قوله: «مِنْها خَلَقْناکُمْ» مردودة الی الارض المسمّاة فی الآیة قبل. میگوید شما را که آفریدم از زمین آفریدم یعنی آدم که اصل شما است و پدر شما او را از خاک و گل آفریدم.
عطاء خراسانی گفت: روا باشد که آیت بر عموم رانند و همه فرزند آدم خواهد از بهر آنکه در آفرینش هر بشری فرمان آید بملک رحم تا لختی خاک از موضع دفن وی بردارد و بر ان نطفه ریزد که اصل وی خواهد بود و ربّ العزّة او را از آن خاک و آن نطفه میآفریند. قومی گفتند نطفه که در ترکیب اصلاب است تکوّن آن از انواع اغذیه است و انواع اغذیه از زمین و خاک بحاصل آمده، ازین جهت گفت: شما را از زمین آفریدم. «وَ فِیها نُعِیدُکُمْ» عند الموت و الدفن.
روی البراء بن عازب قال: خرجنا مع رسول اللَّه (ص) فی جنازة رجل من الانصار فانتهینا الی القبر و لمّا یلحد فذکر حدیثا طویلا فقال فیه، اذا انتهی الی العرش کتب کتابه فی علیّین و یقول الرّب تبارک و تعالی ردّوا عبدی الی مضجعه فانّی وعدته انّی منها خلقتهم و فیها اعیدهم و منها اخرجهم تارة اخری، فیرد الی مضجعه.
و فی روایة فیعرجان به فیقولان ربّنا هذا عبدک المؤمن فیقول الرّب اروه مقعده من کرامتی، ثمّ اعیدوه فی القبر فانّی قضیت منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخری.
و عن علی (ع) قال: انّ المؤمن اذا قبض الملک روحه انتهی به الی السماء و قال یا ربّ عبدک فلان قبضنا نفسه، فیقول ارجعوه فانّی قد وعدته «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ» فانّه لیسمع خفق نعالهم اذا ولّوا مدبرین.
و کان عمر یقول فی خطبته ایّاکم و الفخور و ما فخور عبد خلق من التراب و فی التراب یعود.
قوله: «وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْری» ای نخلقکم عند البعث مرة اخری، کقوله: «ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ وَ أَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْری».
قوله: «وَ لَقَدْ أَرَیْناهُ آیاتِنا کُلَّها» ای ارینا فرعون الآیات التسع الّتی اصحبناها موسی و هی الید و العصا و الطوفان و الجراد و القمّل و الضفادع و الدم و السّنون و نقص الثمرات، و قیل هی الطوفان و الجراد و القمّل و الضفادع و الدّم و الید و العصا و البحر رهوا و التاسعة هی المحبّة الّتی القیت علی موسی حتّی امسک فرعون عن قتله. «فَکَذَّبَ» فرعون موسی «وَ أَبی» امتنع من طاعة اللَّه و الایمان به.
«قالَ أَ جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا» یعنی ارض مصر، «بِسِحْرِکَ یا مُوسی» ای قد عرفنا خداعک، «فَلَنَأْتِیَنَّکَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ» ای نقابلک بمثل فعلک، «فَاجْعَلْ بَیْنَنا وَ بَیْنَکَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ» ای واعدنا مکانا یجتمع فیه للمغالبة فیتبین صدقک فی دعوی النبوّة، ثم لا نخلف ذلک الموعد لا نحن و لا انت. قوله: «مَکاناً سُویً» قرأ ابن عامر و عاصم و حمزة و یعقوب سوی بضم السّین، و الباقون بکسرها، و هما لغتان مثل عدی و عدی و طوی طوی، و المعنی مکانا سواء، فاذا کسر او ضم قصر و اذا فتح مدّ، یعنی مکانا نصفا وسطا تستوی مسافته علی الفریقین، و قیل سوی ای سویّا لا ساتر فیه. «قالَ مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ الزِّینَةِ» یعنی یوم عید لهم، یقال کان یوم النیروز وافق عاشوراء، و قیل یوم السّبت.
«وَ أَنْ یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًی» و ان یساق النّاس وقت الضحوة نهارا جهارا لیکون ابلغ فی الحجة و ابعد من الریبه و ان یحشر موضعه خفض عطف علی الزّینة ای موعدکم یوم الزّینة و حشر النّاس.
«فَتَوَلَّی فِرْعَوْنُ» ادبر فرعون و اعرض، «فَجَمَعَ کَیْدَهُ» ای حیله و سحرته.
«ثُمَّ أَتی» جاء للمیعاد. ابن عباس گفت: سحره فرعون هفتاد و دو مرد بودند و چهار صد نیز گفتهاند و هفتاد هزار گفتهاند، وهب گفت: سی و سه هزار بودند، ابن جریح گفت: نهصد بودند. سیصد از پارس و سیصد از روم و سیصد از اسکندریه. اما محتملست که هفتاد و که ابن عباس گفت مهتران و سروران ایشان بودند و دیگران اتباع و تلامذه بودند و با هر یکی عصائی و رسنی بود، و گفتهاند سیصد اشتر و از عصا و رسن در هامون بیفکندند، و فرعون خیمه ای زد بران بالا بر که ارتفاع آن هفتاد گز بود، و بایشان فرو مینگرست با خاصگیان و مقربان خویش، سحره بگوشهای فرو آمده باقی حشم و لشکر بگوشه دیگر، و موسی و هارون بجانبی دیگر.
موسی روی سوی سحره کرد و گفت: «وَیْلَکُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ کَذِباً» ای لا تشرکوا باللّه احدا و لا تقولوا لما جئت به سحر، وای بر شما بر اللَّه تعالی دروغ مسازید و آنچه من آوردهام دروغ و سحر مشمرید و با خدای تعالی انباز مگیرید. «فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذابٍ» که اللَّه تعالی شما را بعذاب هلاک کند و بیخ شما نکند. قرأ حمزه و الکسائی و حفص عن عاصم و رویس عن یعقوب، فیسحتکم بصم الیاء و کسر الحاء و الباقون بفتح الیاء و الحاء و هما لغتان، یقال: سحته و اسحته اذا اهلکه و استأصله. «وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَری» یعنی من کذّب لینال رغیبة خاب اجرا، و قیل خاب من افتری. ای خسر من ادعی مع اللَّه إلها آخر.
«فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ» سحره چون سخن موسی بشنیدند در تنازع افتادند در کار موسی، قومی گفتند ساحرست همچون ما، قومی گفتند این سخن که میگوید «لا تَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ کَذِباً» بسخن ساحران نماند، قومی گفتند اگر آنچه موسی آورد سحرست ما به آئیم و بر وی غلبه کنیم که از ما ساحرتر کس نیست و اگر نه سحرست پس او را کاری عظیم در گیرد، آن گه با یکدیگر براز گفتند: ان غلبنا موسی نتبعه، اگر موسی بر ما غلبه کند بوی ایمان آریم و او را پس رو باشیم، و قیل الضّمیر فی تنازعوا لفرعون و قومه و السّحرة جمیعا ای تشاوروا فی امر موسی و فیما یخافون من قبله.
«قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ» ابن کثیر و حفص، ان بتخفیف نون خوانند، هذان بالف یعنی ما هذان الّا ساحران کقوله: «إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبِینَ» ای ما نظنک الّا من الکاذبین.
ابو عمرو به تنها ان به تشدید نون خواند، هذین بیاء و اعراب درست و لغت عالیه این است اما خلاف مصحف است، ابو عمرو گفت اکتبه فی المصحف بالالف و اقرأه بالیاء.
و یروی انّ عثمان کان یقرأ من المصحف فلمّا انتهی الی هذا الموضع قال انّی لاری فیه لحنا و ستقوّمه العرب بالسنتها. فقرأ ابو عمرو هذین و قال انا من العرب و قد قوّمته.
باقی قراء انّ بتشدید خوانند هذان بالف و درین قولها است و یکی آنست که این لغت کنانه است و لغت بو الحرث بن کعب که تثنیه بهر سه حال بالف گویند، هذان اخواک، و رایت اخواک، و مررت باخواک. قال الشّاعر:
فاطرق اطراق الشجاع و لو یری
تزوّد منّا بین اذناه ضربة
مساغا لناباه الشّجاع لصمما.
دعته الی هابی التراب عقیما
یرید لنابیه. و قال آخر:
اراد اذنیه. و قال آخر:
کان صریف ناباه اذا ما
انّ اباها و ابا اباها
اصرّهما ترنم اخطبان
قد بلغا فی المجد غایتاها
اراد نابیه و اخطبین. و قال آخر:
اراد غایتیها. و امّا اباها فانه اجراه مجری عصاها.
فقوله: «هذانِ» فی موضع النصب لانّه اسم انّ و لساحران خبرها و حسن دخول اللّام فیه لانّه یدخل فی خبر انّ. قول دیگر آنست که قومی نحویان گفتند که که این بر اضمار امر و شأنست و التقدیر انّه هذان لساحران ای انّ الامر او الشأن هذان لساحران فاضمر الامر کما اضمر الشاعر فی قوله:
انّ من لام فی بنی بنت حسّان
المّه و اعصه فی الخطوب.
ای انّ الامر فعلیهذا یکون الامر اسم انّ و هذان لساحران مبتداء و خبرا و هما خبران و قد دخلت اللام هاهنا علی خبر المتبدأ و یضعف هذا الوجه من جهت دخول اللام فی خبر المبتدا و هو بعید. قول سوم انّ بمعنی نعم باشد کما قیل شعر:
بکر العواذل فی الصباح یلمننی و الومهنّه
یقلن شیب قد علاک و قد کبرت فقلت انّه.
