سورة الانبیاء مکّیست چهار هزار و هشتصد و نود حرفست و هزار و صد و شصت و هشت کلمتست، و صد و دوازده آیتست و درین سورة سه آیت منسوخست متصل یکدیگر: «إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» تا آنجا که گفت: «وَ هُمْ فِیها لا یَسْمَعُونَ» و ناسخ آن سه آیتست متصل یکدیگر: «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی» تا آنجا که گفت: «الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»
و روی ابیّ بن کعب قال: قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة اقترب للناس حسابهم، حسابه اللَّه حسابا یسیرا و صافحه و سلم علیه کل نبی ذکر اسمه فی القرآن».
و قال ابن مسعود: سورة بنی اسرائیل و الکهف و مریم و طه و الانبیاء من العتاق الاول و هن من تلادی.
قوله: «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ» ای یوم حسابهم و هو یوم القیامة. کقوله: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ». مفسران گفتند ناس اینجا اهل مکهاند و منکران بعث، و روا باشد که بر عموم رانند و بدان جمله مردمان خواهند، یعنی قرب و دنا محاسبة اللَّه ایّاهم و مجازاته لهم علی اعمالهم و انّما قال ذلک لانّ ما هو آت قریب. میگوید نزدیک آمد وقت محاسبت بندگان و مجازات ایشان بر اعمال نیک و بد ایشان، یعنی قیامت آمدنیست و آمدنی آمده گیر و نزدیک شده گیر، و گفتهاند معنی اقتراب آنست که آنچه مانده است از دنیا باضافت آنچه بگذشت کمست و اندک. مصطفی (ص) گفته: «اقتربت الساعة و لا یزداد الناس علی الدنیا الّا حرصا و لا تزداد منهم الّا بعدا.
همانست که رب العالمین گفت: «وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ» ای معرضون عن امر الآخرة و الاستعداد للحساب و الجزاء. این واو حالست، و معنی آنست که خلق از کار آخرت غافلند، همچون ناآگاهان روی از آن گردانیده و بساز و برگ آن نامشغول شده تا آن گه که ناگاه آید بایشان و ایشان را در غفلت گیرد، چنان که گفت: «بَلْ تَأْتِیهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ». و اگر گوئیم آیت در شأن مشرکانست پس اعراض، اعراض از ایمانست، یعنی «وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ» عن الایمان و الهدی.
«ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ» ذکر اینجا قرآنست چنان که آنجا گفت: «وَ هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ أَنْزَلْناهُ»، و در سورة الزخرف گفت: «أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً» یعنی القرآن و لفظ محدث با تنزیل میشود نه با قرآن، که قرآن که فرو آمد نو بنو فرو آمد آیت پس از آیت و سورة پس از سورة بوقتهای مختلف، چنان که حاجت بود، و المعنی ما یحدث اللَّه من تنزیل شیء من القرآن یذکرهم و یعظهم به، «إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ» و مقاتل گفت یحدث اللَّه تعالی الامر بعد الامر، همانست که اللَّه گفت: «لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً»، حرب بن اسماعیل الحنظلی گفت امام اهل سنت: قدیم من رب العزة محدث الی الارض. «إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ» یعنی لا یستمعون الیه، استماع تدبر و تفکر و قبول و انقیاد، و انما یستمعون الیه استماع لهو و استهزاء. و گفتهاند ذکر اینجا محمّد است صلّی اللَّه علیه و سلم. چنان که در سورة القلم گفت: «وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ» یعنی محمّد (ص). دلیل برین تأویل آنست که بر عقب گفت حکایت از کفار: «هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» و اگر مراد قرآن بودی کافران گفتندی: «هل هذا الا اساطیر الاولین». و باین قول محدث به ما ارسال شود.
یعنی ما یأتیهم من ذکر ربّهم محدث بالارسال الا استمعوه و هم یلعبون مستهزءون به.
«لاهِیَةً» نصب علی الحال، «قُلُوبُهُمْ» رفع لانّه فاعل، ای ساهیة غافلة قلوبهم، و قیل مشتغلة بالباطل عن الحق، و باللّهو عن الذکر، تقول هی عن الشیء یلهی، اذا اشتغل عنه بغیره. قوله: «أَسَرُّوا النَّجْوَی» صفت آن مستمعانست که قرآن بلعب و استهزاء شنیدند، یعنی. و هم یلعبون و اسروا النجوی. آن گه بیان کرد که ایشان کهاند گفت: «الَّذِینَ ظَلَمُوا» یعنی هم الّذین ظلموا. و روا باشد که الّذین در موضع نصب بود بر تقدیر، اعنی الّذین ظلموا. کسایی گفت، درین آیت تقدیم و تأخیر است یعنی و الذین ظلموا اسروا النجوی. و گفتهاند، الّذین در موضع خفض است، لانّه نعت الناس فی اوّل السورة، تقدیره اقترب للناس الّذین ظلموا حسابهم.
قومی نحویان گفتند این در لغت بعض عرب سائغ است که فعل پیش اسم بجمع گوید اکلونی البراغیث. و علی هذا قوله. «ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِیرٌ مِنْهُمْ». قوله: «هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» این تفسیر نجوی است یعنی و اسرّوا النجوی، «هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» معنی آنست که کافران با یکدیگر براز میگفتند که این محمد بشری است همچون شما آدمی مانند گوشت و پوست، چه تخصیص است او را که دیگران را نیست که اتّباع وی باید کرد و سخن وی باید پذیرفت؟ «أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ» ای تقبلون سحره و انتم ترون انه رجل مثلکم. و قیل أ تقبلونه و انتم تعلمون انّه سحر؟ یعنی القرآن، و قیل أ تقبلونه و انتم عقلاء؟ او را میپذیرید و سحر وی میپسندید و شما عاقلان چشم دارید که مینگرید.
: «قالَ رَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» رب العزة مصطفی (ص) را خبر داد از آنچه ایشان با یکدیگر پنهان میگفتند، آن گه گفت: ای محمد ایشان را جواب ده و بگوی خداوند من میداند هر چه در هفت آسمان و هفت زمین گویند پنهان یا آشکارا بر وی هیچ گفت پوشیده نه، آنچه با یکدیگر به راز گفتید میداند و آن گه صدق من و دروغ شما میداند. قرأ اهل الکوفة غیر ابی بکر: «قالَ رَبِّی» بالالف علی انه اخبار عن الرسول صلّی اللَّه علیه و سلّم بالقول، و القول مسند الی الرسول و هو بشر فی قوله تعالی: «هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ»، و قرأ الباقون: «قل ربّی» بغیر الالف، و الوجه انّه علی الامر للرسول (ص) بان یقول لهم انّ ربی یعلم القول، یعنی السر و النجوی.
