قوله: «وَ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» الآیة... له الحادثات ملکا و الکائنات حکما و تعالی ان یتجمل بوفاق او ینتقص بخلاف، کائنات و محدثات موجودات و متلاشیات در زمین و در سماوات همه ملک و ملک اوست، رهی و بنده و چاکر اوست حقیقت ملک بنزدیک ارباب معانی قدرت است بر ابداع و اختراع، و این حقیقت صفت اوست و ملک بسزا ملک اوست، بیخیل و خدم و بی طبل و علم و بی سپاه و حشم، شاهان جهان چون لشکر عرض دهند خدم و حشم بر نشانند، خیل و خول آشکارا کنند پس بملک و ملک و نعمت و تنعم و سوار و پیاده و درگاه و بارگاه خود سر افتخار بر افرازند، و حق سبحانه و تعالی اطلال و رسوم کون را آتش بینیازی در زند و عالم هباء منثور گرداند و غبار اغیار از دامن قدرت بیفشاند و زمام اعلام بر سر مرکب وجود کند، آن گه ندا در عالم دهد که: «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ؟» پس هم خود بجلال عزّت خویش خود را جواب دهد «لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» مؤمن چون اعتقاد کند که همه حق و ملک اوست و عزّت عزّت اوست، سزای وی آنست که لوح دعوی بشکند و بساط هوس در پیچد و سودای انیّت از سر بیرون کند و دامن از کونین و عالمین در کشد، ننگش آید که بمخلوق همچون خود سر فرود آرد، یا دل در کسی بندد: و من قصد البحر استقل السواقیا.
غواص بلند همت که با دریای مغرق بجان ستد و داد کند تا گوهر شب افروز بدست آورد کی بشبه سیاه رنگ تن در دهد، نیکو سخنی گفت آن عزیز عهد که: من عرف الحق لم یحتمل اذلال الخلق.
قوله: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا» تا اگر در آسمان و زمین جز از اللَّه تعالی خدایان بودی میان ایشان تنازع بودی و عالم همه خراب گشتی، این بر ذوق جوانمردان طریقت اشارتست بقطع علاقه و رفض اسباب و به قال السیاری: حثک فی هذه الایة علی الرجوع الیه و الاعتماد علیه و قطع العلائق و الاسباب عن قلبک. هر کرا دیده بر اسرار این آیت افتاد و توفیق رفیق خود یافت دیده از نظر اغیار بر دوزد و خرمن اطماع بخلق بسوزد و با دلی بی غبار و سینهای بی بار منتظر الطاف و مبار الهی بنشیند تا حق جل جلاله بلطف خودکار او میسازد و دل او را در مهد عهد میدارد، اعرابی را دیدند دست در آستان کعبه زده و میگوید: من مثلی ولی اله ان اذنبت مثانی، و ان تبت رجانی و ان اقبلت ادنانی، و ان ادبرت نادانی، إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ.
قوله: «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ» رد قدریانست و ارشاد سنّیان، قدریان گفتند اگر کل حوادث باو حوالت کنیم خدای تعالی معیوب گردد گفتند شر از ما است و خیر ازو، هم چنان که گبران گویند خیر از یزدان و شر از اهرمن، القدریة مجوس هذه الامة. قدری مر گبری را گفت مسلمان شو گفت تا او نخواهد چون مسلمان شوم؟ قدری گفت او میخواهد لکن ابلیس نمیخواهد، گبر گفت پس من با خصم قوی ترم ضعیف را چه خواهم کرد. اما ارشاد سنیان از آن رویست که حق جل جلاله مالک بر اطلاقست او را رسد که در ملک خود چنان که خواهد تصرف کند. مصطفی (ص) گفت: «لو عذبنی و ابن مریم لعذبنا غیر ظالم»
بترس از خدای که هر چه خواهد کند و کس را زهره اعتراضی نه، و بر حکم وی چون و چرا نه. استحیی من اللَّه لقربه منک و خف اللَّه لقدرته علیک. از خدای شرم دار که بتو نزدیکست و ز خدای بترس که بر تو قادرست و بدان که این کاری است رفته و بوده هر کس را بمنزل خود رسانیده و موضع وی پدید کرده، آن گه بسر راه معاملت باز آورده. انبیاء که آمدند نه کاری نو درین عالم آوردند یا خبری نو در سینه تو نهادند، بلکه آنچه در سینه تو بود بجنبانیدند و آنچه در حق تو نهاده بود ترا سوی آن خواندند. «وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ» امیر المؤمنین علی (ع) را پرسیدند از قدر گفت: سرّ اللَّه فلا نکشفه. بحر عظیم فلا تلجه.