اراد نعم، فیکون «هذانِ» علی هذا مبتداء و «لَساحِرانِ» خبره، و هذا الوجه ایضا ضعیف من جهة دخول اللّام فی خبر المبتدا و هو انّما جاء فی الشعر. قال الشاعر:
خالی لانت و من جریر خاله
ینل العلا و یکرم الاخوالا
ای خالی انت. فزاد اللام. و قول چهارم آنست که زجّاج گفته که در آن اضمار امرست چنان که گفته آمد الّا آنکه در آن اضماری دیگرست، و هو انّ التقدیر انّ هذان لهما ساحران، فاضمر الشأن کانّه قال: انّه هذان فحذف المضمر ثمّ اضمر المتبدأ و هو هما فقال لهما ساحران فیکون اسم انّ مضمرا و هو الامر او الشّأن، و هذان مبتدا و لهما مبتداء ثان، و ساحران خبر المتبدأ الثانی، و الجملة اعنی لهما، و ساحران خبر المتبدأ الأوّل و هو هذان و الکلّ خبر انّ و اللام فی هذا التقدیر داخلة علی المتبدأ لا علی الخبر، لکنّه لما حذف المبتدا الّذی هو هما انتقل اللام الی خبره و هو ساحران.
قوله: «وَ یَذْهَبا بِطَرِیقَتِکُمُ الْمُثْلی» ای باشرافکم و افاضلکم، یقال للرّجل الفاضل هذا طریقة قومه ای هذا الّذی ینبغی ان یجعله قومه قدوة یسلکوا طریقته، نظیرة قومه ای هذا الّذی ینبغی ان ینظر الیه قومه و یتّبعوه، و المثلی تأنیث الامثل و هو الاحسن الافضل و قیل الطریقة المثلی هی السّمت الاحسن و الهدی المستقیم و بهذا المعنی فی الایة اضمار، یعنی و یذهبا باهل طریقتکم المثلی کقوله: «وَ سْئَلِ الْقَرْیَةَ» ای اهل القریة. و قیل معناه و یذهبا بدینکم الاجود و الا قوم. قال قتادة طریقتهم المثلی یومئذ بنو اسرائیل کانوا اکثر القوم عددا و اموالا، فقال عدوّ اللَّه یریدان ان یذهبا بهم لانفسهم. گفتهاند این آیت تفسیر نجوی است، یعنی که فرعون و قوم او همه با هم شدند و با یکدیگر راز کردند گفتند این موسی و هارون دو جادواند میخواهند که بسحر خویش ابطال دین شما کنند، و عادت و سیرت پسندیده شما بردارند و بر اشراف و خیار شما مستولی گردند، شما نیز در کید و سحر خویش بکوشید و بجهد و طاقت خویش آنچه ایشان آوردهاند باطل کنید. اینست که گفت: «فَأَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ». قرأ ابو عمرو وحده فاجمعوا بوصل الالف و فتح المیم، امر من جمع بجمع، ای لا تدعوا شیئا من کیدکم الّا جئتم به، بدلیل قوله: «فَجَمَعَ کَیْدَهُ».
و قرأ الباقون فاجمعوا بقطع الالف و کسر المیم، فقد قیل معناه الجمع ایضا، تقول العرب اجمعت الشیء و جمعته، و الصّحیح انّ معناه العزم، و الاحکام یقال اجمعت الامر و ازمعته، و اجمعت علی الامر ازمعت علیه اذا عزمت علیه. ای اعز مواکلکم علی کیدکم مجتمعین له و لا تختلفوا فیختلّ امرکم. «ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا» ای مجمعا. و قیل: مصطفین ای مجتمعین لیکون انظم لامورکم و اشدّ لهیبتکم. قال ابو عبیده: الصّف المجمع، مثل مصلی اهل البلد یجتمعون فیه فی الاعیاد، و المعنی ثمّ ائتوا المکان الموعود. «وَ قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلی» ای نال البغیة و فاز من غلب.
«قالُوا یا مُوسی إِمَّا أَنْ تُلْقِیَ» ای امّا ان تبدأ فتطرح ما معک من العصا و امّا ان نبدأ فنطرح ما معنا، جادوان همه بهم آمدند در آن مجمع صفها برکشیدند و گفتند ای موسی تو پیشتر عصا بیفکنی یا ما پیشتر بیفکنیم آنچه داریم، موسی را مخیّر کردند از بهر آنکه بخود مستظهر بودند که بر وی غلبه کنند و موسی ابتدا بایشان داد که واثق بود باللّه که کید و سحر ایشان باطل کند. اگر کسی گوید که القاء ایشان کفر بود موسی چرا فرمود و چرا گفت القوا؟ جواب آن است که موسی بر سبیل تقریع و تهدید گفت، چنان که: «اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ». یا معنی آن است که: ان کنتم محقّین کما تزعموا فالقوا ما انتم ملقون.
قوله: «فَإِذا حِبالُهُمْ» اینجا مضمری است یعنی فالقوا فاذا حبالهم، جای دیگر گفت: «أَلْقُوا فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ». التخائیل التصاویر من خال یخال اذا ظنّ، یقال خلت مخیلة، و المخیلة ما تخاله شیئا و لا تتبینّه و منه سمّی الخیال، و خیال الشیء ما یتصور فی النفس علی مثاله و لیس به فی الحقیقة، و المعنی یری من سحرهم «أَنَّها تَسْعی» ای تمشی سریعا آن چوبها و رسنها بزیبق بیالوده در آن وادی بیفکندند و زیبق چون حرارت آفتاب بآن رسید در جنبش آمد، بموسی چنان نمودند از جادویی ایشان که همه مارانند بسر یکدیگر در میشوند و بموسی نهیب میدارند.
قرأ ابن عامر و الرّوح عن یعقوب تخیل بالتاء. ردا الی الحبال و العصیّ، و قرأ الآخرون یخیّل بالیاء، ردا الی الکید و السحر.
قوله: «فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسی» ای اضمر فی نفسه مخافة موسی در دل خویش از سحر ایشان ترسی و بیمی یافت بطبع بشری امّا نهان داشت و آشکارا نکرد، و مردم که چیزی صعب سهمگین بیند و پیش از آن ندیده باشد ناچار بطبع بشری از آن بترسد. و گفتهاند موسی دانست که فعل ایشان باطل است و آن را حقیقتی نیست و از آن ترسید، بلی ترس وی از آن بود که فعل ایشان مردم را بفتنه افکند و کار موسی بشک افتد و اتّباع وی نکنند. و گفتهاند سبب خوف وی تأخیر وحی بود بالقاء عصا، چون وحی دیرتر میآمد موسی ترسید که اگر بر ایشان غلبه نکند.
تا ربّ العزّة او را گفت:«لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلی» ای القاهر الغالب.
قوله: «وَ أَلْقِ ما فِی یَمِینِکَ» یعنی العصا. قیل هذا قول جبرئیل لموسی عن اللَّه عزّ و جلّ و هی علی یمینه فی تلک الساعة. «تَلْقَفْ» ای تبلع ما صنعوا من السحر. قرأ ابن عامر تلقّف بفتح اللّام و تشدید القاف و رفع الفاء علی معنی الحال یعنی متلقّفة. «ما صَنَعُوا» و انّما انّث ما فی یمینه حملا علی المعنی انّه کان عصا و العصا مؤنثة. و قرأ الباقون بجزم الفاء و کلّهم شدّد القاف الّا حفصا فانّه روی عن عاصم تلقف بسکون اللّام و تخفیف القاف و وجه سکون اللّام انّ الفعل من لقفت الشیء علی فعلت بکسر العین بمعنی تلقفته، و شدّد التاء ابن کثیر و خفّفها الباقون و جزم الفاء من اجل انّه جواب الامر و هو قوله تعالی: «وَ أَلْقِ» و ما کان جوابا للامر کان مجزوما، لانّه علی تقدیر جواب الشّرط کانّه قال و الق ما فی یمینک فانّک ان تلقه تلقف.
قوله: «إِنَّما صَنَعُوا» یکتب انّما موصولا اتّباعا لخط المصحف، و الاصل فیه الفصل و ما فی موضع النصب، لانّه اسم انّ و خبرها کید ساحر، ای حیلة السّاحر. قرأ حمزة و الکسائی، کید سحر بکسر السّین بلا الف، و قرأ الباقون کید ساحر، و هذا هو الظاهر لانّ اضافة الکید الی الفاعل اولی من اضافته الی الفعل و ان کان ذلک لا یمتنع فی العربیّة. «وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتی» ای حیث کان، و این کان یقتل حیث یوجد.
قال النبی (ص): اذا رأیتم السّاحر فاقتلوه ثمّ قرأ: «وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتی»
و الی هذا ذهبت عائشة و جماعة عظیمة من الأئمة انّ السّاحر یقتل حیث یوجد. و امّا الشافعی فیقول: یقتل السّاحر اذا تبیّن منه القتل بسحره.
گفتهاند سحر سه قسم است: یک قسم از آن سبکدستی است چنان که مشعبدان کنند آن نه کفر است. دیگر قسم دانستن خاصیّت چیزهاست تا کارهای عجب کند چنان که سنگ مغناطیس بدست دارند تا آهن بخود کشد، و طلق در خویشتن مالند تا ایشان را زیان ندارد چون در آتش شوند، این نیز نه کفر است. سدیگر دیو پرستیدن است چنان که ثنائی که خدای را سزد دیو را کنند تا دیو بمراد ایشان کارها کند، این یک قسم کفر است. و قیل: «لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتی» ای لا ینال الظفر لانّه باطل. چون وحی آمد که عصا بیفکن موسی عصا بیفکند، اندک اندک بزرگ میشد تا همه وادی از آن پر شد و شکم وی چنان شد که همه در آن گنجد، آن گه دهن باز کرد یک لب بر زمین نهاده و آن دیگر برداشته و آن چوبها و رسنها همه بیکبار فروبرد آن گه قصد قبّه فرعون کرد، فرعون بفریاد آمد موسی دست فراز کرد و بر گرفت عصا شد چنان که بود. سحره چون آن بدیدند، گفتند ای قوم این نه فعل بشری است، که این صنع الهی است ساخته آسمانی است که اگر سحر بودی با غلبه وی آلات سحر ما بماندی که جادوان غلبه کنند بر یکدیگر و آلات سحر ایشان بر جای بماند، اینجا نماند از آنکه صنع الهی است و دلیل صدق نبوّت موسی (ع) و هارون.