قوله: «بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ» مبرّد گفت: بل در کلام عرب برد و وجه استعمال کنند: یکی آنست که از سخنی با سخنی گردد که دومی غلطی آید یا بر وی نسیانی رود، و این بر اللَّه تعالی روا نیست تعالی عن ذلک. دیگر وجه آنست که سخنی درست تمام بسر برد آن گاه ابتدا کند بسخنی دیگر، و این بر اللَّه تعالی جائز است و باین معنی رب العالمین گفت: «بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ» حکایت از کافران میکند که در قرآن سخنهای مختلف بباطل میگویند و از بهر آن که سخن ایشان همه دروغست تناقض در آنست و صورت دروغ همین باشد که بر یک حالت و بر یک صفت بنایستد، یک بار گفتند سحر است: «أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ»، پس گفتند سحر نیست. اضغاث احلامست، ای اباطیل یراها النائم فی نومه لیس لها حقیقة. پس گفتند اضغاث و احلام نیست: «بَلِ افْتَراهُ» این محمد مفتریست، از بر خویش مینهد و اضافت باللّه تعالی میکند. پس این نیز نقض کردند گفتند: «بَلْ هُوَ شاعِرٌ» فرا نهاده و فریت نیست، که محمد شعر گوئیست، و الشعر معناه العلم، و انما سمّی شعرا لانّه خاص برأسه لاهله، لا یستطیعه غیرهم، یقال شعر بمعنی علم، و شعر اذا قال الشعر. آن گه گفتند اگر محمد بآنچه میگوید راست گویست «فَلْیَأْتِنا بِآیَةٍ» معجزهای ظاهر نماید چنان که پیغامبران پیشین نمودند، چون ناقه صالح و عصا و ید بیضاء موسی و ابراء اکمه و ابرص و مرده زنده گردانیدن عیسی.
رب العالمین بجواب ایشان گفت: «ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْیَةٍ» ای اهل قریة اتتهم الآیات اهلکناها، حکمنا باهلاکهم، «أَ فَهُمْ یُؤْمِنُونَ» استفهام تبعید و انکار یعنی فلا تأتیهم اذ قضینا فی السابق ان لا نعذب امّة محمد بالاستیصال، بل الساعة موعدهم، و الساعة ادهی و امر. معنی آیت آنست که ای محمد مشرکان قریش اقتراح آیات میکنند و اگر آنچه میخواهند از آیات بایشان نماییم ایمان نیارند و نگروند، چنان که جای دیگر گفت: «أَنَّها إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ» و آن گه چون نگروند عذاب استیصال ایشان را واجب آید چنان که پیشینیان را واجب آمد، و ما عذاب این امت با قیامت افکندهایم، و حکمی که در ازل کردهایم نگردانیم. «ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ».
و گفتهاند وجه احتجاج بر ایشان بآنکه پیشینیان بعد از ظهور آیات ایمان نیاورند آنست که اگر ظهور آیات سبب ایمان بندگان بودی، پیشینیان را بودی، چون پیشینیان را نبود پسینیان را هم نباشد، و اگر آیات سبب ایمان بودی قریش را آیات نمودیم، که ایشان را قرآن معجز فرستادیم فعجزوا ان یأتوا بسورة مثله، و انشقاق قمر نمودیم: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» الی غیر ذلک من الآیات و المعجزات. «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ». قرأ حفص عن عاصم نوحی بالنون و کسر الحاء علی لفظ التعظیم لموافقة ما تقدمه من قوله: «وَ ما أَرْسَلْنا». و قرأ الباقون یوحی بالیاء و فتح الحاء علی بناء الفعل لما لم یسم فاعله، و معلوم انّ الموحی هو اللَّه تعالی علی کل حال. این آیت جواب ایشانست که گفتند: «هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» علت ترک ایمان خویش بشریت مصطفی (ص) مینهادند که چرا بما بشری فرستادند همچون ما نه فریشتهای؟ رب العالمین بر ایشان حجت آورد که رسول پیشینیان هم بشر فرستادیم از بهر آنکه هر کسی با جنس خویش انس گیرد، و بطبع وی نزدیکتر بود، و از وی سخن بهتر فهم کند، و لانّ الانسان کنفس واحدة و لا یأنف الانسان من نفسه. آن گه گفت: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» ای اسئلوا کل من یقر برسول من اهل التوریة و الانجیل. «إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» ان الرسل بشر.
این خطاب با قریش است، میگوید از اهل دانش بپرسید ایشان که کتب خواندهاند و اخبار پیشینیان دانستهاند و برسل اقرار دادهاند، اگر شما نمیدانید که پیغامبران بشر بودهاند. قال ابن زید: اراد بالذکر القرآن، یعنی فسئلوا المؤمنین العالمین من اهل القرآن، و هذا ما قال علی (ع) لمّا نزلت هذه الآیة نحن اهل الذکر یعنی المؤمنین.
و فی الخبر انما شفاء العیّ السؤال.
«وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً» اکثر ما یقال الجسد لما لیس فیه روح، قال اللَّه تعالی: «عِجْلًا جَسَداً» و الجسد واحد ینبئ عن جماعة ای ما جعلناهم ذوی اجساد. «لا یَأْکُلُونَ الطَّعامَ» و هذه جواب قولهم، ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ، و قولهم یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ، وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ. و قولهم: «إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ». فاعلموا ان الرسل اجمعین یأکلون الطعام و انهم یموتون و هو قوله: «وَ ما کانُوا خالِدِینَ» و هذا جواب قولهم: «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ»، و المعنی، هم من جمیع الوجوه کسائر بنی آدم الا فی رتبة النبوة و شرف المنزلة.
«ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ» ای صدقنا رسلنا الوعد الذی وعدناهم باهلاک من کذّبهم، «فَأَنْجَیْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ» من المؤمنین، «وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ» ای المشرکین.
و النجاة علی وجهین: احدهما ان ینجی بعد الوقوع فی العذاب. و الثانی ان یمنع الوقوع فیه، و نجاة الانبیاء و المؤمنین من الوقوع فی العذاب.
«لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ» یا معشر قریش، «کِتاباً» یعنی القرآن، «فِیهِ ذِکْرُکُمْ» ای شرفکم، فان القرآن نزل بلغتهم، و فی ارضهم و علی رجل منهم، کقوله: «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ» یعنی ان هذا القرآن شرف لک و لقومک، و قال تعالی: «بَلْ أَتَیْناهُمْ بِذِکْرِهِمْ» یعنی بشرفهم. و قیل معناه «فِیهِ ذِکْرُکُمْ» ای شرفکم، ان عملتم بما فیه. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ» انّ فیه شرفکم ان تمسّکتم بما فیه، و قیل أ فلا تعقلون ما فضّلتکم به علی غیرکم.
«وَ کَمْ قَصَمْنا» کم فی موضع نصب بقصمنا، و معنی قصمنا اهلکنا و اذهبنا، یقال قصم اللَّه عمر الکافر ای اذهبه، و قیل القصم کسر الشیء الصلب حتی یلین. و یقال للذاهبة قاصمة الظهر، «مِنْ قَرْیَةٍ کانَتْ ظالِمَةً»، یعنی من اهل قریة کانوا ظالمین.
«وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها» ای و حدثنا بعد اهلاکها، «قَوْماً آخَرِینَ» یقال انشأه فنشأ، و هو ناشئ و الجمع نشأ کخدم و حرس. «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا» ای ادرکوا بحواسهم عذابنا. یعنی اهل القریة المهلکة. «إِذا هُمْ مِنْها» ای من القریة، «یَرْکُضُونَ» ای یسرعون هاربین.