علم بشریت طاقت کشش وی ندارد، فهم و وهم آدمی هرگز بدان نرسد، و نداند هر چند پیش رود متحیرتر بود، هر چند بیش تصرف کند افتادهتر آید.
با رخ تو کیست جان جز که یکی بلفضول
با لب تو کیست عقل جز که یکی بلهوس.
قوله: «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ» الایة. الاشارة فیه الی التوحید الحق و افراد الرّب بوصف التفرّد و نعت الوحدانیة و اصل التوحید الطیران فی میدان التجرید و الاقامة عند احکامه بالتفرید، و قطع الخوف و الرجاء عن القریب و البعید، و تسلیم الامر الی اللَّه لیحکم کیف یرید. و قال الشبلی: الواحد یکفیک من الکل، و الکل لا یکفیک من الواحد. شبلی گفت حق جل جلاله واحدست اگر تو هزار خصم داری چون حق تعالی با تو باشد همه کفایت کند، و اگر تقدیرا هزار یار و معین داری چون حق تعالی با تو نباشد بدست تو باد بود، رسول خدای (ص) در غار با صدّیق میگفت: «لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا»
اندوه مدار که اللَّه تعالی با ماست و عنکبوتی را گفتند مهتر پیغامبران و سر صدّیقان را در غار از دشمن پنهان کردهایم رو زاویه عجز و فقر خود بر در آن غار بزن، تا بدرقه ایشان باشد، هیچ چیز در عالم از عنکبوت عاجزتر نیست و از خانه وی ضعیف تر نیست. «وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ» چون خواهد که هلاک کند دشمنی را چون نمرود بپشه هلاک کند، او خداوندی است که هر چه خواهد کندو قدرت خود بهر چه خواهد نماید، یکی نظاره کن در کمال قدرت او در آفرینش آسمان و زمین که میگوید جل جلاله: «أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ» و جعلنا و جعلنا و جعلنا، تا آخر آیات همه اشارتست بکمال قدرت او بیان حکمت او، چون بقدرت نگری همه معدومات رنگ وجود گیرد. چون بعزت نگری همه موجودات رنگ عدم گیرد، و تا ظن نبری که هر چه دانست بگفت، هر چه توانست بکرد، و هر چه داشت بداد، موجودات و مخلوقات نمود کاریست از قدرت او، وحیها و الهامها ذرهایست از علم او، چنان که حکمی چند از علم خویش بخلق فرستاد، و علم بته نرسید همچنین کلوخی چند بهم باز نهاد و قدرت او بپایان نرسید، اگر هزاران عرش و کرسی و آسمان و زمین بیافریند هنوز ذرهای از قدرت خود پیدا نکرده باشد، آن قدرت تو است که متقاصر است و متناهی، اما قدرت او جل جلاله متعالی است و نامتناهی، هر چه در عقل محالست، اللَّه عز و جل بر ان قادر بر کمالست، و در قدرت بیاحتیال است و در قیّومیّت بی گشتن حالست، و در ذات و صفات جاوید متعال است.
قوله: «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ» بر ذوق اهل معرفت این شب و روز نشان قبض و بسط عارفانست و این قبض و بسط حکم الهی و تقدیر پادشاهی است، گاه در قبضه قبضش نهد تا سلطان جمال او را بحکم نوال بنوازد، و آن گه شرط مرد صاحب درد آنست که در قبضه قبض مهذب و بی اعتراض بود، و بر بساط بسط مؤدب بی اعراض باشد، که بزرگان دین چنین گفتهاند: لا یجد العبد حلاوة الایمان حتی یأتیه البلاء من کلّ مکان «وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» شمس و قمر بیافرید در بروج آسمان و بر ذروه افلاک روان. آفتاب بر وجهی آفرید که بیفزاید و نکاهد، و قمر بر وجهی که افزاید و کاهد. گاه در محاق بود و گاه در اشراق. آفتاب نشان صاحب توحید است که بنعت تمکین در حضرت شهود میگوید: لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا.