آن گه همه بسجود در افتادند و آواز بر آوردند: «آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسی» قدّم هارون لرؤس الآی و لأنّ الواو لا یوجب الترتیب و قیل قدّم هارون علی موسی کی لا بتوهم متوهّم انّهم آمنوا بفرعون فانّه هو الذی ربّی موسی فی حال صغره. و عن ابن عباس انّه قال: سبحان اللَّه اصبح السحرة کفرة و امسوا شهداء بررة «قالَ آمَنْتُمْ لَهُ» ای لموسی یقال آمنت له و آمنت به. و قیل اللّام یتضمّن معنی الاتّباع و التصدیق و الباء یتضمّن التصدیق دون الاتّباع. «قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ» قبل ان آمرکم به. «إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ» ای انّ موسی امامکم و انتم اشیاعه و اتباعه ما عجزتم عن معارضته و لکنّکم ترکتم معارضته احتشاما له و احتراما و قیل تواطأتم علی ما فعلتم لتصرفوا وجوه النّاس الیکم، و لتصیر الرّئاسة لکم «فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ» الید الیمنی و الرجل الیسری. و قیل من خلاف یعنی من اجل خلاف ظهر منکم. «وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ» ای لاجعلنّکم علی الخشب حتی تموتوا علیها جوعا و عطشا. و قیل التصلیب ان هو یترک المصلوب علی الخشب الی ان یسیل منه الصّلیب و هو الودک. و فرعون اول من صلب. و فی هاهنا بمعنی علی، لانّ المصلوب اذا علی الخشب صار الخشب ظرفا له و مستقرّا، و لانّ حروف الجر ینوب بعضها عن بعض. «وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقی» انا؟ ام ربّ موسی؟ الّذی آمنتم به خوفا من عذابه. ابقی ای ادوم.
«قالُوا» یعنی السحرة، «لَنْ نُؤْثِرَکَ» ای لن نختار دینک «عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ» الیقین و العلم. «وَ الَّذِی فَطَرَنا» ای و لا نختارک علی الّذی خلقنا، فیکون معطوفا علی ما، و قیل هو قسم، ای اقسموا باللّه انّهم لا یؤثرونه.
گفتهاند: بیّنات آنست که چون ایشان را بسجود افکندند حجابها از پیش دیده ایشان برداشتند تا بهشت و دوزخ بدیدند، و آنچه ربّ العزّة مؤمنانرا ساخته در بهشت بایشان نمودند، و منازل و درجات خویش بدیدند، آن گه گفتند: «لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ» ترا و دین ترا بر نگزینیم برین منازل و درجات که بما نمودند، و سوگند برین یاد کردند، که بآن خدای که ما را آفرید که بر نگزینم «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ»، تو هر چه خواهی کن، فاصنع ما انت صانع. گفتهاند که زن فرعون پرسید که دست کرا بود و غلبه که کرد؟ گفتند موسی، وی گفت: «آمنت برب موسی و هارون». فرعون بفرمود که او را بخوابانید و سنگی عظیم بسر وی فرو گذارید، اگر از دین موسی باز نگردد، ربّ العزّة فرمود تا حجابها از پیش دیده وی برداشتند و جای خویش در بهشت بدید، و هم چنان بر ایمان خویش برفت و از دین حق باز نگشت. چون خواستند که سنگ بسر وی فرو گذارند، ربّ العزة روح از کالبد وی بستد تا سنگ بر جسد بیروح آمد و در وی اثر نکرد، قوله: «إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاةَ الدُّنْیا» ای امرک و سلطانک فی الدّنیا و سیزول عن قریب.
«إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِیَغْفِرَ لَنا خَطایانا» ای ذنوبنا و شرکنا، «ما أَکْرَهْتَنا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ» الاکراه تحمیل ما لا یطاق، و الاستکراه التحامل فی الامر، و تعسف التأویل یسمّی استکراها. و یجوز ان یکونوا فیما مضی کارهین للسّحر لما ذخر لهم من الهدی. مقاتل گفت سحره هفتاد و دو مرد بودند دو از قبط، هفتاد از بنی اسرائیل، فرعون آن هفتاد مرد را باکراه بر تعلّم سحر داشته بود. و گفتهاند، سحره فرعون را گفتند که موسی را خفته بما نمای تا در کار وی تأمل کنیم، موسی را خفته دیدند و عصای وی او را پاسبانی میکرد، ایشان گفتند این نه سحر است که ساحر چون بخسبد سحر وی باطل شود، و ما طاقت وی نداریم و معارضت وی نکنیم، فرعون باکراه ایشان را بر عمل سحر داشت، اینست که گفت: «وَ ما أَکْرَهْتَنا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَیْرٌ وَ أَبْقی» ای خیرا لهیّة و ابقی عذابا، جوابا لقوله: «أَیُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقی».
برگردان به زبان ساده
قوله: «مِنْها خَلَقْناکُمْ» مردودة الی الارض المسمّاة فی الآیة قبل. میگوید شما را که آفریدم از زمین آفریدم یعنی آدم که اصل شما است و پدر شما او را از خاک و گل آفریدم.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که ما از زمین خلق شدهایم. به طور خاص به آدم اشاره میشود، که پدر ما است و او از خاک و گل آفریده شده است. این بدان معناست که ما نیز ریشهای در زمین داریم.
عطاء خراسانی گفت: روا باشد که آیت بر عموم رانند و همه فرزند آدم خواهد از بهر آنکه در آفرینش هر بشری فرمان آید بملک رحم تا لختی خاک از موضع دفن وی بردارد و بر ان نطفه ریزد که اصل وی خواهد بود و ربّ العزّة او را از آن خاک و آن نطفه میآفریند. قومی گفتند نطفه که در ترکیب اصلاب است تکوّن آن از انواع اغذیه است و انواع اغذیه از زمین و خاک بحاصل آمده، ازین جهت گفت: شما را از زمین آفریدم. «وَ فِیها نُعِیدُکُمْ» عند الموت و الدفن.
هوش مصنوعی: عطاء خراسانی بیان کرد که این مسأله درست است که آیات الهی به عموم انسانها تعلق میگیرد و همه انسانها از این موضوع بهرهمند میشوند. زیرا در خلقت هر انسانی، فرمانی از سوی ملک رحمت صادر میشود تا مدتی از خاکی که محل دفن او میشود، برداشته شده و بر آن نطفهای ریخته شود که اصل وجود او خواهد بود. سپس خداوند او را از آن خاک و نطفه خلق میکند. برخی بر این باورند که نطفهای که در ترکیب اجزای بدن است، از انواع غذاها شکل میگیرد و این غذاها نیز از زمین و خاک به دست میآیند. به همین دلیل خداوند در آیهای میفرماید: "شما را از زمین آفریدم" و همچنین در زمان مرگ و دفن میفرماید: "در آن (زمین) شما را بازخواهیم گرداند".
روی البراء بن عازب قال: خرجنا مع رسول اللَّه (ص) فی جنازة رجل من الانصار فانتهینا الی القبر و لمّا یلحد فذکر حدیثا طویلا فقال فیه، اذا انتهی الی العرش کتب کتابه فی علیّین و یقول الرّب تبارک و تعالی ردّوا عبدی الی مضجعه فانّی وعدته انّی منها خلقتهم و فیها اعیدهم و منها اخرجهم تارة اخری، فیرد الی مضجعه.
هوش مصنوعی: البراء بن عازب روایت میکند که با پیامبر اسلام (ص) در تشییع جنازهای از انصار شرکت کردند. وقتی به قبر رسیدند و هنوز قبر آماده نشده بود، ایشان حدیثی طولانی را بیان کردند. در بخشی از آن حدیث گفته شد که وقتی فرد به عرش خداوند میرسد، نامش در علیین نوشته میشود و خداوند میفرماید: «بندهام را به آرامگاهش بازگردانید، زیرا به او وعده دادم که از زمین او را خلق کردم و در آن دوباره برمیگردانم و یک بار دیگر از آن خارج میکنم»، و سپس او به آرامگاهش برگردانده میشود.
و فی روایة فیعرجان به فیقولان ربّنا هذا عبدک المؤمن فیقول الرّب اروه مقعده من کرامتی، ثمّ اعیدوه فی القبر فانّی قضیت منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخری.
هوش مصنوعی: در روایتی آمده است که افرادی به پیشگاه خداوند میروند و میگویند: "پروردگارا، این بنده مؤمن توست." در پاسخ خداوند میفرماید: "جایگاه او را از کرامت خود نشان دهید." سپس به آنها دستور میدهد تا او را به قبرش برگردانند، زیرا از خاک خلق کردیم و به خاک بازمیگردیم و بار دیگر از آن برمیخيزیم.
و عن علی (ع) قال: انّ المؤمن اذا قبض الملک روحه انتهی به الی السماء و قال یا ربّ عبدک فلان قبضنا نفسه، فیقول ارجعوه فانّی قد وعدته «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ» فانّه لیسمع خفق نعالهم اذا ولّوا مدبرین.