و یقول لهم الملائکة: «لا تَرْکُضُوا» ای لا تهربوا فان هربکم لا ینفعکم و سعیکم لا یغنیکم من القدر. «وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ» ای الی تنعمکم الّذی لاجله عصیتم اللَّه فاحفظوه ان قدرتم علیه، هذا امر تبکیت علی ما کانوا یکذّبون به من العذاب، او تنبیه علی ان هربهم لا ینفعهم. «وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ» یعنی تسئلون هل وجدتم ما وعد ربکم حقا. و قیل لعلکم تسئلون من دنیاکم شیئا. قالت الملائکة لهم هذا علی طریق الاستهزاء بهم کانّهم قیل لهم ارجعوا الی ما کنتم فیه من المال و النعمة لعلکم تسئلون فانکم اغنیاء تملکون المال. قال الحسن: لعلکم تسئلون معناه لکی تعذبوا فیها و یحکی عن العرب انهم یقولون قدّم الیّ فلانا لا سأله، یعنی لا عذبه. کلبی گفت: این در شأن قومی آمد از اهل حصورا دیهی از دیههای یمن، رب العزة بایشان پیغامبری فرستاد و ایشان آن پیغامبر را دروغ زن داشتند و بکشتند تا رب العزة بختنصر را بر انگیخت و قصد قتل و استیصال ایشان کرد، ایشان از بختنصر و قصد وی آگاهی یافتند، همه از دیه بیرون شدند گریزان و ترسان، اللَّه تعالی فریشتگان را فرستاد تا ایشان را بقهر باز گردانیدند با خانها و مسکنهای ایشان و فریشتگان میگفتند: «لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ» و بختنصر در پی ایشان نشست تا همه را بکشت، مردان و زنان ایشان خرد و بزرگ، و چهار پای و مرغ ایشان تا در آن دیه ازیشان یک چشم نگرنده نماند و در آن حال منادی از هوا ندا میکرد: یا آل ثارات الانبیاء. یک قول آنست که ایشان خود گفتند با یکدیگر: لا تهربوا و ارجعوا الی منازلکم و اموالکم. «لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ» مالا و خراجا یرضی به بختنصر فلا یتعرض للقتل و القتال.
«قالُوا یا وَیْلَنا» آن گه که اعتراف ایشان سود نداشت بگناه خویش معترف شدند و گفتند: «یا وَیْلَنا» ای هلکنا و وقعنا فی اشد البلاء. «إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ» اقرّوا علی انفسهم بظلمهم بالاشراک باللّه و قتل نبیّه. چون بأس و بطش حق بدیدند گفتند ای ویل بر ما گناه ما را بود. «فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ» یعنی فما زالت دعویهم بالویل.
و الدعوی و الدعا واحد. همه آن ویل میخواندند بر خود که: «یا وَیْلَنا»، یعنی و قالوا للویل، تعال فهذا اوانک کقولهم یا عجبا، فیدعون العجب معناه یا عجب.
یقال فهذا اوانک، و کقولهم یا اسفا معناه یا اسف تعال و ربّما قلبوا یاء النداء واوا فقالوا وا اسفا، وا عجبا «حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً» محصودا بالسیف، مستأصلا بالعذاب «خامِدِینَ» میّتین حصدهم الموت حصدا قال الشاعر:
اذا الرجال ولدت اولادها
و اضطربت من کبر اعضادها.
و جعلت اسقامها تعتادها
فهی زروع قد دنا حصادها.
«وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ» عبثا و باطلا. اللعب یدعو الیه الجهل یروق اوّله و لا ثبات له. و انما خلقنا هما لتجازی المحسن و المسیء و یستدل بهما علی وحدانیة اللَّه عز و جل و قدرته. و قیل ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما، لیأکل الناس و یشربوا و یتمتعوا و یفعلوا ما یریدون ثم، یموتوا و لا یحشروا. و قیل ما خلقنا هما لنتخذ الزوجة و الولد و الشرکاء. ثم قال تعالی: «لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا» بحیث لا یطلع علیه احد لانّه نقص و ستره اولی، و قیل «لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا» یعنی من السماء من الحور العین فانهن اطهر و اطیب، لا من الارض، و هذا رد علی النصاری اذ جعلوا له مریم بزعمهم زوجة، و قیل اللهو الولد فی لغة حضرموت، فیکون ردا علی من قال عیسی ابنه، «لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا» کقوله: «لَاصْطَفی مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ» معنی آنست که ما آسمان و زمین که آفریدیم نه بدان آفریدیم تا جفت و فرزند و انباز گیریم، آن گه گفت اگر ما خواستیمی که جفت و فرزند گیریم از نزدیک خود گرفتیمی چنان که کس را بر ان اطلاع نبودی و از خلق خویش آن برگزیدیم که خود خواستیم «إِنْ کُنَّا فاعِلِینَ» اگر ما خواستیمی چنین کردیمی لکن نخواستیم و نکردیم و از جفت و فرزند و انباز پاکیم و منزه و مقدس، «تعالی اللَّه عن ذلک علوا کبیرا» و ان شئت. جعلت ان کلمة نفی، یعنی ما کنّا فاعلین، و قیل «لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا» ای عندنا بحیث لا یصل الیه علمکم. قال ابن بحر: لیس فی الایة ذکر الولد و الزوجة، انّما هی عطف علی الایة الاولی، ای لو کان اللعب یلیق بنا لاتخذنا منه ما یکون فی علمنا و قدرنا.
«بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ» نفی اللهو و اللعب بقوله بل. نه نه بازی کن نیستیم و فرزند گیر و جفت گیر و انباز گیر نهایم. آن گه گفت نقذف بالحق علی الباطل یعنی بالاسلام علی الشرک و بالحجة علی الشبهة و بالوعظ علی المعاصی. و قیل الحق القرآن و و الباطل ابلیس، و التقدیر فی اللغة علی ذی الباطل، «فَیَدْمَغُهُ» فیکسره فیبلغ ام دماغه فلا یحیی و لا یبقی بعده، «فَإِذا هُوَ زاهِقٌ» ای هالک ذاهب و المعنی نرمی بالحق علی الباطل بالانبیاء و الکتب فیبطله حتی لا بقاله بعدها. «وَ لَکُمُ الْوَیْلُ» ای شدة العذاب «مِمَّا تَصِفُونَ» اللَّه به مما لا یلیق به من الصاحبة و الولد.
برگردان به زبان ساده
سورة الانبیاء مکّیست چهار هزار و هشتصد و نود حرفست و هزار و صد و شصت و هشت کلمتست، و صد و دوازده آیتست و درین سورة سه آیت منسوخست متصل یکدیگر: «إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» تا آنجا که گفت: «وَ هُمْ فِیها لا یَسْمَعُونَ» و ناسخ آن سه آیتست متصل یکدیگر: «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی» تا آنجا که گفت: «الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»
هوش مصنوعی: سوره انبیاء از جمله سورههای مکی قرآن است که شامل چهار هزار و هشتصد و نود حرف، هزار و صد و شصت و هشت کلمه و صد و دوازده آیه میشود. در این سوره، سه آیه وجود دارد که به یکدیگر مرتبط هستند و نسخ شدهاند. این آیات از «شما و آنچه غیر از خدا پرستش میکنید، هیزم جهنم است» آغاز میشود و تا عبارت «و آنان در آنجا نخواهند شنید» ادامه دارد. آیات دیگر که این سه آیه را نسخ کردهاند نیز به هم مرتبطاند و موضوع آنها درباره مؤمنانی است که نیکیهایشان پیش خداوند پذیرفته شده و آنها به آنچه وعده داده شدهاند، خواهند رسید.
و روی ابیّ بن کعب قال: قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة اقترب للناس حسابهم، حسابه اللَّه حسابا یسیرا و صافحه و سلم علیه کل نبی ذکر اسمه فی القرآن».
هوش مصنوعی: ابیّ بن کعب نقل میکند که رسولالله (ص) فرمودند: «کسی که سوره "اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ" را بخواند، حساب او پیش خدا به سادگی و به راحتی خواهد بود و هر پیامبری که نامش در قرآن ذکر شده، بر او صلوات میفرستد.»
و قال ابن مسعود: سورة بنی اسرائیل و الکهف و مریم و طه و الانبیاء من العتاق الاول و هن من تلادی.
هوش مصنوعی: ابن مسعود میگوید: سورههای بنیاسرائیل، کهف، مریم، طه و انبیاء از سورههای قدیمی و با ارزش قرآن هستند و به زمانهای اولیه وحی برمیگردند.