و قمر نشان صاحب علم است که در میدان اجتهاد قدم دارد از راه نظر و استدلال در آمده و دیده در طاعت و اعمال داشته لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم صاحب توحید خداوند درد است و صاحب علم خداوند کرد است، صاحب کرد در نظاره سبب، و صاحب درد در نظاره مسبب از سبب فارغ است. و بزرگان دین گفتهاند سبب ندیدن جهلست اما با سبب بماندن شرکست. عارفی را دیدند که بر لب دجله گفت: سیدی انا عطشان و مضی و لم یشرب. آن عزیز در نظاره مسبب چنان مستغرق بود که پروای سبب نداشت در مشاهده حق نه دجله دید و نه آب دجله. کسی که مشغول کاری بود اگر حوراء بهشت بر وی بگذرد خبر ندارد،
یعلم اللَّه گر همی دانم نگارا شب ز روز
زانکه هستم روز و شب مدهوش و سرگردان عشق
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله: «وَ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» الآیة... له الحادثات ملکا و الکائنات حکما و تعالی ان یتجمل بوفاق او ینتقص بخلاف، کائنات و محدثات موجودات و متلاشیات در زمین و در سماوات همه ملک و ملک اوست، رهی و بنده و چاکر اوست حقیقت ملک بنزدیک ارباب معانی قدرت است بر ابداع و اختراع، و این حقیقت صفت اوست و ملک بسزا ملک اوست، بیخیل و خدم و بی طبل و علم و بی سپاه و حشم، شاهان جهان چون لشکر عرض دهند خدم و حشم بر نشانند، خیل و خول آشکارا کنند پس بملک و ملک و نعمت و تنعم و سوار و پیاده و درگاه و بارگاه خود سر افتخار بر افرازند، و حق سبحانه و تعالی اطلال و رسوم کون را آتش بینیازی در زند و عالم هباء منثور گرداند و غبار اغیار از دامن قدرت بیفشاند و زمام اعلام بر سر مرکب وجود کند، آن گه ندا در عالم دهد که: «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ؟» پس هم خود بجلال عزّت خویش خود را جواب دهد «لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» مؤمن چون اعتقاد کند که همه حق و ملک اوست و عزّت عزّت اوست، سزای وی آنست که لوح دعوی بشکند و بساط هوس در پیچد و سودای انیّت از سر بیرون کند و دامن از کونین و عالمین در کشد، ننگش آید که بمخلوق همچون خود سر فرود آرد، یا دل در کسی بندد: و من قصد البحر استقل السواقیا.
هوش مصنوعی: این متن به بیان این موضوع میپردازد که تمامی موجودات در آسمان و زمین در حقیقت متعلق به خداوند هستند و او مالک و حکیم تمامی خلقت است. این مالکیت بر اساس قدرت و توانایی خداوند در خلق و نوآوری تعریف میشود. در حالی که انسانها برای اثبات قدرت خود به لشکر و قوا اتکا میکنند، خداوند به هیچ چیز نیاز ندارد و از طریق تسلط کامل خود، آثار و نشانههای عالم را تحت کنترل دارد. او به همه موجودات فرمان میدهد و در نهایت همه چیز به او برمیگردد. مؤمنان، با اعتقاد به این کمال و قدرت الهی، باید از وابستگی به مخلوقات دست بردارند و بر غرور خود غلبه کرده و خضوع کنند. به عبارتی دیگر، باید از محدودیتهای دنیایی جدا شوند و در طلب حق و حقیقت باشند.
غواص بلند همت که با دریای مغرق بجان ستد و داد کند تا گوهر شب افروز بدست آورد کی بشبه سیاه رنگ تن در دهد، نیکو سخنی گفت آن عزیز عهد که: من عرف الحق لم یحتمل اذلال الخلق.