هوش مصنوعی: امام علی (ع) میگوید: هنگامی که روح مؤمن گرفته میشود، او به آسمان میرسد و میگوید: "خداوندا، بندهات فلانی را قبض روح کردیم." خداوند پاسخ میدهد: "او را برگردانید، چرا که من به او وعده دادهام که از خاک آفریدهام و به آن بازخواهید گشت." او میشنود که پاهای آنها وقتی دور میشوند، چه صدایی دارد.
و کان عمر یقول فی خطبته ایّاکم و الفخور و ما فخور عبد خلق من التراب و فی التراب یعود.
هوش مصنوعی: عمر در سخنرانیهایش میگفت: از خودپسندها و فخر فروشها دوری کنید، زیرا هیچ انسانی به خاطر اینکه از خاک خلق شده، نباید به خود ببالد و در نهایت هم دوباره به خاک باز میگردد.
قوله: «وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْری» ای نخلقکم عند البعث مرة اخری، کقوله: «ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ وَ أَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْری».
هوش مصنوعی: یعنی: «و از اینجا شما را یک بار دیگر خارج میکنیم» به این معناست که ما شما را در روز قیامت دوباره خلق میکنیم، مانند این جمله که میگوید: «سپس خداوند نسل آخرت را ایجاد میکند و بر اوست که نسل دیگر را نیز بیافریند.»
قوله: «وَ لَقَدْ أَرَیْناهُ آیاتِنا کُلَّها» ای ارینا فرعون الآیات التسع الّتی اصحبناها موسی و هی الید و العصا و الطوفان و الجراد و القمّل و الضفادع و الدم و السّنون و نقص الثمرات، و قیل هی الطوفان و الجراد و القمّل و الضفادع و الدّم و الید و العصا و البحر رهوا و التاسعة هی المحبّة الّتی القیت علی موسی حتّی امسک فرعون عن قتله. «فَکَذَّبَ» فرعون موسی «وَ أَبی» امتنع من طاعة اللَّه و الایمان به.
هوش مصنوعی: در این متن به مشاهده آیات خداوند توسط فرعون اشاره شده است. این آیات شامل نشانههای مختلفی هستند که معجزات موسی را تشکیل میدهند، مانند تغییر عصا به مار، بلایا مانند طوفان و مگسها، و خون. به علاوه، گفته شده که یکی از نشانهها، محبت و عاطفهای است که خداوند نسبت به موسی قرار داد به طوری که فرعون از کشتن او منصرف شد. اما فرعون به این نشانهها کذب گفته و همچنان از پذیرش خداوند و ایمان به او سر باز زد.
«قالَ أَ جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا» یعنی ارض مصر، «بِسِحْرِکَ یا مُوسی» ای قد عرفنا خداعک، «فَلَنَأْتِیَنَّکَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ» ای نقابلک بمثل فعلک، «فَاجْعَلْ بَیْنَنا وَ بَیْنَکَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ» ای واعدنا مکانا یجتمع فیه للمغالبة فیتبین صدقک فی دعوی النبوّة، ثم لا نخلف ذلک الموعد لا نحن و لا انت. قوله: «مَکاناً سُویً» قرأ ابن عامر و عاصم و حمزة و یعقوب سوی بضم السّین، و الباقون بکسرها، و هما لغتان مثل عدی و عدی و طوی طوی، و المعنی مکانا سواء، فاذا کسر او ضم قصر و اذا فتح مدّ، یعنی مکانا نصفا وسطا تستوی مسافته علی الفریقین، و قیل سوی ای سویّا لا ساتر فیه. «قالَ مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ الزِّینَةِ» یعنی یوم عید لهم، یقال کان یوم النیروز وافق عاشوراء، و قیل یوم السّبت.
هوش مصنوعی: مردم از موسی میپرسند آیا به این دلیل آمدهای که ما را از سرزمینمان خارج کنی؟ آنها با اشاره به آغشته بودن کارهای موسی به سحر، از او میخواهند که در مقابل سحرش سحر مشابهی بیاورد. آنها همچنین از او میخواهند که زمانی مشخص برای مواجهه تعیین کنند، زمانی که هر دو طرف به آن پایبند باشند و نتایج درستی ادعای موسی به نبوت مشخص شود. در مورد مکانی که باید در آن ملاقات کنند، برخی کلمات متفاوتی برای توصیف آن وجود دارد، اما در نهایت به مکانی اشاره دارد که فاصلهاش برای هر دو طرف برابر باشد. در نهایت، موسی روزی را برای این ملاقات تعیین میکند که به عنوان روز جشن شناخته میشود.
«وَ أَنْ یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًی» و ان یساق النّاس وقت الضحوة نهارا جهارا لیکون ابلغ فی الحجة و ابعد من الریبه و ان یحشر موضعه خفض عطف علی الزّینة ای موعدکم یوم الزّینة و حشر النّاس.
هوش مصنوعی: و اینکه مردم در صبحگاهان جمع شوند، بهگونهای که در روز روشن و بهوضوح این کار انجام شود تا دلیلگویی بیشتر مؤثر و دورتر از شک و تردید باشد. همچنین، جمع شدن مردم در این زمان بهگونهای است که به زیبایی و شکوهمندی روز معین میافزاید.
«فَتَوَلَّی فِرْعَوْنُ» ادبر فرعون و اعرض، «فَجَمَعَ کَیْدَهُ» ای حیله و سحرته.
هوش مصنوعی: فرعون روی برگرداند و از موضوع گذشت، سپس تمام تدبیر و نقشههایش را جمعآوری کرد.
«ثُمَّ أَتی» جاء للمیعاد. ابن عباس گفت: سحره فرعون هفتاد و دو مرد بودند و چهار صد نیز گفتهاند و هفتاد هزار گفتهاند، وهب گفت: سی و سه هزار بودند، ابن جریح گفت: نهصد بودند. سیصد از پارس و سیصد از روم و سیصد از اسکندریه. اما محتملست که هفتاد و که ابن عباس گفت مهتران و سروران ایشان بودند و دیگران اتباع و تلامذه بودند و با هر یکی عصائی و رسنی بود، و گفتهاند سیصد اشتر و از عصا و رسن در هامون بیفکندند، و فرعون خیمه ای زد بران بالا بر که ارتفاع آن هفتاد گز بود، و بایشان فرو مینگرست با خاصگیان و مقربان خویش، سحره بگوشهای فرو آمده باقی حشم و لشکر بگوشه دیگر، و موسی و هارون بجانبی دیگر.
هوش مصنوعی: سپس به موعد معین آمد. ابن عباس میگوید: جادوگران فرعون هفتاد و دو نفر بودند، برخی تعداد آنان را چهارصد و بعضی هفتاد هزار نفر ذکر کردهاند. وهب گفته که سی و سه هزار نفر بودند و ابن جریح تعداد آنان را نهصد نفر ذکر کرده است. سیصد نفر از پارس، سیصد نفر از روم و سیصد نفر از اسکندریه آمده بودند. احتمال دارد که عدد هفتاد و دو نفر که ابن عباس ذکر کرده، سران و اعلام آنها بوده و باقی اتباع و شاگردانشان بودهاند. هر یک عصا و ریسمانی در دست داشتند و گفتهاند سیصد شتر نیز به همراه داشتند و از عصا و ریسمانها در جایی رها کردند. فرعون خیمهای در بالای محل برپا کرد که ارتفاع آن هفتاد گز بود و با نزدیکان و خاصان خود به آنها نگاه میکرد. جادوگران در یک سمت جمع شده بودند و باقی حشم و لشکر در سمت دیگر و موسی و هارون در طرفی دیگر ایستاده بودند.
موسی روی سوی سحره کرد و گفت: «وَیْلَکُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ کَذِباً» ای لا تشرکوا باللّه احدا و لا تقولوا لما جئت به سحر، وای بر شما بر اللَّه تعالی دروغ مسازید و آنچه من آوردهام دروغ و سحر مشمرید و با خدای تعالی انباز مگیرید. «فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذابٍ» که اللَّه تعالی شما را بعذاب هلاک کند و بیخ شما نکند. قرأ حمزه و الکسائی و حفص عن عاصم و رویس عن یعقوب، فیسحتکم بصم الیاء و کسر الحاء و الباقون بفتح الیاء و الحاء و هما لغتان، یقال: سحته و اسحته اذا اهلکه و استأصله. «وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَری» یعنی من کذّب لینال رغیبة خاب اجرا، و قیل خاب من افتری. ای خسر من ادعی مع اللَّه إلها آخر.
هوش مصنوعی: موسی به سوی ساحران نگاه کرد و گفت: «وای بر شما، دروغی بر خداوند نگویید». او به آنها هشدار داد که یگانهپرستی را ترک نکنند و نگوید که آنچه من آوردهام سحر است. او تهدید کرد که خداوند شما را با عذابی هلاک خواهد کرد. در اینجا برخی از علما به قرائتهای متفاوتی اشاره کردهاند که همگی به مفهوم هلاکت اشاره دارند. همچنین موسی به آنها یادآوری کرد که کسی که دروغ بگوید و ادعای نادرست داشته باشد، قطعاً زیان خواهد دید.
«فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ» سحره چون سخن موسی بشنیدند در تنازع افتادند در کار موسی، قومی گفتند ساحرست همچون ما، قومی گفتند این سخن که میگوید «لا تَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ کَذِباً» بسخن ساحران نماند، قومی گفتند اگر آنچه موسی آورد سحرست ما به آئیم و بر وی غلبه کنیم که از ما ساحرتر کس نیست و اگر نه سحرست پس او را کاری عظیم در گیرد، آن گه با یکدیگر براز گفتند: ان غلبنا موسی نتبعه، اگر موسی بر ما غلبه کند بوی ایمان آریم و او را پس رو باشیم، و قیل الضّمیر فی تنازعوا لفرعون و قومه و السّحرة جمیعا ای تشاوروا فی امر موسی و فیما یخافون من قبله.