قوله: «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ» ای یوم حسابهم و هو یوم القیامة. کقوله: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ». مفسران گفتند ناس اینجا اهل مکهاند و منکران بعث، و روا باشد که بر عموم رانند و بدان جمله مردمان خواهند، یعنی قرب و دنا محاسبة اللَّه ایّاهم و مجازاته لهم علی اعمالهم و انّما قال ذلک لانّ ما هو آت قریب. میگوید نزدیک آمد وقت محاسبت بندگان و مجازات ایشان بر اعمال نیک و بد ایشان، یعنی قیامت آمدنیست و آمدنی آمده گیر و نزدیک شده گیر، و گفتهاند معنی اقتراب آنست که آنچه مانده است از دنیا باضافت آنچه بگذشت کمست و اندک. مصطفی (ص) گفته: «اقتربت الساعة و لا یزداد الناس علی الدنیا الّا حرصا و لا تزداد منهم الّا بعدا.
هوش مصنوعی: در این متن به نزدیک شدن زمان حساب و کتاب انسانها اشاره شده است. روز حساب یعنی روز قیامت نزدیک شده و مفسران گفتهاند که در اینجا منظور از "ناس" (انسانها) اهل مکه و کسانی هستند که به رستاخیز ایمان ندارند، اما ممکن است این عبارت به عموم مردم اشاره داشته باشد. در واقع، نزدیک شدن زمان محاسبه اعمال بندگان و پاداش دادن به آنها به خوبی نشان میدهد که قیامت به زودی فرا میرسد. گفته شده است که با نزدیک شدن این زمان، آنچه از زندگی دنیا باقی مانده با آنچه که گذشته است، بسیار کم است. همچنین پیامبر (ص) فرمودند که نزدیک شدن قیامت همراه با افزایش حرص و دوری مردم از حقیقت است.
همانست که رب العالمین گفت: «وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ» ای معرضون عن امر الآخرة و الاستعداد للحساب و الجزاء. این واو حالست، و معنی آنست که خلق از کار آخرت غافلند، همچون ناآگاهان روی از آن گردانیده و بساز و برگ آن نامشغول شده تا آن گه که ناگاه آید بایشان و ایشان را در غفلت گیرد، چنان که گفت: «بَلْ تَأْتِیهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ». و اگر گوئیم آیت در شأن مشرکانست پس اعراض، اعراض از ایمانست، یعنی «وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ» عن الایمان و الهدی.
هوش مصنوعی: این متن به تعبیر غفلت انسانها از زندگی پس از مرگ و آمادگی برای حساب و جزا اشاره دارد. افرادی که در این حالت قرار دارند، مانند کسانی هستند که از مسائل آخرت بیخبرند و به آنها توجه نمیکنند. آنها به کارهای دنیوی مشغول شدهاند و ناگهان به واقعیتهایی که نادیده گرفتهاند، مواجه میشوند. اگر این آیه را درباره کافران در نظر بگیریم، میتوان گفت که غفلت آنها به معنای دوری از ایمان و هدایت است.
«ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ» ذکر اینجا قرآنست چنان که آنجا گفت: «وَ هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ أَنْزَلْناهُ»، و در سورة الزخرف گفت: «أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً» یعنی القرآن و لفظ محدث با تنزیل میشود نه با قرآن، که قرآن که فرو آمد نو بنو فرو آمد آیت پس از آیت و سورة پس از سورة بوقتهای مختلف، چنان که حاجت بود، و المعنی ما یحدث اللَّه من تنزیل شیء من القرآن یذکرهم و یعظهم به، «إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ» و مقاتل گفت یحدث اللَّه تعالی الامر بعد الامر، همانست که اللَّه گفت: «لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً»، حرب بن اسماعیل الحنظلی گفت امام اهل سنت: قدیم من رب العزة محدث الی الارض. «إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ» یعنی لا یستمعون الیه، استماع تدبر و تفکر و قبول و انقیاد، و انما یستمعون الیه استماع لهو و استهزاء. و گفتهاند ذکر اینجا محمّد است صلّی اللَّه علیه و سلم. چنان که در سورة القلم گفت: «وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ» یعنی محمّد (ص). دلیل برین تأویل آنست که بر عقب گفت حکایت از کفار: «هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» و اگر مراد قرآن بودی کافران گفتندی: «هل هذا الا اساطیر الاولین». و باین قول محدث به ما ارسال شود.
هوش مصنوعی: در این متن به دو نکته اصلی اشاره شده است. اولین نکته به ذکر و تأویل آن مرتبط است. ذکر در اینجا به معنای قرآن است که به عنوان یک پیام تازه از طرف خداوند به انسانها نازل شده است. این نوع ذکر به تغییرات و نیازهای زمانه توجه دارد و به طور مکرر آیات و سورههای جدیدی را به انسانها ارائه میدهد. دومین نکته این است که برخی افراد به جای گوش دادن واقعی و با دقت به این پیام، تنها به صورت سطحی و به انحا مختلف به آن گوش میدهند و آن را به بازی یا تمسخر میگیرند. همچنین در این متن اشاره شده است که ممکن است ذکر به پیامبر نیز اشاره داشته باشد و در این راستا نظرات مختلفی وجود دارد. در نهایت، این نوشته به تحلیل واکنشها و رفتارهای انسانها در برابر پیامهای الهی میپردازد.
یعنی ما یأتیهم من ذکر ربّهم محدث بالارسال الا استمعوه و هم یلعبون مستهزءون به.
هوش مصنوعی: آنها هرگاه پیامی از سوی پروردگارشان به سویشان میآید، در حالی که مشغول بازی و سرگرمی هستند، با بیاعتنایی به آن گوش میدهند و به آن تمسخر میکنند.
«لاهِیَةً» نصب علی الحال، «قُلُوبُهُمْ» رفع لانّه فاعل، ای ساهیة غافلة قلوبهم، و قیل مشتغلة بالباطل عن الحق، و باللّهو عن الذکر، تقول هی عن الشیء یلهی، اذا اشتغل عنه بغیره. قوله: «أَسَرُّوا النَّجْوَی» صفت آن مستمعانست که قرآن بلعب و استهزاء شنیدند، یعنی. و هم یلعبون و اسروا النجوی. آن گه بیان کرد که ایشان کهاند گفت: «الَّذِینَ ظَلَمُوا» یعنی هم الّذین ظلموا. و روا باشد که الّذین در موضع نصب بود بر تقدیر، اعنی الّذین ظلموا. کسایی گفت، درین آیت تقدیم و تأخیر است یعنی و الذین ظلموا اسروا النجوی. و گفتهاند، الّذین در موضع خفض است، لانّه نعت الناس فی اوّل السورة، تقدیره اقترب للناس الّذین ظلموا حسابهم.
هوش مصنوعی: در این متن به وصف حال افرادی پرداخته شده است که غافل و سرگرم هستند. اشاره شده که قلبهای این افراد مشغول باطل و سرگرمیهایی هستند که آنها را از یاد خدا بازمیدارد. سپس به گروهی اشاره میشود که به گفتوگوهای پنهانی مشغولند و از قرآن به بازی و تمسخر یاد میکنند. در ادامه، مشخص میشود که این افراد کسانی هستند که ظلم کردهاند و ممکن است در ساختار جمله تغییراتی وجود داشته باشد که برداشتهای مختلفی را به دنبال داشته باشد، ولی در نهایت به آنها اشاره میشود.