هوش مصنوعی: غواص با ارادهای که در عمق دریا مبارزه میکند و تلاش میکند تا جواهرهایی درخشان به دست آورد، هنگامی که به دریای پر از خطر میرود، سخنی نیکو از یک شخصیت محترم میشنود که بیانگر این است که کسی که حقیقت را بشناسد، نمیتواند زجر و آزار دیگران را تحمل کند.
قوله: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا» تا اگر در آسمان و زمین جز از اللَّه تعالی خدایان بودی میان ایشان تنازع بودی و عالم همه خراب گشتی، این بر ذوق جوانمردان طریقت اشارتست بقطع علاقه و رفض اسباب و به قال السیاری: حثک فی هذه الایة علی الرجوع الیه و الاعتماد علیه و قطع العلائق و الاسباب عن قلبک. هر کرا دیده بر اسرار این آیت افتاد و توفیق رفیق خود یافت دیده از نظر اغیار بر دوزد و خرمن اطماع بخلق بسوزد و با دلی بی غبار و سینهای بی بار منتظر الطاف و مبار الهی بنشیند تا حق جل جلاله بلطف خودکار او میسازد و دل او را در مهد عهد میدارد، اعرابی را دیدند دست در آستان کعبه زده و میگوید: من مثلی ولی اله ان اذنبت مثانی، و ان تبت رجانی و ان اقبلت ادنانی، و ان ادبرت نادانی، إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ.
هوش مصنوعی: اگر در آسمان و زمین غیر از خداوند تعالی خدایانی وجود داشتند، بین آنها تنازع و مجادله رخ میداد و عالم دچار فساد میشد. این بیان به بزرگان و جوانمردان طریقت اشاره دارد که باید به قطع تعلقات و رها کردن وسایل و اسباب بپردازند. به گفته سیاری، در این آیه به بازگشت به خدا و اعتماد بر او تأکید شده و باید علاقهها و وابستگیها را از دل دور کرد. کسی که به راز این آیه پیبرد و توفیق یاری خداوند را یافت، باید چشم خود را از نگریستن به دیگران بپوشاند و از آمال و آرزوهای دنیوی خویش بگذرد و با دلی پاک و سینهای خالی، منتظر الطاف الهی باشد. تا خداوند به لطف خودش او را یاری کند و دلش را در مسیر عهد و پیمان قرار دهد. یک عربی را دیدهاند که در آستان کعبه دعا میکند و میگوید: «اگر من خطا کردهام، تو به من گوش میکنی و اگر توبه کنم، به من امید میدهی و اگر به تو نزدیک شوم، مرا در آغوش خود میگیری و اگر دور شوم، باز هم بر من رحم میکنی، که بیگمان پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است.»
قوله: «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ» رد قدریانست و ارشاد سنّیان، قدریان گفتند اگر کل حوادث باو حوالت کنیم خدای تعالی معیوب گردد گفتند شر از ما است و خیر ازو، هم چنان که گبران گویند خیر از یزدان و شر از اهرمن، القدریة مجوس هذه الامة. قدری مر گبری را گفت مسلمان شو گفت تا او نخواهد چون مسلمان شوم؟ قدری گفت او میخواهد لکن ابلیس نمیخواهد، گبر گفت پس من با خصم قوی ترم ضعیف را چه خواهم کرد. اما ارشاد سنیان از آن رویست که حق جل جلاله مالک بر اطلاقست او را رسد که در ملک خود چنان که خواهد تصرف کند. مصطفی (ص) گفت: «لو عذبنی و ابن مریم لعذبنا غیر ظالم»
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که خداوند مسئول اعمال خود نیست و دیگران پاسخگو خواهند بود. این نظریه به نقد نظریه قدریان پرداخته و به گرایش اهل سنت اشاره دارد. قدریان بر این باورند که اگر تمام حوادث را به خدا نسبت دهیم، خداوند معیوب میشود و شر از انسان ناشی میشود در حالی که خیر از اوست. این تفکر مشابه به اعتقادات زرتشتیان است که خیر را متعلق به یزدان و شر را متعلق به اهرمن میدانند. فردی از قدری به یک گبر (زرتشتی) پیشنهاد مسلمان شدن کرد، اما او در پاسخ گفت که نمیخواهد مسلمان شود. قدری مدعی شد که او خواهان مسلمان شدن است، اما ابلیس نمیخواهد. گبر در پاسخ گفت که او با دشمنی قویتر مواجه است و نمیداند چه باید بکند. در نهایت، اشاره میشود که بر اساس دیدگاه اهل سنت، خداوند به عنوان مالک مطلق میتواند در آفرینش خود هرگونه تصرفی که بخواهد، انجام دهد. پیامبر اسلام نیز بیان کرده که اگر خداوند بخواهد، عذاب خواهد داد و این عذاب غیرظالم نخواهد بود.