هوش مصنوعی: ساحران، زمانی که سخنان موسی را شنیدند، میان خود درباره او به بحث و جدل پرداختند. برخی از آنها گفتند که موسی هم همچون ما یک ساحر است، در حالی که گروه دیگری اعتراض کردند که سخنانی که او میگوید مثل حرفهای ساحران نیست و نمیتواند سحر باشد. گروهی دیگر اعلام کردند که اگر آنچه موسی به ارمغان آورده، سحر است، ما هم باید به او بپیوندیم و او را شکست دهیم؛ زیرا در بین ما هیچ کس ساحرتر از ما نیست. اما اگر کار او سحر نباشد، پس او کار بزرگی انجام داده است. سپس آنها در مورد این موضوع به توافق رسیدند که اگر بر موسی پیروز شوند، از او پیروی خواهند کرد و اگر او بر آنها پیروز شود، به او ایمان آورده و از او پیروی خواهند کرد. این بحث نشاندهنده نگرانیها و نظرات مختلف فرعون، قومش و ساحران درباره موسی بود و این که چگونه باید با او برخورد کنند.
«قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ» ابن کثیر و حفص، ان بتخفیف نون خوانند، هذان بالف یعنی ما هذان الّا ساحران کقوله: «إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبِینَ» ای ما نظنک الّا من الکاذبین.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: «این دو نفر جز سحرگر نیستند» ابن کثیر و حفص به صورت مخفف نون خواندهاند، یعنی معنی آن این است که ما فکر نمیکنیم این دو جز سحرگران هستند، مانند گفته: «ما تو را جز از دروغگویان نمیدانیم».
ابو عمرو به تنها ان به تشدید نون خواند، هذین بیاء و اعراب درست و لغت عالیه این است اما خلاف مصحف است، ابو عمرو گفت اکتبه فی المصحف بالالف و اقرأه بالیاء.
هوش مصنوعی: ابو عمرو تنها با تشدید نون خواند و بیان کرد که این روش از نظر اعراب و لغت بسیار صحیح و درست است، هرچند که با متن مصحف متفاوت است. او پیشنهاد داد که این کلمه در مصحف با الف نوشته شود و در خواندن با یاء ادا شود.
و یروی انّ عثمان کان یقرأ من المصحف فلمّا انتهی الی هذا الموضع قال انّی لاری فیه لحنا و ستقوّمه العرب بالسنتها. فقرأ ابو عمرو هذین و قال انا من العرب و قد قوّمته.
هوش مصنوعی: عثمان از روی مصحف میخواند و وقتی به این بخش رسید، گفت که لحنی در آن میبیند و عربها آن را با لحن خود اصلاح خواهند کرد. سپس أبو عمرو این دو کلمه را خواند و گفت که من از عرب هستم و آن را اصلاح کردهام.
باقی قراء انّ بتشدید خوانند هذان بالف و درین قولها است و یکی آنست که این لغت کنانه است و لغت بو الحرث بن کعب که تثنیه بهر سه حال بالف گویند، هذان اخواک، و رایت اخواک، و مررت باخواک. قال الشّاعر:
هوش مصنوعی: بقیه قاریان حرف «هذان» را با تشدید میخوانند و دلیل این امر این است که این کلمه از زبان «کنانه» و همچنین از زبان «بو الحرث بن کعب» آمده که در هر سه حالت به شکل «بالف» بیان میشود: «هذان اخواک»، «رایت اخواک» و «مررت بخواک».
فاطرق اطراق الشجاع و لو یری
تزوّد منّا بین اذناه ضربة
هوش مصنوعی: شجاع آنقدر خسته و بیحال شده که حتی اگر ضربهای به او بزنند، اهمیتی نمیدهد.
مساغا لناباه الشّجاع لصمما.
دعته الی هابی التراب عقیما
هوش مصنوعی: شجاعت به سمت چالشها کشیده میشود، و این چالشها او را به سوی خاکی نامثمر میخوانند.
یرید لنابیه. و قال آخر:
اراد اذنیه. و قال آخر:
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که شخص یا افرادی در حال تلاش برای رسیدن به هدف خاصی هستند و برای دستیابی به آن، از دیگران درخواست کمک و حمایت میکنند. در این زمینه، نظرات مختلفی از افراد مختلف بیان شده است که هر کدام نظر یا اراده خاصی دارند.
کان صریف ناباه اذا ما
انّ اباها و ابا اباها
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر به ریشه و اصل چیز توجه نشود، نشاندهندهی توانایی و قدرت آن چیز نخواهد بود. در واقع، ارج نهادن به اصل و بنیاد میتواند به عمق و ارزش چیزی اشاره کند.
اصرّهما ترنم اخطبان
قد بلغا فی المجد غایتاها
هوش مصنوعی: آنها را به بالاترین مرتبههای بزرگی رسانده، سخنرانیهای دلنشین و پرشور تحت تأثیر قرار میدهد.
اراد نابیه و اخطبین. و قال آخر:
اراد غایتیها. و امّا اباها فانه اجراه مجری عصاها.
هوش مصنوعی: در این متن، شخصی میگوید که خواستهای ناب و واقعی دارد و کسی دیگر نیز اشاره میکند که این خواسته به مقصدی مشخص منتهی میشود. اما اگر کسی در مقابل این خواسته مقاومت کند، آن فرد از راهی خاص و با قاطعیت به جلو میرود.
فقوله: «هذانِ» فی موضع النصب لانّه اسم انّ و لساحران خبرها و حسن دخول اللّام فیه لانّه یدخل فی خبر انّ. قول دیگر آنست که قومی نحویان گفتند که که این بر اضمار امر و شأنست و التقدیر انّه هذان لساحران ای انّ الامر او الشأن هذان لساحران فاضمر الامر کما اضمر الشاعر فی قوله:
هوش مصنوعی: عبارت «هذانِ» در واقع در نقش مفعول است زیرا اسم «ان» به شمار میآید و «لساحران» خبر آن است. همچنین ورود حرف «لام» در اینجا مطلوب است زیرا میتواند در خبر «ان» قرار گیرد. نظریه دیگری نیز وجود دارد که برخی نحویان بیان کردهاند این عبارت به معنای حذف امر و شأن است و میتوان آن را به گونهای دیگر تصور کرد: «این دو ساحر هستند» یا «شأن این دو، ساحر بودنشان است» و در واقع امر در اینجا به طور ضمنی بیان شده است، همانگونه که شاعری در یکی از اشعارش انجام داده است.
انّ من لام فی بنی بنت حسّان
المّه و اعصه فی الخطوب.
هوش مصنوعی: هر کس که در خانواده دختر حسّان پرورش یافته و در مقابله با مشکلات و سختیها استقامت و قاطعیت دارد.
ای انّ الامر فعلیهذا یکون الامر اسم انّ و هذان لساحران مبتداء و خبرا و هما خبران و قد دخلت اللام هاهنا علی خبر المتبدأ و یضعف هذا الوجه من جهت دخول اللام فی خبر المبتدا و هو بعید. قول سوم انّ بمعنی نعم باشد کما قیل شعر:
هوش مصنوعی: این جمله به بررسی یک موضوع نحوی میپردازد. در ابتدای آن بیان شده که "ای" به نوعی به معنای "این" در نظر گرفته میشود و سپس به تحلیل دو کلمه "ساحران" که مبتدا و خبر هستند، میپردازد. علاوه بر این، اشاره شده که لام به خبر مبتدا اضافه شده و این موضوع باعث تضعیف این تحلیل میشود. در نهایت، یک نظر دیگر هم مطرح شده که "ان" میتواند به معنای "بله" باشد، مشابه به استفاده آن در برخی اشعار.
بکر العواذل فی الصباح یلمننی و الومهنّه
یقلن شیب قد علاک و قد کبرت فقلت انّه.
هوش مصنوعی: چندین زنِ خردهگیر صبحها به من تذکر میدهند و از من میخواهند که چرا به سن و سال خود توجه نمیکنم. آنها میگویند که موهایت سفیدی گرفته و بزرگ شدهای. در پاسخ میگویم که این تنها نشانهای از گذر زمان است.
اراد نعم، فیکون «هذانِ» علی هذا مبتداء و «لَساحِرانِ» خبره، و هذا الوجه ایضا ضعیف من جهة دخول اللّام فی خبر المبتدا و هو انّما جاء فی الشعر. قال الشاعر:
هوش مصنوعی: نعم، دو کلمه «هذانِ» به عنوان مبتدا و «لَساحِرانِ» به عنوان خبر قرار میگیرند. این ساختار نیز از نظر زبانشناسی ضعیف است، زیرا حرف «لام» به خبر مبتدا اضافه شده که معمولاً فقط در شعر دیده میشود.
خالی لانت و من جریر خاله
ینل العلا و یکرم الاخوالا
هوش مصنوعی: تو از نظر خوشنامی چیزی نداری و من مانند جریر هستم که در مرتبهی عالی قرار دارم و ارادت به خویشاوندان را در مرتبهی خوب میشمارم.
