گنجور

۳ - النوبة الثانیة

قوله: «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ» ای دوام البقاء فی الدنیا، «أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ» ای فهم الخالدون ان متّ، این جواب مشرکان قریش است که هلاک پیغمبر بآرزو میخواستند میگفتند: «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ» چشم نهاده‌ایم بآن که او بمیرد و باز رهیم ازو، رب العزة گفت تو بمیری نه ایشان خواهند بود که ایشان هم بمیرند. همانست که گفت: «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ». یعنی که در مرگ شماتت نیست که بهمه کس خواهد رسید و هر کسی خواهد چشید، اینست که گفت جل جلاله: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» ای کلّ ذی جسد و روح سیذوق و یقاسی مرارة الموت، در آفرینش کسی نیست که شربت مرگ نچشد هم فریشته مقرب و هم پیغامبر مرسل.

قضیت تحنبی فسرّ قوم
حمقی بهم غفلة و نوم‌
کانّ یومی علیّ حتما
و لیس للشامتین یوم‌

آن روز که «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ» از آسمان فرو آمد یعنی که هر چه در زمین خلقست مرگ بر ایشان روانست و فنا حاصل ایشان است، فریشتگان آسمان طمع داشتند که چون اهل زمین را مخصوص کرد بفنا، ایشان را بقا باشد بر دوام، تا آیت آمد که: «کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» آن گه ایشان دل بر مرگ نهادند و دانستند که در آسمان و زمین هیچکس نیست از مخلوقان که بر عقبه مرگ گذر نکند، و آن شربت قهر نچشد اگر در کل عالم کسی را از قهر مرگ خلاص بودی مصطفی عربی بودی که سیّد و سرور کاینات و نقطه دایره حادثات بود، و بنزدیک اللَّه تعالی عزیز و مکرم بود، و با وی میگوید انّک میّت. عائشه روایت میکند از مصطفی که گفت: «من اصیب منکم بمصیبة بعدی فلیتعز بمصیبته بی»

هر کرا بعد از من مصیبتی رسد بوفات عزیزی تا وفات من یاد کند و خود را بآن تعزیت و تسلیت دهد. از اینجا آغاز کنم قصه وفات مصطفی (ص) چنان که نقله اخبار و حمله آثار روایت کردند باسناد درست از جابر بن عبد اللَّه و عبد اللَّه بن عباس که گفتند: که آن روز که جبرئیل امین پیک حضرت، برید رحمت سوره النصر از آسمان عزت فرود آورد مصطفی گفت: یا جبرئیل نفسی قد نعیت‌ ای جبرئیل ما را از قهر مرگ خبر داده‌اند مانا که هنگام رفتن نزدیک گشت و آفتاب عمر بسر دیوار رسید، جبرئیل گفت: یا محمّد «وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولی‌ وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی‌» آن گه رسول خدا بلال را فرمود تا ندا کرد گفت الصلاة جامعة. مهاجر و انصار جمله حاضر شدند در مسجد، رسول خدا نماز بگزارد آن گه بر منبر شد و خطبه‌ای بلیغ خواندن گرفت چون کسی که وداع کند گفت: «یا ایّها الناس ایّ نبی کنت لکم؟»

چگونه پیغامبری بودم شما را وحی حق چگونه گزاردم و پیغام و نامه ملک چون رسانیدم؟ یاران گفتند جزاک اللَّه من نبی خیرا فلقد کنت لنا کالاب الرحیم و کالاخ الناصح المشفق ادّیت رسالات اللَّه و بلغتنا وحیه و دعوت الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة. ای سید چه گوئیم بکدام زبان تو را ستائیم و ثناء تو بسزای تو کی توانیم، تو ما را چون پدر مهربان بودی و چون برادر مشفق نصیحت کردی، مهجوران را شفیع بودی مریدان را دلیل بودی، درویشان را مونس بودی، وحی پاک و رسالت حق بشرط و رمّت گزاردی، خلق را بدین اسلام و ملت درست خواندی. آن گه رسول خدا سوگند نهاد بر یاران که به یگانگی خدا و بحق من بر شما که هر کرا بر من قصاصی است برخیزد و همین ساعت از من قصاص خواهد پیش از قصاص قیامت، و این سخن سه بار گفت آخر پیری برخاست از میان قوم، نام وی عکاشه پای بسر مردم در می‌نهاد تا نزدیک مصطفی رسید گفت یا رسول اللَّه اگر نه آن بودی که سه بار سوگند دادی و درخواستی من برنخاستمی، پدر و مادر من فداء تو باد این سخن که خواهم گفت نه گفتمی، وقتی من با تو در غزائی بودم و اللَّه ما را نصرت داد و فتح بر آمد، چون باز گشتیم ناقه من پیش ناقه تو برآمد من از ناقه فرو آمدم تا پای مبارک ترا بوسه دهم قضیت خود را برآهیختی و بر پهلوی من زدی، ندانم مرا بقصد زدی یا بقصد ناقه زدی و بر من آمد. رسول خدا گفت: یا عکاشة اعیذک بجلال اللَّه ان یتعمدک رسول اللَّه بالضرب.

آن گه بلال را فرمود تا بسرای فاطمه رود و قضیب ممشوق بیارد، بلال از مسجد بیرون شد دست بر سر نهاده و ندا میزند که اینک رسول خدای از نفس خویش قصاص میدهد، آمد تا در حجره فاطمه و در بزد و گفت ای دختر رسول خدا قضیت ممشوق بمن ده، فاطمه گفت، ای بلال پدر من قضیب از بهر چه میخواهد؟ و امروز نه روز حج است و نه روز عزا. بلال گفت: یا فاطمة ما اغفلک عمّا فیه ابوک انّ رسول اللَّه یودّع الدّین و یفارق الدّنیا و یعطی القصاص من نفسه. ای فاطمه سخت غافل نشسته و از حال و کار پدر بی خبر مانده‌ای که دنیا را وداع میکند و ساز سفر آخرت میسازد، و از نفس خود قصاص میدهد، فاطمه گفت ای بلال کرا دل دهد که از رسول خدا قصاص خواهد؟

ای بلال اگر ناچارست باری حسن و حسین را گوی تا حوالت آن قصاص با خود گیرند، و آن حکم بر ایشان برانند نه بر رسول خدا. بلال قضیب آورد و بدست رسول داد، و رسول بدست عکاشه داد، ابو بکر و عمر چون آن حال دیدند برخاستند گریان و سوزان گفتند: یا عکاشة ها نحن بین یدیک فاقتص منّا و لا تقتص من رسول اللَّه. رسول خدا چون ایشان را بر آن صفت دید گفت امض یا با بکر و انت یا عمر فقد عرف اللَّه مکانکما و مقامکما، علی بن ابی طالب (ع) برخاست گفت یا عکاشة انا فی الحیاة بین یدی رسول اللَّه و لا تطیب نفسی ان تضرب رسول اللَّه فهذا ظهری و بطنی اقتص منّی بیدک و اجلدنی مائة و لا تقتص من رسول اللَّه.

رسول خدا او را گفت‌ یا علی اقعد، فقد عرف اللَّه مقامک و نیّتک‌، حسن و حسین بزاری پیش آمدند و خویشتن را بر عکاشه عرض کردند و گفتند یا عکاشة أ لیس تعلم انّا سبطا رسول اللَّه فالقصاص منّا کالقصاص من رسول اللَّه.

هم چنان رسول خدای ایشان را دلخوشی داد و ساکن کرد و گفت:

اقعدا یا قرّتی عینی لانسی اللَّه لکما هذا المقام.

پس گفت ای عکاشه بزن اگر میزنی، عکاشه گفت یا رسول اللَّه آن روز که آن قضیب بر من آمد پهلوی من برهنه بود، رسول جامه از پهلو باز گرفت چنان که خورشید شعاع و نور خود بر زمین افکند تا تلألؤ نور از پهلوی رسول بر قوم افتاد یاران همه فریاد و غریو در گرفتند. عکاشه برجست و روی بر پهلوی رسول مالید و میگفت فداک ابی و امّی، پدر و مادر من فدای تو باد چه جای آنست که من از تو قصاص خواهم و کرا خود دل دهد که از تو قصاص خواهد عکاشه را هزار جان بایستی که فدای این ساعت کردی، رسول خدا گفت: اما ان تضرب و اما ان تعفو؟ فقال قد عفوت عنک رجاء ان یعفو اللَّه عنّی فی القیامة. فقال النبی (ص): «من اراد ان ینظر الی رفیقی فی الجنّة فلینظر الی هذا الشیخ»

فقام المسلمون یقبلون ما بین عینی عکاشه و یقولون طوباک ثم طوباک نلت الدرجات العلی و مرافقة رسول اللَّه. پس رسول خدا همان روز بیماری بوی در آمد هژده روز بیمار بود. در بیماری بلال بانگ نماز گفت آن گه بدر حجره آمد گفت: السلام علیک یا رسول اللَّه و رحمة اللَّه الصّلاة یرحمک اللَّه رسول خدا آواز بلال شنید، فاطمه (ع) گفت‌ یا بلال انّ رسول اللَّه الیوم مشغول بنفسه.

رسول خدای امروز بخود مشغول است، بلال در مسجد شد چون اسفار صبح ببود گفت و اللَّه که من اقامت نگویم و نماز نکنم تا از سید خود رسول خدای دستوری نخواهم، باز گشت و بر در بایستاد و ندا کرد و گفت: السّلام علیک یا رسول اللَّه و رحمة اللَّه الصّلاة یرحمک اللَّه. رسول آواز بلال بشنید گفت: ادخل یا بلال انّ رسول اللَّه الیوم مشغول بنفسه، مرّ أبا بکر یصلّ بالنّاس.

ای بلال بگو تا قوم نماز کنند و ابو بکر پیش رود بجای من، که من طاقت بیرون آمدن ندارم، بلال بیرون آمد دست بر سر نهاده و می‌گوید وا غوثاه باللّه، وا انقطاع رجائی، وا انقصام ظهری، لیتنی لم تلدنی امّی و اذ ولدتنی لم اشهد من رسول اللَّه هذا الیوم.

پس گفت یا ابا بکر رسول خدای فرمود تا تو بجای وی نماز بجماعت بگزاری و ابو بکر مردی رقیق دل بود چون پیش شد و مقام رسول دید از رسول خالی، بیفتاد و بیهوش گشت، یاران همه گریستن در گرفتند خروش و زاری عظیم در مسجد افتاد، آواز ایشان بسمع رسول رسید گفت این چه آشوب و شور و چه خروش و زاری است؟ گفتند صیحة المسلمین لفقدک یا رسول اللَّه.

پس رسول خدای علی را و ابن عباس را بخواند، و تکیه بر ایشان کرد تا بمسجد آمد و نماز جماعت بگزارد دو رکعت سبک، آن گه روی ملیح با یاران کرد و گفت: «معاشر المسلمین استودعکم اللَّه انتم فی رجاء اللَّه و امانه و اللَّه خلیفتی علیکم، معاشر المسلمین علیکم باتّقاء اللَّه و حفظ طاعته من بعدی فانّی مفارق الدنیا هذا اول بوم من الآخرة و آخر یوم من الدنیا».

پس رسول خدا بخانه باز شد و روز دوشنبه کار بر وی سخت شد و کان صلّی اللَّه علیه و سلّم ولد یوم الاثنین و بعث یوم الاثنین و قبض فی یوم الاثنین، و اوحی اللَّه عز و جل الی ملک الموت ان اهبط الی حبیبی و صفیّی محمّد. فی احسن صورة و ارفق به فی قبض روحه.

ملک الموت از آسمان فرو آمد مانند اعرابی بر در حجره رسول بایستاد، پس گفت: السّلام علیکم یا اهل بیت النبوّة و معدن الرّسالة و مختلف الملائکة أ ادخل؟ عایشه گفت یا فاطمة اجیبی الرّجل. مردی بر در است او را جواب ده و باز گردان، فاطمه گفت‌: آجرک اللَّه فی ممشاک یا عبد اللَّه انّ رسول اللَّه مشغول بنفسه.

یک بار دیگر همان ندا کرد و همان جواب شنید، سوم بار ندا کرد و گفت: السّلام علیکم یا اهل بیت النبوّة و معدن الرسالة و مختلف الملائکة أ ادخل فلا بدّ من الدخول؟ در آیم که ناچارست در آمدن، رسول خدا آواز ملک الموت بشنید گفت ای فاطمه کیست که بر در است؟ گفت یا رسول اللَّه مردی بر در است که دستوری در آمدن میخواهد و ما یک بار و دو بار او را جواب دادیم سوم بار آوازی داد که از آن موی بر اندام من برخاست و شانه‌ام بلرزید، رسول خدا او را گفت ای فاطمه ای جان پدر دانی کیست که بر در است؟

هذا هادم اللّذات و مفرّق الجماعات، هذا مرمّل الازواج و مؤتم الاولاد هذا مخرب الدور و عامر القبور، این شکننده کامهاست جدا کننده جمعها است، قطع کننده پیوندها است، زنان را بیوه کند طفلان را یتیم کند خانه‌ها را خراب کند گورها را آباد کند، دوستان را از یکدیگر جدا کند این ملک الموت است.

آن گه گفت‌: ادخل یرحمک اللَّه یا ملک الموت.

ملک الموت در آمد رسول خدا چون او را دید گفت: جئتنی زائرا ام قابضا؟

بزیارت آمدی یا بقبض روح؟ گفت جئت زائرا و قابضا، هم بزیارت آمده‌ام و هم بقبض روح اگر دستوری دهی که اللَّه تعالی مرا چنین فرمود که بحضرت تو آیم بدستوری تو آیم و قبض روح بدستوری تو کنم اگر دستوری دهی اگر نه باز گردم و بحضرت خداوند خویش باز شوم. رسول گفت: یا ملک الموت این خلفت حبیبی جبرئیل.

آن دوست من را جبرئیل کجا گذاشتی گفت در آسمان دنیا و فریشتگان او را تعزیت می‌دهند، تا درین سخن بودند جبرئیل در آمد و بر بالین مصطفی بنشست. رسول (ص) گفت: یا جبرئیل هذا الرحیل من الدنیا فبشّرنی بمالی عند اللَّه.

ای جبرئیل اینک طومار عمر ما در نوشتند و گوشوار مرگ در گوش بندگی ما کردند و سفر قیامت در پیش ما نهادند از لطف الهی و ذخایر غیبی ما را نشانی ده و در آن نشان ما را بشارتی ده تا بخوشدلی ما ودیعت غیبی بسپاریم. قال ابشرک یا حبیب اللَّه انّی ترکت ابواب السماء قد فتحت و الملائکة قد قاموا صفوفا بالتحیّة و الریحان یحیّون روحک یا محمّد. گفت یا حبیب اللَّه درهای آسمان جمله گشاده و مقربان صف صف ایستاده با نثار روح و ریحان و تحف رضوان و انتظار روح پاک تو می‌کشند، ای محمّد فقال لوجه ربّی الحمد فبشّرنی یا جبرئیل.

