اینست که دیدند و عذاب آخرت چنانست که روزی از آن روزگار عذاب چون هزار سالست ازین روزگار که شما می‌شمرید ابن زید گفت این روزگار ایّام آخرتست آن گه که مؤمن در نعیم بهشت باشد و کافر در عذاب دوزخ روزی از روزهای ایشان بر اندازه هزار سال دنیا باشد، و دلیل برین خبر مصطفی است‌

قال النبی (ص): «ابشروا یا معشر صعالیک المهاجرین بالفوز التّام یوم القیامة تدخلون الجنّة قبل اغنیاء النّاس بنصف یوم و ذلک مقدار خمس مائة سنة»، اما آنچه ربّ العزّه گفت: «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ» صفت روز قیامتست علی الخصوص، و عن ابن عباس فی جماعة: انّ کل یوم من الایّام الستة الّتی خلق اللَّه فیها السّماوات و الارض کالف سنة ممّا تعدون. قرأ حمزة و ابن کثیر و الکسائی «یعدون» بالیاء هاهنا لقوله: «یَسْتَعْجِلُونَکَ»، و قرأ الباقون بالتاء لانّه اعم لانّه خطاب للمستعجلین و للمؤمنین و اتفقوا فی سورة المضاجع انّه بالتّاء.

«وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَها» امهلتها بتأخیر عقوبتها، «وَ هِیَ ظالِمَةٌ» کافرة، «ثُمَّ أَخَذْتُها» بالعقوبة، «وَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ» مرجع الجمیع فلا یفوتنی شی‌ء.

«قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ» یا اهل مکّة، «إِنَّما أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ» ای بشیر و نذیر ثمّ بشّر فقال: «فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ» الرّزق الکریم الّذی لا یکتسب بالدنیّات من التذلل للخلق و الاخذ من المنّان و ارتکاب الظّلم، و قیل الرّزق الکریم الّذی لا ینقطع ابدا و هو الجنّة.

«وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنا» ای یجتهدون فی ردّ القرآن و ابطاله، «مُعاجِزِینَ» ای مقدّرین ظانّین انّهم یعجزوننا بزعمهم ان لا بعث و لا نشور و لا جنّة و لا نار، یعنی یظنّون انّهم یسبقوننا و یفوتوننا فلا تقدر علیهم هذا، کقوله: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا»، و قیل معاجزین ای مشاقین معاندین، و قرأ ابن کثیر و ابو عمرو معجّزین بتشدید الجیم من غیر الف هاهنا و فی سورة سبا، ای مثبّطین النّاس علی الایمان بمحمّد و قیل ناسبین من اتّبع النبیّ الی العجز. «أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ» ای اصحاب النّار الموقدة، و قیل الجحیم احدی الطبقات.

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ»، «من» هاهنا لابتداء الغایة و قوله: «مِنْ رَسُولٍ» من زیادة لعموم النفی و اختلفوا فی الرّسول و النبی فقال بعضهم کلّ رسول نبیّ و کلّ نبیّ رسول، و قال بعضهم الرسول اعلی شأنا لانّ کلّ رسول نبیّ و لیس کلّ نبیّ رسولا، و قال بعضهم الرّسول هو الشّارع و النبیّ الحافظ شریعة غیره، و قال بعضهم الرّسول الّذی یأتیه الملک بالوحی و النبیّ الّذی یری فی المنام ما یوحی الیه، «إِلَّا إِذا تَمَنَّی»، فیها قولان: احدهما تمنّی ای حدّث نفسه، و الثانی تمنّی ای تلا، و منه قول الشاعر:

تمنّی کتاب اللَّه آخر لیلة
تمنّی داود الزّبور علی رسل‌

و اصل الکلمة من منی اللَّه کذا اذا قدّره و تمنّی الانسان تقدیره بلوغه، و التمنّی التلاوة لانّ التالی یقدّر الحروف و یذکرها شیئا فشیئا. قوله: «أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ» ای فی تلاوته، مفسّران گفتند رسول خدا در انجمن قریش نشسته بود که جبرئیل از آسمان فرود آمد و سورة وَ النَّجْمِ إِذا هَوی‌ فروآورد، رسول خدای بر خواند چون اینجا رسید: «أَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْری‌» بر زبان وی برفت بالقاء شیطان بر سبیل سهو و نسیان: «تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهنّ لترتجی».

قریش آن بشنیدند شاد شدند و رسول خدا هم چنان میخواند تا سوره بآخر برد و سجود کرد مؤمنان و یاران با وی سجود کردند و همچنین مشرکان که حاضر بودند بموافقت همه سجود کردند تا آن حد که ولید مغیره و سعید بن العاص هر دو سخت پیر بودند و طاقت نداشتند که سر بر زمین نهند هر یکی قبضه‌ای خاک برداشتند و بر پیشانی خویش نهادند و باشارت سجود کردند، پس قریش متفرق گشتند شادان و خرم با یکدیگر می‌گفتند که محمّد امروز خدایان ما را سخن نیک گفت و ما نیک دانیم که خدای آسمان جلّ جلاله آفریدگار است و روزی گمار، مرده زنده کند و زنده میراند، لکن این خدایان ما بدان می‌پرستیم تا فردا از بهر ما بنزدیک وی شفاعت کنند اکنون که محمّد ایشان را این سخن گفت ما با اوییم و ازو جدا نه ایم، شبانگاه جبرئیل فرو آمد گفت: یا محمّد ما ذا صنعت؟ این چه بود که تو کردی؟ لقد تلوت علی النّاس ما لم آتک به عن اللَّه، بر مردم چیزی خواندی که من نیاوردم و در پیغام و کلام حق نبود، رسول خدا از آن عظیم دلتنگ شد و رنجور گشت و از قهر حق بترسید، پس جبرئیل فرو آمد و تسکین روعت وی را و تسلّی دل وی را این آیت فرو آورد: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ».

قومی گفتند رسول خدا در مسجد حرام بود در نماز که سورة و النجم خواند و این قصه القاء شیطان برفت، اگر کسی گوید رسول خدا معصوم بود از غلط و سهو در اصل دین و تبلیغ رسالت پس این غلط در تلاوت بر وی چون روا باشد؟ و نیز رب العزه گفت قرآن را: «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»، یعنی ابلیس، و قال تعالی: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» یعنی من التغییر و التبدیل. علماء تفسیر در جواب این مختلفند، قتاده گفت: القی الشیطان فی تلاوته و هو ناعش یعنی اغفی النبیّ اغفاة فجری ذلک علی لسانه بالقاء الشّیطان و لم یکن له خبر، و قیل القی الشّیطان فی تلاوته بقراءة الشّیطان رافعا صوته فظنّ السامعون انّه من قراءة النبیّ هذا کما انّ الشیطان نادی یوم احد: الا انّ محمدا قد قتل، حتی انکسرت قلوب المؤمنین و قویت قلوب المشرکین. و قال ابن عیسی: لمّا انتهی النبیّ الی هذه الآیة تلاه منافق من شیاطین الانس و القی فی صوته هذه الکلمة فخیّل الی النّاس انّه من تلاوة النبیّ و قال الحسن: انّما قال النبیّ ذلک علی وجه الانکار دون الاخبار فکانّه حکی کلامهم ثم انکر علیهم. و تقدیره تلک الغرانیق العلی بزعمکم ایّها المشرکون امنها شفاعتهن ترتجی، و کم من ملک فی السّماوات لا تغنی شفاعتهم شیئا، هذا ما ذکره المفسّرون و اللَّه اعلم بالصواب. «فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ» فیبیّن بطلان ذلک و یخبر انّه من من الشّیطان، «ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ» ای ینزلها محکمة مبیّنة لا یجد احد الی بطلانها سبیلا، «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ» بوحیه، «حَکِیمٌ» بخلقه، «لِیَجْعَلَ» هذه اللام تسمّی لام العاقبة، کقوله: «فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا»، و قیل هی لام کی، ای کی یجعل. «ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَةً،» ای محنة و بلیّة، «لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»، شک و نفاق و هم المنافقون، «وَ الْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ» عن قبول الحقّ و هم المشرکون و ذلک انّهم افتتنوا لمّا سمعوا ذلک ثمّ نسخ و رفع فازداد و عتوّا و ظنّوا انّ محمّدا کان یقوله من عند نفسه ثم یندم فیبطل، «وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ» ای فی خلاف شدید، الشّقاق غایة الخلاف، یقال شاقنی فلان، ای کنت فی شقّ و هو فی شقّ آخر.

«وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» ای التوحید و القرآن و التصدیق بالنسخ، «أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ» تأویل الآیة لیجعل ما یلقی الشّیطان و ینسخه اللَّه فتنة، و لیعلم الّذین اوتوا العلم انّ الّذی احکم اللَّه من آیاته هو الحق من ربّک، «فَیُؤْمِنُوا بِهِ» یعتقدوا انّه من اللَّه، «فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ» ای فتسکن الیه قلوبهم، «وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» ای دین قیّم و هو الاسلام یثبتهم علیه.

«وَ لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ» ای فی شک ممّا القی الشیطان علی لسان رسول اللَّه یقولون ما باله ذکرها بخیر ثمّ ارتدّ عنها، و قال ابن جریح: «منه» ای من القرآن، و قیل من الدّین و هو الصّراط المستقیم. «حَتَّی تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً» یعنی القیامة، و قیل الموت، «أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ» ای عذاب یوم لا لیلة له و هو یوم القیمة، و قیل عقیم علی الکفّار فلا یکون لهم فیه خیر و لا راحة کما انّ الرّیح العقیم هی الّتی لا سحاب معها و لا مطر، و العذاب العقیم هو الّذی لا مخرج منه، اخذ ذلک من عقم المرأة الّتی لا تلد و عقم الرّجل الّذی لا یولد له، و قیل یوم عقیم یوم بدر و انّما سمّی عقیما لانّ نسلهم انقطع فیه، و لم یکن للکفّار فیه خیر، و قیل لانّه لا مثل له فی عظم امره لقتال الملائکة فیه و لم یقاتلوا بعد ذلک.

«الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ» یعنی یوم القیامة، «لِلَّهِ» وحده من غیر منازع و لا مدّع، کقوله «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ». «یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ» ای یقضی بین الفریقین، ثمّ بین الحکم، فقال عزّ من قائل: «فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ، وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَأُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ» ای عذاب معه ذلة و هوان، و قیل «یَوْمَئِذٍ» یعنی یوم بدر، فحکم لنبیّه بالنّصر، و للمؤمنین بالجنّة و لاعدائه بالقتل و الهزیمة و النّار.

۴ - النوبة الاولى: قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا» اللَّه باز دارد از گرویدگان، «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ» (۳۸) اللَّه دوست ندارد هرکژ کاری ناسپاس، «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ» دستوری دادند ایشان را که جنگ کنند با دشمن، «بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» از بهر آن بیداد که بر ایشان کردند، «وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی‌ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ» (۳۹) و اللَّه بر یاری دادن ایشان براستی که تواناست.۴ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا» یدفع عن صدورهم نزعات الشیطان و عن قلوبهم خطرات العصیان و عن ارواحهم طوارق النسیان، رب العزه جل جلاله و تقدّست اسماؤه و تعالت صفاته دوستان خود را و مؤمنانرا پیوسته در پرده عصمت و حمایت خویش دارد، سینه‌هاشان از نزعات شیطان، دلهاشان از خطرات عصیان، جانهاشان از طوارق نسیان پاک دارد و در امان و حفظ خویش دارد، چندان که که بر غیب خود غیرت دارد بر سرّ مؤمن غیر دارد، زیرا که این برای آن میدارد، و آن برای این می‌پرورد، وقتی بیاید که پرده از میان برخیزد این سرّ در آن غیب نظر کند و آن غیب درین سرّ نظر کند، ای جوانمرد آن ساعت نعیم بهشت کجا پدید آید و جمال حورا و عینا بکدام حساب بر آید.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی. «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ» ابن کثیر و قرّاء بصره یدفع خوانند بی‌الف، و باقی یدافع بالف، و معنی هر دو یکسانست یعنی یدفع عن المؤمنین کید عدوّهم و و شرّهم. این آیت بساط آیت ثانی است از بهر آن که اوّل آیت که بقتال فرو آمد این آیت بود که: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ»، رسول را و یاران را فرمودند تا با اهل زمین جنگ کنند قیاصره و اکاسره و اقیال و غیر ایشان، و در آن عصر اهل زمین همه کفّار بودند و مؤمنان در جنب ایشان اندک، ربّ العزّه ایشان را وعده نصرت داد و دفاع، و ایشان را درین آیت بر قتال داشت و دلیر گردانید گفت اللَّه شر ایشان و کید ایشان گرچه بسیارند باز دارد از مؤمنان اگرچه اندکند، و گفته‌اند معنی آیت بر عموم است، ای یدفع عن المؤمنین بنور السنّة ظلمة البدعة، و بنور الایمان ظلمة الکفر.
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید که او از مؤمنان دفاع می‌کند. برخی از مفسران مانند ابن کثیر و قاریان بصره این را بدون حرف "الف" می‌خوانند، در حالی که دیگران آن را با "الف" می‌خوانند، اما در هر دو حالت معنی یکسان است و منظور این است که خداوند از کید و اذیت دشمنان مؤمنان دفاع می‌کند. این آیه در ادامه آیه قبلی که درباره جنگ و قتال سخن می‌گوید، آمده است. در آن زمان، همه مردم کافر بودند و مؤمنان بسیار کم و ناچیز بودند. خداوند به مؤمنان وعده پیروزی و حمایت داده است و به آنها دلگرمی می‌دهد و می‌فرماید که اگرچه دشمنان بسیارند، اما خداوند آنها را از مؤمنان دور می‌سازد، حتی اگر مؤمنان اندک باشند. همچنین گفته شده است که این آیه به طور کلی شامل همه می‌شود، یعنی اینکه خداوند به وسیله نور سنت، ظلمت بدعت و به وسیله نور ایمان، ظلمت کفر را از مؤمنان دور می‌سازد.
«إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ» هذان اسمان یشملان کلّ کافر باللّه، ای کلّ خوّان فی امانة اللَّه، کفور لنعمته، یقال الخوّان الّذی عادته و سنّته الخیانة، و الکفور الّذی عادته الکفران، بیّن اللَّه سبحانه انّه انّما یدفع عمن لیس بخوّان و لا کفور.
هوش مصنوعی: خداوند به کسانی که خیانتکار و ناسپاس هستند، محبوب نیست. این بیان شامل تمام کافران و افرادی می‌شود که در امانت‌های الهی خیانت می‌کنند و همچنین افرادی که نعمت‌های خدا را کفران می‌کنند. خیانتکار به کسی اطلاق می‌شود که به طور مداوم در مقام امانت خیانت می‌کند و ناسپاس به کسی گفته می‌شود که به طور معمول نعمت‌ها را نادیده می‌گیرد. خداوند تصریح کرده است که او تنها از کسانی حمایت می‌کند که خیانتکار و ناسپاس نیستند.