ای خالی انت. فزاد اللام. و قول چهارم آنست که زجّاج گفته که در آن اضمار امرست چنان که گفته آمد الّا آنکه در آن اضماری دیگرست، و هو انّ التقدیر انّ هذان لهما ساحران، فاضمر الشأن کانّه قال: انّه هذان فحذف المضمر ثمّ اضمر المتبدأ و هو هما فقال لهما ساحران فیکون اسم انّ مضمرا و هو الامر او الشّأن، و هذان مبتدا و لهما مبتداء ثان، و ساحران خبر المتبدأ الثانی، و الجملة اعنی لهما، و ساحران خبر المتبدأ الأوّل و هو هذان و الکلّ خبر انّ و اللام فی هذا التقدیر داخلة علی المتبدأ لا علی الخبر، لکنّه لما حذف المبتدا الّذی هو هما انتقل اللام الی خبره و هو ساحران.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی یکی از نظرات زبانشناسان درباره جملات و ساختار نحوی آنها میپردازد. ابتدا به توضیح نوع خاصی از جملات اشاره میکند که به نظر میرسد شامل دو دستگاه نحوی است. در این توضیح، مفهوم «تقدیر» به کار میرود که به معنای حذف یا نادیده گرفتن برخی عناصر در جمله است. در این ساختار، «هذان» به عنوان مبتدای اصلی و «لهما» به عنوان مبتدای ثانویه به کار میروند، و «ساحران» به عنوان خبر برای هر دو مبتدا قرار میگیرد. نکتهای که مطرح میشود این است که با حذف برخی عناصر، ساختار جمله تغییر میکند و ما به نحوی وارد نوعی از اضماری میشویم که فهم جمله را تحت تأثیر قرار میدهد. در نهایت، مفهوم اصلی این توضیحات به نوعی به انتقال اطلاعات و چگونگی پردازش جملات در زبان مربوط میشود.
قوله: «وَ یَذْهَبا بِطَرِیقَتِکُمُ الْمُثْلی» ای باشرافکم و افاضلکم، یقال للرّجل الفاضل هذا طریقة قومه ای هذا الّذی ینبغی ان یجعله قومه قدوة یسلکوا طریقته، نظیرة قومه ای هذا الّذی ینبغی ان ینظر الیه قومه و یتّبعوه، و المثلی تأنیث الامثل و هو الاحسن الافضل و قیل الطریقة المثلی هی السّمت الاحسن و الهدی المستقیم و بهذا المعنی فی الایة اضمار، یعنی و یذهبا باهل طریقتکم المثلی کقوله: «وَ سْئَلِ الْقَرْیَةَ» ای اهل القریة. و قیل معناه و یذهبا بدینکم الاجود و الا قوم. قال قتادة طریقتهم المثلی یومئذ بنو اسرائیل کانوا اکثر القوم عددا و اموالا، فقال عدوّ اللَّه یریدان ان یذهبا بهم لانفسهم. گفتهاند این آیت تفسیر نجوی است، یعنی که فرعون و قوم او همه با هم شدند و با یکدیگر راز کردند گفتند این موسی و هارون دو جادواند میخواهند که بسحر خویش ابطال دین شما کنند، و عادت و سیرت پسندیده شما بردارند و بر اشراف و خیار شما مستولی گردند، شما نیز در کید و سحر خویش بکوشید و بجهد و طاقت خویش آنچه ایشان آوردهاند باطل کنید. اینست که گفت: «فَأَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ». قرأ ابو عمرو وحده فاجمعوا بوصل الالف و فتح المیم، امر من جمع بجمع، ای لا تدعوا شیئا من کیدکم الّا جئتم به، بدلیل قوله: «فَجَمَعَ کَیْدَهُ».
هوش مصنوعی: این متن درباره گفتگوی فرعون و قومش است که به طور پنهانی درباره موسی و هارون صحبت میکنند. فرعون و همراهانش نگران هستند که این دو نفر با سحر خود دین و روش زندگی آنها را باطل کنند و بر افراد برجسته و برتر آنها تسلط یابند. بنابراین، آنها تصمیم میگیرند که با همکاری و تلاش خود فنون و ترفندهایشان را برای مقابله با موسی و هارون به کار بگیرند. در این راستا، آنها به یکدیگر توصیه میکنند که هیچ ترفندی را نادیده نداشته باشند و همه چیز را برای مقابله جمعآوری کنند.
و قرأ الباقون فاجمعوا بقطع الالف و کسر المیم، فقد قیل معناه الجمع ایضا، تقول العرب اجمعت الشیء و جمعته، و الصّحیح انّ معناه العزم، و الاحکام یقال اجمعت الامر و ازمعته، و اجمعت علی الامر ازمعت علیه اذا عزمت علیه. ای اعز مواکلکم علی کیدکم مجتمعین له و لا تختلفوا فیختلّ امرکم. «ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا» ای مجمعا. و قیل: مصطفین ای مجتمعین لیکون انظم لامورکم و اشدّ لهیبتکم. قال ابو عبیده: الصّف المجمع، مثل مصلی اهل البلد یجتمعون فیه فی الاعیاد، و المعنی ثمّ ائتوا المکان الموعود. «وَ قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلی» ای نال البغیة و فاز من غلب.
هوش مصنوعی: باقی افراد به قرائت خود ادامه دادند و گفتند که باید الف را قطع و میم را بشکنید. گفته شده که این تعبیر به معنای جمع نیز هست، چرا که عربها میگویند "اجمعت الشیء" به معنای جمع کردن چیزی است. اما معنی صحیح آن، اراده و عزم است. در احکام هم گفته میشود "اجمعت الأمر" به معنای عزم ورزیدن بر یک امر خاص. به این معنا که اگر شما با شجاعت بر امر خاصی عزم ورزید، موفق خواهید شد و نباید در کار خود اختلاف کنید تا راهتان مختل نشود. واژه "ثم ائتوا صفا" به معنای جمع شدن است. بعضی نیز گفتهاند "مصطفین" به معنی افرادی هستند که برای تقویت امور و افزایش قدرت خود مجتمع میشوند. ابوعبیده میگوید صف بهمعنای جمع است، مثل محلی که مردم در آنجا در اعیاد تجمع میکنند. بنابراین، منظور این است که به مکان مقرر بروید. و همچنین گفته شده "و قد أفلح اليوم من استعلی" به این معنی است که امروز کسی که بر آنچه که میخواهد تسلط پیدا کند، پیروز شده است.
«قالُوا یا مُوسی إِمَّا أَنْ تُلْقِیَ» ای امّا ان تبدأ فتطرح ما معک من العصا و امّا ان نبدأ فنطرح ما معنا، جادوان همه بهم آمدند در آن مجمع صفها برکشیدند و گفتند ای موسی تو پیشتر عصا بیفکنی یا ما پیشتر بیفکنیم آنچه داریم، موسی را مخیّر کردند از بهر آنکه بخود مستظهر بودند که بر وی غلبه کنند و موسی ابتدا بایشان داد که واثق بود باللّه که کید و سحر ایشان باطل کند. اگر کسی گوید که القاء ایشان کفر بود موسی چرا فرمود و چرا گفت القوا؟ جواب آن است که موسی بر سبیل تقریع و تهدید گفت، چنان که: «اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ». یا معنی آن است که: ان کنتم محقّین کما تزعموا فالقوا ما انتم ملقون.
هوش مصنوعی: آنها به موسی گفتند: «ای موسی، آیا تو میخواهی اول عصایت را بیفکنی یا ما؟» همه به یکدیگر نزدیک شدند و در آن مجلس صفها را مرتب کردند و گفتند: «ای موسی، آیا تو پیش از ما عصایت را میاندازی یا ما ابتدا بیندازیم؟» موسی را در این موقعیت مخیّر کردند تا نشان دهند که به خود اعتماد دارند و میخواهند بر او غلبه کنند. موسی ابتدا به آنها اجازه داد که عمل کنند زیرا به قدرت خداوند اعتماد داشت که ترفندها و سحرهای آنان را باطل کند. اگر کسی بگوید که اقدام آنها به معنای کفر بود، میتوان گفت چرا موسی چنین گفت و از آنها خواست که بیندازند. پاسخ این است که موسی این را به عنوان توبیخ و تهدید بیان کرد، یا اینکه به معنای آن است که اگر شما راست میگویید و حق با شماست، پس هر آنچه دارید بیندازید.
قوله: «فَإِذا حِبالُهُمْ» اینجا مضمری است یعنی فالقوا فاذا حبالهم، جای دیگر گفت: «أَلْقُوا فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ». التخائیل التصاویر من خال یخال اذا ظنّ، یقال خلت مخیلة، و المخیلة ما تخاله شیئا و لا تتبینّه و منه سمّی الخیال، و خیال الشیء ما یتصور فی النفس علی مثاله و لیس به فی الحقیقة، و المعنی یری من سحرهم «أَنَّها تَسْعی» ای تمشی سریعا آن چوبها و رسنها بزیبق بیالوده در آن وادی بیفکندند و زیبق چون حرارت آفتاب بآن رسید در جنبش آمد، بموسی چنان نمودند از جادویی ایشان که همه مارانند بسر یکدیگر در میشوند و بموسی نهیب میدارند.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف یک صحنه از سحر و جادو پرداخته و به توضیح واژهها و مفاهیم مربوط به آن میپردازد. اشاره شده که وقتی سحره چوبها و طنابهایشان را به زمین میاندازند، به نظر میرسد که آنها به سرعت در حال حرکت هستند. این توهم ناشی از جادوی آنهاست که با تابش نور خورشید و حرارت ایجاد میشود. در نهایت این تصویر جادوگرها به موسی نشان داده میشود که گویا همه چوبها و طنابها به شکل مارهایی در حال حرکتاند و او را تهدید میکنند.
قرأ ابن عامر و الرّوح عن یعقوب تخیل بالتاء. ردا الی الحبال و العصیّ، و قرأ الآخرون یخیّل بالیاء، ردا الی الکید و السحر.