گفت حمد خداوند مرا که با من این همه کرامت کرد و عطا داد نه ازین می‌پرسم، مرا بشارت ده. گفت بشارت می‌دهم ترا بآن که درهای دوزخ استوار ببستند و درهای بهشت گشادند و فرادیس اعلی و جنّات مأوی را بیاراستند و آذین بستند و جویهای آن مطرّد گشت و درختان آن متدلی شد و حوران خویشتن را بیاراستند قدوم روح ترا ای محمّد.

قال لوجه ربّی الحمد فبشرنی یا جبرئیل.

گفت ای جبرئیل خدای را ثنا میگویم و سپاس داری میکنم بر نعمتهای ریزان و نواختهای بی‌کران، اما نه ازین می‌پرسم، مرا بشارت ده. گفت اول کسی که از خاک بر آید تو باشی و اول کسی که در حضرت عزت بندگان را شفاعت کند تو باشی و اول کسی که شفاعت او قبول کنند و مرادش در کنار نهند تو باشی.

قال لوجه ربّی الحمد فبشرنی یا جبرئیل.

گفت ای جبرئیل حمد خدای را بر نعمتهای وی نه ازین پرسم مرا بشارت ده. قال جبرئیل یا حبیبی عمّا تسئلنی؟ گفت ای دوست مرا از چه می‌پرسی؟

قال اسئلک عن غمّی و همّی فمن لقرّاء القرآن من بعدی، من لصوّام شهر رمضان من بعدی، من لحجّاج بیت اللَّه الحرام من بعدی، من لامّتی المصطفاة من بعدی.

ای جبرئیل ترا از غم و اندوه خود می‌پرسم اندوه من همه برای امّت است، مشتی درویشان و بیچارگان که در متابعت ما کمر وفاداری بر میان بستند حلقه بندگی شرع در گوش فرمان برداری کردند دین اسلام و ملت شریعت بپای داشتند و بجان و دل پذیرفتند و بدوستی ما و امید شفاعت ما روز بسر آوردند، گویی سرانجام کار ایشان بچه رسد و فردا با ایشان چه کنند؟ جبرئیل گفتا، ابشر یا حبیب اللَّه فان اللَّه عز و جل یقول قد حرّمت الجنّة علی جمیع الانبیاء و الامم حتی تدخلها انت و امتک یا محمّد.

قال الآن طابت نفسی ادن یا ملک الموت فانته الی ما امرت‌ علی (ع) حاضر بود گفت: یا رسول اللَّه از ما که زهره آن دارد که ترا شوید و بر تو کفن کند و بر تو نماز کند و ترا در خاک نهد مگر که تو دستوری دهی و آنچه فرمودنی است فرمایی، ما را خبر کن که چون روح تو مقبوض شود که ترا شوید و در چه جامه ترا کفن کند و بر تو که نماز کند و که در قبر شود؟

گفت یا علی شستن تو و آب ریختن فضل بن عباس و جبرئیل سوم شما باشد، آن گه چون از غسل فارغ شوید مرا در سه جامه نو کفن کنید و حنوط بهشتی که جبرئیل از بهشت آورد بر ان پراکنید آن گه چون فارغ شوید مرا در مسجد بر سریر نهید و شما همه از مسجد بیرون روید، فانّ اول من یصلی علیّ الرّب من فوق عرشه ثمّ جبرئیل ثمّ میکائیل ثمّ اسرافیل ثمّ الملائکة زمرا زمرا ثمّ ادخلوا فقوموا صفوفا لا یتقدّم علیّ احد.

فاطمه آن ساعت بر فراق پدر زار بگریست و گفت‌ الیوم الفراق فمتی القاک؟

فقال لها یا بنیّة تلقیننی یوم القیامة عند الحوض و انا اسقی من یرد علی الحوض من امتی، قالت فان لم القک یا رسول اللَّه؟ قال تلقینی عند المیزان و انا اشفع لامّتی، قالت فان لم القک یا رسول اللَّه؟ قال تلقیننی عند الصراط و انا انادی ربّ سلم امّتی من النار.

پس چون کار تمام شد و قبض روح پاک او کردند و وصیت او چنان که فرموده بود بجای آوردند سریر در میان مسجد بنهادند خالی و خود بیرون رفتند. علی (ع) گفت: لقد سمعنا فی المسجد همهمة و لم نر لهم شخصا فسمعنا هاتفا یهتف و هو یقول، ادخلوا رحمکم اللَّه فصلّوا علی نبیّکم فدخلنا و قمنا صفوفا کما امرنا رسول اللَّه فکبّرنا بتکبیر جبرئیل و صلّینا علی رسول اللَّه بصلاة جبرئیل، ما تقدّم منا احد علی رسول اللَّه و دخل القبر ابو بکر الصدّیق و علی بن ابی طالب و ابن عباس.

و دفن رسول اللَّه فلمّا انصرف الناس قالت فاطمة لعلی: یا ابا الحسن دفنتم رسول اللَّه؟

قال نعم، قالت فاطمة کیف طابت انفسکم ان تحثوا التراب علی رسول اللَّه اما کان فی صدورکم لرسول اللَّه الرحمة اما کان معکم الخیر؟ قال بلی یا فاطمة و لکن امر اللَّه الّذی لا مردّ له، فجعلت تبکی و تندب و هی تقول یا ابتاه الآن انقطع عنّا جبرئیل و کان یأتینا بالوحی من السّماء.

روی ابو الاشعث الصنعانی عن اوس بن اوس قال: قال رسول اللَّه (ص): «انّ من افضل ایّامکم یوم الجمعة فیه خلق آدم و فیه قبض و فیه النفخة و فیه الصعقة، فاکثروا من الصلاة علیّ فیه فانّ صلوتکم معروضة علی قالوا یا رسول اللَّه و کیف تعرض صلاتنا علیک و قد ارمت؟ قال اللَّه عز و جل حرّم علی الارض ان تأکل اجساد الانبیاء.

قوله: «ارمت» اصله ارممت فادغمت احدی المیمین فی التّاء، یقال رمّ العظم اذا بلی، و ارم الرجل اذا صارت عظامه بالیة، قوله: «وَ نَبْلُوکُمْ» ای نختبرکم، «بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ» ای بالشدّة و الرخاء و الصّحة و السقم و الغنی و الفقر و بما تحبّون و ما تکرهون، «فِتْنَةً» ابتلاء و امتحانا لننظر کیف شکرکم فیما تحبّون و صبرکم فیما تکرهون، یعنی ما دمتم احیاء. معنی آنست که تا زنده‌اید شما را می‌آزمائیم گاه بیماری و گاه تندرستی و گاه درویشی و گاه توانگری، گاه بلا و شدت و گاه آسانی و راحت، گاهی با نشاط و شادی همه آن بینید که دل شما خواهد، گهی با خروش و زاری همه آن بینید که شما را کراهت آید، این همه بآن کنیم تا بنگریم که از شما صابر بر بلا و شاکر بر عطا کیست. و آن گه از همه بپرسیم، شاکر را بر شکر جزا دهیم و صابر را بر صبر، اینست که اللَّه تعالی گفت: «وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ» یعنی للحساب و الثواب و العقاب. قرأ یعقوب وحده ترجعون بفتح التّاء و کسر الجیم، و قرأ الباقون ترجعون بضم التّاء و کسر الجیم.

«وَ إِذا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً» سبب نزول این آیت آن بود که ابو جهل و ابو سفیان در انجمن قریش نشسته بودند رسول خدا بایشان بر گذشت بو جهل باستهزاء گفت با بوسفیان: انظر الی نبیّ بنی عبد مناف. درنگر باین پیغامبر بنی عبد مناف، بو سفیان گفت چه بود اگر پیغامبری از بنی عبد مناف بود.

رسول خدای سخن هر دو بشنید، آن گه روی به ابو جهل کرد و گفت: ما اریک تنتهی حتی ینزل بک ما نزل بعمّک الولید بن المغیرة، و بابو سفیان نگریست و گفت: انّما قلت الّذی قلته حمیّة.

فانزل اللَّه عز و جل «وَ إِذا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً» ای ما یتخذونک الّا بالاستهزاء، و قیل تقدیره و اذا رأوک داعیا الی رفض آلهتهم اتخذوک هزوا و قالوا: «أَ هذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ ای یعیب آلهتکم. یقال فلان یذکر الناس، ای یغتابهم و یذکرهم بالعیوب. و یقال فلان یذکر اللَّه ای یصفه بالعظمة و یثنی علیه و یوحّده. «وَ هُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمنِ» ای باسم الرّحمن، «هُمْ کافِرُونَ» یعنی الّذین قالوا، و ما الرّحمن، لا نعرف الرّحمن الّا رحمن الیمامة مسیلمة، و قیل ذکر الرحمن هاهنا القرآن و التوحید، یعنی هم بالتوحید و القرآن کافرون.

معنی آیت آنست که رب العزة گفت ای محمد چون تو ایشان را گویی که بتان را مپرستید که ایشان سزای پرستش نیستند و خدایی را نشایند، ایشان با یکدیگر گویند بر طریق استهزاء، اینست که عیب بتان ما میکند و ایشان را بزبان می‌آرد و می‌گوید ایشان را سزاواری الهیت نیست، تا ما را از پرستش ایشان باز دارد. آن گه رب العزة گفت: «وَ هُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمنِ هُمْ کافِرُونَ» این بر سبیل تعجب گفت و تنبیه بر جهل ایشان، یعنی که بر رسول ما انکار کردند که عیب بتان گفت و ایشان را از آنان منع کرد، و آن گه خود بنام رحمن و سخن وی کافر میشوند، و رسول را بر عبادت اللَّه تعالی عیب می‌کنند، این غایت جهل و حماقت است.

قوله: «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ» هذا من الامثال، کما تقول خلق فلان من الغضب، و عجن فلان من الجود، و قطع فلان من القمر. و انّما اراد بهذا استعجال الکفار بالعذاب، و هو قولهم: «ائْتِنا بِما تَعِدُنا» «عَجِّلْ لَنا قِطَّنا» «فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ» و کذلک استعجل طائفة من المؤمنین بالعذاب للکفّار، فقال للطائفتین: «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ» یعنی خلق الانسان عجولا. کما قال فی سورة بنی اسرائیل: «وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا»، و قیل المراد به آدم، (ع) قال مجاهد: لمّا خلق اللَّه آدم فی آخر ما خلق عند آخر النهار فصار الروح فی لسانه و عینیه، رأی الشمس قاربت الغروب، فقال: یا رب عجل تمام خلقی قبل ان تغیب الشمس، فقیل له خلق الانسان من عجل. و قال سعید بن جبیر: لمّا دخل الروح فی رأس آدم و عینیه نظر الی ثمار الجنّة فلمّا دخل فی جوفه اشتهی الطعام فوثب قبل ان تبلغ الروح الی رجلیه عجلان الی ثمار الجنّة فذلک قوله: «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ» و قیل معناه خلق الانسان بسرعة، و تعجیل علی غیر ترتیب، خلق سائر الآدمیّین من النطفة و العلقة و المضغة و غیرها، و قیل العجل الطین بلغة الحمیر، یعنی خلق الانسان من طین قوله: «سَأُرِیکُمْ آیاتِی» یعنی ما توعدون به من العذاب، «فَلا تَسْتَعْجِلُونِ» این در شأن النضر بن الحارث فرو آمد که عذاب بتعجیل میخواست باستهزاء می‌گفته، اللّهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السّماء او ائتنا بعذاب الیم. و همچنین جماعتی مؤمنان که عذاب کافران بتعجیل میخواستند، ربّ العزّة گفت مرا مشتابانید بعذاب فرو گشادن بر ایشان که ما بوقت خویش مواعید خویش بشما نمائیم، پس آن بود که روز بدر ایشان را هلاک کرد، و گفته‌اند که استعجال قیامت میکردند می‌گفتند: «مَتی‌ هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» ربّ العالمین گفت بجواب ایشان: «لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُوا» جواب لو محذوفست یعنی لو علموا ما استعجلوا و لا قالوا متی هذا الوعد، و قیل لو علموا لما اقاموا علی کفرهم و لسارعوا الی الایمان.

«حِینَ لا یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ» ای حین تلفح وجوههم النّار فلا یدفعونها عن وجوههم، «وَ لا عَنْ ظُهُورِهِمْ» یعنی السیاط، «وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ» ای و لا هم یمنعون من عذاب اللَّه. و قیل معناه لیت الّذین کفروا یعلمون حین لا یکفّون. کاشک بدانند کافران حال خویش در آن هنگام که باز نمی‌توانند برد از رویهای خویش آتش، و نه از پس پشتهای خویش چنان که جای دیگر گفت: «وَ تَغْشی‌ وُجُوهَهُمُ النَّارُ.

لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ».

قوله: «بَلْ تَأْتِیهِمْ» ای السّاعة، «بَغْتَةً» ای فجأة، و قیل تأتیهم العقوبة بغتة علی غرّة منهم. «فَتَبْهَتُهُمْ» فتحیّرهم، «فَلا یَسْتَطِیعُونَ رَدَّها» ای لا یقدرون علی دفعها، «وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ» یمهلون.

«وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ» یعزی بهذا نبیّه، «فَحاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»

ای فحل بهم جزاء استهزائهم، و عاد علیهم ما ارادوا بالرّسل. باین آیت پیغامبر را تسلی میدهد میگوید، این کفره قریش با تو همان می‌کنند که کافران پیش با پیغامبران کردند، ای محمّد تو دل بتنگ میار و ضجر مشو از ایذا و استهزاء ایشان که ما هم چنان که پیشینیان ترا جزاء استهزاء بدادیم ایشان را هم جزاء خود بدهیم، کافران پیش را آن بد که پیغامبران را خواستند خود فراسر ایشان نشست، اینان را هم آن بد که بتو میخواهند فراسر ایشان نشیند.

«قُلْ مَنْ یَکْلَؤُکُمْ» قل لهم یا محمّد من یحفظکم، «بِاللَّیْلِ» اذا نمتم، «وَ النَّهارِ» اذا تصرفتم، «مِنَ الرَّحْمنِ» ای من بأس الرّحمن، و من عذابه، و قیل من امره هذا کقوله: «فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ»، و قیل هذا استفهام معناه النفی، ای لا کالی لکم من عذابه ان اتاکم لیلا او نهارا، نقول کلاه کلاة ای حفظه.

«بَلْ هُمْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِمْ» ای عن علم قدرته علیهم معرضین و قیل عن مواعظ ربّهم «مُعْرِضُونَ» لا یلتفتون الیها، و قیل عن القرآن معرضون لا یتدبّرونه.

«أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنا» معناه ام لهم آلهة تجعلهم فی منعة و عزّ من ان ینالهم مکروه و عذاب من جهتنا، و قال ابن عباس: فیه تقدیم و تأخیر، و المعنی ام لهم آلهة من دوننا تمنعهم، ثمّ وصف الآلهة بالضّعف، فقال: «لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ» ای لا یستطیعون دفع ذباب عنها فکیف یرجون نصرها، «وَ لا هُمْ مِنَّا یُصْحَبُونَ» قیل الکنایة للآلهة ای و لا یصحبها اللَّه معونة علی النصر، و قیل الکنایة للکفار، یعنی و لا الکفار منّا یجارون ای یحفظون، من قولهم صحبک اللَّه ای حفظک و نصرک.

«بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّی طالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ» ای لیس لهم آلهة یرجون نصرها بل وسّعنا علیهم ما یعیشون به و علی آبائهم من قبلهم و طوّلنا اعمارهم فغرهم ذلک و ترکوا تدبّر آیاتنا فصاروا کفارا. معنی آیت آنست که این کافران که بتان را می‌پرستند ایشان را از آن بتان عزی و نصرتیست و بازداشتی از عذاب، تا ایشان را بطمع آن نصرت و معونت پرستند، آن بتان از ضعیفی چنانند که یک مگس از خود دفع نتوانند کرد، و خود را بکار نیایند دیگران را چون بکار آیند و نصرت کنند. آن گه گفت نه که ایشان را امید نصرت و منعت بتان نیست لکن ما ایشان را و پدران ایشان را در دنیا برخورداری و نعمت و عمر دراز دادیم، تا بدان غرّه شدند و دلهاشان در تنعم سخت گشت تا در آیات و سخنان ما تفکر نکردند و در دلایل وحدانیت و قدرت ما نظر نکردند و کافر شدند.

و فی الخبر الصحیح: «ما احد اصبر علی اذی یسمعه من اللَّه یدعون له الولد ثمّ یعافیهم و یرزقهم».

«أَ فَلا یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها» نفتحها لمحمّد و یخرجها من ایدی المشرکین. و یزیدها فی ارض المسلمین، و قیل «نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها» نمیت الواحد بعد الواحد و القرن بعد القرن. قال ابن عباس: نقصانها موت العلماء و الفقهاء و خیار النّاس لانّ عمارة الارض بحیاة العلماء و الخیار، و المعنی اذا لم یبق الخیار و العلماء لم یبق، الاشرار و الکفار. و قیل نقصانها جور ولاتها، و قیل نقصانها ذهاب البرکة عن ثمارها و نباتها. «أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ» ام محمّد و اصحابه، و المعنی لیس ذلک کما یظنه المشرکون بل حزبنا هم الغالبون.

«قُلْ إِنَّما أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ» ای أنذرکم عذاب اللَّه بامره و بما اوحی الیّ.

«وَ لا یَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعاءَ» قرأ ابن عامر وحده و لا تسمع الصم بالتّاء و ضمّها و کسر المیم من تسمع و نصب الصم و الوجه انه علی مخاطبة النّبی حملا علی ما قبله و هو خطاب له، و ذلک قوله. «قُلْ إِنَّما أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ» ای انّک لا تقدر علی اسماع الصم، و المراد انهم معاندون فاذا اسمعتهم لم یعلموا بما سمعوا کانّهم صم لم یسمعوا، و قرأ الباقون یسمع بالتّاء مفتوحة، الصم رفعا، و الوجه انه علی الذّم و التوبیخ بترک استماع ما یجب علیهم استماعه، فکانّهم صم لا یسمعون. و ارتفاع الصم بانه فاعل و تذکیر الفعل من اجل تقدمه، و یکون التأنیث غیر حقیقی. دعا اینجا نداست چنان که در سورة الملائکة گفت: «إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ» یعنی ان تنادوهم لا یسمعوا نداءکم. همانست که گفت: «یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ» ای ینادیکم جبرئیل.

جای دیگر گفت: «یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ» ای ینادی المنادی. «إِذا ما یُنْذَرُونَ» ای یخوفون.

«وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ» ای ضربة «مِنْ عَذابِ رَبِّکَ» من قولهم نفحت الدابة اذا رمحت، و قیل النفحة الدفعة الیسیرة من الشی‌ء، من قولهم نفح فلان لفلان، اذا اعطاه قدرا یسیرا من المال، و قیل النفحة الزمهریر، و معنی الآیة لو عاینوا ادنی عذاب من اللَّه دلوا و خضعوا و دعوا بالویل علی انفسهم مقرّین بانهم کانوا «ظالِمِینَ».

قوله: «وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ» هذا الوضع یراد به النصب. یقال وضع صاحب الدیوان المیزان، اذا اخذ فی اخذ الخراج و المراد بالموازین المیزان کقوله: «یا أَیُّهَا الرُّسُلُ» و المراد به النّبی (ص) وحده، و العرب تذکر الجمع و ترید به الواحد، کما قال الاعشی:

و وجه نقی اللون صاف یزینه
مع الجید لبات لها و معاصم‌

اراد بذلک لبة و معصما. قال الزّجاج: القسط، العدل، و هو مصدر یوصف به الواحد و الجمع، یقال میزان قسط، ای ذات قسط، و موازین قسط، ای ذوات قسط. «لِیَوْمِ الْقِیامَةِ» ای لاهل یوم القیامه، و قیل فی یوم القیامة، و قیل لجزاء یوم القیامة، و فی الخبر المیزان له لسان و کفّتان، توزن به صحایف الحسنات و السیّئات فیثقل و یخیف علی قدر الطاعات و المعاصی. و عن ابن عباس قال: ینصب المیزان فیکون العمود منه کما بین المشرق و المغرب. و گفته‌اند: کطباق الدنیا جمیعا فی طولها و عرضها، فاحدی کفتیه من نور و هی الکفة التی توزن بها الحسنات و موضعها عن یمین العرش، و الکفّة الأخری من الظلمة و هی الکفة التی توزن بها السیئات و موضعها عن یسار العرش. «فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً» ای لا ینقص من ثواب حسناته و لا یزاد علی سیآته.

«وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ» قراءت اهل مدینه مثقال حبّة برفع لام است و باین قراءت کان بمعنی وقع است، یعنی و ان وقع و حصل للعبد مثقال حبّة «مِنْ خَرْدَلٍ» می‌گوید از کردار هیچکس هیچ چیز نکاهند و اگر آن چیز همسنگ یک دانه خردل بود، و اگر بنصب خوانی بر قراءت باقی، تقدیر آنست که، و ان کان العمل مثقال حبّة من خردل زیرا که کان برین قراءت ناقص بود و محتاج اسم و خبر باشد مثقال که منصوب است خبر کان است و اسم در وی مضمر، و اگر این سخن مستأنف نهی، رواست گویی: و ان کان مثقال حبّة من خردل. «أَتَیْنا بِها» یعنی و اگر همسنگ یک دانه خردل بود از کردار او بترازو آریم آن را و وی را بدان پاداش دهیم، «وَ کَفی‌ بِنا حاسِبِینَ» ای محصلین و قیل عالمین حافظین لانّ من حسب شیئا علمه و حفظه، قیل دخلت الباء لان معناه معنی الامر، کانّه قال اکتفوا باللّه محاسبا، و انتصابه علی التمییز.

روی انّ رسول اللَّه (ص) صلّی صلاة الصبح یوما فقرأ فیها هذه السورة فلمّا بلغ قوله «وَ کَفی‌ بِنا حاسِبِینَ» اخذته سعلة فرکع.

«وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی‌ وَ هارُونَ الْفُرْقانَ» یعنی الکتاب المفرق بین الحق الباطل و هو الترویة، و قال ابن زید الفرقان، النصر علی الاعداء. کما قال: «وَ ما أَنْزَلْنا عَلی‌ عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ» یعنی یوم بدر. و لانّه قال: «وَ ضِیاءً» ادخل الواو فیه ای آتینا موسی و هارون النصر و الضّیاء، و هو التوریة، و من قال المراد بالفرقان التوریة، قال الواو فی قوله «وَ ضِیاءً» زائدة معجمة، معناه آتینا هما التوریة ضیاء، و قیل هو صفة اخری للتوریة، مثل قوله فی سورة المائدة فی صفة الانجیل: «فِیهِ هُدیً وَ نُورٌ وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ» خصّ المؤمنین بالذکر لانّهم هم المنتفعون به و المتبعون له، ثمّ فسّر فقال: «الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ» ای یخافونه و لم یروه بعد، و قیل یخشون ربّهم ای یطیعونه فی خلواتهم مستترین عن اعین الخلق. «وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ» ای من القیامة. «مُشْفِقُونَ» خائفون. «وَ هذا» یعنی القرآن «ذِکْرٌ مُبارَکٌ» کثیر الخیر دائم النفع یتبرک به و یطلب منه الخیر، «أَنْزَلْناهُ» علی محمّد «أَ فَأَنْتُمْ» یا اهل مکّة، «لَهُ مُنْکِرُونَ» جاحدون؟ و هذا استفهام توبیخ و تعییر.