قومی نحویان گفتند این در لغت بعض عرب سائغ است که فعل پیش اسم بجمع گوید اکلونی البراغیث. و علی هذا قوله. «ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِیرٌ مِنْهُمْ». قوله: «هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» این تفسیر نجوی است یعنی و اسرّوا النجوی، «هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» معنی آنست که کافران با یکدیگر براز میگفتند که این محمد بشری است همچون شما آدمی مانند گوشت و پوست، چه تخصیص است او را که دیگران را نیست که اتّباع وی باید کرد و سخن وی باید پذیرفت؟ «أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ» ای تقبلون سحره و انتم ترون انه رجل مثلکم. و قیل أ تقبلونه و انتم تعلمون انّه سحر؟ یعنی القرآن، و قیل أ تقبلونه و انتم عقلاء؟ او را میپذیرید و سحر وی میپسندید و شما عاقلان چشم دارید که مینگرید.
هوش مصنوعی: برخی نحویان بر این باورند که در زبان عربی، این استفاده از فعل قبل از اسم در جملاتی مانند «اکلونی البراغیث» قابل قبول است. به همین دلیل در آیاتی مانند «ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِیرٌ مِنْهُمْ» نیز این قاعده رعایت شده است. در بیان «هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» به نوعی گویای گفتگویی پنهانی میان کافران است که به یکدیگر میگفتند، این محمد هم انسانی نظیر شماست و هیچ ویژگی خاصی که او را از دیگران متمایز کند ندارد، پس چرا باید از او پیروی کرد و سخنانش را پذیرفت؟ همچنین در بیان «أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنتُمْ تُبْصِرُونَ» پرسشی مطرح میشود که آیا شما سحر او را قبول میکنید در حالی که میدانید او مردی مشابه شماست؟ برخی نیز اشاره کردهاند که آیا شما او را میپذیرید در حالی که میدانید او یک جادوگر است؟ یا آیا او را میپذیرید و در عین حال خود را عاقل میدانید و بر این سحر او صحه میگذارید؟
: «قالَ رَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» رب العزة مصطفی (ص) را خبر داد از آنچه ایشان با یکدیگر پنهان میگفتند، آن گه گفت: ای محمد ایشان را جواب ده و بگوی خداوند من میداند هر چه در هفت آسمان و هفت زمین گویند پنهان یا آشکارا بر وی هیچ گفت پوشیده نه، آنچه با یکدیگر به راز گفتید میداند و آن گه صدق من و دروغ شما میداند. قرأ اهل الکوفة غیر ابی بکر: «قالَ رَبِّی» بالالف علی انه اخبار عن الرسول صلّی اللَّه علیه و سلّم بالقول، و القول مسند الی الرسول و هو بشر فی قوله تعالی: «هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ»، و قرأ الباقون: «قل ربّی» بغیر الالف، و الوجه انّه علی الامر للرسول (ص) بان یقول لهم انّ ربی یعلم القول، یعنی السر و النجوی.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ به پیامبر (ص) خبر داد که او از گفتوگوهای پنهانی مردم آگاه است. سپس به پیامبر فرمود که به مردم پاسخ دهد و بگوید: "خداوند من میداند هر آنچه در آسمانها و زمین گفته میشود، چه پنهان و چه آشکار." او تمام رازها و دروغها را میداند. برخی از قرائتها در اینباره به شکل دیگری بیان شده است، اما در نهایت پیام این است که الله از هر سخنی که گفته میشود، آگاه است، اعم از آنکه در خفا باشد یا در علن.
قوله: «بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ» مبرّد گفت: بل در کلام عرب برد و وجه استعمال کنند: یکی آنست که از سخنی با سخنی گردد که دومی غلطی آید یا بر وی نسیانی رود، و این بر اللَّه تعالی روا نیست تعالی عن ذلک. دیگر وجه آنست که سخنی درست تمام بسر برد آن گاه ابتدا کند بسخنی دیگر، و این بر اللَّه تعالی جائز است و باین معنی رب العالمین گفت: «بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ» حکایت از کافران میکند که در قرآن سخنهای مختلف بباطل میگویند و از بهر آن که سخن ایشان همه دروغست تناقض در آنست و صورت دروغ همین باشد که بر یک حالت و بر یک صفت بنایستد، یک بار گفتند سحر است: «أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ»، پس گفتند سحر نیست. اضغاث احلامست، ای اباطیل یراها النائم فی نومه لیس لها حقیقة. پس گفتند اضغاث و احلام نیست: «بَلِ افْتَراهُ» این محمد مفتریست، از بر خویش مینهد و اضافت باللّه تعالی میکند. پس این نیز نقض کردند گفتند: «بَلْ هُوَ شاعِرٌ» فرا نهاده و فریت نیست، که محمد شعر گوئیست، و الشعر معناه العلم، و انما سمّی شعرا لانّه خاص برأسه لاهله، لا یستطیعه غیرهم، یقال شعر بمعنی علم، و شعر اذا قال الشعر. آن گه گفتند اگر محمد بآنچه میگوید راست گویست «فَلْیَأْتِنا بِآیَةٍ» معجزهای ظاهر نماید چنان که پیغامبران پیشین نمودند، چون ناقه صالح و عصا و ید بیضاء موسی و ابراء اکمه و ابرص و مرده زنده گردانیدن عیسی.
هوش مصنوعی: در این متن، بحث درباره سخنان کافرانی است که درباره پیامبر اسلام، محمد (ص)، نظریات متناقض و دروغینی ارائه میدهند. آنها ابتدا ادعا میکنند که سخنان او جادو است، سپس میگویند که اینها فقط خوابهای پریشان هستند. بعداً، ادعا میکنند که محمد دروغگوست و سخنانش را به خدا نسبت میدهد. سپس به او نسبت میدهند که شاعر است و اینکه مفهوم شعر در واقع علم است. در نهایت، از او میخواهند که معجزهای بیاورد تا مانند پیامبران قبلی که معجزات مشخصی داشتند، اثبات کند که راست میگوید. این معجزات شامل ناقه صالح، عصای موسی و زنده کردن مردهها توسط عیسی هستند.
رب العالمین بجواب ایشان گفت: «ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْیَةٍ» ای اهل قریة اتتهم الآیات اهلکناها، حکمنا باهلاکهم، «أَ فَهُمْ یُؤْمِنُونَ» استفهام تبعید و انکار یعنی فلا تأتیهم اذ قضینا فی السابق ان لا نعذب امّة محمد بالاستیصال، بل الساعة موعدهم، و الساعة ادهی و امر. معنی آیت آنست که ای محمد مشرکان قریش اقتراح آیات میکنند و اگر آنچه میخواهند از آیات بایشان نماییم ایمان نیارند و نگروند، چنان که جای دیگر گفت: «أَنَّها إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ» و آن گه چون نگروند عذاب استیصال ایشان را واجب آید چنان که پیشینیان را واجب آمد، و ما عذاب این امت با قیامت افکندهایم، و حکمی که در ازل کردهایم نگردانیم. «ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ».
هوش مصنوعی: پروردگار عالم در پاسخ آنان فرمود: «هیچکس از آن قریهها که نشانههای ما به سویشان آمد، پیش از آنها ایمان نیاورد.» ای مردم قریهای که نشانهها به سوی شما آمده است، ما آنان را هلاک کردیم و دیگر به آنها رحم نمیکنیم. «آیا آنان ایمان خواهند آورد؟» این پرسش به معنای انکار و دور شدن است، زیرا ما پیش از این تصمیم گرفتهایم که امّت محمد را بهگونهای نابود نکنیم، بلکه موعد عذاب آنان قیامت است و قیامت بدتر و سختتر خواهد بود. معنای آیه این است که ای محمد، مشرکان قریش نشانهها را طلب میکنند و اگر ما آنچه را که خواستهاند به آنان نشان دهیم، باز هم ایمان نخواهند آورد، همانطور که در جایی دیگر گفته شده است: «زمانی که نشانهها بیابند، ایمان نخواهند آورد.» و هنگامی که ایمان نیاورند، عذاب آنها لازم خواهد آمد، همانطور که برای پیشینیان لازم آمد، و ما عذاب این امّت را به قیامت موکول کردهایم و حکم ازلی خود را تغییر نخواهیم داد؛ «هیچچیزی در نزد من تغییر نمیکند.»