هوش مصنوعی: ابن عامر و روح از یعقوب به شکل "تخیّل" با تاء خواندهاند، که به طنابها و چوبها اشاره دارد. اما دیگر خوانندگان این کلمه را "یخیّل" با یاء خواندهاند که به فریب و سحر مربوط میشود.
قوله: «فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسی» ای اضمر فی نفسه مخافة موسی در دل خویش از سحر ایشان ترسی و بیمی یافت بطبع بشری امّا نهان داشت و آشکارا نکرد، و مردم که چیزی صعب سهمگین بیند و پیش از آن ندیده باشد ناچار بطبع بشری از آن بترسد. و گفتهاند موسی دانست که فعل ایشان باطل است و آن را حقیقتی نیست و از آن ترسید، بلی ترس وی از آن بود که فعل ایشان مردم را بفتنه افکند و کار موسی بشک افتد و اتّباع وی نکنند. و گفتهاند سبب خوف وی تأخیر وحی بود بالقاء عصا، چون وحی دیرتر میآمد موسی ترسید که اگر بر ایشان غلبه نکند.
هوش مصنوعی: موسی در دل خود از سحر و جادوگران ترسی داشت که این احساس، طبیعی و انسانی بود، اما آن را پنهان کرد و به کسی نشان نداد. وقتی که انسان چیزی دشوار و سنگین را ببیند که قبلاً تجربه نکرده است، به طور طبیعی از آن میترسد. بعضی میگویند موسی میدانست که کار جادوگران بیاساس است و حقیقتی ندارد، اما نگران بود که این کار آنها باعث فریب مردم شود و پیروانش را از او دور کند. همچنین گفته شده است که ترس او به خاطر تأخیر در ارسال وحی بود؛ زیرا با تاخیر وحی، او نگران این بود که نتواند بر جادوگران پیروز شود.
تا ربّ العزّة او را گفت:«لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلی» ای القاهر الغالب.
هوش مصنوعی: تا خداوند، او را خطاب قرار داد و گفت: «نترس، تو بالاترین هستی» ای کسی که بر همه غلبه داری.
قوله: «وَ أَلْقِ ما فِی یَمِینِکَ» یعنی العصا. قیل هذا قول جبرئیل لموسی عن اللَّه عزّ و جلّ و هی علی یمینه فی تلک الساعة. «تَلْقَفْ» ای تبلع ما صنعوا من السحر. قرأ ابن عامر تلقّف بفتح اللّام و تشدید القاف و رفع الفاء علی معنی الحال یعنی متلقّفة. «ما صَنَعُوا» و انّما انّث ما فی یمینه حملا علی المعنی انّه کان عصا و العصا مؤنثة. و قرأ الباقون بجزم الفاء و کلّهم شدّد القاف الّا حفصا فانّه روی عن عاصم تلقف بسکون اللّام و تخفیف القاف و وجه سکون اللّام انّ الفعل من لقفت الشیء علی فعلت بکسر العین بمعنی تلقفته، و شدّد التاء ابن کثیر و خفّفها الباقون و جزم الفاء من اجل انّه جواب الامر و هو قوله تعالی: «وَ أَلْقِ» و ما کان جوابا للامر کان مجزوما، لانّه علی تقدیر جواب الشّرط کانّه قال و الق ما فی یمینک فانّک ان تلقه تلقف.
هوش مصنوعی: این متن به توضیح آیهای از قرآن کریم میپردازد که در آن به موسی گفته میشود عصای خود را بیفکند. عصا به عنوان یک ابزار سحر و جادو در آن زمان شناخته میشد و در اینجا اشاره به این دارد که عصای موسی میتواند جادوهایی را که دیگران انجام دادهاند، ببلعد. همچنین در مورد نحوه خواندن کلمات و قواعد زبانی مختلفی که در تفسیر این جمله وجود دارد، بحث میشود. در نهایت، تاکید میشود که این بیان در واقع یک پاسخ به دستور پروردگار برای انداختن عصا است و فعل مربوط به آن باید به صورت خاصی خوانده شود.
قوله: «إِنَّما صَنَعُوا» یکتب انّما موصولا اتّباعا لخط المصحف، و الاصل فیه الفصل و ما فی موضع النصب، لانّه اسم انّ و خبرها کید ساحر، ای حیلة السّاحر. قرأ حمزة و الکسائی، کید سحر بکسر السّین بلا الف، و قرأ الباقون کید ساحر، و هذا هو الظاهر لانّ اضافة الکید الی الفاعل اولی من اضافته الی الفعل و ان کان ذلک لا یمتنع فی العربیّة. «وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتی» ای حیث کان، و این کان یقتل حیث یوجد.
هوش مصنوعی: در این متن به ساختار و معناشناسی آیات قرآنی پرداخته شده است. اشاره شده که واژه «إِنَّما» به صورت متصل نوشته میشود تا با خط مصحف همخوانی داشته باشد و در اصل به صورت جداگانه نوشته میشود. در اینجا، «کیَد ساحر» به معنی حیلهی سحر است و دو قرائت مختلف از متن وجود دارد: یکی با گفتن «کیَد سحر» و دیگری با «کیَد ساحر». به نظر میرسد که اضافه کردن «کیَد» به فاعل مناسبتر باشد. در ادامه، بیان میشود که سحر هر جا که به کار رود مؤثر نخواهد بود.
قال النبی (ص): اذا رأیتم السّاحر فاقتلوه ثمّ قرأ: «وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتی»
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: اگر جادوگری را دیدید، او را بکشید. سپس این آیه را خواندند: «و جادوگر هرگز در جایی که باشد، رستگار نخواهد شد.»
و الی هذا ذهبت عائشة و جماعة عظیمة من الأئمة انّ السّاحر یقتل حیث یوجد. و امّا الشافعی فیقول: یقتل السّاحر اذا تبیّن منه القتل بسحره.
هوش مصنوعی: عایشه و گروه زیادی از امامان بر این باورند که جادوگر باید در هر کجایی که پیدا شود، کشته شود. اما شافعی معتقد است که جادوگر تنها در صورتی باید کشته شود که ثابت شود از طریق جادو دست به کشتار زده است.
گفتهاند سحر سه قسم است: یک قسم از آن سبکدستی است چنان که مشعبدان کنند آن نه کفر است. دیگر قسم دانستن خاصیّت چیزهاست تا کارهای عجب کند چنان که سنگ مغناطیس بدست دارند تا آهن بخود کشد، و طلق در خویشتن مالند تا ایشان را زیان ندارد چون در آتش شوند، این نیز نه کفر است. سدیگر دیو پرستیدن است چنان که ثنائی که خدای را سزد دیو را کنند تا دیو بمراد ایشان کارها کند، این یک قسم کفر است. و قیل: «لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتی» ای لا ینال الظفر لانّه باطل. چون وحی آمد که عصا بیفکن موسی عصا بیفکند، اندک اندک بزرگ میشد تا همه وادی از آن پر شد و شکم وی چنان شد که همه در آن گنجد، آن گه دهن باز کرد یک لب بر زمین نهاده و آن دیگر برداشته و آن چوبها و رسنها همه بیکبار فروبرد آن گه قصد قبّه فرعون کرد، فرعون بفریاد آمد موسی دست فراز کرد و بر گرفت عصا شد چنان که بود. سحره چون آن بدیدند، گفتند ای قوم این نه فعل بشری است، که این صنع الهی است ساخته آسمانی است که اگر سحر بودی با غلبه وی آلات سحر ما بماندی که جادوان غلبه کنند بر یکدیگر و آلات سحر ایشان بر جای بماند، اینجا نماند از آنکه صنع الهی است و دلیل صدق نبوّت موسی (ع) و هارون.
هوش مصنوعی: سحر به سه نوع تقسیم میشود: نوع اول آن، سحرهایی است که بدون نیت منفی انجام میشود و نمیتوان آن را کفر دانست. نوع دوم، دانستن خاصیتها و ویژگیهای چیزهاست، مثل سنگ مغناطیس که آهن را جذب میکند یا طلق که خود را از آسیب آتش مصون نگه میدارد، و این نیز کفر نیست. اما نوع سوم، پرستش دیو و استفاده از آن برای رسیدن به خواستههاست که کفر به حساب میآید. در اینجا به یادآورده شده که سحرکاران در جایی موفق نخواهند بود زیرا کار آنها باطل است. زمانی که وحی به موسی نازل شد و او عصایش را به زمین انداخت، عصا بزرگ و بزرگتر شد تا زمانی که تمام وادی را پر کرد. وقتی دیوانهوار دهانش را باز کرد، همه چیزهای اطراف را بلعید و به سمت فرعون رفت. فرعون به وحشت افتاد و موسی دوباره عصایش را برداشت. سحرکاران وقتی این صحنه را دیدند گفتند که این عمل انسانی نیست بلکه نشانهای از کار خداوند است. اگر واقعاً سحر بود، ابزارهای سحر آنها باید بر جای میماند و جادوگران باید بر یکدیگر غلبه میکردند. این نشان میدهد که آنچه رخ داد، نشانهای از صداقت نبوت موسی و هارون است.