۳ - النوبة الاولى: قوله تعالی: «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ» هیچ مردم را پیش از تو پایندگی و جاویدی ندادیم ایدر. «أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ» (۳۴) که تو بمیری ایشان جاوید مانند.۳ - النوبة الثالثة: قوله: «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» آن را که در دل یک نقطه صدق پیدا گردد حقیقت عشق مرگ سر از جان وی بر زند زیرا که وعده لقا آنجاست، آن چه جانی بود که وعده لقا فراموش کند یا چه دلی بود که ارتیاحی که جز بمشاهده حق نتواند بود جایی دیگر طلب کند، لا راحة للمؤمن دون لقاء ربه. ای درویش هیچ دولت عزیزتر از مرگ نیست، دین داران را تاج کبریا و کرامت بدروازه مرگ بر سر نهند بر خورداران شریعت توقیع دولت بدر مرگ خواهند یافت، مرگ حرم لا اله الا اللَّه است، مرگ آستانه دار الملک قیامت است، و ممر زوار حق است، مرگ مرکز عزّ عارفانست، و مظنه ارواح مقربان، مرگ طلیعه عنایت ازلست و مقدمه رعایت ابد، در دو عالم هیچکس را آن راحت نیست که مرد موحّد در لحد با احد، علم اسلام و کوس ایمان بقیامت با خود بخاک برد، تا با علم اسلام و کوس ایمان بقیامت در آید، چنان که پادشاهان بشهر خویش در آیند.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله: «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ» ای دوام البقاء فی الدنیا، «أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ» ای فهم الخالدون ان متّ، این جواب مشرکان قریش است که هلاک پیغمبر بآرزو میخواستند میگفتند: «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ» چشم نهاده‌ایم بآن که او بمیرد و باز رهیم ازو، رب العزة گفت تو بمیری نه ایشان خواهند بود که ایشان هم بمیرند. همانست که گفت: «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ». یعنی که در مرگ شماتت نیست که بهمه کس خواهد رسید و هر کسی خواهد چشید، اینست که گفت جل جلاله: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» ای کلّ ذی جسد و روح سیذوق و یقاسی مرارة الموت، در آفرینش کسی نیست که شربت مرگ نچشد هم فریشته مقرب و هم پیغامبر مرسل.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده است که هیچ بشری قبل از تو جاودانگی در دنیا نداشته است. آیا اگر تو بمیری، آن‌ها جاودانه می‌مانند؟ این پاسخ به مشرکان قریش است که آرزو داشتند پیامبر از بین برود و می‌گفتند: «منتظریم که او بمیرد تا دیگر از او خبری نباشد». اما خداوند می‌فرماید که تو خواهی مرد و آن‌ها نیز خواهند مرد. این به ما یادآوری می‌کند که مرگ برای همه اجتناب‌ناپذیر است و هیچ کس از آن در امان نیست. تمامی موجودات، چه انسان، چه فرشته، باید طعم مرگ را بچشند و این حقیقتی است که نمی‌توان از آن گریخت.
قضیت تحنبی فسرّ قوم
حمقی بهم غفلة و نوم‌
هوش مصنوعی: ای حماقت، سرنوشت تو این است که در جهل و خواب از واقعیت‌های زندگی غافل بمانی.
کانّ یومی علیّ حتما
و لیس للشامتین یوم‌
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که روزی بر من حتمی است، ولی برای دشمنان و شادمانان از ناکامی‌ام، روزی وجود ندارد.
آن روز که «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ» از آسمان فرو آمد یعنی که هر چه در زمین خلقست مرگ بر ایشان روانست و فنا حاصل ایشان است، فریشتگان آسمان طمع داشتند که چون اهل زمین را مخصوص کرد بفنا، ایشان را بقا باشد بر دوام، تا آیت آمد که: «کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» آن گه ایشان دل بر مرگ نهادند و دانستند که در آسمان و زمین هیچکس نیست از مخلوقان که بر عقبه مرگ گذر نکند، و آن شربت قهر نچشد اگر در کل عالم کسی را از قهر مرگ خلاص بودی مصطفی عربی بودی که سیّد و سرور کاینات و نقطه دایره حادثات بود، و بنزدیک اللَّه تعالی عزیز و مکرم بود، و با وی میگوید انّک میّت. عائشه روایت میکند از مصطفی که گفت: «من اصیب منکم بمصیبة بعدی فلیتعز بمصیبته بی»
هوش مصنوعی: روزی که آیه "هر کسی که بر روی زمین است، نابود خواهد شد" نازل شد، به مردم دنیا اعلام کرد که همه موجودات در معرض مرگ و فنا هستند. فرشتگان آسمان امید داشتند که اگر خداوند اهل زمین را به فنا محکوم کند، آنها از فنا رهایی یابند و در جاودانگی باقی بمانند. اما سپس آیه دیگری نازل شد که می‌فرماید "هر چیزی هلاک می‌شود جز وجه خدا". این آیه به فرشتگان فهماند که هیچ کس در آسمان و زمین از مرگ در امان نیست. حتی اگر کسی بتواند از قهر مرگ فرار کند، آن فرد تنها پیامبر اکرم (ص) است که بزرگترین و محترم‌ترین مخلوق است. با این حال، خداوند به او نیز می‌فرماید که تو نیز خواهی مرد. عایشه نقل می‌کند که پیامبر گفت: "هر کسی بعد از من به مصیبتی برخورده، باید به مصیبت من تسلی بخشد."
هر کرا بعد از من مصیبتی رسد بوفات عزیزی تا وفات من یاد کند و خود را بآن تعزیت و تسلیت دهد. از اینجا آغاز کنم قصه وفات مصطفی (ص) چنان که نقله اخبار و حمله آثار روایت کردند باسناد درست از جابر بن عبد اللَّه و عبد اللَّه بن عباس که گفتند: که آن روز که جبرئیل امین پیک حضرت، برید رحمت سوره النصر از آسمان عزت فرود آورد مصطفی گفت: یا جبرئیل نفسی قد نعیت‌ ای جبرئیل ما را از قهر مرگ خبر داده‌اند مانا که هنگام رفتن نزدیک گشت و آفتاب عمر بسر دیوار رسید، جبرئیل گفت: یا محمّد «وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولی‌ وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی‌» آن گه رسول خدا بلال را فرمود تا ندا کرد گفت الصلاة جامعة. مهاجر و انصار جمله حاضر شدند در مسجد، رسول خدا نماز بگزارد آن گه بر منبر شد و خطبه‌ای بلیغ خواندن گرفت چون کسی که وداع کند گفت: «یا ایّها الناس ایّ نبی کنت لکم؟»
هوش مصنوعی: هرکس پس از من دچار مصیبت شود و به یاد عزیز خود بمیرد، به خودش تسلیت می‌گوید. از این‌جا داستان وفات پیامبر اکرم (ص) را شروع می‌کنم. بر اساس روایاتی که از جابر بن عبدالله و عبدالله بن عباس نقل شده، در روزی که جبرئیل، فرشته وحی، سوره نصر را از آسمان نازل کرد، پیامبر فرمود: "ای جبرئیل، جان من به من خبر مرگ داده شده است و از نزدیک شدن آن خبر می‌دهد." جبرئیل پاسخ داد: "ای محمد، برای تو در آخرت بهتر است." سپس پیامبر به بلال فرمود تا اذان دهد و مردم، مهاجران و انصار، در مسجد حاضر شدند. پیامبر نماز را اقامه کرد و سپس بر منبر رفت و خطبه‌ای مؤثر خواند و همچون کسی که به وداع می‌پردازد گفت: "ای مردم، من برای شما چه نبی‌ای بودم؟"
چگونه پیغامبری بودم شما را وحی حق چگونه گزاردم و پیغام و نامه ملک چون رسانیدم؟ یاران گفتند جزاک اللَّه من نبی خیرا فلقد کنت لنا کالاب الرحیم و کالاخ الناصح المشفق ادّیت رسالات اللَّه و بلغتنا وحیه و دعوت الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة. ای سید چه گوئیم بکدام زبان تو را ستائیم و ثناء تو بسزای تو کی توانیم، تو ما را چون پدر مهربان بودی و چون برادر مشفق نصیحت کردی، مهجوران را شفیع بودی مریدان را دلیل بودی، درویشان را مونس بودی، وحی پاک و رسالت حق بشرط و رمّت گزاردی، خلق را بدین اسلام و ملت درست خواندی. آن گه رسول خدا سوگند نهاد بر یاران که به یگانگی خدا و بحق من بر شما که هر کرا بر من قصاصی است برخیزد و همین ساعت از من قصاص خواهد پیش از قصاص قیامت، و این سخن سه بار گفت آخر پیری برخاست از میان قوم، نام وی عکاشه پای بسر مردم در می‌نهاد تا نزدیک مصطفی رسید گفت یا رسول اللَّه اگر نه آن بودی که سه بار سوگند دادی و درخواستی من برنخاستمی، پدر و مادر من فداء تو باد این سخن که خواهم گفت نه گفتمی، وقتی من با تو در غزائی بودم و اللَّه ما را نصرت داد و فتح بر آمد، چون باز گشتیم ناقه من پیش ناقه تو برآمد من از ناقه فرو آمدم تا پای مبارک ترا بوسه دهم قضیت خود را برآهیختی و بر پهلوی من زدی، ندانم مرا بقصد زدی یا بقصد ناقه زدی و بر من آمد. رسول خدا گفت: یا عکاشة اعیذک بجلال اللَّه ان یتعمدک رسول اللَّه بالضرب.
هوش مصنوعی: چگونه پیامبری بودم، و چگونه به شما وحی حق را ابلاغ کردم و پیام و نامه حاکم را رساندم؟ یاران گفتند: "خدا تو را جزا دهد، ای پیامبر! تو برای ما چون پدر مهربانی بودی و مانند برادر ناصح و دلسوز. تو رسالت‌های خدا را به خوبی انجام دادی و ما را به راه پروردگار با حکمت و پندهای نیکو دعوت کردی." ای آقا، چگونه باید تو را ستایش کنیم و در کدام زبان از تو تقدیر کنیم؟ ما نزدیک به تو بودیم و تو برای ما همچون پدر مهربان بودی و به ما نصیحت کردی. تو شفیع کسانی بودی که رها شده بودند و راهنمای مریدان، و مونس درویشان. تو وحی پاک و رسالت حق را به درستی به ما رساندی و مردم را به این اسلام و دین درست دعوت کردی. سپس رسول خدا بر یاران سوگند یاد کرد که به یگانگی خدا و به حق من، هر کس که شکایتی از من دارد باید بایستد و اکنون از من شکایت کند پیش از آنکه در روز قیامت این کار را انجام دهد. این سخن را سه بار تکرار کرد. در این زمان، پیرمردی از میان مردم برخاست به نام عکاشه، که به سمت پیامبر آمد و گفت: "ای رسول خدا! اگر سوگند تو نبود من برنمی‌خاستم. جان پدر و مادرم فدای تو، من حرفی را می‌خواهم بزنم که قبلاً نگفته‌ام. وقتی من در جنگ با تو بودم و خدا ما را یاری داد و نصرت و پیروزی نصیب ما شد، وقتی به خانه بازگشتیم، ناقه من به ناقه تو نزدیک شد و من از ناقه پایین آمدم تا پای مبارک تو را ببوسم. تو با دست خود به پهلوی من زدی و نمی‌دانم که این کار را به قصد من کردی یا ناقه." رسول خدا به او گفت: "ای عکاشه، من تو را به جلال خدا پناه می‌دهم که پیامبر خدا عمدی تو را نبیند."
آن گه بلال را فرمود تا بسرای فاطمه رود و قضیب ممشوق بیارد، بلال از مسجد بیرون شد دست بر سر نهاده و ندا میزند که اینک رسول خدای از نفس خویش قصاص میدهد، آمد تا در حجره فاطمه و در بزد و گفت ای دختر رسول خدا قضیت ممشوق بمن ده، فاطمه گفت، ای بلال پدر من قضیب از بهر چه میخواهد؟ و امروز نه روز حج است و نه روز عزا. بلال گفت: یا فاطمة ما اغفلک عمّا فیه ابوک انّ رسول اللَّه یودّع الدّین و یفارق الدّنیا و یعطی القصاص من نفسه. ای فاطمه سخت غافل نشسته و از حال و کار پدر بی خبر مانده‌ای که دنیا را وداع میکند و ساز سفر آخرت میسازد، و از نفس خود قصاص میدهد، فاطمه گفت ای بلال کرا دل دهد که از رسول خدا قصاص خواهد؟
هوش مصنوعی: بلال به دستور پیامبر به سمت فاطمه رفت تا عصای محبوب او را بیاورد. بلال از مسجد خارج شد و با صدای بلند اعلام کرد که پیامبر خدا از جان خود انتقام می‌گیرد. وقتی به خانه فاطمه رسید، در زد و گفت: ای دختر پیامبر، عصای محبوب را به من بده. فاطمه پرسید: ای بلال، پدرم چرا به عصا احتیاج دارد؟ امروز نه روز حج است و نه روز عزای خاصی. بلال پاسخ داد: ای فاطمه، چقدر غافل هستی از حال پدرت! رسول خدا در حال وداع با دنیا و آماده شدن برای سفر آخرت است و می‌خواهد از جانش انتقام بگیرد. فاطمه گفت: ای بلال، کی دلش را می‌زند که از پیامبر خدا انتقام بگیرد؟
ای بلال اگر ناچارست باری حسن و حسین را گوی تا حوالت آن قصاص با خود گیرند، و آن حکم بر ایشان برانند نه بر رسول خدا. بلال قضیب آورد و بدست رسول داد، و رسول بدست عکاشه داد، ابو بکر و عمر چون آن حال دیدند برخاستند گریان و سوزان گفتند: یا عکاشة ها نحن بین یدیک فاقتص منّا و لا تقتص من رسول اللَّه. رسول خدا چون ایشان را بر آن صفت دید گفت امض یا با بکر و انت یا عمر فقد عرف اللَّه مکانکما و مقامکما، علی بن ابی طالب (ع) برخاست گفت یا عکاشة انا فی الحیاة بین یدی رسول اللَّه و لا تطیب نفسی ان تضرب رسول اللَّه فهذا ظهری و بطنی اقتص منّی بیدک و اجلدنی مائة و لا تقتص من رسول اللَّه.
هوش مصنوعی: بلال، اگر مجبور هستی که حسن و حسین را مورد قصاص قرار دهی، پس آن را بر خود بگیر و حکم را بر آنها جاری کن، نه بر پیامبر خدا. بلال چکشی آورد و به دست رسول خدا داد، و رسول آن را به عکاشه سپرد. ابوبکر و عمر چون این صحنه را دیدند، با ناراحتی و گریه بلند شدند و گفتند: ای عکاشه، ما در پیش تو هستیم، پس از ما قصاص کن و نه از پیامبر خدا. پیامبر خدا وقتی این حال را دید، فرمود: ای ابوبکر و ای عمر، خداوند مقام شما را می‌شناسد. علی بن ابی‌طالب (ع) نیز برخاست و گفت: ای عکاشه، من در زندگی‌ام در کنار پیامبر هستم و نمی‌توانم تحمل کنم که پیامبر خدا مورد ضرب و شتم قرار گیرد. این بدن من است و من آماده‌ام که صد ضربه را تحمل کنم، اما تو از پیامبر خدا قصاص نکن.
رسول خدا او را گفت‌ یا علی اقعد، فقد عرف اللَّه مقامک و نیّتک‌، حسن و حسین بزاری پیش آمدند و خویشتن را بر عکاشه عرض کردند و گفتند یا عکاشة أ لیس تعلم انّا سبطا رسول اللَّه فالقصاص منّا کالقصاص من رسول اللَّه.
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود: ای علی، بنشین، زیرا خداوند مقام و نیت تو را شناخته است. حسن و حسین پیش آمدند و به عکاشه گفتند: آیا نمی‌دانی که ما نوه‌های پیامبر هستیم و قصاص از ما همانند قصاص از پیامبر است؟