بترس از خدای که هر چه خواهد کند و کس را زهره اعتراضی نه، و بر حکم وی چون و چرا نه. استحیی من اللَّه لقربه منک و خف اللَّه لقدرته علیک. از خدای شرم دار که بتو نزدیکست و ز خدای بترس که بر تو قادرست و بدان که این کاری است رفته و بوده هر کس را بمنزل خود رسانیده و موضع وی پدید کرده، آن گه بسر راه معاملت باز آورده. انبیاء که آمدند نه کاری نو درین عالم آوردند یا خبری نو در سینه تو نهادند، بلکه آنچه در سینه تو بود بجنبانیدند و آنچه در حق تو نهاده بود ترا سوی آن خواندند. «وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ» امیر المؤمنین علی (ع) را پرسیدند از قدر گفت: سرّ اللَّه فلا نکشفه. بحر عظیم فلا تلجه.
هوش مصنوعی: از خدایی بترس که هر کاری بخواهد انجام میدهد و هیچکس جرات اعتراض به حکم او را ندارد و نمیتواند در مورد آنچه انجام میدهد صحبت کند. از خدا شرم داشته باش که به تو نزدیک است و از او بترس که بر تو تسلط دارد. این یک واقعیت است که همه کسانی که آمدند، وارد منزل خود شده و جایگاه خود را شناختهاند و سپس در مسیر معاملت به آنها هدایت شدهاند. پیامبران نه چیز جدیدی به این دنیا آوردهاند و نه خبری تازه در دل تو گذاشتهاند، بلکه آنچه در درون تو بود را به حرکت درآورده و تو را به سوی آنچه برایت مقرر شده، راهنمایی کردند. در حقیقت، امیرالمؤمنین علی (ع) در مورد اندازه و حقیقت گفت: این سرّی از خداست که نمیتوان آن را فاش کرد و دریایی است عظیم که نمیتوان در آن نفوذ کرد.
علم بشریت طاقت کشش وی ندارد، فهم و وهم آدمی هرگز بدان نرسد، و نداند هر چند پیش رود متحیرتر بود، هر چند بیش تصرف کند افتادهتر آید.
هوش مصنوعی: توانایی شناخت علم بشری، بسیار محدود است و انسان هرگز نمیتواند به طور کامل آن را درک کند. هرچقدر که به جلو برود، بیشتر دچار حیرت و سردرگمی میشود و با افزایش فهمش، در حقیقت در دام موضوعات پیچیدهتری گرفتار میآید.
با رخ تو کیست جان جز که یکی بلفضول
با لب تو کیست عقل جز که یکی بلهوس.
هوش مصنوعی: با چهره تو، جان هیچ کس جز یکی که بیهوده خواهد بود نیست، و با لب تو، عقل هیچ کس جز یکی که فقط هوس خواهد کرد وجود ندارد.
قوله: «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ» الایة. الاشارة فیه الی التوحید الحق و افراد الرّب بوصف التفرّد و نعت الوحدانیة و اصل التوحید الطیران فی میدان التجرید و الاقامة عند احکامه بالتفرید، و قطع الخوف و الرجاء عن القریب و البعید، و تسلیم الامر الی اللَّه لیحکم کیف یرید. و قال الشبلی: الواحد یکفیک من الکل، و الکل لا یکفیک من الواحد. شبلی گفت حق جل جلاله واحدست اگر تو هزار خصم داری چون حق تعالی با تو باشد همه کفایت کند، و اگر تقدیرا هزار یار و معین داری چون حق تعالی با تو نباشد بدست تو باد بود، رسول خدای (ص) در غار با صدّیق میگفت: «لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا»
هوش مصنوعی: در این متن به مفهوم توحید و یکتایی خدا اشاره شده است. بیان شده که خداوند یکتا است و هیچ موجود دیگری نمیتواند به اندازه او کافی باشد. همچنین گفته شده که باید تمام امید و ترس را از آنچه که نزدیک یا دور است، قطع کرد و تمام امور را به خدا واگذار کرد تا او به شیوهای که میخواهد، تصمیم بگیرد. شبلی به این نکته اشاره کرده که اگرچه ممکن است فردی هزاران دشمن داشته باشد، اما اگر خداوند با او باشد، کافی است. برعکس، اگر فردی هزاران یار و حامی داشته باشد ولی خداوند در کنار او نباشد، هیچ سودی ندارد. همچنین به یادآوری حدیثی از پیامبر اسلام (ص) اشاره شده که در غار با دوستش گفت: «غم نخور، زیرا خدا با ماست».