و گفتهاند وجه احتجاج بر ایشان بآنکه پیشینیان بعد از ظهور آیات ایمان نیاورند آنست که اگر ظهور آیات سبب ایمان بندگان بودی، پیشینیان را بودی، چون پیشینیان را نبود پسینیان را هم نباشد، و اگر آیات سبب ایمان بودی قریش را آیات نمودیم، که ایشان را قرآن معجز فرستادیم فعجزوا ان یأتوا بسورة مثله، و انشقاق قمر نمودیم: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» الی غیر ذلک من الآیات و المعجزات. «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ». قرأ حفص عن عاصم نوحی بالنون و کسر الحاء علی لفظ التعظیم لموافقة ما تقدمه من قوله: «وَ ما أَرْسَلْنا». و قرأ الباقون یوحی بالیاء و فتح الحاء علی بناء الفعل لما لم یسم فاعله، و معلوم انّ الموحی هو اللَّه تعالی علی کل حال. این آیت جواب ایشانست که گفتند: «هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» علت ترک ایمان خویش بشریت مصطفی (ص) مینهادند که چرا بما بشری فرستادند همچون ما نه فریشتهای؟ رب العالمین بر ایشان حجت آورد که رسول پیشینیان هم بشر فرستادیم از بهر آنکه هر کسی با جنس خویش انس گیرد، و بطبع وی نزدیکتر بود، و از وی سخن بهتر فهم کند، و لانّ الانسان کنفس واحدة و لا یأنف الانسان من نفسه. آن گه گفت: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» ای اسئلوا کل من یقر برسول من اهل التوریة و الانجیل. «إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» ان الرسل بشر.
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده که پیشینیان بعد از ظهور آیات الهی ایمان نیاوردند و این نشان میدهد که ظهور آیات نمیتواند به تنهایی دلیل بر ایمان آوردن بندگان باشد. اگر این آیات سبب ایمان بودند، باید پیشینیان ایمان میآوردند، اما چون آنها ایمان نیاوردند، پسینیان نیز به همین شکل نمیتوانند ایمان بیاورند. همچنین اشاره شده که قریش نیز آیات و معجزات را مشاهده کردند، مانند قرآن و انشقاق قمر، اما نتوانستند مانند آن را بیاورند، که این خود دلیلی بر عدم ایمان آنهاست. در ادامه، به نوعی از وحی اشاره شده که خداوند برای پیامبرانی که پیش از محمد (ص) فرستاده شدهاند، همانند بشری فرستاده شدهاند تا با جنس خود انس بگیرند و پیام را بهتر درک کنند. در نهایت، افرادی که نمیدانند باید از اهل علم و آگاهی پرسش کنند که آیا رسولان بشر هستند یا خیر.
این خطاب با قریش است، میگوید از اهل دانش بپرسید ایشان که کتب خواندهاند و اخبار پیشینیان دانستهاند و برسل اقرار دادهاند، اگر شما نمیدانید که پیغامبران بشر بودهاند. قال ابن زید: اراد بالذکر القرآن، یعنی فسئلوا المؤمنین العالمین من اهل القرآن، و هذا ما قال علی (ع) لمّا نزلت هذه الآیة نحن اهل الذکر یعنی المؤمنین.
هوش مصنوعی: این بیان به قریش اشاره دارد و به آنها میگوید که از اهل علم و دانش بپرسند؛ افرادی که کتب را خوانده و اخبار گذشتگان را میشناسند و به رسالت پیامبران اقرار کردهاند. به گفته ابن زید، منظور از "ذکر" در اینجا قرآن است، یعنی باید از مؤمنین عالم در مورد قرآن سوال کنید. این موضوع همچنین به سخنان علی (ع) اشاره دارد که وقتی این آیه نازل شد، فرمودند "ما اهل ذکر هستیم" اشاره به مؤمنین دارد.
و فی الخبر انما شفاء العیّ السؤال.
هوش مصنوعی: در خبر آمده است که تنها درمان نادانی، پرسش و سؤال کردن است.
«وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً» اکثر ما یقال الجسد لما لیس فیه روح، قال اللَّه تعالی: «عِجْلًا جَسَداً» و الجسد واحد ینبئ عن جماعة ای ما جعلناهم ذوی اجساد. «لا یَأْکُلُونَ الطَّعامَ» و هذه جواب قولهم، ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ، و قولهم یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ، وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ. و قولهم: «إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ». فاعلموا ان الرسل اجمعین یأکلون الطعام و انهم یموتون و هو قوله: «وَ ما کانُوا خالِدِینَ» و هذا جواب قولهم: «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ»، و المعنی، هم من جمیع الوجوه کسائر بنی آدم الا فی رتبة النبوة و شرف المنزلة.
هوش مصنوعی: در این متن بیان شده که ما فرستادگان (پیامبران) را به شکل موجوداتی بیروح نمیدانیم و اشاره شده که آنها انسانهایی کامل هستند. همچنین، اعتقاد دارند که این پیامبران مانند دیگر انسانها غذا میخورند و میمیرند و هیچکدام از آنها جاودانه نیستند. این به نوعی پاسخی به افرادی است که میگویند این پیامبران چه تفاوتی با انسانهای دیگر دارند. در نهایت، تاکید شده که پیامبران فقط در مرتبهای خاص و از جنبه nobility (بلندی مقام) با دیگر انسانها متفاوت هستند.
«ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ» ای صدقنا رسلنا الوعد الذی وعدناهم باهلاک من کذّبهم، «فَأَنْجَیْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ» من المؤمنین، «وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ» ای المشرکین.
هوش مصنوعی: سپس ما به آنها وعدهمان را حقیقت بخشیدیم، یعنی به رسولان خود قول دادیم که کسانی را که به آنها کذبورزیدند، هلاک خواهیم کرد. بنابراین ما آنها را نجات دادیم و همچنین کسانی که از میان مؤمنان خواستیم، نجات پیدا کردند، و افرادی که در گناه و ببخشید در شرک افراط کردند، هلاک شدند.
و النجاة علی وجهین: احدهما ان ینجی بعد الوقوع فی العذاب. و الثانی ان یمنع الوقوع فیه، و نجاة الانبیاء و المؤمنین من الوقوع فی العذاب.
هوش مصنوعی: نجات به دو شکل امکانپذیر است: یکی اینکه فرد پس از گرفتار شدن در عذاب نجات یابد و دیگری اینکه از گرفتار شدن در عذاب جلوگیری شود. نجات پیامبران و مومنین به این معناست که آنها از گرفتار شدن در عذاب محفوظ هستند.
«لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ» یا معشر قریش، «کِتاباً» یعنی القرآن، «فِیهِ ذِکْرُکُمْ» ای شرفکم، فان القرآن نزل بلغتهم، و فی ارضهم و علی رجل منهم، کقوله: «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ» یعنی ان هذا القرآن شرف لک و لقومک، و قال تعالی: «بَلْ أَتَیْناهُمْ بِذِکْرِهِمْ» یعنی بشرفهم. و قیل معناه «فِیهِ ذِکْرُکُمْ» ای شرفکم، ان عملتم بما فیه. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ» انّ فیه شرفکم ان تمسّکتم بما فیه، و قیل أ فلا تعقلون ما فضّلتکم به علی غیرکم.