هم چنان رسول خدای ایشان را دلخوشی داد و ساکن کرد و گفت:
هوش مصنوعی: خداوند همچنان به پیامبرشان خوشحالی بخشید و دلشان را آرام کرد و فرمود:
اقعدا یا قرّتی عینی لانسی اللَّه لکما هذا المقام.
هوش مصنوعی: ای دو نشسته، ای چشمانم، بر این مقام برای شما روزی مقدر شده است.
پس گفت ای عکاشه بزن اگر میزنی، عکاشه گفت یا رسول اللَّه آن روز که آن قضیب بر من آمد پهلوی من برهنه بود، رسول جامه از پهلو باز گرفت چنان که خورشید شعاع و نور خود بر زمین افکند تا تلألؤ نور از پهلوی رسول بر قوم افتاد یاران همه فریاد و غریو در گرفتند. عکاشه برجست و روی بر پهلوی رسول مالید و میگفت فداک ابی و امّی، پدر و مادر من فدای تو باد چه جای آنست که من از تو قصاص خواهم و کرا خود دل دهد که از تو قصاص خواهد عکاشه را هزار جان بایستی که فدای این ساعت کردی، رسول خدا گفت: اما ان تضرب و اما ان تعفو؟ فقال قد عفوت عنک رجاء ان یعفو اللَّه عنّی فی القیامة. فقال النبی (ص): «من اراد ان ینظر الی رفیقی فی الجنّة فلینظر الی هذا الشیخ»
هوش مصنوعی: عکاشه به پیامبر گفت: ای رسول خدا، اگر قرار است تلافی کنی، من آماده‌ام. اما عکاشه گفت: یا رسول الله، روزی که آن عصا بر من خورد، پهلویم برهنه بود. پیامبر جامه‌اش را کنار زد و نور و روشنی‌اش بر زمین تابید. نور رسول بر مردم افتاد و آنها همه فریاد و شوروغوغا کردند. عکاشه جلو آمد و بر پهلوی پیامبر دست کشید و گفت: پدر و مادر من فدای تو باد، چه جای آن وجود دارد که من از تو انتقام بگیرم؟ عکاشه به هزار جان هم باید فدای این لحظه کند. پیامبر فرمود: حالا تو می‌خواهی بزدنی یا که عفو کنی؟ عکاشه پاسخ داد: من از تو گذشتم به امید اینکه خداوند نیز در روز قیامت از من بگذرد. پیامبر فرمود: «هر کس می‌خواهد رفیق خود را در بهشت ببیند، به این مرد نگاه کند.»
فقام المسلمون یقبلون ما بین عینی عکاشه و یقولون طوباک ثم طوباک نلت الدرجات العلی و مرافقة رسول اللَّه. پس رسول خدا همان روز بیماری بوی در آمد هژده روز بیمار بود. در بیماری بلال بانگ نماز گفت آن گه بدر حجره آمد گفت: السلام علیک یا رسول اللَّه و رحمة اللَّه الصّلاة یرحمک اللَّه رسول خدا آواز بلال شنید، فاطمه (ع) گفت‌ یا بلال انّ رسول اللَّه الیوم مشغول بنفسه.
هوش مصنوعی: مسلمانان به عکاشه می‌نگریستند و می‌گفتند: خوشا به حال تو که به درجات عالی و همراهی با رسول خدا رسیدی. رسول خدا در همان روز دچار بیماری شد و به مدت هجده روز بیمار بود. در این مدت، بلال صدای اذان گفت و سپس به اتاق آمد و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا و رحمت خدا بر تو، خدا تو را رحمت کند. رسول خدا صداى بلال را شنید و فاطمه (ع) گفت: ای بلال، رسول خدا امروز مشغول احوال خود است.
رسول خدای امروز بخود مشغول است، بلال در مسجد شد چون اسفار صبح ببود گفت و اللَّه که من اقامت نگویم و نماز نکنم تا از سید خود رسول خدای دستوری نخواهم، باز گشت و بر در بایستاد و ندا کرد و گفت: السّلام علیک یا رسول اللَّه و رحمة اللَّه الصّلاة یرحمک اللَّه. رسول آواز بلال بشنید گفت: ادخل یا بلال انّ رسول اللَّه الیوم مشغول بنفسه، مرّ أبا بکر یصلّ بالنّاس.
هوش مصنوعی: امروز پیامبر خدا مشغول کارهای خودش است. بلال به مسجد آمد و گفت که هرگز اقامه نخواهد گفت و نماز نخواهد خواند تا از استادش، پیامبر خدا، دستوری دریافت کند. او برگشت و در کنار در ایستاد و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا و رحمت خدا بر تو. پیامبر صدای بلال را شنید و گفت: بله، بلال، من امروز مشغول خودم هستم، برو و به ابوبکر بگو که مردم را نماز بگذارد.
ای بلال بگو تا قوم نماز کنند و ابو بکر پیش رود بجای من، که من طاقت بیرون آمدن ندارم، بلال بیرون آمد دست بر سر نهاده و می‌گوید وا غوثاه باللّه، وا انقطاع رجائی، وا انقصام ظهری، لیتنی لم تلدنی امّی و اذ ولدتنی لم اشهد من رسول اللَّه هذا الیوم.
هوش مصنوعی: بلال به قوم می‌گوید که نماز کنند و ابوبکر را به جای پیامبر پیش روید، زیرا پیامبر نمی‌تواند از جا برخیزد. سپس بلال به بیرون می‌آید و دستش را بر سر می‌گذارد و فریاد می‌زند: «ای خدا، به فریادم برس! امیدم قطع شد! دیگر نمی‌توانم تحمل کنم! کاش مادرم مرا به دنیا نمی‌آورد و اگر هم به دنیا می‌آورد، کاش امروز چنین روزی را نمی‌دیدم.»
پس گفت یا ابا بکر رسول خدای فرمود تا تو بجای وی نماز بجماعت بگزاری و ابو بکر مردی رقیق دل بود چون پیش شد و مقام رسول دید از رسول خالی، بیفتاد و بیهوش گشت، یاران همه گریستن در گرفتند خروش و زاری عظیم در مسجد افتاد، آواز ایشان بسمع رسول رسید گفت این چه آشوب و شور و چه خروش و زاری است؟ گفتند صیحة المسلمین لفقدک یا رسول اللَّه.
هوش مصنوعی: پس پیامبر خدا به ابوبکر گفت که تو باید به جای او نماز جماعت را اقامه کنی. ابوبکر مردی حساس و دل‌نازک بود و وقتی به جایگاه پیامبر رسید و دید که پیامبر در آنجا حضور ندارد، از شدت غصه به زمین افتاد و بیهوش شد. همه یاران دور او جمع شدند و زاری و گریه‌ای در مسجد بر پا شد. صدای ایشان به پیامبر رسید و ایشان پرسیدند این چه شور و حالتی است؟ گفتند صدای مسلمانان به خاطر غیبت شما ای پیامبر خداست.
پس رسول خدای علی را و ابن عباس را بخواند، و تکیه بر ایشان کرد تا بمسجد آمد و نماز جماعت بگزارد دو رکعت سبک، آن گه روی ملیح با یاران کرد و گفت: «معاشر المسلمین استودعکم اللَّه انتم فی رجاء اللَّه و امانه و اللَّه خلیفتی علیکم، معاشر المسلمین علیکم باتّقاء اللَّه و حفظ طاعته من بعدی فانّی مفارق الدنیا هذا اول بوم من الآخرة و آخر یوم من الدنیا».
هوش مصنوعی: پس رسول خدا علی و ابن عباس را فراخواند و به آن‌ها تکیه کرد تا به مسجد رفت و دو رکعت نماز جماعت سبکی اقامه کرد. سپس با چهره‌ای مهربان به یارانش نگاه کرد و گفت: «ای مسلمانان، شما را به خداوند می‌سپارم. شما در امید و امان خدا هستید و خداوند خلیفه من بر شماست. ای مسلمانان، شما باید تقوای خدا را رعایت کنید و اطاعت او را پس از من حفظ کنید، زیرا من به زودی از دنیا می‌روم. این روز، نخستین روز از آخرت و آخرین روز از دنیای شماست.»
پس رسول خدا بخانه باز شد و روز دوشنبه کار بر وی سخت شد و کان صلّی اللَّه علیه و سلّم ولد یوم الاثنین و بعث یوم الاثنین و قبض فی یوم الاثنین، و اوحی اللَّه عز و جل الی ملک الموت ان اهبط الی حبیبی و صفیّی محمّد. فی احسن صورة و ارفق به فی قبض روحه.
هوش مصنوعی: پس پیامبر خدا به خانه برگشت و در روز دوشنبه حالش به شدت وخیم شد. او در روز دوشنبه به دنیا آمد، در روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و در روز دوشنبه از دنیا رفت. خداوند عز و جل به ملائکه مرگ فرمان داد که به نزد محبوب و منتخب من محمد فرود آیند و روح او را در بهترین حالت و به نرمی بگیرند.
ملک الموت از آسمان فرو آمد مانند اعرابی بر در حجره رسول بایستاد، پس گفت: السّلام علیکم یا اهل بیت النبوّة و معدن الرّسالة و مختلف الملائکة أ ادخل؟ عایشه گفت یا فاطمة اجیبی الرّجل. مردی بر در است او را جواب ده و باز گردان، فاطمه گفت‌: آجرک اللَّه فی ممشاک یا عبد اللَّه انّ رسول اللَّه مشغول بنفسه.
هوش مصنوعی: ملک الموت از آسمان پایین آمد و مانند یک مرد بدوی در درگاه حجره پیامبر ایستاد. سپس گفت: سلام بر شما ای اهل بیت نبوت و جایگاه رسالت و محل آمد و شد فرشتگان، آیا می‌توانم وارد شوم؟ عایشه گفت: ای فاطمه، جواب مرد را بده و او را برگردان. فاطمه گفت: خداوند تو را در راهت پاداش دهد، ای بنده خدا، پیامبر مشغول به نفس خود است.
یک بار دیگر همان ندا کرد و همان جواب شنید، سوم بار ندا کرد و گفت: السّلام علیکم یا اهل بیت النبوّة و معدن الرسالة و مختلف الملائکة أ ادخل فلا بدّ من الدخول؟ در آیم که ناچارست در آمدن، رسول خدا آواز ملک الموت بشنید گفت ای فاطمه کیست که بر در است؟ گفت یا رسول اللَّه مردی بر در است که دستوری در آمدن میخواهد و ما یک بار و دو بار او را جواب دادیم سوم بار آوازی داد که از آن موی بر اندام من برخاست و شانه‌ام بلرزید، رسول خدا او را گفت ای فاطمه ای جان پدر دانی کیست که بر در است؟
هوش مصنوعی: یک بار دیگر صدایی را شنید و همان پاسخ را دریافت کرد. بار سوم گفت: سلام بر شما ای اهل بیت پیامبری و منبع رسالت و جایی که فرشتگان نازل می‌شوند. آیا می‌توانم وارد شوم؟ او می‌دانست که باید وارد شود. رسول خدا صدای فرشته مرگ را شنید و به فاطمه گفت: عزیزم، کیست که در دروازه است؟ فاطمه پاسخ داد: یا رسول‌الله، مردی به در آمده که خواستار ورود است و ما دو بار به او جواب داده‌ایم. در بار سوم صدایی داده که موهایم به خاطر آن سیخ شده و شانه‌ام لرزید. رسول خدا به فاطمه گفت: ای جانم، آیا می‌دانی که کیست که در دروازه است؟
هذا هادم اللّذات و مفرّق الجماعات، هذا مرمّل الازواج و مؤتم الاولاد هذا مخرب الدور و عامر القبور، این شکننده کامهاست جدا کننده جمعها است، قطع کننده پیوندها است، زنان را بیوه کند طفلان را یتیم کند خانه‌ها را خراب کند گورها را آباد کند، دوستان را از یکدیگر جدا کند این ملک الموت است.
هوش مصنوعی: این موجود شکننده لذت‌ها و جداکننده جمع‌هاست. او همسران را بیوه می‌کند و فرزندان را یتیم. خانه‌ها را ویران می‌کند و قبرها را پر می‌کند. او دوستان را از یکدیگر دور می‌سازد و در واقع، همان ملک الموت است.
آن گه گفت‌: ادخل یرحمک اللَّه یا ملک الموت.
هوش مصنوعی: سپس گفت: وارد شو، خداوند تو را رحمت کند ای ملک الموت.
ملک الموت در آمد رسول خدا چون او را دید گفت: جئتنی زائرا ام قابضا؟
هوش مصنوعی: ملک الموت به سراغ رسول خدا آمد و زمانی که او را دید، گفت: آیا به عنوان مهمان به سراغ من آمده‌ای یا اینکه می‌خواهی جانم را بگیری؟
بزیارت آمدی یا بقبض روح؟ گفت جئت زائرا و قابضا، هم بزیارت آمده‌ام و هم بقبض روح اگر دستوری دهی که اللَّه تعالی مرا چنین فرمود که بحضرت تو آیم بدستوری تو آیم و قبض روح بدستوری تو کنم اگر دستوری دهی اگر نه باز گردم و بحضرت خداوند خویش باز شوم. رسول گفت: یا ملک الموت این خلفت حبیبی جبرئیل.
هوش مصنوعی: شما به دیدن آمده‌اید یا برای قبض روح؟ گفت: من هم به دیدن آمده‌ام و هم برای قبض روح. اگر دستوری بدهید، من طبق فرمان خدا آمده‌ام که به نزد شما بیایم و روح را به دست شما بگیرم. اگر دستوری دارید، بفرمایید، و اگر نه، من برمی‌گردم و به نزد خداوند خودم می‌روم. پیامبر گفت: ای ملک الموت، این مهمان محبوب من جبرئیل است.
آن دوست من را جبرئیل کجا گذاشتی گفت در آسمان دنیا و فریشتگان او را تعزیت می‌دهند، تا درین سخن بودند جبرئیل در آمد و بر بالین مصطفی بنشست. رسول (ص) گفت: یا جبرئیل هذا الرحیل من الدنیا فبشّرنی بمالی عند اللَّه.
هوش مصنوعی: دوست من جبرئیل کجا رفتی؟ او پاسخ داد که در آسمان دنیا است و فرشتگان او را تسلیت می‌گویند. در همین حال، جبرئیل وارد شد و بر بالین مصطفی نشسته بود. پیامبر گفت: ای جبرئیل، این سفر از دنیا است، پس من را به آنچه نزد خدا دارم، بشارت بده.
ای جبرئیل اینک طومار عمر ما در نوشتند و گوشوار مرگ در گوش بندگی ما کردند و سفر قیامت در پیش ما نهادند از لطف الهی و ذخایر غیبی ما را نشانی ده و در آن نشان ما را بشارتی ده تا بخوشدلی ما ودیعت غیبی بسپاریم. قال ابشرک یا حبیب اللَّه انّی ترکت ابواب السماء قد فتحت و الملائکة قد قاموا صفوفا بالتحیّة و الریحان یحیّون روحک یا محمّد. گفت یا حبیب اللَّه درهای آسمان جمله گشاده و مقربان صف صف ایستاده با نثار روح و ریحان و تحف رضوان و انتظار روح پاک تو می‌کشند، ای محمّد فقال لوجه ربّی الحمد فبشّرنی یا جبرئیل.
هوش مصنوعی: ای جبرئیل، اکنون نوشته‌اند که عمر ما به پایان رسیده و نشانه‌های مرگ بر گردن ما آویخته شده است و سفر روز قیامت پیش روی ما قرار گرفته است. از لطف الهی، ما را به ذخایر غیبی‌مان آگاه کن و به ما نشانی بده تا با دل شاد، ودیعه‌های غیبی را به تو بسپاریم. جبرئیل پاسخ داد: «خوش‌خبر باش، ای محبوب خدا، زیرا درهای آسمان به روی تو گشوده شده و فرشتگان در صفوف ایستاده‌اند تا با تحیت و گلاب به روح تو سلام کنند، ای محمد.» محمد در پاسخ گفت: «برای چهره پروردگارم شکر می‌کنم، پس مرا بشارت بده، ای جبرئیل.»
گفت حمد خداوند مرا که با من این همه کرامت کرد و عطا داد نه ازین می‌پرسم، مرا بشارت ده. گفت بشارت می‌دهم ترا بآن که درهای دوزخ استوار ببستند و درهای بهشت گشادند و فرادیس اعلی و جنّات مأوی را بیاراستند و آذین بستند و جویهای آن مطرّد گشت و درختان آن متدلی شد و حوران خویشتن را بیاراستند قدوم روح ترا ای محمّد.