اندوه مدار که اللَّه تعالی با ماست و عنکبوتی را گفتند مهتر پیغامبران و سر صدّیقان را در غار از دشمن پنهان کردهایم رو زاویه عجز و فقر خود بر در آن غار بزن، تا بدرقه ایشان باشد، هیچ چیز در عالم از عنکبوت عاجزتر نیست و از خانه وی ضعیف تر نیست. «وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ» چون خواهد که هلاک کند دشمنی را چون نمرود بپشه هلاک کند، او خداوندی است که هر چه خواهد کندو قدرت خود بهر چه خواهد نماید، یکی نظاره کن در کمال قدرت او در آفرینش آسمان و زمین که میگوید جل جلاله: «أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ» و جعلنا و جعلنا و جعلنا، تا آخر آیات همه اشارتست بکمال قدرت او بیان حکمت او، چون بقدرت نگری همه معدومات رنگ وجود گیرد. چون بعزت نگری همه موجودات رنگ عدم گیرد، و تا ظن نبری که هر چه دانست بگفت، هر چه توانست بکرد، و هر چه داشت بداد، موجودات و مخلوقات نمود کاریست از قدرت او، وحیها و الهامها ذرهایست از علم او، چنان که حکمی چند از علم خویش بخلق فرستاد، و علم بته نرسید همچنین کلوخی چند بهم باز نهاد و قدرت او بپایان نرسید، اگر هزاران عرش و کرسی و آسمان و زمین بیافریند هنوز ذرهای از قدرت خود پیدا نکرده باشد، آن قدرت تو است که متقاصر است و متناهی، اما قدرت او جل جلاله متعالی است و نامتناهی، هر چه در عقل محالست، اللَّه عز و جل بر ان قادر بر کمالست، و در قدرت بیاحتیال است و در قیّومیّت بی گشتن حالست، و در ذات و صفات جاوید متعال است.
هوش مصنوعی: اندوهگین نباش که خدا با ماست. دربارهی عنکبوتی گفتهاند که در غار، پیامبر بزرگ و راستگویان را از دشمنان مخفی کرده است. بر در آن غار با عجز و فقر خود دعا کن تا آنها را بدرقه کند. هیچ چیز در دنیا از عنکبوت ضعیفتر نیست و خانهاش هم ضعیفتر است. خداوندی که اراده کند میتواند هر چیزی را نابود کند، حتی دشمنانی مانند نمرود. قدرت خداوند را در آفرینش آسمان و زمین بنگر که میفرماید: "آیا ندیدند کسانی که کفر ورزیدهاند که آسمانها و زمین بسته بودند و ما آنها را گشودیم." این آیات نشان دهندهی کمال قدرت و حکمت اوست. با نگاه به قدرت او، همه چیز به وجود میآید و با نگاه به عزت او، موجودات به عدم میگرایند. نباید گمان کنی که او فقط بر اساس دانستههای خود عمل میکند. هر موجود و مخلوقی نشاندهندهی قدرت اوست و الهام و وحی فقط بخشی از علم اوست. حتی اگر هزاران عرش و زمین و آسمان بیافریند، هنوز ذرهای از قدرتش را نشان نداده است. قدرت او نامتناهی و متعالی است، در حالی که قدرت ما محدود و متناهی است. او در تمامی حالات قادر و جاوید است.