«أُذِنَ» بضم الف قراءت نافع و ابو عمرو و عاصم و یعقوب است بر فعل مجهول، باقی اذن بفتح الف خوانند یعنی اذن اللَّه «لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ»، و اذن گفت نه امر یعنی که اللَّه تعالی حرص ایشان دید بر قتال دشمن و اعلاء کلمه حقّ آن از ایشان بپسندید و ایشان را بقتال دستوری داد و تولّی نصرت ایشان کرد و دفاع ایشان «یُقاتَلُونَ» بفتح تاء قراءت نافع است و ابن عامر و حفص. یعنی اذن للمؤمنین الّذین قاتلهم المشرکون، باقی بکسر تاء خوانند، یعنی اذن للمؤمنین الّذین یصلحون للقتال فی قتال الکفّار، «بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» یعنی بسبب ان ظلموا او لانّهم ظلموا او من اجل انّهم ظلموا او جزاء بان ظلموا فاخرجوا من دیارهم فاوذوا. «وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی‌ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ» هذا تفسیر الدّفاع، و قیل «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ» ای قضی للمجاهدین انّهم ربّما هزموا او قتلوا احیانا مع ان اللَّه علی نصرهم لقادر. باین قول معنی آنست که اللَّه تعالی حکم راند و قضا کرد و خواست ایشان را که جنگ کنند با دشمن دین که بر ایشان ستم آید گاه‌گاه با آنکه اللَّه تعالی بر یاری دادن ایشان براستی که قادر است و توانا، و «اذن» در قرآن جایها بیاید بمعنی قضاء، منها قوله: «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ» الی قوله: «بِإِذْنِ اللَّهِ» و منها ما خاطب به عیسی: «وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی». آن گه تغریت کرد گفت: «الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ» ای اخرجوا من مکّة ظلما «بِغَیْرِ حَقٍّ»، ای بغیر جزم اوجب اخراجهم، و قیل «بِغَیْرِ حَقٍّ» ای من غیر حقّ استحقوا ذلک، «إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ»، هذا استثناء منقطع یعنی لکنّهم یقولون ربّنا اللَّه، و قیل محلّه جرّ بدلا من قوله: «بِغَیْرِ حَقٍّ» ای اخرجوا بان یقولوا: «رَبُّنَا اللَّهُ» روی عن الحسن انّه قال: اما و اللَّه ما سفکوا دما و لا اخذوا مالا و لا قطعوا لهم رحما و انّما فعلوا ما فعلوا لانّهم قالوا: «رَبُّنَا اللَّهُ». و هو نظیر قوله: «وَ مانَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»، سبب نزول این آیت آن بود که مشرکان مکّة پیوسته اصحاب رسول را می‌رنجانیدند و ایشان را ناسزا میگفتند و زخم میکردند، یاران برسول خدا نالیدند و رنج خویش بدو برداشتند و دستوری قتال خواستند، رسول گفت، صبر کنید که جز صبر روی نیست. و مرا بقتال نفرموده‌اند، پس کار بدانجای رسید که کافران و مشرکان رسول را از مکّه بیرون کردند ابو بکر صدّیق گفت. عرفت انّه سیکون قتال، آن روز دانستم که قتال و جهاد خواهد بود که رسول خدای را بیرون کردند، پس چون بمدینه هجرت کرد این آیت آمد و هی اوّل آیة نزلت فی القتال نسخت بها کلّ آیة امر فیها بالکف عن القتال. و قال مجاهد: نزلت هذه الآیة فی قوم باعیانهم خرجوا مهاجرین من مکّة الی المدینة فکانوا یمنعون فاذن اللَّه لهم فی القتال الکفّار الّذین یمنعونهم من الهجرة.
هوش مصنوعی: در این متن به موضوع اجازه‌ی الهی برای جنگ و قتال اشاره شده است. گفته می‌شود که خداوند به کسانی که مظلوم واقع شده‌اند اجازه می‌دهد تا در برابر ظلم دشمنان بایستند. این اجازه، نه تنها نشانه‌ی اراده‌ی خداوند برای یاری مؤمنان است، بلکه تأکیدی بر حق دفاع از خود و دین نیز به شمار می‌آید. همچنین به این نکته پرداخته می‌شود که دلیل خروج مؤمنان از خانه‌هایشان، ظلمی بوده که بر آن‌ها رفته است و آن‌ها تنها به خاطر ایمانشان به خداوند مورد آزار واقع شده‌اند. در ادامه، به شرایط و زمینه‌ای که باعث این قتال و دفاع می‌شود، اشاره شده و بر این موضوع تأکید می‌شود که دشمنان به خاطر اعتقاداتشان به آن‌ها آسیب رسانده‌اند. این متن همچنین به داستان‌هایی از تاریخ اسلام و چگونگی شروع قتال اشاره دارد که نشان‌دهنده‌ی فشارهایی بود که بر مسلمانان در مکّه وارد می‌شد. در نهایت، به پیروزی و نصرت الهی بر مؤمنان تأکید شده و این مفهوم بیان می‌شود که هرچند ممکن است در جنگ شکست‌هایی نیز رخ دهد، اما خداوند همیشه در حمایت از مؤمنان قادر و تواناست.
«وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» بالجهاد و اقامة الحدود و کفّ الظلم، «لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ»، قرأ ابن کثیر و نافع لهدمت بتخفیف الدّال، و قرأ الآخرون بتشدیدها، فالتخفیف اصل الکلمة و یصلح للقلیل و الکثیر، و التشدید یختص بالکثیر، لهدمت، یعنی لخربت و قیل لعطّلت و تهدیمها تعطیلها، صوامع، یعنی صوامع الرهبان، و قیل صوامع الصّابئین و قیل صوامع المؤمنین.
هوش مصنوعی: اگر خداوند انسان‌ها را به وسیله یکدیگر دفع نمی‌کرد، فساد و ظلم گسترش می‌یافت و معابد و مکان‌های عبادت ویران می‌شدند. بعضی از قاریان به شکل خاصی از کلمه استفاده کرده‌اند که به معنی خراب شدن و یا تعطیل شدن مکان‌هاست. صومعه‌ها به معابد راهبان یا به مکان‌های عبادت سایر گروه‌ها اشاره دارد و ممکن است به مکان‌های عبادت مؤمنان نیز تعبیر شود.
لقوله علیه السلام. «نعم صومعة المؤمن بیته»
هوش مصنوعی: گفته شده که خانه مؤمن همچون صومعه‌ای برای اوست.
و اشتقاقها من الصمع و هو الصغر فی الاذن، یقال اذن صماء، قوله: «وَ بِیَعٌ» یعنی بیع النصاری، واحدتها بیعة. «وَ صَلَواتٌ» یعنی کنائس الیهود، و یسمّونها بالعبرانیّة صلوتا.
هوش مصنوعی: و اشتقاقات مربوط به «صم» به معنی کوچک بودن در گوش است، به طوری که گفته می‌شود «گوشی ناشنوا». کلمه «بیع» به معنای فروش مسیحیان است و مفرد آن «بیعه» می‌باشد. همچنین «صلوات» به معنای کلیساهای یهودیان است و آن‌ها به زبان عبری آن را «صلوتا» می‌نامند.
«وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً» یعنی مساجد المسلمین من امّة محمّد (ص) معنی آیت آنست که اگر نه والیان و سلطانان بودندی و گماشتگان اللَّه که بفرمان وی جهاد و قتال می‌کنند و حدها می‌رانند و شرّ بدان از نیکان باز می‌دارند. لهدّم معبد اهل کلّ زمان، فی زمن موسی الکنائس، و فی زمن عیسی البیع و الصوامع، و فی زمن محمّد (ص) المساجد، فروهشتندی خراب و معطل، در عهد موسی صلوتاهای جهودان و در عهد عیسی کلیساهای ترسایان و صومعه‌های راهبان، و در عهد محمّد مصطفی مسجدهای مؤمنان. و قال ابن زید: اراد بالصلوات، صلوات اهل الاسلام فانّها تنقطع اذا دخل العدوّ علیهم، و قیل معنی الآیة، لو لا انّی اذنت للمؤمنین فی قتال الکفّار لغلب الکفّار علی البلاد و اظهروا فیها الفساد. «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ» ای من اقام شریعة من شرایعه نصر علی اقامة ذلک الّا انّه لا یقام فی شریعة نبیّ الّا ما اتی به ذلک النبیّ و ینتهی عمّا نهی عنه. «إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ» علی خلقه، «عَزِیزٌ» منیع فی سلطانه.
هوش مصنوعی: مساجد مسلمانان، به عنوان مراکز یادآوری نام خدا، اهمیتی ویژه دارند. اگر حکام و فرماندهان الهی وجود نداشتند که به فرمان خدا جهاد کنند، حدها را اجرا کنند و از بدی‌ها جلوگیری نمایند، عبادتگاه‌های هر زمان، از جمله معابد در دوران موسی، کلیساها در دوران عیسی و مساجد در دوران پیامبر اسلام، به ویرانی و تخریب دچار می‌شدند. در عهد موسی، کنیسه‌های یهود، در عهد عیسی کلیساهای مسیحی و در عهد محمد، مساجد مؤمنان تحت تأثیر قرار می‌گرفتند. برخی گفته‌اند که منظور از عبادت‌ها، نمازهای مسلمانان است که با ورود دشمن قطع می‌شود. این آیه نشان می‌دهد که اگر خداوند اجازه نبخشد، کافران بر سرزمین‌ها غلبه خواهند کرد و فساد را در آنجا گسترش می‌دهند. همچنین خداوند وعده می‌دهد که کسانی را که به یاری او بر می‌خیزند، یاری خواهد کرد. کسانی که شریعت خدا را رعایت می‌کنند، به پیروزی خواهند رسید، زیرا قدرت و عزت خداوند خدشه‌ناپذیر است.
«الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ»، الّذین فی موضع نصب علی تفسیر «من» یعنی و لینصرنّ اللَّه من ینصره. ثم بیّن صفة ناصر به فقال: «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ»، تأویل الآیة انّ اللَّه عزّ و جل ینصر الّذین یمکّنهم و یؤمرهم و یستخلفهم و یولّیهم فینصرونه و ینصرون دینه و یجاهدون عدوّه و یقیمون صلوات الجمعة و الاعیاد و الصّلوات بعرفات و منی و ینصبون المؤذنین ثمّ لم یفرّق بین الصلاة و قرینتها و هی الزّکاة و یأمرون بالمعروف اقامة حقوق الدّین و جهاد العدوّ و ینهون عن المنکر یکفّون ایدی العتاة و البغاة. روی عن الحسن انه قال: اخذ اللَّه المیثاق علی الامراء اذ تمکّنوا فی الارض ان یقیموا الصّلاة و یؤتوا الزّکاة یأمروا بالمعروف و ینهوا عن المنکر، کما اخذ علی العلماء ان یتلوا کتابه و احکامه فلا یکتموه، فی قوله: «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ»، و فی قوله: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ» الآیة.. و فی الآیة دلیل علی صحّة خلافة الخلفاء الرّاشدین، لانّهم کانوا من المهاجرین و تمکّنوا فی الارض و اقاموا الصّلاة و آتوا الزّکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر، و قیل التمکّن فی هذه الآیة هو التولّی الّذی قال فی قوله عزّ و جلّ: «فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ» ثمّ قال: «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»، ای آخر امور الخلق و مصیرهم الیه، یعنی یبطل کلّ ملک سوی ملکه فتصیر الامور للَّه بلا منازع و لا مدّع.
هوش مصنوعی: آنان که اگر در زمین به آنها قدرت دهیم، نماز را برپا می‌دارند و زکات را می‌پردازند و به کارهای نیک امر می‌کنند و از کارهای زشت نهی می‌کنند. تأویل این آیه آن است که خداوند افرادی را که به آن‌ها امکان و قدرت می‌دهد نصرت خواهد کرد، تا دین او را یاری دهند و با دشمنان او جهاد کنند. آن‌ها نمازهای جمعه، عیدها و سایر نمازها را برپا می‌کنند و مؤذنین را منصوب می‌سازند. در اینجا میان نماز و زکات که قرین هم هستند تفکیکی وجود ندارد و همچنین در امر معروف و نهی از منکر، به این معنا که باید حقوق دین را رعایت کنند و با ستمگران برخورد نمایند. از حسن نقل شده که خداوند پیمانی از امیران گرفته که هنگام قدرت در زمین، نماز را برپا دارند و زکات بدهند و امر به معروف و نهی از منکر کنند. همان‌طور که از علمای دین خواسته شده است تا کتاب خدا و احکام آن را تلاوت کرده و چیزی از آن را کتمان نکنند. این آیه همچنین دلیلی بر صحت خلافت خلفای راشدین است، چرا که آنان از مهاجران بودند و در زمین قدرت یافتند، نماز را برپا کردند، زکات را پرداختند و به کارهای نیک امر کردند و از کارهای زشت نهی کردند. برخی بر این باورند که تمکّن در این آیه به معنای ریاست و حکمرانی است که در آیه‌ای دیگر بیان شده است. در انتها، خداوند به عاقبت امور اشاره می‌کند، یعنی سرانجام تمام موجودات به خداست و هر سلطه‌ای جز سلطه او باطل خواهد شد.
«وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ» فی هذه الآیة تسلیة محمّد (ص) من تکذیب اهل مکّة ایّاه، ای لست باوّل من نسب الی الکذب من الانبیاء بل کذّب کلّ قوم نبیّهم قبل قومک.
هوش مصنوعی: در این آیه، پیامبر محمد (ص) به خاطر تکذیب‌هایی که از سوی اهل مکه به او می‌شود، تسلّی داده می‌شود. او نباید ناامید باشد، زیرا او نخستین پیامبری نیست که به دروغ نسبت داده شده؛ بلکه هر قوم، پیامبر خود را قبل از قوم تو تکذیب کرده‌اند.
«کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ» نوحا «وَ عادٌ» هودا، «وَ ثَمُودُ» صالحا، «وَ قَوْمُ إِبْراهِیمَ» ابرهیم، «وَ قَوْمُ لُوطٍ» لوطا، «وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ» شعیبا، «وَ کُذِّبَ مُوسی‌» کذّبه فرعون و قوم فرعون فلم یقل و قوم موسی لانّ قوم موسی بنو اسرائیل و کانوا قد آمنوا به فی الآیة مضمر تقدیره، و ان یکذّبوک فلا تحزن. و قوله: «فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرِینَ»، ای اخّرت آجالهم، «ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ»، ای عاقبتهم علی کفرهم، و اهلکتهم قوم نوح بالطوفان، و عادا بالریح، و ثمود بالصیحة، و نمرود ببعوضة، و قوم لوط بالخسف و امطار الحجارة علیهم، و اصحاب مدین بالظلّة، و اعداء موسی بالغرق، «فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ» ای انکاری یعنی انکرت علیهم ما فعلوا من التکذیب بالعذاب و الهلاک یخوف به من یخالف النبیّ (ص) و یکذّبه.
هوش مصنوعی: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و قوم لوط و اهل مدین پیامبرانشان را دروغگو خواندند. همچنین موسی نیز از سوی فرعون و قومش تکذیب شد. در اینجا اشاره نشده که قوم موسی نیز او را دروغگو می‌دانستند، زیرا بنی‌اسرائیل به او ایمان آوردند. خداوند فرموده است که اگر آنها تو را تکذیب کنند، نگران نباش. او برای کافران مهلت قرار داد و سرانجام آنان را به سبب کفرشان مجازات کرد. قوم نوح با طوفان نابود شدند، عاد با طوفان قهرآمیز، ثمود با فریاد و دیگری نمرود با پشه، قوم لوط با زمین‌لرزه و باران سنگ، اهل مدین با سایه و دشمنان موسی با غرق شدن مجازات شدند. خداوند بر انکارشان می‌افزاید که این عذاب‌ها نشانه‌ای است برای کسانی که با پیامبر مخالفت می‌کنند و او را تکذیب می‌نمایند.
«فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ» ای کم من اهل قریة، «اهلکتها» بالتّاء علی الوحدة قرأها اهل البصرة و الوجه انّه فعل اللَّه تعالی فجاء علی اصله من الافراد لانّ ما قبله کذلک و هو قوله: «فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرِینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ»، و قرأ الآخرون: «اهلکنا بالنّون و الالف علی التعظیم و الوجه انّه قد جاء فی التنزیل کثیر بهذا اللفظ نحو قوله: «وَ کَمْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها»، «وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ»، «فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها وَ هِیَ ظالِمَةٌ» ای و اهلها ظالمون کافرون، «فَهِیَ خاوِیَةٌ عَلی‌ عُرُوشِها» ای ساقطة علی سقوفها. یعنی سقطت السقوف ثمّ سقطت علیها الجدران. و قیل خاویة ای خالیة عن اهلها باقیة علی حالها، یقال خوت الدّار و الارض، تخوی خواء و خوی بطنه من الطعام، یخوی خوی و خوی النهر یخوی خوی و النهر خو. «وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ» ای و کم من بئر متروکة مخلاة عن اهلها، و بیر غیر مهموزة قرأها ورش عن نافع و ابو عمرو، و اذا ادرج و الوجه انّه علی تخفیف الهمزة و تخفیفها هاهنا یقلّبها یاء لسکونها و انکسار ما قبلها کذیب و نحوه، و قرأ الباقون «وَ بِئْرٍ» بالهمز و الوجه انّه هو الاصل لانّ الاصل فی الهمزة التحقیق. «وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ»، رفیع طویل من قولهم: شاد بناه اذا رفعه، و قیل مشید ای مجصّص بالشّید و هو الجص و الکلس، تأویل الآیة، انّ کلهم فی الارض صنفان سکن و نزل فلا یزال النزل یموتون و یعطّلون بئرهم، و السکن یموتون و یعطّلون قصرهم. خلاف است میان علما که این بئر و قصر اینجا بر عموم رانند یا بر خصوص قومی گفتند این بر عموم است و مراد آنست که اهل زمین جمله دو گروهند: دشتیان و شهریان از دشتیان که بمیرند چاه باز ماند معطّل و از شهریان کوشک و خانه بازماند معطّل باز قومی گفتند این بئر و قصر معلومند و مخصوص و موضوع آن پیدا، در دیار یمن کوهی است بر سر آن کوه این قصر ساخته بودند قومی ازین کردان و دشت نشینان در عصر عاد، آخر شیطان بر ایشان ظفر یافته و از راه ببرده و به پیغامبر آن عصر کافر گشته و بت پرست شده بتعلیم شیطان بر سر آن کوه قصری ساختند از سنگ و گچ دویست گز بالای آن، صد خانه در آن ساخته بر پنج طبقه، یک طبقه شتران را، یکی گاوان را، یکی گوسفندان را، یکی طعام و خوردنی خویش را، یکی نشستنگاه خویش را، و در دامن آن کوه چاهی فرو بردند و آن را آبشخور خویش و چهار پایان ساختند. روزگار بر آمد و کفر ایشان و طغیان ایشان بغایت رسید و از پذیرفتن حق سر باز زدند و پیغامبر خویش را خوار داشتند تا پیغامبر دعا کرد بر ایشان گفت: اللّهم اهلکهم بما شئت، فغاز ماء بئرهم فبقیت معطّلة و بقیت اغنامهم عطّاشا ثلاثة ایّام ثمّ ماتت فلمّا کان یوم الرّابع بعث اللَّه علی ابلهم وجعا فماتت عن آخرها، و بعث اللَّه علیهم یوم السابع جبرئیل فصاح فیهم فصاروا کلّهم خامدین فبقیت البئر معطّلة من الماء، و القصر معطّلا عن السکّان لم یسکنه احد الی یومنا هذا. ضحاک گفت: این چاه بحضرموت است در شهری که آن را حاصور گویند و سبب آن بود که چون قوم صالح را عذاب رسید جماعتی بوی ایمان آوردند و با صالح بحضرموت شدند چون آنجا رسیدند صالح فرمان یافت از آن حضرموت خواندند، لانّ صالحا لما حضر مات. پس آن قوم که بصالح ایمان آورده بودند و عدد ایشان چهار هزار بود این شهر حاصور را بنا نهادند بر سر آن چاه و آنجا وطن گرفتند و از قوم خویش یکی را بر خود امیر کردند پس بروزگار فرزندان و نژاد ایشان بسیار شدند و در نعمت و کام ایشان را بطر گرفت کافر گشتند و بت پرست، تا ربّ العزّه بایشان پیغامبری فرستاد نام وی حنظلة بن صفوان و قیل شریح بن صفوان و کان حمّالا فیهم، ایشان پیغامبر را بکشتند و در طغیان و کفر بیفزودند ربّ العزه ایشان را جمله هلاک کرد و آن دیار و وطن ایشان خراب گشت و چاه معطل ماند، گفته‌اند که از آن چاه پیوسته دودی سیاه منتن میآید کسی که بنزدیک آن چاه و آن قصر شود ناله‌ای بگوش وی رسد. و روی عن ابن عباس انّه قال: امّا البئر المعطّلة فانّها کانت لاهل عدن من الیمن و هی الرّس الّذی قال اللَّه عز و جل: «وَ أَصْحابَ الرَّسِّ». و قال کعب الاحبار: انّ القصر بناه عاد الثانی و هو عاد بن منذر بن ارم بن عاد.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی حال و اوضاع برخی از شهرها و به ویژه عذاب‌هایی که به خاطر ظلم و کفر بر آن‌ها نازل شده است می‌پردازد. در آن به وضعیت تخریب و ویرانی این قریه‌ها و همچنین به بئرها و قصرهای متروک اشاره شده است. این بئرها و قصرها به نشانه‌ای از عذاب‌های الهی تبدیل شده‌اند و نشان‌دهنده عواقب کفر و طغیان انسان‌ها هستند. دقت می‌شود که در متن از روش‌های مختلف خواندن برخی واژه‌ها صحبت شده و این که چگونه برخی از علامت‌های دستوری می‌توانند معنای جمله را تحت تأثیر قرار دهند. همچنین حکایاتی از اقوام باستانی و عذاب‌هایی که به آن‌ها رسیده نقل شده است، مانند قوم عاد و پیامبرانی که به سوی آن‌ها فرستاده شده‌اند. در نهایت، به ویرانی‌های به جا مانده از این اقوام و نشانه‌های عذاب الهی که همچنان باقی‌است، اشاره شده است. این موارد به نوعی نشان‌دهنده اهمیت ایمان و تبعیت از دستورات الهی است.
قوله: «أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ» یعنی کفار مکّة فینظروا الی مصارع المکذّبین فی الامم الخالیة و هو قوله: «فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها»، فیتفکروا و یعتبروا، ثمّ ذکر انّ الأبصار لا تعمی عن رؤیة الآیات و لکن القلوب تعمی فلا تتفکر و لا تعتبر، قوله: «فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ» هذه الهاء تسمّی عمادا و المعنی انّ العمی الضّار، هو عمی القلب، فامّا عمی البصر فلیس بضارّ فی امر الدّین. قال قتادة: البصر الظاهر بلغة و متعة و بصر القلب هو البصر النافع، و ذکر القلوب الّتی فی صدور و القلب لا یکون الّا فی الصدر، و لکن جری هذا علی التوکید کقوله: «وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ» و فی الآیة دلیل علی انّ القلب محلّ العقل و العلم لا الدّماغ، و قیل العقل علم غریزی یکتسب به العلم الاختیاری. آن روز که این آیت از آسمان فرو آمد که: «وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمی‌ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمی‌»، عبد اللَّه بن زائده که او را أمّ ابن مکتوم گویند پیش مصطفی (ص) آمد گفت: یا رسول اللَّه انا فی الدّنیا اعمی ا فاکون فی الآخرة اعمی؟ من که در دنیا نابینایم فردا در قیامت نابینا خواهم بود؟ ربّ العالمین بجواب وی این آیت فرو فرستاد: «فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»، معنی آنست که نابینایی ظاهر در کار دین زیان ندارد و فردا در قیامت بینایی به نبرد، نابینایی دلست که در کار دین زیان دارد و فردا در قیامت بینایی ببرد.
هوش مصنوعی: در این متن به بحث درباره بینایی و نابینایی پرداخته شده است. منظور از «سیر در زمین» این است که کافران مکه به بررسی سرنوشت کسانی که پیام‌ها را انکار کرده‌اند، توجه کنند و از این تجربه عبرت بگیرند. در ادامه گفته می‌شود که هرچند چشم‌ها نمی‌توانند نشانه‌ها را پنهان کنند، اما دل‌ها ممکن است بترسند و نتوانند تفکر کنند. بر این اساس، نابینایی واقع‌گرایانه در دین هیچ ضرری ندارد، اما نابینایی دل ضرر دارد. در تفسیر این موضوع، اشاره شده که قلب محل اصلی عقل و دانش است و نه مغز. بعداً داستان عبد الله بن زائده نقل می‌شود که از پیامبر (ص) درباره نابینایی‌اش در دنیا و اثر آن در آخرت سؤال می‌کند و خداوند با آیه‌ای پاسخ می‌دهد که تأکید می‌کند نابینایی ظاهری مانع از درک معنوی نیست، اما نابینایی دل آسیب‌زننده است و باید از آن پرهیز کرد.
«وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ» این در شأن مشرکان مکّه فرو آمد النضر بن الحارث و غیر او که بر سبیل انکار باستهزاء میگفتند:، «فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ عَجِّلْ لَنا قِطَّنا، ائْتِنا بِما تَعِدُنا». ربّ العزه بجواب ایشان این آیت فرو فرستاد: «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ»، می‌شتابانند ترا بعذاب و آن عذاب بوقت خویش برسد چنان که اللَّه تعالی خواسته و تقدیر کرده که اللَّه تعالی وعده خلاف نکند و گفته خود بنگرداند، آن گه گفت: «وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» یعنی این چه شتابست که می‌کنند و روزی از روزگار عذاب اخرت هزار سالست ازین روزها که امروز می‌شمرند آن را که صفت این بود شتاب در آن چون کنند، و قیل معناه انّه لا یفوته شی‌ء و انّ یوما عنده و الف سنة فی قدرته واحد، شتاب میکنند در چیزی که بر اللَّه تعالی فوت نخواهد شد، و روزی و هزار سال در قدرت او یکسانست یعنی که در مهلت دادن ایشان چه روزی و چه هزار سال که نه برو فوت خواهد شد، نحاس گفت: معنی آیت آنست که ای محمّد کافران استعجال عذاب می‌کنند و من که خداوندم وعده‌ای که با تو کرده‌ام که ترا نصرت دهم و ایشان را هلاک کنم این وعده خلاف نکنم، پس انجاز وعده آن بود که روز بدر مسلمانان را نصرت داد و کافران را هلاک کرد آن گه گفت: «وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ». ایشان را خبر کن که عذاب دنیا اینست که دیدند و عذاب آخرت چنانست که روزی از آن روزگار عذاب چون هزار سالست ازین روزگار که شما می‌شمرید ابن زید گفت این روزگار ایّام آخرتست آن گه که مؤمن در نعیم بهشت باشد و کافر در عذاب دوزخ روزی از روزهای ایشان بر اندازه هزار سال دنیا باشد، و دلیل برین خبر مصطفی است‌
هوش مصنوعی: مشرکان مکه، مانند النضر بن الحارث، به روش انکار و تمسخر خواستار عذاب الهی بودند و می‌گفتند: "عذاب را بر ما نازل کن". خداوند در پاسخ به آن‌ها آیه‌ای فرستاد که می‌فرماید: "آن‌ها تو را به عذاب می‌خوانند و خداوند هرگز وعده‌اش را زیر پا نمی‌گذارد." عذابی که آن‌ها منتظرش هستند، در زمان خودش خواهد آمد، همان‌طور که خداوند خواسته و مقرر کرده است. خداوند وعده خلاف نمی‌کند و فرمود: "و روزی در نزد پروردگارت مانند هزار سال از آنچه شما می‌شمارید است." این بدان معناست که آن‌ها در شتاب هستند در چیزی که زمان آن دست خداوند است. همچنین، یک روز در نظر خداوند و هزار سال در قدرت او یکسان است. از طرفی، خداوند به پیامبرش می‌فرماید که وعده‌ای که به او داده است، یعنی نصرت او و هلاکت مخالفانش، محقق خواهد شد. در واقع، انجاز وعده زمانی اتفاق افتاد که در جنگ بدر مسلمانان را یاری کرد و دشمنانشان را شکست داد. بنابراین عذاب دنیوی، همانی است که آن‌ها الآن تجربه می‌کنند، اما عذاب آخرت به قدری شدید است که یک روز از آن، معادل هزار سال از روزهای دنیا خواهد بود. در اینجا اشاره شده که روزهای آخرت برای مؤمنان در نعمت بهشت و برای کافران در عذاب دوزخ، زمانشان به این صورت خواهد گذشت.
قال النبی (ص): «ابشروا یا معشر صعالیک المهاجرین بالفوز التّام یوم القیامة تدخلون الجنّة قبل اغنیاء النّاس بنصف یوم و ذلک مقدار خمس مائة سنة»، اما آنچه ربّ العزّه گفت: «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ» صفت روز قیامتست علی الخصوص، و عن ابن عباس فی جماعة: انّ کل یوم من الایّام الستة الّتی خلق اللَّه فیها السّماوات و الارض کالف سنة ممّا تعدون. قرأ حمزة و ابن کثیر و الکسائی «یعدون» بالیاء هاهنا لقوله: «یَسْتَعْجِلُونَکَ»، و قرأ الباقون بالتاء لانّه اعم لانّه خطاب للمستعجلین و للمؤمنین و اتفقوا فی سورة المضاجع انّه بالتّاء.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «ای جماعت مهاجران فقیر، خوشحال باشید که در روز قیامت به بهشت وارد می‌شوید و قبل از ثروتمندان مردم، نیم روز (که معادل پانصد سال است) وارد می‌شوید». همچنین خداوند فرموده است: «در روزی که مقدار آن پنجاه هزار سال است» که این، توصیف خاص روز قیامت است. ابن عباس و دیگران گفته‌اند که هر روز از آن شش روزی که خداوند آسمان‌ها و زمین را خلق کرده، مانند یک هزار سال از آنچه شما محاسبه می‌کنید، است. حمزه، ابن کثیر و کسایی «یعدون» (می‌شمارند) را با «ی» خوانده‌اند زیرا به معنی آن می‌باشد که آن‌ها از تو تأخیر می‌طلبند. اما سایرین آن را با «ت» خوانده‌اند چون خطاب به همه، هم مستعجلین و هم مؤمنان است و در سوره مضاجع نیز بر سر این که با «ت» باشد توافق دارند.
«وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَها» امهلتها بتأخیر عقوبتها، «وَ هِیَ ظالِمَةٌ» کافرة، «ثُمَّ أَخَذْتُها» بالعقوبة، «وَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ» مرجع الجمیع فلا یفوتنی شی‌ء.
هوش مصنوعی: خداوند بارها و بارها به برخی از شهرها و ملت‌ها مهلت داده است، با وجود اینکه آن‌ها در ظلم و بی‌عدالتی غرق شده بودند. اما در نهایت، عذاب خود را بر آن‌ها نازل کرد. همه چیز در نهایت به سوی او بازمی‌گردد و هیچ چیزی از دستش نمی‌رود.
«قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ» یا اهل مکّة، «إِنَّما أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ» ای بشیر و نذیر ثمّ بشّر فقال: «فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ» الرّزق الکریم الّذی لا یکتسب بالدنیّات من التذلل للخلق و الاخذ من المنّان و ارتکاب الظّلم، و قیل الرّزق الکریم الّذی لا ینقطع ابدا و هو الجنّة.
هوش مصنوعی: ای مردم، من برای شما هشداردهنده‌ای روشن هستم. بشارت می‌دهم که کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دهند، برای آن‌ها آمرزش و روزی نیکو خواهد بود. این روزی نیکو، روزی است که از طریق ذلت به مردم یا گرفتن از دیگران به‌دست نمی‌آید و هیچ‌گاه قطع نمی‌شود؛ و بهشت نیز از جمله این روزی نیکو است.
«وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنا» ای یجتهدون فی ردّ القرآن و ابطاله، «مُعاجِزِینَ» ای مقدّرین ظانّین انّهم یعجزوننا بزعمهم ان لا بعث و لا نشور و لا جنّة و لا نار، یعنی یظنّون انّهم یسبقوننا و یفوتوننا فلا تقدر علیهم هذا، کقوله: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا»، و قیل معاجزین ای مشاقین معاندین، و قرأ ابن کثیر و ابو عمرو معجّزین بتشدید الجیم من غیر الف هاهنا و فی سورة سبا، ای مثبّطین النّاس علی الایمان بمحمّد و قیل ناسبین من اتّبع النبیّ الی العجز. «أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ» ای اصحاب النّار الموقدة، و قیل الجحیم احدی الطبقات.
هوش مصنوعی: افرادی که در آیات ما تلاش می‌کنند و به دنبال رد و باطل کردن قرآن هستند، تصور می‌کنند که می‌توانند ما را به چالش بکشند. آن‌ها به گمان خودشان فکر می‌کنند که بهشت و جهنمی وجود ندارد و در قیامت برنمی‌خیزند، یعنی تصور می‌کنند می‌توانند از ما پیشی بگیرند و ما را در این موضوع جا بگذارند. این افراد به اشتباه فکر می‌کنند می‌توانند ما را شکست دهند. همچنین، برخی از مفسران به این اشاره کرده‌اند که این افراد کسانی هستند که در مقابل پیامبر و ایمان به او مقاومت می‌کنند. آن‌ها در واقع مانع ایمان دیگران به پیامبر هستند. در نهایت، این افراد از صاحبان جهنم خواهند بود که جهنم آتشین است و یکی از طبقات عذاب‌ها به شمار می‌رود.