هوش مصنوعی: خداوند را شکر می‌کنم که چنین نعمتی به من داد و چنین کرامتی نصیبم کرد. پس از این می‌پرسم که به من بشارت بده. پاسخ داد که به تو بشارت می‌دهم که درهای جهنم به‌طور کامل بسته شده و درهای بهشت گشوده شده‌اند. باغ‌های بهشت آراسته و آماده شده‌اند، جوی‌ها به خوبی جاری هستند و درختان در آن ثمر می‌دهند. همچنین حوریان نیز خود را برای استقبال از تو آراسته‌اند، ای محمد.
قال لوجه ربّی الحمد فبشرنی یا جبرئیل.
هوش مصنوعی: او گفت: "برای خاطر پروردگارم، سپاس می‌گویم." سپس جبرئیل به من بشارت داد.
گفت ای جبرئیل خدای را ثنا میگویم و سپاس داری میکنم بر نعمتهای ریزان و نواختهای بی‌کران، اما نه ازین می‌پرسم، مرا بشارت ده. گفت اول کسی که از خاک بر آید تو باشی و اول کسی که در حضرت عزت بندگان را شفاعت کند تو باشی و اول کسی که شفاعت او قبول کنند و مرادش در کنار نهند تو باشی.
هوش مصنوعی: گفت: ای جبرئیل، من خدا را ستایش می‌کنم و بر نعمت‌های بی‌پایانش سپاس‌گزاری می‌کنم، اما این موضوع برایم مهم نیست، بلکه می‌خواهم بشارت دریافت کنم. جبرئیل پاسخ داد: تو نخستین کسی هستی که از خاک برمی‌خیزد و همچنین نخستین کسی خواهی بود که در روز قیامت برای بندگان شفاعت می‌کند. و تو همچنین اولین خواهی بود که شفاعتش مورد قبول واقع می‌شود و در کنار خداوند قرار می‌گیرد.
قال لوجه ربّی الحمد فبشرنی یا جبرئیل.
هوش مصنوعی: او گفت: "برای ذات پروردگارم سپاس می‌گویم، پس، ای جبریل، مرا بشارت بده."
گفت ای جبرئیل حمد خدای را بر نعمتهای وی نه ازین پرسم مرا بشارت ده. قال جبرئیل یا حبیبی عمّا تسئلنی؟ گفت ای دوست مرا از چه می‌پرسی؟
هوش مصنوعی: گفت: ای جبرئیل، ایستاده‌ام و شکر و ستایش خداوند را به خاطر نعمت‌هایش می‌گوییم و دیگر از این نپرس. جبرئیل پاسخ داد: ای دوست، از چه چیزی می‌خواهی که از من بپرسی؟
قال اسئلک عن غمّی و همّی فمن لقرّاء القرآن من بعدی، من لصوّام شهر رمضان من بعدی، من لحجّاج بیت اللَّه الحرام من بعدی، من لامّتی المصطفاة من بعدی.
هوش مصنوعی: از تو می‌پرسم در مورد غم و اندوهم. بعد از من، چه کسی خواهد بود که قرآن را بخواند؟ چه کسی روزه‌داران ماه رمضان خواهد بود؟ چه کسی به حج‌گذاران خانه خدا کمک خواهد کرد؟ و بعد از من، چه کسی به نسل منتخب و محبوب من خواهد رسید؟
ای جبرئیل ترا از غم و اندوه خود می‌پرسم اندوه من همه برای امّت است، مشتی درویشان و بیچارگان که در متابعت ما کمر وفاداری بر میان بستند حلقه بندگی شرع در گوش فرمان برداری کردند دین اسلام و ملت شریعت بپای داشتند و بجان و دل پذیرفتند و بدوستی ما و امید شفاعت ما روز بسر آوردند، گویی سرانجام کار ایشان بچه رسد و فردا با ایشان چه کنند؟ جبرئیل گفتا، ابشر یا حبیب اللَّه فان اللَّه عز و جل یقول قد حرّمت الجنّة علی جمیع الانبیاء و الامم حتی تدخلها انت و امتک یا محمّد.
هوش مصنوعی: ای جبرئیل، از غم و اندوه خود به تو می‌گویم. اندوه من برای امتی است که شامل گروهی از درویشان و بیچارگان می‌شود. آن‌ها در پیروزی ما، همواره وفادار بوده و راستین‌تر از هر چیز دیگری، بندگی و پیروی از شرع را پذیرفته‌اند. آن‌ها دین اسلام و اصول شریعت را با تمام وجود در آغوش گرفته و در دوستی ما و امید به شفاعت ما روزها را گذرانده‌اند. اما اکنون در نگرانی هستم که سرنوشت آنان چه خواهد شد و فردا با آن‌ها چه می‌کنند؟ جبرئیل پاسخ داد: ای دوست خدا، بشارت بده که خداوند، به راستیت می‌گوید: و به همه انبیاء و امت‌ها به جز تو و امّت تو، ورود به بهشت را حرام کرده است.
قال الآن طابت نفسی ادن یا ملک الموت فانته الی ما امرت‌ علی (ع) حاضر بود گفت: یا رسول اللَّه از ما که زهره آن دارد که ترا شوید و بر تو کفن کند و بر تو نماز کند و ترا در خاک نهد مگر که تو دستوری دهی و آنچه فرمودنی است فرمایی، ما را خبر کن که چون روح تو مقبوض شود که ترا شوید و در چه جامه ترا کفن کند و بر تو که نماز کند و که در قبر شود؟
هوش مصنوعی: سپس حضرت فرمودند: اکنون دل من آرام است، نزدیک بیا ای ملک الموت. پس ملک الموت حاضر شد و گفت: ای رسول الله، از ما کسی قدرت ندارد که تو را غسل دهد، کفن کند، بر تو نماز بخواند و در خاک بگذارد، مگر این‌که دستوری بدهی. بنابراین هر آنچه که می‌خواهی بفرما تا ما بدانیم که بعد از قبض روح تو چگونه تو را غسل دهیم، با چه لباس‌هایی تو را کفن کنیم، بر تو چه کسی نماز بخواند و چه کسی تو را در قبر بگذارد.
گفت یا علی شستن تو و آب ریختن فضل بن عباس و جبرئیل سوم شما باشد، آن گه چون از غسل فارغ شوید مرا در سه جامه نو کفن کنید و حنوط بهشتی که جبرئیل از بهشت آورد بر ان پراکنید آن گه چون فارغ شوید مرا در مسجد بر سریر نهید و شما همه از مسجد بیرون روید، فانّ اول من یصلی علیّ الرّب من فوق عرشه ثمّ جبرئیل ثمّ میکائیل ثمّ اسرافیل ثمّ الملائکة زمرا زمرا ثمّ ادخلوا فقوموا صفوفا لا یتقدّم علیّ احد.
هوش مصنوعی: گفت: وقتی که غسل کردید، من را با سه جامه نو کفن کنید و از بوی خوش بهشتی که جبرئیل از بهشت آورده بر من بپاشید. سپس من را در مسجد روی سِرِیر (تخت) بگذارید و همه شما از مسجد خارج شوید. زیرا اولین کسی که بر من نماز می‌خواند، خدای بزرگ است که از بالای عرش خود ناظر است، سپس جبرئیل، میکائیل و اسرافیل و بعد از آن فرشتگان به ترتیب می‌آیند. سپس شما باید صف بکشید و هیچ‌کس حق ندارد جلو بیفتد.
فاطمه آن ساعت بر فراق پدر زار بگریست و گفت‌ الیوم الفراق فمتی القاک؟
هوش مصنوعی: فاطمه در آن لحظه به شدت از نبود پدرش گریه کرد و گفت: "امروز جدایی است، پس چه زمانی دوباره تو را ملاقات می‌کنم؟"
فقال لها یا بنیّة تلقیننی یوم القیامة عند الحوض و انا اسقی من یرد علی الحوض من امتی، قالت فان لم القک یا رسول اللَّه؟ قال تلقینی عند المیزان و انا اشفع لامّتی، قالت فان لم القک یا رسول اللَّه؟ قال تلقیننی عند الصراط و انا انادی ربّ سلم امّتی من النار.
هوش مصنوعی: پیامبر به او گفت: ای دخترم، در روز قیامت عند حوض (آب) مرا ملاقات کن و من به افرادی از امتم که به حوض می‌آیند آب می‌دهم. او پرسید: اگر نتوانم تو را ملاقات کنم، ای رسول خدا؟ پیامبر پاسخ داد: در کنار میزان (ترازوی اعمال) مرا ملاقات کن و من برای امتم شفاعت می‌کنم. او دوباره پرسید: اگر نتوانم تو را ملاقات کنم، ای رسول خدا؟ پیامبر گفت: مرا در کنار صراط ملاقات کن و من به پروردگار (از طرف امتم) می‌گویم که آنها را از آتش نجات بده.
پس چون کار تمام شد و قبض روح پاک او کردند و وصیت او چنان که فرموده بود بجای آوردند سریر در میان مسجد بنهادند خالی و خود بیرون رفتند. علی (ع) گفت: لقد سمعنا فی المسجد همهمة و لم نر لهم شخصا فسمعنا هاتفا یهتف و هو یقول، ادخلوا رحمکم اللَّه فصلّوا علی نبیّکم فدخلنا و قمنا صفوفا کما امرنا رسول اللَّه فکبّرنا بتکبیر جبرئیل و صلّینا علی رسول اللَّه بصلاة جبرئیل، ما تقدّم منا احد علی رسول اللَّه و دخل القبر ابو بکر الصدّیق و علی بن ابی طالب و ابن عباس.
هوش مصنوعی: پس از آنکه کارها به پایان رسید و روح پاک او را قبض کردند و وصیتش را به جا آوردند، تخت (سریر) را در وسط مسجد قرار دادند و خودشان خارج شدند. علی (ع) گفت: ما در مسجد صدایی شنیدیم اما کسی را ندیدیم. سپس صدایی را شنیدیم که می‌گفت: "به رحمت خدا وارد شوید و بر نبی خود نماز بگذارید." ما وارد شدیم و به صف ایستادیم همان‌طور که رسول خدا دستور داده بودند. با تکبیر جبرئیل تکبیر گفتیم و بر رسول خدا نماز گزاردیم به روشی که جبرئیل انجام می‌داد. هیچ یک از ما پیشی نگرفت و بر قبر، ابوبکر صدیق و علی بن ابی‌طالب و ابن عباس وارد شدند.
و دفن رسول اللَّه فلمّا انصرف الناس قالت فاطمة لعلی: یا ابا الحسن دفنتم رسول اللَّه؟
هوش مصنوعی: پس از اینکه مردم از مراسم تشییع خارج شدند، فاطمه به علی گفت: ای اباالحسن، آیا پیامبر خدا را دفن کرده‌اید؟
قال نعم، قالت فاطمة کیف طابت انفسکم ان تحثوا التراب علی رسول اللَّه اما کان فی صدورکم لرسول اللَّه الرحمة اما کان معکم الخیر؟ قال بلی یا فاطمة و لکن امر اللَّه الّذی لا مردّ له، فجعلت تبکی و تندب و هی تقول یا ابتاه الآن انقطع عنّا جبرئیل و کان یأتینا بالوحی من السّماء.
هوش مصنوعی: فاطمه با ناراحتی از کسانی که بر روی رسول خدا خاک می‌پاشیدند، پرسید که چگونه می‌توانند به این کار دست بزنند در حالی که محبت و رحمت رسول خدا در دل‌هایشان وجود دارد و آیا چیزی جز خوبی با او بوده است؟ آنها پاسخ دادند که بله، اما خواست خداوند چیزی است که نمی‌توان در برابرش ایستادگی کرد. فاطمه با اشک و ناله گفت که اکنون جبرئیل از ما جدا شده و دیگر وحی از آسمان به ما نمی‌رسد.
روی ابو الاشعث الصنعانی عن اوس بن اوس قال: قال رسول اللَّه (ص): «انّ من افضل ایّامکم یوم الجمعة فیه خلق آدم و فیه قبض و فیه النفخة و فیه الصعقة، فاکثروا من الصلاة علیّ فیه فانّ صلوتکم معروضة علی قالوا یا رسول اللَّه و کیف تعرض صلاتنا علیک و قد ارمت؟ قال اللَّه عز و جل حرّم علی الارض ان تأکل اجساد الانبیاء.
هوش مصنوعی: ابو الاشعث الصنعانی از اوس بن اوس نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمودند: «یکی از بهترین روزهای شما روز جمعه است، چون در این روز آدم خلق شد، در این روز جان او گرفته شد، در این روز نفخه (شیپور قیامت) و صعقه (غش در قیامت) رخ می‌دهد. بنابراین در این روز زیاد بر من صلوات بفرستید، زیرا صلوات شما بر من ارائه می‌شود.» عرضه پرسیده شد: «یا رسول‌الله، چگونه صلوات ما به شما ارائه می‌شود در حالی که شما از دنیا رفته‌اید؟» پیامبر پاسخ دادند: «خداوند عز و جل بر زمین حرام کرده که اجساد انبیاء را بخورد.»
قوله: «ارمت» اصله ارممت فادغمت احدی المیمین فی التّاء، یقال رمّ العظم اذا بلی، و ارم الرجل اذا صارت عظامه بالیة، قوله: «وَ نَبْلُوکُمْ» ای نختبرکم، «بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ» ای بالشدّة و الرخاء و الصّحة و السقم و الغنی و الفقر و بما تحبّون و ما تکرهون، «فِتْنَةً» ابتلاء و امتحانا لننظر کیف شکرکم فیما تحبّون و صبرکم فیما تکرهون، یعنی ما دمتم احیاء. معنی آنست که تا زنده‌اید شما را می‌آزمائیم گاه بیماری و گاه تندرستی و گاه درویشی و گاه توانگری، گاه بلا و شدت و گاه آسانی و راحت، گاهی با نشاط و شادی همه آن بینید که دل شما خواهد، گهی با خروش و زاری همه آن بینید که شما را کراهت آید، این همه بآن کنیم تا بنگریم که از شما صابر بر بلا و شاکر بر عطا کیست. و آن گه از همه بپرسیم، شاکر را بر شکر جزا دهیم و صابر را بر صبر، اینست که اللَّه تعالی گفت: «وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ» یعنی للحساب و الثواب و العقاب. قرأ یعقوب وحده ترجعون بفتح التّاء و کسر الجیم، و قرأ الباقون ترجعون بضم التّاء و کسر الجیم.
هوش مصنوعی: کلمه «ارمت» به معنای «از بین رفته» است و این به وضعیتی اشاره دارد که وقتی استخوانی پوسیده می‌شود، می‌گویند «رمّ» به معنای کهنه شدن استخوان. همچنین «ارم» به معنی وقتی است که جسم انسان دچار آفت و تحلیل می‌شود. در ادامه، بیان می‌شود که «و نَبْلُوکُم» به معنی این است که ما شما را مورد آزمایش قرار می‌دهیم، و آن نیز از طریق شرایط سخت و آسان، سلامت و بیماری، ثروت و فقر، یا چیزهایی که دوست دارید و چیزهایی که از آن‌ها بیزارید. این آزمایش‌ها به عنوان یک آزمون و امتحان انجام می‌شود تا ببینیم شما چگونه در برابر نعمت‌ها شکرگزار و در برابر سختی‌ها صابر هستید. این آزمودن تا زمانی که در این دنیا زنده‌اید ادامه دارد و هدف این است که مشخص شود چه کسی در شرایط دشوار صبر می‌کند و چه کسی در زمان نعمت شکرگزار است. پس از آن روزی همه را مورد سوال قرار خواهیم داد و شکرگزاران را به خاطر شکرگذاری‌شان پاداش می‌دهیم و صابران را نیز به خاطر صبرشان. این به این معناست که در نهایت به سوی ما بازخواهید گشت برای حسابرسی و پاداش و مجازات. در مورد واژه «تُرْجَعُونَ»، عده‌ای به شکل خاصی آن را می‌خوانند که معنای متفاوتی ندارد.
«وَ إِذا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً» سبب نزول این آیت آن بود که ابو جهل و ابو سفیان در انجمن قریش نشسته بودند رسول خدا بایشان بر گذشت بو جهل باستهزاء گفت با بوسفیان: انظر الی نبیّ بنی عبد مناف. درنگر باین پیغامبر بنی عبد مناف، بو سفیان گفت چه بود اگر پیغامبری از بنی عبد مناف بود.
هوش مصنوعی: زمانی که کافران تو را می‌بینند، جز به تمسخر و خنده به تو نگاه نمی‌کنند. این آیه به خاطر اتفاقی نازل شده است که ابو جهل و ابو سفیان در نشستی در قریش نشسته بودند و رسول خدا از کنار آن‌ها گذشت. ابو جهل به تمسخر به ابو سفیان گفت: "به این پیامبر از بنی عبد مناف نگاه کن!" و ابو سفیان در پاسخ گفت: "چه اهمیتی دارد اگر پیامبری از بنی عبد مناف باشد؟"
رسول خدای سخن هر دو بشنید، آن گه روی به ابو جهل کرد و گفت: ما اریک تنتهی حتی ینزل بک ما نزل بعمّک الولید بن المغیرة، و بابو سفیان نگریست و گفت: انّما قلت الّذی قلته حمیّة.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا هر دو را شنید، سپس به ابو جهل رو کرد و گفت: ما تو را به آنچه فرود آمده است، مثل همان چیزی که بر عمویت ولید بن مغیره نازل شده است، نشان نخواهیم داد. سپس به ابوسفیان نگریست و گفت: تنها به خاطر غیرت و احساسات خود این حرف‌ها را زدی.