قوله: «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ» بر ذوق اهل معرفت این شب و روز نشان قبض و بسط عارفانست و این قبض و بسط حکم الهی و تقدیر پادشاهی است، گاه در قبضه قبضش نهد تا سلطان جمال او را بحکم نوال بنوازد، و آن گه شرط مرد صاحب درد آنست که در قبضه قبض مهذب و بی اعتراض بود، و بر بساط بسط مؤدب بی اعراض باشد، که بزرگان دین چنین گفتهاند: لا یجد العبد حلاوة الایمان حتی یأتیه البلاء من کلّ مکان «وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» شمس و قمر بیافرید در بروج آسمان و بر ذروه افلاک روان. آفتاب بر وجهی آفرید که بیفزاید و نکاهد، و قمر بر وجهی که افزاید و کاهد. گاه در محاق بود و گاه در اشراق. آفتاب نشان صاحب توحید است که بنعت تمکین در حضرت شهود میگوید: لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا.
هوش مصنوعی: خداوند شب و روز را آفریده و این دو نشانهای برای عارفان است که به تعبیر آنها به قبض و بسط الهی اشاره دارد. در زمان قبض، خداوند بندگانش را آزمایش میکند تا آنها را به خود نزدیک کند، و در زمان بسط، محبت و رحمتش را بر آنها نازل میسازد. عارفان باید در زمان سختی صبوری کنند و در زمان آسایش، شکرگزار باشند. بزرگان دین میگویند که انسان هیچگاه شیرینی ایمان را نخواهد چشید مگر اینکه در مصیبتها و مشکلات قرار گیرد. همچنین خداوند خورشید و ماه را در آسمانها آفریده و آنها دائما در حرکتند. خورشید با افزایشی دائمی و ماه با نوسانات مشخصی در سایهروشن و تاریکی مواجه است. خورشید نماد توحید است و در مقام حقیقت، میگوید که اگر پردهها کنار برود، به یقین بیشتری دست نخواهم یافت.
و قمر نشان صاحب علم است که در میدان اجتهاد قدم دارد از راه نظر و استدلال در آمده و دیده در طاعت و اعمال داشته لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم صاحب توحید خداوند درد است و صاحب علم خداوند کرد است، صاحب کرد در نظاره سبب، و صاحب درد در نظاره مسبب از سبب فارغ است. و بزرگان دین گفتهاند سبب ندیدن جهلست اما با سبب بماندن شرکست. عارفی را دیدند که بر لب دجله گفت: سیدی انا عطشان و مضی و لم یشرب. آن عزیز در نظاره مسبب چنان مستغرق بود که پروای سبب نداشت در مشاهده حق نه دجله دید و نه آب دجله. کسی که مشغول کاری بود اگر حوراء بهشت بر وی بگذرد خبر ندارد،
هوش مصنوعی: قمر نماد علم و دانایی است، به ویژه برای کسی که در عرصه اجتهاد فعالیت میکند و از طریق استدلال و تفکر به این راه قدم گذاشته است. در این مسیر، او به طاعت و اعمال خود توجه دارد و ایمانی عمیق با توحید خداوند دارد. او دارای معرفت نسبت به خالق و علل وجودی است و از مسببها غافل نیست. بزرگان دین بر این باورند که عدم توجه به علل به معنای جهل است، اما در عین حال چسبیدن به علل نیز نشانه شرک است. قصهای وجود دارد از عارفی که در کنار دجله ایستاده و میگوید: "ای خدا، من تشنهام و رودخانه جاریست اما از آب آن نمینوشم." او در درک مسبب چنان غرق شده بود که هیچ توجهی به علت نداشت و نه تنها دجله را نمیدید بلکه هیچ نیازی به آب آن احساس نمیکرد. همچنین، اگر فردی در حال انجام کاری باشد، حتی اگر نیکوترین موجودات بهشت از کنارش عبور کنند، متوجه آنها نخواهد شد.
یعلم اللَّه گر همی دانم نگارا شب ز روز
زانکه هستم روز و شب مدهوش و سرگردان عشق
هوش مصنوعی: خداوند میداند که اگر من نیز بدانم، ای معشوق، من در شب و روز به خاطر عشق تو همیشه بیهوش و آشفتهام.