هوش مصنوعی: ما به شما، ای قریشیان، کتابی را نازل کردیم که همان قرآن است و در آن به شما و شرافتتان اشاره شده است. قرآن به زبان شما، در سرزمین شما و بر فردی از شما نازل شده است. این کتاب برای شما و قومتان افتخار بزرگی است. همچنین میتوان گفت که در آن به شرافتتان اشاره شده است، به شرط اینکه به آن عمل کنید. آیا نمیفهمید که شرافت شما در پیروی از آن است و آیا نمیدانید که به خاطر شما از دیگران ممتاز شدهاید؟
«وَ کَمْ قَصَمْنا» کم فی موضع نصب بقصمنا، و معنی قصمنا اهلکنا و اذهبنا، یقال قصم اللَّه عمر الکافر ای اذهبه، و قیل القصم کسر الشیء الصلب حتی یلین. و یقال للذاهبة قاصمة الظهر، «مِنْ قَرْیَةٍ کانَتْ ظالِمَةً»، یعنی من اهل قریة کانوا ظالمین.
هوش مصنوعی: «ما چند بار اقوام را هلاک کردهایم و نابود کردهایم. گفته میشود که اگر خداوند عمر کافر را قصم کند، آن را از بین میبرد. همچنین واژهی "قصم" به معنای شکستن چیزی سخت تا نرم شدن آن نیز آمده است. و به چیزی که از بین رفته، "قاصمة الظهر" میگویند. این بیان درباره قریهای است که ساکنان آن ظالم بودهاند.»
«وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها» ای و حدثنا بعد اهلاکها، «قَوْماً آخَرِینَ» یقال انشأه فنشأ، و هو ناشئ و الجمع نشأ کخدم و حرس. «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا» ای ادرکوا بحواسهم عذابنا. یعنی اهل القریة المهلکة. «إِذا هُمْ مِنْها» ای من القریة، «یَرْکُضُونَ» ای یسرعون هاربین.
هوش مصنوعی: پس بعد از هلاکت آن جامعه، ما قوم دیگری را پدید آوردیم. گفته میشود که این قوم به وجود آمده و به نوعی جوان و تازهکار هستند. زمانی که آنها عذاب ما را حس کردند، یعنی ساکنان آن دیار ویران شده، ناگهان از آنجا فرار کردند و به سرعت به سمت دیگر میدویدند.
و یقول لهم الملائکة: «لا تَرْکُضُوا» ای لا تهربوا فان هربکم لا ینفعکم و سعیکم لا یغنیکم من القدر. «وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ» ای الی تنعمکم الّذی لاجله عصیتم اللَّه فاحفظوه ان قدرتم علیه، هذا امر تبکیت علی ما کانوا یکذّبون به من العذاب، او تنبیه علی ان هربهم لا ینفعهم. «وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ» یعنی تسئلون هل وجدتم ما وعد ربکم حقا. و قیل لعلکم تسئلون من دنیاکم شیئا. قالت الملائکة لهم هذا علی طریق الاستهزاء بهم کانّهم قیل لهم ارجعوا الی ما کنتم فیه من المال و النعمة لعلکم تسئلون فانکم اغنیاء تملکون المال. قال الحسن: لعلکم تسئلون معناه لکی تعذبوا فیها و یحکی عن العرب انهم یقولون قدّم الیّ فلانا لا سأله، یعنی لا عذبه. کلبی گفت: این در شأن قومی آمد از اهل حصورا دیهی از دیههای یمن، رب العزة بایشان پیغامبری فرستاد و ایشان آن پیغامبر را دروغ زن داشتند و بکشتند تا رب العزة بختنصر را بر انگیخت و قصد قتل و استیصال ایشان کرد، ایشان از بختنصر و قصد وی آگاهی یافتند، همه از دیه بیرون شدند گریزان و ترسان، اللَّه تعالی فریشتگان را فرستاد تا ایشان را بقهر باز گردانیدند با خانها و مسکنهای ایشان و فریشتگان میگفتند: «لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ» و بختنصر در پی ایشان نشست تا همه را بکشت، مردان و زنان ایشان خرد و بزرگ، و چهار پای و مرغ ایشان تا در آن دیه ازیشان یک چشم نگرنده نماند و در آن حال منادی از هوا ندا میکرد: یا آل ثارات الانبیاء. یک قول آنست که ایشان خود گفتند با یکدیگر: لا تهربوا و ارجعوا الی منازلکم و اموالکم. «لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ» مالا و خراجا یرضی به بختنصر فلا یتعرض للقتل و القتال.
هوش مصنوعی: ملائکه به آنها میگویند: «فرار نکنید». زیرا فرار شما فایدهای ندارد و تلاش شما نمیتواند شما را از تقدیر نجات بدهد. «به آنچه در آن رفاه و نعمت داشتید برگردید». یعنی به آن خوشیهایی که به خاطر آنها از خداوند نافرمانی کردید، اگر میتوانید آن را حفظ کنید. این جمله به نوعی سرزنش است نسبت به آنچه در گذشته به عذاب خدا اعتقاد نداشتند یا هشدار است که فرارشان به دردشان نمیخورد. «و به خانههایتان بازگردید تا شاید از شما پرسش شود». یعنی از شما سوال میشود که آیا وعدههای پروردگارتان را حقیقتاً یافتید یا نه. ملائکه به آنها یادآور میشوند که شاید باید از دنیای خود چیزی بگویید. این گفته به طور تمسخرآمیز است، انگار به آنها گفته میشود به آنچه که از مال و نعمت داشتید برگردید تا باز هم از شما سوال شود، چون شما ثروتمندانی هستید که دارای مال هستید. همچنین ممکن است منظور این باشد که از شما سوال کنند تا عذاب شوید. گزارشی نقل شده که درباره مردمی از منطقه حصورا در یمن است که پیامبری از سوی خدا به آنها فرستاده شد و آنها آن پیامبر را کذاب دانسته و به قتل رسانیدند. خداوند بدین سبب بختنصر را برانگیخت تا به قتل آنها بپردازد. وقتی که آنها از قصد بختنصر باخبر شدند، همه از روستا فرار کردند به شدت ترسیده. خداوند فرشتگانی را فرستاد تا آنها را به زور و به خانهها و مسکنهایشان برگردانند و فرشتگان گفتند: «فرار نکنید و به آنچه در آن غرق در نعمت بودید برگردید». بختنصر به دنبال آنها رفت و همه را به قتل رساند، از مرد و زن و حتی چهارپایان و طیورشان، تا هیچکسی در آن منطقه باقی نماند. در آن حال، ندا دهندهای از آسمان فریاد میزد: «ای قوم قاتلان پیامبران». یکی از نظرات این است که خودشان با یکدیگر گفتند: «فرار نکنید و به منازل و اموالتان برگردید» تا شاید بتوانند با پرداخت مالیات و خراج، رضایت بختنصر را جلب کنند و از کشتار و جنگ نجات یابند.