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ»، «من» هاهنا لابتداء الغایة و قوله: «مِنْ رَسُولٍ» من زیادة لعموم النفی و اختلفوا فی الرّسول و النبی فقال بعضهم کلّ رسول نبیّ و کلّ نبیّ رسول، و قال بعضهم الرسول اعلی شأنا لانّ کلّ رسول نبیّ و لیس کلّ نبیّ رسولا، و قال بعضهم الرّسول هو الشّارع و النبیّ الحافظ شریعة غیره، و قال بعضهم الرّسول الّذی یأتیه الملک بالوحی و النبیّ الّذی یری فی المنام ما یوحی الیه، «إِلَّا إِذا تَمَنَّی»، فیها قولان: احدهما تمنّی ای حدّث نفسه، و الثانی تمنّی ای تلا، و منه قول الشاعر:
هوش مصنوعی: قبل از تو هیچ پیامی نفرستادیم. در اینجا "من" به عنوان اداتی برای آغاز بیان هدف است و "من رسول" برای بیان عموم نفی مطرح شده است. در مورد فرق میان پیامبر و رسول نظرات مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند هر رسولی، پیامبر است و هر پیامبری نیز رسول. عده‌ای دیگر بر این باورند که مقام رسول بالاتر است چرا که هر رسول پیامبر است ولی هر پیامبر لزوماً رسول نیست. برخی نیز می‌گویند رسول، شخصیت قانون‌گذار است و پیامبر، نگه‌دارنده‌ی شریعت دیگری است. همچنین برخی دیگر می‌گویند رسول فردی است که وحی از طریق فرشته به او می‌رسد و پیامبر کسی است که در خواب وحی دریافت می‌کند. در مورد "إِلَّا إِذا تَمَنَّی"، دو تفسیر موجود است: یکی اینکه منظور از تمنی، صحبت با خود است و دیگری اینکه به معنای تلاوت است.
تمنّی کتاب اللَّه آخر لیلة
تمنّی داود الزّبور علی رسل‌
هوش مصنوعی: آرزو و longing برای کتاب الهی، شبی مانند آرزوی داوود برای دریافت زبور به پیامبران دیگر است.
و اصل الکلمة من منی اللَّه کذا اذا قدّره و تمنّی الانسان تقدیره بلوغه، و التمنّی التلاوة لانّ التالی یقدّر الحروف و یذکرها شیئا فشیئا. قوله: «أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ» ای فی تلاوته، مفسّران گفتند رسول خدا در انجمن قریش نشسته بود که جبرئیل از آسمان فرود آمد و سورة وَ النَّجْمِ إِذا هَوی‌ فروآورد، رسول خدای بر خواند چون اینجا رسید: «أَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْری‌» بر زبان وی برفت بالقاء شیطان بر سبیل سهو و نسیان: «تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهنّ لترتجی».
هوش مصنوعی: اصطلاح «الکلمة» از اراده خداوند نشأت می‌گیرد، به این معنا که وقتی خداوند چیزی را مقدر می‌کند، انسان نیز آرزوی تحقق آن را دارد. در اینجا، آرزو به معنای خواندن و بیان کلمات است، چرا که خواننده کلمات را یکی پس از دیگری تقدیر و یادآوری می‌کند. در ادامه متن اشاره شده که شیطان در آرزوی او دخالت کرده است، و تفسیرگران می‌گویند که پیامبر اسلام در جمع قریش نشسته بود و جبرئیل از آسمان نازل شد و سوره «نجم» را نازل کرد. پیامبر خدا آن را خواند و در جایی از آن به جمله‌ای رسید که به اعتقاد برخی به دلیل القای شیطان و به طور ناپسند بر زبان او جاری شد. این جمله شامل نام سه بت بوده و در آن از شفاعت آنها به صورت مثبت یاد شده است.
قریش آن بشنیدند شاد شدند و رسول خدا هم چنان میخواند تا سوره بآخر برد و سجود کرد مؤمنان و یاران با وی سجود کردند و همچنین مشرکان که حاضر بودند بموافقت همه سجود کردند تا آن حد که ولید مغیره و سعید بن العاص هر دو سخت پیر بودند و طاقت نداشتند که سر بر زمین نهند هر یکی قبضه‌ای خاک برداشتند و بر پیشانی خویش نهادند و باشارت سجود کردند، پس قریش متفرق گشتند شادان و خرم با یکدیگر می‌گفتند که محمّد امروز خدایان ما را سخن نیک گفت و ما نیک دانیم که خدای آسمان جلّ جلاله آفریدگار است و روزی گمار، مرده زنده کند و زنده میراند، لکن این خدایان ما بدان می‌پرستیم تا فردا از بهر ما بنزدیک وی شفاعت کنند اکنون که محمّد ایشان را این سخن گفت ما با اوییم و ازو جدا نه ایم، شبانگاه جبرئیل فرو آمد گفت: یا محمّد ما ذا صنعت؟ این چه بود که تو کردی؟ لقد تلوت علی النّاس ما لم آتک به عن اللَّه، بر مردم چیزی خواندی که من نیاوردم و در پیغام و کلام حق نبود، رسول خدا از آن عظیم دلتنگ شد و رنجور گشت و از قهر حق بترسید، پس جبرئیل فرو آمد و تسکین روعت وی را و تسلّی دل وی را این آیت فرو آورد: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ».
هوش مصنوعی: قریش این سخنان را شنیدند و خوشحال شدند. پیامبر خدا به خواندن ادامه داد تا سوره به پایان رسید و مؤمنان و یارانش با او سجده کردند. حتی مشرکان هم که در آنجا بودند به نشانه موافقت سجده کردند. ولید مغیره و سعید بن العاص که هر دو سالخورده بودند، نتوانستند سرهایشان را به زمین بگذارند و فقط کمی خاک برداشتند و بر پیشانی خود گذاشتند تا به این ترتیب سجده کنند. پس از آن، قریش شاد و خوشحال از یکدیگر جدا شدند و گفتند که محمد امروز درباره خدایان ما سخن خوبی گفت و ما می‌دانیم که خدای آسمان آفریدگار و روزی‌دهنده است و مردگان را زنده می‌کند و زنده‌ها را می‌میراند. آنها بر این باور بودند که این خدایان را می‌پرستند تا فردا برایشان شفاعت کنند. اکنون که محمد این سخنان را گفت، ما با او هستیم و از او جدا نخواهیم شد. در شب، جبرئیل به پیامبر نازل شد و از او پرسید که چه کرده است و گفت که تو بر مردم چیزی خوانده‌ای که من به تو نیاوردم و در این پیام الهی نبوده است. پیامبر از این موضوع بسیار ناراحت و نگران شد و از خشم خدا بیم داشت. سپس جبرئیل دوباره نازل شد و برای تسکین خاطر او این آیه را آورد.
قومی گفتند رسول خدا در مسجد حرام بود در نماز که سورة و النجم خواند و این قصه القاء شیطان برفت، اگر کسی گوید رسول خدا معصوم بود از غلط و سهو در اصل دین و تبلیغ رسالت پس این غلط در تلاوت بر وی چون روا باشد؟ و نیز رب العزه گفت قرآن را: «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»، یعنی ابلیس، و قال تعالی: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» یعنی من التغییر و التبدیل. علماء تفسیر در جواب این مختلفند، قتاده گفت: القی الشیطان فی تلاوته و هو ناعش یعنی اغفی النبیّ اغفاة فجری ذلک علی لسانه بالقاء الشّیطان و لم یکن له خبر، و قیل القی الشّیطان فی تلاوته بقراءة الشّیطان رافعا صوته فظنّ السامعون انّه من قراءة النبیّ هذا کما انّ الشیطان نادی یوم احد: الا انّ محمدا قد قتل، حتی انکسرت قلوب المؤمنین و قویت قلوب المشرکین. و قال ابن عیسی: لمّا انتهی النبیّ الی هذه الآیة تلاه منافق من شیاطین الانس و القی فی صوته هذه الکلمة فخیّل الی النّاس انّه من تلاوة النبیّ و قال الحسن: انّما قال النبیّ ذلک علی وجه الانکار دون الاخبار فکانّه حکی کلامهم ثم انکر علیهم. و تقدیره تلک الغرانیق العلی بزعمکم ایّها المشرکون امنها شفاعتهن ترتجی، و کم من ملک فی السّماوات لا تغنی شفاعتهم شیئا، هذا ما ذکره المفسّرون و اللَّه اعلم بالصواب. «فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ» فیبیّن بطلان ذلک و یخبر انّه من من الشّیطان، «ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ» ای ینزلها محکمة مبیّنة لا یجد احد الی بطلانها سبیلا، «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ» بوحیه، «حَکِیمٌ» بخلقه، «لِیَجْعَلَ» هذه اللام تسمّی لام العاقبة، کقوله: «فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا»، و قیل هی لام کی، ای کی یجعل. «ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَةً،» ای محنة و بلیّة، «لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»، شک و نفاق و هم المنافقون، «وَ الْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ» عن قبول الحقّ و هم المشرکون و ذلک انّهم افتتنوا لمّا سمعوا ذلک ثمّ نسخ و رفع فازداد و عتوّا و ظنّوا انّ محمّدا کان یقوله من عند نفسه ثم یندم فیبطل، «وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ» ای فی خلاف شدید، الشّقاق غایة الخلاف، یقال شاقنی فلان، ای کنت فی شقّ و هو فی شقّ آخر.