فانزل اللَّه عز و جل «وَ إِذا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً» ای ما یتخذونک الّا بالاستهزاء، و قیل تقدیره و اذا رأوک داعیا الی رفض آلهتهم اتخذوک هزوا و قالوا: «أَ هذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ ای یعیب آلهتکم. یقال فلان یذکر الناس، ای یغتابهم و یذکرهم بالعیوب. و یقال فلان یذکر اللَّه ای یصفه بالعظمة و یثنی علیه و یوحّده. «وَ هُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمنِ» ای باسم الرّحمن، «هُمْ کافِرُونَ» یعنی الّذین قالوا، و ما الرّحمن، لا نعرف الرّحمن الّا رحمن الیمامة مسیلمة، و قیل ذکر الرحمن هاهنا القرآن و التوحید، یعنی هم بالتوحید و القرآن کافرون.
هوش مصنوعی: آنگاه که کافران تو را می‌بینند، تنها تو را مسخره می‌کنند. آن‌ها تو را به عنوان فردی می‌بینند که مردم را به کنار گذاشتن خدایانشان دعوت می‌کند و درباره خدایانشان عیب‌جویی می‌نماید. گفته می‌شود که فلانی دیگران را غیبت می‌کند و آن‌ها را با عیوبشان یاد می‌کند. همچنین گفته می‌شود که فلانی خدا را ستایش می‌کند و عظمت او را بیان می‌کند. اما آن‌ها به یاد خداوند رحمن کافرند و می‌گویند ما رحمن را نمی‌شناسیم مگر رحمن یمامۀ مسیلمه. برخی دیگر معتقدند که یاد خداوند رحمن در اینجا به معنای قرآن و توحید است و آن‌ها نسبت به توحید و قرآن کافرند.
معنی آیت آنست که رب العزة گفت ای محمد چون تو ایشان را گویی که بتان را مپرستید که ایشان سزای پرستش نیستند و خدایی را نشایند، ایشان با یکدیگر گویند بر طریق استهزاء، اینست که عیب بتان ما میکند و ایشان را بزبان می‌آرد و می‌گوید ایشان را سزاواری الهیت نیست، تا ما را از پرستش ایشان باز دارد. آن گه رب العزة گفت: «وَ هُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمنِ هُمْ کافِرُونَ» این بر سبیل تعجب گفت و تنبیه بر جهل ایشان، یعنی که بر رسول ما انکار کردند که عیب بتان گفت و ایشان را از آنان منع کرد، و آن گه خود بنام رحمن و سخن وی کافر میشوند، و رسول را بر عبادت اللَّه تعالی عیب می‌کنند، این غایت جهل و حماقت است.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ به حضرت محمد می‌گوید: ای محمد، وقتی به مردم می‌گویی که بت‌ها را نپرستید زیرا آن‌ها شایستگی پرستش ندارند، آن‌ها به صورت تمسخر با یکدیگر صحبت می‌کنند و می‌گویند این شخص عیوب بت‌های ما را می‌گوید و اعلام می‌کند که آن‌ها لایق پرستش نیستند تا ما را از عبادت آن‌ها منصرف کند. سپس خداوند می‌فرماید: آن‌ها به یاد رحمن کافر شده‌اند. این به معنای تعجب و تذکر از نادانی آن‌هاست؛ یعنی به پیامبر ما انکار می‌کنند و در عین حال خود را به بی‌اعتنایی نسبت به رحمان می‌زنند و بر عبادت خدا عیب‌جویی می‌کنند که این نهایت جهل و نادانی است.
قوله: «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ» هذا من الامثال، کما تقول خلق فلان من الغضب، و عجن فلان من الجود، و قطع فلان من القمر. و انّما اراد بهذا استعجال الکفار بالعذاب، و هو قولهم: «ائْتِنا بِما تَعِدُنا» «عَجِّلْ لَنا قِطَّنا» «فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ» و کذلک استعجل طائفة من المؤمنین بالعذاب للکفّار، فقال للطائفتین: «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ» یعنی خلق الانسان عجولا. کما قال فی سورة بنی اسرائیل: «وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا»، و قیل المراد به آدم، (ع) قال مجاهد: لمّا خلق اللَّه آدم فی آخر ما خلق عند آخر النهار فصار الروح فی لسانه و عینیه، رأی الشمس قاربت الغروب، فقال: یا رب عجل تمام خلقی قبل ان تغیب الشمس، فقیل له خلق الانسان من عجل. و قال سعید بن جبیر: لمّا دخل الروح فی رأس آدم و عینیه نظر الی ثمار الجنّة فلمّا دخل فی جوفه اشتهی الطعام فوثب قبل ان تبلغ الروح الی رجلیه عجلان الی ثمار الجنّة فذلک قوله: «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ» و قیل معناه خلق الانسان بسرعة، و تعجیل علی غیر ترتیب، خلق سائر الآدمیّین من النطفة و العلقة و المضغة و غیرها، و قیل العجل الطین بلغة الحمیر، یعنی خلق الانسان من طین قوله: «سَأُرِیکُمْ آیاتِی» یعنی ما توعدون به من العذاب، «فَلا تَسْتَعْجِلُونِ» این در شأن النضر بن الحارث فرو آمد که عذاب بتعجیل میخواست باستهزاء می‌گفته، اللّهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السّماء او ائتنا بعذاب الیم. و همچنین جماعتی مؤمنان که عذاب کافران بتعجیل میخواستند، ربّ العزّة گفت مرا مشتابانید بعذاب فرو گشادن بر ایشان که ما بوقت خویش مواعید خویش بشما نمائیم، پس آن بود که روز بدر ایشان را هلاک کرد، و گفته‌اند که استعجال قیامت میکردند می‌گفتند: «مَتی‌ هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» ربّ العالمین گفت بجواب ایشان: «لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُوا» جواب لو محذوفست یعنی لو علموا ما استعجلوا و لا قالوا متی هذا الوعد، و قیل لو علموا لما اقاموا علی کفرهم و لسارعوا الی الایمان.
هوش مصنوعی: انسان از طبیعتی عجول ساخته شده است. این تعبیر به معنای این است که انسان در مقابل وقوع عذاب‌ها و وقایع مهم، به سرعت واکنش نشان می‌دهد و درخواست تسریع در وقوع آن‌ها را می‌کند. در آیات قرآن، به این موضوع اشاره شده است که کافران می‌گفتند: «زودتر وعده‌ای که داده‌اید به ما بدهید» و همینطور برخی از مؤمنین نیز خواهان عذاب کافران به سرعت بودند. خداوند به هر دو گروه پاسخ داده و می‌گوید انسان ذاتاً عجول است و در آیه‌ای دیگر اشاره شده که هنگام خلقت آدم، او با دیدن غروب خورشید به خدا گفت که قبل از غروب، تمام وجودش را خلق کند. این عجله نشان‌دهنده طبع ذاتی انسان است. همچنین در قرآن به این موضوع اشاره شده که عذاب به زمان معین خود می‌رسد و نمی‌توان آن را به دلخواه تسریع کرد. خداوند به کافران می‌فرماید اگر آنچه را که می‌خواهید می‌دانستند، اینگونه از کفر خود نمی‌گذشتند و به ایمان روی می‌آوریدند.
«حِینَ لا یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ» ای حین تلفح وجوههم النّار فلا یدفعونها عن وجوههم، «وَ لا عَنْ ظُهُورِهِمْ» یعنی السیاط، «وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ» ای و لا هم یمنعون من عذاب اللَّه. و قیل معناه لیت الّذین کفروا یعلمون حین لا یکفّون. کاشک بدانند کافران حال خویش در آن هنگام که باز نمی‌توانند برد از رویهای خویش آتش، و نه از پس پشتهای خویش چنان که جای دیگر گفت: «وَ تَغْشی‌ وُجُوهَهُمُ النَّارُ.
هوش مصنوعی: در آن زمان که آتش به چهره‌هایشان می‌تابد و نمی‌توانند آن را از چهره‌های خود دور کنند و همچنین نمی‌توانند از پشتشان دور سازند، و هیچ کمکی به آنها نمی‌شود و نمی‌توانند از عذاب خداوند نجات پیدا کنند. همچنین گفته شده که ای کاش کافران می‌دانستند در آن لحظه که نمی‌توانند آتش را از چهره‌های خود بردارند و نه از پشتشان، چه وضعیتی دارند.
لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ».
هوش مصنوعی: دستگاه روشنایی برای انسان‌ها.
قوله: «بَلْ تَأْتِیهِمْ» ای السّاعة، «بَغْتَةً» ای فجأة، و قیل تأتیهم العقوبة بغتة علی غرّة منهم. «فَتَبْهَتُهُمْ» فتحیّرهم، «فَلا یَسْتَطِیعُونَ رَدَّها» ای لا یقدرون علی دفعها، «وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ» یمهلون.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که عذاب به ناگاه و به طور غیرمنتظره به سراغ آنها می‌آید و آنها را گیج و سردرگم می‌کند. این عذاب را نمی‌توانند متوقف کنند و نیز به آنها مهلت داده نخواهد شد.
«وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ» یعزی بهذا نبیّه، «فَحاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»
هوش مصنوعی: برخی از پیامبران قبل از تو مورد تمسخر قرار گرفتند و این آیه به پیامبرش می‌گوید که کسانی که به آن‌ها می‌خندیدند، عاقبتشان به خودشان باز می‌گردد و چیزی که به آن‌ها شوخی می‌کردند، بر سرشان می‌آید.
ای فحل بهم جزاء استهزائهم، و عاد علیهم ما ارادوا بالرّسل. باین آیت پیغامبر را تسلی میدهد میگوید، این کفره قریش با تو همان می‌کنند که کافران پیش با پیغامبران کردند، ای محمّد تو دل بتنگ میار و ضجر مشو از ایذا و استهزاء ایشان که ما هم چنان که پیشینیان ترا جزاء استهزاء بدادیم ایشان را هم جزاء خود بدهیم، کافران پیش را آن بد که پیغامبران را خواستند خود فراسر ایشان نشست، اینان را هم آن بد که بتو میخواهند فراسر ایشان نشیند.
هوش مصنوعی: ای پیامبر، ما برای استهزا کنندگان تو جزایی مقرر کرده‌ایم و همان چیزی که بر پیامبران پیشین رفت به این کافران نیز خواهد رسید. این آیه به تو تسلی می‌دهد و به تو می‌گوید که کافران قریش با تو همانند کافران گذشته با پیامبران رفتار خواهند کرد. ای محمد، نگران نباش و از آزار و تمسخر آنها دلگیر مشو چون ما به همان شیوه‌ای که قبلاً با پیامبران برخورد کردیم، با این کافران نیز برخورد خواهیم کرد. مردمان گذشته بر سر پیامبران نشسته و آزارشان دادند و اینها نیز به همان سرنوشت دچار خواهند شد.
«قُلْ مَنْ یَکْلَؤُکُمْ» قل لهم یا محمّد من یحفظکم، «بِاللَّیْلِ» اذا نمتم، «وَ النَّهارِ» اذا تصرفتم، «مِنَ الرَّحْمنِ» ای من بأس الرّحمن، و من عذابه، و قیل من امره هذا کقوله: «فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ»، و قیل هذا استفهام معناه النفی، ای لا کالی لکم من عذابه ان اتاکم لیلا او نهارا، نقول کلاه کلاة ای حفظه.
هوش مصنوعی: بگو به آنها ای محمد که چه کسی شما را در شب‌ها وقتی می‌خوابید و در روزها وقتی که مشغول کار هستید، حفظ می‌کند؟ آیا کسی جز رحمان می‌تواند شما را از عذاب و آسیب‌ها حفظ کند؟ این جمله می‌تواند به این معنا باشد که اگر من به خدا معصیت کنم، چه کسی می‌تواند مرا نجات دهد؟ همچنین می‌توان این سوال را به گونه‌ای دیگر فهمید که به نوعی انکار را نشان می‌دهد، به این معنا که هیچ‌کس نمی‌تواند شما را از عذاب او در شب یا روز نجات دهد. در واقع، تنها خداوند قادر به حفظ و حمایت از شماست.
«بَلْ هُمْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِمْ» ای عن علم قدرته علیهم معرضین و قیل عن مواعظ ربّهم «مُعْرِضُونَ» لا یلتفتون الیها، و قیل عن القرآن معرضون لا یتدبّرونه.
هوش مصنوعی: آنها از یاد خداوندشان غافلند و به علم و قدرت او توجهی ندارند. برخی می‌گویند که آنها از موعظه‌های خدا روی‌گردان هستند و به آن‌ها توجه نمی‌کنند. همچنین گفته شده که آنها نسبت به قرآن نیز بی‌توجه هستند و در آن تدبر نمی‌کنند.
«أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنا» معناه ام لهم آلهة تجعلهم فی منعة و عزّ من ان ینالهم مکروه و عذاب من جهتنا، و قال ابن عباس: فیه تقدیم و تأخیر، و المعنی ام لهم آلهة من دوننا تمنعهم، ثمّ وصف الآلهة بالضّعف، فقال: «لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ» ای لا یستطیعون دفع ذباب عنها فکیف یرجون نصرها، «وَ لا هُمْ مِنَّا یُصْحَبُونَ» قیل الکنایة للآلهة ای و لا یصحبها اللَّه معونة علی النصر، و قیل الکنایة للکفار، یعنی و لا الکفار منّا یجارون ای یحفظون، من قولهم صحبک اللَّه ای حفظک و نصرک.
هوش مصنوعی: آیا آن‌ها خدایانی دارند که مانع آن‌ها از ما شوند؟ یعنی آیا خدایانی دارند که آن‌ها را از آسیب و عذاب ما در امان نگه دارند؟ ابن عباس می‌گوید این جمله ترتیب متفاوتی دارد و منظور این است که آیا آن‌ها خدایانی دارند که از ما حمایت کنند و سپس به ضعف این خدایان اشاره می‌کند و می‌گوید: «آن‌ها نمی‌توانند خود را یاری کنند»، یعنی نمی‌توانند حتی مگس را از خود دور کنند، پس چگونه می‌توانند انتظار یاری داشته باشند؟ و همچنین می‌گوید: «و آن‌ها از ما حمایت نمی‌شوند»، که ممکن است به خدایان اشاره داشته باشد که هیچ کمکی از جانب خدا به آن‌ها نمی‌رسد، و یا به کافران اشاره کند که هیچ‌گاه تحت حمایت ما قرار نخواهند گرفت.
«بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّی طالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ» ای لیس لهم آلهة یرجون نصرها بل وسّعنا علیهم ما یعیشون به و علی آبائهم من قبلهم و طوّلنا اعمارهم فغرهم ذلک و ترکوا تدبّر آیاتنا فصاروا کفارا. معنی آیت آنست که این کافران که بتان را می‌پرستند ایشان را از آن بتان عزی و نصرتیست و بازداشتی از عذاب، تا ایشان را بطمع آن نصرت و معونت پرستند، آن بتان از ضعیفی چنانند که یک مگس از خود دفع نتوانند کرد، و خود را بکار نیایند دیگران را چون بکار آیند و نصرت کنند. آن گه گفت نه که ایشان را امید نصرت و منعت بتان نیست لکن ما ایشان را و پدران ایشان را در دنیا برخورداری و نعمت و عمر دراز دادیم، تا بدان غرّه شدند و دلهاشان در تنعم سخت گشت تا در آیات و سخنان ما تفکر نکردند و در دلایل وحدانیت و قدرت ما نظر نکردند و کافر شدند.