«قالُوا یا وَیْلَنا» آن گه که اعتراف ایشان سود نداشت بگناه خویش معترف شدند و گفتند: «یا وَیْلَنا» ای هلکنا و وقعنا فی اشد البلاء. «إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ» اقرّوا علی انفسهم بظلمهم بالاشراک باللّه و قتل نبیّه. چون بأس و بطش حق بدیدند گفتند ای ویل بر ما گناه ما را بود. «فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ» یعنی فما زالت دعویهم بالویل.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: «ای وای بر ما»، هنگامی که اعتراف کردن فایدهای نداشت و به گناهان خود اعتراف کردند و گفتند: «ای وای بر ما»، ما هلاک شدیم و در بزرگترین بلا افتادیم. «ما هم قطعاً ستمکار بودیم»؛ آنها بر ظلم خود که شامل شریک قرار دادن خدا و قتل پیامبرش بود، اعتراف کردند. وقتی عذاب و خشم حق را دیدند، گفتند: ای وای بر ما، این عذاب به خاطر گناهان ماست. «پس دعای آنها همچنان جاری بود»؛ به این معنا که آنها به طور مداوم از عذاب و مصیبت مینالیدند.
و الدعوی و الدعا واحد. همه آن ویل میخواندند بر خود که: «یا وَیْلَنا»، یعنی و قالوا للویل، تعال فهذا اوانک کقولهم یا عجبا، فیدعون العجب معناه یا عجب.
هوش مصنوعی: و دُعَوی و دَعَا یکسان هستند. همه بر خودشان میگویند: «وای بر ما»، یعنی به ویل میگویند، بیا. این به نوعی شبیه به گفتن «وای چه عجیب!» است، که در اینجا هم به عجب اشاره میکنند.
یقال فهذا اوانک، و کقولهم یا اسفا معناه یا اسف تعال و ربّما قلبوا یاء النداء واوا فقالوا وا اسفا، وا عجبا «حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً» محصودا بالسیف، مستأصلا بالعذاب «خامِدِینَ» میّتین حصدهم الموت حصدا قال الشاعر:
هوش مصنوعی: این زمان، زمان حسرت و افسوس است. به گونهای که وقتی میگویند "آه" به معنای دعوت یا احضار است و گاهی نیز حرف "ی" را به "و" تبدیل میکنند و میگویند "وا آه". این واژهها نشاندهنده شدت عواطف و شگفتیها هستند. سپس به حالتی اشاره میشود که موجودات بهوسیله شمشیر و عذاب پایمال میشوند و به طور کامل نابود میگردند، به گونهای که دیگر اثری از آنها باقی نمیماند. شاعری درباره این وضعیت شعر میگوید.
اذا الرجال ولدت اولادها
و اضطربت من کبر اعضادها.
هوش مصنوعی: وقتی مردان فرزندان خود را به دنیا میآورند و به خاطر بزرگی سن خود دچار ناتوانی میشوند.
و جعلت اسقامها تعتادها
فهی زروع قد دنا حصادها.
هوش مصنوعی: و من بیماریهایش را عادت کردهام، چونکه حالا زراعتها به زمان برداشت نزدیک شدهاند.
«وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ» عبثا و باطلا. اللعب یدعو الیه الجهل یروق اوّله و لا ثبات له. و انما خلقنا هما لتجازی المحسن و المسیء و یستدل بهما علی وحدانیة اللَّه عز و جل و قدرته. و قیل ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما، لیأکل الناس و یشربوا و یتمتعوا و یفعلوا ما یریدون ثم، یموتوا و لا یحشروا. و قیل ما خلقنا هما لنتخذ الزوجة و الولد و الشرکاء. ثم قال تعالی: «لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا» بحیث لا یطلع علیه احد لانّه نقص و ستره اولی، و قیل «لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا» یعنی من السماء من الحور العین فانهن اطهر و اطیب، لا من الارض، و هذا رد علی النصاری اذ جعلوا له مریم بزعمهم زوجة، و قیل اللهو الولد فی لغة حضرموت، فیکون ردا علی من قال عیسی ابنه، «لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا» کقوله: «لَاصْطَفی مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ» معنی آنست که ما آسمان و زمین که آفریدیم نه بدان آفریدیم تا جفت و فرزند و انباز گیریم، آن گه گفت اگر ما خواستیمی که جفت و فرزند گیریم از نزدیک خود گرفتیمی چنان که کس را بر ان اطلاع نبودی و از خلق خویش آن برگزیدیم که خود خواستیم «إِنْ کُنَّا فاعِلِینَ» اگر ما خواستیمی چنین کردیمی لکن نخواستیم و نکردیم و از جفت و فرزند و انباز پاکیم و منزه و مقدس، «تعالی اللَّه عن ذلک علوا کبیرا» و ان شئت. جعلت ان کلمة نفی، یعنی ما کنّا فاعلین، و قیل «لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا» ای عندنا بحیث لا یصل الیه علمکم. قال ابن بحر: لیس فی الایة ذکر الولد و الزوجة، انّما هی عطف علی الایة الاولی، ای لو کان اللعب یلیق بنا لاتخذنا منه ما یکون فی علمنا و قدرنا.
هوش مصنوعی: خداوند آسمان و زمین و آنچه در میان آنهاست را بیهوده نیافریده است. بازی و سرگرمی به نادانی دعوت میکند و در ابتدا جذاب به نظر میرسد اما پایهای ندارد. هدف از خلقت آسمان و زمین، پاداش دادن به نیکوکاران و مجازات بدکاران است و همچنین نشانهای از توحید و قدرت خداوند است. بعضی میگویند که خداوند آنها را نیافرید تا انسانها فقط بخورند، بنوشند، لذت ببرند و سپس بمیرند و محاسبه نشوند، یا اینکه آنها را برای اتخاذ همسر و فرزند خلق کرده است. اما خداوند فرموده: اگر میخواستیم که سرگرمیای داشته باشیم، از نزد خود چیزی میآفریدیم که هیچکس از آن آگاه نمیشد، زیرا این نقص است و پوشاندنش بهتر است. در عوض، ما هیچ نیازی به همسر و فرزند نداریم و از این امور پاک و منزه هستیم. در واقع، ما آسمان و زمین را نیافریدیم تا همسر و فرزندی داشته باشیم، بلکه اگر میخواستیم، از خود برمیگزیدیم و چنین نکردیم. خداوند از این امور فوق است و نباید در این باره تصور نادرستی داشت.
«بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ» نفی اللهو و اللعب بقوله بل. نه نه بازی کن نیستیم و فرزند گیر و جفت گیر و انباز گیر نهایم. آن گه گفت نقذف بالحق علی الباطل یعنی بالاسلام علی الشرک و بالحجة علی الشبهة و بالوعظ علی المعاصی. و قیل الحق القرآن و و الباطل ابلیس، و التقدیر فی اللغة علی ذی الباطل، «فَیَدْمَغُهُ» فیکسره فیبلغ ام دماغه فلا یحیی و لا یبقی بعده، «فَإِذا هُوَ زاهِقٌ» ای هالک ذاهب و المعنی نرمی بالحق علی الباطل بالانبیاء و الکتب فیبطله حتی لا بقاله بعدها. «وَ لَکُمُ الْوَیْلُ» ای شدة العذاب «مِمَّا تَصِفُونَ» اللَّه به مما لا یلیق به من الصاحبة و الولد.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که ما به بازی و سرگرمی مشغول نیستیم و نه فرزند به دست آوریم و نه همسری برای خود بگیریم. سپس بیان شده که ما حق را بر باطل میزنیم، به معنای اینکه با اسلام بر شرک، با دلیل بر شبهات و با پند و اندرز بر گناهان. همچنین گفته شده که حق به معنای قرآن و باطل به معنای شیطان است. در زبان به این مفهوم اشاره شده که حق باطل را محو میکند و به این ترتیب باطل از بین میرود و دیگر وجود نخواهد داشت. در پایان، به عذاب شدید کسانی که خدا را به صفاتی نسبت میدهند که شایسته او نیست، اشاره شده است.