آن گه همه بسجود در افتادند و آواز بر آوردند: «آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسی» قدّم هارون لرؤس الآی و لأنّ الواو لا یوجب الترتیب و قیل قدّم هارون علی موسی کی لا بتوهم متوهّم انّهم آمنوا بفرعون فانّه هو الذی ربّی موسی فی حال صغره. و عن ابن عباس انّه قال: سبحان اللَّه اصبح السحرة کفرة و امسوا شهداء بررة «قالَ آمَنْتُمْ لَهُ» ای لموسی یقال آمنت له و آمنت به. و قیل اللّام یتضمّن معنی الاتّباع و التصدیق و الباء یتضمّن التصدیق دون الاتّباع. «قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ» قبل ان آمرکم به. «إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ» ای انّ موسی امامکم و انتم اشیاعه و اتباعه ما عجزتم عن معارضته و لکنّکم ترکتم معارضته احتشاما له و احتراما و قیل تواطأتم علی ما فعلتم لتصرفوا وجوه النّاس الیکم، و لتصیر الرّئاسة لکم «فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ» الید الیمنی و الرجل الیسری. و قیل من خلاف یعنی من اجل خلاف ظهر منکم. «وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ» ای لاجعلنّکم علی الخشب حتی تموتوا علیها جوعا و عطشا. و قیل التصلیب ان هو یترک المصلوب علی الخشب الی ان یسیل منه الصّلیب و هو الودک. و فرعون اول من صلب. و فی هاهنا بمعنی علی، لانّ المصلوب اذا علی الخشب صار الخشب ظرفا له و مستقرّا، و لانّ حروف الجر ینوب بعضها عن بعض. «وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقی» انا؟ ام ربّ موسی؟ الّذی آمنتم به خوفا من عذابه. ابقی ای ادوم.
هوش مصنوعی: سپس همه به سجده افتادند و فریاد زدند: «به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردهایم». هارون را بر موسی مقدم دانستند، زیرا واو در اینجا ترتیب را الزامی نمیکند. برخی نیز گفتهاند هارون را به این دلیل مقدم کردند که کسی تصور نکند که آنان به فرعون ایمان آوردهاند، چرا که او پرورشدهنده موسی در دوران کودکی بود. ابن عباس گفته است: «سپاس به خدا، سحره صبح به کفر و شام به شهادت نیک درآمدند». گفته میشود که به موسی گفته شده است: «آمَنَّتُم لَهُ»، که به معنای ایمان آوردن به اوست. همچنین، گفته شده که حرف لام به معنای پیروی و تصدیق است، در حالی که حرف باء فقط تصدیق را convey میکند.
«قبل از آنکه به شما اجازه دهم» به معنای قبل از اینکه به شما فرمان دهم. «او بزرگ شماست» به معنای این است که موسی پیشوای شماست و شما پیروان او هستید و شما در برابر او ناتوانی و فقط برای احترام به او با او مخالفت نکردید. همچنین گفته شده که به خاطر مصالح شخصی در آنچه انجام دادید، تصمیم جمعی گرفتید تا چهره مردم را به سمت خودتان بکشید و رهبری به شما تعلق بگیرد.
«به طور قطع دستها و پاهای شما را از خلاف قطع میکنم» یعنی دست راست و پای چپ. برخی گفتهاند که "من خلاف" به معنای به خاطر خیانت است. «و شما را بر تنههای درختان نخل میکشم» یعنی شما را بر روی چوبها رها میکنم تا به خاطر گرسنگی و تشنگی بمیرید. همچنین، تصلیب به معنای ترک کردن مصلوب بر روی چوب تا زمانی است که از او مایعات خارج شود. فرعون نخستین کسی بود که این کار را کرد و در اینجا به معنای روی چوب بودن است، چرا که مصلوب وقتی بر روی چوب قرار میگیرد، چوب برای او ظرف و محل استقرار میشود.
«و شما خواهید دانست که کدامیک از ما عذاب شدیدتر و پایدارتر است» آیا ما هستیم یا پروردگار موسی که شما به او به خاطر ترس از عذابش ایمان آوردهاید؟ «پایدارتر» به معنای درازمدتتر است.
«قالُوا» یعنی السحرة، «لَنْ نُؤْثِرَکَ» ای لن نختار دینک «عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ» الیقین و العلم. «وَ الَّذِی فَطَرَنا» ای و لا نختارک علی الّذی خلقنا، فیکون معطوفا علی ما، و قیل هو قسم، ای اقسموا باللّه انّهم لا یؤثرونه.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: ای ساحران، ما هرگز دینی که تو آوردهای را بر آن دلایل روشن و یقینی که به دست ما رسیده است، انتخاب نخواهیم کرد. و ما هرگز تو را بر کسی که ما را آفریده و خلق کرده است، ترجیح نمیدهیم. این جمله میتواند به معنای این باشد که آنها قسم یاد کردند که هرگز به دین تو رجوع نخواهند کرد.
گفتهاند: بیّنات آنست که چون ایشان را بسجود افکندند حجابها از پیش دیده ایشان برداشتند تا بهشت و دوزخ بدیدند، و آنچه ربّ العزّة مؤمنانرا ساخته در بهشت بایشان نمودند، و منازل و درجات خویش بدیدند، آن گه گفتند: «لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ» ترا و دین ترا بر نگزینیم برین منازل و درجات که بما نمودند، و سوگند برین یاد کردند، که بآن خدای که ما را آفرید که بر نگزینم «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ»، تو هر چه خواهی کن، فاصنع ما انت صانع. گفتهاند که زن فرعون پرسید که دست کرا بود و غلبه که کرد؟ گفتند موسی، وی گفت: «آمنت برب موسی و هارون». فرعون بفرمود که او را بخوابانید و سنگی عظیم بسر وی فرو گذارید، اگر از دین موسی باز نگردد، ربّ العزّة فرمود تا حجابها از پیش دیده وی برداشتند و جای خویش در بهشت بدید، و هم چنان بر ایمان خویش برفت و از دین حق باز نگشت. چون خواستند که سنگ بسر وی فرو گذارند، ربّ العزة روح از کالبد وی بستد تا سنگ بر جسد بیروح آمد و در وی اثر نکرد، قوله: «إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاةَ الدُّنْیا» ای امرک و سلطانک فی الدّنیا و سیزول عن قریب.
هوش مصنوعی: گفته شده است که هنگامی که مؤمنان به سجده افتادند، حجابها از چشمانشان برداشته شد تا بهشت و دوزخ را ببینند و آنچه را که پروردگار برایشان در بهشت آماده کرده بود، مشاهد کردند. آنها منزلها و درجات خود را مشاهده کردند و سپس گفتند: «نخواهد بود که تو و دینت را بر آنچه که به ما نشان دادی انتخاب کنیم.» و همچنین سوگند یاد کردند که به خدایی که ما را آفریده است، از آن منازل دست نخواهند کشید و گفتند: «هر چه بخواهی بکن، ما ادامه خواهیم داد.» همچنین داستانی نقل شده که همسر فرعون از این که دست کیست که غالب شده است، پرسید و وقتی به او گفتند موسی است، او گفت: «به پروردگار موسی و هارون ایمان آوردهام». فرعون دستور داد که او را بخوابانند و سنگ بزرگی بر سرش بیندازند و اگر از دین موسی برنگردد. اما پروردگار حجابها را از چشمان او برداشت تا جایگاهش در بهشت را ببیند و او نیز با ایمان باقی ماند و از دین حق دست نکشید. وقتی که میخواستند سنگ را بر سرش بیندازند، پروردگار روحش را از بدنش خارج کرد تا سنگ بر بدن بیروح او بیفتد و اثر نکند. این نشان میدهد که آنچه در این دنیا میگذرد، زودگذر است و قدرت و سلطنت فقط متعلق به این دنیاست و به زودی از بین خواهد رفت.
«إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِیَغْفِرَ لَنا خَطایانا» ای ذنوبنا و شرکنا، «ما أَکْرَهْتَنا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ» الاکراه تحمیل ما لا یطاق، و الاستکراه التحامل فی الامر، و تعسف التأویل یسمّی استکراها. و یجوز ان یکونوا فیما مضی کارهین للسّحر لما ذخر لهم من الهدی. مقاتل گفت سحره هفتاد و دو مرد بودند دو از قبط، هفتاد از بنی اسرائیل، فرعون آن هفتاد مرد را باکراه بر تعلّم سحر داشته بود. و گفتهاند، سحره فرعون را گفتند که موسی را خفته بما نمای تا در کار وی تأمل کنیم، موسی را خفته دیدند و عصای وی او را پاسبانی میکرد، ایشان گفتند این نه سحر است که ساحر چون بخسبد سحر وی باطل شود، و ما طاقت وی نداریم و معارضت وی نکنیم، فرعون باکراه ایشان را بر عمل سحر داشت، اینست که گفت: «وَ ما أَکْرَهْتَنا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَیْرٌ وَ أَبْقی» ای خیرا لهیّة و ابقی عذابا، جوابا لقوله: «أَیُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقی».
هوش مصنوعی: ما به پروردگارمان ایمان آوردهایم تا خطاهایمان را ببخشد، یعنی گناهان و شرکهای ما. ما را به سحر واداشتی، که این اجبار به معنای تحمیل چیزی ناپذیرفتنی است و عدم تحمل در برابر یک موضوع. همچنین میتواند به معنای سختگیری در تفسیر باشد. احتمال دارد که در گذشته، آنها نسبت به سحر وادار شده بودند، زیرا نیاز به هدایت داشتند. مقاتل گفته است که جادوگران فرعون 72 نفر بودند، دو نفر از قبط و 70 نفر از بنیاسرائیل. فرعون این 70 نفر را به اجبار واداشت تا سحر یاد بگیرند. گفته شده که جادوگران به فرعون گفتند موسی را بخواباند تا بتوانیم در کارش تأمل کنیم. وقتی موسی را در خواب دیدند و عصایش در حال نگهبانی بود، گفتند این سحر نیست، چون وقتی ساحر بخوابد، سحر او باطل میشود و نمیتوانیم با او مقابله کنیم. فرعون آنها را به زور وادار به سحر کرد و به همین دلیل گفت: "و ما را به سحر واداشتی، و خداوند بهتر و پایدارتر است"، که پاسخی به سخنان آنها بود که پرسیدند کدام یک از ما عذابش شدیدتر و پایدارتر است.