هوش مصنوعی: ما این افراد و پدرانشان را در دنیا به خوشی و نعمت فراوانی رساندیم و عمر طولانی به آنها دادیم، تا آنجا که غرق در لذت و خوشی شدند و از این موضوع غفلت کردند. به همین دلیل، به نشانه‌های ما و دلایل یکتایی ما توجه نکردند و در نهایت کافر شدند. آنها بت‌ها را می‌پرستند و امیدوارند که از آنها نصرت بگیرند، در حالی که این بت‌ها به قدری ضعیف هستند که نمی‌توانند حتی مگس‌ها را دفع کنند و هیچ کمکی به دیگران نمی‌کنند.
و فی الخبر الصحیح: «ما احد اصبر علی اذی یسمعه من اللَّه یدعون له الولد ثمّ یعافیهم و یرزقهم».
هوش مصنوعی: در روایت صحیح آمده است که هیچ‌کس به اندازه خداوند بر آزارهایی که از دیگران می‌شنود صبور نیست، در حالی که مردم از او فرزندی می‌خواهند، سپس خداوند آنان را شفا می‌دهد و روزی می‌دهد.
«أَ فَلا یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها» نفتحها لمحمّد و یخرجها من ایدی المشرکین. و یزیدها فی ارض المسلمین، و قیل «نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها» نمیت الواحد بعد الواحد و القرن بعد القرن. قال ابن عباس: نقصانها موت العلماء و الفقهاء و خیار النّاس لانّ عمارة الارض بحیاة العلماء و الخیار، و المعنی اذا لم یبق الخیار و العلماء لم یبق، الاشرار و الکفار. و قیل نقصانها جور ولاتها، و قیل نقصانها ذهاب البرکة عن ثمارها و نباتها. «أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ» ام محمّد و اصحابه، و المعنی لیس ذلک کما یظنه المشرکون بل حزبنا هم الغالبون.
هوش مصنوعی: آیا آن‌ها نمی‌بینند که ما به زمین می‌آییم و آن را از اطرافش کم می‌کنیم؟ ما آن را برای محمد باز می‌کنیم و از دست مشرکین خارج می‌شود. همچنین زمین مسلمانان افزایش می‌یابد. این کاهش ممکن است به معنای از بین رفتن نسل‌ها و در نهایت از بین رفتن عالمان و افراد خوب باشد، زیرا آبادانی زمین به وجود آن‌ها بستگی دارد. وقتی که افراد خوب و عالمان از بین بروند، دیگر شرور و کافران هم باقی نخواهند ماند. همچنین، این نقصان می‌تواند به معنای ظلم حاکمان و کاهش برکت از میوه‌ها و محصولات باشد. آیا آنها (مشرکین) پیروز هستند؟ نه، بلکه محمد و یارانش پیروز خواهند بود و این بر خلاف تصور مشرکین است، زیرا گروه ما پیروز است.
«قُلْ إِنَّما أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ» ای أنذرکم عذاب اللَّه بامره و بما اوحی الیّ.
هوش مصنوعی: بگو: من فقط به شما هشدار می‌دهم بر اساس وحی. به شما از عذاب الهی با آنچه به من وحی شده، هشدار می‌دهم.
«وَ لا یَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعاءَ» قرأ ابن عامر وحده و لا تسمع الصم بالتّاء و ضمّها و کسر المیم من تسمع و نصب الصم و الوجه انه علی مخاطبة النّبی حملا علی ما قبله و هو خطاب له، و ذلک قوله. «قُلْ إِنَّما أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ» ای انّک لا تقدر علی اسماع الصم، و المراد انهم معاندون فاذا اسمعتهم لم یعلموا بما سمعوا کانّهم صم لم یسمعوا، و قرأ الباقون یسمع بالتّاء مفتوحة، الصم رفعا، و الوجه انه علی الذّم و التوبیخ بترک استماع ما یجب علیهم استماعه، فکانّهم صم لا یسمعون. و ارتفاع الصم بانه فاعل و تذکیر الفعل من اجل تقدمه، و یکون التأنیث غیر حقیقی. دعا اینجا نداست چنان که در سورة الملائکة گفت: «إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ» یعنی ان تنادوهم لا یسمعوا نداءکم. همانست که گفت: «یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ» ای ینادیکم جبرئیل.
هوش مصنوعی: این آیه بیان می‌کند که افرادی که نافرمان و معاند هستند، مانند افرادی هستند که ناشنوا باشند و نمی‌توانند صدای حق را بشنوند. ابن عامر به تنهایی کلمه "لا یسمع" را خوانده و کسانی دیگر "یسْمَع" را خوانده‌اند. این اختلاف نشان می‌دهد که در حالت اول به نوعی خطاب به پیامبر است و در حالت دوم، به نوعی سرزنش و توبیخ برای عدم شنیدن مطالبی که باید بشنوند، اشاره می‌کند. به عبارت دیگر، اگر این افراد را صدا کنید، به گونه‌ای رفتار می‌کنند که انگار ناشنوا هستند و چیزی نمی‌شنوند، حتی اگر صدای شما به گوششان برسد. در نهایت این آیه مشابه آیات دیگری است که در آن‌ها به دعوت و ندا اشاره شده و نشان می‌دهد که افراد نافرمان نمی‌خواهند به دعوت حق توجه کنند.
جای دیگر گفت: «یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ» ای ینادی المنادی. «إِذا ما یُنْذَرُونَ» ای یخوفون.
هوش مصنوعی: در روزی که دعوت کننده‌ای فراخوان می‌دهد، در حالیکه به آنچه که به انسان‌ها هشدار داده شده است، ترسانده می‌شوند.
«وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ» ای ضربة «مِنْ عَذابِ رَبِّکَ» من قولهم نفحت الدابة اذا رمحت، و قیل النفحة الدفعة الیسیرة من الشی‌ء، من قولهم نفح فلان لفلان، اذا اعطاه قدرا یسیرا من المال، و قیل النفحة الزمهریر، و معنی الآیة لو عاینوا ادنی عذاب من اللَّه دلوا و خضعوا و دعوا بالویل علی انفسهم مقرّین بانهم کانوا «ظالِمِینَ».
هوش مصنوعی: اگر عذابی کوچک از سوی پروردگارتان به آنها برسد، به یاد می‌آورند که اگر حتی نشانه‌ای از عذاب الهی را ببینند، خاضع و نادم خواهند شد و برای خودشان فریاد واویلا خواهند کرد، در حالی که به ظلمی که به خود کرده‌اند اعتراف خواهند کرد.
قوله: «وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ» هذا الوضع یراد به النصب. یقال وضع صاحب الدیوان المیزان، اذا اخذ فی اخذ الخراج و المراد بالموازین المیزان کقوله: «یا أَیُّهَا الرُّسُلُ» و المراد به النّبی (ص) وحده، و العرب تذکر الجمع و ترید به الواحد، کما قال الاعشی:
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که «ما ترازوی انصاف را نصب خواهیم کرد». این نصب به معنای قرار دادن ترازوی اندازه‌گیری است. گفته می‌شود که وقتی شخصی مسئول مالیات است، ترازوی اندازه‌گیری را قرار می‌دهد. در اینجا منظور از «موازین» همان ترازوی وزن است، مشابه به جمله‌ای که در آن از «رسل» یاد شده و در حقیقت منظور از آن تنها پیامبر (ص) است. در زبان عربی گاهی جمع به کار می‌رود اما منظور از آن چیزی است که به صورت مفرد مدنظر است، همانند شعری که فردی به نام «اعشی» گفته است.
و وجه نقی اللون صاف یزینه
مع الجید لبات لها و معاصم‌
هوش مصنوعی: صورت زیبا و شفاف او، با گردن و مچ‌های دلربایش زینت می‌بخشد.
اراد بذلک لبة و معصما. قال الزّجاج: القسط، العدل، و هو مصدر یوصف به الواحد و الجمع، یقال میزان قسط، ای ذات قسط، و موازین قسط، ای ذوات قسط. «لِیَوْمِ الْقِیامَةِ» ای لاهل یوم القیامه، و قیل فی یوم القیامة، و قیل لجزاء یوم القیامة، و فی الخبر المیزان له لسان و کفّتان، توزن به صحایف الحسنات و السیّئات فیثقل و یخیف علی قدر الطاعات و المعاصی. و عن ابن عباس قال: ینصب المیزان فیکون العمود منه کما بین المشرق و المغرب. و گفته‌اند: کطباق الدنیا جمیعا فی طولها و عرضها، فاحدی کفتیه من نور و هی الکفة التی توزن بها الحسنات و موضعها عن یمین العرش، و الکفّة الأخری من الظلمة و هی الکفة التی توزن بها السیئات و موضعها عن یسار العرش. «فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً» ای لا ینقص من ثواب حسناته و لا یزاد علی سیآته.
هوش مصنوعی: عدالت به معنای توازن و مساوات است که به فرد و جمع اطلاق می‌شود. در مورد روز قیامت، گفته می‌شود که با استفاده از یک میزان خاص، اعمال نیک و بد انسان‌ها سنجیده خواهد شد. این میزان دارای لسان و دو کفه است که یکی برای سنجش اعمال خوب و دیگری برای اعمال بد است. یکی از کفه‌ها از نور ساخته شده و در سمت راست عرش قرار دارد، در حالی که کفه دیگر از ظلمت ساخته شده و در سمت چپ عرش قرار دارد. هیچ‌کس در آن روز مورد ظلم واقع نخواهد شد و نه از پاداش اعمال نیکش کم خواهد شد و نه به گناهش افزوده خواهد گشت.
«وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ» قراءت اهل مدینه مثقال حبّة برفع لام است و باین قراءت کان بمعنی وقع است، یعنی و ان وقع و حصل للعبد مثقال حبّة «مِنْ خَرْدَلٍ» می‌گوید از کردار هیچکس هیچ چیز نکاهند و اگر آن چیز همسنگ یک دانه خردل بود، و اگر بنصب خوانی بر قراءت باقی، تقدیر آنست که، و ان کان العمل مثقال حبّة من خردل زیرا که کان برین قراءت ناقص بود و محتاج اسم و خبر باشد مثقال که منصوب است خبر کان است و اسم در وی مضمر، و اگر این سخن مستأنف نهی، رواست گویی: و ان کان مثقال حبّة من خردل. «أَتَیْنا بِها» یعنی و اگر همسنگ یک دانه خردل بود از کردار او بترازو آریم آن را و وی را بدان پاداش دهیم، «وَ کَفی‌ بِنا حاسِبِینَ» ای محصلین و قیل عالمین حافظین لانّ من حسب شیئا علمه و حفظه، قیل دخلت الباء لان معناه معنی الامر، کانّه قال اکتفوا باللّه محاسبا، و انتصابه علی التمییز.
هوش مصنوعی: در قرائت اهل مدینه، عبارت «وَ إن کان مِثقالَ حَبَّةٍ» به معنای این است که اگر عمل انسان حتی به اندازه یک دانه خردل باشد، از او مورد محاسبه قرار می‌گیرد. در اینجا تأکید بر این است که هیچ عمل کوچک یا بی‌اهمیتی از انسان نادیده گرفته نمی‌شود. اگر این جمله به نحوی دیگر خوانده شود، به این معناست که اگر عمل به اندازه یک دانه خردل باشد، آن را به حساب می‌آوریم و به او پاداش خواهیم داد. همچنین، به کار بردن عبارت «وَ کَفی بِنا حاسِبِینَ» به این معناست که خداوند به عنوان حساب‌رس کافی است و نیازی به کسی دیگر نیست که اعمال انسان را محاسبه کند. این بیان نشان‌دهنده دقت و اهمیت در محاسبه اعمال انسان‌ها است.
روی انّ رسول اللَّه (ص) صلّی صلاة الصبح یوما فقرأ فیها هذه السورة فلمّا بلغ قوله «وَ کَفی‌ بِنا حاسِبِینَ» اخذته سعلة فرکع.
هوش مصنوعی: روزی پیامبر اکرم (ص) نماز صبح را اقامه کردند و در نماز این سوره را قرائت کردند. هنگامی که به آیه «وَ کَفی‌ بِنا حاسِبِینَ» رسیدند، دچار حالتی از نشاط و شوق شدند و رکوع کردند.
«وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی‌ وَ هارُونَ الْفُرْقانَ» یعنی الکتاب المفرق بین الحق الباطل و هو الترویة، و قال ابن زید الفرقان، النصر علی الاعداء. کما قال: «وَ ما أَنْزَلْنا عَلی‌ عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ» یعنی یوم بدر. و لانّه قال: «وَ ضِیاءً» ادخل الواو فیه ای آتینا موسی و هارون النصر و الضّیاء، و هو التوریة، و من قال المراد بالفرقان التوریة، قال الواو فی قوله «وَ ضِیاءً» زائدة معجمة، معناه آتینا هما التوریة ضیاء، و قیل هو صفة اخری للتوریة، مثل قوله فی سورة المائدة فی صفة الانجیل: «فِیهِ هُدیً وَ نُورٌ وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ» خصّ المؤمنین بالذکر لانّهم هم المنتفعون به و المتبعون له، ثمّ فسّر فقال: «الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ» ای یخافونه و لم یروه بعد، و قیل یخشون ربّهم ای یطیعونه فی خلواتهم مستترین عن اعین الخلق. «وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ» ای من القیامة. «مُشْفِقُونَ» خائفون. «وَ هذا» یعنی القرآن «ذِکْرٌ مُبارَکٌ» کثیر الخیر دائم النفع یتبرک به و یطلب منه الخیر، «أَنْزَلْناهُ» علی محمّد «أَ فَأَنْتُمْ» یا اهل مکّة، «لَهُ مُنْکِرُونَ» جاحدون؟ و هذا استفهام توبیخ و تعییر.
هوش مصنوعی: ما به موسی و هارون نجات‌دهنده‌ای دادیم که می‌تواند حق را از باطل تمییز دهد و این همان تورات است. همچنین ابن زید گفته است که نجات به معنای پیروزی بر دشمنان است؛ همان‌طور که در مورد روز بدر آمده است. از آنجا که در آیات اشاره شده، به نور و روشنایی نیز پرداخته شده، به این معناست که ما به موسی و هارون پیروزی و نور را داده‌ایم. برخی می‌گویند که منظور از نجات نیز تورات است و دلالت واو در «و نور» اضافی است و به معنای این است که ما به آن‌ها تورات را به عنوان نور اعطا کرده‌ایم. برخی دیگر این واژه را وصف دیگری برای تورات می‌دانند، مشابه آنچه در سوره مائده درباره انجیل آمده است که شامل هدایت و روشنی است. در اینجا اشاره شده که مؤمنان از این ذکر بهره‌مند می‌شوند و از آن پیروی می‌کنند. سپس توضیح داده شده که آن‌ها کسانی هستند که از پروردگار خود در خفا می‌ترسند، یعنی بر طاعت او پایبندند در حالی که کسی آن‌ها را نمی‌بیند. همچنین اشاره شده که آن‌ها از قیامت وحشت‌زده‌اند. در ادامه قرآن به عنوان ذکر مبارکی که خیر فراوانی دارد و برای همه مفید است، معرفی می‌شود و خطاب به اهل مکه پرسیده می‌شود که آیا شما به این حقیقت انکار می‌کنید؟ این سوال به گونه‌ای است که نشان‌دهنده توبیخ و تنبیه است.