هوش مصنوعی: گروهی از افراد بیان کردند که پیامبر در مسجد الحرام در حال نماز بود و سوره النجم را می‌خواند که حکایت القائ شیطان پیش آمد. اگر کسی بگوید پیامبر از خطا و اشتباه در اصول دین و تبلیغ رسالت معصوم است، پس چطور ممکن است خطا در تلاوت برای او روا باشد؟ همچنین خداوند در قرآن می‌فرماید: «باطل نمی‌تواند از جلو یا پشت آن بیاید» که اشاره به ابلیس دارد. و در آیه دیگر گفته است: «ما قرآن را نازل کردیم و ما آن را حفظ می‌کنیم» که نشان‌دهنده حفظ قرآن از تغییر و تحریف است. علمای تفسیر در این مورد اختلاف نظر دارند. قتاده گفته است که در حین تلاوت پیامبر، شیطان کلامی را در حال خواب به زبان او آورد و او از آن بی‌خبر بود. بعضی دیگر نیز اظهار داشتند که شیطان صدای خود را بلند کرد و مردم تصور کردند که این کلام از خواندن پیامبر است. ابن عیسی بیان کرده که وقتی پیامبر به یک آیه رسید، منافقی از شیاطین انسان این کلام را در صدا کرد و مردم گمان کردند آن از تلاوت پیامبر است. حسن گفته است که پیامبر این کلمات را به عنوان انکار بیان کرده و در واقع سخنان آنان را نقل کرده است. مرور این تفاسیر به این نتیجه می‌رسد که خداوند بعداً با آیات محکم و واضح آنچه که شیطان القا کرده بود را باطل می‌کند و بیان می‌کند که آن از طرف شیطان بوده است. این آیات به گونه‌ای نازل می‌شوند که هیچ‌کس نمی‌تواند به باطل بودن آنها دست یابد. خداوند در این آیات حکیم و عالم است و مقدر کرده که آنچه شیطان به وجود می‌آورد، فتن و آزمایش‌هایی برای کسانی باشد که در قلب‌هایشان بیماری و نفاق هستند و نیز کسانی که قلب‌هایشان از قبول حق سخت شده است. در نتیجه، آنها وقتی این کلمات را شنیدند به فتنه می‌افتند و سخت‌دل‌تر می‌شوند و تصور می‌کنند که پیامبر خود آن را گفته و پشیمان شده است. در نهایت، ظالمین در حالتی از نفاق و انشقاق شدید باقی خواهند ماند.
«وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» ای التوحید و القرآن و التصدیق بالنسخ، «أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ» تأویل الآیة لیجعل ما یلقی الشّیطان و ینسخه اللَّه فتنة، و لیعلم الّذین اوتوا العلم انّ الّذی احکم اللَّه من آیاته هو الحق من ربّک، «فَیُؤْمِنُوا بِهِ» یعتقدوا انّه من اللَّه، «فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ» ای فتسکن الیه قلوبهم، «وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» ای دین قیّم و هو الاسلام یثبتهم علیه.
هوش مصنوعی: در این متن بیان می‌شود که هدف از وحی و آیات الهی این است که کسانی که علم و دانش دارند، به حقیقت و واقعیت آنچه از سوی خداوند نازل شده، پی ببرند. این آیات به آن‌ها نشان می‌دهند که آنچه خداوند بر اساس حکمت خود مقرر فرموده، حقیقتی از جانب اوست. به این ترتیب، آن‌ها به این حقیقت ایمان می‌آورند و دل‌هایشان به آرامش می‌رسد. همچنین، تاکید می‌شود که خداوند به کسانی که ایمان آورده‌اند، راه راست و دین درست و پایدار، یعنی اسلام، را هدایت می‌کند و آن‌ها را در این راه تثبیت می‌نماید.
«وَ لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ» ای فی شک ممّا القی الشیطان علی لسان رسول اللَّه یقولون ما باله ذکرها بخیر ثمّ ارتدّ عنها، و قال ابن جریح: «منه» ای من القرآن، و قیل من الدّین و هو الصّراط المستقیم. «حَتَّی تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً» یعنی القیامة، و قیل الموت، «أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ» ای عذاب یوم لا لیلة له و هو یوم القیمة، و قیل عقیم علی الکفّار فلا یکون لهم فیه خیر و لا راحة کما انّ الرّیح العقیم هی الّتی لا سحاب معها و لا مطر، و العذاب العقیم هو الّذی لا مخرج منه، اخذ ذلک من عقم المرأة الّتی لا تلد و عقم الرّجل الّذی لا یولد له، و قیل یوم عقیم یوم بدر و انّما سمّی عقیما لانّ نسلهم انقطع فیه، و لم یکن للکفّار فیه خیر، و قیل لانّه لا مثل له فی عظم امره لقتال الملائکة فیه و لم یقاتلوا بعد ذلک.
هوش مصنوعی: افرادی که به حقایق ایمان نیاورده‌اند، همچنان در تردید و شک هستند نسبت به چیزی که شیطان بر زبان پیامبر خدا افکنده و می‌گویند چرا او این مطالب را با خوبی ذکر می‌کند و سپس از آن برمی‌گردد. برخی گفته‌اند منظور از "منه" قرآن است و برخی دیگر دین و راه راست. تا زمانی که ساعت قیامت به صورت ناگهانی به سراغشان نیاید، و یا عذاب روزی بدون شب به آنها برسد؛ این عذاب، روز قیامت است و برخی آن را عذاب روزی بی‌ثمر برای کافران می‌دانند، روزی که در آن هیچ خوبی و آرامشی وجود ندارد. این به مانند وزش بادی است که نه باران دارد و نه ابر. عذاب بی‌خرج عذابی است که هیچ راه نجاتی از آن نیست. این مفهوم از کلمه "عقیم" گرفته شده که به معنای زنی است که فرزندی نمی‌زاید یا مردی که فرزندی ندارد. همچنین گفته شده که روز بدر هم عقیب نامیده شده زیرا نسل کافران در آن قطع شد و برای آن‌ها هیچ خیری در آن روز وجود نداشت. یا به این دلیل که این روز در عظمتش نظیری ندارد، به خاطر قتال ملائکه در آن و اینکه بعد از آن دیگر جنگی نکردند.
«الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ» یعنی یوم القیامة، «لِلَّهِ» وحده من غیر منازع و لا مدّع، کقوله «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ». «یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ» ای یقضی بین الفریقین، ثمّ بین الحکم، فقال عزّ من قائل: «فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ، وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَأُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ» ای عذاب معه ذلة و هوان، و قیل «یَوْمَئِذٍ» یعنی یوم بدر، فحکم لنبیّه بالنّصر، و للمؤمنین بالجنّة و لاعدائه بالقتل و الهزیمة و النّار.
هوش مصنوعی: «در آن روز» یعنی روز قیامت، «فقط خداوند» بدون هیچ رقیب و ادعایی، مانند جمله «مالک امروز کیست». «او در میان آنها قضاوت می‌کند» یعنی بین دو گروه حکم می‌کند، سپس درباره حکم می‌گوید: «کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند در بهشت‌های نعمت هستند، و کسانی که کافر شده و آیات ما را دروغ انگاشتند، برای آنها عذاب خفت‌آور وجود دارد» که به معنای عذاب همراه با ذلت و خوارگی است. همچنین گفته شده «در آن روز» یعنی روز بدر، که در آن خداوند به پیغمبرش پیروزی داد و به مؤمنان وعده بهشت و به دشمنانش عذاب و شکست و آتش را اعلام کرد.